خانه » همه » مذهبی » غیبت سنت الهی در امت های پیشین

غیبت سنت الهی در امت های پیشین


غیبت سنت الهی در امت های پیشین

۱۳۹۲/۰۱/۲۵


۴۱۳ بازدید

غیبت سنت الهی در امت های پیشین

اصل ایده غیبت در مورد امام مهدی(عج) و اعتقاد به امام غایب از اعتقادات مسلم و از ضروریات مذهب امامیه به­حساب می‌آید چنانچه روایات منقول از رسول اکرم(ص) و ائمه(ع) بر آن تأکید داشته و دلیل بر این مطلب‌اند.

یادداشت ذیل نخستین شماره از مجموعه یادداشت­هایی پیرامون “غیبت و ملاقات” به قلم حجت الاسلام ملکی راد، عضو هیئت علمی پژوهشکده مهدویت است که در ادامه می خوانیم.

یادداشت نخست: بیان شبهه:

غیبت سنت الهی در امت های پیشین

اصل ایده غیبت در مورد امام مهدی(عج) و اعتقاد به امام غایب از اعتقادات مسلم و از ضروریات مذهب امامیه به­حساب می‌آید چنانچه روایات منقول از رسول اکرم(ص) و ائمه(ع) بر آن تأکید داشته و دلیل بر این مطلب‌اند.

یادداشت ذیل نخستین شماره از مجموعه یادداشت­هایی پیرامون “غیبت و ملاقات” به قلم حجت الاسلام ملکی راد، عضو هیئت علمی پژوهشکده مهدویت است که در ادامه می خوانیم.

یادداشت نخست: بیان شبهه:

گفته می‌شود غیبت و ملاقات با هم جمع نمی­شوند زیرا مقتضای غیبت قطع رابطه امام با مردم و عدم امکان دسترسی مردم با امام است در حالیکه متقضای ملاقات امکان دسترسی مردم با امام می‌باشد

این شبهه به شکل دیگری نیز مطرح شده است که مرحوم شیخ مفید آن را از قول مستشکل چنین نقل می‌کند: از دیدگاه امامیه غیبت با عنایت الهی بوده بنابراین لطف است پس به منظور تحقق چنین لطفی باید باب ملاقات و مشاهده مسدود باشد و از طرفی اگر کسی ادعای ملاقات داشته باشد و مدعی شود که دستورات دینی را از امام می‌گیرد این امر با لطف بودن غیبت تهافت داشته و با آن ناسازگار خواهد بود.[1]
نقد و بررسی شبهه مذکور:

به‌منظور نقد و بررسی شبهه مذکور لازم است به نکاتی چند توجه نمود:

الف) مفهوم غیبت و انواع آن:

اعتقاد به امام مهدی(عج) از همان صدر اول اسلام مورد توجه بوده و از سوی رسول گرامی اسلام(ص) و ائمه اهل البیت(ع) همواره مورد تأکید قرار گرفته و شاهدش روایات بسیاری است که از رسول اکرم(ص) در این زمینه وارد شده است این دسته از روایات از نظر کثرت و فراوانی در حدی است که می‌توان گفت در حد تواتر‌اند به‌طوری که همه مسلمین اعم از شیعه و اهل سنت به اصل و اساس این اندیشه اعتقاد داشته گرچه در کیفیت با همدیگر اختلافاتی دارند از جمله اختلافات بین شیعه و مشهور علمای اهل سنت در موضوع مهدویت، به مسألة غیبت امام مهدی(عج) بر می‌شود.

از دیدگاه امامیه، امام مهدی(عج) فرزند بلافصل امام عسکری(ع) بوده که در سال 255ق متولد شده و پنهان زیستی و غیبت آن‌حضرت از همان سال و یا پس از شهادت امام عسکری(ع) در سال 260ق آغاز گردیده است.

پدیده غیبت از واقعیت‌های تاریخی است که از زمان پیامبر اسلام(ص) در جامعه اسلامی مطرح شده و آن‌حضرت از وقوع غیبت امام مهدی(عج) خبر داده‌اند، در روایات بسیاری که از رسول اکرم(ص) در این زمینه نقل شده مردم را به دو نکته توجه داده است:

1-گفته شده حضرت مهدی(عج) فردی است که خداوند به دست او عدل و داد را بر جهان حاکم کرده و ظلم و بیداد و ستم را به وسیله او از بین خواهد بود.

2- همچنین از پدیده غیبت آن‌حضرت خبر داده شده و گفته شده امام مهدی(عج) غیبت خواهد نمود برای نمونه به دو مورد اشاره می‌شود.

الف) از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: مهدی(عج) از فرزندان من است هم نام و هم کینة من است و شبیه‌ترین مردم از جهت خلقت ظاهری و از جهت خلق و خوی به من می‌باشد برای او غیبتی است که در آن پای بسیاری از مردم از دین‌شان خواهد لغزید(کنایه از انحراف مردم از دین) در این زمان او مانند نوری نافذ و درخشان از راه می‌رسد و زمین را پس از پرشدن از ظلم و جور پر از عدل و داد می‌کند[2].

ب) رسول خدا(ص) فرمود: علی بن ابی‌طالب بعد از من جانشین و امام امتم خواهد بود و از فرزندان ایشان قائم منتظر است که خداوند بوسیلة او زمین را بعد از فراگیری ظلم و جور پر از عدل و داد خواهد نمود به خدایی که من را بر حق مبعوث نمود، معتقدین به او و ثابت قدمان در راه او در زمان غیبت‌اش، از کبریت احمر کمیاب‌تر خواهند بود در این هنگام جابربن عبدالله انصاری از جایش برخواست و از‌ آن‌حضرت پرسید: ای رسول خدا آیا قائم از فرزندان شما غیبت خواهد نمود؟ در جواب فرمود بله به خدا قسم چنین خواهد بود[3].

بعد از رسول خدا(ص)، ائمه(ع) هریک با توجه به شرایط و اقتضاء زمانی، موضوع غیبت امام دوازدهم را مطرح کرده و بر آن تأکید نموده‌اند و در این زمینه روایات بسیاری از آنان نقل شده است چنانچه مرحوم صدوق(ره) در کتاب “کمال الدین و تمام النعمة” به تفصیل روایات هر یک از معصومین را جداگانه ذکر کرده است.

فراوانی این روایات به‌گونه‌ای است که مسألة غیبت را برای مردم مسلمان به باوری قطعی و مسلم تبدیل کرده بود که در تحقق و وقوع آن شک و تردیدی بخود راه نمی‌دادند خصوصاً روایاتی که از امام جواد(ع) و امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) در این زمینه نقل شده از تصریح بیشتری برخوردار است. و هرچه به زمان ولادت حضرت مهدی(عج) نزدیک­تر می‌شویم اهتمام بیشتری نسبت به آن‌حضرت صورت گرفته است.

امام عسکری(ع) در دیدارها و گفت و گوهای خود با اصحاب و یارانش بر این نکته تأکید می‌کرد که آن حضرت فرزندی دارد که جانشین و امام پس از وی است و او همان مهدی موعودی است که غایب خواهد شد.

در سخنان امامان مسأله غیبت اساساً به عنوان یک سنت‌الهی مطرح شده که در امت‌های پیشین و انبیای گذشته و اوصیای ایشان معمول بوده است در این بیانات بر این نکته تأکید شده که پیامبران الهی نیز در برهه‌هایی از دوران نبوت­شان بنا به عللی از انظارمردم و از میان جامعه غایب می‌شدند از جمله پیامبرانی که در این روایات به غیبت آنها اشاره شده حضرت صالح(ع) است.

بنا به این روایات وی در سن پیری از میان قوم‌اش غایب شد و غیبت‌اش به طول انجامید به طوری که چون به میان قوم‌اش بازگشت او را نمی‌شناختند، موسی(ع) نیز مدتی از میان قوم‌اش غایب شد و در این مدت بنی‌اسرائیل در سرگردانی و حیرت بسیار بسر می‌بردند چنین غیبت‌هایی برای حضرت یونس و یوسف و برخی دیگر از پیامبران نیز ذکر شده است[4].

این روایات درصدد بیان این هستند که غیبت یکی از سنت‌های الهی در میان انبیاء و اوصیای ایشان بوده چنانچه در امت‌های گذشته محقق شده است بر این اساس غیبت امام مهدی(عج) به غیبت پیامبران گذشته تشبیه شده و در راستای همان سنت‌ الهی برشمرده شده است.

به هرحال اصل ایده غیبت در مورد امام مهدی(عج) و اعتقاد به امام غایب از اعتقادات مسلم و از ضروریات مذهب امامیه به­حساب می‌آید چنانچه روایات منقول از رسول اکرم(ص) و ائمه(ع) بر آن تأکید داشته و دلیل بر این مطلب‌اند و علت اینکه عده‌ای به غلط ادعای غیبت رهبر و مرادشان را می‌کنند به خاطر وجود اعتقاد صحیح ایدة غیبت در این زمینه است. بعد از تبیین این مطلب حال باید دید که غیبت آن‌حضرت چگونه است؟

در ارتباط با چگونگی غیبت امام مهدی(عج) و تبیین روشی که خداوند برای آن حضرت در پنهان زیستی قرار داده، دو دیدگاه قابل طرح است.[5]
1. گروهی بر این باورند که غیبت امام(ع) به صورت ناپیدایی بوده و جسم آن‌حضرت از دیده‌ها پنهان است درحالی که او مردم را می‌بیند ولی مردم او را نمی‌بینند و در عین حال که گاهی در یک مکان وجود دارد ولی آن مکان از او خالی دیده می‌شود.

معتقدین به این رویکرد برای تأیید نظریه خویش تلاش دارند تا از احادیث و روایات نیز بهره‌گرفته و به آنها استشهاد نمایند چنانچه ریان بن صلت از امام رضا(ع) نقل می‌کند که از آن‌حضرت درباره امام قائم(ع) سوأل شد، امام در جواب فرمود: جسم‌اش دیده نمی‌شود و به اسم خویش نامیده نمی‌شود[6].

همچنین از امام صادق(ع) نقل شده که آن‌حضرت فرمود: امام جسمش از شما پنهان می‌شود[7]. با اینگونه غیبت امام در پناهگاهی امن به سر برده و از ظلم ستمگران در امان خواهد بود.

این شیوه از غیبت تنها ار راه اعجاز الهی ممکن و میسور خواهد بود، یعنی در حقیقت پیروان این نظریه باید ملتزم شوند که امام بنحو اعجاز از دیده‌ها پنهان بوده و ناپیدا می‌باشد.

اشکال این دیدگاه آن است که قبول اعجاز در صورتی است که امری از راههای دیگر قابل اثبات نباشد و راه منحصر در انجام اعجاز باشد یعنی اگر تنها راه حفظ امام(ع) اختفای جسم وی از دیدة مردم باشد در این صورت بر خداوند متعال انجام این معجزه به‌منظور تحقق هدف مهم‌تر لازم و واجب خواهد بود در حالیکه در تبیین دیدگاه دوم گفته می‌شود که راه حفظ امام(ع) منحصر در اختفای جسم او از دید مردم نبوده و راه دیگری نیز برای حفظ امام(ع) وجود دارد بنابراین روایاتی که اختفای جسم آن‌حضرت را مطرح کرده‌اند باید تفسیر و توجیه گرداند.

2. گروهی دیگر معتقدند غیبت امام مهدی(عج) به صورت ناشناسی است نه ناپیدایی جسم، یعنی مردم او را می‌بینند ولی وی را نمی‌شناسند زیرا آن‌حضرت از همان ابتدای ولادت از دیده‌ها مخفی نگه‌داشته شده است فقط تعداد اندکی از یاران خاص، آن‌حضرت را دیده بودند و بر آنان نیز تأکید شده بود که این امر را پنهان نگه دارند طبعاً هر چه بر زمان غیبت صغری بیشتر می‌گذشت افرادی که آن‌حضرت را در طفولیت دیده بودند از دنیا رحلت می‌کردند تا اینکه بتدریج نسل آنها منقرض گردید و فردی از آنان باقی نماند تا امام را بشناسد و به دیگران معرفی کند و نسلهای جدید نیز از طریق ارتباط به­وسیله نواب خاص هرگز چهرة امام را ندیدند و در نتیجه مردم به­کلی از شکل و شمایل آن‌حضرت بی‌خبر بودند به­طوری که اگر با آن‌حضرت روبرو می‌شدند ایشان را نمی‌شناختند و اگر هم کسی با وی مواجه شود او را فردی همانند سایر مردم می‌پندارد و بدین ترتیب امام(ع) در هر جایی که دلخواه اوست می‌تواند زندگی کند بدون اینکه کسی به شخصیت حقیقی ایشان توجهی داشته باشد بنابراین غیبت آن‌حضرت به‌شکل ناشناسی است نه ناپیدایی، معتقدین به این دیدگاه بر تأیید نظریه خویش به دلایلی چند تمسک جسته‌اند:

الف) روایات: شیخ طوسی در کتاب الغیبة از نایب دوم (محمد بن عثمان عمری) نقل کرده که گفت: به خدا قسم صاحب این امر هر سال در موسم حج حضور دارد، مردم را می بیند و می‌شناسد ولی مردم او را می‌بینند و نمی‌شناسند.[8]
همچنین روایاتی که بر عدم جواز تسمیه آن‌حضرت دلالت دارند نیز بر این امر دلیل و شاهدند زیرا اگر منظور از غیبت ناپیدایی باشد در این­صورت از نام بردن اسم آن‌حضرت، خطری وجود ایشان را تهدید نخواهد کرد بر خلاف اینکه اگر منظور از غیبت ناشناسی باشد که در این صورت بردن اسم آن‌حضرت موجب افزایش خطر می‌گردد زیرا اگر اسم برده شود و عنوان و خصوصیات حضرت شناخته شود دیگر امنیتی نخواهد بود و احتمال ضرر و اذیت زیاد خواهد شد.

ب) شواهد تاریخی: ابوسهل نوبختی در ارتباط با عدم انتخاب خود به عنوان نایب خاص و انتقال نیابت به حسین بن روح می‌گوید: من شخصی هستم که با مخالفین برخورد دارم و با آنها مناظره و گفتگو می‌کنم و اگر جای آن حضرت را همچون حسین بن روح بدانم و در تنگنا قرار گیرم امکان فاش کردن راز و نشان دادن آن­حضرت در من بیشتر است اما حسین بن روح چنین نیست و اگر او امام را در زیر لباس خویش پنهان کرده باشد و خود با قیچی تکه تکه شود دامان از روی امام بر نخواهد داشت[9]. این سخن بیان­گر آن است که غیبت امام به صورت ناشناس است نه ناپیدایی.

ج) پذیرش این دیدگاه مستلزم پذیرش اعجاز در غیبت آن‌حضرت نمی‌شود زیرا با امکان ناشناس ماندن امام، دیگر نیازی به ناپیدایی نیست تا گفته شود ناپیدایی ایشان از راه اعجاز صورت می‌گیرد زیرا اعجاز در جایی است که برای اثبات حقانیت مطلبی تنها راه، راه اعجاز باشد اما در این مورد حفظ وجود امام از راه دیگری غیر از ناپیدایی ممکن است، پس نیازی به حفظ وی از راه اعجاز نمی‌باشد، به عبارت دیگر تمسک به اعجاز بر خلاف اصل است و آن در صورتی است که راه اثبات امری منحصر در اعجاز باشد در حالیکه راه حفظ وجود امام(ع) منحصر در اعجاز(ناپیدایی) نیست بلکه از راه ناشناس نیز ممکن و میسور است.

به نظر نگارنده این دو قول(ناپیدایی جسم) و (ناشناس بودن امام) که برگرفته از روایات است هر دو ناظر به یک مطلب بوده و آن حفظ جان امام از خطرات است و با همدیگر قابل جمع‌اند زیرا آن دسته از روایات که بر ناپیدایی جسم امام(ع) دلالت دارند بدین معنی نیست که آن‌حضرت درزمان غیبت از قوای جسمانی برخوردار نباشد و دارای جسم مثالی و برزخی باشد بلکه غیبت آن حضرت با همین بدن مادی و جسمانی است بنابراین این دسته از روایات که دلالت بر عدم امکان رؤیت امام دارند را باید حمل نمود بر یک حالت استثنایی و عملی خارق العاده زیرا بر طبق مصالحی که در غیبت امام(ع) وجود دارد خداوند بین امام و مردم حجاب قرار می‌دهد تا مردم نتوانند ایشان را مشاهده کنند، این شیوه برای حفظ اولیاء الهی از طرف خداوند یک سنت محسوب می‌شود.

چناچه خداوند برای حفظ جان پیامبراش از آسیب دشمنان، او را از چشم آنان مستور می‌دارد شاهدش آیه 9 سوره (یس) است “وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ” براساس این آیه خداوند بین پیامبر(ص) و دشمنان حجابی قرار داده که آنان توان دیدن آن­حضرت را نداشتند.[10] در بعضی از روایات نقل شده است که رسول خدا(ص) وقتی دیدند کفار و مشرکین نسبت به وی قصد سوئی دارند این آیه را خواند و از نظر آنها ناپدید شد، دشمن او را ندید و خداوند کید و شرشان را از وی دفع کرد.[11]
و در آیه دیگر خداوند خطاب به پیامبر(ص) می­فرماید: “وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُورا” چون قرآن را می‌خوانی ما میان تو و میان کسانی که به روز قیامت ایمان ندارند حجابی ساتر قرار می‌دهیم.[12]
جمعی از مفسرین مانند طبرسی در مجمع البیان[13] و فخر رازی در تفسیر کبیر[14] در شأن نزول این آیه گفته‌اند آیه درباره گروهی از مشرکان نازل شده که پیامبر(ص) را به هنگامی که در شب قرآن تلاوت می‌کرد و در کنار خانه کعبه نماز می‌گذارد آزار می‌دادند و او را با سنگ می‌زدند و یکی از افرادی که درصدد برآمد تا پیامبر(ص) را مورد آزار و اذیت قرار دهد همسر ابولهب بود پیامبر(ص) فرمود: خداوند دیده او را از من گرفت و من را از او پنهان نمود.[15]
از این موارد بر می‌آید که یکی از سنت‌های الهی برای حفظ جان رسول خدا(ص) از آسیب دشمنان مخفی نمودن آن حضرت از دیددشمنان بوده است یعنی در عین حالی که پیامبر(ص) در میان مردم حضور جسمانی داشت اما در عین حال با اعجاز الهی، دشمنان قادر به دیدن آن‌حضرت نبودند، این سنت در مورد حضرت مهدی(عج) بر طبق روایاتی که می‌گویند “لایری جسمه” نیز جاری بوده و اعمال می‌گردد یعنی در هر نقطه‌ای که با دیدن آن حضرت برای او احتمال خطر وجود داشته باشد در این صورت خداوند او را از شر دشمنان حفظ می‌کند، این دسته از روایات در حقیقت بیانگر یک شیوه خاصی از حفظ امام است که به شیوة عدم رؤیت جسم امام صورت می‌گیرد.

و روایات دسته دیگر (ناشناسی) نیز بیان­گر شیوه‌ای دیگر از حفظ امام از آسیب دشمنان است.

بنابراین می‌توان گفت خداوند برای حفظ امام ممکن است شیوه‌های مختلفی را به­کار برد گاه به­نحو پنهان کردن جسم امام از دید دشمنان، و گاه به­نحو تصرف در درک مردم، با اینکه آن حضرت را می‌بینند و او را مشاهده می‌کنند اما او را نمی‌شناسند پس اصل بر حفظ امام است منتهی شیوه و نحوة حفظ بسته به شرایط فرق می‌کند یک دسته از روایات بیان­گر توصیف یک شیوه‌اند و دستة دیگر از روایات بیان­گر توصیف شیوه دیگر یعنی خداوند امداد خویش را شامل حال امام(ع) کرده و برای حفظ او گاه در چشم مردم و حسن بینایی آنها تصرف می‌کند که از این حالت در روایات به (لایری جسمه) تعبیر شده است و گاه در ادراک آنها تصرف می‌کند که از این حالت در روایات به “یرونه و لایعرفونه” تعبیر شده است بنابراین باید گفت هر دو دسته از روایات به یک مطلب اشاره دارند و آن حفظ امام از آسیب‌ دشمن است منتهی کیفیت حفظ امام دو گونه معرفی شده است در نتیجه غیبت و پنهان زیستی امام(ع) با این دو راهی که در روایات به آنها تصریح شده است محقق می‌شود.

حال باید دید که آیا غیبت و پنهان زیستی امام(ع) با امکان مشاهده و دیدار با آن‌حضرت منافات دارد یا نه؟ پاسخ این مطلب در یادداشت آینده خواهد آمد.

پی نوشت ها:

[1]. “الفصل التاسع: اعتراف الامامیة بان الله تعالی اباح للامام الاستتار عن الخلق و سوغ له الغیبة عنهم بحیث لایلقاه احد منهم فیعرفه بالمشاهده لطفاً له فی ذلک و لهم و اقرارهم بان الله سبحانه لا یبیع الاما هو صلاح و لا یسوغ الا ما هو فی التدبیر صواب و لا یفعل بعباده الا مابهم حلجة الیه مادامت المحنة و التکلیف باقیاً و هذا ینفض قولهم فی مشاهدته و اخذ معالم الدین فیه…..” الفصول العشره ص49-50

[2]. کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص286،باب 25، ح4 و ح1.

[3]. همان، ج1، باب25، ح7.

[4]. المسائل العشر فی الغیبه، ص75-76

[5]. تاریخ الغیبة الکبری، ص31

[6]. “لایری جسمه و لایسمی اسمه،” اصول کافی، ج1،ص333،و کمال الدین، ج2، ص370 و ص648.

[7]. کمال الدین، ج2، ص333.

[8]. “والله ان صاحب هذاالامر یحضر الموسم کل سنة فیری الناس و یعرفهم و یرونه و لایعرفونه” بحارالانوار،ج52، باب23، ص152 و وسایل الشیعه،ج11، ص135.

[9]. الغیبة، ص391

[10]. یس : 36، آیه9

[11]. ترجمه تفسیر المیزان، ج17، ص99، به نقل از الدر المنشور، ج5، ص258.

[12]. سوره اسراء:17، آیه 45

[13]. تفسیر مجمع البیان ذیل آیه 45 سوره اسراء.

[14]. تفسیر الکبیر، ج10، ص223

[15]. “لقد اخذالله ببصرها عنی…” سیره ابن هاشم، ج1، ص238

منبع: پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد