خانه » همه » مذهبی » فدائیان اسلام و تروریسم؟

فدائیان اسلام و تروریسم؟


فدائیان اسلام و تروریسم؟

۱۳۹۴/۱۱/۰۲


۱۹۴ بازدید

با سلام و احترام خدمت شما ، ماهیت اقدام فدائیان اسلام با اقدام گروههای تروریستی همچون منافقین و داعش و مانند آن بسیار متفاوت است. با این توضیح که واژه ترور مأخوذ از فرانسه به معنای قتل سیاسی با اسحله است و در همین راستا تروریسم به عنوان خشونت سیاسی ترجمه شده است . ترور در فرهنگ نامه هاى غربى عبارت است از: «رفتار اجبارآفرین فردى یا دسته جمعى با به کارگیرى استراتژى هاى خشونت بار همراه با ترس و وحشت که با یک هدف و انگیزه سیاسى و قدرت طلبى صورت مى گیرد».( مجله سیاست خارجى، سال هفتم، تابستان وپاییز 1372، شماره 2 و 3، ص 431) تروریسم بین المللی همراه با عناصری مطرح می شودکه عبارت است از: عبارت است از: 1ـ رفتار خشونت بار توأم با ارعاب. 2ـ دارا بودن اهداف و انگیزه سیاسی. 3ـ دارا بودن یک عنصر بین الملل.( هاشمی کامران، حقوق اسلامی در مقابل تروریسم بین المللی، راهبرد، ش21، مرکز تحقیقات استراتژیک، ص 138) مفهوم ترور در ادبیات غرب، مفهومى بسیار مبهم است که هر کشور براساس منافع خود، تعریفى از آن ارائه داده و این خود اختلاف بر سر مصادیق را پدید آورده است؛ مثلاً آیا اقدامات خشونت بارى که همه گروه هاى محروم از حق تعیین سرنوشت، مرتکب مى شوند – حتى در صورتى که این خشونت متوجه غیر نظامیان نباشد – مشمول مفهوم تروریسم است؟ آیا فلسطینى هایى که از همه حقوق خود محروم شده اند و بدین وسیله پاسخ اسرائیل را مى دهند، محکوم اند و در نتیجه باید تسلیم تجاوزگران اسرائیل شوند؟ و یا آنکه که منشأ این اقدامات خشونت بار را دولت متجاوز اسرائیل و کلاً دولت هایى که به ناحق مردم را از حق تعیین سرنوشت خود محروم کرده اند، دانست؟ در ادبیات اسلامى این واژه مترادف با کلمه «فتک» به معناى کشتن غافلگیرانه آورده شده است.(محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج 9، ص 4508) ترور به هرنوع عملی که به منظور اهداف غیر انسانی و در جهت افساد و متضمن به خطر افکندن امنیّت و ایجاد زمینه تعرض و محدودیت در مورد حقوق مشروع بشری و موجب سلب آرامش شود اطلاق می گردد.( عمید زنجانی، عباس علی، فقه سیاسی، تهران: امیر کبیر، ج3، ص 426) از نظر فقه اسلامى مى توان گفت: 1. کشتن انسان هاى بى گناه – از هر فرقه یا مذهب و در هر مکانى که باشد – حرام است. 2. افرادى به دلیل جرمى که مرتکب شده اند، مهدورالدم شناخته مى شوند. کشتن این افراد براساس ضوابطى واجب مى گردد. جرم آنها ممکن است شرکت در جنگ علیه مسلمین و نظام اسلامى باشد (کفار حربى) و یا توطئه علیه مقدسات اسلامى – مثلاً ناسزا گفتن به پیامبر(ص)و ائمه(ع) و یا اذیت و آزار آنان – و یا شرکت فعال در تحکیم پایه هاى حکومت طاغوتى و ستمگر که دست هاى آن به خون هزاران مسلمان بى گناه آلوده است. اصل این حکم، یک امر مخفى و پوشیده و سرى نیست. هرگاه ولى امر مسلمین تشخیص دهد که فردى یا افرادى توطئه گر بوده و تحت تعقیب هستند و از کیفر اسلامى مى گریزند و یا در دسترس حکومت اسلامى نیستند؛ به طور علنى و آشکار چنین دستورى را صادرخواهد کرد. این قضیه به معناى سلب امنیت از شهروندان حکومت اسلامى یا دیگران نیست؛ بلکه قاعده اولیه همانا حرمت جان، مال و ناموس و حفظ حقوق همه انسان ها – با هر مسلک و مذهب و اعتقادى – است؛ مگر آنکه مرتکب خیانت یا جرمى گردیده باشند. . همه موارد به اذن و اجازه رهبرى آگاه اسلامى (پیامبر(ص) یا ائمه(ع) و یا در عصر غیبت، فقهاى عظام) باید صورت پذیرد.(التحریرالوسیله، ج 1، ص 462،مسأله 11 ذیل: القول فى مراتب الامر بالمعروف والنهى عن المنکر) در زمان وجود حکومت اسلامى، خود حکومت – که در رأس آن فقیهى آگاه، عادل، مدیر و مدبر قرار دارد – اقدام قانونى به این امر خواهد نمود؛ ولى هنگامى که حکومت اسلامى و ولى فقیه نافذالرأى در سراسر بلاد وجود نداشته باشد، صدور اذن به وسیله هر یک از فقهاى عظام ممکن است. این اجازه ممکن است به جمع یا گروه خاصى با تحدید موارد آن واگذار گردد، مثلاً اصل تلاش براى نابودى حکومت طاغوتى سابق و کارگزاران آن در رأس برنامه هاى مبارزاتى فقیه شامخ و بى بدیل عصر؛ یعنى، حضرت امام خمینى(ره) قرار داشت. بنابر این ، اسلام با کشتار انسان هاى بى گناه با هر عنوان و نام – ترور یا غیرترور – و با هر انگیزه اى سیاسى یا مذهبى و … و از هر فرقه اى که باشد – مسیحى، یهودى یا مسلمان – و در هر کجاى عالم که باشند و با هر وسیله اى مخالف است؛ بلکه این کار جنایت است و باید محکوم و عامل آن مجازات گردد. بر این اساس باید، بین دفاع مشروع و مبارزات نهضت های آزادی بخش و یا واکنش های مذهبی و دینی به اهانت به مقدسات دینی با تروریسم تفاوت و تمایز قایل شد زیرا در اسلام سوء قصد و تهدید جان افراد بی گناه، ایجاد رعب و وحشت، آدم ربائی، گروگان گیری، رفتار خشونت بار توأم با ارعاب و اقدام مسلحانه که بر علیه افراد بی گناه باشد مشروع نیست.( ترجمه تحریر الوسیله، ج 4، دفتر تبلیغات اسلامی، ص239) اما آنچه در مبارزات آزادی بخش و یا مقابله با اهانت کنندگان به مقدسات اسلامی صورت می گیرد اولاً متوجه همه افراد نبوده به ویژه مردم بی دفاع نبوده و تنها محدود به کسانی است که با اقدامات خود موجودیت نظام اسلامی یا مقدسات آن را به خطر انداخته اند و نوعی دفاع محسوب می گردد و ضوابط و احکام شرعی بر آن حاکم است . اولین حرکت مرحوم نواب واکنشی است که نسبت به کسروی دارد کسروی خصوصاً در کتاب «شیعه گری» سخت ارزش های شیعی را مورد حمله قرار داده بود و توهین هایی به پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و امام صادق ـ علیه السلام ـ روا داشته بود و مدعی بود قرآن کلام خداوند نیست و در صدد تأسیس مکتب «پاک دینی» بود. این بود که مرحوم نواب با روبرو شدن با این مطالب گفتند: «آیا یک فرد مسلمان زنده باشد و به ساحت اولیاء دین جسارت شود» البته هتاکی های کسروی واکنش های مردمی را به دنبال داشت و کسروی هم از عکس العمل مردم سخت به وحشت افتاده بود و طی اعلامیه ای قرآن سوزی خود را انکار کرد اما هم چنان به گفته ها و نوشته های خود مُصرّ بود لذا جواب او را اندیشمندان داده بودند و مسئله کسروی برای علماء و متدینین مسئله اول شده بود و آنان با نوشتن طومار از دادگستری خواستند تا کسروی را به اتهام توهین و تمسخر مقدسات، پای میز محاکمه بکشاند اما فدائیان اسلام مانند بسیاری از مردم چون به اساس حکومت (پهلوی) اعتقادی نداشتند، با نظر بدبینانه به این قضیه می نگریستند. بالاخره در این فضایی که اشاره کردیم مرحوم نواب در نجف، جزوات منتشر، از سوی کسروی را نزد مرحوم آیت الله العظمی سید حسین قمی می برد و آن را تقدیم ایشان می کند و مرحوم آیت الله العظمی سید حسین قمی نویسنده جزوات را مرتد و مهدور الدم می نامد و این می شود که ایشان حرکت می کنند به ایران می آیند و کسروی را پیدا کرده، و با کسروی طی چندین جلسه مناظره داشته اند تا این که اصرار کسروی را بر ارتداد خود می بینند و تصمیم به انجام تکلیف و وظیفه می گیرند و این حرکت هم باعث می گردد «فدائیان اسلام شکل بگیرد البته ما نمی خواهیم همه حرکات فدائیان اسلام را در این جا تایید کنیم بلکه می خواهیم حرکت دینی نواب و فدائیان اسلام را که واکنشی دینی و عمل به تکلیف دینی آن ها بوده است از حرکت تروریستی متمایز کنیم و تفاوت قائل شویم. مرحوم خلیل طهماسبی از یاران فدائیان اسلام می گوید: نزد مرحوم آیت الله العظمی سید صدر الدین صدر (از مراجع تقلید) رفتیم و گفتیم «حضرت آیت الله؛ من مقلد شما هستم، استدعا دارم از نظر شرعی تکلیف مرا معلوم کنید» آیت الله العظمی صدر پاسخ فرمودند: «من تا کنون هر راهی که نواب رفته تأیید کرده ام و هم اکنون هم تأیید می کنم. راه شما درست است. همین راه را ادامه بدهید. » مرحوم آیت الله میرزا محمد علی شاه آبادی استاد عرفان امام خمینی ـ رحمه الله علیه ـ شخصی که بسیار زاهد و پرهیزکار بودند برای خرید اسلحه و هدم کسروی، هشتصد تومان به نواب دادند و بر همگان مسلم گردید که ایشان از این حرکت فدائیان اسلام و نواب حمایت همه جانبه کردند و یا در خصوص قتل رزم آرا فردی که به عنوان بزرگترین عامل دست نشانده انگلیس و مانع بزرگی بر سر راه ملی شدن نفت و حامی تسلط انگلیسی ها بود مورد تأیید مرحوم آیت الله ابوالقاسم کاشانی قرار گرفت و خلیل طهماسبی از یاران فدائیان اسلام که به عنوان ضارب دستگیر شده بود توسط مرحوم کاشانی تایید و مصوبه مجلس شورا باعث شد ایشان آزاد گردند با وجود تأییدات شرعی چگونه می توان اقدام انقلابی مرحوم نواب در خصوص مجروح کردن کسروی و قتل رساندن او توسط سید حسین امامی و یا قتل رزم آرا را ترور نامید بنابر این بنابر دیدگاه ما این قبیل حرکت های انقلابی که به خاطر تکلیف دینی انجام می گیرد در ردیف ترور و تروریسم قرار نمی گیرد. خصوصاً که در عصر حکومت و حاکمیت اسلامی نبوده است و حرکت آنان یک حرکت غیر مشروع و غیر قانونی نبوده است بلکه آنان به تکلیف دینی خود پرداخته اند به خصوص این که ما انقلاب و حاکمیت دینی فعلی را مرهون اقدامات شجاعانه نواب و یارانش می دانیم. در واقع حرکت نواب و فدائیان اسلام موجب قدرت دین، ایجاد روحیه، شجاعت دینی و عاشورایی در بین مردم گردید و توانست در ابعاد مختلف اثرات بسیار مهمی در پیشبرد نهضت ملی و نهضت های بعدی داشته باشد. چگونه می توان حرکت نواب و یارانش را در اعدام انقلابی کسروی ترور نامید در حالی که کسروی به شدت از سوی حکومت و دولت های بیگانه حمایت می شد او که با کمال وقاحت به اسلام و احکام آن و به خصوص به وجود مبارک امام صادق ـ علیه السلام ـ و امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ توهین کرده بود و همین بود که مرحوم نواب و یارانش به تکلیف دینی خود پرداختند و پس از دستگیری آنان، آیت الله العظمی سید ابو الحسن اصفهانی (از مراجع تقلید) فردی را با نامه ای به ایران فرستادند که یا آن ها را آزاد می کنید یا خودم شخصاً می آیم و این کار را می کنم (یالثارات «حدیث رویش»، دی ماه، 1384، ص 22) و چون مرحوم نواب و یارانش فرد مرتد و مهدور الدمی را به قتل رسانده بودند، مرحوم آیت الله حاج غلامحسین تبریزی که منزل خود را مرکز مبارزه با کسروی قرار داده بود می گوید: «حاضرم نیم قرن نوکر امام حسین ـ علیه السلام ـ بودن، نوشتن، گفتن و تبلیغ کردن را بدهم به این بچه های پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و در عوضش، اجر کشتن کسروی را بگیرم».(همان ، ص 35)و هم چنین آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی که پس از رحلت آیت الله العظمی صدر، فدائیان اسلام عمدتاً در تقلید به ایشان روی آورده بودند درباره عملکرد مرحوم نواب صراحتاً می گوید که «او وظیفه شرعی اش را می داند و به آن عمل می کند»( همان ، ص 42)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد