خانه » همه » مذهبی » علمای اهل سنت

علمای اهل سنت


علمای اهل سنت

۱۳۹۲/۰۹/۲۸


۱۴۳۷ بازدید

همه ی اهل سنت، کتاب الفصول المهمة فی معرفة احوال الأئمه(ع) از ابن صباغ مالکی(که در آن دوازده امام، از امام علی بن ابی طالب تا امام محمد بن الحسن العسکری را امام میداند) و کتاب ینابیع المودة از سلیمان بن ابراهیم القندوزی الحنفی و کتاب مطالب السئول(یا مطالب السؤول) از ابن ابی طلحه شافعی و کتاب فرائد السمطین حموینی را قبول دارند و مورد تأیید و اعتماد آنهاست؟ صرفا، خود کتاب، مورد تأیید همه آنهاست؟

به صورت کلی عالمانی از اهل سنت که فضایل اهل بیت را به صورت گسترده نقل کرده اند همچون ابن صباغ، حاکم نیشابوری و دیگر افرادی که در سوال نوشته اید از سوی برخی از اهل سنت متهم به تشیع می باشند ذیلا مقالاتی در باره افراد مورد سوال را که در برخی پایگاه های اینترنتی آمده می آوریم:الف- شرح حال: ابن صباغ نور الدین علی بن محمد بن أحمد بن عبد الله المکی معروف به ابن الصباغ متولد و متوفای شهر مکه می باشد. ولادت وی در ذی الحجه سال 784 و وفاتش در ذی القعده سال 855 هجری است. از علمای اهل سنت، سخاوی (831 – 902 هـ) شرح حال وی را نوشته است. برخی دیگر همچون حاجی خلیفه (1004 – 1067 هـ)، اسماعیل پاشا بغدادی (1255 – 1339 هـ)، خیر الدین زرکلی (1310 – 1396 هـ) و عمر رضا کحاله (1332 – 1408 هـ) به عنوان یک مولف از او نام برده اند. رجوع کنید به مدارک زیر: الضوء اللامع فی أعیان القرن التاسع، السخاوی، ج 5 ص 283؛
کشف الظنون، حاجی خلیفة، ج 2 ص 1271؛
هدیة العارفین، إسماعیل باشا البغدادی، ج 1 ص 732؛
الأعلام، خیر الدین الزرکلی، ج 5 ص 8؛
معجم المؤلفین، عمر کحالة، ج 7 ص 178.
ب- توصیفات علمای اهل سنت درباره ی ابن صباغ:
سخاوی شاگرد ابن صباغ درباره ی وی می نویسد:
علی بن محمد بن احمد بن عبد الله، نور الدین اسفاقسی غزی الاصل مکی مالکی، معروف به ابن صباغ در دهه ی اول ذی الحجه ی سال 784 هجری در مکه متولد شده و در آن رشد یافت. پس قرآن را حفظ کرد، همین طور رساله در فقه و الفیه ی ابن مالک را نیز حفظ کرده و آن ها را بر شریف عبد الرحمن فاسی، عبد الوهاب بن عفیف یافعی، جمال بن ظهیره، و خویشاوندش ابو السعود، و سعد نووی، و علی بن محمد بن ابی بکر شیبی، و محمد بن سلیمان بن ابی بکر بکری عرضه کرده و این افراد به وی اجازه – در فقه و حدیث – دادند. وی همچنین فقه را از اولی آن ها (یعنی شریف عبد الرحمن فاسی) آموخت و نحو را از جلال عبد الواحد مرشدی، و سداسیات رازی را از علی الزین مراغی شنید.
او خط زیبائی می نوشت، و با شهادت مباشر بود همراه با اسراف بر خود، لیکن ساکن بود؛ با قول به این که وی توبه نمود.
او تألیفاتی دارد از جمله:
1- الفصول المهمة لمعرفة الأئمة که دوازده نفرند؛
2- العبر فیمن شفه النظر؛
3- تحریر النقول فی مناقب أمنا حواء و فاطمة البتول.
ابن صباغ به من اجازه – در فقه و حدیث – داده است. او در ذی القعده ی سال 855 هجری درگذشت، و در معلاة دفن شد. خدا از او و ما بگذرد.
علی بن محمد بن أحمد بن عبد الله نور الدین الأسفاقسی الغزی الأصل المکی المالکی ، ویعرف ب‍ ابن الصباغ. ولد فی العشر الأول من ذی الحجة سنة أربع وثمانین وسبعمائة بمکة ونشأ بها، فحفظ القرآن، والرسالة فی الفقه، وألفیة ابن مالک، وعرضهما على: الشریف عبد الرحمن الفاسی، وعبد الوهاب بن العفیف الیافعی، والجمال بن ظهیرة، وقریبه أبی السعود، وسعد النووی، وعلی بن محمد بن أبی بکر الشیبی، ومحمد بن سلیمان بن أبی بکر البکری. وأجازوا له، وأخذ الفقه عن أولهم، والنحو عن الجلال عبد الواحد المرشدی، وسمع على الزین المراغی سداسیات الرازی، وکتب الخط الحسن، وباشر الشهادة مع إسراف على نفسه، لکنه کان ساکنا، مع القول بأنه تاب. وله مؤلفات، منها: الفصول المهمة لمعرفة الأئمة – وهم اثنا عشر -، والعبر فیمن شفه النظر، وتحریر النقول فی مناقب أمنا حواء وفاطمة البتول. أجاز لی. ومات فی ذی القعدة سنة خمس وخمسین وثمانمائه، ودفن بالمعلاة سامحه الله وإیانا.
همچنین زرکلی و عمر کحاله، وی را فقیه مالکی خوانده اند.
ج- مذهب ابن صباغ:
قبلاً ذکر شد که ابن صباغ فقه را از شریف عبد الرحمن الفاسی آموخت. این فرد مالکی مذهب است.
رجوع کنید به:
شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ابن العماد، ج 7 ص 50.
همچنین تمام منابعی که در بالا به عنوان مراجع شرح حال ابن صباغ ذکر شد، وی را مالکی مذهب دانسته اند. حتی چنان که گفته شد، زرکلی و عمر کحاله، وی را فقیه مالکی خوانده اند.
د- کتاب ابن صباغ و اعتبار آن:
ابن صباغ کتابی در معرفی ائمه ی دوازده گانه(علیهم السلام) دارد به نام الفصول المهمة فی معرفة الأئمة که همین کتاب موجب شده تا عده ای وی را از دایره ی تسنن بیرون بدانند! در صحّت انتساب این کتاب به وی شکی نیست، چنان که شاگرد او سخاوی به این مطلب اشاره کرده است:
وله مؤلفات، منها: الفصول المهمة لمعرفة الأئمة – وهم اثنا عشر -.
در اهمیت و اعتبار کتاب ابن صباغ همین بس که برخی از علمای اهل سنت همچون صفوری (909 – 974 هـ) مورخ و ادیب مکی، و نیز حلبی (975 – 1044 هـ) مورخ و فقیه مصری، که هر از علمای شافعی هستند، به روایات این کتاب اعتماد نموده و از آن نقل کرده اند.
صفوری تولد امیر المومنین (علیه السلام) را در کعبه از ابن صباغ نقل کرده است:
ورأیت فی الفصول المهمة فی معرفة الأئمة بمکة المشرفة شرفها الله تعالى لأبی الحسن المالکی أن علیا ولدته أمه بجوف الکعبة شرفها الله تعالى وهی فضیلة خصه الله تعالى بها.
نزهة المجالس ومنتخب النفائس، الصفوری، ج 2 ص 204 و 205.
حلبی هم ماجرای هجرت نبی اکرم (صلّی الله علیه و آله) را از ابن صباغ نقل کرده است:
وفى الفصول المهمة أنه صلى الله علیه وسلم وصى علیا رضى الله تعالى عنه بحفظ ذمته وأداء أمانته ظاهرا على أعین الناس وأمره أن یبتاع رواحل للفواطم …
قال فی الفصول المهمة وقال له أی لعلى إذا أبرمت ما أمرتک به کن على أهبة الهجرة إلى الله ورسوله وبقدوم کتابی علیک …
وفى الفصول المهمة وأقام رسول الله صلى الله علیه وسلم ثلاثة أیام بلیالیها فی الغار …
وفى الفصول المهمة لما اتصل خبر مسیره صلى الله علیه وسلم إلى المدینة …
السیرة الحلبیة، الحلبی، ج 2 صص 204 ، 205 ، 212 ، 219.
ه- شبهات حول ابن صباغ:
حاجی خلیفه راجع به کتاب الفصول المهمة فی معرفة الأئمة تالیف ابن صباغ می نویسد:
مراد وی از ائمه، امامان دوازده گانه هستند که اولین ایشان علی بن ابی طالب (علیه السلام) و آخرین ایشان امام مهدی منتظر است. وی برای هر یک از ائمه فصلی را نگاشته و برای سه امام نخست فصول دیگری را نیز آورده است. بعضی ابن صباغ را به خاطر تالیف این کتاب به ترفض نسبت داده اند. همان طور که در ابتدای کتاب آورده که: سپاس خدائی راست که صلاح این امت را نصب امام عادل قرار داد، الی آخر.
أراد الأئمة الاثنی عشر الذین أولهم علی بن أبی طالب رضى الله تعالى عنه وآخرهم الامام المهدى المنتظر وعقد کل منهم فصلا وفى الأئمة الثلاثة الأول فصول أیضا وقد نسب بعضهم المصنف فی ذلک إلى الترفض کما ذکره فی خطبته أوله الحمد لله الذی جعل من صلاح هذه الأمة نصب الإمام العادل الخ.
آری همان طور که وی گفته، ابن صباغ در مقدمه ی کتابش اشاره می کند که بیمار دلان، وی را به دلیل آن که در این کتاب، مناقب مشهور اهل بیت (علیهم السلام) را جمع کرده است، به ترفض منتسب کرده اند:
وذلک لما اشتمل علیه هذا الکتاب فی ذکر مناقب أهل البیت الشهیرة ومآثرهم الأثیرة، ولرب ذی بصیرة قاصرة وعین من إدراک الحقایق حاسرة یتأمل ما ألفته ویتعرض ما جمعته ولخصته، فحمله طرفه المریض وقلبه المهیض إلى أن ینسبنی فی ذلک إلى الترفض.
الفصول المهمة فی معرفة الأئمة، ابن الصباغ، ج 1 ص 105.
باید یادآور شویم که منظور علمای اهل سنت از ترفض، تعرض نسبت به صحابه ی مخالف علی (علیه السلام) و خصوصاً بدگوئی و تکفیر شیخین (ابو بکر و عمر) می باشد.
اما مساله ی انتساب علما و اصحاب حدیث به رافضی بودن، امری شایع برای طرد افراد نزد اهل سنت است. برای نمونه کافی است به نام حاکم نیشابوری اشاره کنیم؛ یکی از بزرگ ترین علمای اهل سنت که در علوم مختلف حدیث همچون رجال و درایه دستی بر آتش دارد. وی تنها به جرم نقل احادیثی در فضائل اهل بیت (علیهم السلام) و مخصوصاً امیر المومنین (علیه السلام) در کتاب معروفش المستدرک علی الصحیحین، از سوی ابو اسماعیل انصاری ملقّب به القابی چون رافضی خبیث شده است!!
قال ابن طاهر: سألت أبا إسماعیل عبد الله الأنصاری عن الحاکم أبی عبد الله، فقال: إمام فی الحدیث رافضی خبیث.
– تذکرة الحفاظ، الذهبی، ج 3 ص 1045؛
– سیر أعلام النبلاء، الذهبی،ج 17 ص 174؛
– تاریخ الإسلام، الذهبی،ج 28 ص 131.
در حالی که حاکم نیشابوری همان طور که ذهبی از وی دفاع کرده، صرفاً شیعی است و متعرض شیخین نشده و آن ها را قبول دارد.
خود ابن صباغ پس از آن که منتسب شدنش را به ترفض یاد می کند، در مقام دفاع از خویش به اشعاری از محمد بن ادریس شافعی پیشوای شافعیان استناد می کند که وی نیز تنها به جرم دوست داشتن اهل بیت (علیهم السلام) رافضی خوانده می شده است.
رجوع کنید به:
الفصول المهمة فی معرفة الأئمة، ابن الصباغ، ج 1 صص 106 – 111.
پس در جائی که امام شافعیان از نسبت به ترفض در امان نباشد، چگونه می توان ابن صباغ را مصون از این اتهام دانست؟!.
الف- شرح حال قندوزى:
سلیمان بن إبراهیم بن محمد بن إبراهیم بن محمد الحسینی البلخی القندوزی متولد قندوز – از شهرهای افغانستان کنونی – و متوفای قسطنطنیه می باشد. ولادت وی در سال 1220 و وفاتش در سال 1293 یا 1294هجری است.
از علمای اهل سنت، اسماعیل پاشا بغدادی (1255 – 1339 هـ)، خیر الدین زرکلی (1310 – 1396 هـ) و عمر رضا کحاله (1332 – 1408 هـ) به عنوان یک مولف از او نام برده اند.
رجوع کنید به مدارک زیر:
إیضاح المکنون، إسماعیل باشا البغدادی، ج 2 ص 731؛
هدیة العارفین، إسماعیل باشا البغدادی، ج 1 ص 408؛
الأعلام، خیر الدین الزرکلی، ج 3 ص 125؛
معجم المؤلفین، عمر کحالة، ج 4 ص 252.
ب- توصیفات علمای اهل سنت درباره ی قندوزى:
اسماعیل پاشا بغدادی از قندوزی با عنوان شیخ و زرکلی با عنوان فاضل یاد می کنند.
البته به دلیل تأخری که او دارد، کمی ِ منابع شرح حالش طبیعی است.
ج- مذهب قندوزى:
زرکلی قندوزى را الحنفی معرفی می کند.
خود قندوزی در مقدمه ی کتابش می نویسد:
خدا را سپاس و شکر بر منتش، که ما را از امت نبی و حبیبش (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، و از ذریه ی او قرار داد. و باز هم سپاس که ما را از اهل جماعت و سنت نبی، و از محبین و دوستداران اهل بیت و خاندان و صحابه اش، و از متمسکین به رفتار و اخلاق آن ها، و از هدایت یافتگان به هدایت و نورشان قرار داد.
ولله الحمد والشکر على منه، إذ جعلنا من الله أمة ونبیه وحبیبه صلى الله علیه وآله وسلم، ومن ذریته، وجعلنا من أهل الجماعة وسنته، ومن المحبین الموادین لأهل بیته وآله وصحبه، ومن المتمسکین بآدابهم وآثارهم، ومن المهتدین بهداهم وأنوارهم.
ینابیع المودة لذوی القربى، القندوزی، ج 1 ص 24.
به این ترتیب شکی در سنّی و حنفی مذهب بودن قندوزی باقی نمی ماند. ضمنا معلوم می شود که عنوان الحسینی که در اسم او وجود دارد، اشاره به سیادتش دارد.
د- کتاب قندوزى و اعتبار آن:
قندوزی کتابی درباره ی اهل بیت (علیهم السلام) دارد به نام ینابیع المودة لذی القربى من أهل العبا که این کتاب موجب شده تا عده ای وی را از دایره ی تسنن بیرون بدانند! در صحّت انتساب این کتاب به وی شکی نیست. چرا که اسماعیل پاشا، زرکلی و عمر کحاله این کتاب را در ردیف مصنفات وی آورده اند.
البته او کتاب دیگری هم در این زمینه دارد به نام مشرق الأکوان که مشهور نیست. خود قندوزی در پایان ینابیع المودة از این کتاب نام برده است.
در اهمیت و اعتبار کتاب ینابیع الموده همین بس که تماماً از کتب معتبر اهل سنت جمع آوری شده است. قندوزی در مقدمه ی این کتاب می نویسد:
مودت ایشان (=اهل بیت) بر طریق تحقیق و بصیرت، متوقف بر شناخت فضائل و مناقب ایشان است، و آن هم متوقف بر مطالعه ی کتب تفاسیر و احادیث است که بین اهل سنت و جماعت مورد اعتماد می باشد.
کانت مودتهم على طریق التحقیق والبصیرة موقوفة على معرفة فضائلهم ومناقبهم ، وهی موقوفة على مطالعة کتب التفاسیر والأحادیث التی هی المعتمد بین أهل السنة والجماعة .
ینابیع المودة لذوی القربى، القندوزی، ج 1 ص 25.
وی سپس تعداد کثیری از کتب معتبر اهل سنت را به عنوان منابع کتاب خویش نام می برد که ما هم آن ها را فهرست می کنیم.
الف- صحاح سته شامل:
1- صحیح بخاری؛ 2- صحیح مسلم؛ 3- سنن نسائی؛ 4- سنن ترمذی؛ 5- سنن ابی داود؛ 6- سنن ابن ماجه یا سنن دارمی یا موطا مالک.
ب- کتب مناقبی که مانند صحاح سته دارای احادیث متصل السند هستند، شامل:
7- مناقب احمد؛ 8- خصائص نسائی؛ 9- نزول القرآن ابونعیم؛ 10- فرائد السمطین جوینی؛ 11- مسند فاطمه دارقطنی؛ 12- مناقب خوارزمی؛ 13- مناقب ابن مغازلی؛ 14- الفصول المهمه ابن صباغ.
ج- کتب مناقبی که برگرفته از آثار دیگران است، شامل:
15- جواهر العقدین سمهودی؛ 16- ذخائر العقبی محب طبری؛ 17- مودة القربی همدانی.
د- کسانی که در آثارشان به فضائل هم اشاره کرده اند، شامل:
18- الصواعق المحرقه ابن حجر هیتمی؛ 19- الاصابه ابن حجر عسقلانی؛ 20- جامع الاصول جزری؛ 21- مجمع الزوائد هیثمی (که خود شامل مسند احمد، مسند ابی یعلی، مسند بزار، و معاجم سه گانه طبرانی است)؛ 22- کنوز الدقائق مناوی؛ 23- الجامع الصغیر سیوطی.
ه- کسانی که احادیث قیام مهدی را جمع کرده اند، شامل:
24- کتاب ملا علی قاری.
به این ترتیب معلوم می شود که منابع قندوزی در کتاب ینابیع المودة، بیش از 30 کتاب معتبر از نویسندگان نام آشنا و عظیم القدر نزد اهل سنت می باشد. از همین روست که ادوارد فندیک درباره ی این کتاب می نویسد:
اقتباسات بسیاری در آن از تالیفات قدیمی وجود دارد، لذا پر فایده بوده و در شهرهای عجم مورد توجه است.
فیها اقتباسات کثیرة من المصنفات القدیمة ولذا لها فائدة کبرى وهی مرغوبة فی بلاد العجم.
اکتفاء القنوع بما هو مطبوع، إدوارد فندیک، ص 491.
ه- شبهات حول قندوزى:
اشکال نخست – استنساخ کتب ابن عربی
در ابتدای کتاب ینابیع الموده و به قلم محقق کتاب (سید علی جمال اشرف حسینی) آمده است:
قندوزی به قونیه رسید و سه سال و شش ماه در آن اقامت گزید. و در مدت اقامتش در قونیه، کتب فتوحات مکیه و فصوص الحکم محی الدین ابن عربی حاتمی که به خط مولف در آنجا بود، برای خودش استنساخ نمود. و این نفائس در کتابخانه ای که در مقبره صدر الدین قونوی قرار دارد، محفوظ است.
وصل إلى قونیة أقام بها ثلاث سنین وستة أشهر، وفی مدة مکثه بها استنسخ بنفسه الفتوحات المکیة، الفصوص، النصوص من النسخ التی کانت بخط مؤلفها الشیخ الأکبر محی الدین بن عربی الحاتمی، وکانت تلک النفائس محفوظة بدار الکتب الکائنة فی مقبرة الشیخ الکبیر العارف صدر الدین القونوی.
ینابیع المودة لذوی القربى، القندوزی، ج 1 ص 18.
برخی از افراد ناآگاه می گویند: چون ابن عربی نزد اهل سنت ملعون و کافر است، پس این کار قندوزی طعنی بر وی محسوب می شود.
در جواب می گوئیم:
اولاً همان طور که برخی از اهل سنت ابن عربی را تکفیر نموده اند، برخی دیگر او را تنزیه کرده، بزرگ داشته و شیخ اکبر خوانده اند. به عنوان مثال ذهبی درباره ی وی می نویسد:
طائفه ای از علما سخنان وی را ارتداد و زندقه به شمار آورده اند، و طائفه ای دیگر آن را از اشارات عارفان و رموز سالکان دانسته اند، و طائفه ای دیگر آن را از سخنان متشابه شمرده اند که ظاهرش کفر و ضلالت و باطنش حق و عرفان است و او بزرگ و صحیح است. و دسته ای دیگر می گویند: این باطل و ضلالت را گفته، پس هر کس که می گوید وی با اعتقاد به آن ها مرده، نزدشان ظاهر است که وی از سخنش بازگشته و به سوی خدا توبه کرده است. زیرا وی عالم به آثار و سنن و در علوم مختلف متبحر بوده است.
سخن من درباره ی او این است: رواست که وی از اولیای خدا باشد که خدا آن ها را هنگام مرگ به سوی حق کشانده است، و عاقبت بخیر شده است. اما کلامش، پس هر کس آن را بفهمد و بر اساس قواعد اتحادی و علم مورد استفاده قوم بشناسد و بین سخنان شان جمع کند، برای او روشن می شود که حق بر خلاف سخن آن هاست.
عدها طائفة من العلماء مروقا وزندقة، وعدها طائفة من العلماء من إشارات العارفین ورموز السالکین، وعدها طائفة من متشابه القول، وأن ظاهرها کفر وضلال ، وباطنها حق وعرفان، وأنه صحیح فی نفسه کبیر القدر. وآخرون یقولون: قد قال هذا الباطل والضلال، فمن الذی قال إنه مات علیه، فالظاهر عندهم من حاله أنه رجع وأناب إلى الله، فإنه کان عالما بالآثار والسنن، قوی المشارکة فی العلوم. وقولی أنا فیه: إنه یجوز أن یکون من أولیاء الله الذین اجتذبهم الحق إلى جنابه عند الموت، وختم له بالحسنى، فأما کلامه فمن فهمه وعرفه على قواعد الاتحادیة وعلم محط القوم، وجمع بین أطراف عباراتهم – تبین له الحق فی خلاف قولهم.
میزان الاعتدال، الذهبی، ج 3 ص 660.
و ابن حجر درباره ی ابن عربی می نویسد:
هم عصران ابن عربی او را به شماره آورده اند، مثلا ابن النجار در ذیل تاریخ بغداد، ابن نقطه در تکملة الاکمال، ابن العدیم در تاریخ حلب، و ذکی منذری در وفیات او را یاد کرده اند. اما من در کلام شان طعن بر ابن عربی را ندیدم. انگار که آن ها او را نشناخته اند یا کتابش فصوص مشهور نشده بوده است.
قد اعتد بالمحیی ابن عربی أهل عصره فذاکره ابن النجار فی ذیل تاریخ بغداد وابن نفطة فی تکملة الاکمال وابن العدیم فی تاریخ حلب والذکی المنذری فی الوفیات وما رأیت فی کلامهم تعدیا على الطعن کأنهم ما عرفوها أو ما اشتهر کتابه الفصوص.
لسان المیزان، ابن حجر، ج 5 ص 312.
و اگر می خواستیم تمام علمای اهل سنت که ابن عربی را بزرگ داشته اند ذکر کنیم، خود مقاله ای جداگانه می شد.
ثانیاً در کتب فهارس، شمار زیادی از شروح کتب ابن عربی یافت می شود. نام این اشخاص خودش نشانه ایست از قبول داشتن ابن عربی.
مثلا اسماعیل پاشا بغدادی تنها برای کتاب فصوص الحکم ِ ابن عربی بیش از 30 شرح را معرفی می کند که مذهب 3 شارح آن شافعی و 15 شارح دیگر حنفی است.
در حالی که او قطب الدین أزنیقی، مؤید الدین جندى، صائن الدین ترکه، تاج الدین خوارزمى، و و و … را که دیگران به عنوان شارحین فصوص معرفی کرده اند، نام نبرده است.
بنابر دو مطلب پیش گفته، معلوم می شود که استنساخ کتب ابن عربی طعنی بر قندوزی محسوب نمی گردد.
اشکال دوم – صوفی و نقشبندی بودن
اسماعیل پاشا و عمر کحاله، قندوزی را با عنوان صوفی معرفی کرده و زرکلی او را النقشبندی خوانده است.
برخی افراد ناآگاه از این موارد، مطعون بودن قندوزی را نتیجه گرفته اند.
در جواب می گوئیم:
اولاً ملقب بودن به صوفی، امری رایج میان علمای اهل سنت است. نگاهی گذرا به نام اَعلام و بزرگان اهل سنت در کتاب سیر أعلام النبلاء ِ ذهبی، این مطلب ساده را آشکار می کند. شاید بیش از 200 عالم اهل سنت ملقب به این لقب هستند که از مشهورترین آن ها می توان به ابو نعیم اصفهانی صاحب کتاب حلیة الأولیاء اشاره کرد.
همچنین در این کتاب ذهبی به نام بسیاری از اَعلام و بزرگان اهل سنت بر می خوریم که در خانقاه اقامت می گزیده اند و معلوم است که خانقاه جایگاه چه کسانی است! از معروف ترین این افراد می توان به ابن حبان، محدث و رجالی بزرگ اهل سنت و صاحب کتاب الصحیح و نیز کتب المجروحین و الثقات اشاره کرد. ذهبی از قول حاکم نیشابوری نقل می کند که:
ابن حبان نزد ما در نیشابور اقامت گزید، و در آنجا خانقاه بنا کرد، و در آن تعدادی از تالیفاتش بر وی قرائت شد.
فأقام عندنا بنیسابور، وبنى الخانقاه، وقرئ علیه جملة من مصنفاته.
سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج 16 ص 94.
ثانیاً علمای زیادی از اهل سنت در طریقه ی نقشبندیه هستند، اما هرگز مورد طعن قرار نگرفته اند.
از جمله شیخ احمد ضیاء الدین الکموشخانه، که مبارکفوری شارح ِ سنن ترمذی از او به بزرگی یاد کرده و به سخنش اعتماد نموده است:
وقال الشیخ ضیاء الدین الحنفی النقشبندی فی کتابه لوامع العقول شرح راموز الحدیث …
تحفة الأحوذی، المبارکفوری، ج 7 ص 430.
و همچنین شیخ خالد نقشبندی که آلوسی مفسر وهابی مسلک و نیز ابن عابدین، او را سید و مولای خود خوانده اند:
ونقل بعض تلامذة مولانا الشیخ خالد النقشبندی قدس سره عنه … .
تفسیر الآلوسی، الآلوسی، ج 5 ص 76.
وتمام ذلک فی رسالتنا المسماة سل الحسام الهندی لنصرة سیدنا (مولانا) خالد النقشبندی.
حاشیة رد المحتار، ابن عابدین، ج 3 صص 5 ، 30 و ج 4 ص 427.
بدین ترتیب معلوم می گردد که صوفی یا نقشبندی بودن قندوزی هم، ضرری به وی و کتابش وارد نمی کند.
شرح حال ابن طلحه:
الشیخ کمال الدین أبو سالم محمد بن طلحة بن محمد بن الحسن القرشی العدوی النصیبینی معروف به ابن طلحه متولد روستای العمریة حوالی شهر نصیبین مابین عراق و سوریه می باشد. ولادت وی در سال 582 و وفاتش در رجب سال 652 هجری در شهر حلب سوریه بوده است.
از علمای اهل سنت، ابو شامه مقدسی (599 – 665 هـ)، ذهبی (673 – 748 هـ)، صفدی (696 – 764 هـ)،یافعی (698 – 768 هـ)، سُبکی (727 – 771 هـ)، اسنوی (704 – 772 هـ)،ابن قاضى شهبه (779 – 851 هـ)، و ابن العماد (1032 – 1089 هـ) شرح حال وی را نوشته اند. برخی دیگر همچون حاجی خلیفه (1004 – 1067 هـ)، اسماعیل پاشا بغدادی (1255 – 1339 هـ)، خیر الدین زرکلی (1310 – 1396 هـ) و عمر رضا کحاله (1332 – 1408 هـ) به عنوان یک مولف از او نام برده اند.
رجوع کنید به مدارک زیر:
الذیل علی الروضتین، أبو شامة المقدسی، ص 289؛
العبر فی خبر من غبر، الذهبی، ج 5 ص 213؛
تاریخ الإسلام، الذهبی، ج 48 ص 134 و 135؛
سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج 23 ص 293 و 294؛
الوافی بالوفیات، الصفدی، ج 3 ص 146؛
مرآة الجنان وعبرة الیقظان، الیافعی، ج 4 ص 128؛
طبقات الشافعیة الکبرى، السبکی، ج 8 ص 63؛
طبقات الشافعیة، الاسنوی، ج 2 ص 503 و 504؛
طبقات الشافعیة، ابن قاضى شهبة، ص 121 و 122؛
شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ابن العماد، ج 5 ص 259 و 260؛
کشف الظنون، حاجی خلیفة، ج 1 صص 360، 592، 734 و ج 2 صص 954، 1152، 1760، 1769، 1966؛
هدیة العارفین، إسماعیل باشا البغدادی، ج 2 ص 125؛
إیضاح المکنون، إسماعیل باشا البغدادی، ج 2 ص 499؛
الأعلام، خیر الدین الزرکلی، ج 6 ص 175؛
معجم المؤلفین، عمر کحالة، ج 10 ص 104.
ب- توصیفات علمای اهل سنت درباره ی ابن طلحه:
ابو شامه مورخ معاصر ِ ابن طلحه درباره ی او می نویسد:
شیخ کمال الدین ابن طلحه فاضل و عالم بود. عهده دار امر قضاوت در شهر بصری و خطابه در شهر دمشق بود. سپس برای منصب وزارت خواسته شد، اما خدا او را بیدار کرد و لذا از ریاست های دنیوی دوری گزید و زهد پیشه ساخت و از مردم برید. در این سال (=652هـ) حج به جا آورد و وقتی از حج بازگشت، مدت اندکی در دمشق اقامت کرد و در آن رساله ی قشیری را استماع نمود. پس از آن به سوی حلب مسافرت کرد و در 27 رجب این سال در گذشت. خدا او را رحمت کند.
الشیخ کمال الدین ابن طلحة وکان فاضلا عالما، تولى القضاء ببلاد بصرى، والخطابة بدمشق، ثم طلب لمنصب الوزارة فأیقظه الله تعالى وزهد فی ریاسات الدنیا، وتزهد وانقطع ، وحج فی هذه السنة ولما رجع من الحج أقام بدمشق قلیلا، وسمع علیه فیها رسالة القشیری، ثم سافر إلى حلب فتوفى بها فی السابع والعشرین من رجب من السنة المذکورة رحمه الله.
ذهبی در یکی از کتبش درباره ی او می نویسد:
شافعى فتوا دهنده بود. مسافرت کرد و در نیشابور از موید و زینب شعریه حدیث استماع کرد. رئیس با حشمت و استاد در فقه و اختلافات بود. یک بار وزارت را عهده دار گشت، سپس زهد پیشه ساخت و به خود پرداخت. در حالی که بیش از هفتاد سال داشت، در شهر حلب درگذشت.
الشافعی المفتی رحل وسمع بنیسابور من المؤید وزینب الشعریة وکان رئیسا محتشما بارعا فی الفقه والخلاف ولى الوزارة مرة ثم زهد وجمع نفسه توفی بحلب فی رجب وقد جاوز السبعین.
ذهبی در کتاب دیگرش درباره ی وی می نویسد:
علامه ی یگانه بود. در مذهب و اصول آن استاد و کامل شد و در فنون مختلف مشارکت نمود. زهد پیشه ساخت و از پادشاهان دوری گزید. وزارت دمشق را دو روز بر عهده گرفت و سپس آن را ترک کرد. او دارای جلال و حشمت بود.
العلامة الأوحد … برع فی المذهب وأصوله ، وشارک فی فنون … تزهد وقد ترسل عن الملوک ، وولی وزارة دمشق یومین وترکها ، وکان ذا جلالة وحشمة.
ذهبی همچنین در کتاب دیگرش درباره ی وی می نویسد:
فتوا دهنده بود. فقیه و در مذهب استاد و کامل شد. در نیشابور از موید طوسی و زینب شعریه حدیث استماع کرد، و در حلب و دمشق حدیث نقل می کرد. سرور و بزرگ و با حشمت، و آگاه به مذهب و اصول و اختلافات بود. از پادشاهان به دور بود. دو روز وزارت دمشق را بر عهده گرفت و سپس آن را ترک کرد، و بعد از آن زهد پیشه کرده و از لباسش بیرون آمد و از مردم دوری گزید. رفتنش به خراسان برای طلب علم بود و در آنجا مناظره نمود.
تاج ابن عساکر می گوید: ابن طلحه همه ی دارائی و ملک و چهارپا و لباسش را ترک کرد، و لباسی پنبه ای و نازک پوشید. در امینیه ساکن بود اما از آنجا خارج و مخفی شد، به طوری که مکانش معلوم نبود. علت این امر آن بود که ناصر حاکم دمشق وی را به وزارت گماشت و برایش حکم صادر کرد، اما وی برای ناصر نامه نوشت و عذر خواست.
در 27 رجب در حلب درگذشت در حالی که بیش از هفتاد سال داشت.
المفتی … تفقه، وبرع فی المذهب. وسمع بنیسابور من: المؤید الطوسی، وزینب الشعریة. وحدث بحلب، ودمشق. وکان صدرا معظما، محتشما، عارفا بالمذهب والأصول والخلاف. ترسل عن الملوک، وولی الوزارة بدمشق یومین ثم ترکها، وتزهد وخرج عن ملبوسه، وانکمش عن الناس. وکان ذهابه إلى خراسان فی طلب العلم، وناظر بها. قال التاج ابن عساکر: خرج ابن طلحة عن جمیع ما له من موجود وممالیک ودواب وملبوس، ولبس ثوبا قطنیا وتخفیفة. وکان یسکن الأمینیة فخرج منها واختفى، ولم یعلم بمکانه. وسبب ذلک أن الناصر عینه للوزارة وکتب تقلیده، فکتب هو إلى الناصر یعتذر. توفی فی السابع والعشرین من رجب بحلب، وقد جاوز السبعین.
صفدی و یافعی هم قسمت هائی از سخنان ذهبی را در شرح حال ابن طلحه می نگارند.
سُبکی درباره ی وی می نویسد:
فقیه و در مذهب استاد و کامل شد. از بزرگان مردم بود. دو روز وزارت دمشق را بر عهده داشت و سپس آن را رها کرد و از هر چه در تملک داشت از لباس و غیر آن بیرون آمد و زهد پیشه ساخت.
تفقه وبرع فی المذهب … کان من صدور الناس ولى الوزارة بدمشق یومین وترکها وخرج عما یملکه من ملبوس ومملوک وغیره وتزهد.
اسنوی درباره ی وی می نویسد:
امام و استاد در فقه و اختلافات بود. عالم به اصول و رئیس و کبیر و بزرگ بود. از پادشاهان دوری می گزید. در دمشق و در مدرسه ی امینیه اقامت داشت. ملک ناصر حاکم دمشق وی را به وزارت منصوب نموده و برایش حکم صادر کرد، اما وی از آن شانه خالی کرد و عذر خواست و قبول نکرد. دو روز متولی وزارت بود سپس اموال و دارائیش را رها کرده، لباسش را تغییر داده و رفت، و موضعش معلوم نشد. حدیث استماع نمود و نقل کرد و در حلب درگذشت.
کان إماما بارعا فی الفقه والخلاف ، عالما بالأصلین ، رئیسا کبیرا معظّما ، ترسّل عن الملوک ، وأقام بدمشق بالمدرسة الأمینیّة ، وعیّنه الملک الناصر صاحب دمشق للوزارة وکتب تقلیده بذلک فنصل منه واعتذر فلم یقبل منه ، فباشرها یومین ثم ترک أمواله وموجوده وغیّر ملبوسه وذهب فلم یعرف موضعه . سمع وحدّث . وتوفی بحلب .
ابن قاضی شهبه درباره ی وی می نویسد:
ابن عبد الظاهر می گوید: یکی از افراد اعلا و روسای بزرگ بود. فقیه شد و در علوم مختلف مشارکت نمود. او فقیه کامل و آگاه به مذهب و اصول و خلاف بود. از پادشاهان دوری گزید. بزرگ و پیشوا شد و حدیث استماع کرد و در شهرهای زیادی حدیث نقل کرد. در سال 648 به مقام وزارت رسید، اما شکایت نمود و شانه خالی کرد و آن را نپذیرفت. دو روز عهده دار وزارت گشت سپس پنهانی گریخت و اموال و دارائی خود را ترک کرد. لباسی پنبه ای پوشید و رفت و معلوم نشد که به کجا رفته است.
سید عز الدین می گوید: فتوا می داد و کتاب می نوشت و یکی از علمای مشهور و روسای نام آور بود. نزد پادشاهان مقدم بود و از آن ها دوری می کرد. سپس در آخر عمرش زهد پیشه ساخت و دنیا را رها کرد. حج گزارد و به آنچه به آن مربوط بود اقبال نمود و بر سداد و امر نیکو رفتار کرد. در سال 652 در حلب درگذشت و در مقام دفن شد.
قال ابن عبد الظاهر … أحد الصدور والرؤساء المعظمین … تفقه وشارک فی العلوم وکان فقیها بارعا عارفا بالمذهب والأصول والخلاف ترسل عن الملوک وساد وتقدم وسمع الحدیث وحدث ببلاد کثیرة وفی سنة ثمان وأربعین وستمائة کتب تقلیده بالوزارة فاعتذر وتنصل فلم یقبل منه فتولاها یومین ثم انسل خفیة وترک الأموال والموجود ولبس ثوبا قطنیا وذهب فلم یدر أین ذهب. قال السید عز الدین أفتى وصنف وکان أحد العلماء المشهورین الرؤساء المذکورین وتقدم عند الملوک وترسل عنهم ثم تزهد فی آخر عمره وترک التقدم فی الدنیا وحج وأقبل على ما یعنیه ومضى على سداد وأمر جمیل. توفی بحلب فی رجب سنة اثنتین وخمسین وستمائة ودفن بالمقام.
ابن العماد نیز قسمت اول سخنان ابن قاضی شهبه را در شرح حال ابن طلحه می نگارد.
عمر رضا کحاله هم وی را با الفاظی چون محدث ، فقیه ، أصولی می خواند.
ج- مذهب ابن طلحه:
تمام منابعی که در بالا به عنوان مراجع شرح حال ابن طلحه ذکر شد، وی را شافعی مذهب دانسته اند. نعیمی (845 – 927 هـ) هم در کتاب خویش، از قول ابن شداد، وی را جزء مدرسّین مدرسه ی غزالیه در دمشق معرفی می کند که این مدرسه از مدارس شافعیه بوده است:
فصل مدارس الشافعیة، المدرسة الغزالیة
قال ابن شداد: أول من درس بها الشیخ نصر المقدسی. ثم من بعده … ثم من بعده کمال الدین محمد بن طلحة.
الدارس فی تاریخ المدارس، النعیمی، ج 1 ص 315.
گرچه وجود نام وی در سه کتاب سُبکی، اسنوی و ابن قاضی شهبه به نام طبقات الشافعیة برای اثبات شافعی بودن وی کفایت می کند.
د- کتاب ابن طلحه و اعتبار آن:
ابن طلحه کتابی در معرفی ائمه ی دوازده گانه (علیهم السلام) دارد به نام مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول که همین کتاب موجب شده تا عده ای وی را از دایره ی تسنن بیرون بدانند! در صحّت انتساب این کتاب به وی شکی نیست، زیرا اسماعیل پاشا بغدادی و خیر الدین زرکلی نام این کتاب را در زمره ی مصنفات ابن طلحه آورده اند.
در اهمیت و اعتبار کتاب ابن طلحه همین بس که این کتاب در زمان خود مولف منتشر شده و برخی معاصرین وی از آن کتاب حدیث نقل کرده اند. از جمله محمد بن یوسف گنجی شافعی متوفای 658 هجری (یعنی 6 سال پس از فوت ابن طلحه)، از او با عنوان شیخنا حجة الإسلام ، شافعی الزمان یاد کرده و به نقل حدیث از کتاب وی می پردازد.
رجوع کنید به:
کفایة الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب، الحافظ الکنجی، ص 231.
همچنین دو تن از علمای شیعه یعنی سید بن طاووس (متوفای 664 هجری) و علی بن عیسی اربلی (متوفای 693 هجری) که هم عصر با ابن طلحه بوده اند، بزرگی او را نزد اهل سنت یادآور شده و از کتابش نقل مطلب کرده اند.
سید بن طاووس تسمیه ی حضرت علی (علیه السلام) را به امیر المومنینی توسط رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) از ابن طلحه نقل کرده است:
فیما نذکره من کتاب مطالب السؤال فی مناقب آل الرسول تألیف العلامة فی زمانه المعظم فی شأنه محمد بن طلحة الحلبی من تسمیة النبی صلى الله علیه وآله لمولانا علی علیه السلام أمیر المؤمنین وسید المسلمین وقائد الغر المحجلین وخاتم الوصیین .
الیقین، السید ابن طاووس، ص 107 و 304 ، باب 111
شیخ اربلی هم تعریف ابن طلحه از کلمه ی عترة را آورده است:
وقیل فی العترة زیادة على ما ذکرنا ما نقلته من مطالب السئول فی مناقب آل الرسول تصنیف الشیخ العالم کمال الدین محمد بن طلحة وکان شیخا مشهورا وفاضلا مذکورا أظنه مات ره فی سنة أربع وخمسین وستمائة، وحاله فی ترفعه وزهده وترکه وزارة الشام وانقطاعه ورفضه الدنیا حال معلومة قرب العهد بها، وفى انقطاعه عمل هذا الکتاب وکتاب الدائرة ، وکان شافعی المذهب من أعیانهم ورؤسائهم … .
کشف الغمة، ابن أبی الفتح الإربلی، ج 1 ص 53 و 54.
ه- شبهات حول ابن طلحه:
ذهبی راجع به ابن طلحه می نویسد:
وی در هذیان علم حروف وارد شد.
دخل فی هذیان علم الحروف.
نیز ذهبى و به تبع او یافعی می نویسند:
دایره ی حروف داشت، که گمراهی و بلیه است.
وله دائرة الحروف ضلال وبلیة.
همچنین ذهبی و به تبع او صفدی می نویسند:
در چیزی از هذیان و گمراهی وارد شد، و دایره ای ساخت و ادعا کرد که از آن علم غیب و علم قیامت را استخراج می کند. از خداوند سلامت در دین را می خواهیم! شاید هم از این قول برگشته باشد إن شاء الله.
قد دخل فی شیء من الهذیان والضلال، وعمل دائرة وادعى أنه یستخرج منها علم الغیب وعلم الساعة، نسأل الله السلامة فی الدین. ولعله إن شاء الله رجع عن ذلک.
ابن قاضى شهبه و به تبع او ابن عماد نیز می نویسند:
وی منسوب شده است به اشتغال به علم حروف و اوفاق، و این که از این علوم چیزهائی در غیب استخراج کرده است. و گفته شده که وی از این قول برگشته است.
وقد نسب إلى الاشتغال بعلم الحروف والأوفاق وأنه یستخرج من ذلک أشیاء من المغیبات وقیل إنه رجع عنه.
آری وی در این زمینه وارد شده و آثاری نیز دارد. از جمله:
1- الجفر الجامع والنور اللامع؛
2- الدر المنظم فی الاسم الأعظم.
لیکن این مساله ضرری به مقام علمی ابن طلحه وارد نمی کند. در جواب از این اشکال، سه پاسخ می دهیم:
پاسخ یکم- تالیفات علم حروف نزد اهل سنت
تعداد مولفین اهل سنت که در زمینه ی علم حروف تالیفاتی دارند، بسیار زیاد است. لیکن ما در اینجا برای نمونه نام ده نفر از آنان را همراه با مولفات شان از کتاب هدیة العارفین اسماعیل پاشا بغدادی ذکر می کنیم.
1- أبو حامد محمد بن محمد بن محمد بن محمد ابن محمد بن محمد الامام حجة الاسلام أبو حامد الغزالی الطوسی الشافعی توفى سنة 505.
اسرار الحروف والکلمات
خاتم فی علم الحروف
2- علی بن أحمد بن الحسن بن أحمد بن إبراهیم الحرالى التجیبی أبو الحسن الأندلسی المالکی نزیل الشام المتوفى سنة 637.
الالماع بطرف من الانتفاع فی علم الحروف
3- أبو عبد الله محمد بن محمد بن محمد العبدری الفاسی المالکی المعروف بابن الحاج نزیل القاهرة المتوفى بها سنة 737.
شموس الأنوار وکنوز الاسرار فی علم الحروف وروحانیته
4- علی بن محمد بن عبد العزیز بن فتوح ابن إبراهیم التغلبی الدمشقی المعروف بابن الدریهم المصولی تاج الدین الأدیب الشافعی المتوفى سنة 762.
تمییز الصرف فی سر الحرف
سر الصرف فی علم الحرف
5- عبد الرحمن بن علی بن أحمد بن محمد البسطامی زین الدین الأنطاکی الحنفی نزیل بروسه المتوفى بها سنة 858.
أزهار الآفاق فی اسرار الحروف والأوفاق
بحر الوقوف فی علم الاوفاق والحروف
درة الآفاق فی علم الحروف والأوفاق
درة من ظهر بالغرائب واتى من بحر فتوحات العجائب فی علم الحروف
شمس الآفاق فی علم الحروف والأوفاق
کشف الاسرار الزاهرة وغرفاة الأنوار الباهرة فی الأسماء والحروف
6- أبو عبد الله الاقتمرى القاهری الحنفی المعروف بابن قورقماز المتوفى سنة 883.
فتح الخلاق فی علم الحروف والأوفاق
7- أحمد بن محمد المقرى شهاب الدین المغربی المالکی نزیل مصر المتوفى بها سنة 1041.
رفع الغلط عن المخمس الخالی الوسط فی علم الحروف والأسماء
8- أبو بکر محمد بن صالحی بن عبد الله بن حیدر الکتامی الشافعی الأزهری المصری المتوفى بها سنة 1051.
المنج الحنیف فی معنى اسمه تعالى اللطیف فی علم الحروف
9- عبد الرحمن بن عبد القادر بن علی بن أبی المحاسن یوسف بن محمد المغربی الفاسی المالکی أبو زید توفى سنة 1096.
الاغتباط بشرح نزهة الاستنباط للمرجانی فی علم الحروف
10- محمد بن محمد الغلانی الکشناوی الدانرانکوی السودانی المالکی توفى بمصر سنة 1154.
بهجة الآفاق وایضاح اللبس والاغلاق فی علم الحروف والأوفاق
پس ابن طلحه تنها عالم سنّی نیست که در باب علم حروف وارد شده و مولفاتی دارد.
پاسخ دوم- بزرگداشت عالم حروفی
برای این که بدانیم پرداختن به علم حروف ضرری به شخصیت علمی فرد نزد اهل سنت وارد نمی کند، بد نیست یکی دیگر از این عالمان را بشناسیم. ابو الحسن حرالی مالکی – یکی از کسانی که در بالا از او اسم بردیم – اگرچه دارای تالیفات و نظراتی در باب علم حروف بوده، لیکن نزد بزرگان اهل سنت همچون ذهبی و شیوخ وی یعنی مجد الدین تونسی و شرف الدین ابن البارزی بسیار محترم و آثارش مورد تمجید و تکریم است.
ذهبی وی را با القابی چون العلامة المتفنن و الإمام معرفی کرده و می نویسد:
وی در علم حروف و اعداد سخنانی گفته، و ادعا نموده که وقت خروج دجال و طلوع خورشید از مغرب را از این علوم استخراج نموده است.
شیخ ما مجد الدین تونسی در تعظیم تفسیرش زیاده روی می کند، و از کسانی که وی را بزرگ داشته اند، شیخ ما شرف الدین ابن البارزی قاضی حماة است.
و درباره ی او فضائل بسیار و صبر زیاد و رفتار نیکو ذکر شده است.
تکلم فی علم الحروف والاعداد ، وزعم أنه استخرج منه وقت خروج الدجال ووقت طلوع الشمس من مغربها .
کان شیخنا مجد الدین التونسی یتغالى فی تعظیم تفسیره، وممن یعظمه شیخنا شرف الدین ابن البارزی قاضی حماة .
ویذکر عن أبی الحسن الحرانی مشارکة قویة فی الفضائل ، وحلم مفرط ، وحسن سمت.
– سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج 23 ص 47؛
– تاریخ الإسلام، الذهبی، ج 46 ص 336؛
– میزان الاعتدال، الذهبی، ج 3 ص 114.
اگرچه ذهبی می گوید که شیخ دیگرش ابن تیمیه بر ضدّ او آن هم به دلیل نوع تصوفش بدگوئی می کرد، لیکن آنچه مهم است بزرگداشت وی توسط خود ذهبی و شیوخش می باشد.
به این ترتیب پرداختن ابن طلحه به علم حروف درست مانند حرالی، توصیفات بزرگان اهل سنت را در مدح وی همچون ذهبی، صفدی، یافعی، سُبکی، اسنوی، ابن قاضى شهبه و ابن العماد، از بین نمی برد.
پاسخ سوم- وثاقت و صداقت ابن طلحه و شاگردش
یکی دیگر از علمای اهل سنت که در زمینه ی علم حروف وارد شده شیخ شرف الدین إخمیمی است. به بیان ذهبی و صفدی:
اخمیمی جزء حدیثی ابن نجید را از ابن طلحه (فرد مورد بحث در این مقاله) استماع نموده، و سپس شیخ تقی الدین ابن تیمیه و برزالی این جزء را از وی استماع کرده اند. او اهل عبادت و تهجد بسیار بوده و مردم به وی اعتماد داشتند. خلاصه وی جلیل القدر، با هیبت، نیکو سیرت و شیرین کلام بود.
او همان کسی است که کمال الدین ابن طلحه در کتاب علم حروفش از وی یاد کرده است. گفته: شیخ محمد، علی (علیه السلام) را دیده، بنابر این دایره ی حروف را به او نشان داده است. به خاطر همین است که برخی بزرگان بر او ایراد گرفته اند.
محمد بن الحسن بن إسماعیل بن محمد الشیخ شرف الدین الإخمیمی، الزاهد. روى جزء ابن نجید عن ابن طلحة النصیبی. سمعه معه (منه) الشیخ تقی الدین ابن تیمیة، والبرزالی. وکان کثیر التعبد والاجتهاد، وللناس فیه حسن اعتقاد. وفی الجملة کان جلیل القدر، مهیبا، حسن السمت، حلو الکلام. وهو الذی ذکره کمال الدین محمد بن طلحة فی تصنیفه فی علم الحروف. فذکر أن الشیخ محمدا رأى علیا رضی الله عنه، فأراه دائرة الحروف. وبمثل هذا تکلم به بعض الأئمة.
تاریخ الإسلام، الذهبی، ج 51 ص 197 و 198.
الوافی بالوفیات، الصفدی، ج 2 ص 261.
پس معلوم می شود که از نظر شیخ الاسلام وهابیان یعنی ابن تیمیه و همین طور رفیقش برزالی، پرداختن به علم حروف نافی وثاقت و صداقت نیست. همچنین معلوم می شود که ابن تیمیه با یک واسطه شاگرد ابن طلحه بوده است. وقتی ابن تیمیه در شنیدن حدیث، به این دو نفر که هر دو عالم در علم حروف بوده اند اعتماد می کند، دیگر جای هیچ بهانه ای برای وهابیان، برای نپذیرفتن سخن ابن طلحه در کتابش باقی نمی ماند.
بررسی در مورد مذهب جوینی از این لحاظ دارای اهمیت است که وی در کتابش با نام فرائد السمطین روایات پرشماری را در فضایل اهل بیت علیهم السلام نقل کرده و اساسا این کتاب را درباره فضایل امیرالمومنین، حضرت زهرا، امام مجتبی و امام سیدالشهدا علیهم الصلاةوالسلام تالیف کرده است. یکی از مهم ترین مطالبی که جوینی در کتاب خود آورده است، روایتی است که در آن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ماجرای ظلم به صدیقه کبری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و شهادت ایشـــــان را پیش بینی نموده و از وقوع آن پس از ارتحال خود خبر داده اند. این حدیث موجب گردیده است که در میان اهل سنت نسبت به این کتاب حساسیت به وجود آمده در مقام پاسخ برآیند. یکی ازاین پاسخ ها که در قالب نامه ای از هرمزگان به دستمان رسیده است، تشکیک در سنی بودن نویسنده آن است. از این روی سعی شده است که تحقیق تفصیلی با تکیه بر منابع مختلف شیعه و سنی انجام پذیرد. این مقاله اثبات خواهد نمود که جوینی سنی مذهب و از میان مذاهب اصلی اهل سنت، شافعی بوده است. پیش از ورود به بحث لازم است فهرستی از موضوعات مطرح شده در این مقاله ارائه گردد.
فهرست مطالب:
1- نگاهی به جوین، مذهب مردم، معرفی برخی از علمای آن و آشنایی با پدر و جد جوینی
2- نام کامل، تاریخ ولادت و وفات، نام کتاب و تاریخ نگارش تالیف جوینی
3- چهل دلیل از انبوه مدارک شافعی بودن جوینی از شیعه و سنی و گذشته و معاصر
4- بررسی مدارک ارائه شده در مورد شیعه بودن جوینی
5- تحلیل و نقد نظریه صاحب ریاض العلماء
نگاهی به جوین، مذهب مردم، معرفی برخی از علمای آن و آشنایی با پدر و جد جوینی
عبدالکریم سمعانی شافعی متوفی سال 562 ق، در مورد جوین می نویسد: هذه الناحیة متصلة بحدود بیهق… کان منها جماعة من المحدثین و الائمة. او پس از آنکه از نظر جغرافیایی موقعیت جوین را بیان می کند، نام تعداد زیادی از علمای اهل سنت آن منطقه را ذکر می کند که نشان دهنده گرایش علمی و مذهبی دانشمندان خطه جوین است.
( الانساب، ج2، ص128، دارالکتب العلمیة، بیروت، لبنان )
یاقوت حموی متوفی سال 626 ق، که خود اهل این منطقه است می نویسد: نسب الی جوین خلق کثیر من الائمة و العلماء. وی بعد از آنکه جوین را مرکز تعداد فراوانی از امامان حدیث و دانشمندان می شناساند، نام تعداد زیادی از آنان را که همه از اهل سنت بوده و برخی از آنان تالیف یا تصنیفی در مذهب شافعیه ازخود برجای گذارده اند، ذکر می کند.
( معجم البلدان، ج2، ص192، دارصادر، بیروت، لبنان )
این دو کتاب هرچند پیش از ولادت جوینی نوشته شده است و بنابراین مطلبی درباره وی ندارد، اما از این نظر مهم است که مذهب رایج در آن منطقه و علمای آن را به خوبی گزارش کرده است. برای روشن تر شدن وضعیت مذهبی جوین به گفتاری از محقق و محدث نامی، مرحوم حاج شیخ عباس قمی قدس سره توجه می کنیم. ایشان در مورد امام الحرمین جوینـــی می نویسد:
ابوالمعالی عبدالملک بن عبدالله الجوینی نسبة الی جوین و هی ناحیة کبیرة من نواحی نیسابور، کان من فقهاء الشافعیة و هو استاذ الغزالی و غیره من العلماء فی الفقه و الادب و الاصول و لقب بامام الحرمین لانه جاور بمکة المعظمة اربع سنین و بالمدینة المشرفة یدرس و یفتی بها مدة فلهذا قیل له امام الحرمین. توفی فی نیسابور سنة 478 و کانت تلامذته ما یقارب الاربعمائة نفر وقدتاثروا علیه کثیرا کما تاثر علیه اهالی نیسابور فغلقت الاسواق یوم موته.
( الکنی و الالقاب، ج2، ص48، مکتبة الصدر، تهران )
بر اساس گزارش محدث قمی قدس سره، امام الحرمین جوینی که در شافعی بودن وی هیچ تردیدی وجود ندارد، نزدیک به چهارصد شاگرد در منطقه نیشابور و جوین داشته است که در هنگام درگذشت وی به شدت متاثر شده بودند و مردم آن منطقه نیز در عزای او با تاثر فراوان بازارها را تعطیل کرده بودند. این گونه احترام گذاردن به یک دانشمند از سوی شاگردان و مردم آن منطقه نشان دهنده رواج مذهب شافعی در جوین است. برای تکمیل شدن مطلب در این بخش از گفتار، نام تعدادی از دانشمندان سنی مذهب خطه جوین را ذکر می کنیم و طالبین آشنایی با ترجمه و زندگی نامه آنان را به کتب مرتبط با علم رجال ارجاع می دهیم. گذشته از امام الحرمین جوینی شافعی می توان به این اسامی اشاره نمود: موسی بن العباس الجوینی، حسن بن علی بن محمد الجوینی، الشیخ الصالح کمال الدین ابوعبدالله محمد بن محمد بن علی الجوینی، صدرالدین ابوالمجامع الخراسانی الجوینی الصوفی و الشیخ الامام عبدالله بن یوسف الجوینی پدر امام الحرمین جوینی.
شاید بهتر باشد پیش از پایان این بخش، نگاهی هم به پدر جوینی مورد نظر و مذهب او بیاندازیم. منتجب الدین بن بابویه ضمن احادیثی که نقل می کند، به اینجا می رسد:
الحدیث الحادی و العشرون؛ انا ابوعبدالله محمد بن محمد بن حمویه الجوینی الصوفی
( الاربعون حدیثا، ص48 )
و نیز دانشمند بزرگ اهل سنت شمس الدین ذهبی، در کتاب معروف خود این گونه می نویسد:
الامام العارف ابوعبدالله محمد بن حمویه بن محمد بن حمویه الجوینی الصوفی
( سیراعلام النبلاء، ج19، ص597، موسسة الرسالة، بیروت، لبنان )
بر اساس نقل این دو کتاب جوینی پدر، صوفی بوده است و شکل بیان ذهبی حکایت از آن دارد که او با مرام و مذهب جوینی پدر، موافق بوده است و بر این اساس از وی تمجید کرده است. در خلال بخش های آتی روشن خواهیم نمود که صوفی بودن به تنهایی دلیل خروج شخص از دایره تشیع است.
محدث قمی، علوی حسینی نجفی و سید محسن امین، پدر و جد جوینی را بنا بر مشهور و معروف از دانشمندان بزرگ اهل سنت دانسته اند.
( الکنی و الالقاب، ج2، ص196، مکتبة الصدر، تهران – مقدمه تحقیق کتاب سلیم بن قیس عامری، ص53، دارالفنون، بیروت، لبنان – اعیان الشیعة، ج2، ص218 )
این نقل ها ما را از ادامه مطلب در مورد مذهب پدر و جد جوینی بی نیاز می نماید، هرچند در لابلای اسنادی که بعدا در طی همین نوشتار ارائه می شود سخن از خانواده جوینی به میان خواهد آمد.
نام کامل، تاریخ ولادت و وفات، نام کتاب و تاریخ نگارش تالیف جوینی
نام کامل جوینی بر اساس ضبط محقق قمی قدس سره چنین است:
ابواسحاق ابراهیم بن سعدالدین محمد بن الموید ابی بکر بن جمال السنة ابی عبدالله محمد بن حمویه بن محمد الجوینی الحموئی ابن حمویه.
( الکنی و الالقاب، ج2، ص196،ناشر: مکتبة الصدر، تهران )
البته دیگر رجالیون از نام مختصرتری برای وی استفاده کرده اند، ذهبی می نویسد:
صدرالدین ابراهیم بن محمد بن الموید بن حمویه الخراسانی الجوینی.
( تذکرة الحفاظ، ج4، ص1505 )
پس از روشن شدن نام وی که به دلیل تنوع تعبیر از وی در تالیفات مختلف ناگزیر از بیان کامل آن بودیم، سایر خصوصیات وی را بیان می نماییم. سال وفات ابراهیم بن محمد جوینی 722 هجری قمری بوده است و با احتساب مدت عمر وی که 78 سال بوده ولادت او در سال 644 قمری واقع شده است. کتاب جوینی که در مورد آن بحث می کنیم چنین نام دارد: فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین (علیهم السلام) جوینی در سال 716 قمری تالیف این کتاب را به پایان برده است.
( الکنی و الالقاب، ج2، ص196،ناشر: مکتبة الصدر، تهران )
چهل دلیل از انبوه مدارک شافعی بودن جوینی از شیعه و سنی، گذشته و معاصر
با توجه به مدارکی که نویسنده نامه ارائه کرده است، سعی می شود دیدگاه دانشمندان با تفکیک از نظر مذهبی و بر اساس ترتیب زمانی در مورد مذهب جوینی بیان شود، بنابر این از کتب اهل سنت و زمان نزدیک به عصر جوینی آغاز می کنیم.
1- تذکرة الحفاظ، شمس الدین محمد الذهبی، متوفی 748، ناشر: داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج4، ص1505
سمعت من الامام المحدث الاوحد الاکمل فخرالاسلام صدرالدین ابراهیم بن محمد بن الموید بن حمویه الخراسانی الجوینی شیخ الصوفیة …و کان شدید الاعتناء بالروایة و تحصیل الاجزاء.
۲- المعجم المختص، شمس الدین الذهبی، متوفی 748،ص 65، شماره73
ابراهیم بن محمد الموید بن عبدالله بن علی بن محمد بن حمویه الامام الکبیر المحدث شیخ المشایخ صدرالدین ابوالمجامع الخراسانی الجوینی الصوفی ولد سنة 644 و سمع بخراسان و بغداد و الشام و الحجاز و کان ذااعتناء بهذا الشان و علی یده اسلم الملک غازان.
دراین دو منبع دیده می شود که شمس الدین ذهبی که از بزرگ ترین رجال شناسان اهل سنت و به تعبیر سیوطی خاتمة الحفاظ است و در فن خود بسیار ورزیده محسوب می شود، به تجلیل و تکریم فراوان از وی پرداخته و او را امام و شیخ المشایخ محسوب کرده است، تعبیراتی که ابدا نمی توان تصور کرد ذهبی آن را برای شیعه به کار ببرد و این برای کسانی که آشنا به اصول رجالی هستند مطلبی روشن است، علاوه براین ذهبی از وی به عنوان شیخ صوفیه یاد کرده است که این نیز دلیل دیگری برای خروج وی از تشیع به شمار می رود که توضیح بیشتری در مورد این مطلب در ادامه بحث بیان خواهیم کرد.
3- معارج الوصول الی معرفة فضل آل الرسول علیهم السلام، الزرندی الشافعی متوفی 750، تحقیق ماجد بن عطیة، ص48
هو صدر الدین ابراهیم بن محمد بن الموید بن حمویه الجوینی ابوالمجامع ابن سعدالدین الشافعی الصوفی.
4- الوافی بالوفیات، الصفدی متوفی764، ناشر: داراحیاء التراث، بیروت، لبنان، ج6، ص 92
صدرالدین الجوینی الشافعی، ابراهیم بن محمد
5- طبقات الشافعیة، عبدالرحیم الاسنوی جمال الدین، متوفی 772،ناشر: دارالکتب العلمیة، بیروت، لبنان، ج1، ص217، رقم 412
صدرالدین ابراهیم بن سعدالدین محمد بن الموید المعروف بالحموی نسبة الی مدینة … کان المذکور اماما فی علوم الحدیث و الفقه کثیر الاسفار فی طلب العلم.
در این منبع که برای شناساندن فقها و محدثین شافعی مذهب نگاشته شده است، با تجلیل فراوان از جوینی یاد شده است و به عنوان امام در علوم حدیث و فقه مطرح گردیده است.
6- الفصول المهمة فی معرفة الائمة، ابن صباغ المالکی، متوفی 855، ناشر: دارالحدیث للطباعة و النشر، ج2، ص1253
الحموینی الشافعی
7- الدرر الکامنة فی اعیان المائة الثامنة، ابن حجر العسقلانی، متوفی 852، ناشر: داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج1، ص 67و 68
ابراهیم بن محمد بن الموید بن حمویه الجوینی صدرالدین ابوالمجامع بن سعدالدین الشافعی الصوفی و سمع من عثمان بن الموفق صاحب الموید الطوسی.
ابن حجر پس از آنکه تصریح می کند جوینی شافعی مذهب بوده است، شرحی از شهرهای محل تحصیل، مشایخ او از اهل سنت و اجازات وی بیان نموده و سپس می نویسد: اجاز لبعض شیوخنا منهم ابوهریرة بن الذهبی. بر اساس این گزارش جوینی نه تنها عالمی از مذهب شافعیه بوده است بلکه از مشایخ اجازه آنان نیز به شمار می رفته است تا جایی که فرزند ذهبی دانشمند بزرگ اهل سنت، برای نقل حدیث از وی اجازه دریافت داشته است.
8- ینابیع المودة لذوی القربی، شیخ سلیمان بن ابراهیم القندوزی الحنفی، متوفی 1294،ناشر: دارالاسوة للطباعة و النشر
در این کتاب موارد فراوانی وجود دارد که قندوزی شخص مورد نظر را به عنوان یک دانشمند محدث سنی مذهب و شافعی شناسانده است، در این میان می توان از این مجلدات و صفحات یاد کرد:
ج 1، ص 27 :
فجمع مناقب اهل البیت (علیهم السلام) کثیر من المحدثین و الفوها کتبا مفردة، منهم: احمد بن حنبل و النسایی و سمّیاه المناقب…. و منهم: الشیخ محمد بن ابراهیم الجوینی الحموینی الشافعی الخراسانی و سمّاه فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین (علیهم السلام)
ج 3، ص 270 و 271:
محمد بن ابراهیم الشافعی فی کتابه فرائد السمطین..
ج 3، ص 295:
و فی کتاب فرائد السمطین للشیخ محمد بن ابراهیم الجوینی الخراسانی الحموینی المحدث الفقیه الشافعی …
در این کتاب می توان به موارد دیگری نیز اشاره نمود، از جمله:
ج 3، ص 309 و ص 348 و ص 359 و ص 381 و …
9- فلک النجاة فی الامامة و الصلاة، علی بن محمد فتح الدین الحنفی، متوفی 1371، ناشر: موسسة دار الاسلام، ص 37
فرائد السمطین فی فضایل المرتضی و البتول و السبطین (علیهم السلام) للشیخ محمد بن ابراهیم الحموینی الشافعی الخراسانی
10- الاعلام، خیرالدین الزرکلی، متوفی 1410، ناشر: دارالعلم للملایین، بیروت، لبنان، ج 1، ص 63
ابراهیم بن محمد بن الموید ابی بکر بن حمویه الجوینی صدرالدین ابوالمجامع شیخ خراسان فی وقته من اهل جوین بها رحل فی طلب الحدیث … عرفه ابن حجر فی الدرر بالشافعی الصوفی.
در مورد منابع اهل سنت به این مقدار اکتفا می کنیم. البته لازم به ذکر است همان گونه که دیده می شود یکی از این منابع از عالمی معاصر است که نوشته نامه را در مورد تالیفات معاصرکاملا بی اعتبار می نماید که پس از این بیشتر به این مورد پرداخته خواهد شد. با در نظر داشتن این مطلب که بر اساس فحص ما هیچ تالیفی از تالیفات اهل سنت جوینی را شیعه ندانسته است، نگاهی نیز به مدارک شیعی در مورد مذهب جوینی می اندازیم تا این قسمت از ادعای موجود در نامه نیز به روشنی باطل گردد. هر چند به همین اندازه اذعان علمای شناخته شده اهل تسنن بر سنی بودن جوینی، می تواند پایان بخش جواب به نگارنده نامه باشد.
11- غایة المرام و حجة الخصام فی تعیین الامام من طریق الخاص و العام، السید هاشم البحرانی، متوفی 1107
در این کتاب بارها و بارها بر اینکه جوینی از علمای عامه ( اهل سنت ) بوده است تصریح شده است. برای نمونه مواردی را ذکر می کنیم.
ج1، ص 63:
قلت: و روی الحدیث السابق من طریق العامة ایضا ابراهیم بن محمد الحموینی من اعیانهم
ج 1، ص 104:
ابراهیم بن محمد الحموینی من اعیان علماء العامة
ج 1، ص 147:
احد مشایخ العامة
ج 1، ص 153:
الحموینی من اهل السنة
ج 1، ص 222:
الحموینی و هو احد اعیان علماء العامة
ج 1، ص 230 و ص 289:
الشیخ ابراهیم بن محمد الحموینی من اعیان علماء العامة
همانطور که بیان شد علامه بحرانی قدس سره الشریف در این تالیف بارها و بارها جوینی را از علمای اهل سنت بلکه از علمای سرشناس این مذهب معرفی کرده است که تنها چند مورد را در این مقاله ذکر کردیم اما متتبع می تواند به موارد فراوان دیگری در همین کتاب مراجعه نماید و به روشنی دریابد که این محقق گران قدر شیعه، با قاطعیت و بدون هیچ تردیدی مذهب جوینی را گزارش کرده است. اکنون بحث را با ارائه سایر مدارک شیعی ادامه می دهیم.
12- خلاصة عبقات الانوار، سید حامد النقوی، متوفی 1306، ناشر: موسسة البعثة، قسم الدراسات الاسلامیة، طهران، ایران
در این کتاب نیز موارد فراوانی از ذکر مذهب اهل سنت برای جوینی، به دیده محقق درمی آید که به دلیل اهمیت این کتاب و مقام تحقیقی مولف آن، تعدادی از موارد را بیان می کنیم.
ج 8، ص275-276:
و لقد روی جماعة من ائمة علماء اهل السنة حدیث نزول آیة ( الیوم اکملت لکم دینکم … ) فی واقعة الغدیر و منهم:
1- احمد بن موسی بن مردویه الاصفهانی 2- ابونعیم احمد بن عبدالله اصبهانی 3- ابوالحسن علی بن محمد الجلالی المعروف بابن مغازلی 4- الموفق بن احمد المعروف باخطب خطباء خوارزم 5- ابراهیم بن محمد بن الموید الحموینی.
ایشان در این مورد به وضوح جوینی را از امامان علمای اهل سنت به شمار آورده است، مورد بعدی در این کتاب:
ج 8، ص 316:
و غیر خاف علی ذوی العلم و الاطلاع ان الحموینی من مشاهیر ائمة اهل السنة و من اعلام مشایخ اکابرهم.
علامه سید حامد نقوی قدس سره الشریف در این مورد جوینی را از امامان مشهور اهل سنت دانسته و بالاتر از آن وی را به عنوان عالمی سرشناس از اساتید بزرگان اهل سنت معرفی نموده است، بیانی که نشان می دهد شهرت وی تنها به عنوان یک دانشمند نبوده است بلکه سمت استادی دانشمندان بزرگ اهل سنت را نیز دارا بوده است. اینک مورد دیگری از این کتاب را نقل می کنیم:
ج 9، ص 233:
و قد روی حدیث تعمیم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بیده علیا علیه السلام یوم غدیر خم جماعة من اکابر ائمة اهل السنة امثال:
1- سلیمان بن داود بن الجارود ابو داود الطیالسی 2- عبدالله بن محمد بن ابی شیبة العبسی 3- احمد بن منیع البغوی 4- احمد بن الحسین بن علی البیهقی 5- محب الدین احمد بن عبدالله الطبری 6- ابراهیم بن محمد الحموینی 7- محمد بن یوسف الزرندی 8- علی بن محمد المعروف بابن الصباغ 9- جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر السیوطی 10- جمال الدین عطاء الله بن فضل الله المحدث 11- علاءالدین علی بن حسام الدین الشهیر بالمتقی 12- محمود بن علی الشیخانی القادری 13- احمد بن محمد القشاشی.
در این کتاب موارد دیگری نیز یافت می شود که کار آن را به عهده محقق منصف وامی نهیم تا علاوه بر دسترسی به نظر این محقق گران قدر ثمره شیرین دریافت حق را که ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام باشد، نیز دریابد.
13- الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب (علیه السلام)، الشیخ علی الیزدی الحائری، متوفی 1333 ، ج1، ص 177
و فی الینابیع عن الحموینی الشافعی فی فرائد السمطین
14- مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم علیه السلام، میرزا محمد تقی اصفهانی، متوفی 1348، ناشر: موسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، ج 1، ص 91
عن الحموینی من اعیان علماء العامة
15- الکنی و الالقاب، الشیخ عباس القمی، متوفی 1359، ناشر: مکتبة الصدر، تهران، ایران، ج 2، ص 196
شیخ الاسلام ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن سعدالدین محمد بن الموید ابی بکر بن جمال السنة ابی عبدالله محمد بن حمویه بن محمد الجوینی المعروف الحموئی و بن حمویه جمیعا المتوفی سنة 722 کما عن تذکرة الحفاظ، کان من اعظم علماء اهل السنة و محدثیهم و حفاظهم وکذا ابوه و جده علی ما هو الظاهر.
16- اعیان الشیعة، السید محسن الامین، متوفی 1371، ناشر: دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، لبنان، ج 2، ص 53
… محمد بن ابراهیم الحموینی الشافعی فی فرائد السمطین
17- لماذا اخترت مذهب اهل البیت (علیهم السلام)، الشیخ محمد مرعی الانطاکی، متوفی 1383، ناشر: مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامی، ص 278
و کذا اخرجه الحموینی الشافعی فی فرائد السمطین
در این کتاب موارد دیگری نیز وجود دارد اما چون بنا بر تطویل نیست، تنها به آن اشاره می کنیم:
ص 344 و ص 381 و …
18- ذیل کشف الظنون، آقا بزرگ الطهرانی، متوفی 1389، ناشر: دار احیاء التراث العربی، ص 70
صدر الدین ابراهیم بن سعدالدین محمد بن الموید بن ابی الحسین بن محمد بن حمویه الحموینی الذی اسلم علی یده السلطان محمود غازان فی سنة 694 و تشیع اخیرا.
در این منبع علامه محقق آقا بزرگ تهرانی قدس سره پس از معرفی جوینی او را موجب اسلام آوردن غازان می داند، اسلامی که در ابتدا تشیع نبوده است و سپس منتهی به تشیع شده است. پرواضح است که اگر جوینی شیعه بود اسلامی که به غازان عرضه می کرد تشیع بود، نه آنکه غازان ابتدا اسلام غیر شیعی بیاورد و بعدا به تشیع بگرود.
19- حدیث الثقلین، نجم الدین العسکری، متوفی 1390، ناشر: مطبعة الآداب، النجف الاشرف، ص 6
الشیخ ابراهیم بن محمد الحموینی الشافعی
در این کتاب نیز علاوه بر موردی که ذکر شد می توان موارد دیگری را نیز در مورد شافعی بودن جوینی یافت، ازجمله در
ص 7؛ ص 8 و …
20- مقام الامام علی علیه السلام، نجم الدین العسکری، متوفی 1390
در این کتاب نیز بارها بر شافعی بودن جوینی تاکید شده است، بنگرید به صفحات: 5، 8، 44، 52و 53
21- عید الغدیر فی الاسلام، علامه امینی، متوفی 1392، ص 24تا ص 43
و خصوص حدیث تهنئة الشیخین رواه من ائمة الحدیث و التفسیر و التاریخ من رجال السنة کثیر لایستهان بعدتهم … فممن رواه: … 32- شیخ الاسلام الحموینی المتوفی 722، قال فی فرائد السمطین …
22- شرح احقاق الحق، آیة الله المرعشی النجفی، متوفی 1411، ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، قم، ایران
این کتاب نیز از کتبی است که به شکل متعدد در مورد مذهب جوینی سخن گفته و او را شافعی دانسته است. به عنوان نمونه مواردی را برمی شماریم.
ج 19، ص 686:
و قال الشیخ المحدث الفقیه ابراهیم بن محمد الجوینی الحموینی الشافعی فی کتابه فرائد السمطین …
ج 19، ص 571، 647، 686و ….
اخرج الحموینی الشافعی فی فرائد السمطین …
اکنون که نظر آن مرجع تقلید فقید را بیان کردیم، مناسب است نظر چند تن از مراجع تقلید شیعه که در قید حیات هستند را نیز نقل نماییم.
23- امان الامة من الاختلاف، آیة الله العظمی لطف الله الصافی الگلپایگانی، معاصر، چاپ علمیه قم، ص 208
اخرج شیخ الاسلام ابراهیم بن محمد الجوینی الشافعی …
24- الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، آیة الله ناصر مکارم الشیرازی، معاصر، ج 4، ص 85
نزول آیة التبلیغ؛ علی الرغم من ان احکام المتسرعة و التعصبات المذهبیة قد حالت مع الاسف دون وضع الحقائق الخاصة بهذه الآیة فی متناول ایدی جمیع المسلمین بغیر تغطیة او تمویه الا ان هناک مختلف الکتب التی کتبها علماء من اهل السنة فی التفسیر و الحدیث و التاریخ اوردوا فیها روایات کثیرة تقول جمیعها بصراحة ان الآیة المذکورة قد نزلت فی علی علیه السلام … من بینهم: ابواسحاق الحموینی فی فرائد السمطین …
در این منبع موارد دیگری نیز دیده می شود، از جمله:
ج7، ص 347:
نقل الحموینی و هو من علماء اهل السنة المعروفین فی کتابه فرائد السمطین …
25- رجال ترکوا الصمات فی قسمات التاریخ، السید لطیف القزوینی، معاصر، ص 261
اخرج ابراهیم بن محمد الحموینی الشافعی
26- ازمة الخلافة و الامامة و آثارها المعاصرة، اسعد وحید قاسم، معاصر، ناشر: الغدیر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، لبنان، ص 158
صدر الدین ابراهیم الجوینی و هو شافعی …
27- الهجوم علی بیت فاطمة الزهراء سلام الله علیها، الشیخ عبدالزهراء مهدی، معاصر، ص 200
ابراهیم بن محمد بن الموید بن حمویه الجوینی الشافعی
28- ماساة الزهرا سلام الله علیها، السید جعفر مرتضی العاملی، معاصر، ناشر: دارالسیرة، بیروت، لبنان، ج 2، ص 38
و روی ابراهیم بن محمد الجوینی الشافعی …
29- تنزیه الشیعة الاثنی عشریة عن الشبهات الواهیة، ابوطالب التجلیل التبریزی، معاصر، ص 164
السادس، حدیث زید، رواه اهل السنة و منهم: العلامة الجوینی … فی فرائد السمطین
در این کتاب می توانید مطلب را در ص 388 نیز ملاحظه بفرمایید.
30- مکتبة العلامة الحلی، السید عبدالعزیز الطباطبایی، معاصر، ناشر: موسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، قم، ص 21
فرائد السمطین فی فضایل المرتضی و البتول و السبطین ( علیهم السلام ) لصدرالدین ابراهیم بن محمد بن حمویه الحموئی الشافعی الجوینی
31- ترجمة الامام الحسن علیه السلام من طبقات ابن سعد، تحقیق السید عبدالعزیز الطباطبایی، معاصر، ناشر: موسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، قم، ص 21 من المحقق
فرائد السمطین فی فضایل المرتضی و البتول و السبطین ( علیهم السلام ) لصدرالدین ابراهیم بن محمد بن حمویه الحموئی الشافعی الجوینی
32- الامام علی بن ابی طالب علیه السلام، احمد الرحمانی الهمدانی، معاصر، ناشر: المنیر للطباعة و النشر، تهران، ص 36
فرائد السمطین للعلامة الجوینی الشافعی
33- معجم المولفین، معاصر، ناشر: مکتبة المثنی، بیروت، لبنان، ج1، ص 88
ابراهیم بن محمد بن ابی بکر بن محمد بن حمویه الجوینی الشافعی
34- الامام الحسین (علیه السلام) فی احادیث الفریقین، السید علی الابطحی، معاصر، ج2، ص 440
عن العالم الشافعی ابراهیم الحموینی …
35- الامامة فی اهم الکتب الکلامیة، السید علی المیلانی، ناشر: منشورات الشریف الرضی، ص 93
ممن رواها من اهل السنة: … الحموینی
36- التجلی الاعظم، السید فاخر الموسوی، معاصر، ص 293
حدیث ام سلمة رضوان الله علیها بلفظ الصلوات رواه جماعة کثیرة من علماء العامة، منهم: … 12- الحموینی فی فرائد السمطین
37- معجم المطبوعات النجفیة، محمد هادی الامینی، معاصر، ناشر: مطبعة الآداب، النجف الاشرف، ص 262
فرائد السمطین فی فضایل المرتضی و البتول و السبطین (علیهم السلام): الحافظ الحموینی الشافعی
38- تحقیق المراجعات، محقق: حسین الراضی، معاصر، پاورقی ص 92
و ما رواه ابراهیم بن محمد الحموینی و غیره من اهل السنة
در همین منبع در پاورقی ص 266 نیز آمده است:
و رواه الامام ابراهیم بن محمد الحموینی الشافعی فی کتابه ..
39- طرق حدیث الائمة الاثنا عشر( علیهم السلام )، الشیخ کاظم آل نوح، معاصر، ص 15
این مولف پس از آوردن نام کتاب فرائد السمطین می نویسد: لمحمد بن ابراهیم الحموینی الشافعی
و نیز در ص 49 همین کتاب آمده است:
رواه الحموینی و هو من اعیان علماء اهل السنة
40- کتاب سلیم بن قیس، تحقیق محمد باقر الانصاری، معاصر، ص 54
الشیخ ابواسحاق ابراهیم بن سعدالدین محمد بن محمد بن حمویه الجوینی المعروف بالحموئی المتوفی 722 و هو من اعظم محدثی العامة و حفاظهم.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد