خانه » همه » خبر » پر بیننده ترین اخبار ایران و جهان » علت مهاجرت توده‌وار چیست؟

علت مهاجرت توده‌وار چیست؟

دیگر فقط صحبت از مهاجرت نخبگان نیست. حالا مهاجرت شکل دیگری به خود گرفته است و ما شاهد مهاجرت ورزشکاران، هنرمندان، نویسندگان، استادان، معلمان و کارگران در صنف‌های مختلف هستیم که به‌اصطلاح به آن مهاجرت «توده وار» می‌گویند.

به گزارش شرق، در این سال‌ها آن‌هایی که پول، سواد و تجربه داشتند، به بهانه کار و تحصیل کشور را ترک کردند و آن‌هایی که نه پول آن‌چنان داشتند و نه تحصیلات بالایی راه‌های پرخطر دیگری را انتخاب کردند تا از طریق آن بلکه بتوانند پناهندگی بگیرند؛ مهاجرتی که به گفته آن‌هایی که رفتند بسیار هزینه‌بر و دردناک است.

اما برای برخی‌ها راه‌حلی برای ادامه زندگی شده است. بهرام صلواتی، رئیس رصدخانه مهاجرت ایران به کیس‌های پناهندگی و پناه‌جویی ایران اشاره می‌کند و می‌گوید: «معمولا سازمان ملل گزارش‌هایی درباره افراد گمشده منتشر می‌کند، اما عدد واقعی چند‌برابر این آمار است. سالانه ۲۰ تا۳۰ هزار نفر گم می‌شوند و از سرنوشت آن‌ها خبری نیست.

چون افراد از مسیر‌های غیرقانونی می‌روند، مدارک شناسایی خود را از بین می‌برند. تراژیک‌تر مسیر و کانال‌های مهاجرتی، مهاجرت اجباری پناه‌جویی است. درباره مهاجرت اجباری و پناه‌جویی کمتر حرف می‌شنویم. این در حالی است که آمار‌های این نوع مهاجرت ایرانیان بالاست. اگر سالی ۵۰ هزار ویزا برای ایرانیان صادر شود، ۳۰ هزار نفرشان درخواست پناه‌جویی، ۱۰ تا ۱۵ هزار نفر تحصیلی و پنج هزار نفر هم کاری است.

این آمار البته برای دو سال گذشته بود». صلواتی مسئله اصلی مهاجرت را مسئله اجتماعی می‌داند و بر این باور است: «بحران‌های اجتماعی، مسئله مهم و پررنگی برای ایرانیان است. وقتی با نخبگان و متخصصان صحبت می‌کنم، دغدغه‌شان پول نیست. به نظر می‌رسد نخبگان، مأیوس شده‌اند و مهاجرتشان از جنس سرخوردگی و یأس است.

این ادبیات که هرکس با ماست بماند، هرکس با ما نیست، برود بسیار خطرناک است. اگر با همین ادبیات جلو برویم، به احتمال قریب به یقین تا یک دهه آینده تعداد اندکی در کشور باقی خواهند ماند که بتوانند با استاندارد‌های رایج کار کنند. بقیه افراد یا باید از دایره گفتمان اصلی خارج شوند یا از کشور بیرون بروند».

او البته اشاره کرد که در سال ۱۴۰۲ احتمالا یکی از شدیدترین و وخیم‌ترین موج‌های مهاجرت را فقط در بحث فرار مغز‌ها خواهیم داشت.

‌این روزها، بعد از اعتراضات در داخل و خارج مسئله مهاجرت بار دیگر مطرح شده است. آمار و ارقام بسیاری روی خروجی خبرگزاری‌ها قرار گرفت که نشان می‌دهد مهاجرت گرو‌ه‌های مختلف مردم افزایش پیدا کرده است. تحلیل شما از این وضعیت چیست؟

هم‌اکنون در یکی از فراز‌های مهاجرتی قرار داریم، چنین موجی سابقه نداشته است. زمان انقلاب، شاهدِ حجم مهاجرتی قابل‌توجهی بودیم و بعد به فرود مهاجرتی رسیدیم. بعد از اتمام جنگ و با رشد بی‌کاری، شاهد افزایش مهاجرت‌های اقتصادی به کشور‌های ژاپن و حاشیه خلیج فارس بودیم.

حوادث سال ۸۸ موجب شد یک فراز مهاجرتی جدید را تجربه کنیم که از جنس مهاجرت تحصیل‌کرده‌ها و متخصصان بود. بعد از سال ۸۸، دوباره یک فرود مهاجرتی داشتیم. مطالبات مردم در سال‌های ۹۸ و ۹۹ که از جنس اجتماعی و اقتصادی بود و بار دیگر زمینه‌ساز یک فراز مهاجرتی جدید شد، اما این موج مهاجرتی با همه‌گیری کرونا و توقف جابه‌جایی‌های بین‌المللی در دنیا هم‌زمان شد.

فنر مهاجرت دائما در حال فشرده‌شدن بود تا اینکه دوره کرونا کنترل و مدیریت شد و هم‌اکنون با توجه به شرایطی فعلی کشور، این فنر باز شده است. شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی کاملا متحول شده و پیش‌بینی ما این است که در حال نزدیک‌شدن به یکی دیگر از قله‌های مهاجرتی هستیم. برآوردی نداریم که چقدر روی این قله خواهیم ماند، اما می‌دانیم این فراز مهاجرتی بی‌سابقه است و در چند دهه گذشته، حتی بعد از انقلاب بی‌سابقه بوده است.

‌چه عواملی موجب شده ما به این قله مهاجرتی برسیم؟

امروز دلایل اجتماعی، اقتصادی، محیط‌زیستی، فرهنگی و سیاسی بر همدیگر منطبق شده‌اند. شاهد حضور نیرو‌های دافعی و رانشی در داخل کشور و نیرو‌های کششی و جاذبه‌ای خارج از کشور هستیم. وقتی این حالت اتفاق بیفتد، موضوع فقط مهاجرت گسترده یا محدود یک طبقه خاص _استعداد‌های برتر و نخبگان_ نیست، دسته‌های مختلف مردم از جمله ورزشکاران، هنرمندان، استادان، معلمان، کارگر‌ها در صنف‌های مختلف مهاجرت می‌کنند. وقتی این شواهد را کنار هم می‌گذاریم، متوجه می‌شویم که وارد مهاجرت عام یا توده‌وار شدیم. ما دو سال پیش شواهدش را دیده بودیم و هشدار‌های لازم را هم دادیم.

‌شما اشاره کردید که شاهد افزایش مهاجرت و شکل‌گیری پدیده مهاجرت توده‌وار هستیم. شما در رصد‌خانه، مهاجرت عام را پیش‌بینی کرده بودید. چرا وارد مهاجرت عام شدیم؟

رصدخانه مهاجرت، هرساله ویژه‌نامه‌ای منتشر کرده و آخرین تحلیل و آمار‌ها را ارائه می‌دهد. هفت حلقه مهاجرتی داریم، وقتی این هفت حلقه به هم بپیوندند، وارد مهاجرت توده‌وار می‌شویم. اولین علت مهاجرت، افزایش نیرو‌های رانشی در یک کشور یا جامعه است. تا چند سال گذشته مشکلات سیاسی، عامل اصلی مهاجرت بود.

در دهه ۷۰ عوامل اقتصادی تعیین‌کننده بود و موج مهاجرتی جدیدی شکل گرفت. در اواخر دهه ۸۰، تحولات انتخابات ۸۸ باعث شد موج جدید مهاجرت سیاسی و اجتماعی شکل بگیرد. در اواخر دهه ۹۰ و اوایل قرن جدید، ما شاهد پیوست عوامل اجتماعی و اقتصادی هستیم. وقتی حوادث آبان ۹۸ اتفاق افتاد یا موشک به هواپیمای اوکراینی اصابت کرد، ما نتوانستیم پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای به این بحران‌ها بدهیم؛ این مطالبات و فشار‌ها به هم پیوند خورد و موجب شد قوی‌ترین حلقه رانشی شکل بگیرد. وقتی این حلقه شکل گرفت، در ادامه بقیه حلقه‌ها هم شکل می‌گیرد.

مثلا سرمایه‌گذاری مهاجرتی خانوار‌ها به وجود آمد، برای مثال شاهد افزایش میل حضور در کلاس‌های زبان هستیم و درخواست مهاجرت دانشجویان بیشتر شده است. حتی برخی از خانواده‌ها برای فرزندانشان در سطح مدارس و مهدکودک‌ها سرمایه‌گذاری کرده‌اند! حلقه بعدی این است که ما فضای مهاجرت را به‌صورت جهانی ببینیم.

اگر ما برای سرمایه انسانی خیلی ارزش قائل نیستیم، کشور‌های دیگر ارزش قائل‌اند. به این سؤال اساسی پاسخ ندادیم که قصد داریم برای اشتغال، رفاه و شاد‌بودن چه کنیم، این مسئله‌ای است که در‌حال‌حاضر با آن مواجه هستیم. ما برای این سرمایه‌های انسانی چند دهه برنامه‌ریزی کردیم. هم‌اکنون اگر می‌بینید مهاجرت به ترکیه، امارات، قطر، عربستان، عمان، آلمان، اتریش و کانادا زیاد شده به این علت است که آن‌ها برنامه‌های متنوعی برای سرمایه‌های انسانی دارند.

هر مهاجری به خارج از کشور می‌رود به‌عنوان یک پل ارتباطی عمل می‌کند و این حلقه بعدی است. مهاجران از فرصت‌های خارج از کشور صحبت می‌کنند و از این طریق افراد مختلف آگاه می‌شوند. حلقه دیگر هم تسهیلگران مهاجرت هستند و در‌نهایت فضای عمومی رفتن و نماندن. این حلقه‌ها به هم پیوند خوردند و ما شاهد مهاجرت عام شدیم.

‌ایران در میان کشور‌های مهاجر‌فرست در چه جایگاهی قرار دارد؟ آمار تا چه حد نگران‌کننده است؟

ما دچار سندرم آمار مهاجرت در ایران هستیم. در رصدخانه سعی کردیم با انتشار سالنامه مهاجرتی یک دید آماری درست ارائه دهیم، اما بعد از دو سال به این جمع‌بندی رسیدیم حتی دادن سالنامه دیگر جواب‌گو نیست. متأسفانه نهاد‌ها و سازمان‌ها هیچ همکاری‌ای نمی‌کنند. به نظر می‌رسد شفافیت آماری در حوزه مهاجرت، برای برخی از بخش‌ها ناراحت‌کننده است.

هر بخش یک متولی دارد، مثلا ایرانیان خارج از کشور یک متولی دارد و اتباع خارجی هم متولی دیگری دارد،، اما به‌هیچ‌وجه همکاری نمی‌کنند. برای مثال آماری از مهاجرت در داخل کشور نداریم؟ با‌این‌حال کشور ما در دنیا از نظر آماری و میزان جمعیت مهاجر هنوز بازیگر کلیدی نیست، اما یکی از پرشتاب‌ترین جوامع در حوزه مهاجرت هستیم و با سرعت در حال طی‌کردنِ فرایند مهاجرت هستیم. برای آب، باد، خاک و انرژی متولی خاصی داریم، اما کسی متولی امور مهاجرت در ایران نیست. اگر هم بگویند کسی می‌خواهد متولی شود، حتما هدفش کنترل است.

در چهار دهه گذشته نگران مهاجرت نخبگان بودیم و بیشتر دل‌نگران استعداد‌های برتر بودیم. این نگرانی هم درست بود. باید حواسمان بیشتر از همه به استعداد‌ها و متخصصان و نخبگانمان باشد، اما هم‌اکنون شرایطی به وجود آمده که نخبه ورزشی و متخصصان حوزه‌های دیگر هم علاقه‌مند به مهاجرت شدند.

تا دو سال پیش عوامل اقتصادی باعث مهاجرت بود. در این سال‌ها، این بی‌ثباتی اقتصادی به بی‌ثباتی اجتماعی منجر شد، هم‌اکنون بی‌ثباتی اجتماعی و یأس و ناامیدی، بیشتر از عوامل اقتصادی تأثیرگذار است.

در شرایط امروز عوامل سیاسی هم اضافه شده است. بعد از ۸۸ بالاترین رتبه فرار مغز‌ها را در سال ۸۹ تجربه کردیم. پیش‌بینی می‌کنم که در سال ۱۴۰۲ احتمالا یکی از شدیدترین و وخیم‌ترین موج‌های مهاجرت را فقط در بحث فرار مغز‌ها خواهیم داشت. نیروی انسانی در ایران، به علت نوسانات ارزی و دلایل دیگر_ که فقط به عوامل اقتصادی محدود نمی‌شوند_ ارزان شده است، در نتیجه بعضی از متخصصان به‌سادگی در بازار کار (کشورهای) همسایه جذب می‌شوند. افراد می‌توانند به‌واسطه قرابت جغرافیایی با حقوق‌های بسیار بالا و رقابتی‌تر نسبت به داخل، (در کشور‌های همسایه) کار کرده و در ایران زندگی کنند.

‌شما به اشکال مختلف مهاجرت اشاره کردید. از مهاجرت معلمان تا کارگران و پرستاران و ورزشکاران. میزان مهاجرت در کدام گروه‌ها بیشتر است و آیا شیب مهاجرت نخبگان کماکان صعودی است؟

ببینید، مهاجرت به ذات، نه سیاه است، نه سفید. چیزی که باعث می‌شود مهاجرت سیاه و سفید شود، مواجهه جامعه و کشور با این پدیده است. نکته کلیدی این است که ما برنامه‌ای برای رفتن و برگشتن به کشور نداریم. چند سال گذشته برنامه بازگشت متخصصان انجام شد و اثرات خوبی هم داشت. اما به دلایل مختلف از جمله بحث‌های بودجه‌ای کم‌رنگ شده است. به‌صراحت می‌گویم که ما برنامه مشخصی نداریم. برای آمار مهاجرت هیچ نهادی پیش‌قدم نمی‌شود و کمک نمی‌کنند که اصلا ببینیم وضعیت مهاجرتمان چطور است.

اصلا نمی‌دانیم، جمعیت ایرانیان خارج از کشور چقدر است که آن‌ها را متصل نگه داریم. به سطح حمایت حقوقی ما از ایرانیان خارج از کشور نگاه کنید! اگر یک ایرانی خارج از کشور دچار مشکلی اساسی شود، سفارت برایش چه می‌کند؟ با احترام به دوستان وزارت خارجه، باید بگویم این وزارتخانه یکی از منفعل‌ترین بخش‌ها در حوزه مهاجرت است و خدمات خاصی ندارد.

قرار بود یک قانون جامع حمایت از ایرانیان خارج از کشور تصویب و اجرائی شود؛ اما دو سال شده که فقط درمورد آن صحبت می‌کنند. در این دو سال ده‌ها هزار ایرانی از کشور خارج شده‌اند و هنوز هم ما در کش‌و‌قوس کار‌های اداری و بوروکراتیک هستیم. مهاجرت می‌تواند برای خیلی از کشور‌ها دردآور باشد و متأسفانه ما جزء آن کشور‌ها هستیم.

من باز هم می‌گویم خیلی دردآور است که ما درمورد مهاجرت ورزشکاران، نخبگان، هنرمندان و پزشکان صحبت می‌کنیم. دریغ از یک آمار درست؛ اگر به وزارت بهداشت مراجعه کنید و بپرسید دقیقا چند نفر پزشک داریم که فعال هستند یا چند نفر کار طبابت می‌کنند و چند نفر از کشور رفته‌اند، به هیچ پاسخی نمی‌رسید.

اگر بروید وزارت ورزش و درمورد مهاجرت ورزشکاران بپرسید، باز هم آماری در دست نیست. در اخبار می‌شنویم که فلان ورزشکار پناهنده شد یا مهاجرت اجباری کرد؛ ولی همه اینها، فقط افرادی هستند که رسانه‌ای می‌شوند. در بحث مهاجرت دانشجوهای‌مان و نخبگان هم چنین مشکلی را داریم. ما مهاجرانی داریم که با ناامیدی و یأس از کشور می‌روند.

مطالعه‌ای در حال انجام است و خیلی نتایج جالبی هم داشته است. بعد از تصویب برجام یعنی در سال‌های ۹۵ و ۹۶ ما موج بازگشت متخصصان را داشتیم و حتی میزان درخواست مهاجرت‌های پناه‌جویی کاهش یافت. هر زمانی که توانستیم رونق اقتصادی ایجاد کنیم و افراد را به آینده امیدوار کنیم، افراد ترجیح دادند در جایی که وطنشان است، می‌شناسند و به آن علاقه دارند، بمانند.

مهاجرت به‌ذات پدیده بسیار هزینه‌بر و دردناکی است، وقتی فاکتور‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی درست عمل نمی‌کند، چرا از رفتن آدم‌ها تعجب می‌کنیم؟ آدم‌ها تلاش می‌کنند یک زندگی آرام و باثبات داشته باشند. صحبت من با افرادی است که نگران مهاجرت هستند؛ اما حتی تلاشی نمی‌کنند آمار درست مهاجران ثبت شود.

اگر خیلی نگران هستید، برنامه‌های امیدوارکننده و سازنده تعریف کنید. حتی بعضی‌ها هم متأسفانه خوشحال می‌شوند که برخی مهاجرت کنند. اتفاقی که چند هفته پیش در دانشگاه شریف افتاد، واقعا برای جامعه نخبگان و دانشگاهی‌ها فاجعه است. اگر این اتفاقات تکرار شود، به‌عنوان یک عامل فراردهنده و دفع‌کننده نخبگان تلقی می‌شود.

‌علت تشدید مهاجرت نخبگان چیست؟

نتیجه پنج، شش سال تمرکز روی موضوع مهاجرت نشان می‌دهد که تشدید مهاجرت نخبگان از ایران چند عامل دارد؛ اول اینکه ساختار و نهاد رسمی برای مدیریت یکپارچه سرمایه‌های انسانی در کشور نداریم. نیرو‌های آموزش و پرورش و وزارت آموزش عالی، نیرو‌های خوبی را شناسایی می‌کنند و پرورش می‌دهند؛ اما کسی نیست که آن‌ها را مدیریت کند.

معاونت علمی طرح مهاجرت بازگشتی را برنامه‌ریزی می‌کند، افراد را جذب می‌کند، با این حال بقیه بخش‌ها همراهی نمی‌کنند و حتی جامعه هم یاد نگرفته از این مهاجرت بازگشتی بهترین استفاده را بکند. همه مدیریت‌های ما جزیره‌ای و غیریکپارچه است. وقتی تا این اندازه بستر ناآماده است، چرا باید از مهاجرت مردم تعجب کنیم؟

ما نهاد رسمی نداریم و اگر هم داشته باشیم، باید برنامه رسمی داشته باشیم. در‌حال‌حاضر خیلی از دستگاه‌های عریض و طویل که بودجه‌های زیادی هم می‌گیرند، برنامه سازنده‌ای ندارند و از معنا و مأموریت تهی شده‌اند؛ اما همچنان بودجه دریافت می‌کنند. موضوع بعدی اینکه فراتر از ساختار و برنامه، باید محیط اقتصادی و اجتماعی کشور را امن و با‌ثبات کنیم.

بعضی از دستگاه‌ها و افراد که می‌توانیم آن‌ها را خودسر یا غیرخودسر بنامیم، مأموریت‌شان برهم‌زدن این ثبات و امنیت است. ما هرچه تلاش می‌کنیم مهاجرت را خوب بشناسیم، نظام‌مندش کنیم و برای افرادی که می‌خواهند برگردند، امیدآفرینی کنیم، باز هم دوستان و بزرگوارانی هستند که تلاش می‌کنند و این شرایط را شکل می‌دهند! باید از آن‌ها پرسید چرا مهاجرت در این کشور به این میزان است؟!

‌در تشریح علت افزایش مهاجرت به دو موضوع اشاره کردید، یکی موضوع اجتماعی و یکی موضوع اقتصادی، به نظرتان کدام عامل در موضوع مهاجرت ایرانیان مهم‌تر است؟

اگر از نظر اجتماعی، احساس امنیت و امیدواری داشته باشیم، قطعا با نهاد‌های حکمرانی برای پیش‌بردن برنامه‌های اقتصادی همکاری بیشتری خواهیم داشت. در دوره‌ای که خیلی از کشور‌ها نیاز دارند ریاضت اقتصادی بکشند تا بتوانند عقب‌افتادگی‌های اقتصادی‌شان را جبران کنند، نیاز به همراهی و صبر آحاد جامعه دارند.

در‌حال‌حاضر اگر آن صبر نباشد، برنامه‌های اقتصادی‌مان پیش نمی‌رود و اگر برنامه‌های اقتصادی خوبی نداشته باشیم، ناامیدی و یأس اجتماعی تشدید می‌شود. از تلفیق این عوامل تحولات و اعتراضات سیاسی شکل خواهد گرفت و باز اوضاع پیچیده‌تر می‌شود.

به نظر من مسئله اجتماعی، مسئله مهم و پررنگی است. وقتی با نخبگان و متخصصان صحبت می‌کنم، می‌گویند دغدغه ما فقط این نیست که در کشور‌های دیگر پول بیشتری به ما می‌دهند و به خاطر آن راضی به ترک وطن می‌شویم. به نظر می‌رسد خصوصا در حوزه نخبگان، افراد مأیوس شده‌اند. منزلت اجتماعی جزء مسائل مهم و کلیدی است که همیشه به آن اشاره می‌کنند.

گاهی ما به آدم‌ها و نخبگان و متخصصان پیشنهاد می‌کنیم شما تخصص‌تان را اینجا بگذارید تا ما از آن استفاده فیزیکی کنیم؛ ولی با سایر ویژگی‌های نخبگی شما کاری نداریم! افرادی که باهوش هستند فضای هوشمند، آزادانه و امن و بر‌اساس احترام و اعتماد متقابل می‌خواهند.

ما از دانشگاه شریف فقط آن قسمت تخصصی‌اش را می‌خواهیم که در خدمت جامعه یا اقتصاد کشور باشد؛ اما اینترنت را قطع می‌کنیم، بعد می‌گوییم شما برو سر کلاس درست را بخوان و به اقتصاد کشور کمک کن! این نگاه ابزاری، فیزیکی و مکانیکی به نخبگی و سرمایه‌های انسانی باید کنار گذاشته شود. ما باید سرمایه‌های انسانی را محترم بشماریم و به آن‌ها وجاهت بدهیم. آن‌ها قطعا به جایی که رویشان سرمایه‌گذاری کرده، کمک می‌کنند و خیلی از مسائل حل می‌شود. حتی مشکلات اقتصادی را به نوعی، با هم رفع خواهیم کرد.

‌آیا خروج استادان دانشگاه، دانشجویان نخبه دانشگاه‌های برتر و پزشکان و کادر درمان افزایش پیدا کرده است؟

اگر شاخص‌های جهانی را کنار بگذاریم، در کل مهاجرت در دنیا افزایش یافته و علت اصلی افزایش فرصت‌هاست. خیلی از دانشگاه‌های بزرگ دنیا، دانشجویان و استادان را تشویق می‌کنند که با همکارانشان در سایر کشور‌ها کار مشترک انجام دهند. تفاوتش با ایران این است که مهاجرت‌های ما مهاجرت‌های اختیاری نیست.

مهاجرت از جنس سرخوردگی و یأس است. در سیستم حکمرانی ما معنای زمان و زمان‌بندی به هم خورده است. سه سال می‌شود که قرار است مذاکرات (پسابرجام) به نتیجه رسیده و شرایط اقتصادی کشور به سرانجام برسد. اثرات به‌تعویق‌افتادن تکلیف مذاکرات برجام در میزان مهاجرت قابل مشاهده است.

اگر می‌خواهیم شاخص‌ها و استاندارد‌های جهانی را در نظر نگیریم و با استاندارد و میانگین جامعه خود تحلیل کنیم- با توجه به مجموعه مطالعات اندکی که انجام شده- میانگین بالای ۶۰ درصد استادان و دانشجویان میل ۷۰‌درصدی برای مهاجرت دارند. در دنیا میل به مهاجرت بالاست؛ اما جنس میل به مهاجرت در ایران متفاوت است.

فاصله میان میل و تصمیم و اقدام در دنیا معنادار است، وقتی شاخص‌های میل به مهاجرت و تصمیم برای مهاجرت این‌قدر به هم نزدیک می‌شوند، به معنای آن است که میزان مهاجرت شرایط وخیم و خطرناکی پیدا کرده است. آن هم برای کشوری مانند ایران که برای بازسازی اجتماعی و اقتصادی به نخبه‌های ورزشی، سیاسی، فرهنگی و هنری بیش از هر زمان دیگری نیاز دارد. این ادبیات که «هرکه با ماست بماند، هرکس با ما نیست، برود» بسیار خطرناک است.

اگر ایران برای همه ایرانیان است، باید برای همه ظرفیت‌های‌مان به فکر باشیم. به‌تازگی یکی از مسئولان فرهنگی کشور گفته بود که باید برخی از هنرمندان ممنوع‌الکار شوند، اگر با همین ادبیات جلو برویم به احتمال قریب به یقین تا یک دهه آینده تعداد اندکی در کشور باقی خواهد ماند که بتواند با استاندارد‌های رایج کار کند. بقیه افراد یا باید از دایره گفتمان اصلی خارج شوند یا از کشور بیرون بروند. ما در آستانه شکل‌گیری یک جامعه فراسرزمینی هستیم،

جامعه‌ای که در خارج از کشور شکل می‌گیرد، دل در گرو وطن دارد؛ اما هیچ کاری نمی‌تواند برای کشور بکند. مدام می‌گوییم از ظرفیت ایرانیان خارج از کشور استفاده کنید؛ اما تأکید من این است که از ظرفیت ایرانیان داخل کشور به بهترین وجه استفاده کنید، بعد به ایرانیان خارج از کشور برسید! کانال‌های مهاجرتی در کشور ما به هم خورده است.

نخبه‌های فرهنگی، ورزشی، سینمایی و استادان دانشگاه مهاجرت می‌کنند. این در دنیا کم‌نظیر یا شاید بتوان گفت بی‌نظیر است که افرادی با مشاغل حرفه‌ای مثل پزشکان، در جایگاه استادی مجبور به مهاجرت اجباری می‌شوند و درخواست پناهندگی می‌کنند. استادی که دارای یک مقام تثبیت‌شده دانشگاهی است، تقاضای پسادکتری می‌دهد تا از کشور مهاجرت کند.

این یک نوع عقب‌گرد است که بعضی از استادان ما مجبور شوند با انگیزه مهاجرت، از مشاغل آکادمیک بیرون آمده و یک پله پایین‌تر قرار بگیرند. بسیاری از افرادی که مهاجرت اجباری و پناه‌جویی می‌کنند، در واقع شبه پناه‌جو‌های اقتصادی هستند. من نمی‌دانم چرا دوستانِ مسئول به این آمار توجه نمی‌کنند. در ۲۰ سال گذشته نیم‌میلیون پناه‌جو به دنیا فرستاده‌ایم.

باید به این آمار مهاجرت دقت کنیم. ما کشوری نیستیم که ناامنی نظامی را تجربه کرده باشیم؛ ولی می‌توانم بگویم ناامنی اقتصادی و اجتماعی در حال شکل‌گیری است. به نظر می‌رسد ترم (اصطلاح) جدید از پناه‌جویان اجتماعی و اقتصادی از سوی کشور ایران به ادبیات مهاجرت جهان اضافه شده است.

به همین دلیل است که می‌بینیم رتبه اول ثبت خواست پناه‌جویی در کشور انگلستان متعلق به ایران است، یک نفر باید به دنبال دلیل برود. در سال‌های گذشته جزء یکی از کشور‌های منطقه بودیم که تعداد زیادی پناه‌جو به خارج فرستاده است. در کل کشور عجیبی هستیم. از یک طرف از کشور‌های همسایه (افغانستان) پناه‌جو می‌گیریم، از سوی دیگر به کشور‌های دیگر پناه‌جو می‌فرستیم.

بر‌اساس تعریف استاندارد، پناه‌جو کسی است که جان و مالش تحت فشار و اضطرار یا تحت تعقیب و گریز باشد. بسیاری از افرادی که درخواست پناه‌جویی می‌دهند و با خانواده‌های خود، آواره دریا و بیابان می‌شوند، پناه‌جوی اقتصادی و اجتماعی هستند. وقتی تراژدی خانواده ایران‌نژاد در کانال مانش اتفاق افتاد و تیتر یک روزنامه‌ها شد، انتظار داشتم حداقل یک نفر از مسئولان یا مطبوعات بپرسد، چرا؟ چرا خانواده‌های ما باید در کانال مانش درگیر قاچاق‌بر‌ها شوند و چرا باید یک تراژدی مثل تراژدی خانواده ایران‌نژاد اتفاق بیفتد؟

بسیاری از این پناه‌جو‌ها از ناامنی‌های اقتصادی و اجتماعی رنج می‌برند. وقتی کیس‌های پناهندگی و پناه‌جویی ایران مورد بررسی قرار می‌گیرد، واقعیت‌های تلخ جدید از وضعیت اقتصادی-اجتماعی کشور در ایران، برای ما آشکار می‌شود. مسئولان مربوطه را دعوت می‌کنم که ریشه‌های مسئله را به‌درستی بررسی کنند، روند مهاجرت قطعا افزایش یافته و اکثریت با مهاجرت اجباری و پناه‌جویی است.

تا چند سال پیش توجه ما فقط به مهاجرت نخبگانمان بود، اما در یکی یا دو سال گذشته توجه خیلی‌ها به مهاجرت پزشکان، گروه‌های کاری و استادان جلب شد. درباره مهاجرت اجباری و پناه‌جویی کمتر حرف می‌شنویم.

این در حالی ست که آمار‌های این نوع مهاجرت بالاست. اگر سالی ۵۰ هزار ویزا برای ایرانیان صادر شود، ۳۰ هزار نفرشان درخواست پناه‌جویی است. ۱۰ تا ۱۵ هزار متقاضی ویزای تحصیلی و پنج هزار نفر متقاضی ویزای کاری هستند. این آمار البته برای دو سال گذشته بود.

‌مسیر مهاجرت پناه‌جویی، بسیار پرخطر است، اما برخی از ایرانیان حاضرند هزینه بسیاری برای این مسیر خطرناک پرداخت کنند. توضیح دهید که در این مسیر چه اتفاقی برای پناه‌جو می‌افتد و چه مسیر‌هایی را انتخاب می‌کنند؟

درباره اهمیت شبکه اطلاعاتی مهاجران صحبت کردم و نقش آن را در مهاجرت عام توضیح دادم. این شبکه‌ها در بسیاری از کشور‌ها شکل‌دهنده جریان مهاجرتی هستند. زمینه‌های بسیار خوبی وجود دارد، اما مطالعات چندانی انجام نشده است.

برای مثال در اقلیم کردستان و آذربایجان غربی افرادی هستند که به شکل تاریخی از کشور آلمان یا یونان سر درآورده‌اند و درباره فرصت‌ها، کیس‌های پناه‌جویی اطلاعاتی به بقیه هم‌ولایتی‌هایشان مخابره می‌کنند. افراد آن منطقه بر اساس تصورات مهاجرتی خودشان اطلاعات دست دوم را استفاده می‌کنند.

افراد از مسیر‌های مختلفی استفاده می‌کنند و معمولا این مسیر‌ها غیرقانونی هستند. یک‌سری از مسیر‌ها از سمت کشور ترکیه است، افراد خود را به ترکیه می‌رسانند و بعد از طریق مرز‌های آبی خود را به کشور‌های اتحادیه اروپا مثل یونان و ایتالیا می‌رسانند. یک‌سری از مسیر‌ها خاکی است که احتمال گرفتارشدن توسط پلیس مرزی در این مسیر‌ها بسیار زیاد است.

بعد از بحران پناه‌جویی ۲۰۱۵_۲۰۱۶ اتحادیه اروپا پروژه‌ای را برای محافظت از مرز‌های آبی و خاکی اروپا تحت عنوان فرانتکس (Frontex) اجرا کرد. این پروژه کنترل‌های مرزی را تشدید می‌کند، این کنترل‌ها در مسیر‌های آبی کمتر است، چراکه مرز مشخص وجود ندارد.

همین باعث شده که کانال‌های قاچاق انسان برای انتقال غیرقانونی پناه‌جویان، از کشور‌هایی مثل ترکیه از مسیر آبی، رونق بیشتری پیدا کند. متأسفانه این مسیر‌ها مخاطرات زیادی دارند. مهاجرت در کشور بدون مسئول و متصدی است، برای همین تصورات مهاجرتی جامعه ایران نسبت به پدیده مهاجرت بسیار اندک است.

این موضوع را هم به حساب انکار و انفعال مهاجرت در ایران می‌گذاریم. ما در مدرسه تابستانی، از افغانستان میهمان داشتیم، آن‌ها در مورد مرکز اطلاع‌رسانی مهاجرت در کشورشان توضیح دادند که حداقل درباره مخاطرات مهاجرت‌های پناه‌جویی به مردم عادی یک‌سری مشورت می‌دادند. در شبکه‌های اجتماعی گروه‌هایی هستند که درمورد هزینه خارج‌شدن از مرز، میزان توقف و مسیر‌ها اطلاعات مبادله می‌کنند.

معمولا سازمان ملل، گزارش‌هایی در مورد افراد گمشده منتشر می‌کند، اما عدد واقعی چندبرابر این آمار است. سالانه ۲۰، ۳۰ هزار نفر گم می‌شوند و از سرنوشت آن‌ها خبری نیست. چون افراد از مسیر‌های غیرقانونی می‌روند، مدارک شناسایی خود را از بین می‌برند. تراژیک‌تر از مسیر و کانال‌های مهاجرتی، مهاجرت اجباری پناه‌جویی است، درمورد مهاجران پناه‌جویی در ایران بسیار کم کار شده است.

تلاش کردیم در سالنامه مهاجرتی در مورد تعداد درخواست‌های پناهندگی و افراد گمشده و مسیر‌ها اطلاع‌رسانی کنیم. تلاشمان این بود درمورد باند‌هایی که با استفاده از ناآگاهی جامعه و مسئولان از مردم سوءاستفاده می‌کنند، آگاهی دهیم. ما درمورد اقتصاد این بخش هیچ اطلاعی نداریم. نمی‌دانیم افراد به طور میانگین چقدر هزینه می‌کنند و در مسیر چه هزینه‌هایی باید بدهند.

فقط می‌دانیم به طور متوسط یک یا دو سال طول می‌کشد تا افراد به سلامت به مقصدی که می‌خواهند، برسند. یک تا دو سال طول می‌کشد تا به پرونده‌شان رسیدگی شود. شرایط نگهداری در کمپ‌ها و پناهگاه‌ها بسیار نامساعد است. در مورد میزان تعرض، آسیب جنسی و اتفاقاتی که برای خانواده‌ها می‌افتد، من گزارش متقنی ندیدم. گزارشات رسمی و غیررسمی توسط سازمان ملل و نهاد‌های حمایت از حقوق بشر منتشر می‌شود، اما ما نیاز داریم در کشورمان درمورد این افراد (مهاجرت اجباری و پناهندگی) بیشتر صحبت کنیم.

گفتن این جملات برای من دردناک است. وقتی می‌بینم به سرمایه‌های انسانی بی توجهیم و در مورد میزان مهاجرت پزشکان و استادان، فقط احساس ناراحتی و نگرانی می‌کنیم و عملا هیچ کاری انجام نمی‌دهیم. مهاجرت اجباری و پناهندگی، نیمه پنهان و بخش مغفول مهاجرت است. احتمالا افراد با خود می‌گویند، هر بلایی سرشان می‌آید حقشان است. خیلی دردناک است. نهاد‌های حقوق بشری و وزارت امور خارجه باید درباره این بخش خیلی فعالانه‌تر وارد شود. حداقل حقوق افرادی که درخواست پناهندگی و پناه‌جویی می‌دهند، بیشتر به رسمیت شناخته شود.

‌اگر شرایط این‌گونه ادامه پیدا کند، با توجه به اینکه امید به تغییر در رویکرد مسئولان نیست، چه تصویری درباره آینده می‌توان ترسیم کرد؟

برای پیش‌بینی‌کردن باید شرایط متقنی داشته باشید. من به عنوان یک محقق کوچک اجتماعی در حوزه مهاجرت، باید بگویم ما هنوز نتوانستیم ساختار منسجم را شکل دهیم و هنوز کار‌های زیادی باقی مانده است. اما همین شواهد و آمار‌های غیرمنسجم، به ما می‌گویند که آینده موضوع مهاجرت در کشور ما روشن نیست.

روند ازدست‌دادن سرمایه انسانی کما‌فی‌السابق ادامه پیدا خواهد کرد و با توجه به تحولاتی که اتفاق می‌افتد، شیب نمایی و افزایشی خواهد داشت. اینکه چه زمانی می‌توان این شیب را متوقف کرد، بستگی به تحولات آتی دارد. بستگی دارد چقدر می‌خواهیم به جامعه خودمان امیدواریِ اجتماعی و سیاسی تزریق کنیم. هنوز من نشانه‌ای از این سیگنال‌های تغییر نمی‌بینم.

اگر بخواهم نه خیلی خوش‌بین، نه خیلی بدبین باشم باید بگویم در چند سال آینده جمعیت مهاجران در خارج از کشور همچنان افزایش پیدا خواهد کرد و تبعات جدی برای بخش‌های مختلف در پی خواهد داشت. جای خالی پزشکان و استادانی که برای تربیتشان هزینه فراوانی داده شده، به این آسانی جبران نخواهد شد.

با یک جامعه رو به کهن‌سالی مواجه هستیم و نیاز به خدمات درمانی روز به روز افزایش پیدا می‌کند. باید برای کادر بهداشت و درمان ویژه کهن‌سالان، فکر اساسی کرده باشیم. اما من این فاکتور‌ها را نمی‌بینم. البته دوستان در وزارت بهداشت و درمان، برنامه‌هایی در دستور کار دارند، اما این مسئله دور از ذهن نیست که در چند سال آینده در بخش‌های صنعتی، خدماتی و بهداشتی با کمبود سرمایه انسانی روبه‌رو شویم. ما دوره افزونی جمعیت را پشت سر گذاشته‌ایم و جایگزین‌کردن این (نیروی انسانی) خیلی سخت است.

‌آیا در مورد مهاجرت دانش‌آموزی مطالعاتی انجام شده و می‌توانید آماری دراین‌باره ارائه دهید؟

ما در این حوزه هیچ آماری نداریم و جزء جعبه‌های سیاه است که باید به آن نور تابانده شود. یک بار تلاش کردیم یک طرح مطالعاتی در حوزه دانش‌آموزی حداقل در مراسم مدارس سمپاد انجام دهیم، اما میسر نشد. رسانه‌ها باید روحیه پرسشگری خود را حفظ کنند. وزارت آموزش و پرورش باید بدون لکنت بتواند بگوید میزان «میل به ماندن» در دانش‌آموزان چقدر است.

وقتی این طرح‌ها انجام نمی‌شود، همه چیز به حدس و گمان محدود خواهد شد و خیلی از نظر آماری قابل اعتنا و اعتماد نیست. اما شواهد فراوان است، برای مثال میل شرکت در کلاس‌های زبان، مدارس تک‌زبانه، حتی در سطوح پایین هم به چشم می‌خورد. در گذشته، یکی از دلایلی که افراد به کشور برمی‌گشتند، پیوند‌های عاطفی با خانواده بود؛ همیشه پاسخ می‌دادند، دوست داشتند در کنار خانواده باشند برای همین برگشتند.

اما الان شرایط تغییر کرده و در مصاحبه‌ها هم این موضوع قابل مشاهده است. خانواده‌ها فرزندان خود را به خارج از ایران می‌فرستند تا خودشان در دوران بازنشستگی به آن‌ها ملحق شوند. این زنگ خطر است و من وقتی درباره شکل‌گیری جامعه ایرانی فراسرزمینی صحبت می‌کنم منظورم همین است. انگیزه افراد برای برگشتن به ایران خانواده بود و الان این روند برعکس شده است.

به نظرتان دوستان چه برنامه‌ای برای این مسئله دارند؟ ببینید ما کارمان در رصدخانه شناسایی نشانه‌ها و هشداردادن است، اما داریم به جایی می‌رسیم که احساس می‌کنیم، هشدار‌ها فقط تا جایی می‌تواند کمک کند. با همه این اوصاف، امیدوار هستم این هشدار‌ها منجر به برنامه‌ها و اقدامات درست شود. سال ۱۴۰۱ با عنوان سال دانش‌بنیان نام‌گذاری شد، سالی که باید فضای کسب‌و‌کار امن‌تر و ارتباطات گسترده‌تر می‌شد، اما شاهد هستیم که تحولات خوش‌بینانه نیست.

‌در حال حاضر تعداد بحران‌هایی که در کشور وجود دارد آن‌قدر زیاد است که ما حتی نمی‌توانیم به همه آن‌ها برسیم. یکی از مسائلی که دنیا با آن درگیر است تغییرات اقلیمی است و آمار‌های زیادی از میزان مهاجرت اقلیمی داده می‌شود. به نظرتان شرایط در ایران چطور است؟ در هر حال ما هم به شدت درگیر تغییرات اقلیمی و خشک‌سالی هستیم.

خوشحالم که به این موضوع اشاره کردید. یکی از مخاطراتی که به شدت با آن مواجه هستیم، مخاطرات اقلیمی است. در چند سال آینده، در بهترین اقتصاد، امیدوارترین اجتماع، و باثبات‌ترین فضای سیاسی، تغییرات اقلیمی تعیین خواهد کرد که آیا کشور ایران خالی از سکنه است یا نه. آیا می‌تواند تاب‌آوری اقلیمی خود را حفظ کند و زیست‌پذیر باقی بماند یا خیر.

رصدخانه مهاجرت بر اساس رسالتی که بر عهده دارد، تلاش می‌کند در موضوعاتی از این دست ورود کند. به همین دلیل در سالنامه ۱۴۰۱ فصلی به مهاجرت‌های اقلیمی اختصاص داده شده است. جان کلام این است، بر اساس پیش‌بینی‌ها نه فقط کشور ایران بلکه منطقه خاورمیانه با تغییرات اقلیمی بسیار جدی روبه‌روست.

همان‌طورکه برای مهاجرت‌های مختلف آمار و ارقام نداریم، در این موضوع هنوز شاخصی نداریم. اندک مطالعات جهانی در این حوزه نشان می‌دهد خاورمیانه مخصوصا مناطق گرم و خشک که ایران در آن قرار دارد، شاهد جابه‌جایی‌های اجباری و اقلیمی بسیار زیاد خواهد بود. میزان مهاجرت در کل منطقه به ده‌ها میلیون نفر رسیده و این نگران‌کننده است.

امیدوار هستم شما به عنوان رسانه این بخش را هم پررنگ کنید. الگوی مصرف ما در بخش انرژی و آب با طبیعت سازگار نیست. از مسائل اقلیمی غافل مانده‌ایم و من به عنوان یک محقق موضوع مهاجرت عرض می‌کنم مهاجرت‌های اقلیمی منجر به مهاجرت‌های فراسرزمینی می‌شود.

مطالعات جمعیتی در داخل کشور نشان می‌دهد میزان جابه‌جایی از روستا به شهر و حاشیه‌نشینی زیاد شده است. البته این افزایش به خاطر مجموعه‌ای از دلایل است و بی‌تردید شرایط اقلیمی یکی از همین عوامل است. اما به طور خاص هنوز روی موضوع تمرکز نشده است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد