خانه » همه » مذهبی » عدم توسعه یافتگی جهان سوم؟

عدم توسعه یافتگی جهان سوم؟


عدم توسعه یافتگی جهان سوم؟

۱۳۹۴/۱۰/۱۲


۱۱۱ بازدید

دانشجوی محترم ابتدا از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب کرده اید از شما سپاسگذاریم. محققان و پژوهشگرانی که در زمینه ریشه های عدم توسعه یافتگی جهان سوم سخن به میان آورده اند علل مختلفی را به عنوان ریشه این مساله عنوان کرده اند که برخی از آنها عبارتند از پدیده استعمار، استبداد داخلی، فقر و بی کاری، فقدان منابع انرژی، فقدان زیر ساخت های فرهنگی و آموزشی لازم، فقدان نهادهای اجتماعی تاثیر گذار و …

دانشجوی محترم ابتدا از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب کرده اید از شما سپاسگذاریم. محققان و پژوهشگرانی که در زمینه ریشه های عدم توسعه یافتگی جهان سوم سخن به میان آورده اند علل مختلفی را به عنوان ریشه این مساله عنوان کرده اند که برخی از آنها عبارتند از پدیده استعمار، استبداد داخلی، فقر و بی کاری، فقدان منابع انرژی، فقدان زیر ساخت های فرهنگی و آموزشی لازم، فقدان نهادهای اجتماعی تاثیر گذار و … (برای مطالعه رک: مقاله کشور های جهان سوم و دلایل عقب ماندگی آنها ، مولف : محرم علی خلیلی) که البته هر یک از این عوامل نیز ممکن است از کشور و جامعه ای تا کشور و جامعه ای دیگر تفاوت داشته باشد. در این میان تحلیل گران، در بررسی عوامل و ریشه های عقب ماندگی جوامع کمتر سعی می کنند تا ریشه های فلسفی مساله را نیز مورد ارزیابی قرار دهند و حال آنکه واقعیت این است که یکی از ریشه های این مساله می تواند جنبه های فلسفی داشته باشد، به عبارت دیگر یکی از دلایل عقب ماندگی کشورهای جهان سوم موضوعی فلسفی است که تاثیرات فراوانی در حیات انسانی بر جای می گذارد و آن عبارت است از جبرگرایی یا به اصطلاح غربی ها دترمینیسم. جبر گرایی به صورت خلاصه و عام بدین معناست که انسان در افعال و رفتارهای خود و به ویژه در تعیین سرنوشت و حیات انسانی فاقد هر گونه اختیاری است بلکه اراده ای فوق اراده انسان است که مسیر زندگی انسان را تعیین و آن را جهت دهی می کند و به همین جهت هر گونه کوششی برای تغییر این شرایط کوششی بی حاصل است که نتیجه طبیعی چنین نگرشی نیز این خواهد بود که مردمانی که تحت تاثیر چنین القائاتی قرار می گیرند هیچ انگیزه ای برای دخالت در تعیین سرنوشت خویش نخواهند داشت و به این ترتیب به هر اتفاقی که فرا روی آنها رخ خواهد داد از جمله ظلم، ستم، استعمار، استثمار و … به راحتی تن خواهند داد و آن را تقدیری از پیش تعیین شده خواهند دانست و به قول قدما در چنین شرایطی یا به زبان سر و یا به زبان دل خواهند گفت : «هر چه پیش آید خوش آید» البته اراده ای که درطول تاریخ به عنوان اراده برتر، تعیین کننده وضعیت انسان ها تلقی شده است به تناسب افکار و عقاید مختلف تفاوت داشته است به عنوان مثال در برخی فرهنگ ها از اراده الهی یاد شده است و در برخی جوامع و افکار از جبر تاریخی و محیطی همچون فلسفه های مارکسیستی که بر اساس دترمینیسم تاریخی یا جبرگرایی تاریخی خط سیری برای بشر ترسیم می کردند که از ابتدای شکل گیری بشر یعنی دوران کمون اولیه آغاز و در نهایت به جامعه بی طبقه می رسد. در گذشته استعمارگران در سرزمین هایی که تحت استعمار خویش در می آوردند تلاش می کردند تا به منظور در هم شکستن مقاومت آنها و یا مایوس نمودن آنها از ثمر بخشی هر گونه مقاومتی، روحیه جبر گرایی را در میان آنها ترویج دهند و همین روحیه باعث می شد تا هیچ اقدامی در جهت تغییر وضعیت موجود صورت نگیرد که همین، عامل مهمی در جهت عقب ماندگی این ملت ها می شد. در زمینه مباحث جبرگرایی در جهان اسلام نیز باید بگوییم این موضوع یکی از ریشه دار ترین و مهم ترین مباحث در میان فلاسفه و متکلمان جهان اسلام و حتی سیاستمداران بوده است و حتی بالاتر اینکه در مقاطع مهمی از تاریخ ، سیاستمداران ظالم با ترویج چنین افکاری در راستای پیشبرد اهداف خویش و از جمله ممانعت از هر گونه تحول و تغییری از سوی ملت ها بر علیه خودشان، گام بر می داشتند. با این حال دیدگاه شیعه و نیز مفوضه در زمینه مساله «جبر و اختیار» نفی جبر و در مقابل نقش آفرینی انسان در تعیین سرنوشت خویش و رقم زدن تحولات اجتماعی می باشد هر چند که در زمینه رابطه این اختیار با اراده الهی تفاوت هایی میان این دو دیدگاه کلامی وجود دارد. از طرفی آیات قرآنی نیز مخالف دیدگاه جبرگرایانه و در مقابل موید نقش انسان در تحولات اجتماعی می باشد چنانکه خداوند متعال در این زمینه می فرماید : «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»(رعد/11) یعنی خداوند متعال سرنوشت قومی را تغییر نمی دهد مگر اینکه آن قوم، خود بخواهند سرنوشت خود را تغییر دهند و به این ترتیب حتی اراده خداوند متعال مبنی بر تغییر سرنوشت با اراده خود انسان ها برای تعیین و تغییر سرنوشت خویش گره می خورد و اگر همه امت های اسلامی به ویژه امت های جهان سوم این آموزه ها را آویزه گوش خویش قرار می دادند می توانستند بسیار راحت تر از عقب ماندگی های تاریخی که بخشی از آن حتی امروزه با آنان همراه است رهایی یابند.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد