۱۳۹۲/۱۰/۰۸
–
۱۲۷ بازدید
در این پژوهش، با توجه به اعترافات و دادههای مؤسسات دولتی و غیردولتی آمریکا، در مورد میزان نفوذ ایران در آمریکای لاتین تصویری ارائه میشود که نشاندهندهی قدرت واقعی ایران حتی در حیاط خلوت آمریکا خواهد بود.منبع اصلی این مقاله، گزارش نشست ویژهی کمیتهی امنیت ملی مجلس نمایندگان آمریکاست.
گروه بینالملل برهان؛ ایران در نگاه مؤسسات اطلاعاتی و پژوهشی غرب، لزوماً آن چیزی نیست که در رسانههای داخلی منعکس میشود. بلکه بررسی گزارشها و تحقیقات از طبقهبندی خارجشدهی این مؤسسات نشاندهندهی اعتراف صریح آنها به قدرت ایران در حوزههای مختلف است. تبلیغات رسانهای غرب علیه ایران و از سوی دیگر، کمبود رسانههای متعهد و حرفهای در کشور در جهت انعکاس پتانسیلها و مؤلفههای قدرت ایران در فضای بینالملل، باعث شده که تصویر ارائهشده از ایران در مقایسه با قدرت واقعی این کشور بسیار ضعیفتر باشد. گروه بینالملل برهان سعی دارد گزارشهای این مؤسسات را، که از طبقهبندی محرمانه خارج شده و در فضای رسانهای ایران به آن پرداخته نشده و به نوعی حلقهی مفقوده بسیاری از رسانههای معتبر داخلی هستند را نقد و بررسی کند.
از زمانی که در سال 1357 با وقوع انقلاب اسلامی، ایران از بلوک غرب جدا و سیاست عدم تعهد مثبت را در پیش گرفت تاکنون حوزههای نفوذ این کشور در نقاط مختلف جهان گسترانده شده است. در خلیج فارس و خاورمیانه، که محیط امنیتی ایران محسوب میشود، این کشور در یک دههی گذشته، با اتخاذ استراتژی حضور فعال و مثبت، توانسته است خود را به عنوان بازیگری مهم و تأثیرگذار و بنا بر برخی مستندات، قدرت برتر این منطقه معرفی کند. در مناطق دیگر نیز بنا بر سیاستهای برنامهریزیشده، ایران حضور فعالی داشته است. آمریکای لاتین، به عنوان یکی از مناطق مهمی که آمریکا به شدت از ورود دیگر قدرتها به این منطقه جلوگیری میکند، چند سالی است که به عرصهای برای نمایش قدرت ایران تبدیل شده است. حضور و نفوذ ایران در آمریکای لاتین به حدی گسترش یافته که کنگرهی آمریکا قانونی در جهت سد نفوذ ایران در این منطقه تصویب کرده است.
اگرچه کشورهایی مانند چین و روسیه نیز در منطقه حضور قابل توجهی دارند، اما ایدئولوژی انقلابی جمهوری اسلامی ایران و افزایش اقبال به اسلام باعث شده است که ایالات متحده بیشتر از جانب ایران احساس ناامنی کند. به همین دلیل، باراک اوباما قانون «مقابله با نفوذ ایران در آمریکای لاتین» را امضا کرد. جرج فریدمن، از نویسندگان و پژوهشگران آمریکایی که با وزارت دفاع این کشور همکاری دارد، در کتاب «صد سال آینده» (به زودی این کتاب در برهان نقد و بررسی خواهد شد) تنها تهدید کنونی آمریکا را آمریکای لاتین میداند که نباید هیچ کشوری در این منطقه نفوذ کند و به پایگاهی دست یابد. آمریکا با دکترین مونروئه در قرن نوزدهم، تمام توان خود را بر عدم حضور کشورهای دیگر در حیاط خلوتش گذاشت. استراتژی این کشور این است که حیاط خلوت دیگران را بر هم بزند، اما همچنان حیاط خلوت خودش ساکت و آرام بماند.
اما در استراتژی آمریکا، متغیر و بازیگری مهم و تأثیرگذار در مورد نفوذ به حیاط خلوت این کشور نادیده گرفته شده بود و آن ایران بود. در واقع سیاستمداران آمریکایی با برنامهریزیهایی که داشتند، هیچ شانسی برای رسیدن ایران به نیمکرهی غربی نمیدیدند؛ چرا که آنها با توجه به اقدامات و برنامههایی که به اجرا گذاشته بودند، ایران را درگیر مسائل منطقهای کرده بودند و به زعم خودشان، قدرت این کشور در حدی نیست که همزمان با درگیریهای پیرامونی خود مقابله کند و به نیمکرهی غربی نیز فکر کند.
اما ایران با هوشمندی خاصی از همان ابتدای انقلاب، برنامههایی را برای حضور فعال در تمام مناطق دنیا داشت و توانست کشورهای بولیواری آمریکای لاتین را با خود همراه کند و حضور خود را به مثابهی بزرگترین تهدید آمریکا در این منطقه نشان دهد. سابقهی حضور تاریخی ایران در آمریکای لاتین به اواسط دههی 1980 بازمیگردد. در آن دوره جمهوری اسلامی ایران به حزبالله کمک کرد تا با حضور خودش «جبههی سوم» را تشکیل دهد. این جبهه در نقطهی تلاقی برزیل، پاراگوئه و آرژانتین قرار دارد. اما نفوذ ایران به صورت جدی در سال 2005 و در پی احراز پست ریاستجمهوری توسط محمود احمدینژاد شروع شد.
در این پژوهش، با توجه به اعترافات و دادههای مؤسسات دولتی و غیردولتی آمریکا، در مورد میزان نفوذ ایران در آمریکای لاتین تصویری ارائه میشود که نشاندهندهی قدرت واقعی ایران حتی در حیاط خلوت آمریکا خواهد بود. منبع اصلی این مقاله گزارش نشست ویژهی کمیتهی امنیت ملی مجلس نمایندگان آمریکا در مورد نفوذ فزایندهی ایران در نیمکرهی غربی است که اخیراً برگزار شده است. در این نشست، ایلان برمن، معاون مؤسسهی تحقیقاتی موسوم به شورای سیاستگذاری خارجی آمریکا؛ جوزف ام هامیر، مدیر مؤسسهی تحقیقاتی موسوم به جامعهی آزاد امن؛ بلیس میزتال، سرپرست مؤسسهی تحقیقاتی موسوم به مرکز سیاستگذاری دوحزبی آمریکا و داگاس فاراه، رئیس مرکز تحقیقاتی موسوم به مشاوران آیبیآی، سخنرانی کردند.
به نظر جف دانکن، نائب رئیس کمیتهی فرعی نظارت و کارایی مدیریت از کمیتهی امنیت ملی مجلس نمایندگان آمریکا، با وجود اعلام صریح ایران مبنی بر گسترش همکاریهای همهجانبه با کشورهای حوزهی آمریکای لاتین، آمریکا هنوز چندان این تهدید را جدی نمیبیند و به آن توجه ندارد. وی این ارزیابی دولت آمریکا را زیر سؤال میبرد و حضور ایران را بسیار بااهمیت و در حال افزایش میداند. دانکن میگوید که اگر دولت آمریکا همچنان معتقد است که نفوذ ایران در آمریکای لاتین رو به افول است، باید توجیهات روشنی برای تحلیل خود ارائه دهد. چشمپوشی از تهدید ایران سبب نخواهد شد این تهدید از بین برود.
دفتر پاسخگویی دولت آمریکا، که نهادی نظارتی است، در سال 2011 اعلام کرد وزارت امنیت داخلی آمریکا فقط چهل درصد از مرزهای جنوبی آمریکا را در کنترل عملیاتی خود دارد و فقط دو درصد از مرزهای شمالی آمریکا امن تلقی میشود. با این اوصاف، عدم اعتراف دولت آمریکا مبنی بر نفوذ ایران در این مناطق جای بسی تعجب دارد. ایلان برمن، که سه سفر حقیتیابی به آمریکای لاتین انجام داده، معتقد است برای درک درست چالشهای مطرح از جانب فعالیتهای ایران در نیمکرهی غربی، باید این فعالیتها را در قالب بافت ژئوپلیتیک مناسب درک کرد؛ به این معنا که این اقدامات بخشی از راهبرد پیرامونی ایران است. این گونه فعالیتهای ایران منحصر به فرد نیست، زیرا فعالیتهای ایران در آمریکای لاتین بخشی از الگوی کلی مد نظر این کشور برای نفوذ در دیگر مناطق جهان، از جمله آسیا و آفریقاست، اما حضور ایران در حوزهی کشورهای آمریکای لاتین در مقایسه با دیگر مناطق، پختهتر است که علت آن نیز فضای بازتر در این منطقه و سمپاتی ایدئولوژیکی است که بین اکثر دولتهای این منطقه و ایران وجود دارد.
در یک دههی گذشته، حضور و بهرهبرداری از محیط مساعد آمریکای لاتین در چند لایه و از چند منظر بوده است. یکی از این حوزهها، بُعد سیاسی نفوذ ایران در منطقه است. ایران از اواسط سال 2000، سرمایهگذاری زیادی برای ایجاد تماسهای سیاسی با کشورهای حوزهی آمریکای لاتین در چندین سطح انجام داده است. ایران در یک دههی گذشته، حضور دیپلماتیک خودش را در منطقه دوبرابر کرده و تعداد سفارتخانههای این کشور در این منطقه از پنج سفارتخانه در سال 2005 به یازده سفارتخانه در حال افزایش است. ایران در حال حاضر، در کشورهای آرژانتین، بولیوی، برزیل، شیلی، کلمبیا، اکوادور، مکزیک، نیکاراگوئه، اروگوئه و ونزوئلا حضور دیپلماتیک رسمی دارد.
در سطحی دیگر، ایران همسو با تلاشهای دیپلماتیک، نفوذ دیپلماسی عمومی خود را در منطقه گسترش داده است؛ به طوری که یک شبکهی تلویزیونی اسپانیاییزبان به نام هیسپنتیوی را در اوایل سال 2011 راهاندازی کرد. شاید مهمترین نکتهای که در این زمینه باید به آن توجه داشت این است که ایران تماسهای فرهنگی گستردهای در منطقه به وجود آورده است. ایران این کار را با فعالیتهای هفده مرکز فرهنگی رسمی خود در منطقهی آمریکای مرکزی و آمریکای جنوبی و همچنین تماس با گروههای بومی منطقه، انجام داده است. پنتاگون در گزارش سالانهی خود دربارهی قدرت نظامی ایران، که در آوریل 2012 منتشر کرد، تصریح داشت ایران میکوشد با مقابله با نفوذ آمریکا در آمریکای لاتین و توسعهی مناسبات با بازیگران منطقهای، در عین حمایت از همبستگی اسلامی، موقعیت خودش را در منطقه ارتقا دهد. آمریکای لاتین از جمله مناطقی است که در آن، ایران فعالانه این راهبرد افزایش نفوذ خودش را دنبال میکند.
بُعد دیگر فعالیتهای ایران در نیمکرهی غربی، حوزهی اقتصادی است. ایران تا کنون پانصد توافقنامهی همکاری با دولتهای منطقه منعقد کرده است که بسیاری از آنها ماهیت اقتصادی دارد. حجم تجارت ایران با کشورهای منطقه، در سالهای اخیر به صورت چشمگیری افزایش داشته است. در فاصلهی سالهای 2000 تا 2005، حجم تجارت ایران و کشورهای منطقه سالانه حدود یک میلیارد و 330 میلیون دلار بود، اما در سال گذشته این رقم تقریباً دوبرابر شد و به سه میلیارد و 670 میلیون دلار رسید.
آرژانتین و برزیل به عنوان بزرگترین کشورهای این منطقه، به شرکای تجاری مهم ایران در این منطقه تبدیل شدهاند. در حال حاضر، برزیل بزرگترین شریک تجاری ایران در این منطقه است. قدرت گرفتن برزیل در عرصهی قدرت اقتصاد جهانی سبب میشود برزیل در موقعیتی قرار داشته باشد که به منزلهی جایزهی ژئوپلیتیک برای ایران در این منطقه باشد. از سال 2005، حجم تجارت ایران و آرژانتین نیز بیش از پانصد درصد افزایش یافته و در حال حاضر به یک میلیارد و دویست دلار در سال رسیده است. اکوادور نیز یکی از کشورهایی است که روابط رسمی ایران با این کشور این امکان را فراهم کرده است تا به اقتصاد آمریکا دسترسی پیدا کند و امکان عمل و مانور بیشتری در منطقهی آمریکای لاتین پیدا کند. عضویت اکوادور در اوپک، مشارکت این کشور در جمع کشورهای عضو گروه آلبا، اقتصاد مبتنی بر دلار اکوادور و کنترلهای اندک آن بر وضع مهاجرت سبب شده است این کشور به شریک جذابی برای جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود.
در کنار این مسائل، باید به عزم رافائل کورهآ، رئیسجمهور اکوادور نیز برای ایفای نقش فعال در منطقه و تبدیل شدن به جانشین هوگو چاوز مرحوم در نقش رهبر منطقهای توجه داشت. در واقع موقعیت سیاسی-جغرافیایی مطلوب آمریکای لاتین، از جمله مناطق وسیع خارج از کنترل قانونی و احساسات گستردهی ضدآمریکایی، سبب شده است این منطقه به نقطهی کانونی مهمی برای کنشگری بینالمللی ایران در عرصهی بینالمللی تبدیل شود.
جوزف هامیر استفاده از شیوههای جنگ نامتقارن را شیوهی اصلی ایران برای تبدیل شدن به قدرتمندترین کشور در منطقهی شمال آفریقا و غرب آسیا و تأثیرگذاری بر مسائل جهانی میداند. برای درک بهتر این مطلب، میتوان این ظرفیتهای ایران را با راهبرد منطقهای ائتلاف آلبا در منطقه مرتبط کرد که به شدت رویکرد ضدآمریکایی را در آمریکای لاتین دنبال میکند. در آوریل سال 2010، وزارت دفاع آمریکا گزارش از طبقهبندی خارجشدهای را دربارهی قدرت نظامی ایران منتشر کرد.
در این گزارش پنتاگون، ذکر شده است که استفاده از شیوههای جنگ نامتقارن به شیوهی اصلی ایران برای تأثیرگذاری بر مسائل جهانی تبدیل شده است. در آمریکای لاتین نیز استفاده از شیوههای جنگ نامتقارن به دکترین مشترک و وحدتبخش کشورهایی تبدیل شده است که از نظر اقتصادی و نظامی در منطقه ضعیفتر هستند. منظور از این کشورها، کشورهای عضو گروه آلبا است. این ائتلاف، که ونزوئلا و کوبا رهبری آن را بر عهده دارند، توجه دولتهای بولیوی، اکوادور، نیکاراگوئه و همچنین کشورهای اقماری در حوزهی کارائیب را جلب کرده است و همهی این کشورها در مقام اعضای رسمی این گروه عمل میکنند. هائیتی، ایران و سوریه نیز به عنوان اعضای ناظر در ائتلاف گروه آلبا پذیرفته شدهاند. در سالهای اخیر، تلاشهایی انجام شده است تا ائتلاف آلبا گسترش پیدا کند تا کشورهای حوزهی آمریکای مرکزی را نیز فرابگیرد و این کار از طریق جریان موسوم به «مثلث شمال» با جذب السالوادور، گواتمالا و هندوراس انجام شود.
جوزف ام هامیر، مدیر مؤسسهی تحقیقاتی موسوم به جامعهی آزاد امن، معتقد است که ایران و حضورش در منطقهی آمریکای لاتین، تهدید و خطری جدی برای آمریکاست. وزارت امنیت داخلی آمریکا نیز به این نتیجه رسیده است که نفوذ ایران در منطقهی آمریکای لاتین افزایش یافته است و ایران جای پایش نه تنها در کشورهای عضو گروه آلبا، بلکه در دیگر کشورهای سراسر منطقه، بسط و گسترش پیدا میکند.
ممکن است برخی تحلیلگران با این نگرش مخالف باشند، اما اشتباهی که این تحلیلگران میکنند این است که نفوذ ایران در آمریکای لاتین را با دیگر بازیگران فرامنطقهای همچون چین یا حتی روسیه مقایسه میکنند. این مقایسه و تحلیل، اشتباه است. وقتی نفوذ ایران در این منطقه بررسی میشود، لازم است اصول مشخص و درستی را مد نظر بگیریم. مقایسهی ایران با دیگر بازیگران دولتی فرامنطقهای در آمریکای لاتین، قیاس معالفارق است. تنها راه نیل به نگرش صحیح دربارهی اینکه آیا نفوذ ایران در منطقه در حال افزایش یا تکامل یا شاید کاهش است، مقایسهی نفوذ امروزی ایران با گذشته است. وقتی وضع کنونی ایران در آمریکای لاتین را با گذشته مقایسه میکنیم و به دادههای موجود نگاه میکنیم، میبینیم که همهی شاخصها، اعم از شاخصهای تجاری، دیپلماسی، مبادلات فرهنگی یا حتی شاخصهای خطرناک نامتقارنتر، نشاندهندهی افزایش قابل توجه نفوذ ایران در این منطقه است.
واقعیت این است که در یک دههی گذشته، کشورهای دارای نگرشهای انقلاب بولیواری بر منطقه تسلط پیدا کردهاند. گروه آلبا بستری برای جنگ نامتقارن در منطقهی آمریکای لاتین به وجود آورده است، زیرا این گروه به خوبی به اهمیت مشروعیت جنگ روانی واقف است که میتواند در منطقه بروز پیدا کند. قدرت انقلاب بولیواری نیز در توانایی این گروه در ایجاد مشروعیت بالفعل در افکار عمومی منطقه و از جمله جنبشهای مخالف نهفته است.
از منظر گفتمان بولیواری، جنبشهای مقاومت در آمریکای لاتین در حال آزاد کردن گروههای مظلوم و بهحاشیهرانده و مردم بومی در کشورهای منطقه از همهی رژیمهای اشغالگر و نامشروعی است که از زمان سلطهی اسپانیا بر این منطقه، در مسند قدرت بودهاند. همین مشروعیتزایی که انقلاب بولیواری برای خودش مد نظر داشته سبب شده است راه برای نفوذ ایران در آمریکای لاتین هموار شود.
جیمز کلاپر، رئیس دستگاه اطلاعات ملی آمریکا، در گزارش سنا در ژانویه 2012 اعلام کرد ائتلافهای منطقهای ایران میتواند تهدیدی فوری برای آمریکا باشد، زیرا این امکان را برای ایران به وجود میآورد تا از طریق ظرفیتهای بسیار زیاد خود، عرصهای را به وجود بیاورد تا اینکه علیه آمریکا یا متحدان و منافع آن حملاتی را انجام دهد.
این اعتراف رئیس دستگاه امنیت ملی آمریکا در مورد قدرت نظامی ایران در حالی است که محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجهی ایران، توان نظامی ایران را در برابر توان نظامی آمریکا زیر سؤال برده و آن را ناچیز میشمارد. در اینجا چیزی که مهم است «بود» این توان نیست، بلکه «نمودی» از این توان است که دستگاه اطلاعاتی آمریکا را به شدت نگران کرده است، هرچند پیشرفت نظامی ایران در سالهای اخیر خیرهکننده بوده است.
ایلان برمن تأکید میکند که در حال حاضر، شواهد دال بر حضور ایران در آمریکای لاتین آن قدر زیاد است که نمیتوان آن را منکر شد و کاملاً مسجل است. شواهد دال بر اینکه این فعالیتها تهدیدی بالقوه و در مواردی تهدیدی واقعی برای امنیت آمریکاست نیز مسجل است، اما حکومت آمریکا به صورت کلی و قوهی قضائیه به صورت اخص، این چالش را تا حدود زیادی درک نمیکند و برای بررسی واقعی و پرداختن به آن تعلل میکند.
در حال حاضر، ایران بیش از هر زمان دیگری از حمایتهای بازیگران دولتی و غیردولتی در منطقه برخوردار است و همین وضع سبب شده است فرصت بسیار خوبی برای ایران به وجود بیاید تا مانور بدهد، ائتلاف تشکیل بدهد و شبکهی خودش را گسترش دهد. این بسط حضور ایران نه تنها در آرژانتین، بلکه در اکوادور و بولیوی نیز محسوس است. در این کشورها، حضور ایران بیش از هر زمانی در گذشته، محسوس و مشهود است. ایران توانسته است سپاه دیپلماتیک بزرگی در منطقه داشته باشد که در مقام مقایسه با کشورهای دیگر بسیار زیاد است. ایران توانسته است در بیشتر کشورهای منطقه، اعم از برزیل ابرقدرت و اکثر کشورهای گروه آلبا، حضور دیپلماتیک داشته باشد.
با توجه به مستندات موجود در این مطلب، میتوان تصویر واقعی قدرت ایران را به خوبی مشاهده کرد. با وجود هجمههای تبلیغاتی زیاد صدها شبکهی ماهوارهای، که بیشتر زیر نظر رابرت مرداک صهیونیستی اداره میشوند و سعی در فضاسازی رسانهای علیه ایران دارند، این کشور توانسته با تکیه بر پتانسیلهای انقلابی، نفوذش را نه تنها در محیط پیرامونی خود، بلکه در دورترین نقطهی جغرافیایی، یعنی نیمکرهی غربی نیز بگستراند. این نفوذ به حدی بوده است که دستگاههای اطلاعاتی آمریکا در اسناد از طبقهبندی خارجشده در سالهای گذشته، به آن اعتراف کردهاند. این در حالی است که ایران بخشی از توان خود را صرف مبارزه با تحریمهایی کرده که به صورت ناعادلانه از سوی غرب علیه این کشور وضع شده است و به همین دلیل، ایران به مانند پرندهای است که تا کنون از یک بال خود استفاده کرده و توانسته به حیاط خلوت آمریکا نفوذ کند. (*)
در همین راستا فایل گزارش راهبردی “ایران پشت دروازه های واشنگتن” در بخش گاهنامه های الکترونیک برهان منتشر شده است گه می توانید آن را از اینجا کنید.
* گروه بینالملل برهان/۱۳۹۲/۱۰/۸.