خانه » همه » مذهبی » شيعه به فرقه و گروه هاي زيادي تقسيم مي شوند، و به شدت با يکديگر مخالف هستند و هر فرقه اي فرقة ديگر را کافر مى داند، به عنوان مثال شيخ شيعيان احمد الأحسائي فرقه اي تأسيس کرد که بعدها به شيخيّه معروف شدند، سپس شاگردش کاظم رشتي آمد و فرقه کشفيه را درست کرد، و بعد از او شاگردش محمد کريم خان فرقة کريمخانيه را به وجود آورد، و خانمي ديگر به نام قره العين که شاگرد او بود فرقه ديگري به وجود آورد که به نام قرتيه معروف شد، و ميرزا علي شيرازي فرقه بابيه را تأسيس کرد، و ميرزا حسين علي فرقه بهائي را بنيانگذاري کرد. همه اين فرقه هاى شيعه در يک عصر و نزديک با هم پديد آمده اند و خداوند راست فرموده آن جا که مى فرمايد: وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ؛ و از راه ‏هاى پراكنده (و انحرافى) پيروى نكنيد، كه شما را از طريق حق، دور مى سازد. (انعام / 153).

شيعه به فرقه و گروه هاي زيادي تقسيم مي شوند، و به شدت با يکديگر مخالف هستند و هر فرقه اي فرقة ديگر را کافر مى داند، به عنوان مثال شيخ شيعيان احمد الأحسائي فرقه اي تأسيس کرد که بعدها به شيخيّه معروف شدند، سپس شاگردش کاظم رشتي آمد و فرقه کشفيه را درست کرد، و بعد از او شاگردش محمد کريم خان فرقة کريمخانيه را به وجود آورد، و خانمي ديگر به نام قره العين که شاگرد او بود فرقه ديگري به وجود آورد که به نام قرتيه معروف شد، و ميرزا علي شيرازي فرقه بابيه را تأسيس کرد، و ميرزا حسين علي فرقه بهائي را بنيانگذاري کرد. همه اين فرقه هاى شيعه در يک عصر و نزديک با هم پديد آمده اند و خداوند راست فرموده آن جا که مى فرمايد: وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ؛ و از راه ‏هاى پراكنده (و انحرافى) پيروى نكنيد، كه شما را از طريق حق، دور مى سازد. (انعام / 153).

تاريخ نشان داده است که در اديان بزرگ بعد از اينکه آورنده و پيامبر آن دين از ميان امت خود رفت مردم پس از آن پيامبر آئين او را که به صورت يک دين براي پيروانش تبليغ و ترويج مي کرد، به مذاهب و فرقه هاي متعددي تقسيم کرده اند و هر گروه بعد از پيامبر با افزودن و يا کاستن از آيين اصلي، مذهبي جديد پديد آوردند و خود را به حق دانسته و ديگران را باطل و ناحق قلمداد مي کردند. چنان چه پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمودند: امت موسي پس از او به هفتاد و يک فرقه و امت عيسي بعد از وي به هفتاد و دو فرقه تقسيم شدند و پس از من امّتم به هفتاد و سه فرقه تقسيم خواهند شد که تنها يک فرقه اهل نجات خواهد بود. چنان که از ميان فرقه هاي هر يک از دو امت موسي و عيسي نيز تنها يک فرقه اهل نجات بود.[1]اين حديث را هم اهل سنت و هم شيعه به طرق مختلف نقل کرده اند. حال بايد ديد آيا تعدد فرقه هاي يک دين و يا يک مذهب موجب بطلان آن دين و مذهب مي شود؟ در اين صورت بايد گفت که چون دين موسي و عيسي ـ عليهما السلام ـ داراي فرق مختلف بود پس باطل بودند و نيز چون اسلام داراي فرق مختلف است پس باطل مي باشد. و حال آنکه چنين نيست. بلکه به اصل دين و مذهب با افتراق گروهها از بدنه آن خدشه اي وارد نمي شود بلکه آن گروهي که با اصل دين مخالفت مي کند دربطلان است. علاوه بر اينکه دين اسلام به فرقه هاي متعدد تقسيم شده است هر فرقه خودش نيز به گروه هاي ديگري تبديل شده است از جمله اهل سنت از نظر فقهي به چهار گروه، حنبلي، حنفي، مالکي، و شافعي تقسيم مي شود که در صدور فتوي و احکام اسلامي با يک ديگر تفاوت هاي فراواني دارند، و از نظر عقيدتي و کلامي نيز به گروه هاي متعددي تقسيم مي شوند.
که عبارتند از: اهل حديث و حنبليه، اشاعره، ماتريديه و معتزله و وهابيت، کراميه، مرجئه، خوارج و ديگر فرقه هاي ريز و درشت که از اين فرقه ها جدا شده اند. پس بايد اهل سنت هم باطل باشند چون به مفاد آيه عمل نکردند.
بريد عجلي مي گويد: امام باقر ـ عليه السلام ـ اين آيه را خواند «و إن هذا صراطي مستقيما فاتبعوه و لا تتبعوا السبيل فتفرق بکم عن سبيله؛ و اين است راه راست از آن پيروي کنيد و از راه هاي ديگر که موجب تفرقه و پريشاني شماست پيروي نکنيد اين است سفارش خدا به شما باشد که پرهيزکار باشيد»[2] بريد مي گويد: بعد از قرائت اين آيه امام از من پرسيد آيا منظور از اين آيه را مي فهمي، عرض کردم: نه! فرمود ولايت علي و جانشينان وي است.[3] يعني صراطي که خداوند به آن دعوت مي کند همان تمسک به ولايت علي و اولاد آن حضرت مي باشد.
با توجه به اين روايت و روايات ديگري که از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ درباره تمسک به ثقلين يعني اهل بيت آن حضرت و قرآن کريم که از طريق شيعه و سني نقل شده است، معلوم مي شود که گروه هايي که به مفاد اين روايات عمل مي کنند و معتقد به وصايت علي ـ عليه السلام ـ و خاتميت پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و جاوداني دين اسلام هستند از گروه نجات يافتگان هستند و بقيه گروهها چه از شيعه منشعب شده باشند و چه از اهل سنت جزء منحرفين مي باشند. چون به دستور صريح پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ عمل نکرده اند و راه هايي را از پيش خود ساخته اند.
علاوه بر اين بيشتر اين فرقه ها که به شيعه نسبت داده مي شوند جزء غاليان هستند و در حق ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ و رهبران فرقه خود غلو مي کنند و به همين علت شيعه اثني عشري آنها را جزء شيعه محسوب نمي کند.[4]در مورد بابيه و بهائيه بايد گفت که آنها با ادعاي اينکه با ظهور باب و بهاء شريعت اسلام الغاء گرديد، از دين اسلام و مذهب تشيع خارج شدند و جزء منکرين قرآن محسوب مي شوند چنان چه قرآن مي فرمايد حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به عنوان آخرين پيامبر[5] و آئين او به عنوان آخرين دين مي باشد ولي بهائي ها و بابي ها اين دستور قرآن را ناديده گرفته معتقدند که دوره رسالت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ سپري شده است. و هم چنين فرقه هاي ديگري که در سئوال مطرح شده است جزو غاليان و کساني هستند که در مورد پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و ائمه معصومين حد اعتدال را رعايت ننموده و برخي ادعاي نيابت امام عصر ـ عليه السلام ـ و برخي ديگر ادعاي پيامبري نموده اند و علماي شيعه و شيعيان از اين گروهها بيزاري مي جويند.
بنابراين از آنچه که گفته شد معلوم مي شود تعدد فرقه در يک آيين و مذهب دليل انحراف اصل آيين و فرقه نمي باشد زيرا اگر چنين بود مي بايست آيين موسي و عيسي و دين اسلام باطل مي بودند چرا که به فرقه هاي متعدد منشعب شده اند، و ديگر اينکه اکثر فرقه هاي جدا شده از شيعه عقايدشان با عقايد شيعيان اثني عشري متفاوت است و خارج از گروه شيعيان امامي و اثني عشري محسوب مي شوند.
حال بايد ديد که کدام فرقه، گروه نجات يافته است. طبق فرمايش پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ هم از دين موسي و هم از دين عيسي و هم از امت خود حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فقط يک گروه از نجات يافتگان خواهد بود. و خود حضرت راههاي نجات امت را بر شمرده است که به برخي از آنها اشاره مي شود که اگر مسلمين به آن عمل کنند جزو نجات يافتگان و پيرو يک مذهب که همان دين اسلام باشد خواهند بود.
1. حضرت فرمودند: مَثَل اهل بيت من در ميان شما مَثَل کشتي نوح در ميان قوم او است. که هرکس بر آن سوار شود نجات يافت و هر کس از آن روي برتافت، غرق گرديد.[6]درجاي ديگر فرمود: من در ميان شما دو شيء گرانبها به امانت مي گذارم که يکي کتاب خدا، قرآن کريم، و ديگري اهل بيت عترتم، و اين دو تا روز قيامت از هم جدا نخواهند شد تا اينکه در حوض کوثر بر من وارد شوند، و کساني که به آن دو چنگ بزنند گمراه نخواهند شد.[7]حالا بر فرد فرد مسلمانان لازم است که بايد دريابد کدام يک از فرقه هاي اسلامي به قرآن و عترت هر دو تمسک جسته و راهي را که پيامبر خدا براي هدايت بشر نشان داده رفته اند، و از آن راه پيروي مي کنند نه راه هاي متفرق خود ساخته برخي از انسان هاي مغرض و جاه طلب.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ آنگه هدايت شدم، سيد محمد تيجاني.
2ـ المراجعات، سيد شرف الدين عاملي.
 
پي نوشت ها:
[1]. طبراني، سليمان بن احمد، المعجم الکبير، قاهره: مکتبة ابن تيميه، بي تا، ج17، 13؛ شيخ صدوق، الخصال، قم، جامعه مدرسين، (بي تا) ص585.
[2]. عياشي، محمد بن مسعود، تفسير عياشي، تهران، مکتبة العلمية الاسلاميه (بي تا)، ج1، ص384.
[3]. انعام / 153.
[4]. خوانساري، روضات الجنات، ص285 ـ 287.
[5]. احزاب / 40.
[6]. سيوطي، جلال الدين، الدر المنثور، جده، دارالمعرفه، 1365ش، ج3، ص334؛ طوسي، محمد بن حسن، الاحتجاج، بيروت، دارالنعماني، (بي تا)، ج2، ص147.
[7]. صدوق، محمد بن علي، الامالي، قم؛ بعثت، 1417ق، ص616، و المتقي الهندي، کنزالعمال، بيروت، موسسه الرساله (بي تا)، ج13، ص104.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد