خانه » همه » مذهبی » علت تحریم موسیقی در اسلام

علت تحریم موسیقی در اسلام


علت تحریم موسیقی در اسلام

۱۳۹۲/۱۲/۱۴


۴۵۷۸ بازدید

چرادردین اسلام موسیقی حرام است؟چرابیشترتأکیدبرگریه است تاخنده؟مثلاشهادت امامان بیشترمراسم داره تاولادت انها؟

  با سپاس از ارتباط شما با این مرکز و حسن اعتماد شما به مطالب زیر توجه کنید .
الف. علت حرمت موسیقی
پاسخ کوتاه
موسیقی و غنا در اصطلاح فقه با یکدیگر فرق دارد. غنا عبارت است از آوازی که از حنجره بیرون آمده و در گلو چرخانده شود، در شنونده حالت سرور و وجد ایجاد کرده و مناسب مجالس لهو و خوش گذرانی باشد. اما موسیقی آهنگی است که از آلات موسیقی پدید می آید .
با توجه به برخی آیات و روایات و سخنان برخی روان شناسان، مواردی هم چون گرایش انسان به فساد و فحشا، غفلت از یاد خدا، تاثیر سوء موسیقی و غنا بر روان و اعصاب و استفاده سوء استعمارگران از آن را می توان از جمله حکمت های حرمت موسیقی و غنا دانست .
دلائل اصلی حرمت موسیقی (یا حلیت برخی اقسام آن) آیات قرآن و روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمه (ع) است. از میان آیات قرآن می توان به آیه های 72 سوره ی فرقان، 30 سوره ی حج، 3 سوره ی مؤمنون و 6 سوره ی لقمان اشاره کرد که ائمه(ع) در تفسیر آنها فرموده اند مراد از واژه های قول زور ، لهو و لغودر این آیات، غنا است .
همچنین روایاتی وجود دارد که در اثبات حرمت غنا به آنها استدلال شده است. وبه دسته ای دیگر از روایات، که در آنها آلات موسیقی و استعمال آنها حرام شمرده شده، برای اثبات حرمت برخی موسیقی ها استدلال شده است .
از آنجایی که غنا به معنی کشیدن صدا و هر گونه صدا و آواز استعمال شده، به همین جهت همه ی فقها «لهوی بودن» را از قیود غنای حرام می دانند و برخی نیز قید «مطرب» بودن را به آن افزوده­اند. در مورد موسیقی نیز اکثر فقها نوع لهوی آن را حرام می دانند و برخی موسیقی مطرب را نیز حرام می دانند .
2- پاسخ مفصل
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِى لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ » ؛لقمان (31 )، آیه 6 . ؛ «و برخى از مردم سخنان بیهوده را مى خرند تا مردم را از روى نادانى، از راه خدا گمراه سازند ».
« موسیقى» – یا «موسیقیا» واژه اى یونانى است که در فرهنگ لغت، معادل «غنا » است ؛ ولى در حوزه مفاهیم دینى و اصطلاح فقه، با یکدیگر تفاوت دارد. «غنا » در اصطلاح شرعى عبارت است از: «آوازى که از حنجره آدمى بیرون آمده و در گلو چرخانده (چهچهه ) شود و در شنونده حالت سرور و وجد ایجاد کند و مناسب با مجالس لهو و خوش گذرانى باشد». اما موسیقى به «صوت و آهنگى گفته مى شود که از آلات موسیقى، پدید آید». بر این اساس بین موسیقى علمى و موسیقى فقهى، عموم و خصوص مطلق است . ر.ک : امام خمینى، المکاسب المحرمة، ج 1، ص 224-198 ؛ حسینى، على، الموسیقى، ص 16و17 ؛ تبریزى، استفتاءات، س 1046و1047و1048 ؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 974 و 978 و 979 .
در قرآن چند آیه در این مورد نازل شده است که با توجه به بعضى از آیات قرآن و احادیث، حرمت غنا و موسیقى لهوى، به خوبى ثابت مى شود . رک: لقمان (31 )، آیه 6 ؛ فرقان (25 )، آیه 72 ؛ مؤمنون (23 )، آیه 3 ؛ حج (22 )، آیه 30 ؛ قصص (28 )، آیه 55 . افزون بر آن، تمامى فقیهان شیعى نیز بر حرمت موسیقى و غنا اتفاق نظر دارند. عده اى از فقیهان دین در کتب استدلالى خود و برخى از نویسندگان در نوشته هاى فارسى اظهار مى دارند که دو تن از فقیهان شیعى (فیض کاشانى و محمد باقر سبزوارى ) قائل به حلیت غنا هستند ؛ ولى با کمى تأمل و درنگ در کلام آنان، در خواهیم یافت که آنان نیز در اصل حرمت غنا تردیدى ندارند و تنها در برخى ویژگى ها و خصوصیات با آنان اختلاف نظر دارند . ر.ک: سیدابوالقسم، خویى، مصباح الفقاهه، ج 1، باب الغناء ؛ امام خمینى، المکاسب المحرمة، ج 1، باب الغناء .
با بررسى کوتاه در قرآن و روایات و سخن روان شناسان، مى توان موارد ذیل را از فلسفه هاى حرمت موسیقى دانست :
1. انسان را به فساد و فحشا گرایش مى دهد . در حدیثى از نبى اکرم(ص) آمده است: «الغِناءُ رُقِیَّةُ الزِّنا» ؛ «غنا نردبان زنا است»: بحارالانوار، ج 76، باب 99، الغناء .
2. او را از یاد خدا غافل مى سازد. در آیه 6 از سوره «لقمان» یکى از عوامل گمراهى از سبیل الهى «لهو الحدیث» دانسته شده و «لهو» آن چیزى است که انسان را به خودش آنچنان مشغول کند که باعث غفلت و بازماندن از کارهاى مهم تر شود، و در روایات اسلامى از آن به «غنا» تفسیر شده است . وسائل الشیعه، ج 12، باب 99، ابواب مایکتسب به .
3. بر روان و اعصاب، تأثیر سویى دارد . ر.ک: تفسیر نمونه، ج 17، ص 24 .
در زمینه غنا و موسیقى توجه به چند نکته بایسته است :
یکم. هر نوع آواز و آهنگى، حرام شمرده نمى شود ؛ بلکه تنها آهنگ هاى مناسب با مجالس لهو و فساد، مشمول حرمت است و گوش دادن به آهنگ هایى که از این مشخصه عارى بوده و یا مشکوک به نظر مى رسد، اشکال ندارد .
دوم. طرب و لهو، دو واژه کلیدى است که در باب غنا و موسیقى به کار مى رود. «طرب» به حالت سبک وزنى و سبک عقلى گفته مى شود که در اثر شنیدن آواز یا آهنگ، در روان و نفس آدمى پدید مى آید و او را از حد اعتدال خارج مى کند. این امر تنها به حالت شادى اختصاص نمى یابد ؛ بلکه ممکن است از آهنگ هاى غم و حزن آور نیز به دست آید . المکاسب المحرمه، ج 1، باب الغناء . « لهو» سازگارى و هم نوایى آواز و آهنگ نواخته شده با مجالس فساد و خوش گذرانى است ؛ بدین معنا که ممکن است نغمه اى طرب انگیز نباشد ؛ ولى از نغمه هایى باشد که فقط در جلسات فاسقان و هواپرستان رایج باشد، به این آهنگ لهوى مى گویند و اگر از هر دو مشخصه (طرب و لهو ) برخوردار باشد، به آن مطرب لهوى مى گویند .
تمامى مراجع تقلید، «لهوى بودن» را جزء و قید موسیقى حرام مى دانند ؛ ولى در قید «طرب انگیزى» اختلاف نظر دارند . آیات عظام سیستانى، تبریزى، وحید و مکارم، موسیقى لهوى را حرام مى دانند ؛ اگرچه طرب انگیز نباشد .
سوم. آلات موسیقى دو قسم است :
آلات مختص حرام؛
آلات مشترک .
« آلات مختص» به آلاتى از موسیقى گفته مى شود که نوعاً در لهو و لعب به کار مى رود و منفعت حلالى در بر ندارد .
« آلات مشترک» به آلاتى از موسیقى گفته مى شود که هم براى منافع مشروع و حلال به کار مى رود و هم براى منافع نامشروع و حرام .
استفاده از آلات مختص به هیچ وجه جایز نیست ؛ ولى آلات مشترک بستگى به کیفیت نواختن آن دارد .
بیشتر مراجع تقلید آیةاللَّه بهجت و آیةاللَّه صافى، استفاده از هر نوع آلات موسیقى را حرام مى دانند . استفاده از آلات مشترک را به طور مطلق حرام نکرده اند ؛ بلکه براساس کیفیت نواختن آن فتوا داده اند.
منبع : رساله دانشجویی، سید مجتبی حسینی، کد 279/500016
 
 
ب. چرا در اسلام   بیشتر بر گریه تاکید شده است ؟
به منظور پاسخ به این سؤال، چهار مرحله به شرح زیر مطرح و تبیین مى گردد :
1. شناسایى منشأ و خاستگاه این ابهام فکرى و انحراف رفتارى و علت یا علل بروز آن،
2. جایگاه غم و شادى در معارف اسلامى،
3. جایگاه غم و شادى در روان شناسى، با تکیه بر منابع دینى و علمى،
4. تعیین شکل صحیح و مطلوب غم و شادى (گریه و خنده ).
یک. منشأ و خاستگاه
بى تردید آنچه امروز در برخى مراسم هاى دینى و بعضى اجتماعات رسمى اجرا مى گردد، مستند شما قرار گرفته است تا این گونه در مورد شادى و غم قضاوت کنید و یا دچار ابهام شوید؛ در حالى که این قضاوت و اظهار نظر، هرگز با تعاریف و احکام دین حنیف اسلام مطابقت و هماهنگى ندارد .
شکل عملکرد برخى گردانندگان و برگزارکنندگان مراسم دینى، به گونه اى است که حتى در اعیاد دینى و جشن تولد ائمه(ع)، مصیبت خوانى و گریاندن را عنصر ضرورى و تردیدناپذیر این محافل مى دانند !
این افراد این گونه مى پندارند که هیچ مسؤولیتى جز گریاندن و اشک گرفتن از چشمان مردم کارى ندارند! این پندار غلط از یک اندیشه و تفکر بى بنیان تغذیه مى شود که مى گوید: گریه کردن عملى پسندیده است و انسان در حالت غم و گریه، به خدا مى رسد و با مرکز ثقل هستى مرتبط مى شود .
لذا این افراد به هر وسیله و بهانه اى، در صدد گریاندن مردم هستند واین کار را هنر خود مى دانند و به اصطلاح آن گاه محفل گرم مى شود که گونه حضّار با اشک چشمان آنها خیس گردد!! رفتار این گروه افراد به عنوان مرثیه خوان و مصیبت سرا و مداح – که مى پندارند رسالت و وظیفه دینى و شغل شان گریاندن مردم است – موجب بروز چنین پندار غلطى شده است! البته این پندار خود محصول برداشت یک سویه و افراطى از برخى روایات و معارف دین است. در برابر این دسته از مسلمانان افراط گر، گروه دیگرى از مسلمانان تفریط گرا قرار مى گیرند که به استناد دسته دیگرى از روایات و برخى یافته هاى علمى – مبنى برآسیب زا بودن غم و ماتم و مذموم بودن غم گسارى و ماتم زده بودن و گرفتگى – تمام همت و تلاش خود را صرف شاد بودن و شاد نمودن دیگران مى کنند !
از این رو به هر وسیله اى براى ایجاد شادى و خوشى تمسّک مى جویند و به هزاران حیله و زور و فشار، در صدد هستند تا خوش باشند و خوشى و شادى بیافرینند؛ هر چند بى خودى خوش باشند !
گروه اول در حالى که از سرآگاهى تمام عناصر شادى آفرین و فرح افزا را از زندگى خود حذف مى کنند و یا آنها را کم رنگ جلوه مى دهند و حتى لباس هاى شاد و جذّاب را از تن خود دور مى سازند؛ این گروه از عربده خوش گذارانه خود و سرور دردآور خویش، گوش فلک را کر مى سازند و به وجد ومسرّت بى هدف و حتى مصیبت زا دل خوش مى کنند !
این شکل رفتار و برداشت، موجب شده است که عده اى اسلام را دین گریه ببینند و گروهى، آن را دین خنده و خوشى و خوش بودن بپندارند؛ گویا این حالت با هم قابل جمع نیست !
این دو گرایش افراطى و تفریطى، آن گونه در تمام سطوح جامعه نفوذ کرده است که بیشتر مسلمانان در برخوردارى از این دو حالت، راه اعتدال را کاملاً گم کرده اند و یا در تیم افراطیان عضو مى شوند و یا در محفل تفریط کنندگان خود را مى یابند؛ گویا راه سوم نمى تواند وجود داشته باشد و و جود ندارد و مجبورند دریکى از دو تیم عضو باشند. غافل از آنکه هر دو گرایش، محکوم به شکست و در مسیرى غلط و انحرافى است و راه حق و اسلام حقیقى، نه این است و نه آن؛ بلکه خود واقعیتى دیگراست .
دو. جایگاه غم و شادى در اسلام
از دیدگاه اسلام، خنده و گریه، شادى و غم و سرور و ماتم، هیچ کدام مطلوبیت ذاتى، استحباب نفسى و ارزش ماهوى ندارند تاچه رسد به آنکه یکى بر دیگرى رجحان و برترى داشته باشد .
اسلام کسى را به گریه کردن – به عنوان گریه – ترغیب نکرده است، همان گونه که به شاد بودن – به عنوان شادى – امتیاز نداده است؛ مگر به واسطه مقدمات و پیامدهاى آن. خنده و گریه بر اساس آن پیامد و یا مقدمه، مى توانند در مورد قضاوت و ارزش گذارى واقع شوند .
غم و شادى از جمله حالات نفسانى و صفات روحى و هیجانات حاکم بر ابعاد وجود آدمى هستند که در قالب خنده، گریه و … نمودار مى شوند و هر انسانى به عنوان انسان، از این گروه هیجان هاى اوّلیه برخوردار است. مهم آن است که این حالات، بر تعامل اجتماعى مطلوب و بندگى خداوند تأثیر منفى نداشته باشد؛ بلکه تأثیر مثبت بر آنها بگذارد .
غم و گریه اى که به آدمى آسیب رساند و یا مانع خدمت به بندگان خداوند و بندگى شود و انسان را از رسیدن به هدفش باز دارد، مذموم است؛ همان گونه که شادى آسیب زا و مانع عبادت و انجام وظایف دینى و انسانى نیز سخت مذمت شده است. آنچه مجال قضاوت درباره گریه و خنده و شادى و غم را فراهم مى آورد، حداقل دو عنصر و انگاره است: یکى انگیزه و عامل بروز این هیجان ها و دیگرى مشکل بروز این هیجان ها. بر اساس همین دو انگاره، هیجان هاى یادشده مورد ارزیابى و قضاوت قرار مى گیرد : خنده جاهلانه – که در روایات از آن به « خنده من غیر عجب» تعبیر شده – مذموم است. در برابر این خنده، خنده متفکّرانه و معنادار پسندیده و ممدوح تلقى مى گردد. امام حسن عسکرى(ع) در حدیثى مى فرماید: «از علایم جهل، خنده بدون تعجب است ». بحار الانوار، ج 72، ص 59: «من الجهل الضحک من غیر عجب ». و امام کاظم(ع) در حدیث دیگرى مى فرماید: «خداوند از کسى که بدون تعجب بخندد نفرت دارد ». همان، ج 78، ص 309: «ان اللّه عزّ و جّل یبغض الضحّاک من غیر عجب ».
پس هر نوع خنده اى مذموم نیست، همان گونه که هر نوع خنده اى پسندیده نیست . هر گریه اى نیز مذموم و یا پسندیده نیست؛ بلکه گریه از خوف خداوند سبحان در اسلام گریه ارزشى تلقى مى گردد. امام باقر(ع) مى فرماید: «هیچ قطره اى نزد خداوند عزّو جّل محبوب تر از قطره اشکى نیست که در ظلمت شب از خوف خداوند ریخته شود و غیر از آن منظورى نباشد ». اصول کافى، ج 2، کتاب الدعاء باب البکاء .
امام على(ع) مى فرماید: «گریه از خشیت خداوند کلید رحمت الهى است » میزان الحکمه، ج 1، ص 453، حدیث 1836: «البکاء من خشیة الّله مفتاح رحمةاللّه ». و در حدیث دیگرى «این گریه را موجب نورانیّت قلب و مصون ماندن از بازگشت به گناه معرفى مى کند ». همان: «البکاء من خشیة اللّه ینیر القلب و یعصم من معاودة الذنب»، ص 354 .
آن «خنده» چون محصول درک و نکته سنجى تعجّب برانگیز ملایم طبع است، ارزشمند مى باشد واین «گریه» چون محصول تعالى شناخت و رشد معنوى و روحانى آدمى است، محبوب مى باشد و نتیجه این دو هیجان، همانا رسیدن به حق و جلب رضایت حضرت دوست، در پرتو تأمین سلامت و بیمه شدن صاحب گریه و خنده است .
دیدگاه اسلام
1. گریه ماتم افزا و افسردگى آفرین، هرگز پسندیده نیست؛ بلکه مذموم و مورد نکوهش است. در سیره رسول خدا(ص) این گونه نقل مى کنند که هر گاه یکى از اصحاب آن حضرت اندوهگین بود، رسول خدا با شوخى کردن او را شادمان مى نمود . سنن البنى، ص 60 . ائمه هدى(ع) راه شادمان زیستن را به اصحاب خود نمایانده و مى فرمودند: «به رضاى خدا خشنود باش تا شاد و راحت زندگى کنى ».
2. گریه ارزشى در اسلام، گریه از خوف حضرت حق است که خود یکى از راه هاى خودسازى و رشد است؛ نه سبب خمودى و خموشى. گریه برخاسته از محبت به بندگان خدا و یا نفرت از دشمنان خدا نیز در همین مقوله قرار مى گیرد. 3. «خنده » هرگز زشت و منفى نیست؛ بلکه هیجانى مانند شاد بودن بسیار مورد اهتمام شارع مقدس است. یکى از جلوه هاى شادى، «خنده» است و جلوه هاى دیگر مانند شوخى، مزاح و بذله گویى کردن نیز با رعایت شرایط خاص خود، مطلوب است. تنها برخى از انواع و اشکال خنده، مورد مذمّت قرار گرفته است .
4. اسلام خنده را در برابر گریه (هر چند گریه ارزشى مانند گریه از خوف خداوند) و یا گریه را در برابر خنده (هر چند خنده حکیمانه و متفکّرانه ) قرار نمى دهد. و هر یک را با دیگرى مقایسه نمى کند تا یکى را بر دیگرى ترجیح و برترى دهد؛ بلکه هر یک را به عنوان واقعیت زندگى انسانى مى پذیرد و براى آنها، شرایط و ویژگى هایى را برمى شمارد .
5. در حالت عادى روحیه حاکم بر زندگى انسان – بدون در نظر گرفتن موقعیت خاص – باید شادى و نشاط باشد، نه غم و اندوه و گریه. لذا باید آن را از راه هاى متداول و مشروع تحصیل کرد که یکى از آنها تبسم و خنده است و راه هاى دیگر آن شوخى، ورزش، کار، پرهیز از گناه، مسافرت، استفاده از عطر و بوى خوش و پوشیدن لباس هاى شادى آفرین است. در مکتب اسلام شخص «مؤمن» شوخ طبع و خوش مشرب است؛ و «منافق» گرفته و اخمو است . بحار الانوار، ج 77، ص 155 .
رسول گرامى اسلام – که اسوه حسنه تمام مردمان معرفى شده است – مى فرماید : « من هم مانند شما بشرى هستم که قهراً شوخى و مزاح مى کنم ». کنزالعمال، ج 3، ص 648 . و یا مى فرماید: «من شوخى مى کنم، ولى در گفتارم جز حق و راست نمى گویم ». بحارانوار، ج 16، ص 295 .
6. خنده ارزشى در اسلام، خنده متفکرانه و حکمى است؛ یعنى، خنده اى که در پرتو آن حکمتى اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى، فقهى و … مبادله مى شود . نمونه هاى متعددى از این نوع شوخى و خنده در زندگى حضرت رسول نقل شده است که در یکى از آنها، آن حضرت با پیران شوخى کرد، و فرمود: «اهل بهشت به صورت جوان زیبا وارد بهشت مى شوند ». میزان الحکمة، ج 1، ص 484 . پس از نگرانى پیران به آنها فرمود: «شما اول جوان مى شوید، سپس به بهشت مى روید ».
بنابراین خنده غیرمتفکرانه و یا خنده هایى که با صداى قهقهه باشد و یا خنده هایى که به گناه (غیبت، تهمت، تمسخر و استهزا، بدگویى و …) آلوده باشد؛ مورد مذمت و نهى است؛ آن گونه که خنده زیاد نیز پسندیده نیست. ائمه هدى(ع) به این نوع آفات هیجانى هشدار داده و انواع خنده هاى مذموم را گوشزد فرموده اند. در گفتار آنان خنده به قهقهه، زیاد خنده کردن، مجلس خنده و فکاهى برگزارنمودن و همین طور خنده آمیخته به دروغ، زشت شمرده شده است .
امام صادق(ع) مى فرماید : « القهقهة من الشیطان ». همان، ص 481 .
حضرت رسول(ص) مى فرماید : « کثرة الضحک یمحو الایمان ». همان، ص 482 .
حضرت رسول(ص) مى فرماید : « ویل للذى یحدّث فیکذب لیضحک به القوم، ویل له، ویل له ». همان، ص 484 ..
7. وقتى گریه ارزشى در اسلام، تنها گریه از خوف الهى و یا برخاسته از محبت به بندگان خدا و نفرت از دشمنان آنان باشد؛ آن گاه دیگر گریه ها – به هر انگیزه اى که انجام گیرد – مذموم هستند. گریه فقط دریک صورت ارزشمند است وآن هنگامى است که بر اساس شناخت و ترقى معنوى از خوف الهى باشد؛ لذا گریه همراه با شیون قال رسول اللّه(ص): «النیاحة عمل الجاهلیه». (میزان الحکمة، ج 5، ص 449 ). ، ناله و زارى، داد و فریادقال رسول اللّه(ص): «صوتان ملعونان یبغضهما الله: اعوال عند المصیبة»، (همان، ص 450 ). ، صداى اعتراض، شکوه و … جملگى زشت و مذموم است .
با این بیان روشن شد که ابهام فکرى و انحراف رفتارى، از توجّه به برخى روایات و چشم فرو بستن از برخى دیگر ناشى شده است. کسانى که تمام عناصر شادى بخش را از زندگى خود حذف مى کنند و شاد بودن را معصیت مى پندارند و وظیفه خود مى دانند که بگریند و بگریانند؛ فقط روایات مرتبط با شادى و خنده هاى مذموم و گریه ممدوح را مشاهده کرده اند و گروهى که بى خود شاد و خوش اند و مسرّت بى هدف و جاهلانه را پیش گرفته اند، از مسیر درست منحرف گشته و به راه غلط قدم نهاده اند .
حال که روحیه حاکم بر حیات فردى و اجتماعى انسان شادى و نشاط است و هیجان اصلى و همیشه جارى در کالبد فرد و اجتماع انسانى – که در پرتو آن فعالیت و انجام وظایف ممکن مى گردد – شور و نشاط است؛ پس شاد بودن سبب نمى خواهد . باید امکانات آن را فراهم ساخت؛ ولى براى غم و اندوه و گریه کردن، باید منتظر بود موسم آن فرا برسد و سبب آن ظهور نماید. لذا در توصیف اهل ایمان مى فرمایند: «شوخ طبع و خوش مشرب است » بحارالانوار، ج 77، ص 155 . و یا «شادى مؤمن در چهره او است و اندوهش در قلبش خانه دارد ». همان، ج 69، ص 411 .
و از جانب دیگر اگر توصیه به گریه از خشیت الهى شده است، ظرف این توصیه خلوت و پنهانى است؛ نه جلوت و در هنگام همنشینى با برادران دینى و اجتماع انسانى؛ لذا آمده است: «گریه در سجده نزدیک ترین حالت بنده به خدا است اصول کافى، ج 2، (کتاب الدعاء باب البکاء ). و «قطره اشکى در ظلمت شب از خوف خداوند جارى شود، محبوب ترین قطره ها است ». همان .
گفتنى است اگر چه از دیدگاه اسلام هیجان حاکم بر روح و روان فرد و جامعه، شادى و نشاط است؛ ولى این سخن بدان معنا نیست که اسلام برپایى مجالس خنده به عنوان خنده و خنداندن را مجاز مى شمارد؛ بلکه این گونه محافل را مجلس اهل باطل و خسارت دیدگان معرفى مى کند . میزان الحکمة، ج 5، ص 484 . و باز این سخن بدان معنا نیست که اسلام حتى گریه برخاسته از خوف خدا و یا گریه در غم فقدان اولیا خدا را توصیه نکند؛ زیرا این نوع گریه به دل پاکى و صفا مى بخشد و انس و الفت با دیگران ایجاد مى کند و باعث آرامش درون و سرور معنوى مى شود .
سه. شادى از دیدگاه روان شناسى
به منظور تکمیل پاسخ و نتیجه گیرى مطلوب، لازم است از زاویه روان شناسى به چند نکته اساسى و ضرورى دراین باب اشاره شود: 1. تعریف شادى، 2. راه رسیدن به شادى .
1. تعریف شادى
اگر چه موضوع شادى از غریب ترین موضوعات روان شناسى است و کمتر به آن پرداخته شده است؛ ولى با وجود این، تعاریف متفاوتى از شادى ارائه شده است :
– « شادى عبارت است از احساس مثبتى که از حس ارضاء پیروزى به دست مى آید ».
– « شادى عبارت است از مجموع لذت هاى منهاى درد ».
– به عقیده ارسطو از دیدگاه علمى، نمى توان براى تمام افراد در همه سطوح، یک تعریف جامع از شادى ارائه کرد؛ لذا وى قائل است حداقل سه سطح از شادى وجود دارد :
یک. سطح نازل شادى، «لذت بردن» است .
دو. سطح متوسط شادى، با «عملکرد خوب» داشتن تعریف مى شود .
سه. سطح عالى شادى «زندگى متفکرانه» داشتن است. براى افراد بسیار عادى، شادى به تعداد لذّات در زندگى معنا مى شود. حال تفاوتى ندارد که این لذّات از فعالیت هاى پست و نکوهیده، ناشى شده باشد و یا ناشى از قربانى کردن بزرگوارانه خود باشد .
این مفهوم شادى با زندگى انسانى، هرگز هماهنگى ندارد؛ چرا که برخى بر اثر استفاده از مواد شادى آفرین (نه لذت نامشروع) ممکن است مدتى شاد باشند؛ ولى از سطح رضایت در زندگى کاسته شود! اینجا است که سقراط حکیم مى گوید: بهتر است غمگین باشم تا یک خوک خوشحال؛ چه اینکه خوک از سطح لذّت بالایى برخوردار است؛ ولى نمى تواند از لحاظ ذهنى موقعیت تلاش هاى خود را بسنجد؛ فلذا قادر نیست رضایت خود را نشان دهد. بر این اساس باید به تعریفى قابل اجرا براى همگان از لذت بپردازیم که در آن «شادى» مساوى با رضایت به اضافه سطح لذت (شادى = رضایت + سطح لذت) است؛ بنابراین اگر به سطح عالى شادى ( زندگى متفکرانه) نمى توان رسید، حداقل نباید به صرف لذّت فارغ از سطح رضایت اکتفا کرد و به شادى حیوانى قانع شد .
2. راه رسیدن به شادى
زندگى دنیا هیچ گاه فارغ از خستگى و رنج نیست، ولى نمى توان آن را بر تمام زندگى تعمیم داد واجازه داد مشکلات بر تمام زندگى سایه بیفکند و لذت را از انسان سلب کند .
از این رو باید مسیرى را جهت تأمین شادى پیش گرفت که به اختصار مى گویند : رضایت و شادى طولانى صرفاً از طریق داشتن یک زندگى اخلاقى و مذهبى، مى تواند کسب شود. پس هرگز نه شادى به معناى لذت بردن است، و نه راه آن به ولنگارى و رهایى از تمام قید و بندهاى اخلاقى، اجتماعى، قانونى و دینى محدود مى شود .
از دیدگاه علمى چندین راه براى شاد بودن وجود دارد که به اختصار آنها را نام مى بریم :
الف. مبارزه با نگرانى ها .
ب. افزایش سطح تحمل و پذیرش .
ج. مسافرت
د. ورزش
ه . تبسم و خنده
و. مزاح
ز. پوشیدن لباس هاى روشن
ح. خود آرایى
ط. حضور در مجالس شاد .
ی. کاستن از توقعات و انتظارات .
چهار. شکل صحیح و مطلوب غم و شادى
بر اساس آنچه گذشت نتیجه مى گیریم که :
1. یکى از راه هاى شادى، خنده و تبسّم است؛ ولى باید توجه کرد که آنچه مطلوب است، همیشه شاد بودن است؛ نه همیشه خندان بودن. شادى مداوم، پسندیده و هدف زندگى اسلامى است. این شادى بر اساس یافته هاى علمى از مسیر زندگى اخلاقى و دینى به دست مى آید .
2. خنده اگر شیوه درمان باشد – که هست – براى تمام سطوح غمگینى درمان نیست . براى زدودن غم ناشى از آسیب جسم و تهدیدهاى زندگى حیوانى و یا حد متوسط زندگى انسانى، درمان است. از این رو سقراط، افلاطون و ارسطو، شادى عالى انسانى را شادى متفکرانه معرفى کرده اند. پس اگر در صدد شادى هستیم، باید بکوشیم تا به مراتب عالى شادى برسیم و به شادى هاى نازل اکتفا نکنیم .
از این سطح عالى از شادى در روایات به «شادى زاهدانه» تعبیر شده است . آن سان که امام على(ع) در وصفشان مى فرماید: «زاهدان در دنیا اگر چه مى خندند، قلبشان مى گرید و اگر چه شاد باشند، اندوه شان شدید است ». همان ص 485 .

با دلى خونین لب خندان بیاور همچو جام
نى گرت زخمى رسد چون چنگ آیى در خروش
دیوان حافظ .
پس همیشه نباید به شادى هاى نازل اکتفا کرد؛ بلکه باید شادى زاهدانه را جست و در مسیر درک شادى عالى، به اولین مزه هاى و شیرینى هاى بچه گانه آن دل خوش نبود .
3. نه تنها هیجان حاکم بر زندگى اجتماعى؛ بلکه هیجان مطلوب و حاکم بر زندگى فردى، شادى و نشاط است. اگر شما احساسى غیر از این، از مراسم دینى و مذهبى دارید، معلول عملکرد افراط گونه افرادى است که نام بردیم؛ نه آنکه شیوه دینى و اسلامى چنین باشد. یک مورد براى گریه در اسلام سراغ داریم که آن فقط گریه از خشیت خداوند است که در سجده، سجاده را رنگین مى کند و یا در ظلمت شب نردبان عروج صاحبان معرفت و ترقى روحى را تا هفت آسمان مى سازد؛ نه آنکه در کوى و برزن دل افراد ناآشنا و بیگانه را برباید .
4. محتواى مراسم مذهبى بر سه پایه استوار است :
الف. روشنگرى نسبت به احکام، معارف دینى و حقایق علمى و وظایف اجتماعى و فردى و نیازهاى زندگى،
ب. ایجاد الفت و صمیمیت انسانى،
ج. عبادت و بندگى خداوند .
لذا هر عنصر غیر از این (همانند گریه و خنده و غم و شادى) از دایره عمومى مراسم مذهبى خارج است و صرفاً در موقعیت هاى خاص، به محتواى مراسم دینى اضافه مى شود. با توجه به این نکته به بررسى «مصیبت خوانى، مرثیه سرایى، دعا و زیارت …» مى پردازیم :
1. بیشتر جلسات دینى و بنیان این گونه مراسم بر مرثیه خوانى و مصیبت خوانى استوار نیست؛ بلکه این مراسم محدود به ایام مصیبت اهل بیت(ع) (مانند: ایام محرم و روز شهادت ائمه(ع) است .
بر اساس معارف دینى، مراسمى که با محتواى مصیبت خوانى و مرثیه سرایى برگزار مى شود، باید محدود به ایام حزن و اندوه اهل بیت(ع) (سالروز شهادت) باشد . چون ائمه هدى(ع) خود مى فرمایند: «شیعیان ما به حزن ما اندوهگین و در شادمانى ما شادمان هستند».؛ بحار الانوار، ج 51، ص 151 . یعنى، در ایام حزن اهل بیت(ع) باید محزون بود و گریست و مصیبت آنها را بیان کرد (نه همیشه). همان گونه که شادى ما نیز با شادى اهل بیت(ع) تراز مى شود (نه همیشه ).
از این رو اگر در غیر از آن ایام، به بر پایى مراسم مصیبت و عزادارى و یاجشن اقدام کنیم، به افراط و یا تفریط مبتلا شده ایم .
2. ماهیت این نوع جلسات اگر چه گریه است؛ ولى غم افزا و ماتم آفرین نیست . درست است که در این نوع مراسم گریه مى کنیم، مصیبت مى خوانیم و مرثیه سرایى مى کنیم؛ منتها محصول آن، نشاط و هیجان مثبت و حرکت در مسیر اهل بیت(ع) است. همان گونه که هر خنده اى، خنده شادى نیست؛ گریه بر اهل بیت(ع ) نیز گریه غم وافسردگى نیست. بنابراین اگر مى گوییم گریه از خوف و خشیت خداوند ارزشى است، از این رواست که این نوع گریه غم انگیز نیست .
3. انگیزه بر پایى جلسات مصیبت و عزاى اهل بیت، احساس تعلق و دل بستگى است از این رو با شیعیان با ذکر مصایب اهل بیت(ع) علاقه خود را اظهار مى کنند و در پى آن آرامش مى یابند؛ نه آنکه ذکر مصایب اهل بیت(ع) سبب غم و اندوه آنان شود. ایشان با اقامه عزا براى اهل بیت(ع) و نسبت به افرادى که خود را مدیون آنان مى دانستند، اداى دین مى کنند. آیا اداى دین موجب راحتى جان است، یا غم افزا و حزن آفرین و گریبان گیر جان؟! این اداى دین تنها در مصیبت اهل بیت نیست؛ بلکه در شادمانى اهل بیت(ع) نیزبا بر پایى محفل جشن شادى، انجام مى گیرد و روح افزا است .
4. پرداختن به مصیبت و مرثیه اهل بیت(ع) به صورت اندک در پایان مراسم، خود نوعى اداى دین و نوعى زندگى دینى و اخلاقى است و چنانچه گذشت داشتن زندگى دینى و اخلاقى خود شادى آفرین است. از جانب دیگر بر پایى مراسم جشن شادى، در شادمانى اهل بیت(ع) نیز خود بخشى دیگر از مراسم دینى بوده و شادى آفرین است .
5. انجام مرثیه و مصیبت در ضمن دعا و زیارت و تکرار بى مورد یک فراز از آن، که موجب مى شود دعا و زیارت دیگر به شکلى که امام معصوم خوانده اند، خوانده نشود این نوعى افراط است. از این رو اگر اعتراض شما به برخى مراسم دعا و زیارت باشد، بجا است و همان گونه که گذشت محصول عدم اطلاع برگزار کنندگان این مراسم مى باشد .
پس روح حاکم بر مراسم دینى چیزى جز چند مطلب زیر نیست :
1. عبادت و بندگى آن گونه که خداوند و اهل بیت بیان داشته اند،
2. روشنگرى نسبت به امور دینى و حقایق علمى و نیازها و وظایف،
3. ایجاد الفت و صمیمیت،
4. اداى دین نسبت به اهل بیت و کسب نشاط براى ادامه مسیر زندگى معنوى آنان .
منابع :
1. محمدى رى شهرى، محمد، میزان الحکمة، مکتب الاعلام اسلامى، 1362 .
2. مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت 1403 .
3. کلینى، محمد، اصول کافى .
4. طریقه دار، ابوالفضل، شرع و شادى، حضور، 1380، ص 43-13 .
5. پلاچیک روبرت، هیجانها، ترجمه محمود رمضان زاده، آستان قدس رضوى، 1371، ص 156 .
6. عزیزى، عباس، فضایل و سیره امام حسین(ع)، صلاة، 1381، ص 364 .
7. آبزیک مایل، روان شناسى شادى، ترجمه مهرداد فیروز بخت و خشایار بیگى،بدر، 1375، ص 82 .
8. لطفى، محمد حسن، دوره آثار افلاطون، ج 3 .
9. کن ویز، به دنبال شادکامى، ترجمه ف شجرى، انجمن قلم ایران، 1379، ص 67 .
10. مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، صدرا 1367، ص 95 .
11. الضوء و اللدن فى القرآن الکریم، نذیر، حمدان دار ابن کثیر، بیروت،2002، ص 38 .
12. اکبرزاده، على، رنگ و تربیت محمدى، 1374، بى جا، ص 24 .
 
 
 

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد