ضرورت انتقاد در جمهوری اسلامی؟
۱۳۹۳/۰۹/۱۰
–
۱۰۵ بازدید
نظامهای سیاسی آنگاه میتوانند پویا باشند که در درون آنها و در بستر اجتماعی آنها، بستر نگاه انتقادی وجود داشته باشد. نگاه انتقادی فعال ضمن برشمردن عیوب و ایرادات موجود در دستگاه مدیریتی کشور و ساختار حاکم، زمینه را برای پاسخگویی مسئولین و حرکت در مسیر رفع ایرادات فراهم مینماید.امروزه سخن از نقد، انتقاد، نقدپذیری، نقدناپذیری و…
دکتر معین در فرهنگ لغت خویش در ذیل معنای نقد، آن را به معنای جدا کردن خوب و سِره از بد و ناسِره دانسته است و دهخدا نیز معنایی با همین مضمون برای آن آورده است و انتقاد را نیز به معنی جدا کردن خوب از بد و خُرده گرفتن آوردهاند. بنابراین میتوان نقد را تشخیص سره از ناسره و درست از نادرست دانست. تفکر انتقادی، گونهای از تفکر است که به دنبال تمیز دادن درست از نادرست در یک متن است و متن نیز اعم است از گفتار، نوشتار، فیلم و غیره.
نقد را میتوان براساس چگونگی ارتباط سه مؤلفهی نقاد (منتقد)، نقد و شخص یا موضوع مورد انتقاد نگریست. در انتقاد یک نقدکننده وجود دارد که از چشمانداز خویش به موضوعی نگاه میکند و آنگاه در موضوع مورد توجه خویش ایراداتی میبیند و درصدد برمیآید تا با برشمردن معایب آن، در مسیر رفع آنها قدم بردارد، اگرچه محاسن آن را نیز از نظر دور نمیدارد. علاوه بر نقاد، چگونگی یا فرآیند نقد نیز واجد اهمیت است. مراد از چگونگی نقد این است که نقد باید حاصل همهجانبهنگری به موضوع مورد نقد باشد. وجود یا عدم وجود بستر نقد و رعایت ادب و آداب نقد نیز در اینجا مورد نظر است. و جزء سوم فرآیند نقد نیز موضوع مورد انتقاد است که ممکن است یک شخص باشد یا یک گروه و یا حتی یک موضوع خاص. بر این اساس، نقد باید با لحاظِ این سه مؤلفه انجام شود.
ممکن است پرسش شود که چرا باید نقد کرد و لزوم آن چیست. بهصورت اجمالی، در پاسخ به این پرسش باید گفت یک گفتار، نوشتار و حتی نظریه، مادامی که مورد نقد قرار نگیرد، بهعنوان نگاهی قطعی مفروض گرفته میشود و این مفروض گاه تبعات اجتماعی وحشتناکی در پی دارد. لزوم نقد را باید با نگاهی به انسان پی گرفت؛ بدین معنی که انسان بهواسطهی سرشتش خطاپذیر است و این خطاپذیری ممکن است در تمام ارکان گفتاری و رفتاری انسان ظهور و بروز یابد و این خطاپذیری گاه به مرحلهی «دائمالخطایی» میرسد. از این رو، با اذعان به خطاپذیری انسان، باید همواره خطاهای انسان (بالاخص انسانی که در مقامی صاحب قدرت یا صاحب نظر است ) بهوسیلهی سایر انسانها مورد تذکر قرار گیرد تا آثار این خطاها در زندگی انسان به حداقل برسد.
تفکر انتقادی آنگاه که با چاشنی انصاف همراه گردد، میتواند ریلگذار تحول در حوزهی مورد انتقاد باشد و اگر علاوه بر انصاف با چاشنی دقت و کارشناسانه و با لحاظ تمام ابعاد و زوایای موضوع مورد نقد همراه گردد، میتواند زمینه را برای اعتلا و ارتقای آن فراهم کند.
تفکر انتقادی آنگاه که با چاشنی انصاف همراه گردد، میتواند ریلگذار تحول در حوزهی مورد انتقاد باشد و اگر علاوه بر انصاف با چاشنی دقت و کارشناسانه و با لحاظ تمام ابعاد و زوایای موضوع مورد نقد همراه گردد، میتواند زمینه را برای اعتلا و ارتقای آن فراهم کند.
نقد و انتقاد دارای ادب و آدابی است و رعایت این ادب و آداب علاوه بر آنکه دقت نظر در بیان نقد را افزایش میدهد، به پذیرش انتقادات و به حداقل رسیدن مقاومت در برابر آنها منجر میگردد؛ چراکه نقد همواره با مقاومت همراه میشود و شخص یا موضوع مورد انتقاد تا جای ممکن در برابر انتقادات «کمربندی محافظ»[1] ایجاد میکند و کارکرد این کمربند محافظ این است تا اولاً به نقدها پاسخ گوید و در ثانی، از وارد آمدن نقد به بنیادها جلوگیری کند؛ چراکه نقد بنیادها در بلندمدت زمینهی فروپاشی را فراهم میکند.
در اینجا به برخی از موارد ادب و آداب نقد اشاره مینماییم:
1. ادب نقد به معنای رعایت اصول اخلاقی در بیان نقد است. اصول اخلاقی در هر جامعهای متفاوت است و هر جامعه، اصول اخلاقی برآمده از بسترهای اجتماعی و فرهنگی خویش را داراست و در جامعهی ما، که غالباً دینباور است، این اصول اخلاقی همان نکات اخلاقی است که در دین مورد تأکید قرار گرفته یا از آنها نهی شده است. از جملهی این اصول اخلاقی، میتوان به موارد زیر بهصورت تیتروار اشاره نمود: رعایت عدالت و انصاف، بیان صادقانه و غیرمغرضانه، بیان بهصورت احسن و با بیان سدید و لین،[2] تبعیت نمودن از کلام احسن، پرهیز از اتهامزنی، احتراز از دروغ بستن، پرهیز از بزرگنمایی ایرادات و کوچک شمردن محاسن، پذیرش نقدها در صورتی که دقیق و کارشناسانه تلقی شوند، سعی در مقاومت حداقلی در برابر آنها و غیره.
2. علاوه بر ادب نقد، که ما آن را رعایت اصول اخلاقی میدانیم، به بر خی از مواردی که ما آنها را آداب نقد میدانیم نیز اشاره مینماییم. آداب نقد را بیشتر به معنای وجود بسترهای نقد و زمینهی پذیرش نقدها میدانیم. برای بیان نقد باید علاوه بر ادب نقد، که بهصورت اجمال بیان گردید، باید بسترهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نقد نیز وجود داشته باشد و افراد بتوانند در آزادی به نقد بپردازند (البته با رعایت ادب نقد و رعایت اصول حاکم بر هر جامعه) و از بیان آنها ابایی نداشته باشند و علاوه بر زمینهی آزادی، باید آزادی پس از نقد نیز وجود داشته باشد. این نقد، هم میتواند بهصورت شخصی بیان گردد و هم در قالب نهادهای مدنی. یکی از بسترهای مهم نقد، برقراری کرسیهای نقد است که در آن افراد بتوانند نقد کنند و مورد نقد قرار گیرند و دیگر آنکه این کرسیها زمینهساز اجماع عقلانی بر روی موضوعات باشد.
شخص یا موضوع مورد انتقاد تا جای ممکن در برابر انتقادات «کمربندی محافظ» ایجاد میکند و کارکرد این کمربند محافظ این است تا اولاً به نقدها پاسخ گوید و در ثانی، از وارد آمدن نقد به بنیادها جلوگیری کند؛ چراکه نقد بنیادها در بلندمدت زمینهی فروپاشی را فراهم میکند.
حال که به معنای نقد و چرایی آن پرداختیم و به رعایت ادب و آداب نقد اشاره نمودیم، پرسش مهمی که مطرح میشود این است که چرا انتقاد همواره تلخ است و از آن گریزانیم؟ مگر نقد نمیتواند سبب اصلاح گردد و حتی سبب کمال علمی و اخلاقی انسان شود؟ پس چرا نقد را برنمیتابیم؟ مگر نه این است که به قول حضرت سلیمان (ع): مورد انتقاد فرزانگان واقع گشتن بهتر است از مورد ستایش ابلهان گشتن.
در پاسخ به این پرسش میتوان به عوامل متعددی اشاره نمود که ما برخی از آنها را برمیشماریم:
الف) آشکار شدن معایب انسان: یک از علل اینکه انتقاد را تلخ میدانیم و عملاً از آن میگریزیم، آن است که انتقاد در حقیقت، معایب را آشکار میسازد و آینهای میشود تا ما زشتیهای خود را (که مصرانه آنها را پنهان و حتی انکار میکنیم) ببینیم. بیتردید یکی از علل تلخی انتقاد، ناشی از صراحت و حقانیت آن است. (اسلامی، ص 12)
ب) ترس انسان از مواجهه با خویشتن خویش: یکی دیگر از عوامل گریز از نقدپذیری است. هر انسانی در پی آن است تا تصویری بینقص از خود ارائه دهد و همواره در آینهی ساختگی، که هیچ عیبی را نمینمایاند، بنگرد. این گرایش آدمی را برآن میدارد تا نه تنها خود را کامل بپندارد، بلکه همهی متعلقات خود را نیز بهترین بداند (همان، ص 31) و به گفتهی سعدی، «همهکس عقلِ خود را به کمال نماید و فرزند خود به جمال.» (گلستان سعدی، 175) بنابراین چون هرکس در پی زیبا نمایاندن خویش در معرض دیگران است و خویش را صاحب کمال میپندارد، از پذیرش عیوب خویش ابا دارد، در حالی که باید به قول شاعر، «آینه چون عیب تو بنمود راست/ خود شکن آینه شکستن خطاست»
ج) عُجب و غرور و خودپسندی و خودبرتربینی: اینکه انسان خود، افکار، دوستان و نگرش خویش را برتر از دیگران شمارد نیز یکی از عوامل نقدناپذیری است؛ چراکه فرد یا گروه همواره خویش را برتر از سایرین میدانند و انتقادات دیگران را به دیدهی تحقیر مینگرند و نگاه تحقیرآمیز به دیگری سبب توهم خودکاملپنداری فرد میگردد و این خودکاملپنداری سبب وهم از بینیازی توجه به عیوب میگردد.
د) عدم خودسازی اخلاقی: خودسازی اخلاقی نیز زمینه را برای نقدپذیری فراهم مینماید؛ چراکه خود را ساختن بهلحاظ اخلاقی، زمینه را برای پذیرش عیوب و حرکت در مسیر رفع آنها فراهم میکند، زیرا انسان خودساخته همواره از عیب میگریزد و با پذیرش عیوب خویش، سعی در رفع آنها دارد و به تعبیر امام خمینی (ره): «اگر انسان خودش را ساخته بود، هیچ بدش نمیآمد که یک رعیتی هم به او انتقاد کند، اصلاً بدش نمیآمد.» (صحیفهی امام، ج 3، ص 198)
هـ) خودکاملپنداری: ما مضمون این مسئله را با شعری از جناب مولانا بیان میداریم: «هرکه نقص خویش را دید و شناخت/ اندر استکمال خویش دهاسبه تاخت/ زان نمیپرّد بهسوی ذوالجلال/ کو گُمانی میبَرَد خود را کمال/ علتی بدتر ز پندار کمال/ نیست اندر جان تو، ای ذودلال/ از دل و از دیدهات بس خون رَوَد/ تا ز تو این مُعجبی بیرون رود/ علت ابلیس انا خیری بُدست/ وین مرض در قلب هر مخلوق هست» (مثنوی، دفتر اول، ص 159)
مادام که نظام حاکم ایرادات خود را نداند و در جهت رفع آنها قدم برندارد، دچار نوعی توهم خواهد شد و گمان میکند که عدم وجود نقد به معنای عدم وجود نقص است و عدم وجود نقص به معنای عملکرد صحیح است و همین توهم ممکن است در بلندمدت سبب بروز و ظهور مشکلات جبرانناپذیری گردد و از سوی دیگر، عدم وجود نقد فعال، سبب ایستایی و رکود میگردد.
نقد در نظام سیاسی جمهوری اسلامی
با توجه به نکات پیشگفته، بهصورت اجمال به بررسی جایگاه نقد در جمهوری اسلامی میپردازیم و نکاتی را عرضه میداریم.
نظام سیاسی جمهوری اسلامی نیز مانند هر نظام سیاسی دیگر، باید مورد نقد قرار گیرد؛ چراکه نظام سیاسی پدیدهای انسانساخته است و پدیدههای انسانساخته نیز عاری از ایراد نیستند. لذا نقد ضروری است، لکن نقد نظام سیاسی نیز مانند نقد اشخاص، باید با رعایت شرایط نقد انجام گیرد و از جمله مهمترین شرایط، همانگونه که پیشتر بیان گردید، رعایت ادب و آداب نقد، فراهم بودن بسترها، توجه به شرایط زمانی و مکانی، انتقاد با لحاظ تمام جوانب یک مسئله، نگاه دقیق و کارشناسانه و غیره است.
نظامهای سیاسی آنگاه میتوانند پویا باشند که در درون آنها و در بستر اجتماعی آنها، بستر نگاه انتقادی وجود داشته باشد. نگاه انتقادی فعال، ضمن برشمردن عیوب و ایرادات موجود در دستگاه مدیریتی کشور و ساختار حاکم، زمینه را برای پاسخگویی مسئولین و حرکت در مسیر رفع ایرادات فراهم مینماید و مادام که نظام حاکم ایرادات خود را نداند و در جهت رفع آنها قدم برندارد، دچار نوعی توهم خواهد شد و گمان میکند که عدم وجود نقد به معنای عدم وجود نقص است و عدم وجود نقص به معنای عملکرد صحیح است و همین توهم ممکن است در بلندمدت سبب بروز و ظهور مشکلات جبرانناپذیری گردد و از سوی دیگر، عدم وجود نقد فعال سبب ایستایی و رکود میگردد. بنابراین وجود نظام پویا و پاسخگو، مستلزم وجود نقادی فعالانه است و از همین رو در جملهای کوتاه میتوان گفت نظام پویا نیازمند نقد فعال است. علاوه بر پویا نمودن نظام، نقد فعال آنگاه که با چاشنی دقت و کارشناسانه بیان گردد، میتواند حافظ منافع ملی باشد.
اگرچه بسترها و زوایای مختلفی برای نقد در جمهوری اسلامی وجود دارد، لکن این زمینهها یا مغفول واقع میشوند یا به انحای مختلف مورد سوءاستفاده قرار میگیرند و یا شرایط برای نگاه منتقدانه وجود ندارد. از جملهی این بسترها، زاویهی نگاه دینی است که میتوان به موارد متعددی اشاره نمود، ولی بهترین نکتهی دینیای که بستر مهمی برای نقد فعال است، باب «امر به معروف و نهی از منکر» است که رابطهی دوطرفه میان حاکمان و مردم است؛ یعنی مردم با نقد مسئولین از زاویهی امر نمودن به یک کار درست (خیر) و بازداشتن آنها از یک عمل غلط، زمینه را برای مصونسازی نظام سیاسی بهصورت کلان فراهم مینماید.
در این زمینه، میتوان به کلامی از امیرمؤمنان علی (ع) بدین مضمون استناد نمود که خطاب به مردم میفرمایند: «از جملهی حقوق من بر شما این است که ایرادات من را به من بگوید.» و این نکته حکایت از این مسئله دارد که نقد، نه تنها از حقوق مردم بر حاکمان، بلکه بالاتر از آن، از حقوق حاکمان بر مردم است. البته از باب مشاوره «و شاورهم فی الامر» و از باب «النصیحته لائمه المسلمین» نیز میتوان به نظام سیاسی نقد نمود. کلام پایانی نیز در این باب حدیثی است از امام صادق (ع) که میفرمایند: «بهترین دوست من کسی است که عیوب من را به من هدیه دهد.» بنابراین با توجه به نکات کلی که در این باب بیان نمودیم، میتوان از زوایا و بابهای مختلف دینی به نقد نظام سیاسی پرداخت.
علاوه بر بستر دینی انتقاد، بسترهای حقوقی نقد نیز باید مورد توجه قرار گیرد؛ یعنی هم بسترهای حقوقی برای نقد وجود دارد و هم باید بسترهای حقوقی بیشتری فراهم گردد. از جمله بسترهای موجود، قانون اساسی و سایر قوانین مدنی است که منتقدین را به رسمیت میشناسند و حقوق آنها را تضمین میکند. از جمله زمینههایی که باید فراهم گردد، تصویب قوانینی برای حمایت از منتقدین است تا علاوه بر آزادی بیان، آزادی پس از بیان را نیز فراهم کند. البته باید چارچوبهای حقوقی برخورد با کسانی که زیر لوای آزادی و نقد، قصد توطئه دارند نیز فراهم گردد.
بستر سیاسی انتقاد به این معناست که بهلحاظ سیاسی، نقد نه تنها محکوم نگردد، بلکه از جانب مسئولین ارشد سیاسی و حتی قضایی، زمینه برای نقد ساختارها و عملکردها وجود داشته باشد. از جمله مهمترین بسترهای سیاسی برای نقد، میتوان به حمایت از کرسیهای نقد و نظریهپردازی که به موضوعات نظام سیاسی، دولت، عدالت، آزادی، و… میپردازند اشاره نمود. در این کرسیها، علاوه بر طرح دیدگاهها، به نقد عملکردها نیز باید اشاره نمود. از دیگر زمینههای سیاسی، به بسترهای مدنی نقد نیز میتوان اشاره نمود که افراد در قالب تشکلها، گروهها، اصناف و احزاب، به نقد بپردازند و از مهمترین این بسترها میتوان به مطبوعات بهعنوان یکی از ارکان مهم که میتواند فضای نقد را گسترش دهد دقت داشت. بنابراین با حمایت از کرسیهای نقد و مناظرهی سیاسی، حمایت از نهادهای مردمی و مطبوعات، میتوان امیدوار بود که نقد جای خویش را بیش از پیش باز نماید و زمینه را برای اصلاح امور فراهم کند.
توجه به بسترهای مختلف انتقاد در جمهوری اسلامی به معنای آن نیست که نظام سیاسی موجود به دلیل واجدِ ایرادات فراوان بودن قابل دفاع نیست، بلکه نقد روندها با حفظ اصول، چارچوبها و بنیادها، زمینه را برای پویایی بیشتر در مسیر اعتلا فراهم میکند. لذا باید از دو نگاه افراطی و تفریطی، که یکی به دفاع مطلق میپردازد و یکی به طرد کامل، پرهیز نمود و به معنای دقیق کلمه، نگاه انتقادی داشت و ضمن توجه به محاسن، معایب را برشمرد و در جهت رفع ایرادات همت نمود.
منابع:
انتقاد و انتقادپذیری، سید حسن اسلامی، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1386.
صحیفهی امام، امام خمینی (ره)، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1378.
گلستان سعدی، تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران، خوارزمی، 1374.
مثنوی معنوی، مولانا جلالالدین بلخی، تصحیح محمد استعلامی، نشر زوّار، 1372.
میزانالحکمه، محمد محمدی ریشهری، دارالحدیث، 1375.
پی نوشت ها:
1. کمربند محافظ اصطلاحی است که از نظریهی فلسفهی علم لاکاتوش وام گرفته شده است.
2. سدید به معنای محکم و لیّن به معنای نرم
* عبدالله بیننده، دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه اصفهان،برهان۱۳۹۳/۹/۹