۱۳۹۲/۰۵/۳۱
–
۹۷۹ بازدید
چه عذابی به سر اصحاب الرس امد؟
در پاسخ به مطالب زیر توجه کنید . وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَیْنَ ذلِکَ کَثِیراً (فرقان / 38) (همچنین) قوم عاد و ثمود و اصحاب الرس (گروهى که درخت صنوبر را مى پرستیدند) و اقوام بسیار دیگرى را که در این میان بودند هلاک کردیم. 1.به طور اجمال بر طبق برخی نقل ها اصحاب رس قومی مجرم و منحرف بودند که چاه هاى آب فراوان داشتند، و به واسطه فروکشیدن چاههایشان هلاک و نابود شدند. 2. توضیح بیشتر 1. واژه رس در اصل به معنى اثر مختصر است، مثلا گفته مى شود رس الحدیث فى نفسى (کمى از گفتار او را به خاطر دارم) یا گفته مى شود وجد رسا من حمى (اثر مختصر از تب در خود یافت) و جمعى از مفسران بر این عقیده اند که رس به معنى چاه است. به هر حال نامیدن این قوم به این نام یا به خاطر آن است که اثر بسیار کمى از آنها بجاى مانده یا به جهت آن است که آنها چاه هاى آب فراوان داشتند، و یا به واسطه فروکشیدن چاههایشان هلاک و نابود شدند.
2.در اینکه این قوم چه کسانى بودند؟ در میان مورخان و مفسران گفتگو بسیار است:
1- بسیارى عقیده دارند که اصحاب رس طایفه اى بودند که در یمامه مى زیستند و پیامبری به نام حنظله بر آنها مبعوث شد و آنان وى را تکذیب کردند و در چاهش افکندند، حتى بعضى نوشته اند که آن چاه را پر از نیزه کردند و دهانه چاه را بعد از افکندن او با سنگ بستند تا آن پیامبر شهید شد .
2- بعضى دیگر اصحاب رس را اشاره به مردم زمان شعیب مى دانند که بت پرست بودند، و داراى گوسفندان بسیار و چاههاى آب، و رس نام چاه بزرگى بود که فروکش کرد و اهل آنجا را فرو برد و هلاک کرد.
3- بعضى دیگر عقیده دارند که رس، قریه اى در سرزمین یمامه بود که عده اى از بقایاى قوم ثمود در آن زندگى مى کردند و در اثر طغیان و سرکشى هلاک شدند.
4- بعضى مى گویند: عده اى از عربهاى پیشین بودند که میان شام و حجاز مى زیستند .
5- بعضى از تفاسیر اصحاب رس را از بقایاى عاد و ثمود مى شناسد وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ (آیه 45 سوره حج) را نیز مربوط به آن مى داند و محلشان را در حضرموت ذکر کرده، و ثعلبى در عرائس التیجان این قول را معتبرتر دانسته.
بعضى دیگر از مفسران که با نام ارس آشنا شده اند، رس را بر ارس (در شمال آذربایجان) منطبق کرده اند! 6- مرحوم طبرسى در مجمع البیان و فخر رازى در تفسیر کبیر و آلوسى در روح المعانى از جمله احتمالاتى که نقل کرده اند این است که آنها مردمى بودند که در انطاکیه شام زندگى مى کردند و پیامبرشان حبیب نجار بود.
3.در عیون اخبار الرضا از امام على بن موسى الرضا ع از امیر مؤمنان حدیثى طولانى درباره اصحاب رس نقل شده که فشرده آن چنین است:
آنها قومى بودند که درخت صنوبرى را مى پرستیدند و به آن شاه درخت مى گفتند، و آن درختى بود که یافث فرزند نوح بعد از طوفان در کناره اى به نام روشن آب غرس کرده بود، آنها دوازده شهر آباد داشتند که بر کنار نهرى به نام رس بود، این شهرها به نامهاى: آبان، آذر، دى، بهمن، اسفندار فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، مرداد و شهریور و مهر نام داشت که ایرانیان نامهاى ماههاى سال خود را از آنها گرفته اند.
آنها به خاطر احترامى که به آن درخت صنوبر مى گذاشتند، بذر آن را در مناطق دیگر کاشتند و نهرى براى آبیارى آن اختصاص دادند به گونه اى که نوشیدن آب آن نهر را بر خود و چهارپایانشان ممنوع کرده بودند، حتى اگر کسى از آن مى خورد او را به قتل مى رساندند، و مى گفتند این مایه حیات خدایان ما است و شایسته نیست کسى از آن چیزى کم کند! آنها در هر ماه از سال، روزى را در یکى از این شهرهاى آباد عید مى گرفتند و به کنار درخت صنوبرى که در خارج شهر بود مى رفتند، قربانیها براى آن مى کردند و حیواناتى سر مى بریدند و سپس آنها را به آتش مى افکندند، هنگامى که دود از آنها به آسمان برمى خاست در برابر درخت به سجده مى افتادند و گریه و زارى سرمى دادند! عادت و سنت آنها در همه این شهرها چنین بود تا اینکه نوبت به شهر بزرگى که پایتخت پادشاهشان بود و نام اسفندار داشت مى رسید، تمامى اهل آبادیها همه در آن جمع مى شدند و دوازده روز پشت سر هم عید مى گرفتند و آنچه در توان داشتند قربانى مى کردند و در برابر درخت سجده مى نمودند.
هنگامى که آنها در کفر و بت پرستى فرو رفتند، خداوند پیامبرى از بنى اسرائیل به سوى آنها فرستاد تا آنها را به عبادت خداوند یگانه و ترک شرک دعوت کند، اما آنها ایمان نیاوردند، پیامبر ص براى قلع ماده فساد از خدا تقاضا کرد، آن درخت بزرگ خشکید، آنها هنگامى که چنین دیدند سخت ناراحت شدند و گفتند این مرد خدایان ما را سحر کرده! بعضى دیگر گفتند: خدایان به خاطر این مرد که ما را دعوت به کفر مى کند بر ما غضب کردند!.
و به دنبال این بحثها همگى تصمیم بر کشتن آن پیامبر گرفتند، چاهى عمیق کندند و او را در آن افکندند و سر آن را بستند و بر بالاى آن نشستند و پیوسته ناله او را شنیدند تا جان سپرد، خداوند به خاطر این اعمال زشت، و این ظلم و ستمها آنها را به عذاب شدیدى گرفتار کرد و نابود ساخت .
قرائن متعددى مضمون این حدیث را تایید مى کند زیرا با وجود ذکر اصحاب الرس در برابر عاد و ثمود، احتمال اینکه گروهى از این دو قوم باشند بسیار بعید به نظر مى رسد.
همچنین وجود این قوم در جزیره عربستان و شامات و آن حدود که بسیارى احتمال داده اند نیز بعید است، چرا که قاعدتا باید در تاریخ عرب انعکاسى داشته باشد در حالى که ما کمتر انعکاسى از اصحاب الرس در تاریخ عرب مى بینیم.
از این گذشته با بسیارى از تفاسیر دیگر قابل تطبیق است از جمله اینکه رس نام چاه بوده باشد (چاهى که آنها پیامبرشان را در آن افکندند) و یا اینکه آنها صاحب کشاورزى و دامدارى بودند و مانند اینها.
و اینکه در روایتى از امام صادق ع مى خوانیم: که زنان آنها داراى انحراف همجنس گرایى بودند نیز با این حدیث منافات ندارد .
ولى از عبارت نهج البلاغه (خطبه 180) برمى آید که آنها تنها یک پیامبر نداشتند زیرا مى فرماید:
این اصحاب مدائن الرس الذین قتلوا النبیین و أطفئوا سنن المرسلین و احیوا سنن الجبارین؟!:
کجایند اصحاب شهرهاى رس، آنهایى که پیامبران را کشتند و سنن رسولان خدا را خاموش کردند و سنتهاى جباران را احیاء نمودند؟! اما این تعبیر با روایت بالا نیز منافات ندارد، زیرا ممکن است روایت تنها اشاره به بخشى از تاریخ آن کند که پیامبرى در میان آنها مبعوث شده بود.
تفسیر نمونه، ج 15، ص: 92
2.در اینکه این قوم چه کسانى بودند؟ در میان مورخان و مفسران گفتگو بسیار است:
1- بسیارى عقیده دارند که اصحاب رس طایفه اى بودند که در یمامه مى زیستند و پیامبری به نام حنظله بر آنها مبعوث شد و آنان وى را تکذیب کردند و در چاهش افکندند، حتى بعضى نوشته اند که آن چاه را پر از نیزه کردند و دهانه چاه را بعد از افکندن او با سنگ بستند تا آن پیامبر شهید شد .
2- بعضى دیگر اصحاب رس را اشاره به مردم زمان شعیب مى دانند که بت پرست بودند، و داراى گوسفندان بسیار و چاههاى آب، و رس نام چاه بزرگى بود که فروکش کرد و اهل آنجا را فرو برد و هلاک کرد.
3- بعضى دیگر عقیده دارند که رس، قریه اى در سرزمین یمامه بود که عده اى از بقایاى قوم ثمود در آن زندگى مى کردند و در اثر طغیان و سرکشى هلاک شدند.
4- بعضى مى گویند: عده اى از عربهاى پیشین بودند که میان شام و حجاز مى زیستند .
5- بعضى از تفاسیر اصحاب رس را از بقایاى عاد و ثمود مى شناسد وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ (آیه 45 سوره حج) را نیز مربوط به آن مى داند و محلشان را در حضرموت ذکر کرده، و ثعلبى در عرائس التیجان این قول را معتبرتر دانسته.
بعضى دیگر از مفسران که با نام ارس آشنا شده اند، رس را بر ارس (در شمال آذربایجان) منطبق کرده اند! 6- مرحوم طبرسى در مجمع البیان و فخر رازى در تفسیر کبیر و آلوسى در روح المعانى از جمله احتمالاتى که نقل کرده اند این است که آنها مردمى بودند که در انطاکیه شام زندگى مى کردند و پیامبرشان حبیب نجار بود.
3.در عیون اخبار الرضا از امام على بن موسى الرضا ع از امیر مؤمنان حدیثى طولانى درباره اصحاب رس نقل شده که فشرده آن چنین است:
آنها قومى بودند که درخت صنوبرى را مى پرستیدند و به آن شاه درخت مى گفتند، و آن درختى بود که یافث فرزند نوح بعد از طوفان در کناره اى به نام روشن آب غرس کرده بود، آنها دوازده شهر آباد داشتند که بر کنار نهرى به نام رس بود، این شهرها به نامهاى: آبان، آذر، دى، بهمن، اسفندار فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، مرداد و شهریور و مهر نام داشت که ایرانیان نامهاى ماههاى سال خود را از آنها گرفته اند.
آنها به خاطر احترامى که به آن درخت صنوبر مى گذاشتند، بذر آن را در مناطق دیگر کاشتند و نهرى براى آبیارى آن اختصاص دادند به گونه اى که نوشیدن آب آن نهر را بر خود و چهارپایانشان ممنوع کرده بودند، حتى اگر کسى از آن مى خورد او را به قتل مى رساندند، و مى گفتند این مایه حیات خدایان ما است و شایسته نیست کسى از آن چیزى کم کند! آنها در هر ماه از سال، روزى را در یکى از این شهرهاى آباد عید مى گرفتند و به کنار درخت صنوبرى که در خارج شهر بود مى رفتند، قربانیها براى آن مى کردند و حیواناتى سر مى بریدند و سپس آنها را به آتش مى افکندند، هنگامى که دود از آنها به آسمان برمى خاست در برابر درخت به سجده مى افتادند و گریه و زارى سرمى دادند! عادت و سنت آنها در همه این شهرها چنین بود تا اینکه نوبت به شهر بزرگى که پایتخت پادشاهشان بود و نام اسفندار داشت مى رسید، تمامى اهل آبادیها همه در آن جمع مى شدند و دوازده روز پشت سر هم عید مى گرفتند و آنچه در توان داشتند قربانى مى کردند و در برابر درخت سجده مى نمودند.
هنگامى که آنها در کفر و بت پرستى فرو رفتند، خداوند پیامبرى از بنى اسرائیل به سوى آنها فرستاد تا آنها را به عبادت خداوند یگانه و ترک شرک دعوت کند، اما آنها ایمان نیاوردند، پیامبر ص براى قلع ماده فساد از خدا تقاضا کرد، آن درخت بزرگ خشکید، آنها هنگامى که چنین دیدند سخت ناراحت شدند و گفتند این مرد خدایان ما را سحر کرده! بعضى دیگر گفتند: خدایان به خاطر این مرد که ما را دعوت به کفر مى کند بر ما غضب کردند!.
و به دنبال این بحثها همگى تصمیم بر کشتن آن پیامبر گرفتند، چاهى عمیق کندند و او را در آن افکندند و سر آن را بستند و بر بالاى آن نشستند و پیوسته ناله او را شنیدند تا جان سپرد، خداوند به خاطر این اعمال زشت، و این ظلم و ستمها آنها را به عذاب شدیدى گرفتار کرد و نابود ساخت .
قرائن متعددى مضمون این حدیث را تایید مى کند زیرا با وجود ذکر اصحاب الرس در برابر عاد و ثمود، احتمال اینکه گروهى از این دو قوم باشند بسیار بعید به نظر مى رسد.
همچنین وجود این قوم در جزیره عربستان و شامات و آن حدود که بسیارى احتمال داده اند نیز بعید است، چرا که قاعدتا باید در تاریخ عرب انعکاسى داشته باشد در حالى که ما کمتر انعکاسى از اصحاب الرس در تاریخ عرب مى بینیم.
از این گذشته با بسیارى از تفاسیر دیگر قابل تطبیق است از جمله اینکه رس نام چاه بوده باشد (چاهى که آنها پیامبرشان را در آن افکندند) و یا اینکه آنها صاحب کشاورزى و دامدارى بودند و مانند اینها.
و اینکه در روایتى از امام صادق ع مى خوانیم: که زنان آنها داراى انحراف همجنس گرایى بودند نیز با این حدیث منافات ندارد .
ولى از عبارت نهج البلاغه (خطبه 180) برمى آید که آنها تنها یک پیامبر نداشتند زیرا مى فرماید:
این اصحاب مدائن الرس الذین قتلوا النبیین و أطفئوا سنن المرسلین و احیوا سنن الجبارین؟!:
کجایند اصحاب شهرهاى رس، آنهایى که پیامبران را کشتند و سنن رسولان خدا را خاموش کردند و سنتهاى جباران را احیاء نمودند؟! اما این تعبیر با روایت بالا نیز منافات ندارد، زیرا ممکن است روایت تنها اشاره به بخشى از تاریخ آن کند که پیامبرى در میان آنها مبعوث شده بود.
تفسیر نمونه، ج 15، ص: 92