۱۳۹۵/۰۱/۱۸
–
۱۱۹۹ بازدید
لطفاً درمورد اینکه عربستان سعودی غرامت جنگ دوطرف را قرار شد بدهد و در اینصورت به مرزهای بیین المللی بازگردیم ودولت عراق قبول کرد ولی ایران قبول نکرد توضیح دهید؟
در جریان هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، پیشنهادهای مختلفی از سوی کشورها و یا مجامع بین المللی برای حل و فصل ظاهری جنگ ارائه می شد که بسیاری از آنها جز شعارهای تبلیغاتی واقعیتی نداشت و حتی بر فرض واقعی بودن تامین کننده منافع جمهوری اسلامی ایران و تضمین کننده امنیت پایدار کشورمان نبود و حتی برخی از آنها علیرغم وسوسه برانگیز بودن به گونه ای بود که در صورت پذیرش از سوی جمهوری اسلامی ایران صرفا منجر به آتش بس موقت و حالت به اصطلاح نه جنگ-نه صلح شده و به جای حل همیشگی مشکل میان دو کشور، آن را تبدیل به یک معضل دائمی می کرد، به همین دلیل جمهوری اسلامی ایران با وجود اینکه آغازگر جنگ نبود ولی وقتی درگیر جنگ شد چندین شرط را برای پایان جنگ اعلام کرد که در راس آنها عقب نشینی دشمن از خاک کشور و معرفی کشور متجاوز قرار داشت که در هیچ یک از پیشنهادهایی که ارائه می شد این خواسته ها تامین نمی شد و در نتیجه جمهوری اسلامی ایران نیز آنها را نمی پذیرفت به عنوان مثال پس از صدور قطعنامه 479 در سال 59 جمهوری اسلامی انتقادات خود را به این قطعنامه در چند محور بیان کرد 1- در این قطعنامه اسمی از کشور متجاوز و تنبه این کشور نام برده نشده است 2- جمهوری اسلامی اعلام کرد تا زمانی که عراق به تجاوز خود در خاک ایران ادامه می دهد و نیروهای عراقی هنوز در ایران به اقدامات خرابکارانه و تخریبکارانه دست می زنند ایران هیچ گونه قطعنامه ای را نخواهد پذیرفت (سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، سیری در قطعنامه های جنگ ایران و عراق ، www.irdc.ir/fa/content/22884/default.aspx#_edn3 )
در جریان صدور قطعنامه پس از فتح خرمشهر نیز بار دیگر تلاش شده بود تا به نوعی وضعیت رژیم صدام مورد ملاحظه قرار گیرد بدون اینکه تلاش برای ایفای حقوق از دست رفته ملت صورت بگیرد . محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در موردعلل عدم پذیرش قطعنامه شورای امنیت در این مقطع چنین می گوید :
اول این که بعد از فتح خرمشهر، هیچ پیشنهاد صلحی به ایران داده نشد. فقط میگفتند آتش بس. در حالی که آتش بس نتیجهای جز این نداشت که صدام فرصتی داشته باشد برای آماده شدن جهت ادامه جنگ. در همه دنیا آتش بس و صلح مفهوم مجزا از هم دارد و هر کدام هم پیامدهایی دارند. ما نمیتوانستیم پیشنهاد آتش بس را قبول کنیم. چون همانطور که گفتم فرصتی بود برای صدام. اما هیچ صلحی پیشنهاد نشده بود که ایران رد کرده باشد. مسئله دیگر آن است که آتش بس باید در شرایط متوازن انجام شود تا قابل قبول شود نه این که طرف شما روی قله باشد و شما در دامنه. آتش بس در این جا به نفع کسی است که روی قله است و آن زمان عراق در قله بود. اما اگر هر دو طرف در قله باشند، حالت توازن برقرار است و حتی اگر نیت سیاسی باشد، در عرصه نظامی قابل قبول است. اما این آتش بس از نظر نظامی هم قابل قبول نبود. این در حالی بود که عراق در چند متری خرمشهر بود و می توانست با اسلحه انفرادی و خمپاره شصت، بچه ها را در شهر بزند اما ما برای هدف قرار دادن نزدیک ترین شهر یعنی بصره که حدود 20 کیلومتر فاصله داشت ،باید موشک با برد 25 کیلومتر شلیک می کردیم و این عدم توازن به نفع عراق بود.
دلیل دیگر این بود که حداقل هزار کیلومتر مربع از سرزمینهای ما در دست عراق بود که نقاط استراتژیک و حساسی هم بود. نفت شهر با آن میزان چاه های نفت در اشغال بود. ارتفاعات قصر شیرین در دست دشمن بود. ارتفاعات مهمی در تصرف دشمن بود که تا کیلومتر ها دشت های مقابلش را در دید و تیررس قرار می داد. اتفاقا صدام از همان روزهای آغاز جنگ میگفت آتش بس می خواهیم. چون آتش بس در آن مرحله یعنی زمینهایی که آن ها تصرف کرده بودند همچنان دستشان باقی میماند و یک موضع برتر در مذاکرات سیاسی دست آن ها بود.
(خبرگزاری فارس، گفتگو با محسن رضائی فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس ، ۰۵ مهر ۱۳۹۱ )
مهمترین قطعنامه ای هم که جمهوری اسلامی ایران آن را پذیرفت و زمینه ای برای پایان جنگ شد قطعنامه 598 بود که جمهوری اسلامی ایران ضمن غیر عادلانه خواندن متن اولیه آن به دلیل نکات مثبتی که در آن وجود داشت از جمله اعلام آمادگی شورای امنیت برای تعیین متجاوز ، سرانجام آن را پذیرفت .
بنابر این فارغ از اینکه دولت عربستان و یا هر کشور دیگری چه پیشنهادی را برای پایان جنگ ارائه کرده باشند باید گفت هیچ یک از پیشنهادها تامین کننده منافع و تضمین کننده امنیت ملی کشورمان نبودند و به همین دلیل جمهوری اسلامی ایران نیز هیچ یک از آنها را نمی پذیرفت چنانکه در یک مورد، فراتر از عربستان، پیشنهاد سازمان کنفرانس اسلامی مبنی بر تشکیل صندوقی جهت بازسازی دو کشور را نیز رد کرد که البته به نظر می رسد کسانی که پیشنهاد عربستان برای اعطای غرامت را مطرح می کنند در واقع نظرشان تشکیل این صندوق می باشد.
بنابر این مشکل ما با عراق، مشکل پرداخت غرامت نبود تا با ایجاد صندوق پرداخت غرامت و یا پرداخت آن از سوی یک کشور خاص و یا به هر نحو دیگر جنگ پایان پذیرد بلکه مشکل، به روحیه تجاوزکارانه رژیم بعث عراق باز می گشت که اگر چه در برخی شرایط که دچار شکست های سنگین از رزمندگان اسلام می شد پیشنهادهای صلح طلبانه می داد و یا از پیشنهادهای صلح طلبانه کشورهای غربی و عربی حمایت می کرد اما در واقع، همه این رفتارها جز رفتارهای ریاکارانه و فرصت طلبانه چیز دیگری نبود که شاهد آن رفتار این کشور پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران در تیرماه سال 67 بود، به طوری که پس از پذیرش قطعنامه، صدام که تا چند روز قبل از آن بر روی صلح طلبی خود و جنگ افروزی ایران به دلیل عدم پذیرش قطعنامه تبلیغات می کرد به صورت مستقیم از جنوب کشور و منافقان با پشتیبانی صدام از غرب کشور حمله ای سراسری به کشور آغاز کردند که علاوه بر سقوط چندین شهر در غرب کشور، حتی خرمشهر را در معرض سقوط قرار داد و اگر نبود پیام امام خمینی ره به رزمندگان اسلام و شور و هیجانی که بار دیگر کشور را فرا گرفت و رزمندگان را به عرصه نبرد بازگرداند و ضربه جبران ناپذیری به رژیم بعث و مزدوران آن وارد کرد، باید منتظر عواقب وحشتناکی می شدیم. همین مساله بهترین شاهد بر صحت مواضع ایران در تعیین شروط پذیرش قطعنامه ها و پیشنهادهای صلح بود به ویژه اینکه صدام قطعنامه ای که خود با دولت وقت ایران امضا کرده بود را پاره کرده و مرزهای بین المللی را در نوردیده بود و در چنین شرایطی چه تضمینی به عملی ساختن وعده خشک و خالی آن به کشوری که اساسا طرف حساب جنگ نبود مثل عربستان و عقب نشینی از مرزها وجود داشت و حتی اگر چنین اتفاقی می افتاد چه تضمینی برای عدم تجاوز دوباره وجود داشت، همچنین چه تضمینی برای عمل کردن عربستان به وعده های خود مبنی بر پرداخت غرامت جنگ وجود داشت و دهها سوال دیگر که در مجموع ما را به این نتیجه می رساند که وعده هایی اینچنینی که در آن روزها سر داده می شد و البته معمولا به هنگام پیروزیهای رزمندگان اسلام و شکست عراق ارائه می شد صرفا اقدامات فریبکارانه به منظور نجات صدام از باتلاق و جلوگیری از حل و فصل جنگ به نفع منافع و امنیت ملی کشورمان بود.
در جریان صدور قطعنامه پس از فتح خرمشهر نیز بار دیگر تلاش شده بود تا به نوعی وضعیت رژیم صدام مورد ملاحظه قرار گیرد بدون اینکه تلاش برای ایفای حقوق از دست رفته ملت صورت بگیرد . محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در موردعلل عدم پذیرش قطعنامه شورای امنیت در این مقطع چنین می گوید :
اول این که بعد از فتح خرمشهر، هیچ پیشنهاد صلحی به ایران داده نشد. فقط میگفتند آتش بس. در حالی که آتش بس نتیجهای جز این نداشت که صدام فرصتی داشته باشد برای آماده شدن جهت ادامه جنگ. در همه دنیا آتش بس و صلح مفهوم مجزا از هم دارد و هر کدام هم پیامدهایی دارند. ما نمیتوانستیم پیشنهاد آتش بس را قبول کنیم. چون همانطور که گفتم فرصتی بود برای صدام. اما هیچ صلحی پیشنهاد نشده بود که ایران رد کرده باشد. مسئله دیگر آن است که آتش بس باید در شرایط متوازن انجام شود تا قابل قبول شود نه این که طرف شما روی قله باشد و شما در دامنه. آتش بس در این جا به نفع کسی است که روی قله است و آن زمان عراق در قله بود. اما اگر هر دو طرف در قله باشند، حالت توازن برقرار است و حتی اگر نیت سیاسی باشد، در عرصه نظامی قابل قبول است. اما این آتش بس از نظر نظامی هم قابل قبول نبود. این در حالی بود که عراق در چند متری خرمشهر بود و می توانست با اسلحه انفرادی و خمپاره شصت، بچه ها را در شهر بزند اما ما برای هدف قرار دادن نزدیک ترین شهر یعنی بصره که حدود 20 کیلومتر فاصله داشت ،باید موشک با برد 25 کیلومتر شلیک می کردیم و این عدم توازن به نفع عراق بود.
دلیل دیگر این بود که حداقل هزار کیلومتر مربع از سرزمینهای ما در دست عراق بود که نقاط استراتژیک و حساسی هم بود. نفت شهر با آن میزان چاه های نفت در اشغال بود. ارتفاعات قصر شیرین در دست دشمن بود. ارتفاعات مهمی در تصرف دشمن بود که تا کیلومتر ها دشت های مقابلش را در دید و تیررس قرار می داد. اتفاقا صدام از همان روزهای آغاز جنگ میگفت آتش بس می خواهیم. چون آتش بس در آن مرحله یعنی زمینهایی که آن ها تصرف کرده بودند همچنان دستشان باقی میماند و یک موضع برتر در مذاکرات سیاسی دست آن ها بود.
(خبرگزاری فارس، گفتگو با محسن رضائی فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس ، ۰۵ مهر ۱۳۹۱ )
مهمترین قطعنامه ای هم که جمهوری اسلامی ایران آن را پذیرفت و زمینه ای برای پایان جنگ شد قطعنامه 598 بود که جمهوری اسلامی ایران ضمن غیر عادلانه خواندن متن اولیه آن به دلیل نکات مثبتی که در آن وجود داشت از جمله اعلام آمادگی شورای امنیت برای تعیین متجاوز ، سرانجام آن را پذیرفت .
بنابر این فارغ از اینکه دولت عربستان و یا هر کشور دیگری چه پیشنهادی را برای پایان جنگ ارائه کرده باشند باید گفت هیچ یک از پیشنهادها تامین کننده منافع و تضمین کننده امنیت ملی کشورمان نبودند و به همین دلیل جمهوری اسلامی ایران نیز هیچ یک از آنها را نمی پذیرفت چنانکه در یک مورد، فراتر از عربستان، پیشنهاد سازمان کنفرانس اسلامی مبنی بر تشکیل صندوقی جهت بازسازی دو کشور را نیز رد کرد که البته به نظر می رسد کسانی که پیشنهاد عربستان برای اعطای غرامت را مطرح می کنند در واقع نظرشان تشکیل این صندوق می باشد.
بنابر این مشکل ما با عراق، مشکل پرداخت غرامت نبود تا با ایجاد صندوق پرداخت غرامت و یا پرداخت آن از سوی یک کشور خاص و یا به هر نحو دیگر جنگ پایان پذیرد بلکه مشکل، به روحیه تجاوزکارانه رژیم بعث عراق باز می گشت که اگر چه در برخی شرایط که دچار شکست های سنگین از رزمندگان اسلام می شد پیشنهادهای صلح طلبانه می داد و یا از پیشنهادهای صلح طلبانه کشورهای غربی و عربی حمایت می کرد اما در واقع، همه این رفتارها جز رفتارهای ریاکارانه و فرصت طلبانه چیز دیگری نبود که شاهد آن رفتار این کشور پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران در تیرماه سال 67 بود، به طوری که پس از پذیرش قطعنامه، صدام که تا چند روز قبل از آن بر روی صلح طلبی خود و جنگ افروزی ایران به دلیل عدم پذیرش قطعنامه تبلیغات می کرد به صورت مستقیم از جنوب کشور و منافقان با پشتیبانی صدام از غرب کشور حمله ای سراسری به کشور آغاز کردند که علاوه بر سقوط چندین شهر در غرب کشور، حتی خرمشهر را در معرض سقوط قرار داد و اگر نبود پیام امام خمینی ره به رزمندگان اسلام و شور و هیجانی که بار دیگر کشور را فرا گرفت و رزمندگان را به عرصه نبرد بازگرداند و ضربه جبران ناپذیری به رژیم بعث و مزدوران آن وارد کرد، باید منتظر عواقب وحشتناکی می شدیم. همین مساله بهترین شاهد بر صحت مواضع ایران در تعیین شروط پذیرش قطعنامه ها و پیشنهادهای صلح بود به ویژه اینکه صدام قطعنامه ای که خود با دولت وقت ایران امضا کرده بود را پاره کرده و مرزهای بین المللی را در نوردیده بود و در چنین شرایطی چه تضمینی به عملی ساختن وعده خشک و خالی آن به کشوری که اساسا طرف حساب جنگ نبود مثل عربستان و عقب نشینی از مرزها وجود داشت و حتی اگر چنین اتفاقی می افتاد چه تضمینی برای عدم تجاوز دوباره وجود داشت، همچنین چه تضمینی برای عمل کردن عربستان به وعده های خود مبنی بر پرداخت غرامت جنگ وجود داشت و دهها سوال دیگر که در مجموع ما را به این نتیجه می رساند که وعده هایی اینچنینی که در آن روزها سر داده می شد و البته معمولا به هنگام پیروزیهای رزمندگان اسلام و شکست عراق ارائه می شد صرفا اقدامات فریبکارانه به منظور نجات صدام از باتلاق و جلوگیری از حل و فصل جنگ به نفع منافع و امنیت ملی کشورمان بود.