خانه » همه » مذهبی » شگفتى ها وعجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام)۱

شگفتى ها وعجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام)۱


شگفتى ها وعجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام)۱

۱۳۹۴/۱۱/۱۲


۱۰۴ بازدید

شگفتى ها وعجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام)

بسمه تعالى

یکى از وظایف مسلمین در زمان غیبت امام زمان (علیه السلام)، گسترش نام ویاد آن حضرت مى باشد. بر این اساس ودر راستاى تحقّق بخشیدن به این هدف، ابزارهاى فرهنگى سهم عمده اى را دارا مى باشند که نشر وپخش کتاب یکى از این ابزارها مى باشد.

ما به حول وقوّه الهى سعى داریم با استفاده از امکانات محدود خود در زمینه آگاهى بخشیدن به مسلمانان وبلکه تمام مردم جهان پیرامون وجود مقدّس امام زمان (علیه السلام) وزنده کردن یاد آن حضرت در اذهان مردم تلاش نمائیم.

شگفتى ها وعجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان (علیه السلام)

بسمه تعالى

یکى از وظایف مسلمین در زمان غیبت امام زمان (علیه السلام)، گسترش نام ویاد آن حضرت مى باشد. بر این اساس ودر راستاى تحقّق بخشیدن به این هدف، ابزارهاى فرهنگى سهم عمده اى را دارا مى باشند که نشر وپخش کتاب یکى از این ابزارها مى باشد.

ما به حول وقوّه الهى سعى داریم با استفاده از امکانات محدود خود در زمینه آگاهى بخشیدن به مسلمانان وبلکه تمام مردم جهان پیرامون وجود مقدّس امام زمان (علیه السلام) وزنده کردن یاد آن حضرت در اذهان مردم تلاش نمائیم.

به این اُمید که تمام جهانیان به وجود حضرت ایمان بیاورند وبا رشدفکرى واصلاح خویشتن، خود را آماده ظهور امام زمان (علیه السلام) نمایند وبدین وسیله، سعادت درک بهشت دنیایى این جهان یعنى زندگى در زمان دولت حقّه امام زمان (علیه السلام) را پیدا کرده وسعادت دنیا وآخرت را کسب نمایند.

واحد تحقیقاتى گُل نرگس

مقدّمه مؤلّف:

این (کتاب) در بیان ویژگى هاى حضرت مهدى (علیه السلام) ومقایسه آن با تمام انبیاء واوصیاء – صلوات اللّه علیهم – وسلسله بلند مرتبه، غیر از بعضى از اجداد پاک ومطّهر خود (علیه السلام) مى باشد.

اگر چه شرح آن از قوّه بیان خارج است ولى حضرت مهدى (علیه السلام) کسى است که خداوند متعال، مژده ظهور ایشان را به تمام انبیاء خود، از حضرت آدم (علیه السلام) تا حضرت خاتم (علیه السلام) داده است.

خلاصه آنکه خداوند متعال چنین شخصى بزرگوارى را در خزانه قدرت خود محفوظ داشته تا در پایان روزگار (آخر الزّمان)، زمانى که همه انبیاء واولیاء الهى از رسالت خویش فارغ مى شوند وکفر وحکومت شیطان، همه جا را فرا مى گیرد، ایشان را ظاهر سازد واسباب سلطنت وریاست را براى ایشان مهیّا فرموده که تمام جهان را مسخّر کند وهمه جهانیان را هدایت نماید ودر هیچ سرزمینى، جایى نمى ماند، مگر آنکه صداى (لا اله الّا اللّه) در آنجا بلند شود وهمه به یگانگى خداوند ایمان آورند تا اینکه خداوند تمامى حجّتهاى خود را در آنجا ظاهر سازد.

البتّه چنین ریاست بزرگى نیازمند وسایل وامکاناتى است واستعداد وقابلیّتى مى خواهد که عظمت وبزرگیشان، به اندازه این کار بزرگ وخدمت برجسته باشد، زیرا که این ریاست به شخص بزرگوارى چون حضرت مهدى (علیه السلام) واگذار شده وبه ایشان اختصاص دارد.

پس تمام مقدّمات آن باید در حدّ ومرتبه بالایى باشد، چرا که کم وکیف وقدر ومنزلت آن را هیچکس جز خداوند با عظمت نمى داند وآنرا درک نمى کند، همچنانکه در دعاى ندبه آمده است: (بنفسى انت من عقید عزّ لا یسامى)

(یعنى: به جانم قسم که تو داراى عزّتى هستى که برترى وهمطرازى ندارى).

خداوند بگونه اى، بزرگى وعظمت ایشان را مقرّر کرده است که هیچ اندیشه وتفکّرى نمى تواند به نهایت بزرگى وجایگاه عظیم آن، راه پیدا کند.

نعمانى در کتاب (غیبت)، از کعب الأخبار روایت کرده است که: (خداى تعالى، هر آنچه را که به پیامبران داده، به ایشان زیادتر مى دهد ووى را نسبت به دیگران برترى مى دهد).

حسین طبرسى نورى

امتیاز نور وسایه وشبح امام زمان (علیه السلام)

در کتاب (غیبت) از شیخ جلیل فضل بن شاذان به دو سند آمده است که عبد اللّه بن عباس گفت:

رسول خدا (علیه السلام) فرمودند: (وقتى به معراج رفتم وآسمانها را سیر کردم به سدرة المنتهى رسیدم، از جانب خداوند ندا آمد که: (اى محمّد!)

گفتم: (لبّیک؛ لبّیک اى پروردگار من!)

خداوند عالم فرمود: (ما هیچ پیغمبرى را بر اهل دنیا نفرستادیم تا روزهاى زندگى ونعمت او پایان یابد مگر آنکه دعوت خود را به انجام برساند وبراى هدایت مردم پس از خود وصى وجانشینى را قرار دهد تا از دین او نگهبانى کند وما حضرت على (علیه السلام) را جانشین تو وامام امّت تو قرار داده وپس از او حسن وحسین وعلى بن الحسین ومحمّد بن على وجعفر بن محمّد وموسى بن جعفر وعلى بن موسى ومحمّد بن على وعلى بن محمّد وحسن بن على وحجّة بن الحسن (علیه السلام) قرار دادیم؛ حال اى محمّد! سرت را بالا کن).

چون سرم را بالا کردم، نورهاى على وحسن وحسین ونُه تن از فرزندان حسین را دیدم وحجّت (حضرت مهدى (علیه السلام)) را در میان آنها دیدم که همچون ستاره اى مى درخشید.

خداى تعالى فرمود: (این ها، جانشین وحجّتهاى من در روى زمین ونیز جانشین واوصیایت بعد از تو هستند. خوشا به حال کسى که با آنها دوستى کند وواى بر کسى که با آنها دشمنى نماید).

شیخ جلیل، ابو الحسین بن محمّد بن احمد بن شاذان در کتاب (ایضاح دفاین النّواصب) واحمد بن محمّد بن عیاش در کتاب (مقتضب الاثر) از ابى سلیمان که چوپان پیامبراکرم (علیه السلام) بود روایت کردند که رسول خدا (علیه السلام) فرمود: (شبى که مرا بسوى آسمان بردند، خداوند جلّ جلاله فرمود: (من، تو وعلى وفاطمه وحسن وحسین واولاد او را از اصل نورى از نور خودم آفریدم. اى محمّد! آیا دوست دارى که ایشان را ببینى؟)

گفتم: (بلى! اى پروردگار من)

خداوند فرمود: (به سمت راست عرش، نگاه کن).

چون نگاه کردم، على وفاطمه وبقیّه تا حسن بن على را دیدم که در میان مکانى از نور ایستاده بودند ونماز مى خواندند ودر میان آنها حضرت مهدى (علیه السلام) مانند کوکب درخشنده اى در حال درخشیدن بود).

پوشیده نماند که اختلاف مضمون روایاتى که در مورد معراج است بخاطر اختلاف مضمون خبر نیست بلکه به سبب متعدّد بودن روایت کنندگان است، بعضى از اخبار حفظ وبعضى فراموش شده اند وبعضى دیگر هم از بین رفته اند واین مضامین حمل بر تعداد معراج رفتن پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) نیز هست که در همه آنها به امر ولایت تأکید شده است چنان که در کتاب (خصال) نوشته صدوق روایت شده که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) را 120 مرتبه به معراج بردند ودر همه مراتب هم خداى تعالى، پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) را به دوستى وولایت على بن ابیطالب (علیه السلام) سفارش مى کرد وحتّى زیادتر از دیگر فرایض سفارش مى فرمود.

در کتاب (مقتضب) روایت دیگرى از حضرت باقر (علیه السلام) در ذکر ائمّه (علیهم السلام) در شب معراج ودیدن انوار ایشان روایت شده است که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: (على ودیگر ائمّه تا حسن بن على (علیه السلام) را دیدم وحضرت حجّة (علیه السلام) در میان آنها چون ستاره اى درخشان بود.

گفتم: (اى پروردگار من! اینها کیستند؟)

فرمود: (اینها ائمّه اند واین قائم است که در دنیا حلال مرا حلال مى کند وحرام مرا حرام واز دشمنان من انتقام مى گیرد. اى محمّد! او را دوست بدار ودوستدار کسى باش که او را دوست دارد).

شرافت نَسَب امام زمان (علیه السلام)

بحث دوّم: شریف بودن نَسَب امام زمان (علیه السلام) است. زیرا حضرت مهدى (علیه السلام) شرافت نَسَب همه آباء طاهرین خود را دارا است ونسبش از طرف مادر به قیصر روم وبه جانب شمعون صفاء، جانشین حضرت عیسى (علیه السلام) مى رسد. پس در این سلسله بسیارى از انبیاء واوصیاء داخل مى شوند که نسب همه آنها به شمعون مى رسد

بردن امام زمان (علیه السلام) در روز ولادت به سراپرده عرش

بحث سوّم: بردن آن حضرت در روز ولادت به سراپرده عرش است وخطاب خداوند تبارک وتعالى به او که:

(آفرین به تو اى بنده من! که براى نصرت دین من واظهار امر من وهدایت بندگان من آمده اى.

قسم خوردم که بوسیله تو بگیرم وبوسیله تو عطا کنم وتوسّط تو بیامرزم وتوسّط تو عذاب کنم).

دارا بودن خانه اى به نام بیت الحمد

چهارم: بیت الحمد، چنانچه نعمان ومسعودى ودیگران از حضرت باقر (علیه السلام) روایت کرده اند که فرمود:

(از براى حضرت حجّة (علیه السلام)، خانه اى مى باشد که به آن بیت الحمد مى گویند. در آن چراغى هست که از روزى که متولّد شده روشن است تا روزى که خروج کند وبا شمشیر هم خاموش نمى شود).

جمع میان کنیه رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) واسم مبارک آن حضرت

پنجم: جمع میان کنیه رسول خدا (علیه السلام) واسم مبارک آن حضرت است، ودر (مناقب) روایت است که حضرت مهدى (علیه السلام) فرمود: (اسم مرا بگذارید وکنیه مرا نگذارید).

حرمت بردن نام امام زمان (علیه السلام)

ششم: حرمت نهادن به نام آن حضرت، چنانچه گذشت.

(- این بحث در کتاب (نجم الثّاقب)، ذکر شده است).

آخرین وصایت حجّت در روى زمین

هفتم: در روى زمین، وصایت به حضرت مهدى (علیه السلام) ختم مى گردد.

سپرده شدن به روح القدس

هشتم: غیبت حضرت مهدى (علیه السلام) از همان روز ولادت وسپرده شدن به روح قدسى وتربیت شدن آن حضرت در عالم نور وفضاى قدسى که هیچ جزیى از اجزاى آن به پلیدى ها وکثافات وگناههاى بنى آدم وشیاطین آلوده نشده وهمنشینى ومؤانست آن حضرت با ارواح قدسى وفرشتگان درگاه خداوند مى باشد.

معاشرت وهمنشینى نکردن با کفّار ومنافقین واهل فسق

نهم: معاشرت ومصاحبت نداشتن با کفّار ومنافقین واهل فسق، وخوف نداشتن وتقیّه ومدارا نکردن با آنها ودورى کردن از آنها وهم منزل نشدن با آنها است. همه حجّتهاى خداوند پیش از بعثت وبعد از آن، در ایّام عزلت وغیبت خود با کفّار ومنافقین واهل فسق دوستى ویا دشمنى مى کردند وحتّى با یکدیگر ازدواج مى کردند ودر ماه رمضان افطار مى کردند وامثال این مصیبت ها را دیدند ولى خداوند متعال این حجّت گرامى خود را از همه آنها نگاه داشت بطورى که از روز ولادت تا کنون دست ظالمى به او نرسیده وبا هیچ کافر ومنافقى، مصاحبت وهمنشینى نکرده است. خود را از منازل آنها دور ساخته وبخاطر خوف یا مدارا، از حقّى دست نکشیده است واز طرفى همدم وانیسى مثل خضر داشته وخدمتگزارانش افراد خاصّ بوده اند).

خلاصه اینکه کوچکترین غبارى از کردار ورفتار ناشایست نامردان بر گردنش ننشسته وهیچ خارى از خارستان بیگانگان به دامانش نرسیده است. (ذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء).

(یعنى: این فضل خداوند است که به هر کس که بخواهد مى دهد). مائده: 54.

نبودن بیعت احدى از ستمگران بر گردنش

دهم: بیعت هیچ ستمگرى بر گردن او نیست. چنانکه در کتاب (اعلام الورى) از حضرت امام حسن (علیه السلام) روایت شده که فرمود: (احدى از ما نیست مگر آنکه بیعتى از سرکشان زمان او بر گردنش باشد، مگر قائمى که روح اللّه، عیسى بن مریم پشت سر او نماز مى خواند).

در کتاب (کمال الدّین) از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند: (حضرت مهدى (علیه السلام) بعد از ولادتش در غیبت فرو مى رود تا اینکه بیعتى بر گردن او نباشد وزمانى که قیام مى کند، خداوند عزّ وجلّ در یک شب، تمام کارهاى او را اصلاح مى کند).

ونیز حسن بن فضّال از حضرت رضا (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود: (گویا شیعه را مى بینم که در وقت مفقود شدن چهارمین فرزند من، او را جستجو مى کند اما او را نمى یابند). گفتم: (چرا اى فرزند رسول خدا؟) فرمود: بخاطر اینکه امام آنها از آنها غایب مى شود).

گفتم: (چرا غایب مى شود؟) فرمود: (براى اینکه بیعتى بر گردن او نباشد تا زمانى که با شمشیر قیام کند).

داشتن علامتى مانند علامت ختم نبوّت حضرت رسول (صلى الله علیه وآله وسلم)

یازدهم: داشتن علامتى در پشت کمر ایشان است مثل علامتى که بر پشت مبارک رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) بود که به آن ختم نبوّت مى گفتند.

القاب متعدّد حضرت مهدى (علیه السلام)

دوازدهم: القاب متعدّدى به حضرت مهدى (علیه السلام) اختصاص داده شده که در کتب آسمانى وروایات معراج، از سایر اوصیاء (علیهم السلام) ذکر شده است

ظهور نشانه هاى عجیب وغریب آسمانى وزمینى

سیزدهم: ظهور نشانه هاى آسمانى وزمینى براى ظهور شادمانه حضرت مهدى (علیه السلام) مى باشد که این آیات ونشانه ها براى تولّد وظهور هیچ حجّتى منظور نشده است.

در کتاب (کافى) از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده که این آیه را فرمودند: (سنریهم آیاتنا فى الافاق وفى انفسهم حتّى یتبیّن لهم انّه الحقّ).

(یعنى: بزودى نشانه هاى خود را در اطراف جهان ودر درون جانشان به آنها نشان مى دهیم تا براى آنان آشکار گردد که او حقّ است). فصلت :53.

ودر تفسیر آن به آیات ونشانه هاى قبل از ظهور آن حضرت وقیام ایشان اشاره شده است.

وفرمود که: (آن مسئله، از نزد خداوند عزّوجلّ حقّ است که خلق آن را مى بینند وحتماً آن جناب خروج خواهد کرد).

وآن آیات ونشانه ها بسیار است وذکر کرده اند که نزدیک به چهار صد نشانه مى رسد ودر کتاب (غیبت) بعضى از آنها ثبت شده است.

یکى از این نشانه ها، سُرخى آسمان است که در بسیارى از روایات نیز آمده است وبه روایت نعمانى از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل شده است که: (آن سرخى، اشک چشم حاملان عرش بر اهل زمین است).

نداى آسمانى با اسم حضرت حجّت (علیه السلام) همزمان با ظهور

چهاردهم: نزدیک ظهور آن حضرت نداى آسمانى به اسم آن جناب به گوش مى رسد، چنانکه على بن ابراهیم در تفسیر آیه شریفه (واستمع یوم یناد المناد من مکان قریب)، از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود: (منادى به اسم (یعنى: گوش فرا دار روزى که منادى از مکانى نزدیک، ندا کند). سوره ق: 41.

قائم واسم پدرش ندا مى کند).

ودر قرآن نیز آمده که: (یوم یسمعون الصّیحة بالحق ذلک یوم الخروج)، فرمود: (فریاد قائم (علیه السلام) است).

(یعنى: روزى که مى شنوند فریاد را به راستى که این روز، روز خروج است). سوره ق: آیه 42.

در کتاب (کمال الدّین) از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (منادى از آسمان ندا مى کند که فلان بن فلان امام است؛ ونام او را مى برد).

ونیز در آنجا (زراره) از امام صادق (علیه السلام) روایت است که فرمود: (منادى به اسم قائم (علیه السلام) ندا مى کند). گفت: (پرسیدم آیا این ندا براى افراد خاصى است یا براى عموم مردم است؟)

فرمود: (براى عموم مردم است وهر قومى به زبان خودش مى شنود).

در کتاب (غیبت) نعمانى از امیر المؤمنین (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (منادى از آسمان ندا مى کند که: اى گروه مردم! امیر شما فلان است وآن مهدى است که زمین را آنگاه که از ظلم وستم پر شده، از عدل وداد پر مى کند).

در تفسیر عیاشى از امام باقر (علیه السلام) روایت شده که در حدیثى طولانى به جابر فرمود: (اگر این نشانه ها بر شما مشتبه شد، صدایى که از آسمان به اسم او وبه امر او مى آید بر شما مشتبه نخواهد شد).

در کتاب (غیبت) نعمانى از آن حضرت روایت است که مى فرمود: (منادى از آسمان به اسم قائم (علیه السلام) ندا مى کند وکسى که در مشرق ومغرب است مى شنود واز ترس این صدا، خوابیده اى نمى ماند مگر اینکه بیدار مى شود وایستاده اى نمى ماند، مگر اینکه مى نشیند ونشسته اى نمى ماند، مگر اینکه مى ایستد).

وفرمود که: (آن صدا از جبرئیل است واین واقعه در شب جمعه، بیست وسوّم ماه رمضان رخ مى دهد).

اخبار بسیار زیادى در این زمینه وجود دارد بطورى که این روایات از حدّ تواتر هم گذشته وهمه آنها این موضوع را از واجبات وامرى لازم دانسته اند.

شیخ طوسى در کتاب (غیبت) خود از سیف بن عمیره روایت کرده است که گفت: نزد منصور بودم، شنیدم که مى گفت: (اى سیف بن عمیره! چاره اى نیست از منادى که به اسم مردى از فرزندان ابیطالب، از آسمان ندا کند).

گفتم: (یکى از مردم نیز این را روایت کرده است).

گفت: (قسم به آن که جانم در قبضه قدرت اوست، گوشم شنید که مى گفت: (منادى به اسم مردى از آسمان ندا مى دهد).

گفتم: (یا امیر المؤمنین! هرگز حدیثى مانند این نشنیدم).

گفت: (اى شیخ! اگر چنین باشد ما اوّل کسى هستیم که دعوت او را اجابت مى کنیم وآگاه باش که او یکى از پسرعموهاى ماست).

گفتم: (کدام پسر عموى شما؟)

گفت: (مردى از فرزندان فاطمه (سلام الله علیها)).

آنگاه گفت: (اى شیخ! اگر این خبر را از ابى جعفر، محمّد بن على نشنیده بودم، اگر همه دنیا هم به من مى گفتند قبول نمى کردم، ولى کسى که خبر را از او شنیدم محمّد بن على است).

کُند شدن واز سرعت افتادن حرکت سریع افلاک

پانزدهم: کُند شدن واز سرعت افتادن حرکت سریع افلاک است. چنانکه شیخ مفید، از ابى بصیر واز از حضرت باقر (علیه السلام) روایت کرده است که حضرت در حدیثى طولانى در سیر وسلوک حضرت مهدى (علیه السلام) فرمودند: (حضرت قائم (علیه السلام) بر این سلطنت هفت سال درنگ مى کند ومقدار هر سال از این هفت سال به اندازه ده سال شماست، آنگاه خداوند آنچه را که مى خواهد، انجام مى دهد).

گفتم: (فداى تو شوم! چگونه هر سال این همه مدّت پیدا مى کند؟)

حضرت فرمود: (خداوند فلک را به درنگ کردن امر مى فرماید وبه همین خاطر روزها وسالها طول مى کشد).

گفتم: (ایشان مى گویند اگر فلک تغییر پیدا کند، عالم نابود مى شود).

حضرت فرمود: (این سخن زنادقه است، امّا براى مسلمانان در این سخن، شکّ وشبهه اى نیست، زیرا که خداوند ماه را براى پیامبر خود دو نیم کرد، وقبل از آن آفتاب را براى یوشع بن نون برگرداند وبه طول روز قیامت واینکه آن روز مثل هزار سال است، از آن چه شما مى شمارید خبر داد).

ونیز روایت کرده که: (مدّت حکومت آن حضرت نوزده سال است که روزها وماههاى آن طولانى است).

ونیز عبد الکریم خثعمى از امام صادق (علیه السلام) همانند خبر قبلى روایت کرده است.

فضل بن شاذان در کتاب (غیبت) خود از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود: (حضرت قائم (علیه السلام) هفت سال حکومت مى کند که مطابق هفتاد سال از سالهاى شما مى شود).

وشیخ طوسى در کتاب (غیبت) در روایتى طولانى آورده است که: (خداوند در زمان آن حضرت به فلک امر مى فرماید که گردش او کُند شود تا اینکه در ایّام حکومت او هر روز، ده روز؛ وهر ماه، ده ماه؛ وهر سال، ده سال مى شود).

در بعضى از خبرها نیز آمده است که مدّت حکومت حضرت مهدى (علیه السلام) بیشتر از این است.

فضل بن شاذان در کتاب (غیبت) از حضرت باقر (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود: (حضرت قائم (علیه السلام)، سیصد ونه سال پادشاهى خواهد کرد، همانطور که اصحاب کهف در غار درنگ کردند، آن حضرت زمین را از عدل وداد پر خواهد کرد، آنگاه که پر از ظلم وجور شده باشد).

آشکار شدن کتاب امیر المؤمنین (علیه السلام)

شانزدهم: آشکار شدن کتاب امیر المؤمنین (علیه السلام) است که على (علیه السلام) بعد از وفات رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) آن را جمع نمود، بدون آنکه تغییرى در آن داده شود وتمام آنچه را که بصورت معجزه بر آن حضرت نازل شده، دارا مى باشد که پس از گردآورى بر اصحاب عرضه نمود، چون صحابه روى گرداندند، آن را مخفى کردند وبه حال خود باقى است تا اینکه حضرت مهدى (علیه السلام) ظهور کند وآن را بیاورد تا مردم آن را بخوانند وحفظ کنند واز این جهت که از نظر ترتیب با مصحف کنونى تفاوت دارد، حفظ آن از تکالیف دشوار مکلّفان خواهد بود.

در کتاب (غیبت) نعمانى روایت شده که فرمود: (حضرت قائم (علیه السلام) با امرى جدید وقضایى جدید وکتابى جدید، خروج مى کند).

ونیز از امیر المؤمنین (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: (شیعیان خود را مى بینم که در مسجد کوفه خیمه ها برپا کردند وقرآن را به نحوى که نازل شده به مردم آموزش مى دهند)

ونیز (اصبغ بن نباته) از امیر المؤمنین (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: (گویا عجم را مى بینم که خیمه هاى ایشان در مسجد کوفه است، قرآن را چنانکه نازل شده به مردم آموزش مى دهند).

نیز از امام صادق (علیه السلام) روایت است که فرمود: (واللّه! گویا بسوى آن حضرت نظر مى کنم (یعنى حضرت قائم) ومى بینم که از مردم بر کتابى جدید بیعت مى گیرد).

شیخ طبرسى در کتاب (احتجاج) از ابوذر غفّارى روایت کرده که: وقتى رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) وفات کرد، على (علیه السلام) قرآن را جمع آورى کرد وآن را نزد مهاجرین وانصار آورد وآن قرآن را بر آنها عرضه داشت، بخاطر اینکه پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) به او این (- تذکّر این نکته ضرورى است که بنابر نظر اکثر علماء، در قرآن هیچ تحریفى صورت نگرفته است وقرآن مورد نظر در اینجا، تفاسیر واقعى قرآن بوده است که پیامبر اکرم 6 آنها را به حضرت على (علیه السلام) تعلیم فرمود).

چنین وصیّت کرده بود.

وقتى ابو بکر آن را باز کرد، صفحه اوّل آن که در مورد فضایح قوم بود آمد، پس عمر بلند شد وبه حضرت على (علیه السلام) گفت: (یا على! آن را ببر که ما به آن نیازى نداریم).

پس حضرت آن را گرفت وبرگشت. تا اینکه مى گوید:

وقتى عمر خلیفه شد از آن حضرت خواست که آن قرآن را به او بدهد تا آن را تحریف کنند. پس گفت: (اى ابالحسن! آن قرآن را نزد ابى بکر بیاور تا کنار آن جمع شویم).

حضرت على (علیه السلام) فرمود: (هرگز آن را نخواهم آورد، من آن را نزد ابى بکر نیاوردم مگر براى آنکه حجّت بر شما تمام شود ودر روز قیامت نگویید که ما از آن اطّلاعى نداشتیم یا بگویید که آن را نزد ما نیاوردى. کسى به قرآنى که در نزد من است دست نمى زند مگر پاکیزگان واوصیاء از فرزندان من).

عمر گفت: (آیا وقت معلومى براى اظهار آن هست؟)

فرمود: (آرى! هر گاه قائم که یکى از فرزندان من است قیام کند، آن را مى آورد ودر میان مردم جارى مى سازد که پس از آن، سنّت بر مبناى آن اجراء مى شود).

از روایت مفضّل مرویست که سیّد حسنى خدمت حضرت حجّت (علیه السلام) عرض مى کند که: (اگر شما مهدى آل محمّد (علیهم السلام) هستید، پس آن کتابى که جدّ تو امیر المؤمنین (علیه السلام) بدون هیچ تغییر وتبدیلى جمع کرد، کجاست؟)

در کتاب (ارشاد) شیخ مفید از حضرت باقر (علیه السلام) روایت شده که فرمود: (هر گاه قائم آل محمّد (علیه السلام) قیام کند، خیمه هایى را برپا مى کند تا قرآن را به همان نحوى که نازل شده به مردم تعلیم دهد، پس براى آنان که امروز آن را حفظ نموده اند مشکل ترین کار خواهد بود. زیرا آن قرآن با این قرآن در ترتیب، تفاوت دارد).

(- تفاوت داشتن در ترتیب، تحریف محسوب نمى شود).

ودر کتاب (غیبت) فضل بن شاذان همین خبر را به یک سند صحیح از حضرت صادق (علیه السلام) روایت کرده است.

سایه انداختن ابرى سفید بر سر مبارک امام زمان (علیه السلام)

هفدهم: ابر سفیدى پیوسته بر سر مبارک حضرت مهدى (علیه السلام) سایه مى اندازد ومنادى در آن ابر بطورى ندا مى دهد که آن ندا را انس وجنّ وپرى واهل مشرق واهل مغرب مى شنوند.

در روایت لوح، شیخ طوسى روایت کرده است که: (او مهدى آل محمّد (علیهم السلام) است که زمین را هنگامى که از ستم پر شده از عدل وداد پر مى کند).

خرّاز در کتاب (کفایه) وکنجى شافعى در (بیان) ومهدى ابو نعیم حافظ ویوسف بن یحیى سلمى در (مناقب) ونیز احمد بن المنادى در کتاب (ملاحم) وابن شیرویه در کتاب (فردوس) وابو العلاء حافظ در کتاب (فتن)، خبر ابر ومنادى را به این الفاظ روایت کرده اند که: (این مهدى، خلیفة اللّه است) وبه روایتى (او را همراهى کنید) آمده است

قرار داشتن ملائکه واجنّه در لشکر حضرت مهدى (علیه السلام)

هجدهم: ملائکه وجنّ در لشکر حضرت مهدى (علیه السلام) قرار دارند وآنها به چشم یاران حضرت نیز مى آیند، چنانکه در روایت طولانى مفضّل آمده که به امام صادق (علیه السلام) گفت: (اى سیّد من! آیا ملائکه وجنّ براى مردم ظاهر مى شوند؟)

حضرت فرمودند: (آرى، به خدا قسم اى مفضّل! وچنان با مردم گفتگو مى کنند که مردم با خودشان گفتگو مى کنند).

گفتم: (اى سیّد من! آیا با او سیر مى کنند؟)

فرمود: (آرى، به خدا قسم اى مفضّل! هر آینه آنها در زمینى مابین کوفه ونجف بنام هجرت، فرود مى آیند وتعداد افراد آن حضرت در آن وقت چهل وشش هزار ملائکه وشش هزار جنّ است).

در روایت دیگر آمده است که: (اجنّه ایشان را یارى مى دهد وبه یارى خدا همه جا را فتح مى کنند).

در کتاب (کامل الزّیارة) و(غیبت) نعمانى از امام صادق (علیه السلام) در ضمن حالات آن حضرت روایت شده است که فرمود: (سیزده هزار وسیصد وسیزده ملک نزد حضرت مهدى (علیه السلام) مى آیند).

ابو بصیر گفت: (گفتم تمام این ملائکه مى آیند؟!)

گفت: (آرى! آن ملائکه اى که با نوح در کشتى بودند وآنهایى که با حضرت ابراهیم بودند، آن زمانى که او را به آتش انداختند وآن ملائکه اى که با موسى بودند، زمانى که دریا شکاف خورد وآنهایى که با حضرت عیسى بودند، زمانى که خداوند او را به آسمان برد وچهار هزار ملائکه که نشانه هاى خاصّ خود وعمّامه هاى زرد دارند که اینها با پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) بودند. وهزار ملائکه که منظّم مى آیند وسیصد وسیزده ملک که در بدر بودند وچهار هزار ملک که نازل شدند ومى خواستند حسین بن على (علیهما السلام) را یارى کنند پس به آنها اجازه نداد وآنها نزد قبر آن حضرت، ژولیده وغبار آلوده هستند ودر کنار قبر آن حضرت نشسته اند وتا روز قیامت گریه مى کنند، ورئیس آنها ملکى به نام منصور است، پس هیچ زائرى امام حسین (علیه السلام) را زیارت نمى کند مگر آنکه آن فرشته ها از او استقبال مى کنند ووداع کننده اى او را وداع نمى کند مگر آنکه آنها او را همراهى مى کنند وهر کس مریض مى شود او را عیادت مى کنند وهر کس از آنها بمیرد بر جنازه او نماز مى خوانند وبعد از مردنش بر او استغفار مى کند وهمه اینها در زمین هستند ومنتظر ظهور حضرت قائم (علیه السلام) هستند).

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد