واژه صهیونیسم Zionism:
صهیونیسم، جنبش یهودى براى به وجود آوردن جامعه و کشور خودمختار یهودى در فلسطین. نام این جنبش از «کوه صهیون» (آرامگاه داود نبى) گرفته شده که در اورشلیم قرار دارد. صهیونیسم صورت دنیاپرستانه، ملت پرستانه و نژادپرستى از یهودیت است و خود را برتر از سایر ادیان و ملت ها مى دانند و انسان هاى دیگر را داراى حقوق انسانى نمى داند و چنانچه کمترین فرصتى در اختیارش قرار گیرد از هیچ عهدشکنى و تجاوز و نفوذ و استثمار کشورهاى منطقه خوددارى نخواهد کرد و داعیه مالکیت از نیل تا فرات را دارد. صهیونیسم جدید با حمایت کشورهاى استعمارگر مانند انگلستان و بعد آمریکا به وجود آمد و هدف از آن غصب فلسطین و تشکیل دولت اسرائیل به عنوان حامى منافع اقتصادى سیاسى، نظامى و امنیتى قدرت هاى بزرگ در قلب جهان اسلام بود. درباره چگونگی شکلگیری صهیونیسم مقاله ای که تا حدود زیادی پاسخگوی سوال است، آورده می شود:
چیستى صهیونیسم: صهیون، در زبان عبرى، به معناى پُر آفتاب و نیز نام کوهى در جنوب غربى بیت المقدس است. کوه صهیون، زادگاه و آرامگاه داود پیامبر- علیه السلام – و جایگاه سلیمان – علیه السلام – بود. گاه این واژه نزد یهودیان، به معناى شهر قدس، شهر برگزیده و شهر مقدس آسمانى به کار مى رود؛ ولى در متون دینى یهود، صهیون، اشاره به آرمان و آرزوى ملت یهود براى بازگشت به سرزمین داود – علیه السلام – و سلیمان – علیه السلام – و تجدید دولت یهود دارد. به دیگر سخن، صهیون براى یهود، سمبل رهایى از ظلم، تشکیل حکومت مستقل و فرمان روایى بر جهان است و از این رو، یهودیان خود را فرزندان صهیون مىدانند. صهیونیسم، به جنبشى گفته مىشود که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت یهود است. صهیونیسم، همانند شووینیسم (ناسیونالیسم افراطى) است که با خوار شمردن ملت ها و نژادهاى دیگر و با غلوّ در برترى خود، در پى دست یابى به قدرت سیاسى است. این جنبش، در نیمه اوّل قرن 13 شمسى/نیمه دوم قرن 19 میلادى در اروپا، پا به عرصه حیات گذاشت؛ ولى واژه صهیونیسم، نخستین بار توسط تئودور هرتصل 1 به کار رفت و سپس ناحوم ساکولو2 – مورّخ صهیونیست – در کتاب «تاریخ صهیونیست» از آن سخن گفت.3 صهیونیسم، تنها داراى ابعاد و معانى سیاسى (صهیونیسم سیاسى) نیست؛ بلکه ابعاد و معانى دیگرى همچون صهیونیسم کارگرى، فرهنگى، دمکراتیک، رادیکال و توسعه طلب را نیز در بر مى گیرد. مشهورترین تقسیم صهیونیسم، طبقه بندى آن به دو بخش سیاسى و فرهنگى (دینى) است. صهیونیسم سیاسى، خواهان بازگشت یهودیان به فلسطین است که با تدوین کتاب «دولت یهود» توسط هرتصل در 1263ش./1894م. زاده شد. امّا صهیونیسم فرهنگى، مخالف مهاجرت یهودیان در قرن 14 شمسى/20 میلادى به فلسطین است؛ زیرا در انتظار انسان رهایى بخش 4 در آخرالزمان نشسته که یهودیان و تمام ادیان را به سرزمین ابراهیم – علیه السلام – و موسى – علیه السلام – یا سرزمین نجات بازگرداند.5 صهیونیسم به دینى و غیر دینى نیز تقسیم مى گردد؛ صهیونیسم دینى، اندیشه اى است که اعتقاد به بازگشت به سرزمین موعود دارد. این باگشت در زمانى که پروردگار مشخص و به شیوه اى که او تعیین مى کند، انجام خواهد شد و این کار به دست بشر انجام پذیر نیست. پیروان این اندیشه، گروهى یهودى (صهیونیسم) و شمارى عیسوى (صهیونیسم مسیحى)6 هستند. در مقابل، در صهیونیسم غیر دینى و غیر یهودى، کسانى جاى دارند که با تکیه بر استدلال هاى تاریخى، سیاسى و علمى به اسکان یهودیان در فلسطین مشروعیت مى بخشند. این همان صهیونیسم لائیک (غیر دینى) است که تنها مفاهیم سیاسى خویش را به زبان دین بیان مى کند. بنابراین، صهیونیسم همواره به معناى یهودیت نیست؛ بلکه گاه به مفهوم حرکتى براى غیر یهودى کردن یهودیت نیز به کار مىرود.7
یهودآزارى: 8 صهیونیست ها مدعى اند که صهیونیسم، پاسخى به یهودآزارى است. به عقیده آنان، دولت ها و ملت ها به بیمارى علاج ناپذیر یهودستیزى دچار شده اند. بنابراین، یهودیان را، در هر کجا باشند، عنصر بیگانه به حساب مى آورند و آنان را در آشکار و پنهان آزار مى دهند. حیم وایزمن 9 (متوفاى 1331ش./1952م.) در این باره مى گوید: «ضدیت با یهود، میکروبى است که هر غیر یهودى هر کجا باشد و هر چند که خود منکر باشد، بدان آلوده است» و به بیان دیگر، آنان یهودستیزى را بلایى ازلى و ابدى مى دانند که تنها در پناه یک دولت یهودى مى توان از آن رهایى یافت.10 صهیونیست ها، به نمونه هاى بسیار از یهود آزارى در طول تاریخ اشاره مى کنند. از نظر آنان، یهود آزارى با شکست دولت یهودى اسرائیل و جهودا (یهودا)،11 به ترتیب در 721 و 586 ق.م. توسط آشوریان و بابلیان آغاز و در نتیجه با پراکنده شدن یهودیان به نقاط دیگر جهان ادامه یافت و به تدریج، روند رو به رشدى به خود گرفت؛ به گونه اى که نقطه اوج آن در آلمان هیتلرى به چشم مى خورد. در این دوره طولانى، یهودیان در امپراتورى روم، کشور لهستان، روسیه تزارى و… بارها سرکوب و شکنجه شدند و تنها در سال 770 ش./1391م. هفتاد هزار نفر به دلیل نپذیرفتن دین مسیح – علیه السلام – در اسپانیا جان خود را از دست دادند. افزون بر آن، یهودیان همواره از حق مالکیت در برخى از مناطق جهان و نیز اشتغال در برخى حرفه ها محروم بوده و اغلب در «گتو»ها12 به سر برده اند.13 البته این ادعاهاى صهیونیسم، به هیچ وجه قابل اثبات نیست؛ زیرا برخى از نمونه هاى تاریخى یهودآزارى، مانند آن چه صهیونیست ها درباره یهودسوزى در آلمان مطرح مى کنند، بیش از حد بزرگ شده اند. صهیونیست ها در این مورد، با سلطهاى که بر ابزارهاى تبلیغى جهان و به کارگیرى آن دارند، به مظلوم نمایى پرداختهاند. و نیز برخى قصه هاى یهود آزارى، ساخته و پرداخته یهودیان و صهیونیست هاست. هدف از این دروغ پردازى ها این بود که به روند مهاجرت یهودیان به فلسطین و تأسیس یک دولت یهودى شتاب بخشند. دیوید بن گوریون 14 (متوفاى 1352 ش./1972م.) مى نویسد: «اگر قدرت داشتم، عده اى یهودى را به کشورهاى مختلف مى فرستادم تا یهودآزارى را تعمّداً به وجود آورند».15 شواهد دیگرى بر نادرستى ادعاهاى صهیونیسم در این باره وجود دارد، که عبارتنداز: 1. مهاجرت و پراکندگى یهودیان که اغلب به دل خواه آنان و با هدف اقتصادى، به سوى پررونق ترین سرزمین ها صورت گرفته است. 2. یهودیان همواره در پهنه اى گسترده از خاک امپراتورى عثمانى، در صلح و آرامش مى زیسته اند. 3. یهودیان در بریتانیا، فرانسه و آلمان قرون وسطى، تحت آزار نبوده اند و حتى پس از عصر نوزایى، وضع اجتماعى آنان بهبود یافت. 4. رنج و دردى که میلیون ها برده آفریقایى سیاه پوست، در انتقال و اسکان اجبارى به غرب متحمل شده اند، بیش از رنج و دردى است که بر یهودیان وارد آمده است. جالب این که صاحبان برخى از کشتى هاى حاملِ بردگان، سوداگران و بانک داران یهودى بودهاند. 5. وقوع یهودآزارى را در حد پایینى مىتوان پذیرفت که آن هم به ویژگى هاى فردى و اجتماعى یهودیان، مانند جمع گریزى و اشتغال در مشاغل غیر مولد، چون رباخوارى باز مىگردد16 و نیز ریشه در منازعه دائمى کلیسا و کنیسه دارد. به هر روى، نقش یهودآزارى ساختگى در تولد صهیونیسم، آن چنان بزرگ بود که هرتصل آن را موهبت الهى نامید. اگر صهیونیسم محصول یهودآزارى است، پس چرا صهیونیسم به نوعى یهودآزارى از طریق تبعیض بین یهودیان سفاردى و اشکنازى 17 مبدل شده است؛ سؤالى که صهیونیست همچنان آن را بى پاسخ گذاشته اند.18
سرمایهدارى غرب و پیدایش صهیونیسم: صهیونیسم، مولد دوران تحول و انتقال سرمایه دارى غرب به مرحله امپریالیسم نیز به شمار مىرود. در این دوره، همه قدرت هاى بزرگ، براى تأمین منافع استعمارى، فعالانه در پى یافتن جاى پایى محکم، در خاورمیانه شدند. براى دست یابى به این هدف، نخستین بار ناپلئون بناپارت (امپراتور فرانسه)، به جلب همکارى یهودیان علیه امپراتورى عثمانى دست زد که البته در این کار توفیقى به دست نیاورد؛ سپس بیسمارک (صدر اعظم سابق آلمان) براى پاسدارى از خط راه آهنى که قرار بود از برن – شهرى در آلمان – به بغداد کشیده شود، اقدام به جذب و به کارگیرى یهودیان کر؛19 امّا سرانجام، این انگلیس بود که به آرزوى دیرینه اش، یعنى خلق اندیشه صهیونیسم و ترغیب یهودیان اروپاى شرقى، روسیه و غرب، براى مهاجرت به فلسطین و تشکیل یک دولت یهودى که حافظ منافع آن کشور باشد، دست یافت.20 دلایل بسیارى در تأیید نقش قدرت هاى بزرگ استعمارى، به ویژه انگلیس، در پدید آمدن صهیونیسم و رژیم اشغال گر قدس در دست است. در 1219 ش./1840م. روزنامه تایمز لندن اعتراف کرد که پیشنهاد استقرار یهودیان در سرزمین فلسطین، مورد حمایت پنج قدرت بزرگ جهانى است؛ سپس هرتصل چنین فاش کرد: «بازگشت به سرزمین پدرانمان… از بزرگ ترین مسائل سیاسى مورد علاقه قدرت هایى است که در آسیا چیزى مىجویند»؛ امّا همان گونه که گذشت، انگلیس گوى سبقت را از دیگر قدرت هاى اروپایى ربود و با ابداع اندیشه صهیونیسم 21 زمینه تأسیس رژیم غاصب اسرائیل را فراهم آورد. به بیان دیگر، پس از یک منازعه طولانى میان صهیونیست ها، سرانجام صهیونیست هاى انگلوفیل،22 جناح وابسته به وایزمن، موفق به تثبیت فلسطین – مکان مورد نظر انگلیس – به عنوان جایگاه نهایى یهودیان گشتند.23 یهودیان تنها نامزد تشکیل دولتى حافظ منافع غرب، در منطقه حساس و استراتژیک خاورمیانه بودند؛ زیرا به عقیده لرد ارل شافتسبُرى هفتم،24 که از رجال سیاسى بریتانیا و نیز یک صهیونیست مسیحى بود، اسکان یهودیان در فلسطین نه تنها براى انگلستان که براى سراسر دنیاى متمدن (غرب) سودمند خواهد بود. هرتصل نیز معتقد بود که یهودیان مى توانند حلّال مشکل غرب در خاورمیانه باشند.ماکس نوردو، از صهیونیست هاى معروف، معتقد بود که ما فرهنگ اروپایى را… همچنان حفظ خواهیم کرد… ما به این فکر که باید آسیایى شویم، مى خندیم». پیش تر نیز یک کشیش مسیحى پیشنهاد کرده بود، که براى حفاظت از هندوستان زیر سلطه انگلیس، لازم است یهودیان در فلسطین ساکن شوند. به هر حال، صهیونیست ها خود را مشعل دار تمدن غرب مى دانند؛ تمدنى که در تلاش است تا دموکراسى را در خاورمیانه و قلب آن حاکم کند.25 نتیجه این که نیازهاى فرهنگى، سیاسى، اقتصادى و نظامى غرب، به ویژه انگلیس، موجب پدید آمدن جریان فکرى صهیونیسم و اسکان یهودیان در فلسطین گردید؛ جریانى که با غیر دینى (سیاسى) کردن یهودیت، در پى تحقق و حفظ منافع استعمارى در خاورمیانه برآمد؛ در حالى که یهودیت دین دار ممکن بود براى غرب خطرآفرین باشد.26
بورژوازى یهود:27 از اواخر قرن دهم شمسى/شانزدهم میلادى، یهودیان سفاردى از اسپانیا و پرتقال طرد شدند و در کشورهاى عثمانى، هلند و فرانسه سکونت گزیدند. آنان به دلیل مهارت در بانک دارى و با بهره مندى از روابط تنگاتنگى که با سفاردى هاى عثمانى داشتند، به آسانى به عرصه تجارت جهانى وارد شدند و بدین سان، نخستین گام را در شکل دهى به بورژوازى یهود برداشتند.28 در قرن یازدهم شمسى/هیجدهم میلادى نیز با ارتقاى وضع اجتماعى اروپاییان، موقعیت یهودیان، به ویژه در عرصه اقتصادى، بهبود یافت. این امر، منجر به تلاش بیشتر بخشى از یهودیان براى رهایى از نظام گتو و ادغام در جوامع غربى و روى آوردن به مشاغل مولد و در نتیجه، گسترش و تثبیت قشر بورژوازى یهود گردید.29 بورژوازى یهود، به صورت هاى گوناگون، در پدید آوردن صهیونیسم مؤثر افتاد. مهمترین اهداف پیدایش صهیونیسم عبارتنداز 1. بورژوازى یهود، همگام و همراه با رشد و تکامل سرمایهدارى غرب و همانند آن، همه جهان را بازار مصرف خود مىپندارد. در آن زمان، هرچند امپراتورى عثمانى از ضعف اقتصادى رنج مىبرد، امّا به دست آوردن بازار داخلى آن به سادگى امکان پذیر نبود و این امکان، با مهاجرت بیشتر یهودیان به عثمانى – سرزمینى که از نیروى کار ارزان عرب بهره مند بود – فراهم مى آمد. افزون بر این، چنین اقدامى یهودیان غیر فعال اقتصادى و بى علاقه به سرمایهگذارى را به عناصر فعال اقتصادى، در امپراتورى عثمانى تبدیل مى کرد و یهودیان باقى مانده در غرب را نیز به سوى فعالیت هاى اقتصادى و سودآور30 سوق مى داد.31 2. سرمایهدارى یهود، براى جلوگیرى از افزایش تقاضاى مالى یهودیان فقیر که به کاهش ثروت آنان مى انجامید، خواهان طرد آنها بودند؛ از این رو، با تشکیل دولت اسرائیل، اداره دولت یهودى را در دست گرفتند. بنابراین، بورژوازى یهود، هم در راندن یهودیان از اروپا و هم در اداره کردن آنان در فلسطین اشغالى، نقش اساسى داشته است. 3. بورژوازى یهود در آغاز، خواهان مهاجرت یهودیان به فلسطین نبود؛ بلکه به اعتراف حیم وایزمن، اوگاندا بیشتر مورد علاقه بازرگانان یهودى بود. در مرحله بعد نیز بورژوازى یهود در پى مهاجرت همه یهودیان به فلسطین نبود؛ بلکه خواهان آن بود که شمار یهودیان به اندازهاى کاهش یابد که به رفاه اقتصادى آنان در غرب لطمهاى وارد نسازد. ناحوم ساکولو در این باره اعتراف مىکند که صهیونیسم نه به عنوان یک نهضت، بلکه به عنوان یک اقدام مالى و سرمایهدارى ظهور کرده است؛ البته یافتن مکانى براى خوش گذرانى و نیز دست یابى به کنترل مجدد یهودیان، از دیگر هدف هاى بورژوازى یهود در خلق صهیونیسم شمرده شده است.32 صهیونیسم ادبى – سیاسى پیش از تولد صهیونیسم سیاسى، صهیونیسم ادبى پدید آمد و نخستین جرقههاى سیاسى کردن دین یهود را برافروخت. به دیگر سخن، صهیونیسم، نخست در عرصه زبان، گفتار و اندیشه و آن گاه در عرصه سیاست قد برافراشت. در این روند، صهیونیسم ادبى، زبان عبرى را به خدمت گرفت و در گسترش آن کوشید و یهودیان عبرى زبان را تشویق کرد و پاداش داد. به دنبال این تلاش چند صد ساله، زبان عبرى که به گفته بن گوریون، یک زبان ناگویا بود و در قلب ها مىزیست و به نماز، شعر و ادبیات مذهبى اختصاص داشت، به جایگاهى دست یافت که دیگر تنها زبان زمان گذشته نبود، بلکه زبان آینده، زبان رستاخیز و زبانى بود که مى توانست یهودیان را به عنوان یک ملت یگانه در زیر بیرق خویش گرد آورد.33 در عرصه قلم، اندیشه، هنر، داستان، رمان و نمایش هاى بسیارى پدید آمد که به ایفاى نقش در تولد صهیونیسم پرداختندکه در بین آنها اشعار مذهبى بن هاله وى (متوفاى 519 ش./1140 م.) به سود مقاصد صهیونیستى به کار رفت. کتاب «تلمود»34 (نگارش 1129 ش./1750 م.) اندیشه بازگشت به ارض موعود را رواج داد. بنجامین دیزرائیلى (Benjamin disraeli) در رُمان «دیوید آلروى» (تألیف 1212 ش./1833 م.) شکلى از نژادپرستى افراطى یهودى را به تصویر کشید. زیگموند فروید (متولد 1235 ش./1856م.) بر لزوم اجراى تربیت صهیونیستى تأکید ورزید. جورج الیوت (Georg Eliot)در رمان «دانیل دروندا»35 (تدوین 1255 ش./1876م.) که مهم ترین سند ادبى صهیونیسم به شمار مىرود، ناممکن بودن ادغام یهودیان در تمدن هاى دیگر را گوشزد کرد. افزون بر این تلاش ها، نگارش «دایرةالمعارف صهیونیسم و اسرائیل» (تألیف 1259ش./1880م.) به سهم خویش، زمینه ساز صدور اعلامیه بالفور36 گردید که آن نیز، از زمینه هاى اساسى تأسیس اسرائیل به شمار مى رود.37 برخى از افسانه ها نیز در پدید آوردن صهیونیسم دخیل بوده اند. مهم ترین این افسانه ها، افسانه «یهودى سرگردان» یا یهودى دوره گرد است. این افسانه براى نمایاندن زندگى سراسر آمیخته با رنج ، محنت، سرگردانى و بى پناهى یهودیان به کار رفت و به تدریج زمینه ذهنى ضرورت تلاش براى رهایى یهودیان صهیونیست را در اواخر قرن دوازدهم شمسى/نوزدهم میلادى فراهم آورد.38 ادبیات صهیونیستى، تنها به ترسیم چهره یهودى یا یهودیان ناراضى نپرداخته، بلکه کوشیده است ،چهره اى نیک و انسانى از یهودیان به دست دهد، تا آنان راه کسب امتیازات اجتماعى بیشترى را بازیابند و آن را براى ظهور صهیونیسم به کار گیرند. در مجموع، ادبیات صهیونیستى کوشیده است، تا با رواج همبستگى یهودیان جهان، مبارزه با تبلیغات ضد صهیونیستى، رنج و ستم دیدگى یهودیت را به تصویر کشد و به پندار خود، وحشىگرى اعراب علیه یهودیان را نمایان سازد و به ترویج اندیشه برترى قوم یهود بپردازد.39 منبع مقاله: rasad.ir 84/11/4 ؛ نویسنده: مرتضى شیرودى
پىنوشتها:
1. تئودور هرتصل – بنیانگذار صهیونیسم (Thedar Herzel) به شکل هاى گوناگون همچون: تئودور هرتزل، هرزل، هرتسل و… نوشته مى شود، ولى معمولاً آن را به صورت «هرتصل» مى نگارند. 2 . ناحوم ساکولو (nahum sokolow) مورخ صهیونیستى است. 3. عبد الوهاب المسیرى، صهیونیسم، ترجمه لواء رودبارى، ص 7 /حمید احمدى، ریشه هاى بحران در خاورمیانه، ص 3 / على آقا بخشى، پیشین، ص 423 / ب. پراهى، فریب خوردگان صهیونیسم، ترجمه ابوالقاسم سرّى، ص 27. 4. انسان رهایى بخش را در زبان عبرى «ما شیاح» مى گویند. 5. حمید احمدى، پیشین ص 3 / روژه گارودى، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسى، ترجمه نسرین حکمى، ص 5 / عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 8. 6. هر کسى که خواهان مهارت یهودیان جهان به فلسطین باشد، صهیونیست است، خواه یهودى باشد و یا نباشد. بنابراین، هر یهودى، صهیونیست نیست، و به عکس، برخى صهیونیست ها غیر یهودى اند. 7. عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 14-7 / عادل توفیق عطارى، تعلیم و تربیت صهیونیستى، ترجمه ى مجتبى بردبار، ص 50 / روژه گارودى، تاریخ یک ارتداد، اسطوره هاى بنیان گذار سیاست اسرائیل، ترجمه ى مجید شریف، ص 23. 9 . «حیم» یا «حیثم» یا «چیم وایزمن» (Chaim Weizman) پس از هرتصل، جامعه صهیونیستى را براى نیل به تأسیس اسرائیل رهبرى کرد. 10. یورى ایوانف، صهیونیسم، ترجمه ى ابراهیم یونسى، ص 74 – 71 / عبدالوهاب المسیرى، پیشین ،ص 36. 11 . نام دولت دیگر یهودى، یهودا (= یهوذا) بود. 12. «گتو» Ghetto در گذشته به محله اى در یک شهر گفته مى شود که یهودیان به اقامت در آن مجبور بوده اند. 13. آلاسدایر دراسدل و جرالد اچ. بلیک، جغرافیاى سیاسى خاورمیانه و شمال آفریقا، ترجمه ى درّه میرحیدر، ص 361. 14. دیوید داود بن گوریون (David Ben Gurion) در لهستان به دنیا آمد و در اسرائیل مرد. وى نخست وزیر اسرائیل در سال هاى نخستین تأسیس رژیم Semitism – Anti .8 صهیونیستى بود. 15. پراهى، فریب خوردگان صهیونیسم، ص 6 / گالینا نیکیتینا، دولت اسرائیل، ترجمه ى ایرج مهدویان، ص 32. 16 . یورى ایوانف، پیشین، ص 32 و 40 و 74 و 71 / عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 75 و 24. 17. سفاردى (Sepharadi) و اشکنازى (Ashkanase) به ترتیب به یهودیان مهاجر اروپاى شرقى و شمال غرب اروپا به اسرائیل اطلاق مى شود. 18 . عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 88. 19. پیش از جنگ جهانى اول، صهیونیست ها به آلمان دل بسته بودند، ولى با مشاهده شکست قریب الوقوع آلمان و پیروزى انگلیس، به آن روى آوردند. 20 . یورى ایوانف، پیشین، ص 54 و 48 و 45 و 13. 21 . به عقیده ماکس نوردو (Max Nordau) یکى از رهبران صهیونیست ها در قرن بیستم میلادى، صهیونیسم اختراع انگلیس است. ر.ک: یورى ایوانف، پیشین، ص 51. 22. انگوفیل به افراد و گروه هایى مى گویند که گرایش و وابستگى شدید به انگلیس دارند. 23 . یورى ایوانف، پیشین، ص 85، 51، 47 و 18. 25 . عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 54، 12، 8 و 5 / یورى ایوانف، پیشین، ص 69. 26 . عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 29. 27. بورژوازى (Bourgeoisie) براى طبقه سرمایه دار نیز به کار مى رود. ر.ک: على آقابخشى، پیشین، ص 2635. عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص Seventh Eart shafes bury .29 24 . 28 . به عقیده ایوانف، بورژوازى یهود محصول رنسانس نیست، بلکه پیش از آن نیز وجود داشته است. ر.ک: یورى ایوانف، پیشین، ص 20-26. 29 . عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 8، 7 و 2. 30. مایر ویلنر (Mcir Vilner) سیاستمدار اسرائیلى مى گوید: «صهیونیسم نماینده ایدئولوژى ارتجاعى یهودیان بورژوازى طرفدار امپریالیسم است.» ر.ک: پراهى، پیشین، ص 30. 31 . المسیرى، پیشین، ص 55، 40، 17 و 9. 32 . یورى ایوانف، پیشین، ص 83، 82 و 52 / نیکیتینا، دولت اسرائیل، ص 31. 33 . غسان کنفانى، نگاهى به ادبیات صهیونیسم، ترجمه موسى بیدج، ص 13-23. 34 . تلمود یا تعلیم، کتابى است شامل دو بخش که یکى را «مشنا» و دیگرى را «گمارا» گویند. مشنا، مجموع تعالیم مختلف یهود است و گمارا، تعلیمات و تفاسیرى است که پس از تکمیل مشنا در مدارس عالیه یهود به وجود آمد. ر.ک: روژه گارودى، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسى، ص 181. 36 . اعلامیه بالفور (Deslavation Balfeur) از سوى لرد آرتور بالفور(Lord Arthur James Balfeur) وزیر امور خارجه وقت انگلیس صادر شد. مفاد Daniel Deranda .35 این اعلامیه به پیشنهاد وى در کنفرانس سان ریمو (San Remo) -شهرى در ایتالیا به تأیید متفقین رسیده بود. 37 . روژه گارودى، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسى، ص 47، 42، 33 و 28 / عبدالوهاب المسیرى، پیشین، ص 14-17 در این جا باید به ترجمه عبرى کتاب جلعاد (Gilead) -نام منطقه اى در شرق اردن اشاره کرد که رکورد بى سابقه اى در فروش نشریات عبرى برجاى گذاشت. 38 . کنعانى، نگاهى به ادبیات صهیونیسم، ص 66، 57. 39 . همان، ص 81، 71، 43، 41
براى مطالعه و آگاهی بیشتر ر.ک:
1- پرونده اسرائیل صهیونیزم سیاسى روژه گارودى2- اختاپوس صهیونیسم عبدالرحمن الرفاعى فؤاد، ترجمه: صلاح الدین عباسى3- صهیونیسم، نژاد پرستى عریان شاهاک اسراییل، ترجمه: اصغر تفنگساز 4- صهیونیسم در فلسطین میرى جریس، ترجمه: منوچهر فکرى5- صهیونیسم عبدالوهاب 6- مسأله فلسطین و ماهیت طرح صهیونیسم راشد الغنوشى، ترجمه: سید هادى خسروشاهى7- صهیونیسم یورى ایوانف 8- سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار، اکرم زعیر، ترجمه: اکر هاشمى رفسنجانى 9- جهان زیر سلطه صهیونیسم سپاه پاسداران انقلاب اسلامى 10- افسانه هاى بنیانگذاران اسرائیل روژه گارودى11- محاکمه آزادى روژه گارودى12- بررسى سیر تحول دولت در سرزمین فلسطین اسداللّه رضایى 13- فرق یهود و صهیونیسم، مهدی و انقلاب/ سخنرانی حسن رحیم پور 14- یهود و صهیونیسم، مؤلف: احمد کریمیان.