خانه » همه » مذهبی » فرق گناه کبیره باصغیره

فرق گناه کبیره باصغیره


فرق گناه کبیره باصغیره

۱۳۹۳/۰۶/۲۳


۱۷۱۹ بازدید

فرق گناه کبیره باصغیره در چیست چند نمونه گناه صغیره نام ببرید ودر صورت توبه نکردن از کناه صغیره عقاب دارد یانه باتشکر

اقسام گناه
عالمان اسلامى گناهان را بر دو گونه تقسیم نموده اند: گناهان کبیره (بزرگ) و گناهان صغیره (کوچک).
این تقسیم بندى از قرآن و روایات سرچشمه گرفته است در قرآن چنین مى خوانیم: «ان تجتنبوا کبائر ماتنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلا کریماً اگر از گناهان کبیره اى که از آن نهى شده اید، اجتناب کنید، گناهان کوچک شما را مى پوشانیم وشما را در جایگاه خوبى وارد مى سازیم».
و در جاى دیگر آمده است: و وضع الکتاب فترى المجرمین مشفقین ممّا فیه و یقولون یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لایغادر صغیرة ولا کبیرةً الا احصاها و کتاب (نامه اعمال) در آنجا گذارده شود، گنهکاران را مى بینى که از آنچه در آن است، ترسان و هراسناکند، و مى گویند: اى واى بر ما، این چه کتابى است که هیچ عمل کوچک و بزرگى نیست، مگر اینکه آن را شماره کرده است؟
و درباره ى بهشتیان مى خوانیم: و الَّذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش مواهب آخرت، جاودانه است براى آنانکه از گناهان بزرگ و کارهاى زشت پرهیز مى کنند.
از این آیات به روشنى استفاده مى شود، که گناهان، دو گونه اند: کبیره و صغیره و همچنین استفاده مى شود بعضى از گناهان، بدون توبه حقیقى بخشودنى نیست، ولى بعضى از آنها بخشودنى است.
امام على علیه السلام در گفتارى فرمود: «ان الذنوب ثلاثة فذنب مغفور و ذنب غیر مغفور و ذنب نرجو لصاحبه و نخاف علیه گناهان بر سه گونه اند: گناه بخشودنى و گناه نابخشودنى و گناهى که براى صاحبش، هم امید بخشش داریم و هم ترس از کیفر».
سپس فرمود: اما گناهى که بخشیده است، گناه بنده اى است که خداوند او را در دنیا کیفر مى کند و در آخرت کیفر ندارد. در این صورت خداوند حکیم تر و بزرگوارتر از آنست که بنده اش را دو بار کیفر کند.
اما گناهى که نابخشودنى است، حق الناس است یعنى ظلم بندگان نسبت به همدیگر که بدون رضایت مظلوم بخشیده نمى شود.
و اما نوع سوم، گناهى است که خداوند آن را بر بنده اش پوشانده و توبه را نصیب او نموده است، و در نتیجه آن بنده هم از گناهش هراسان است و هم امید به آمرزش پروردگارش دارد، ما نیز درباره ى چنین بنده اى، هم امیدواریم و هم ترسان.
ملاک کبیره (بزرگ) بودن گناه
در قرآن مجید و کلام معصومین (ع) کلیه اعمالى که گناه محسوب مى شود، بیان گردیده است، منتهى کبیره بودن گناه، پیرو ملاک هایى است که به وسیله آنها شناخته مى شوند.
در کتاب تحریر الوسیله امام خمینى قدس سره در مورد معیار گناهان کبیره، چنین آمده است:
1- گناهانى که در مورد آنها در قرآن یا روایات اسلامى وعده ى آتش د دوزخ، داده شده باشد.
2- از طرف شرع، به شدت، از آن نهى شده است.
3- دلیل، دلالت دارد که آن گناه، بزرگتر از بعضى از گناهان کبیره است.
4- عقل، حکم کند که فلان گناه، گناه کبیره است.
5- در ذهن مسلمین پاى بند به دستورات الهى، چنین تثبیت شده که فلان گناه، از گناهان بزرگ است.
6- از طرف پیامبر صلّى اللّه علیه و آله یا امامان علیهم السلام در خصوص گناهى تصریح شده که از گناهان کبیره است.(1)
البته گناهان کبیره نیز همه در یک سطح نیستند. بعضى بدون توبه بخشیده نمى شوند، مانند «شرک» و «قتل نفس» و برخى بدون توبه و تحت شرایطى و در اثر انجام کارهاى نیک ممکن است مشمول مغفرت گردند.
فهرست گناهان کبیره
روایات متعددى از ائمّه علیهم السلام به ما رسیده که بیانگر تقسیم گناهان به کبیره و صغیره است، و در «کتاب اصول کافى» یک باب تحت عنوان باب الکبائر به این موضوع اختصاص یافته که داراى 24 حدیث است.
در روایت اوّل و دوّم
این باب، تصریح شده که گناهان کبیره، گناهانى را گویند که خداوند، دوزخ و آتش جهنم را بر آنها مقرر نموده است.
در بعضى از این روایات(2)، هفت گناه به عنوان گناه کبیره، و در برخى از روایات(3) نوزده گناه به عنوان گناهان کبیره، شمرده شده است.
گرچه هر گناه، چون مخالفت فرمان خداى بزرگ است، سنگین و بزرگ مى باشد، ولى این موضوع منافات ندارد که بعضى از گناهان نسبت به خود و آثارى که دارد، بزرگتر از برخى دیگر باشد، و به گناهان بزرگ و کوچک تقسیم گردد.
امام خمینى (رض) در کتاب تحریر الوسیله مى گوید: گناهان کبیره، بسیار است، بعضى از آنها عبارتند از:
1- نا امیدى از رحمت خدا.
2- ایمن شدن از مکر خدا.
3- دروغ بستن به خدا یا رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و یا اوصیاى پیامبر علیهم السلام.
4- کشتن نا بجا.
5- عقوق پدر ومادر.
6- خوردن مال یتیم از روى ظلم.
7- نسبت زنا به زن با عفت.
8- فرار از جبهه جنگ با دشمن.
9- قطع رحم.
10- سحر و جادو.
11- زنا.
12- لواط.
13- دزدى.
14- سوگند دروغ.
15- کتمان گواهى (در آنجا که گواهى دادن واجب است).
16- گواهى به دروغ.
17- پیمان شکنى.
18- رفتار بر خلاف وصیّت.
19- شرابخوارى.
20- رباخوارى.
21- خوردن مال حرام.
22- قمار بازى.
23- خوردن مردار و خون.
24- خوردن گوشت خوک.
25- خوردن گوشت حیوانى که مطابق شرع ذبح نشده است.
26- کم فروشى.
27- تعرّب بعد از هجرت. یعنى انسان به جایى مهاجرت کند که دینش د را از دست مى دهد.
28- کمک به ستمگر.
29- تکیه بر ظالم.
30- نگهدارى حقوق دیگران بدون عذر.
31- دروغگویى.
32- تکبر.
33- اسراف و تبذیر.
34- خیانت.
35- غیبت.
36- سخن چینى.
37- سر گرمى به امور لهو.
38- سبک شمردن فریضه حج.
39- ترک نماز.
40- ندادن زکات.
41- اصرار بر گناهان صغیره.
اما شرک به خدا و انکار آنچه را که خداوند دستور داده، و دشمنى با اولیاى خدا، از بزرگترین گناهان کبیره مى باشد.
همانگونه که بیان شد طبق فتواى امام خمینى قدس سره گناهان کبیره، بسیار است و آنچه در بالا ذکر شد قسمتى از آنها است، مثلا توهین به کعبه و قرآن و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و امامان علیهم السلام یا ناسزا گفتن به آنها و بدعت گذارى و از گناهان کبیره است.
موارد تبدیل گناه صغیره به کبیره
از آیات و روایات استفاده مى شود که در چند مورد، گناه صغیره، تبدیل به کبیره مى شود و حکم گناهان کبیره را پیدا مى کند از جمله:
اول. اصرار بر صغیره
تکرار گناه صغیره، آن را تبدیل به گناه کبیره مى کند، و اگر انسان حتى یک گناه کند، ولى استغفار نکند، و در فکر توبه هم نباشد، اصرار به حساب مى آید. صغیره همچون نخ نازک و باریکى است که اگر تکرار شود، طناب و ریسمان ضخیم و کلفتى مى گردد که پاره کردنش مشکل است.
قرآن درباره ى پرهیزکاران مى فرماید: ولم یصروا على ما فعلوا و هم یعلمون آنان آگاهانه بر گناهانشان، اصرار نورزند.
امام باقر علیه السلام در شرح این آیه فرمود: اصرار، عبارت از این است که کسى گناهى کند و از خدا آمرزش د نخواهد و در فکر توبه نباشد.
امیرمؤ منان على علیه السلام فرمود: ایاک و الاصرار فانه من اکبر الکبائر و اعظم الجرائم از اصرار بر گناه بپرهیز، چرا که از بزرگترین جرایم است.
از گناهان کوچک غافل نشویم.
امام صادق علیه
السلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله همراه یاران (در سفرى) در سرزمین بى آب و علفى فرود آمد، به یارانش فرمود: ائتوابحطب هیزم بیاورید که از آن آتش روشن کنیم تا غذا بپزیم. یاران عرض کردند: اینجا سرزمین خشکى است و هیچگونه هیزم در آن نیست
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: بروید هر کدام هر مقدار مى توانید جمع کنید آنها رفتند و هر یک مختصرى هیزم یا چوب خشکیده اى با خود آورند و همه را در پیش روى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله روى هم ریختند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: هکذا تجتمع الذنوب این گونه گناهان، روى هم انباشته مى شوند.
سپس فرمود: ایّاکم و الُمحقّرات من الذّنوب از گناهان کوچک بپرهیزید که همه آنها جمع و ثبت مى گردد.
امام صادق علیه السلام فرمود: لا صَغیرة مع الاصرار در صورت اصرار، گناه صغیره اى نباشد.
دوم. کوچک شمردن گناه
کوچک شمردن گناه، آن را به گناه بزرگ تبدیل مى کند، براى روشن شدن موضوع، به این مثال توجه کنید:
اگر کسى سنگى به سوى ما پرتاب کند، ولى بعداً پشیمان شده و عذرخواهى کند، ممکن است او را ببخشیم، ولى اگر سنگ ریزه اى به ما بزند، و در مقابل اعتراض بگوید: این که چیزى نیست، بى خیالش. او را نمى بخشیم، زیرا این کار، از روح استکبارى او پرده برمى دارد و بیانگر آن است که او گناهش را کوچک مى شمرد. به این روایات توجه کنید:
امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: من الذّنوب التّى لا یغفر لیتنى لا یؤاخَذُ الّا بهذا از گناهان نابخشودنى این است که انسان بگوید: کاش مرا به غیر از این گناه مجازات نکنند یعنى آن گناه مورد اشاره را کوچک بشمرد».
امیرمؤ منان على علیه السلام مى فرماید: اشدّ الذّنوب ما استَهان به صاحبه بدترین گناهان، آن است که صاحبش آن را کوچک بشمرد.
امام صادق علیه السلام فرمود: از گناه حقیر و ریز، بپرهیز (سبک مشمار) که آمرزیده نشود. عرض کردم: گناهان حقیر چیست؟ فرمود آن است که: الرّجل یذنب فیقول طوبى لى لو لم یکن لى غیر ذلک کسى گناه کند و بگوید خوشا به حال من اگر غیر از این گناه نداشتم.
سوم. اظهار خوشحالى هنگام گناه
لذت بردن از گناه و شادمانى هنگام انجام گناه، از امورى است که گناه را بزرگ مى کند و موجب کیفر بیشتر مى شود. در اینجا به چند روایت توجه کنید:
امیرمؤ منان على علیه السلام فرمود: شر الاشرار من تبهّج بالشر بدترین بدها کسى است که به انجام بدى خوشحال گردد.
و نیز فرمود: مَن تَلذّذ بمعاصِى الله ذُل کسى که از انجام گناه، لذت ببرد خداوند ذلّت را به جاى آن لذّت به او مى رساند.
امام سجاد علیه السلام فرمود: إ یّاک و ابتهاج الذّنب فانّه اعظم من رکوبه از شاد شدن هنگام گناه بپرهیز، که این شادى بزرگتر از انجام خود گناه است.
و نیز فرمود: حلاوة المعصیة یفسدها الیم العقوبة عذاب دردناک گناه شیرینى آن را تباه مى سازد.
چهارم. گناه از روى طغیان
یکى دیگر از امورى که موجب تبدیل گناه کوچک به گناه بزرگ مى شود، طغیان و سرکشى در انجام گناه است در قرآن کریم مى خوانیم: امّا من طغى و اثر الحیاة الدّنیا فانّ الجحیم هى المأوى و اما آنها که طغیان کردند و زندگى دنیا را مقدم شمردند، بى گمان جایگاهشان دوزخ است.
پنجم. مغرور شدن به مهلت الهى
دیگر از امورى که گناه کوچک را به گناه بزرگ تبدیل مى کند، آن است که گنهکار مهلت خدا و مجازات نکردن سریع او را دلیل رضایت خدا بداند و یا خود را محبوب خدا بداند «و یقولون فى انفسهم لولا یعذّبنا اللّه بما نقول حسبهم جهنّم یصلونها فبئس المصیر گناهکاران در دل مى گویند: چرا خدواند مارا به خاطر گناهانمان عذاب نمى کند؟ جهنم براى آنها کافى است، وارد آن مى شوند و بد جایگاهى است».
وعده عذاب جهنم براى چنین افرادى، دلیل آن است که گناه افرادى که مغرور به عدم مجازات سریع خداوند هستند، گناه کبیره است.
ششم. تجاهر به گناه
آشکار نمودن گناه نیز، گناه صغیره را تبدیل به گناه کبیره مى کند، شاید از این نظر که آشکار نمودن گناه حاکى از تجرّى و بى باکى بیشتر گنهکار است، و موجب آلوده کردن جامعه، و عادى نمودن گناه مى گردد.
امیرمؤ منان على علیه السلام
فرمود: ایّاک و المجاهرة بالفُجور فانّه من اشدّ المآثم از آشکار نمودن گناهان بپرهیز، که آن از سخت ترین گناهان است.
و حضرت رضا علیه السلام فرمود: المستتر بالحسنة یعدل سبعین حسنة و المذیع بالسیّئة مخذول پاداش پنهان کننده کردار نیک، معادل هفتار کار نیک است، و آشکار کننده گناه، خوار مى باشد.
هفتم. گناه شخصیت ها
گناه آنان که در جامعه، داراى موقعیت خاص هستند، با گناه دیگران یکسان نیست، و چه بسا گناه صغیره آنها، حکم گناه کبیره را داشته باشد، زیرا گناه آنها داراى دو بعد است: بعد فردى و بعد اجتماعى.
گناه شخصیت ها و بزرگان از نظر بعد اجتماعى مى تواند زمینه ى اغوا و انحراف جامعه و موجب سستى دین مردم شود.
بر همین اساس، حساب خداوند با بزرگان و شخصیت ها، غیر از حساب او با دیگران است.
گناه بزرگان از دیدگاه قرآن در آیه 44 تا 48 سوره حاقهّ در باره عالمان بدعت گذار مى خوانیم:
و لو تقوّل علینا بعض الاقاویل. لاخذنا منه بالیمین. ثمّ لقطعنا منه الوتین. فما منکم من احد حاجزین.
و اگر او (پیامبر) سخن دروغ بر ما مى بست، ما او را با قدرت مى گرفتیم، سپس دشاهرگش را قطع مى کردیم، و احدى از شما نمى توانست مانع شود و از او حمایت کند.
در قرآن افراد بدعت گذار و تحریف گر بسیارى مطرح شده اند اما خدا درباره ى هیچکدام از آنها این گونه سخن نگفت که: رگ گردنت را مى زنیم، ولى به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به خاطر عصمت و مقام علم و آگاهیش چنین مى فرماید، زیرا او شخص بزرگى است که گناهش نیز بسیار بزرگ است.
بنابراین آنان که داراى شخصیت علمى و دینى هستند و انتسابشان به دستگاه دین بیشتر است، مسئولیت بیشترى دارند.
مثل دانشمند غیر متعهّد در قرآن
در قرآن دانشمندان بى عمل به الاغ و سگ، تشبیه شده اند.
در مورد بلعم باعورا دانشمند گنهکار مى خوانیم: «فمثله کمثل الکلب ان تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث مثال او همانند سگ (هار) است که اگر به او حمله کنى دهانش را باز و زبانش را از دهانش بیرون مى آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همین کار را مى کند. (آنچنان تشنه ى دنیا است که همیشه دهانش باز است».
گناه بزرگان از دیدگاه روایات
1 امام صادق علیه السلام در ضمن گفتارى فرمود: یغفر للجاهل سبعون ذنباً قبل ان یغفر للعالم ذنب واحد هفتاد گناه از جاهل، بخشیده مى شود قبل از آنکه یک گناه از عالم، بخشیده گردد.
رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله در ضمن گفتارى فرمود: اگر عالمان دین و زمامداران، فاسد شدند، مردم نیز فاسد مى شوند.
و در سخن دیگر فرمود: عوام امت من اصلاح نمى شوند مگر با اصلاح خواص امت من شخصى پرسید: خواص امت چه کسانى هستند؟. فرمود: خواص امتى اربعة: الملوک و العلماء و العباد و التجار خواص امت من چهار دسته اند:
1- زمامداران.
2- دانشمندان.
3- عابدان.
4- تاجران.
شخصى دیگر پرسید: چگونه؟ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: زمامداران چوپانان مردمند، وقتى چوپان گرگ شود، گوسفندان چگونه بچرند؟ و علما طبیبان مردمند، وقتى طبیب بیمار باشد، بیماران را چه کسى درمان کند، بندگان عابد خداوند راهنماى مردمند، اگر راهنما گمراه شد، چه کسى راه رونده را هدایت مى کند؟ و تاجران امین مردمند، وقتى که امین خیانت کرد، به چه کسى باید اطمینان نمود؟
بنابراین گناه مسئولین، چهره ها، علما، نهادها، نویسندگان، بزرگان و سادات بیشتر به حساب مى آید.
به نقل از سایت تبیان
پى نوشت
(1)) برخى از فقها تعزیر را نشانه کبیره بودن گناه مى دانند که در این صورت استمنا نیز از گناهان کبیره محسوب خواهد شد، زیرا در روایتى آمده است که على) علیه السلام(، با زدن روى دست، شخص مستمنى را تعزیر فرمودند. (
(2)) روایت سوم و هشتم (
(3)) روایت 42)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد