طلسمات

خانه » همه » مذهبی » عبدالله بن عمر وعبدالله بن زبیر

عبدالله بن عمر وعبدالله بن زبیر


عبدالله بن عمر وعبدالله بن زبیر

۱۳۹۵/۰۸/۱۲


۱۲۸۷ بازدید

عاقبت کار عبدالله ابن عمر و عبدالله ابن زبیر چه شد؟

عبدالله عمر پسر عمر بن خطاب، خلیفه دوم بود و مادرش زینب نام داشت. کنیه‌اش ابو عبدالرحمن بود و در سال آغاز بعثت یا اندکی پیش از آن در مکه به دنیا آمد. هنگامی که همراه دیگر مهاجران از مکه به مدینه رفت، کم‌سن‌وسال بود. از این رو اجازه‌ی حضور در جنگ‌ها را نداشت. عبدالله برای نخستین بار در جنگ خندق حاضر شد و پس از آن نیز در نبرد موته و برخی از جنگ‌های دوران خلفا مانند یرموک و فتح آفریقا شرکت کرد. عبدالله بن عمر علاقه‌ی بسیاری به آثار جامانده از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از خود نشان می‌داد و خود را ملزم کرده بود به هر جایی که رسول خدا رفته، سر بزند و در هر جایی که پیامبر نماز خوانده، نماز بخواند. اهل سنت وی را از بزرگان اهل حدیث شمرده‌اند و در مسائل فقهی به سخنان او استناد می‌کنند؛ ولی او به سنت پدرش بیش از سنت رسول خدا اهمیت می‌داد. هنگامی که حضرت علی علیه السلام به خلافت رسید، عبدالله بن عمر یکی از معدود کسانی بود که با او بیعت نکرد و بیعت با علی را فتنه نامید. پس از آن نیز از یاری امام در جمل و صفین و نهروان خودداری کرد؛ هر چند گفته‌اند بعدها از این مسأله پشیمان شد. در نادانی عبدالله بن عمر همین بس که حاضر به بیعت با حضرت علی علیه السلام نشد؛ ولی با معاویه بیعت کرد. هنگامی که ولید بن عقبه از سفر امام حسین علیه السلام به مکه آگاه شد، کسی را به دنبال عبدالله بن عمر فرستاد تا برای بیعت با یزید حاضر شود. عبدالله در پاسخ گفت:« هر گاه دیگران بیعت کردند، من نیز از آنان پیروی می کنم.»(منظور او امام حسین و عبدالله بن زبیر بود.) اما چون ولید در بیعت‌نکردن عبدالله بن عمر زیانی نمی‌دید، مصلحت در آن دید که با وی مدارا کند و او را به حال خود بگذارد. عبدالله بن عمر نیز راه مکه را در پیش گرفت و هنگامی که حجاج بن یوسف از طرف عبدالملک بن مروان به مکه رفت، عبدالله بن عمر شبانه به منزل وی رفت و گفت: «از رسول خدا شنیده‌ام که هر کس در حالی بمیرد که امامی نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است. پس دستت را دراز کن تا با تو برای عبدالملک بیعت بگیرم.» حجاج نیز که می‌دانست او از ترس جانش چنین می‌گوید، وی را احمق خطاب کرد و برای تحقیرش پای خود را از زیر لحاف بیرون آورد و گفت:«چون دستم بند است، با پایم بیعت کن!» عبدالله بن عمر مدتی پس از این ماجرا، در سال 73 هجری و به سن 86 سالگی به دستور حجاج به قتل رسید. وقتی لحظه‌ی مرگش فرا رسید، گفت:«بر هیچ چیز دنیا تأسف نمی‌خورم مگر بر این که با فئه باغیه (معاویه و اهل شام) نجنگیدم و علی را در این امر یاری نکردم.» وی را در محلی نزدیک مکه دفن کردند.عبدالله بن زبیر از طایفه بنی‌اسد است. او صحابی و پسر صحابی است. مادرش اسماء دختر ابوبکر بود. در سال دوم هجرت در مدینه متولد شد، او را اولین مولود مسلمان در مدینه می‌دانند. عبدالله از کسانی است که در اغلب حوادث دورۀ خلافت عثمان بن عفان حضور داشته و از افرادی است که از جانب عثمان مأمور به نسخه برداری از قرآن شد و در فتح افریقیه در شمال آفریقا شرکت داشت. او در جریان محاصرۀ خانه عثمان همراه فرزندان علی (ع) یعنی امام حسن و امام حسین (ع) و محمدبن طلحه و گروهی از بنی‌هاشم مانع تعرض شورشیان به عثمان شد. بعد از قتل عثمان از جمله افراد تأثیرگذار در جنگ جمل بود و همو بود که عایشه و پدرش زبیر را به این اقدام تحریک ‌کرد. چنانچه در این قضیه اغلب نقش اول را به او می‌دهند. همین نکته از نقش فعال و تأثیر گذار او در واقعه جمل کافی است که وقتی عایشه در منطقه حوأب با پارس کردن سگ¬ها بر هودج وی فرمایش پیامبر (ص) را به یاد آورد و خواست از درگیری و رویارویی با علی پرهیز کند، عبدالله به دروغ با آوردن شاهد بر این که این مکان حواب نیست، مانع از برگشت عایشه شد. ابن زبیر بعد از شهادت حضرت علی (ع) از هر فرصت وسیله‌ای برای جمع‌آوری مال و کسب وجهه و مقام استفاده نمود. بعد از مرگ معاویه، مخفیانه وارد مکه شد و در آنجا پناه گرفت و با اینکه مخالف یزید بود ولی اقدامی صورت نداد و یا حداقل با امام حسین (ع) جهت مبارزه با امویان همراه نشد و وقتی امام حسین را به ماندن در مکه دعوت می‌کرد گفت: اگر تو در مکه بمانی من با تو به عنوان خلافت بیعت می‌کنم ولی حضرت امام حسین (ع) فرمود: نمی¬خواهم حرمت مکه به خاطر من هتک شود، حاضرم یک وجب بیرون حرم کشته شوم ولی حرمت خانۀ حفظ شود. عبدالله، مکه را پناهگاه خود قرار داد و هر موقع برای سرکوب وی به مکه حمله می‌شد در کنار خانه کعبه پناه می‌گرفت و این امر باعث ‌شد در مدت تسلط او سه مرتبه خانه خدا مورد تعرض قرار بگیرد. با اینکه ابن زبیر از ورود امام حسین (ع) به مکه اظهار خوشحالی می‌کرد ولی خارج شدن آن حضرت از مکه برای پسر زبیر خوشایندتر بود. چرا که با وجود امام حسین علیه السلام در مکه مردم رغبتی به بیعت با ابن زبیر نشان نمی‌دادند. با شهادت امام حسین (ع) ابن زبیر زمینه را برای اجرای اهداف خود فراهم دید و به طمع خلافت مناطق وسیعی را تحت سیطره گرفت. از سال 61 تا سال 73 بر حجاز , عراق , مصر و قسمتی از شرق اسلامی تسلط یافت. در حالی که قلمرو حکومت بنی‌امیه تنها به شام و بخشی از مناطق دیگر محدود شده بود. لذا از سال 61 تا سال 73 هجری در سرزمین‌های اسلامی عملاً دو خلیفه حکم می‌راند. ابن زبیر با کمک برادرانش به حکومت رسید و در حدود هشت سال حکومت خود، با بنی‌امیه، مختار و خوارج درگیر جنگ بود و از طرف دیگر بنی‌هاشم نیز حکومت وی را به رسمیت نشناخت. عمده هدف او بر پائی مجدد حاکمیت قرشی بر مبنای حکومت خلفای راشدین بود. در باز شناسی عبدالله فرمایش حضرت علی (ع) کاملا گویاست: «زبیر همواره با ما اهل بیت بود تا زمانی که پسر نامبارکش، عبدالله پدید آمد» و نیز خود به عباس گفت: «من چهل سال است که بغض شما را در سینه پنهان کرده‌ام» و در پایان عبدالملک مروان، حجاج بن یوسف ثقفی را برای جنگ با ابن زبیر به مکه فرستاد تا مکه را از دست عبدالله بن زبیر درآورد و سرانجام عبدالله بن زبیر کشته و مکه آزاد و سرزمینهای اسلامی یکپارچه شد.——————————————————————————————————————————
منابع :
دینوری، ابوحنیفه؛ اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، چاپ چهارم، 1371، ص 380 به بعد. دینوری، ابن قتیبه؛ الامامة والسیاسة، ترجمه ناصر طباطبایی، تهران؛ ققنوس، 1380، ص 84 به بعد. طبری، محمدبن جریر؛ تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم، پاینده، تهران؛ اساطیر، چ پنجم، 1375، ج 7، ص 294 به بعد. یعقوبی، احمد؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران؛ انتشارات علی و فرهنگی، چاپ ششم، 1371، ج 2، ص 197 به بعد. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد؛ الغارات، ترجمه عزیز الله عطاردی، 1372، ص 465. وزارت آموزش و پرورش؛ تاریخ امام حسین، تهران؛ دفتر انتشارات کمک آموزشی، 1378، ج 2، ص 62 به بعد. ابن ابی‌الحدید، عزالدین؛ شرح نهج‌البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاء الکتب العربیة، چاپ دوم، 1387 ه‍.، ج 20، ص 102.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد