خانه » همه » مذهبی » علما و حکومت اسلامی

علما و حکومت اسلامی


علما و حکومت اسلامی

۱۳۹۲/۰۹/۲۶


۴۶۴ بازدید

آیا می توان بزرگانی چون شیخ بهایی،صدوق،مفید،طوسی،آیات الله میرزای شیرازی،بروجردی و طباطبایی و دیگر فقهای اعلم زمان را به سستی در اقامه ی حکومت اسلامی محکوم کرد؟

به هیچ وجه نمی توان چنین بزرگانی را به سستی در برپایی حکومت اسلامی متهم نمود ، زیرا باید توجه داشت که برپایی حکومت دینی امری آنی و یکباره نبوده ، بلکه نیازمند فراهم شدن زمینه ها و شرایط لازم آن است و تا زمانی که  بستر مناسب برای تشکیل حکومت دینی فراهم نگردد ، نمی توان انتظار تحقق آن را داشت . از شرایط لازم برای برپایی حکومت دینی در کنار وجود رهبری دینی ، آگاهی و رشد فکری مردم برای پذیرش حکومت دینی و همراهی با آن است و تا مقبولیت مردمی  نسبت به حکومتی ایجاد نشود ، امکان تحقق آن وجود ندارد هر چند رهبری آن حکومت بر عهده شخصیتی همچون حضرت علی علیه السلام باشد . همراهی مردم با حکومت دینی و رهبر الهی نیز زمانی ایجاد خواهد شد که مردم به رشد و آگاهی مناسب دست یافته و حاضر به تلاش و فداکاری برای برپایی احکام اسلامی داشته باشد و روشن است که این فرایند نیازمند گذشت زمان و دستیابی به این مرحله است و نقش علما در برهه های تاریخی مختلف را باید در این فرایند مورد توجه قرار داد . در حقیقت تشکیل حکومت اسلامی همچون زنجیره ای است که هر کدام از علمای دینی به فراخور شرایط  زمانی و به قدر امکان در فراهم نمودن زمینه آن کوشیده اند؟ بنابر این اگر چه حکومت اسلامی در زمان امام راحل تحقق یافت ، اما آنچه به دست آمد ، ثمره و حاصل زحمات و مجاهدت های خستگی ناپذیر بزرگان عرصه دین وسیاست در تاریخ کشور بود که در مسیر تاریک حکومت استبدادی در تاریخ این کشور ، روزنه های نورانی را باز نمودند تا در نهضت امام به نتیجه رسید. مبارزات علمای دین در طول تاریخ این کشوربا استبداد و استعمار در برهه های مختلف  ، موجب شد تا گام به گام زمینه و شرایط برای تحقق حکومت دینی فراهم گردد . این روند را که در حقیقت باید تاریخ بیداری ایرانیان نامید ، در طول مسیر خود با هدایت و راهنمایی علمای دین و با توجه به شرایط کشور انجام گردیده است و هر کدام از علمای متعهد دین نقشی در آن داشته اند.  
در ادامه به بررسی نقش علما و روحانیت در تحولات سیاسی کشور می پردازیم .
روحانیت و علمای شیعه در طول تاریخ کشور نقش مهمی در تحولات سیاسی اجتماعی داشته اند که قابل انکار نیست و هر جا مبارزه بر علیه استعمار و استبداد براه افتاده است , روحانیت پرچمدار مبارزه بوده اند و نقش محوری در هدایت مردم را بر عهده داشته اند و این مسأله با نگاهی گذرا به تحولات تاریخی کشور کاملاً نمایان و آشکار است .
امام ره در این باره فرمودند :« تردیدی نیست که حوزه های علمیه و علما متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع مهم ترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کج رویها بوده اند … صدها سال است که روحانیت اسلام تکیه گاه محرومان بوده است . همیشه مستضعفان از کوثر زلال معرفت فقها بزرگوار سیراب شد اند از مجاهدات علمی و فرهنگی آنان که به حق از جهاتی افضل از دماء شهیدان است که بگذریم , آنان در هر عصری از اعصار برای دفاع از مقدسات دینی و میهنی خود مرارتها و تلخیهایی متحمل شده اند و همراه با تحمل اسارت ها و تبعیدها , زندانها و اذیت و آزارها و زخم زبانها , شهدای گرانقدری را به پیشگاه مقدس حق تقدیم نموده اند. در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی علمای اسلام اولین کسانی بوده اند که بر تارک جبینشان خون و شهادت نقش بسته است . کدام انقلاب مردمی اسلامی را سراغ کنیم که در آن حوزه و روحانیت پیش کسوت شهادت نبوده اند و بر بالای دار نرفته اند و اجساد مطهرشان بر سنگفرش های حوادث خونین به شهادت نا ایستاده است ؟» (صحیفه امام , ج 21, ص 88-89 منشور روحانیت , پیام تاریخی امام خمینی ره خطاب به روحانیون سراسر کشور و مراجه بزرگوار اسلام و مدرسین و طلاب حوزه های علمیه , مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره , 1374, ص 2-3)
«روحانیون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاریخ و در سخت ترین شرایط همواره با دلی پر امید و قلبی سرشار از عشق و محبت به تعلیم و تربیت و هدایت نسلها همت گماشته اند و همیشه پیشتاز و سپر بلای مردم بوده اند بر بالای دار رفته اند و محرومیتها چشیده اند, زندانها رفته اند و اسارتها و تبعیدها دیده اند و بالاتر از همه آماج طعنها و تهمتها بوده اند و در شرایطی که بسیاری از روشنفکران در مبارزه با طاغوت به یأس و ناامیدی رسید بودند , روح امید و حیات مرا به مردم بر گرداندند و از حیثیت و اعتبار واقعی مردم دفاع نموده اند و هم اکنون نیز در هر سنگری از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع دیگر در کنار مردمند و در هر حادثه غمبار و مصیبت آفرینی , شهدای بزرگواری را تقدیم نمده اند .» (صحیفه نور , ج 20, ص 242)
مقام معظم رهبری نیز در این باره فرمودند :«در ایران خود ما ,نهضت مشروطیت و پیش از آن , نهضت تنباکو و مبارزه با استعمار دولتهای خارجی و نیز بیدار کردن مردم و مقابله با استبداد رضا خانی و ادامه این مبارزه , تا پیدایش نهضت مقدس عظیم اسلامی , به پیشقراولی و پیشاهنگی علما بود و الا پیش نمی رفت . این یک سابقه و یک تاریخ است که کسی هم نمی تواند آن را انکار کند .» (بیانات معظم له در دیدار با روحانیون سراسر کشور در آستانه ماه مبارک رمضان , 22/12/69)
« در کشور و تاریخ ما , هر نهضت و حرکت و تحول و نقطه عطف تاریخی ای که روحانیت در آن حضور داشت , به همان اندازه که حرکت ادامه داشته , به پیروزی قطعی نایل شده است . و هر جایی که روحانیت نبوده است و پیشروی منادیان دین و معلمان قرآن , برای مردم حاصل نشده و نتوانستند ایمان این قشر را به آن کار جلب کنند , آن کار ناکام مانده است . بنابر این در حدوث یک حرکت , اگر روحانیون بودند , آن حرکت پیشرفت کرد و به جایی رسید . اگر در بقای آن حرکت , روحانیون ماندند , به همان اندازه که ماندند , به جایی رسید . وقتی که روحانیت , از آن حرکت جدا شد , آن حرکت هم مثل چراغی که خاموش بشود , به تدیج خاموش شد . این تجربه ماست . شما ملاحظه کنید , چه در دوران مشروطیت , چه در قضایای قبل از مشروطیت ـ مثل مسأله تنباکو و امثال آن ـ و چه در قضایای بعدی , همین طور بوده است .» (بیانات معظم له در جمع طلاب علوم دینی در مدرسه فیضیه , 11/9/66)
تجربه حضور روحانیت در ساختار سیاسی
به منظور ترسیم تجربه حضور روحانیت در ساختار سیاسی کشور سه برهه تاریخی را تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار می دهیم .
تجربه حضور روحانیت در دوره صفویه
در این دوران , نحوه ارتباط روحانیت با دستگاه سلطنت فراز و نشیب هایی داشت وبه تعبیر برخی از محققان نوعی واهمگرایی بین آنها حاکم بود . در این فراز و فرودها شاهان صفویه از روحانیت بهره گرفتند و هیچ گاه آنان را حذف نکردند . حضور روحانیون در دستگاه حکومت از زمان شاه اسماعیل آغاز شد , زیرا پس از آنکه وی مذهب تشیع را مذهب رسمی اعلام کرد , احساس نیاز جدی به برقراری همگونی فکری از طریق ارشاد و اشاعه عقاید شیعی به وجود آمد . از میان فقها یک نفر به مقام «صدر» برگزیده می شد تا رسماً بر امور مذهبی نظارت کند و پشتوانه علمی و فکری او در اقداماتش باشد . این فقیه به امور شرعی مطابق با فقه اسلام رسیدگی می کرد . همچنین عهده دار منصب قضا بود .
بررسی فقه سیاسی شیعه در عصر صفویه نشان می دهد که فقهای این دوره میان دو دغدغه قرا ر گرفته بودند ؛ از سویی دغدغه حفظ و گسترش آموزه های شیعه و تأکید بر آموزه های امامت و ولایت را داشتند که نتیجه آن نامشروع خواندن نظام سیاسی آن زمان بود . از سوی دیگر دل نگران حمایت از شیعیان و حفظ پیروان بودند . پیروانی که در جایی جز ایران صفوی کسی از آنها حمایت نمی کرد . اصول فکری ثابت اما منعطف از قبیل لزوم عمل به قدر مقدور , تقدیم اهم بر مهم و عدالت , چاره ساز این مشکل بود . بنابر این فقهای شیعه در رویکردی واقع گرایانه و در شرایطی که تأسیس حکومت توسط خودشان مقدور نبود و نیز زمینه خارج شدن از شرایط تقیه و ورود به عرصه اصلاح و گسترش آموزه های شیعی برایشان فراهم شده بود , در حرکتی مستقل از نظام سیاسی سلطنتی و البته با استفاده از آن و با توجه به این که سرنوشت تشیع و مذهب نباید با سرنوشت سلطنت گره بخورد , به تأسیس مراکز تعلیم و تربیت دینی , اصلاح دینی عامه مردم , تلاش برای اصلاح رفتار حاکمان و نیز استفاده از قدرت سلطنت در امر گسترش مذهب بر آمدند . تببین دین برای مردم روز به روز بر شأن مرجعیت دینی و رهبری علما افزود و چنین بود که با فروپاشی صفویان , تشیع فرو نپاشید و حرکت علمی و آموزشی شیعی , علی رغم رکود آن , دچار زوال و توقف نشد .
(نجف لک زایی , چالش سیاست دینی و نظم سلطانی , با تأکید بر اندیشه و عمل سیاسی علمای شیعه در عصر صفویه , دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه , قم , 1386, ص 383-384)
در اینجا به شخصیت و جایگاه چند تن از علمایی که در دستگاه صفوی نقش آفرینی کردند , اشاره می کنیم .
1- محقق کرکی ( نور الدین علی بن الحسین عبد العالی کرکی870-940ق)
مهم ترین کار محقق کرکی در ایران , تقویت پایه های نظری تشیع نوپای صفوی و ایجاد حوزه های علمی به خصوص در شهرهای اصفهان , قزوین و کاشان و تربیت شاگردانی بود که علوم دینی را در میان مردم گسترش دادند . در گیری مستقیم او با مسایل سیاسی عصر خود موجب شد تا فقه سیاسی که چندان مورد توجه علمای قبل نبود , حیات تازه ای بگیرد . رویکرد کرکی به تحولات سیاسی عصر در رساله های نماز جمعه , نفحات اللاهوت و جامع المقاصد آشکار است .
2-شیخ بهایی ( بهاء الدین محمد عاملی 953-1030ق)
شیخ بهایی در زمان سلطنت شاه عباس صفوی منصب شیخ الاسلامی را برعهده گرفت . با تأمل ودقت در زندگی سیاسی شیخ بهایی می توان در یافت که اصل امر به معروف ونهی از منکر از جمله دلایل مهم وی در معاشرت با حاکم جائر بوده است ایشان به قصد احیای این فریضه در دستگاه سلطنت حضور یافت و از امکانات حکومت در گسترش و تبلیغ احکام دین و معارف شیعی بهره جست و سلطان صفوی را به احکام شریعت هدایت نمود و در حد امکان از مکر وفساد وظلم و تعدی او جلوگیری کرد .
3- علامه مجلسی (1037-111-ق)
ایشان یک بار در دوره شاه سلیمان منصب شیخ الاسلامی اصفهان را پذیرفت و پس از وی در عهد شاه سلطان حسین صفوی عهده دار این منصب شد . نفوذ مرحوم مجلسی در آغاز سلطنت شاه سلطان حسین به قدری بود که در مراسم تاج گذاری وی , شاه اجازه نداد کسی از صفویان به رسم معمول شمشیر سلطنت را زیب پیکر وی سازد و در عوض , انجام آن را از مرحوم مجلسی خواست و ایشان با دست خود شمشیر سلطنت را به کمر شاه بست و خطبه مراسم تاج گذاری را نیز انشا و ایراد کرد . شاه صفوی در مقام سپاس از ایشان اظهار داشت که در برابر این خدمت چه خواسته ای دارد علامه مجلسی سه خواسته را عنوان کرد ؛ منع شراب , منع جنگ طوایف و منع دستجات کبوتر بازی شاه نیز خواسته های مجلسی را پذیرفت و بلافاصله فرمان لازم را صادر کرد .
(ابوالفضل سلطان محمدی , اندیشه سیاسی علامه مجلسی , دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه , 1386, ص 32)
حضرت امام فعالیت های برخی از علمای این عصر را نه تنها مورد سرزنش قرار نداده که ستودند و از این علما تجلیل نموده و فرمودند :« در باب امور سیاسی … یک طایفه از علما گذشت کرده اند از یک مقاماتی و متصل شدند به یک سلطان , با این که می دیدند که مردم مخالفند , لیکن برای ترویج دیانت و ترویج تشیع اسلامی و ترویج مذهب حق , اینها متصل شدند به یک سلاطینی و این سلاطین را وادار کردند خواهی نخواهی برای ترویج مذهب , مذهب تشیع , اینها آخوند درباری نبودند . این اشتباهی است که بعضی نویسندگان ما می کنند . اینها اغراض سیاسی داشتند , اغراض دینی داشتند , نباید تا کسی به گوشش خورد که مثلاً مجلسی, محقق ثانی , شیخ بهایی رضوان الله علیهم با اینها روابط داشتند , می رفتند سراغ اینها , همراهی شان می کردند … خیال کنند که اینها مانده بودند برای جاه و عزت و احتیاج داشتند به این که شاه سلطان حسین یا شاه عباس به آنها عنایتی بکنند , این حرف ها نبوده در کار , آنها گذشت کردند , یک مجاهده نفسانی کردند برای این که مذهب را به وسیله آنها به دست آنها ترویج کنند »(صحیفه نور , ج 1 , ص 258-289)
تجربه حضور روحانیت در دوره قاجار
جامعه ایران در عصر قاجار , از درون به سبب حاکمان نالایق و مستبد , دچار آفت شده بود و از بیرون نیز مورد تعرض قدرت های غربی قرار گرفته بود و محلی برای رقابت های استعماری سه قدرت انگلیس , روسیه و فرانسه شده بود . در این میان علما گام های مهمی برای بهبود وضعیت کشور برداشتند . حامد الگار می گوید : در طی 120 سالی که از تأسیس قاجار در سال 1785م تا انقلاب مشروطیت در سال 1905 گذشت , علما نقش مهمی در امور ایران بازی کردند .
(حامد الگار, نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت , ترجمه ابوالقاسم طاهری گرجی , توس , تهران , 1355 , ص 37)
علما در طول تاریخ ایران , به ویژه از دوره قاجار به بعد , گام های بزرگی بر ضد استعمار و استبداد برداشتند . آنان از رعایت نشدن مقررات شرعی در ایران ناراحت بودند و بر لزوم تغییر وضع موجود اصرار می ورزیدند . بر این اساس روحانیت تلاش زیادی برای حل مشکلات و بحران های ایران انجام داد , همانند لغو قراردادهای استعماری , حضور در میدان های جهاد بر ضد کفار , تعدیل قدرت شاه و تقلیل ظلم و ستم شاهان و حکام محلی در جامعه ایران .
زمانی که شاهان ایران , این مملکت را به خارجی ها فروخته و آن را به حیات خلوت قدرت های استکباری تبدیل کرده بودند , میرزا محمد حسن مجتهد , معروف به میرزای شیرازی که پس از شیخ مرتضی انصاری بر مسند مرجعیت شیعیان تکیه زده بود , رهبری نهضت را در واقعه تنباکو بر دوش کشید و امر فرمود و سایر علمای ایران جان فشانی کردند , قیام کردند , مردم را به قیام وا داشتند تا اینکه آن قراردادی که علیه ملت ایران منعقد شده بود , لغو کردند .در مقابل استبداد هم همانند استعمار , علما قیام کردند و نهضتی به وجود آوردند و در صف اول , علما بودند در جنبش مشروطیت , علما در رأس بودند .
تجربه حضور سیاسی روحانیت در دوره 140 ساله حکومت قاجار را می توان به دو گونه ترسیم کرد ؛
1.حضوری افتخار آمیز و با عزت و عظمت , که موجب مشارکت جدی و بیش از پیش روحانیت در صحنه های سیاسی گردید که از جزیان تنباکو تا مشروطه را در بر می گیرد .
2. حضوری نا موفق که باعث شکست روحانیت و انزوای آنها از صحنه سیاسی شد و سبب گردید تا بار دیگر استبداد توأم با استعمار با شدت و حدت بیشتری بر جامعه ایران مستولی شوند . در مرحله اول یا در شأن نفی , خواسته ای روحانیون که بر محور قطع نفوذ بیگانگان , اجرای قوانین شرعی , رفع ظلم , محدودیت قدرت مطلقه دربار و حکام و تأسیس عدالتخانه با ماهیتی اسلامی و شریعت پسندانه استوار بود , با موفقیت همراه بود اما در مرحله دوم یا شأن اثبات که در پی اجرای اهداف و تحقق شعارهای خویش بودند , با ناکامی و شکست مواجه شدند .با اینکه به اقرار اکثر صاحب نظران تاریخ مشروطه , این جریان شریعت خواهی بود که نقش اساسی را در نهضت مشروطه بازی می کرد , ولی روشنفکران به جدایی دین و سیاست پرداختند و علما از انقلاب و صحنه سیاسی به کنار رفتند .
تجربه حضور روحانیت در دوره پهلوی
در دوران پهلوی اول هر چند جو خفقان و استبداد شدیدی حاکم بود ولی در این دوران شاهد حرکت و قیام علمای متعهد و مسئول همچون شیخ محمد تقی بافقی و حاج آقا نور الله اصفهانی و شهید مدرس , قیام جنگل و شیخ محمد خیابانی و…هستیم.
بی تردید پیروزی انقلاب اسلامی تحولی شگرف در کشور و در سطح منطقه و جهان بوجود آورد و اسلام و دین را که می رفت به فراموشی سپرده شود و افیون توده ها معرفی می شد به صحنه آورد و قابلیت ها و ظرفیت های آن را برای هدایت مادی و معنوی بشر به نمایش گذارد و در این راه نقش بی بدیل روحانیت در شکل گیری انقلاب اسلامی و تداوم آن غیر قابل انکار می باشد .
 

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد