خانه » همه » مذهبی » فرق اخلاق دینی و سکولار

فرق اخلاق دینی و سکولار


فرق اخلاق دینی و سکولار

۱۳۹۲/۰۹/۲۰


۶۸۱ بازدید

تفاوت اخلاق اسلامی و اخلاق سکولار در چیست؟

با اهدای سلام خدمت برادر عزیز؛از تفاوت ارزش اخلاق سکولار و اخلاق دینی پرسیده اید. باید عرض کنم اینکه می فرمایید این همه آدمِ اخلاق مدارِ بی دین این افرادی که می فرمایید کجایند؟ اگر منظورتان شهروندان اروپا و آمریکا است. در آمریکا که نهایت تمدن است و چندسالی است که پایان تاریخ را رسماً اعلام نموده اند چند ساعت که پلیس اعتصاب کرد مردم حمله کردند و برخی فروشگا ه ها را غارت کردند. اگر ایشان اخلاق مدارند؛
این همه دوربین های کنترل ترافیک در خیابان ها برای چیست؟ جریمه های سنگین و نظارت های پیچیده دولت ها روی شهروندان عادی برای چیست؟
چرا بالاترین آمار تجاوزهای جنسی و سقط جنین عمدتاً متعلق به کشورهای اروپایی است؟
چرا رقاص خانه ها و کاباره ها و مشروب فروشی ها بیشترین مشتری و درآمد را دارند؟
چرا این همه فیلم های فاسد در این کشورها به خورد مردم داده می شود؟ این ها مصادیق اخلاق ورزی و اخلاق محوری است!؟ استعمار دویست ساله ملت های دیگر و به راه انداختن دو جنگ بزرگ جهانی که طبق آمار حدود 80 میلیون کشته داشته است تنها از ایشان بر می آمد.
پس انگیزه های اخلاقی بودن را سیستم ها و اجبارهای بیرونی بر مردم تحمیل می کنند نه اینکه نفوس انسان ها طالب تعالی و بزرگوار شده باشد.
مثالی بزنم؛ کمترین حد اخلاق و روحیه اخلاقی این است که انسان نسبت به انجام بی اخلاقی واکنش نشان دهد و سعی کند اگر می تواند مانع آن گردد یا لا اقل تذکر دهد حال آنکه یکی از معضلات کشورهای اروپایی این است که مردم کاری به کار همدیگر در جرم و جنایت و یا حتی ارتکاب خلاف های ساده و روزمره ندارند و نسبت به آن هیچ واکنشی از خود نشان نمی دهند.
از این مصادیق که بگذریم، می پذیرم که ملل غربی در برخی رفتارهای اخلاقی مانند راستگویی یا نظم از ملت های مسلمان جلوترند. اما می دانیم اخلاقی بودن و انجام افعال اخلاقی انگیزه می خواهد. اگر این انگیزه از ایمان به خدا و قیامت تامین نگردد چه انگیزه دیگری می تواند انسان را از منافع و لذت شخصی مانع گردد و باعث شود فردی به منافع دیگران بیش از منافع خود بیاندیشد؟
مقصد و منطق ایشان از انجام این رفتارهای اخلاقی: که اگر من دروغ بگویم یا به عهدم وفا نکنم دیگری هم همین کار را می کند و زندگی و رفاه جمعی ما به هم می خورد پس برای اینکه دنیای بهتری داشته باشم باید راست بگویم. این است غایت صداقت و اخلاق ورزی در مغرب زمین؛ رفاه فردی و توسعه اجتماعی بیشتر در همین دنیا. به نظر شما این هدف برای اخلاق ورزی هدف متعالی و مناسبی است. این هدف را مقایسه بکنید با فردی که برای رضای خدا و تقرب به او که غایت همه عالم است از لذتی می گذرد یا به خلقی خدمت می کند. آیا نباید غیر از نگاه ظاهر بینانه صرف به رفتار افراد، به هدف و غرض رفتار نیز توجه کرد و آنگاه آن را مورد ارزیابی و ارزشگذاری جامع و تمام عیار قرار داد!؟ شما خود در برخورد های روزانه اگر کسی برای شما هدیه بیاورد ابتدا به غرض او توجه می کنید نه به رفتارش. اگر به نظرتان غرض او این باشد که فردا از اداره شما وام بگیرد هدیه او و عمل اخلاقی او را بی ارزش میدانید حتی اگر هدیه قابل توجهی باشد. لذا همیشه نیت و غایت فعل است که ارزش آن را تعیین می کند. حال چطور در مورد اخلاق غربی ها تنها باید به رفتار آن ها فارغ از غایت بنگریم و اینطور ارزشگذاری کنیم!؟
علامه طباطبایی ره (که در آزاد اندیشی شهره و سرآمد هم عصران و شاگردان خویش بوده است)در تفسیر المیزان این موضوع را به نحوی دیگر توضیح می دهند؛اینکه چرا در مغرب زمین مردم برخی رفتارهای اخلاقی را بهتر و بیشتر از ما مسلمانان رعایت می کنند. ایشان می فرماید: زیرا در تمدن غرب با فرهنگ سازی های چند ده ساله فردیت انسان را بزرگ تر کرده و به ملت گسترش داده اند. لذا منِ افراد بزرگ تر شده و منافع ملی را درنظر می گیرند، آن هم در چه جهتی، در جهت رفاه و زندگی دنیایی بهتر برای هم وطنان خود. لذا اگر دولت به او یا هم وطن او توهین کند ناراحت شده اما اگر دولت او به شهروند کشوری دیگر توهین کند ناراحت نمی شود. این یعنی معیار حق درنظر ایشان، ملیت این افراد است نه انسانیت و عدالت و توحید. (المیزان،ج4،ص166)
دین همیشه منادی اخلاق بوده و در طول تاریخ همیشه اسطوره های اخلاقی افراد دیندار بوده اند. این مطلبی است که حتی متفکرین غربی نیز قبول دارند لذا در آمریکا یکی از سیاست ها برای کم شدن جرم و جنایت تشویق مردم به شرکت در مراسم کلیسا و آیین های دینی است.
دین بهترین انگیزه را برای اخلاقی زیستن به انسان می دهد و همچنین بالاترین معرفت را نسبت به اصول و مصادیق اخلاق به بشریت می بخشد. در مورد انگیزه که سخن گفته شد اما در مورد کارکرد دین برای معرفت اخلاقی دو مورد مثال می زنم. همه می دانند عفت خوب است اما در غرب به خاطر محرومیت از معارف وحی در مصادیق عفت دچار خطا می شوند و مثلاً زنی را که با مرد نامحرم بگوید و بخندد یا ارتباط داشته باشد بی عفت نمی دانند. پس عقل بشر به خودی خود نمی تواند مصادیق بی عفتی و بسیاری دیگر از مفاهیم اخلاقی را تعیین کند.
مثال دوم در مورد مروت و جوانمردی است. فردی از امام صادق علیه السلام پرسید مروت چیست؟ حضرت فرمودند نزد شما چیست؟ عرض کرد یعنی اگر به انسان نعمتی رسید شکر کند و اگر نرسید صبر کند. حضرت فرمود این اخلاق که در حیواناتی چون سگ هم دیده می شود. مروت واقعی این است که اگر به تو نعمتی نرسید باز شاکر باشی و اگر نعمتی رسید آن را ایثار کنی و به دیگری بدهی. می بینید که باز عقل بشری مصداق متعالی اصول اخلاقی را متوجه نمی شود و این کارکرد دین برای معرفت اخلاقی بشر است.
در پایان باید متذکر شد که نمی توان انکار کرد که مسمانان از الگوهای اخلاقی و آرمان ها و اصول دینی خود در حوزه اخلاق بسیار دور افتاده اند و یقیناً با مذمت اخلاق غربی به دنبال تطهیر و مبرا دانستن خود از تقصیر نیستیم.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد