عدالت خواهی عامل پیوند نهضت حسینی و قیام مهدوی
۱۳۹۴/۰۸/۳۰
–
۱۵۹ بازدید
عدالت خواهی عامل پیوند نهضت حسینی و قیام مهدوی
قیام امام حسین(ع)، انقلابی تأثیرگذار و پیروز بود و پیام ها و اهداف والایی داشت، امّا این اهداف باید روزی به طور کامل تحقق یابد و راه امام حسین(ع) به پایان برسد که تنها در سایة نهضت جهانی امام مهدی(ع)تحقّق می یابد.
عدالت خواهی عامل پیوند نهضت حسینی و قیام مهدوی
قیام امام حسین(ع)، انقلابی تأثیرگذار و پیروز بود و پیام ها و اهداف والایی داشت، امّا این اهداف باید روزی به طور کامل تحقق یابد و راه امام حسین(ع) به پایان برسد که تنها در سایة نهضت جهانی امام مهدی(ع)تحقّق می یابد.
خبرگزاری شبستان: یکی از اساسیترین ابعاد و وجوه حماسة عاشورا، درسها، عبرتها و پیامهای جاودانه و فراگیر آن است. این آموزهها و پیامها، همواره حیات بخش، حرکت آفرین، تأثیرگذار و ماندگار بوده است. این قیام هر چند در مکان و زمان خاصی روی داد؛ ولی آثار و برکات آن، همیشگی و گسترده بوده و مرزهای زمانی و مکانی را در نوردیده است.
براساس روایات و شواهد تاریخی، میتوان اهداف و برنامههای امام حسین(ع) در حماسه عاشورا را چنین شمارش کرد:
بایستگی قیام حق طلبانه علیه باطل گرایی
قیام امام حسین(ع)، براساس حق و حق گرایی بنا شده و یکی از اهداف مهم آن، برپاداشت حق، غلبه نورانیت بر ظلمت، رفع شرارت و شیطنت و مبارزه با باطل (گروه کفر و ظلم و فساد) بوده است.
امام در طول این قیام فریاد برآورد که: “نمی بینید به حق عمل نمیگردد و از باطل روی گردانی نمیشود (الا ترون انّ الحق لایعمل به و انّ الباطل لایتناهی عنه”)
یعنی چون وضع جامعه چنین بوده و باطل در جولان است، من قیام کرده ام و اگر کسی از من حمایت کند، حق را یاری کرده است: «فمن قبلنی بقبول الحق فالله اولی بالحق…»؛ «هر کس این را بپذیرد که حق است، راه خدا را پذیرفته است…». پیش تر در این باره بحث شده و به همین مقدار بسنده میشود.
عدالت گرایی و برپاداشت قسط
از برنامهها و ایدههای امام حسین(ع) در قیام کربلا، دعوت به عدالت و برابری انسانها و شکستن سلطه تبعیض و بیداد و گسستن حصارها و بندهای بردگی از دست و پای مردم بود. امام حسین(ع) در نامهای به مردم کوفه نوشت: “به جان خودم سوگند! امام و پیشوا، تنها کسی است که در برابر کتاب خدا داوری کند و دادگر و عدالتگستر و متدین به دین حق باشد.”
آن حضرت حرکت خویش را برای اقامه عدل و رفع ستم از مظلومان و ایمن یافتن بندگان خدا یاد کرد: «و یأمن المظلومون من عبادک» ؛ در زیارت نامه امام حسین(ع) میخوانیم: گواهی میدهیم که وی دعوتگر به سوی قسط و عدل و برپادارندة عدالت و ایجاد کننده امنیت برای ستمدیدگان بود: «اشهد انک قد امرت بالقسط و العدل و دعوت الیهما» ؛ «شهادت میدهم که تو به قسط و عدل دستور دادی و به دین دعوت کردی.
امام خمینی عدالت خواهی نهضت حسینی را چنین بیان میکند:
“شهادت [امام حسین]برای این بود که اقامه شود عدل الهی» و «سید الشهدا ـ سلام الله علیه ـ از همان روز اول که قیام کردند، برای این امر، انگیزة شان اقامة عدل بود. تمام زندگی اش را صرف این کرد که این حکومت، حکومت جور بسته شود و از بین برود.”
ایشان براساس همین عدالت خواهی، نهضت حسینی را به قیام مهدی و سایر انقلابهای حق طلبانه پیوند میزند:
“زندگی سیّدالشهدا، زندگی حضرت صاحب الامر ـ سلام الله علیه ـ زندگی همة انبیاء از اول از آدم تا حالا، همه شان این معنا بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را میخواستند.”
مبارزه با حکومت فسق و جور (ستم ستیزی)
یکی از برنامههای اساسی امام حسین(ع)، مبارزة پیگیر و مداوم با ظلم و ستم حاکمان وقت و ریشه کنی جور و استکبار و خودکامگی از جوامع اسلامی بود.
آن حضرت در زمان معاویه نیز به ظلم و استبداد حکومت او اعتراض شدید داشت و این اعتراض را به دوران حکومت یزید ـ که در اوج استکبار و استبداد و خودکامگی قرار داشت ـ کشاند. مهمترین مستند او دستور پیامبر اسلام بود که:
“اگر کسی حاکم ستمگری را ببیند که حلال خدا را حرام میکند، عهد و پیمان الهی را میشکند و با سنت رسول خدا مخالف است و با بندگان خدا به ستم و بیدادگری رفتار میکند، پس با گفتار و کردار در برابرش نایستد؛ برخداوند است که این فرد را نیز با همان حاکم ستمکار محشور کند…آیا نمیبینید که اینان اطاعت شیطان را، دستمایة خود کردهاند…”
آن حضرت اعتراض شدیدی به قرار گرفتن خلافت در دست فاسق و جائری چون یزید داشت (وعلی الاسلام السلام، اذ قدبلیت الامة براع مثل یزید…) و از اینکه در دوران چنین افرادی زندگی میکند، اظهار برائت میکرد (فانّی لااری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الاّبرما.)
آن حضرت شگفتی و تعجّب خود را از سلطه و چیرگی چنین ظالمانی بیان میدارد: «فیا عجبا! و مالی لااعجب و الارض من غاش غشوم و متصدق ظلوم و عامل علی المؤمنین بهم غیر رحیم» ؛ «چرا در شگفت نباشم که زمین در تصرّف مردی دغل و ستمکار و مالیات بگیری نابکار است؛ حاکمی است بر مؤمنان که نسبت به آنان مهربان نیست.”
هدایت گری و نجات بخشی
امامت، هدایت و راهبری انسان به راه درست و حقیقی و دعوت به رشد و سعادت و معنویت او است. یکی از محورها و برنامههای بنیادین امام حسین(ع) ـ در طول حیات پربار خود ـ به خصوص در برپاداشت قیام کربلا ـ ارشاد و هدایت جنود شیطان و نجات آنان از ضلالت و جهالت بود. به همین جهت از هر فرصتی برای دعوت و آگاهی بخشی به آنان استفاده میکرد و آنان را به نیکیها، فضایل اخلاقی، ایمان، معنویت و…دعوت مینمود.
آن حضرت ریشة ضلالت و انحراف مردم را در اطاعت و فرمانبری از حاکم فاسق و گمراهگر میدانست؛ به همین جهت بیشتر تبلیغات خود را متوجه یزید ساخته بود: “امامان و رهبران مردم، دو دسته اند: امام هدایت گر که به هدایت دعوت میکند و امام ضلالتگر که به ضلالت و گمراهی دعوت مینماید. هرکس، از اولی اطاعت کند، به بهشت راه مییابد و هر کس، دومی را اجابت نماید، داخل جهنم میشود.”
امام حسین(ع) خطاب به سپاه خصم فرمود: “من شما را به پیروی از کتاب خدا و راه و روش پیامبر فرا میخوانم؛ زیرا هم اکنون سنت پیامبر از میان رفته و بدعتها و احکام ناروا زنده شده است. پس اگر به این پیام من گوش فرا دهید و آن را بپذیرید، شما را به راه سعادت رهبری خواهم کرد.”
در برابر همهمه و سر و صدای آنان ـ که میخواستند ندای هدایتگرایانة امام به گوششان نخورد ـ فرمود: “وای بر شما! چرا ساکت نمیشوید تا سخنانم را خوب بشنوید، من شما را به سوی رشد و سعادت دعوت میکنم.”
در بخشی از “زیارت اربعین” درباره آن امام شهید میگوییم: «…و بَذَلَ مُهْجَته فیک لیِستْنقِذَ عِبادَکَ مِن الجَهالة و حیرة الضّلالة» ؛ «…او خون قلبش را در راه تو داد تا بندگانت را از جهالتها و سرگشتگی در وادی گمراهیها برهاند.
اگر مردم به این دعوت پیامبرانه و معناگرایانه امام پاسخ مثبت میدادند؛ جامعه به اوج رشد و بالندگی معنوی و اخلاقی خود میرسید و موانع و مشکلات رشد و تکامل انسان برداشته میشد؛ امّا گروه باطل، نور خدا را خاموش کردند و مردم را از فیوضات و برکات فراوان او بیبهره ساختند!!
اصلاح گری و تحوّل گرایی مثبت
یکی از اهداف و برنامههای بنیادین امام حسین(ع)، ایجاد اصلاحات اساسی در جامعه و دگرگون کردن رفتارها، پندارها و گفتارهای نادرست و انحرافی بود. اسلام اموی، آموزههای وحیانی را تحریف کرده و برداشتها و سلایق شخصی را جایگزین آن ساخته بود. سطوح مختلف جامعه، دچار خمودگی، نفاق، دنیازدگی، فساد و انحراف شده بود؛ به همین جهت اصلاح جامعه در ابعاد مختلف آن، ضروری مینمود و مهمترین پیام و شعار امام حسین(ع) نیز این بود که: “من از روی هوس، سرکشی، تبه کاری و ستمگری قیام نکردم؛ تنها به انگیزة اصلاح در امت جدّم برخاستم. میخواهم به نیکیها فرمان دهم و از بدیها باز دارم و روش جدّ خود و پدرم علی بن ابی طالب را دنبال کنم.”
براساس این روایت، اصلاحات امام حسین(ع) مربوط به مردم و جامعه است (الاصلاح فی امة جدّی)، نه در دین و شریعت. در واقع این حاکمان و مردم بودند که نیاز به دگرگونی و تحول در رفتار و گفتار داشتند و امام میخواست این انقلاب درونی را شعله ور سازد.
امام با این گفتار خود، هدف نهضت را دقیقاً مشخّص ساخت (نجات امت از گمراهی و فساد) و تهمتهای دیگر (افسادگری، سلطنت طلبی و…) را از خود زدود.
اصلاح گری ـ در مفهوم اسلامی آن ـ عبارت است از: “زدودن پایهها و نشانههای ستم و عبودیت غیر خدا و گسترش عدالت حقیقی، بر مبنای حقوق واقعی انسان، در پرتو وحی الهی و عقل بشری.”
آن حضرت در بیان زیبایی فرمود: “بارالها! تو به یقین میدانی آنچه از ما سرزده است، برای سلطه طلبی و کسب قدرت و دست یازیدن به متاع دنیوی نبوده است؛ بلکه قیام ما برای ارائه نشانههای دین تو و پدید آوردن اصلاح در شهرهای تو بوده است و برای اینکه بندگان مظلوم و ستمدیدة تو احساس امنیت و آرامش کنند و به فریضهها و سنتها و احکام تو عمل شود.”
زمانی که بنیامیه، به پیروی از شیطان تن داده، اطاعت از خدای رحمان را رها نموده، و آشکارا فساد کرده و به حدود الهی عمل نمیکنند؛ آیا کسی جز امام حسین شایستگی و وظیفه اصلاح و تغییر را دارد؟ آن هم اصلاح و دگرگونیهای اساسی و بنیادین (انقلاب فکری و اخلاقی)؟! شهید مطهری بیان امام حسین در رابطه با اصلاح گری خود را چنین تصویر میکند: «من مثل خیلی [از] افراد نیستم که قیام و انقلابم به خاطر این باشد که خودم به نوایی رسیده باشم؛ برای اینکه مال (و ثروتی تصاحب کنم)؛ برای اینکه به ملکی رسیده باشم! این را مردم دنیا از امروز بدانند (این نامه را در مدینه نوشت)، قیام من، قیام مُصلِحانه است. من مصلح در امت جدّم هستم. قصدم امر به معروف و نهی از منکر است. قصدم این است سیرة رسول خدا را زنده کنم؛ روش علی مرتضی را زنده کنم. سیرة پیغمبر مرد[ه]، روش علی مرتضی مرد[ه]، میخواهم این سیره را و این روش را زنده کنم.”
احیای آموزههای دینی
یکی از علتها و انگیزههای مهم نهضت عاشورا، حفظ دین اسلام، احیای آموزههای متعالی آن و بدعت ستیزی و تحریف زدایی از چهرة غبار گرفتة آن بود. زنده کردن آموزهها و تعالیمی چون امر به معروف، نهی از منکر، ایثارگری در راه دین، پرهیز از منکرات و حرام خواری، لزوم اطاعت از قرآن و عترت، آزادگی و جوانمردی، عمل به تکلیف، شهادت طلبی در راه خدا، دوری از دنیا گرایی و…وجهه همّت سالار شهیدان بود. در واقع عاشورای حسینی، برنامهای احیاگرایانه نسبت به دین و جلوههای گوناگون آن بود، تا در سایه بذل خون و نثار جان، دین برپا شود و سیرة پیامبر اسلام، سرمشق عملی مسلمانان گردد و عزّت دین خدا، به جامعه بازگردد.
در مطالعة سخنان امام حسین (ع)، تکیه فراوانی روی احیای دین، اجرای حدود الهی، احیای سنت، مبارزه با بدعت و فساد و دعوت به حکم خدا و قرآن دیده میشود. جامعه در آن عصر با حاکمیت گروه باطل و بحران تزلزل ارزشهای انسانی مواجه بود. ارزشها و هنجارهای اجتماعی جامعه اسلامی پس از پیامبر اکرم، به دلایل متعددی دچار افت و انحراف گشته بود.
تحریف باورهای دینی و بازگشت به ارزشهای جاهلی، فراموشی سیرة پیامبر، برتری روحیه قومی و عصبّیت بر هنجارهای دینی عصر پیامبر (که نشأت گرفته از تعالیم مقدس اسلام بود)، تبدیل اشرافیت معنوی به اشرافیت مادی و ثروت اندوزی، گرایش به تجمّل و کم رنگ شدن روحیة عالی اسلامی (به ویژه در عصر عثمان و از آن پس)، برتری حربه ارعاب و تزویر بر عامل حق طلبی و ظلم ستیزی در روحیة جامعه اسلامی (بالاخص مردم کوفه)، بیعدالتی و فساد رهبران سیاسی و برخی موارد دیگر، از جملة مسائل دردناک و آسیبهای عمدة اجتماعی بود که امام حسین(ع) با آنها مواجه شد.
چنان که گذشت، امام حسین(ع) در نامهای خطاب به اهل بصره نوشت: “من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا میخوانم. سنت مرده و بدعت زنده شده است (و ان السنة قد امیتت و ان البدعة قد احییت)… اگر سخنم را بشنوید و از فرمانم پیروی کنید، شما را به راه ارشاد (دین)، هدایت میکنم.”
و میفرمود: “…من سزاوارترم که برای یاری دین خدا برخیزم و برای عزت بخشیدن به دین او و جهاد در راه او [تلاش کنم] تا آنکه کلمة الله برتر باشد.”
آن حضرت علّت دعوت مردم کوفه را، احیای نشانههای حق (دین حق) و از بین بردن بدعتها، بیان کرد: “کوفیان به من نامه نوشته و از من خواستهاند که نزد آنان بروم؛ چرا که امیدوارم معالم و نشانههای حق زنده گردد و بدعتها بمیرد.”
مهمترین دستور و خواست امام حسین(ع) از اصحاب و یاران باوفایش در روزی عاشورا، حمایت از دین الهی بود؛ چنان که فرمود: «اینک این درهای گشودة بهشت و نهرهای جاری و پیوسته آن و میوهها و قصرهای بهشتی است و این هم پیامبر خدا و شهیدان که در رکاب او به خون غلتیدند. اینک پدر و مادرم نیز چشم به راه شمایند و مشتاق دیدارتان! پس از دین خدا حمایت کنید و از حرم رسول الهی، دفاع نمایید (…فحاموا عن دین الله و ذبّوا عن حرم رسول الله.)
این شعار جاودانةامام حسین(ع) است که در طول قرون و اعصار برتارک تاریخ میدرخشد و فریاد بر میآورد: «لو کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی»؛ «اگر دین محمد(ص)جز با قتل من احیا و زنده نمیشود؛ پسای شمشیرها! مرا در برگیرید.
تشکیل حکومت و اعمال ولایت سیاسی
یکی از پیامها و عبرتهای مهم “عاشورا”، این است که برای رفع ریشههای ظلم و ستم از جامعه، زدودن رذایل اخلاقی و کژتابیهای فکری و رفتاری، نجات مستضعفان و مظلومان از چنگ مستکبران و مفسدان، از بین بردن طاغوتیان و جباران (گروه باطل) و ترویج آموزههای متعالی شریعت، «یک راه اساسی و تکلیف دینی وجود دارد» و آن «تأسیس نظام سیاسی دینی و به دست گرفتن حکومت به وسیله صالحان و شایستگان» است؛ یعنی، «حکومت دینی» مهمترین وسیله و ابزار تحقق آرمانهای والای شریعت و ارشاد و هدایت مردم و رفع کاستیها و ناراستیها است.
به همین جهت آن حضرت به دعوت کوفیان پاسخ مثبت داد و عازم آن دیار شد تا بتواند خلافت غصب شده را برگرداند و ولایت سیاسی خود را ظاهر کند.
هدف و انگیزة او از قیام خونین عاشورا، رسیدن به حکومت نبود؛ بلکه به دست گرفتن دولت، تنها وسیلهای برای رسیدن به دیگر اهداف والا و متعالی بود.
حضرت ابا عبدالله(ع) در برخورد با سپاه حرّ، به آنان فرمود: “ای مردم! اگر تقوای الهی پیشه کنید و حق را برای اهل آن بشناسید؛ برای کسب خشنودی الهی بهتر است. ما خاندان پیامبر، سزاوارتر به ولایت بر شما از این مدعیان به ناحق و غاصبیم. همانها که به ستم و تجاوز بر شما حکم میرانند و اگر اراده کرده اید که از ما کراهت داشته باشید و حق ما را نادیده گیرید و اکنون نظر شما از آمدن به سوی شما جز آن چیزی است که در نامه هایتان نوشتهاند و فرستادگان شما ابراز داشتهاند، منصرف شده و باز میگردم.”
حضرت حسین(ع) برای به دست آوردن حکومت، اقداماتی انجام داد؛ از جمله خودداری از بیعت با یزید، هجرت از مکه به مدینه، علنی کردن مخالفت و دعوت مردم به تبعیت از خود، اجابت دعوت کوفیان و حرکت به سوی کوفه. در آخرین مرحله نیز که با پیمانشکنی کوفیان و سخت گیری سپاهیان عبیدالله مواجه شد و بین مرگ عزیزانه یا تسلیم ذلیلانه مخیّر گشت، مرگ عزّتمند و شجاعانه را برگزید و تا آخرین قطره خون از کرامت ایمان خود دفاع کرد:
“آگاه باشید! این پسرخوانده، پسر پسرخوانده، مرا بر دو راهی شمشیر (مرگ) و ذلّت قرار داده است و هیهات که ما به زیر بار ذلت رویم؛ زیرا خداوند و پیامبرش و مؤمنان، از اینکه ما ذلت را بپذیریم، ابا دارند و دامنهای پاک مادران و افراد با غیرت و اشخاص سرافراز روانمیدارند که اطاعت افراد پست و لئیم (مانند امویان) را برقتلگاه نیکمنشان مقدم بداریم.”
با توجه به این پیامها و برنامهها، روشن میشود که قیام امام حسین(ع)، انقلابی جاودانه، تأثیرگذار و پیروز بود؛ هر چند آن حضرت همراه با عدة کمی از نیکان روزگار، در برابر جبهه پر نیروی کفر و باطل قرارگرفت و به ظاهر نتوانست دشمن را شکست دهد و خود شربت شهادت نوشید؛ اما این درس و پیام را به همه جهانیان داد که: خون بر شمشیر، حق بر باطل، نور بر ظلمت، خیر بر شرّ، ایمان بر کفر و نفاق، صلاح بر فساد و حزب الله بر جنود شیطان پیروز و غالب است. امّا این شعارها و اهداف باید روزی به طور کامل تحقق یابد و راه ناتمام امام حسین(ع) به پایان برسد و این نیز تنها در سایةها نهضت جهانی امام مهدی(ع)تحقّق خواهد یافت.
منبع: کتاب فروغ حق ، نوشته استاد رحیم کارگر