عدم جواز تسرّی آیات اطاعت پیامبر(ص) به امامان(ع)
۱۳۹۴/۱۱/۰۴
–
۲۲۷۷ بازدید
ادعای دکترسها در مورد عدم جواز تسرّی آیات اطاعت پیامبر(ص) به امامان(ع)
دکتر سها در مورد عدم جواز تسرّی آیات اطاعت پیامبر (ص) به
جانشینان او ادعای بدون دلیل است و ایشان مشخص نکرد که کدام ضابطه محکم فقهی مانع
تسری آیات میشود. بلکه ضوابط فقهی مثل الغاء خصوصیت و تنقیح مناط بر عکس نظر ایشان
نتیجه میدهد.
نقد ادعای
دکتر سها
در مورد
جانشینی پیامبر در قران و سنت دلایل و نصوص و شواهد زیادی وجود دارد که به برخی از
آنها اشاره میکنیم:
یک ـ آیات عام
قرآن که
دستور اطاعت از اولی الامر میدهد (همانطور که در مبحث قبلی گذشت) و در احادیث
متعدد تفسیر آیه 59 سوره نساء این جانشینان مشخص شدهاند.
یأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ
اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِى الْأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنزَعْتُمْ
فِى شَىْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ
بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلً
(نساء/ 59) ؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید؛ و فرستاده [خدا] و
صاحبان امر (خود) تان را اطاعت نمایید. و اگر در چیزى با همدیگر اختلاف کردید، پس
آن را به خدا و فرستاده (اش) ارجاع دهید (و از آنها داورى بطلبید) اگر به خدا و روز
بازپسین ایمان دارید، این (کار) بهتر و فرجام (ش) نیکوتر است.»
نکات تفسیری
1. تعبیر
«اطاعت کنید.» در آیه تکرار شده است؛ یک بار براى اطاعت از خدا و یک بار براى اطاعت
از پیامبر و رهبران. شاید این تکرار براى آن است که اطاعت خدا اصلى است، ولى اطاعت
پیامبر به خاطر فرمان خداست [1] .
یعنى
اطاعت آنها در ظاهر یک سان، اما در واقع دو نوع است [2] .
2. تعبیر
«اطاعت کنید.» در مورد پیامبر که معصوم و نماینده ى خداست، و رهبران الهى، یک بار
به کار رفته است؛ یعنى اطاعت بى قید و شرطى که از پیامبر (ص)
لازم است، از رهبران الهى نیز لازم است، پس روشن مى شود که رهبران الهى که در آیه
بدانها اشاره شده، باید مثل پیامبر داراى مقام عصمت باشند و خطا نکنند اطاعت از
آنان به صورت بى قید و شرط مطلوب باشد.
3. در
مورد واژه ى «صاحبان امر»، مفسران شیعه و اهل سنت نظرهاى متفاوتى ارایه کرده اند.
برخى از مفسران اهل سنت گفته اند که مقصود از صاحبان امر این افرادند: زمام داران و
حاکمان، چه ستمگر و چه عادل، زمام داران و صاحب منصبانى که دستورى خلاف احکام
اسلامى ندهند، دانشمندان عادل که از محتواى کتاب و سنت آگاهى دارند، خلفاى
چهارگانه، صحابه و یاران پیامبر، فرماندهان لشگر [3]
و اجماع امت.
مفسران
شیعه بر آن اند که مقصود از «صاحبان امر» در آیه ى فوق افراد معصوم هستند؛ چرا که،
همان طور که گذشت، اطاعت آنها، مثل اطاعت پیامبر (ص)، بى قید
و شرط واجب است؛ پس آیه ى فوق فقط شامل امامان معصوم (علیهم السلام)
مى شود. این مطلب در بسیارى از روایات نیز آمده است که برخى از آنها را عالمان اهل
سنت نیز حکایت کرده اند. [4]
علاوه بر
این که افراد و گروه هایى که مفسران اهل سنت نام بردند، اولًا، معصوم نیستند، پس
آیه شامل آنها نمى شود.
و
ثانیاً، آیه صاحبان امر را به صورت مطلق و بى قید و شرط آورده است و این تفسیرها با
اطلاق آیه ناسازگار است.
4. برخى
از مفسران اهل سنت گفته اند [5]
و روایاتى نیز حکایت کرده اند که آیه ى فوق در مورد امام على (ع)
و اهل بیت (علیهم السلام) نازل شده است. [6]
و در روایات متعدد شیعه
نیز حکایت شده که مقصود از «اولو الامر»، همان امامان شیعه هستند و نام تک تک آنها
برده شده است.
[7]
5.
«صاحبان امر» فقط رهبران معصوم جامعه ى اسلامى، یعنى امامان (علیهم السلام)
هستند، اما اگر کسانى از طرف امامان معصوم (علیهم السلام) به
مقامى منصوب شوند، با شرایطى اطاعت از آنها لازم است و دستورات آنها، با
واسطه، به دستور معصوم، پیامبر (ص) و خدا منتهى مى شود.
البته
این تعیین و نصب مى تواند به صورت مستقیم انجام شده باشد، مثل نایبان خاص امام عصر (عج)؛
و یا از طریق نصب عام باشد، که فقها و ولایت فقیه با شرایطى خاص، نایب حجة بن الحسن (عج)
هستند و در زمان غیبت، مردم را رهبرى مى کنند، که نمونه ى کامل آن در عصر ما، امام
خمینى قدس سره بود. [8]
6. مقصود از واژه ى «امر»
در «صاحبان امر» چیزهایى است که مربوط به دین یا دنیاى مؤمنان است.
[9]
7. صدر
آیه ى فوق دستور به اطاعت مطلق از خدا و پیامبر (ص) و صاحبان
امر مى دهد و ذیل آن دستور مى دهد که مسلمانان اختلافات را نزد خدا و پیامبر (ص)
ببرند. از این تفاوت تعبیر روشن مى شود که اولًا، اختلافات مربوط به احکام کلى نزد
خدا و پیامبر (ص) برده مى شود که تشریع آن با خدا و پیامبر
است، و گر نه در مسائل مربوط به جزئیات حکومت و جامعه، همه ى مسلمانان موظف به
اطاعت از خدا و پیامبر و رهبران الهى هستند. [10]
و
ثانیاً، مرجع اختلافات «کتاب و سنت» یعنى سخن خدا و پیامبر (ص)
است و امامان نیز مُجرى و مبیّن کتاب و سنّت هستند؛ همان گونه که بارها بیان کرده
اند؛ از این رو لازم نبود که عبارت اولى الأمر در ذیل آیه تکرار شود.
8. آیه ى
فوق فصل الخطابى براى جامعه ى مسلمانان تعیین مى کند که در هنگام اختلافات، حکم خدا
و پیامبر (ص)، یعنى قانون الهى، سخن آخر است و همه باید از
آن اطاعت کنند و در عصر حاضر نیز اگر مسلمانان، قرآن و سنت پیامبر (ص)
را مرجع حل اختلافات خود بدانند، به اهل بیت (علیهم السلام)
رو مى آورند و مشکلات آنان زودتر حل مى شود و این براى آنان بهتر و خوش فرجام تر و
نشانه ى ایمان آنهاست.
9. اگر
نظام مدیریتى جامعه ى اسلامى رعایت شود و مردم سخن خدا و پیامبر (ص)
(قرآن و سنت) را داور نهایى خود بدانند، اختلافات جامعه کم تر و به زودى برطرف مى
شود؛ و جامعه ى اسلامى سعادتمند مى گردد.
دو ـ آیات خاص
آیاتی که
در مورد ولایت و نصب امام علی (ع) به جانشینی پیامبر نازل
شده است و مفسران و محدثان بزرگ شیعه و اهل سنت بدان اعتراف کردهاند.
الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن
دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ
وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً
(مائده/ 3)؛ « امروز، کسانى که کفر ورزیدند، از (زوال)
دین شما ناامید شدند؛ پس، از آنها نهراسید؛ و (از مخالفت با من) بهراسید! امروز،
دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و از اسلام براى شما
[به عنوان ] دین راضى شدم».
نکات تفسیری
1. در
این آیه سخن از روز «اکمال دین و اتمام نعمت» شده که روز ناامیدى کفّار است. در
مورد مقصود از این روز مهم و سرنوشت ساز اسلام، چند احتمال وجود دارد:
الف)
همان روزى است که این گوشت ها (ذکر شده در صدر آیه سوم سوره مائده) حرام شده است.
این
احتمال صحیح نیست؛ چون اولًا، مطالب آیه ى فوق در آیه ى 173 سوره ى بقره و آیه ى
115 سوره ى نحل نیز آمده و مطالبى تکرارى و تاکیدى است.
ثانیاً،
این احکام آخرین احکامى نیست که بر پیامبر (ص) نازل شده است
تا دین اسلام را کامل کند بلکه بعد از آن نیز در همین سوره ى مائده احکام دیگرى
فرود آمد.
ثالثاً،
نزول این احکام آن قدر در روحیه ى کافران مؤثر نبود که آنان را از اسلام مأیوس
سازد.
ب) روز
فتح مکه، یا روز نزول آیات سوره ى برائت و یا روز ظهور اسلام و بعثت پیامبر (ص)
باشد.
ج) روز
عرفه است که در آخرین سفر حج پیامبر (ص) بود.
این
احتمال نیز صحیح نیست؛ چون در روز عرفه اتفاق مهمى نیفتاد که کافران مأیوس شوند؛ و
انبوه جمعیت آن روز، در مکه و منى نیز همراه پیامبر (ص)
بودند، مگر آن که گفته شود: آیه ى فوق در عرفه نازل گردید ولى پیامبر (ص)
به دلیل هراس از واکنش منافقان نسبت به ابلاغ ولایت امام على (ع)،
آن را در روز غدیر خم به مردم ابلاغ نمود [12] ؛
همان طور که در آیه ى 67 سوره ى مائده به این مطلب اشاره شده است.
این
احتمالات نیز، از نظر تاریخى، با زمان نزول آیه ى فوق که حدود هشتاد روز قبل از
وفات پیامبر (ص) بود، سازگار نیست.
د) تمام
مفسران شیعه گفته اند و روایات زیادى از شیعه [13]
و اهل سنت [14]
تأیید مى کند که مقصود از «الیوم» روز غدیر خم است؛ یعنى هنگامى که پیامبر اسلام (ص)
رسماً على (ع) را به جانشینى خود تعیین کردند و پشتوانه ى
محکمى براى آینده ى اسلام فراهم ساختند، دین خدا کامل شد و کافران و دشمنان اسلام
مأیوس شدند؛ زیرا مشاهده کردند که اسلام قائم به شخص نیست و فردى عالم، عادل، پارسا
و قدرتمند جاى پیامبر (ص) را گرفت. این گونه بود که با تکمیل
خط رهبرى، اسلام کامل شد و با موهبت الهى امامت، نعمت هاى خدا بر بشر تمام شد و در
آن روز بود که برنامه ى کامل شده ى اسلام مورد رضایت الهى قرار گرفت و به عنوان
آیین نهایى بشر پذیرفته شد.
8. در
روایات فراوانى از اهل سنت و شیعه، به ارتباط آیه ى فوق با غدیر خم و ولایت على (ع)
تصریح شده است؛ از جمله دانشمندان و راویان اهل سنت که بدین امر تصریح کرده اند
عبارت اند از:
ابن جریر
طبرى در کتاب ولایت از زید، صحابى پیامبر (ص)، حکایت کرده که
آیه ى فوق در روز غدیر خم و در باره ى على (ع) نازل شد.
حافظ ابو
نعیم اصفهانى نیز از ابو سعید خِدْرى، صحابى معروف پیامبر (ص)،
حکایت کرده که در روز غدیر خم و پس از نصب على (ع) به ولایت،
هنوز مردم متفرق نشده بودند که آیه ى فوق نازل شد و پیامبر (ص)
صدا به تکبیر بلند کردند.
و حتى
خطیب بغدادى از ابو هریره حکایت کرده که پس از جریان غدیر، عُمر به على (ع)
تبریک گفت که مولاى او و مولاى هر مسلمانى شده است.
[15]
از
دانشمندان و راویان شیعه، در کتاب الغدیر، 16 روایت [16]
و در تفسیر صافى [17] ،
برهان و نور الثقلین ده روایت از طریق هاى مختلف حکایت شده که آیه ى فوق در مورد
على (ع)
و در روز غدیر بر مردم ابلاغ شده است. [18]
9. دو
آیه از سوره ى مائده در مورد ولایت على (ع) در غدیر خم است،
یکى آیه ى 67 و دیگرى آیه ى 3 این سوره. فاصله ى زیاد این دو آیه بدان سبب است که
قرآن طبق ترتیب نزول آیات جمع آورى و مرتب نشده و گاهى آیات مکى در سوره هاى مدنى
آمده و یا به عکس؛ و حکایت شده که جاى آیات به دستور پیامبر (ص)
تعیین مى شد. و نیز احتمال دارد که بخش اول سوره ى مائده یکجا نازل شد، سپس این بخش
از آیه ى سوم در روز غدیر به همراه آیه ى 67 خوانده شد. [19]
10. در
آیه ى سوم سوره ى مائده مطلب مربوط به ولایت على (ع) در روز
غدیر، در لابه لاى احکام تکرارى مربوط به غذاهاى حلال و حرام قرار گرفته است،
تا از دست رس تحریف مخالفان در امان بماند. مخالفانى که از هر گونه تهمت به پیامبر (ص)
و اسلام و مبارزه با ولایت على (ع) کوتاهى نکردند. [20]
11. از
این آیه، با توجه به روایات، استفاده مى شود که قوام مکتب اسلام به رهبرى صحیح است
و با وجود او، دین کامل مى شود و مورد رضایت خدا قرار مى گیرد و نعمت با او تمام مى
شود و کافران مأیوس مى گردند.
12. همه
ى امید کافران به فقدان رهبر اسلام است، پس با وجود رهبرى لایق هم چون على (ع)
در جامعه، مسلمانان نباید از کافران ترسى داشته باشند؛ خطر کافران وقتى زیاد مى شود
که مردم از خط ولایت فاصله بگیرند. [21]
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا
أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ
وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ
الْکَافِرِینَ (مائده/ 67)؛ «اى فرستاده[ى خدا]!
آنچه را از طرف پروردگارت به سوى تو فرود آمده، برسان؛ و اگر (چنین) نکنى، پس پیام
او را نرسانده اى؛ و خدا تو را از (گزند) مردم حفظ مى کند؛ به راستى که خدا گروه
کافران (منکر) را راهنمایى نمى کند».
نکات تفسیری
1. آیه ى
فوق چند ویژگى دارد:
الف) در
دو آیه ى قرآن خطاب «یا ایها الرسول» هست که یکى همین آیه است؛ و روشن مى کند که
مطلب آیه با رسالت پیامبر (ص) ارتباط دارد.
ب) تنها
آیه اى از قرآن که به پیامبر (ص) در مورد کوتاهى کردن در
تبلیغ هشدار مى دهد همین آیه است؛ و مطلب آن قدر مهم است که آن را معادل همه ى
رسالت پیامبر (ص) مى شمارد.
ج) در
آیه ى فوق سخن از حفظ پیامبر (ص) (از دشمنان) است و به ایشان
وعده ى محافظت مى دهد.
مجموع
این مطالب نشان مى دهد که مطلب مهمى باید ابلاغ مى شد که تبلیغ آن با سرنوشت رسالت
گره خورده بود و دشمنان زیادى داشت؛ به طورى که ابلاغ آن براى پیامبر (ص)
خطرناک بود.
پس
مسائلى مثل مبارزه با شرک، ابلاغ قوانین اسلامى و مبارزه با اهل کتاب و منافقان نمى
توانست موضوع آیه باشد؛ زیرا این امور قبل از نزول این آیه هم مطرح بوده اند.
پس با
توجه به آیه ى فوق که در سوره ى مائده است و در اواخر عمر پیامبر (ص)
نازل شده، روشن مى شود که مسأله ى مهم جانشینى آن حضرت مطرح است که رقیبانى دارد و
دشمنان پیامبر (ص) و على (ع) را برمى
انگیزد.
2. واژه
ى «مولى » در لغت به معناى «سرپرست، رهبر، دوست، یار و یاور» مى آید، و در حدیث
غدیر [22]
به معناى سرپرستى است؛ چرا که:
اولًا،
اعلام دوستى على (ع) این همه مقدمات و سخن رانى نمى خواهد.
و
ثانیاً، اعلام دوستى على (ع) چیزى نبود که باعث مخالفت شود و
پیامبر (ص) از اعلام آن بهراسند و دل دارى خدا را بطلبند.
و
ثالثاً، در خطبه ى غدیر، قراین و شواهدى است که مولى به معناى اولویت در تصرف
و سرپرستى و رهبرى است؛ از جمله آن که پیامبر (ص) در خطبه،
از مردم بر «اولویت خودش بر جان آنان» اقرار گرفتند.
و
رابعاً، در شعر حسّان که در همان روز گفته شده، تعبیر «امام» و «هادى» براى على (ع)
به کار رفته است [23]
که جمعى از بزرگان اهل سنت آنها را حکایت کرده اند.
3. امام
على (ع) در موارد متعددى به حدیث غدیر استناد کرده است؛ از
جمله، در روز شورى و در برابر عثمان در مسجد و در جنگ جمل و صفین در برابر
مخالفان.
[24]
4. آیات
قبل و بعد این آیه در مورد کافران است، ولى این ضررى به مطلب نمى زند؛ چون قرآن یک
کتاب تربیتى است و گاهى آیات مختلف را در کنار هم مى آورد و لحن این آیه نیز نشان
مى دهد که با آیات دیگر متفاوت است.
5. در
آیه ى فوق، «کافرین»، به معناى لغوى اش، یعنى «منکران و حق پوشان» [25]
آمده است و اشاره به منکران جانشینى على (ع)
دارد که خدا آنان را هدایت نخواهد کرد. [26]
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ
وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ
وَهُمْ رَاکِعُونَ (مائده/ 55)؛ «سرپرست شما،
تنها خدا و فرستاده ى او و کسانى هستند که ایمان آورده اند؛ (همان) کسانى که نماز
را بر پا مى دارند و در حالى که در رکوع اند، زکات مى دهند».
نکات تفسیری
1.
داستان نزول آیه ى فوق در مورد امام على (ع) و زکات دادن یا
انفاق کردن ایشان در حال رکوع، از بیش از ده نفر از صحابه ى بزرگ پیامبر (ص)،
مثل عمار یاسر، جابر بن عبد اللّه انصارى و ابوذر غفارى حکایت شده است [27] ؛
همان طور که از خود امام على (ع)
نیز نقل شده است [28]
و حتى حضرت در روز صفین به این آیه استدلال کردند. [29]
از ابوذر
حکایت شده که امام على در روز «شورى » نیز به این آیه استدلال کردند [30] ؛
و حتى حسان بن ثابت، شاعر معروف عصر پیامبر (ص)،
مطلب فوق را به صورت شعر در آورد. [31]
2. امام
على (ع) در حال نماز به غیر خدا توجه نمى کرد، اما همان
امام، در حال رکوع، در حالى که به خدا توجه دارد، به یک نیازمند نیز توجه دارد؛ این
دو توجه در یک راستاست؛ یعنى توجه به فقیر، توجه به خود نیست، بلکه در طول توجه به
خدا و در راستاى آن است؛ آرى، توجه به خلق خدا، ضررى به اخلاص براى خدا نمى زند.
3. واژه
ى «وَلىّ» در اصل به معناى نزدیکى و توالى دو چیز است و به معناى سرپرست، صاحب
اختیار و متصرف، رهبرى مادى و معنوى، دوست و یاور مى آید.
در این
جا مقصود دوستى و یاورى نیست؛ چون دوستى و یارى مؤمنان یک حکم کلى است که شامل همه
ى مؤمنان مى شود و نه فقط مؤمنانى که در حال نماز زکات مى دهند.
از این
جا روشن مى شود که واژه ى «ولىّ» در این آیه به معناى سرپرست و صاحب اختیار بودن و
رهبرى مادى و معنوى است که در ردیف ولایت خدا و پیامبر (ص)
قرار مى گیرد. [32]
4. ولایت
مخصوص خدا، پیامبر (ص) و على (ع) است [33] ؛
و نوع ولایت آنها هم سان، و روح ولایت آنها یکى است. [34]
5. آیه ى
فوق ولایت پیامبر (ص) و امام على (ع)
را اثبات مى کند، اما با الغاى خصوصیت، و وجود صفات امامت در بقیه ى امامان، شامل
آنان نیز مى شود؛ همان طور که در برخى روایات به این مطلب اشاره شده [35]
و برخى از مفسران نیز این مطلب را از مضارع بودن برخى افعال آیه استفاده کرده اند
که دلالت بر استمرار دارد. [36]
6. آیه ى
فوق به نصب رسول خد( ص) و على (ع) (و
امامان بعد از او) به ولایت و امامت اشاره دارد؛ همان گونه که در زمان غیبت امام،
این ولایت و رهبرى با ولایت فقیه استمرار مى یابد.
7. واژه
ى «رکوع» در اصل لغت به معناى خضوع است، اما در بین مسلمانان و در بسیارى از آیات
قرآن، «رکوع» به معناى خم شدن (در حال نماز) است که در این جا نیز معناى دوم مراد
است و در هیچ جاى قرآن از ما خواسته نشده که زکات را همراه با خضوع بپردازیم.
8. واژه ى «زکات» به
معناى مالیات واجب اسلامى مى آید و نیز به معناى هر گونه انفاق مستحبى، در سوره هاى
مکى قرآن آمده است. [37]
در آیه ى
فوق مى تواند یکى از دو معنا مقصود باشد، چرا که امام على (ع)
در جنگ هاى اسلامى یک سرباز فعّال بود و غنایمى به دست مى آورد و در مدینه نیز
کشاورزى مى کرد و بعید نیست که به اموال ایشان زکات تعلق گرفته باشد.
و از طرف
دیگر دادن انگشترى ارزان قیمت، [38]
به عنوان انفاق و بخشش به فقیر، در شأن امام على (ع)
بود.
9. واژه
ى «الّذین» در آیه ى فوق جمع است، ولى در مورد امام على (ع)
به کار رفته است که یک نفر است. این نوع کاربرد واژه ها در ادبیات عرب رایج است و
در خود قرآن نیز در موارد مکرر دیده مى شود. [39]
10.
انجام کارهاى جزئى، نماز را باطل نمى کند.
سه ـ در سنت
در سنت
پیامبر (ص) مکرر به جانشینی امام علی (ع)
به جای ایشان تصریح شده است، از جمله:
ـ
درجریان غدیرخم که ذیل آیه 3 مائده گذشت.
ـ در
جریان «یوم الدار» که مفسران و محدثان نقل کردهاند:
وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ
(شعراء/ 214)؛ «و خاندان نزدیکت را هشدار ده».
نکات تفسیری
1. بر
اساس اسناد تاریخى، در سال سوم بعثت پیامبر اسلام (ص) مأمور
شدند که مفاد آیه ى فوق را اجرا کنند؛ یعنى دعوت مخفى خود را علنى سازد و درگام اول
خویشاوندانش را به اسلام دعوت کند. پیامبر (ص) غذایى آماده
ساخت و همه خویشان خود را که حدود چهل نفر بودند، به خانه ى ابوطالب دعوت
کرد، اما ابولهب با سخنان خود زمینه ى صحبت پیامبر (ص) را از
بین برد.
آن حضرت
فرداى آن روز دوباره آنان را دعوت کرد و پس از صرف غذا به آنان گفت:
«من خیر
دنیا و آخرت را براى شما آورده ام و خدا به من دستور داده که شما را به سوى آیین
(اسلام) دعوت کنم. کدام یک از شما در این کار مرا یارى مى کند تا برادر من و وصى
وجانشین من باشد؟» همه ى خویشاوندان سرباز زدند مگر على (ع)
که برخاست و گفت: «اى پیامبر خدا! من در این راه یار و یاور توام».
پیامبر (ص)
دست بر گردن على (ع) نهاد و فرمود: «این برادر و وصى و
جانشین من در میان شماست؛ سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید.»
مردم
برخاستند و با ریشخند به ابوطالب گفتند: محمّد دستور مى دهد که به فرمان پسرت (على)
گوش دهى و از او اطاعت کنى.
این حدیث
را که به حدیث «یَومُ الدار» مشهور است بسیارى از دانشمندان شیعه و اهل سنت حکایت
کرده اند.
2. دعوت
خویشاوندان پیامبر (ص) به اسلام دو علت مهم داشت:
الف)
محبت خویشاوندى آنان باعث مى شد که سخنان پیامبر (ص) را
بهترگوش دهند (چنان که بعد از لبیک گفتن على (ع) به سخنان
ایشان ابوطالب و حمزه و برخى دیگر مسلمان شدند).
ب) این
دعوت نشان داد که دعوت پیامبر استثنا بردار نیست و او همه ى مشرکان را به سوى توحید
دعوت مى کند.
نکته: پس
کلام دکتر سُها در مورد فقدان دلیل در قرآن و سنت برای تعیین جانشینی پیامبر (ص)،
ادعای بدون دلیل بود بلکه آیات و احادیث برعکس ادعای ایشان را اثبات میکند.
نقد ادعای چهارم و پنجم
یکی از
پیشفرضهای دکتر سها در کتاب نقد قرآن، آن است که مواضع شیعه و اهل سنت را در مورد
عقاید، امامت، احادیث و … یکسان انگاشته است و براساس همین مبنا، برخی اشکالات
اهل سنت را مطرح کرده و به شیعیان تسرّی داده است.
این
پیشفرض در مباحث بعدی بررسی خواهد شد. لیکن در اینجا اشاره میکنیم که امامان
دوازدهگانه شیعه، بر اساس دلایل متعدد معصوم هستند و از طرف پیامبر (ص)
به عنوان جانشین ایشان مشخص و منصوب شدهاند. [40]
بنابراین
مقایسه آنان با خلفای اهل سنت صحیح نیست چون کسی نگفته که اینان معصوم بوده و نصب
خاصی شدهاند و نیز مقایسه امام خمینی e و جمهوری اسلامی
ایران با ملا عمر و حکومت طالبان در افغانستان صحیح نیست چون امام خمینی بعد از
پیروزی انقلاب اسلامی همه چیز را با رأی اکثریت مردم مشخص کرد (مثل نوع حکومت،
قانون اساسی، رئیس جمهور، نمایندگان مجلس و …) در حالی که ملاعمر با زور و کمک
نظامی استکبار جهانی و بدون هیچ گونه انتخابات سرکار آمد. علاوه بر آنکه ولایت فقیه
(که امام خمینی مصداق بارز آن بود) در طول ولایت امامان شیعه و بر اساس دلایل شرعی،
مشروعیت یافته بود، در حالی که ملاعمر فاقد این دلایل بود.
پی نوشت ها:
[1]
. به عبارت دیگر، اطاعت خدا بالذات و اطاعت پیامبر (ص)
بالغیر است.
[2]
. ر. ک: تفسیر نمونه، ج 3، ص 435
[3]
. همان
[4]
. تفسیر بحر المحیط و رسالة الاعتقاد (ر. ک: احقاق الحق، ج
3، ص 425)
[5]
. صاحب تفسیر بَحرُ المحیط و یَنابیعُ المَودة از اهل سنت
تصریح کرده اند
[6]
. ر. ک: تفسیر نمونه، ج 3، ص 443 و ینابیع المودة، ص 116 و
114
[7]
. ر. ک: کمال الدین، ج 1، ص 253؛ مناقب ج 1، ص 282؛ بحار
الانوار، ج 23، ص 289؛ تفسیر برهان، ج 2، ص 103، ذیل آیه و تفسیر صافى، ج
1، ص 462
[8]
. در روز 1/ 6/ 1378 که مصادف بود با آغاز جشن هاى تولد
حضرت زهرا علیها السلام و یکصدمین سالگرد تولد امام خمینى قدس سره تفسیر
این آیه را نوشتیم.
[9]
. تفسیر المیزان، ج 4، ص 416
[10]
. واژه ى «شى ء» در آیه ى فوق مطلق است و شامل همه ى
اختلافات مى شود، یعنى هرگونه اختلافى را نزد خدا و پیامبر (ص)
ببرید و طبق کتاب و سنت حل و فصل کنید، ولى با قرینه ى فوق، شامل اختلافات
کلّى مى شود
[11]
. تفسیر نمونه، ج 3، ص 441
[12]
. در این مورد روایتى نیز حکایت شده است (ر. ک: تفسیر
عیاشى، ذیل آیه). علامه طباطبائى رضى الله عنه نیز همین دیدگاه را مى
پذیرند (تفسیر المیزان، ج 5، ص 209). این احتمال هم وجود دارد که محتواى
آیه (مسأله ى ولایت) در عرفه نازل شد و آیه ى فوق (اکمال) در غدیر نازل و
ابلاغ گردید. روایات شأن نزول آیه ى 67 سوره ى مائده شاهد این مطلب است
[13]
. تفسیر عیاشى، ج 1، ص 293؛ غیبة نعمانى، ص 216؛ کمال
الدین، ج 1، ص 277 و ج 2، ص 675 و کافى، ج 1، ص 198، ص 290
[14]
. شواهد التنزیل، ج 1، ص 202، 203، 207، 208، و 256
[15]
. عمر گفت: بخّ بخّ یاابن ابى طالب اصبحت مولاى و مولا کل
مسلم (تفسیر فرات، ص 515؛ امالى صدوق، ص 2؛ اعلام الورى، ص 165؛
بحارالانوار، ج 29، ص 35؛ الهدایة الکبرى، ص 5؛ و از منابع اهل سنت تاریخ
مدینه ى دمشقى، ج 42، ص 234؛ من حیاة الخلیفة عمر بن الخطاب، ص 194 و
الغدیر، ج 1، ص 222، 230- 233، 272، 275 و 392)
[16]
. الغدیر، همان
[17]
. تفسیر صافى، ج 2، ص 9- 10
[18]
. تفسیر نمونه، ج 4، ص 266
[19]
. ر. ک: تفسیر المیزان، ج 5، ص 209- 210
[20]
. تفسیر نمونه، ج 4، ص 270
[21]
. ر. ک: تفسیر نور، ج 3، ص 19- 21
[22]
. «من کنت مولاه فهذا على مولاه»
[23]
. ر. ک: امالى صدوق، ص 575؛ الحمل مفید، ص 220؛ خصائص
الائمه (علیهم السلام)، ص 42؛ بحارالانوار، ج 21، ص
388 و تفسیر نمونه، ج 5، ص 13. یک بیت آن شعر این است:
فقال له قم یا على فاننّى رضیتک من بعدى اماماً
وهادیاً
[24]
. مناقب، ص 217؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 371؛ فرائد السبطین،
باب 58 و تفسیر نمونه، ج 5، ص 20
[25]
. «کُفر» در اصل به معناى پوشاندن است؛ از این رو به معناى
مخالفت، انکار و ترک نیزمى آید و به منکران و مخالفان دین نیز «کافر» گفته
مى شود، چون حق را مى پوشانند و انکار مى کنند
[26]
. کفر به معناى انکار در آیه ى 102 سوره ى بقره و آیه ى 97 سوره ى آل عمران
نیز آمده است
[27]
. احقاق الحق، ج 2، ص 399- 410
[28]
. المراجعات، ص 155
[29]
. الغدیر، ج 1، ص 196
[30]
. منهاج البراعة، ج 2، ص 363
[31]
. روح المعانى، کفایة الطالب، الغدیر و کتاب هاى دیگر این
اشعار را حکایت کرده اند. (تفسیر نمونه، ج 4، ص 426)
[32] .
همان، ص 423- 424
[33] .
واژه ى «انّما» در لغت عرب براى حصر مى آید؛ یعنى «این است و جز این نیست»
[34] .
از آن جا که واژه ى «ولى» مفرد آمده، روشن مى شود که سنخ ولایت آنها یکى
است
[35] .
تفسیر صافى، ج 2، ص 44 و وسائل الشیعه ج 9، ص 477
[36] .
تفسیر صافى، ج 2، ص 46
[37]
. سوره ى نمل، آیه ى 3؛ سوره ى روم، آیه ى 39؛ سوره ى
لقمان، آیه ى 4؛ سوره ى فصلت، آیه ى 7 و سوره ى مؤمنون، آیه ى 4
[38]
. در برخى روایات ضعیف السند (تفسیر برهان، ج 1، ص 485)
قیمت انگشترى رازیاد گفته اند، ولى دلیل محکمى بر آن نداریم و در روایات
صحیح اثرى از این افسانه ها نیست و شاید این افسانه ها جعلى باشد تا اصل
عمل را زیر سؤال ببرند.
[39]
. مثل «نساءنا» در آیه ى مباهله و «الناس» در آیه ى 172 آل عمران
[40] .
برای نمونه، ر.ک: منتخب الاثر، لطف الله صافی گلپایگانی.