طلسمات

خانه » همه » مذهبی » عملیات انتحاری؟

عملیات انتحاری؟


عملیات انتحاری؟

۱۳۹۳/۰۷/۱۲


۹۱ بازدید

با سلام و احترام خدمت شما ، عملیات استشهادی اگر در راستای مبارزه با سلطه جویی و مقابله با ظلم و تجاوز دشمنان دین و در راستای دفاع از مسلمانان و سرزمین اسلامی باشد ، عملی ارزشمند محسوب می گردد ، اما اگر در راستای اهداف غیر اسلامی و به منظور کسب قدرت و مقام و با به خطر انداختن جان افراد بی گناه و بی دفاع و درمسیر اهداف استعمارگران و دشمنان اسلام انجام شود ، عملی نکوهیده و اقدامی ناپسند محسوب می گردد . عملیات استشهادی همچون ابزاری است که بسته به نوع استفاده از آن می تواند خوب یا بد باشد همانگونه که استفاده نادرست از چاقو و مانند آن عملی ناپسند و استفاده صحیح از آن عملی پسندیده محسوب می گردد .

با سلام و احترام خدمت شما ، عملیات استشهادی اگر در راستای مبارزه با سلطه جویی و مقابله با ظلم و تجاوز دشمنان دین و در راستای دفاع از مسلمانان و سرزمین اسلامی باشد ، عملی ارزشمند محسوب می گردد ، اما اگر در راستای اهداف غیر اسلامی و به منظور کسب قدرت و مقام و با به خطر انداختن جان افراد بی گناه و بی دفاع و درمسیر اهداف استعمارگران و دشمنان اسلام انجام شود ، عملی نکوهیده و اقدامی ناپسند محسوب می گردد . عملیات استشهادی همچون ابزاری است که بسته به نوع استفاده از آن می تواند خوب یا بد باشد همانگونه که استفاده نادرست از چاقو و مانند آن عملی ناپسند و استفاده صحیح از آن عملی پسندیده محسوب می گردد . بنابر این ، ماهیت عملیات استشهادی شهید فهمیده و مبارزان فلسطینی بسیار متفاوت با عملیات انتحاری گروههای افراطی و تکفیری است علاوه بر اینکه غیر از تفاوت در اهداف در شرایط و نوع اجرا نیز با یکدیگر متفاوت هستند . ماهیت عملیات استشهادی ، دفاع از اسلام و سرزمین اسلامی و مقابله با دشمنان است و در آن از کشتن افراد بی گناه و افراد عادی اجتناب می شود در حالی که هدف عملیات انتحاری بیشتر افراد غیر نظامی و بی گناه و ایجاد رعب و وحشت در میان آنان است برای آشنایی بیشتر به ماهیت و ادله مشروعیت عملیات اسشتهادی اشاره می کنیم . « ماهیت عملیات استشهادی» عملیات شهادت طلبانه به معنای عام آن به اقدامی اطلاق می شود که شخصی با قصد قربت و با علم به شهادت و با هدف ضربه زدن به دشمن به انجام آن مبادرت می ورزد و در این راه کشته شود . عملیات استشهادی یا انتحاری؟ دقت در عملیات شهادت طلبانه نشان می دهد که این رفتار هم از جهت «قصد و انگیزه » ، هم از جهت «هدف و غایت » و هم از نظر «آثار و پیامدها» با انتحار تفاوت اساسی دارد . غفلت از شکاف عمیقی که میان این دو گونه رفتار و عاملان آن وجود دارد، سبب شده که عده ای آن را با «انتحار» اشتباه کنند . کسی که به مبارزه با دشمن قیام می کند، گاهی در این مبارزه به دست دشمن کشته می شود و گاهی نیز در اقدامی که برای ضربه زدن به دشمن انجام می دهد، خود نیز کشته می شود بدون اینکه کشته شدن او مستقیما به دست دشمن باشد . در این نوع دوم ابهام بیشتر است و از نظر افرادی جایز نمی باشد . به نظر می رسد که این تفاوت نباید موجب شود که نوع دوم را انتحار و خودکشی بنامیم زیرا: اولا: قصد و انگیزه اقدام کننده اعلاء کلمة الله و دفاع از ایمان و اعتقاد و مقدسات دین و سرزمین اسلامی است، به همین دلیل به شرف شهادت نایل می شود . ثانیا: هدفش از جنبه شخصی نیل به فوز عظیم شهادت و سعادت ابدی است و از جنبه اجتماعی کشتن یا مجروح ساختن دشمن و ضربه زدن به او، ایجاد رعب و وحشت در جبهه دشمن و روحیه بخشیدن به مسلمانان است . ثالثا: چنین شخصی از جنبه فردی دارای قدرت و قوت روحی، شجاعت و شهامت و ایمان و اعتقادی راسخ است که با آگاهی کامل قدم در این میدان می گذارد . در حالی که شخصی که خودکشی می کند، در هیچ یک از ابعاد سه گانه یاد شده کمترین شباهتی به مجاهد فی سبیل الله ندارد; نه قصد و انگیزه اش الهی است، نه در مقام دفاع از ایمان و اعتقاد دینی است بلکه عمل او نشانه بی ایمانی یا ضعف ایمان است که با ارتکاب عمل خودکشی و گناه کبیره گرفتار عذاب الهی می شود، هدفی نیز جز نفله کردن خود و راحت شدن از گرفتاریهای روحی خود ندارد . از جنبه اجتماعی نیز کمترین تاثیری در رشد اجتماع یا مقابله با دشمن ندارد . اساسا چنین فردی با خود مشکل دارد . شخص ضعیف النفسی است که برای گریز از مشکلات و گرفتاریها و واقعیات زندگی به حیات خود خاتمه می دهد . پس عملیات استشهادی نوع دوم را نمی توان خودکشی به معنای مصطلح آن شمرد بلکه مصداقی از عملیات استشهادی به معنای عام آن است، البته با تفاوتی که این تفاوت حکم مساله را دگرگون نمی سازد، بلکه از جهاتی بر نوع اول برتری دارد . « ادله مشروعیت عملیات استشهادی » الف . آیات قرآن جهاد در راه خدا «ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فی التوریة و الانجیل و القرآن و من اوفی بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم » (توبه، آیه 111) در این آیه از معامله گروهی از مؤمنان با خدا سخن گفته شده که «جان و مال خود را به خدا تقدیم می کنند و در مقابل بهشت جاویدان الهی را دریافت می کنند» ، «در راه خدا می جنگند، می کشند و کشته می شوند .» این دو تعبیر و عنوان، شامل هر دو گروهی که در سطرهای پیشین معرفی کردیم، می شود; هم کسی که به قصد قربت به میدان جهاد و شهادت قدم می گذارد و به دست دشمن شهید می شود و هم کسی که با همین انگیزه به مصاف با دشمن می رود و برای نابودی جمعی از دشمنان اقدامی می کند که خودش هم در ضمن کشته می شود . هر دو با خداوند عقدی منعقد می کنند تا بر اساس آن جان و مال خود را با بهشت ابدی معامله کنند . «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد .» (بقره، آیه 207) این آیه نیز شبیه آیه قبلی است که بعضی از انسانها برای رضایت الهی جان خود را فدا می کنند و به او واگذار می نمایند . «… جاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل الله ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون .» (توبه، آیه 41) در این آیه به همه مردم دستور می دهد که با اموال و جانهای خودتان در راه خدا جهاد کنید که خیر شما در آن است . «جهاد با مال و جان » نیز عنوانی است که بر هر دو گروه یاد شده، منطبق است . کسی که به عملیات شهادت طلبانه اقدام می کند، حقیقتا در راه خدا مجاهده می کند; هم انگیزه اش الهی است و هم هدفش ضربه زدن به دشمنان خدا و یاری دین اوست . اطلاق لفظ «جهاد فی سبیل الله » شامل چنین فردی هم می شود . -جانبازی در راه خدا « ما کان لاهل المدینة و من حولهم من الاعراب ان یتخلفوا عن رسول الله و لا یرغبوا بانفسهم عن نفسه ذلک بانهم لا یصیبهم ظما و لا نصب و لا مخمصة فی سبیل الله و لا یطئون موطئا یغیظ الکفار و لا ینالون من عدو نیلا الا کتب لهم به عمل صالح ان الله لا یضیع اجر المحسنین .» (سوره توبه ، آیه 120) در این آیه مبارکه از اینکه مسلمانان از دستور رسول خدا سرپیچی نموده و برای حفظ جان خود پیامبر را حمایت نکنند و بدین وسیله از جان آن حضرت چشم بپوشند، اظهار ناخشنودی شده و آن را زیبنده مسلمانان ندانسته است . سپس از پاداشی که از رهگذر تحمل تشنگی، خستگی و گرسنگی در راه خدا و مقاومت در برابر ضربات دشمن نصیب مسلمانان خواهد شد سخن می گوید . بدیهی است وقتی که مسلمانان مجاز نباشند برای حفظ جان خود، از جان پیامبر که در معرض خطر قرار می گیرد، بگذرند و موظف باشند برای حمایت از پیامبر فداکاری نموده و از جان خود بگذرند و مشکلات را تحمل نمایند، به طریق اولی چنین وظیفه ای را در راه حفظ دین و حمایت از راه و رسم پیامبر و هدف آن حضرت بر عهده دارند . دین و آیینی که پیامبران و اولیای الهی جان خود را در راه حمایت از آن فدا نمودند . پس جانبازی در راه دین خدا نه تنها مانعی ندارد، بلکه وظیفه مسلمانان بوده و از بهترین اعمال به شمار می رود و یکی از مصادیق بارز جانبازی در راه دین خدا انجام «عملیات استشهادی » برای ضربه زدن به دشمنان است . – ضرورت آمادگی نظامی «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم …» (انفال، آیه 60) این آیه به مسلمانان امر می کند که هر قدر توان دارید، از نیروی انسانی و ادوات جنگی تدارک ببینید که در برابر مشرکان همواره مهیا باشید . عملیات شهادت طلبانه مهمترین هدفش هراس دشمن و سلب امنیت از اوست . نتیجه آنکه عناوینی که در آیات یاد شده مطرح است و درباره مجاهدان راه خدا به کار رفته مانند «جهاد با جان » ، «معامله با خدا و خریدن بهشت و رضای الهی در برابر بذل جان » ، «آمادگی نظامی به منظور ایجاد رعب در دل دشمن » ، «ضرورت فداکاری و جانبازی در راه حمایت از پیامبر و دین خدا» همگی درباره کسانی که با قصد قربت و مقابله با دشمنان دین خدا به عملیات استشهادی اقدام می کنند، صادق است . ب . روایات علاوه بر آیات قرآن، روایات فراوانی وجود دارد که به روشنی بر مشروعیت و فضیلت عملیات استشهادی دلالت می کند . هم در منابع شیعی و هم در منابع اهل سنت نمونه های فراوانی را می توان یافت . امام صادق (ع) برترین جهاد را جهادی می شمارد که مرکب شخص پی شود و خونش در راه خدا به زمین ریخته شود . (وسائل الشیعه، ج 15، ص 12) پیامبر اکرم (ص) نیز محبوب ترین قطره نزد خدای سبحان را قطره خونی می شمارد که در راه خدا بر زمین می ریزد: «ما من قطرة احب الی الله عز و جل من قطرة دم فی سبیل الله .» (همان، ص 14) اولیای دین نه تنها مردم را به دفاع از ایمان و اعتقاد و ارزشهای دینی دعوت می کردند، بلکه دفاع از جان و مال و ناموس را نیز لازم شمرده و حتی استقبال از خطر جانی را در راه دفاع از جان و ناموس و جان نزدیکان نیکو شمرده و کسی را که در این عرصه کشته شود، شهید خوانده اند: «من قتل دون عیاله فهو شهید، من قتل دون ماله فهو بمنزلة الشهید .» (همان، ص 120 – 121) عمومیت این روایات شامل عملیات استشهادی نیز می شود. ج . سیره پیامبر و اولیای خدا روشنتر و گویاتر از کلمات پیامبر اکرم (ص) و اولیای الهی، سیره آن بزرگواران است که دلیل قاطعی بر مشروعیت شهادت طلبی است . بسیاری از پیامبران الهی در راه احیای دین خدا در برابر مستکبران ایستادند و با علم به اینکه در این راه جان خود را فدا خواهند کرد، عقب نشینی نکرده و شهادت در راه خدا را با افتخار در آغوش گرفتند، زکریا و یحیی دو پیامبر الهی در راه حراست از ارزشهای الهی و حق و عدالت و دفاع از بانوی صالح عصر خویش حضرت مریم (س) به دست یهودیان سرکش به طرز فجیعی به شهادت رسیدند . پیامبر اسلام در جنگها چنان به قلب دشمن حمله می کرد که اصحاب آن حضرت بر جان او بیمناک می شدند و به شهادت علی (ع) در کوران جنگ که به پناهگاهی نیاز داشتند، به آن حضرت متوسل شده و در پناه ایشان قرار می گرفتند . (تاریخ طبری، ج 2، ص 135) چه اینکه امام علی (ع) نیز از آغاز تا لحظه شهادت با مرگ زندگی می کرد و در انتظار شهادت لحظه شماری می نمود . در شب هجرت رسول خدا (ص) (لیلة المبیت) به امر آن حضرت در بستر وی قرار گرفت تا پیامبر بتواند از آسیب دشمن در امان باشد بدون آنکه بداند به سلامت خواهد بود . ماجرای نهضت امام حسین (ع) در کربلا و وضعیت اهل بیت و اصحاب ایشان و عشق به شهادت در راه خدا و استقبال از آن با علم به شهادت و خوشحالی آنان در شب عاشورا همگی گواه صادقی است بر مشروعیت و فضیلت شهادت طلبی و استقبال از مرگ . د. فتاوای فقها در مباحث مختلف ؛ فقها در بحثهای متنوع فقهی با استناد به دلایل معتبر فتاوایی داده اند که مشروعیت عملیات استشهادی از آنها استفاده می شود . به نمونه هایی از این فتاوا در منابع شیعی و سنی و کیفیت استفاده مشروعیت عملیات استشهادی از آن موارداشاره می کنیم . 1. جواز قتل بی گناهانی که دشمن در جنگ سپر قرار می دهد . فقها در کتاب الجهاد بحثی دارند که اگر دشمن در مصاف با مسلمانان گروهی از اسرای مسلمین یا عده ای از زنان و کودکان یا افراد سالخورده را که خونشان محترم است (محقون الدم هستند) سپر قرار دهد به طوری که غلبه بر آنان بدون از میان برداشتن این گروه امکان پذیر نباشد، آیا مسلمانان مجازند که ابتدا بی گناهان را به قتل برسانند تا بتوانند دشمن را از پای در آورند؟ همه فقها به این سؤال پاسخ مثبت می دهند و برخی جواز قتل آنان را مورد اتفاق بین مسلمانان می شمارند، گرچه در برخی از زوایای آن اختلافاتی وجود دارد، اما اصل فتوای جواز مورد اتفاق است . برخی تنها در صورت ضرورت آن را تجویز می کنند برخی در صورتی که پیروزی بر دشمن متوقف بر کشتن آنان باشد، (علامه حلی، تبصرة المتعلمین، ص 51) اجازه می دهند، بعضی دیگر در صورت شعله ور شدن جنگ این عمل را جایز می شمارند (ابن براج، المهذب، ج 1، ص 302; علامه حلی، قواعد الاحکام، ج 1، ص 486) ، بعضی دیگر در صورتی جایز می دانند که مجاهد مسلمان قصدش از هجوم به افرادی که سپر قرار داده شده اند، کشتن آنان نباشد . (جواهر الکلام، ج 21، ص 70) صاحب جواهر فقیه نامور شیعی در این باره می گوید: «اگر کفار زنان و کودکان را سپر خویش قرار دهند، باید دست نگاه داشت مگر آنکه در حال شعله ور شدن جنگ به چنین عملی دست بزنند که در این صورت ادامه جنگ جایز خواهد بود، هر چند به قتل زنان و کودکان بیانجامد بخصوص وقتی که دست نگاه داشتن مسلمانان خوف پیروزی دشمن را در پی داشته باشد . همچنین اگر دشمن گروهی از اسرای مسلمین را سپر قرار دهد، در صورتی که جهاد با دشمن جز با حمله به اسیران ممکن نباشد، حمله جایز است هر چند به قتل آنان بیانجامد .» سپس می افزاید: « حتی اگر جهاد با دشمن بر تعرض به آنان هم متوقف نباشد، به مقتضای اطلاق روایت تعرض به اسیران جایز است …» (همان، ص 68 – 70) سؤال این است که از «جواز قتل افرادی که به وسیله دشمن سپر قرار داده شده اند» چگونه می توان به «جواز عملیات استشهادی » رسید؟ فقها در مباحث فقهی سؤالی مطرح کرده اند و آن اینکه اگر فردی را تهدید کنند که به شخص بی گناهی صدمه مالی یا جانی بزند، آیا شخص مکره مجاز است به چنین کاری مبادرت ورزد؟ پاسخ داده اند: اگر او را به قتل تهدید کنند که به دیگری صدمه مالی بزند یا او را مجروح سازد، مانعی ندارد که با اکراه بدان تن دهد، اما اگر از او بخواهند دیگری را بکشد، حق ندارد برای حفظ جان خود دیگری را به قتل برساند . (50) آیا از این مطلب نمی توان استفاده کرد که «حرمت جان دیگری » به مراتب بیش از «حرمت جان آدمی » است؟ اگر بتوان چنین نتیجه ای گرفت، آیا نمی توان از جواز قتل افراد سپر شده در فرض ضرورت یا شعله ور شدن جنگ یا … (بنابر اختلاف اقوال) جواز قتل را در عملیات استشهادی برای رسیدن به هدفی والاتر استفاده کرد؟ اگر انسان مجاز است در شرایطی خاص برای ضربه زدن به دشمن و غلبه بر او افراد بی گناهی را به قتل برساند، چرا مجاز نباشد برای رسیدن به همین هدف خود را فدا کند؟ بنابراین بیان عملیات شهادت طلبانه حتی اگر خودکشی هم باشد که عملی حرام است، اما چون عمل واجب اهمی چون ضربه زدن به دشمنان و سرکوب آنان و دفاع از کیان اسلام بر آن متوقف است، ارتکاب آن مجاز و لازم خواهد بود و چنانچه از نظر اهمیت بر ترک حرام (خودکشی) برتر نباشد، باز هم شخص مخیر است که یکی از آنها را انتخاب کند . یا فعل حرامی را مرتکب شود تا فعل واجب ترک نشود یا از ارتکاب حرام صرف نظر کند هر چند فعل واجب را ترک گردد . چنان که یادآور شدیم، عملیات استشهادی اساسا خودکشی و فعل حرام نیست تا چنین تعارضاتی پیش بیاید . چنان که در کلمات بعضی از فقها این نکته مورد توجه قرار گرفته و پس از این خواهد آمد . 2. جواز قتل کسانی که در جنگ نقشی ندارند . یکی دیگر از مباحث کتاب الجهاد حرمت قتل کسانی است که در جنگ نقشی ندارند، زنان، کودکان و سالخوردگان، اعم از اینکه به عنوان سپر انسانی استفاده شوند یا نه، پیامبر اکرم (ص) از حمله به افراد یاد شده نهی فرموده اند . (وسائل الشیعه، ج 15، ص 64 – 65) در عین حال در صورتی که پیروزی بر دشمن بر حمله به آنان و کشتن ایشان متوقف باشد، جایز خواهد بود . (قواعدالاحکام، ج 1، ص 486) 3. وجوب دفاع به هر قیمت و کیفیت بحث دیگری که در کتاب الجهاد وجود دارد، وجوب جهاد دفاعی در برابر دشمن است که به جان و مال و ناموس و سرزمین اسلامی حمله کرده است . فقها هیچ شرطی را برای وجوب چنین جهادی لازم ندانسته اند . بر خلاف جهاد ابتدایی که وجوبش مشروط به شرایطی است، جهاد دفاعی حتی قصد قربت هم لازم ندارد . (کاشف الغطاء، کشف الغطاء، ج 4، ص 337) بر آزاد و بنده، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، زن و مرد، سالم و بیمار، نابینا و ناشنوا در صورت نیاز، واجب است که هر طور که می توانند از جان و مال و ناموس و سرزمین اسلامی خود دفاع کنند و اگر در این راه کشته شوند، شهیدند . وجود امام یا اذن او هم در جهاد دفاعی معتبر نیست . (جواهر الکلام، ج 21، ص 14 – 17)صاحب جواهر در خصوص دفاع از جان می نویسد: «دفاع از جان به هر کیفیتی که ممکن باشد، واجب است حتی اگر بداند که یکی، دو ساعت یا کمتر از آن نمی تواند از خود دفاع کند، باز هم کافی است و دفاع واجب است .» (همان، ج 41، ص 655) اصولا عملیات استشهادی ماهیت دفاعی دارد و برای اخراج دشمن از سرزمین اسلامی و جلوگیری از تجاوز و پیشروی او انجام می شود . قطعا هر ملتی مایل است با کمترین خسارت دشمن را از سرزمین خود اخراج کند . تا کسی مجبور نشود دست به چنین عملیاتی نمی زند . گرچه شخص مجاهد با این عمل به سعادت ابدی می رسد، اما اجتماع از فقدان آنها خسارت می بیند و لذا تا ضرورت پیش نیاید، سرمایه های انسانی خود را به سهولت از کف نمی دهد. مساله دفاع از خانه و کاشانه و سرزمین اسلامی در برابر اشغالگران و متجاوزان به قدری روشن است که نیاز به توضیح دفاعی بودن آن نیست; از این رو به هیچ شرطی مشروط نیست و بر همگان دفاع به هر کیفیتی که بتوانندلازم بوده و یک تکلیف عقلی و شرعی است. حتی اگر از مشروعیت ابتدایی عملیات استشهادی نیز صرف نظر کنیم، این اقدام از سوی مؤمنان عکس العملی در برابر جنایات متجاوزان است. وقتی متجاوزان به کشتن مسلمانان و ویران کردن خانه و کاشانه آنان اقدام می کنند و از هیچ جنایتی ابا ندارند، اقدام به چنین عملیاتی جنبه بازدارندگی دارد. قرآن کریم نیز به مقدار ضرورت اجازه مقابله به مثل را صادر کرده است: «فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم » ; (بقره، آیه 194.) «و لکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب لعلکم تتقون » . (بقره ، آیه 179) آیا هیچ ملتی افراد جان بر کف خود را که برای بیرون راندن متجاوزان فداکاری می کنند، سرزنش می کند؟ 4. لزوم استقامت تا شهادت در کتاب «جهاد» بحثی وجود دارد که آیا فرار از میدان جنگ جایز است یا نه؟ فقها با استناد به آیه مبارکه «اذا لقیتم فئة فاثبتوا» (انفال، آیه 47) فرار را حرام شمرده اند مگر در شرایطی خاص که مثلا سپاه دشمن بیش از دو برابر تعداد مسلمانان باشد که امید به پیروزی نباشد. مجموع این فتاوا در مباحث مختلف فقهی بیانگر جواز عملیات اسشتهادی با هدف دفاع از اسلام و مسلمانان و مقابله با کفار و دشمنان استفاده می شود .(مبانی فقهی عملیات شهادت طلبانه ، ورعی، سید جواد ، مجله حکومت اسلامی، شماره 27 www.hawzah.net/fa/article/articleview/882099192 )

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد