۱۳۹۵/۰۹/۱۶
–
۶۷۱ بازدید
چرا امام حسین(ع) و یارانش در شب عاشورا با آبی که در اختیار داشتند، زنان و بچه ها را سیراب نکردند و خودشان غسل شهادت کردند،غسل واجب تر بود یا رفع تشنگی؟
ماجرای کمبود آب در کربلا یکی از وقایع مسلم تاریخی و روایی است که تمام مورخین به آن اشاره کرده اند. اما اینکه این کمبود تا چه حد بوده و از چه زمانی شروع شده یکی از مسائلی است که در آن نظرات مختلفی ذکر شده است.اما مورخین و محققین معاصر در تحقیقات بسیار مفصلی که در این زمینه از منابع متقدم انجام داده اند مسئله را تا حد زیادی روشن کرده اند که به آن اشاره می کنیم:جریان منع آب دقیقا از سه روز قبل از روز عاشورا شروع شده است: حُمَید بنمسلم اَزْدی می گوید: نامه ای از عبیداللَّه بنزیاد به عمر بنسعد رسید که در آن آمده بود:
امّا بعد، میان حسین ـ ع ـ و یارانش با آب، حایل شو، به گونه ای که حتّی یک قطره از آن ننوشند، همان طور که با شخص متّقی، پاکیزهخوی و مظلوم، امیرمؤمنان عثمان بنعَفَّان رفتار کردند. (منع آب در کربلا به این بهانه که موقع محاصره خانه عثمان و کشتن او نگذاشتند آب به او برسد از دروغ های تبلیغاتی بنی امیه است) پس عمر بنسعد، عمرو بنحَجَّاج زُبَیْدِی را با پانصد سوار به سوی شریعه فرات روانه کرد تا امام و یارانش را از رسیدن به آب منع کنند. این جریان سه روز پیش از کشته شدن حسین بنعلی علیهماالسلام [هفتم محرّم ] اتّفاق افتاد. (طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 412؛ انسابالاشراف، ج3، ص389)
در ادامه تواریخ متقدم نقل می کنند:
چون تشنگی بر امام و یارانش شدّت گرفت، برادرش عباس را با سی سوار و بیست پیاده همراه با بیست مشک [جهت آوردن آب] به سوی شریعه روانه کرد. آنان شبانه تا نزدیکی فرات پیش رفتند در حالی که پیشاپیش ایشان نافع بنهلال جملی پرچم را در دست داشت. عمر بنحَجَّاج زُبَیْدِی (مأمور شریعه) صدا زد: کیستی و برای چه آمده ای؟، نافع گفت: آمده ایم تا از این آبی که ما را از آن منع کرده اید بنوشیم.
حجاج گفت: بنوش گوارایت باد.
اما نافع گفت: قطره ای از این آب نمی نوشم در حالی که حسین و این اصحابش که می بینی تشنه اند. در این هنگام همراهان نافع پیش آمدند. عمرو گفت: این کار انجام شدنی نیست و راهی برای آب دادن به اینان نیست. ما را اینجا گماشته اند که آب را از آنها منع کنیم. وقتی همراهان نافع به او نزدیک شدند، نافع [بدون توجّه به سخن وی ] به یاران پیاده اش گفت مشک ها را پر کنند و آنان یورش برده، مشکها را پر کردند. عمرو بنحَجَّاج با افرادش به همراهان نافع حمله کردند، امّا عباس بنعلی ـ ع ـ و نافع بنهلال به آنها هجوم برده، حمله آنان را دفع کردند. سپس آنان به جای خویش بازگشتند، ولی باز راهشان را سدّ کردند و عمرو بنحَجَّاج با آنان درگیر شد که یکی از یارانش زخمی شد و به همان زخم مُرد. سرانجام یاران امام حسین با مشک های پر به نزد آن حضرت بازگشتند.( طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص ، ص 412؛ ابناعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص92)
با توجه به مطالبی که عرض شد معلوم می شود که امام تا صبح عاشورا به صورت بسیار محدود به مقداری آب دسترسی پیدا کرده است اما آنچه مسلم است این است که امام از صبح عاشورا به بعد به هیچ وجه و به هیچ مقداری به آب دسترسی پیدا نکرده است و همین اندازه هم مصیبت کمی نیست.
همچنین روایتی را که ذکر کردید نیز صحیح است چنانچه شیخ صدوق در احوالات شب عاشورا و در کتاب امالی می نویسد: امام فرمود: «از آن بنوشید که توشه آخرین شما است و وضو سازید و غسل کنید و جامه های خود را بشویید تا کفن های شما باشد».
همانطور که از روایت هم روشن می شود این کلام امام به معنای آب نخوردن بچه ها و اهل بیت نبوده است و در هیچ کجا امام از خوردن منع نکرده بلکه برعکس یقینا امام پس از نوشیدن آب به مقدار لازم دستور چنین عملی را به یارانشان داده اند. اما آنچه که مسلم است این است که بعد از آن دیگر در خیام حرم آب پیدا نشد.
امّا بعد، میان حسین ـ ع ـ و یارانش با آب، حایل شو، به گونه ای که حتّی یک قطره از آن ننوشند، همان طور که با شخص متّقی، پاکیزهخوی و مظلوم، امیرمؤمنان عثمان بنعَفَّان رفتار کردند. (منع آب در کربلا به این بهانه که موقع محاصره خانه عثمان و کشتن او نگذاشتند آب به او برسد از دروغ های تبلیغاتی بنی امیه است) پس عمر بنسعد، عمرو بنحَجَّاج زُبَیْدِی را با پانصد سوار به سوی شریعه فرات روانه کرد تا امام و یارانش را از رسیدن به آب منع کنند. این جریان سه روز پیش از کشته شدن حسین بنعلی علیهماالسلام [هفتم محرّم ] اتّفاق افتاد. (طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 412؛ انسابالاشراف، ج3، ص389)
در ادامه تواریخ متقدم نقل می کنند:
چون تشنگی بر امام و یارانش شدّت گرفت، برادرش عباس را با سی سوار و بیست پیاده همراه با بیست مشک [جهت آوردن آب] به سوی شریعه روانه کرد. آنان شبانه تا نزدیکی فرات پیش رفتند در حالی که پیشاپیش ایشان نافع بنهلال جملی پرچم را در دست داشت. عمر بنحَجَّاج زُبَیْدِی (مأمور شریعه) صدا زد: کیستی و برای چه آمده ای؟، نافع گفت: آمده ایم تا از این آبی که ما را از آن منع کرده اید بنوشیم.
حجاج گفت: بنوش گوارایت باد.
اما نافع گفت: قطره ای از این آب نمی نوشم در حالی که حسین و این اصحابش که می بینی تشنه اند. در این هنگام همراهان نافع پیش آمدند. عمرو گفت: این کار انجام شدنی نیست و راهی برای آب دادن به اینان نیست. ما را اینجا گماشته اند که آب را از آنها منع کنیم. وقتی همراهان نافع به او نزدیک شدند، نافع [بدون توجّه به سخن وی ] به یاران پیاده اش گفت مشک ها را پر کنند و آنان یورش برده، مشکها را پر کردند. عمرو بنحَجَّاج با افرادش به همراهان نافع حمله کردند، امّا عباس بنعلی ـ ع ـ و نافع بنهلال به آنها هجوم برده، حمله آنان را دفع کردند. سپس آنان به جای خویش بازگشتند، ولی باز راهشان را سدّ کردند و عمرو بنحَجَّاج با آنان درگیر شد که یکی از یارانش زخمی شد و به همان زخم مُرد. سرانجام یاران امام حسین با مشک های پر به نزد آن حضرت بازگشتند.( طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص ، ص 412؛ ابناعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص92)
با توجه به مطالبی که عرض شد معلوم می شود که امام تا صبح عاشورا به صورت بسیار محدود به مقداری آب دسترسی پیدا کرده است اما آنچه مسلم است این است که امام از صبح عاشورا به بعد به هیچ وجه و به هیچ مقداری به آب دسترسی پیدا نکرده است و همین اندازه هم مصیبت کمی نیست.
همچنین روایتی را که ذکر کردید نیز صحیح است چنانچه شیخ صدوق در احوالات شب عاشورا و در کتاب امالی می نویسد: امام فرمود: «از آن بنوشید که توشه آخرین شما است و وضو سازید و غسل کنید و جامه های خود را بشویید تا کفن های شما باشد».
همانطور که از روایت هم روشن می شود این کلام امام به معنای آب نخوردن بچه ها و اهل بیت نبوده است و در هیچ کجا امام از خوردن منع نکرده بلکه برعکس یقینا امام پس از نوشیدن آب به مقدار لازم دستور چنین عملی را به یارانشان داده اند. اما آنچه که مسلم است این است که بعد از آن دیگر در خیام حرم آب پیدا نشد.