۱۳۹۴/۰۷/۲۸
–
۹۳۸ بازدید
تحقیقی در مورد فرقه های یهودی دارم. امکان دارد مرا راهنمایی نمایید اگر مقاله یا جزوه ای دارید برایم بفرستید.
برای یهودیت پس از بازگشت از بابل، فرقه هاى شناخته شده ای پدید آمده که عبارتند از:
فریسیان: کلمه فریسى در عبرى به معناى عزلت طلب است. این لقب بر جدایى و امتیاز آنان دلالت دارد. این فرقه دو قرن قبل از میلاد پدید آمد و تاکنون هم اکثریت یهود از آن هستند. اصل این فرقه به فرقه حسیدیم (به معناى پارسایان ) بر مى گردد. فرقه حسیدیم سه یا چهار قرن قبل از میلاد براى زدودن آثار بت پرستى و انحراف میان یهودیان پدید آمد. آنان در جنگهاى مکابیان شرکت داشتند و در راه دین جانبازى کردند و شهید شدند.در قرن هجدهم نیز موج تازه اى به نام حسیدیم میان یهودیان شرق اروپا پیدا شد که از این حرکت الهام مى گرفت.فریسیان یک قرن قبل از میلاد از میان حسیدیم برخاستند. آنان از نظر فکرى با صدوقیان تضاد و مخالفت روشنى داشتند. این فرقه خدا را از جسم و صفات جسمانى منزه مى دانست. همچنین در مسائل مربوط به اراده آدمى راه میانه اى را پذیرفته بود و نیز رستاخیز مردگان و دادگاه عدل الهى را مى پذیرفت و به عبادات از قبیل نماز و غیره اهمیت مى داد. فریسیان در جامعه یهود موقعیت خوبى به دست آوردند و اکثریت تابع آنان شدند.فریسیان علاوه بر عهد عتیق که تورات مکتوب نامیده مى شد، به تورات شفاهى نیز معتقد شدند. تورات شفاهى گفته هاى حکیمانه دانشمندان یهود است که به عقیده آنان نسل به نسل از زمان حضرت موسى (ع ) براى قوم یهود باقى مانده است. این گفته ها در فاصله قرن دوم تا پنجم میلادى، در کتابى بسیار بزرگ به نام تلمود جمع آورى شده و زیربناى فکر و اعتقاد بنى اسرائیل قرار گرفته است. پس از این، در باب آن سخن خواهیم گفت.
فریسیان دارالعلمهاى مختلفى تشکیل دادند و اوقات خود را صرف مطالعه در دقایق تورات کردند و نکته هاى تازه اى به دست آوردند. به عقیده آنان در تورات حتى یک حرف کم یا زیاد یا بى مورد و فاقد معنا و مقصود نیست، بلکه درون هر حرف و کلمه اى اسرارى نهفته و رموزى خفته است.
امور داخلى یهود در فاصله بازگشت از بابل تا خرابى دوم شهر قدس در دست حاخامهاى فریسى و گاهى صدوقى بود. همچنین آنان با حضرت عیسى مسیح (ع ) بسیار مخالف بودند و براى تصلیب او تلاش کردند. نام فریسیان به تکرار، در اناجیل چهارگانه آمده است.
صدوقیان:
نام این فرقه به صادوق بن اخیطوب که از طرف حضرت داوود (ع ) به کهانت منصوب شده بود، مربوط مى شود (کتاب دوم سموئیل 8:17 و 15:24). این منصب در عصر حضرت سلیمان (ع ) نیز براى صادوق باقى ماند(کتاب اول پادشاهان 2:34). کاهنان بنى صادوق در کتاب حزقیال مورد تعریف و تمجید قرار گرفته اند و امانت دارى آنان ستوده شده است (حزقیال 44:15).
صدوقیان به جاى نماز، براى قربانى اهمیت ویژه اى قائل بودند. بسیارى از کاهنان هیکل سلیمان و حاخامهاى سنهدرین از این فرقه برخاستند. روابط آنان با والیان رومى نیز خوب بود.
صدوقیان بر خود لازم مى دیدند سنتهاى گذشته را حفظ کنند و با تجدید نظر و تفسیر به راءى فریسیان و آداب و عادات آنان مخالفت مى ورزیدند. آنان قائل به جسمانیت خدا بودند و مى گفتند قربانى و هدایایى که در راه خدا مى دهیم ، مانند چیزهایى است که به یک پادشاه یا حاکم بشرى داده مى شود. صدوقیان جاودانگى نفس و قیامت را انکار مى کردند و مى پنداشتند سزاى نیکى و بدى در همین دنیا داده مى شود و در مورد اراده انسانى به اختیار مطلق معتقد بودند.
صدوقیان مانند فریسیان با حضرت مسیح (ع ) مخالفت بودند و نام آنان به تکرار در اناجیل چهارگانه آمده است . پس از خرابى اورشلیم در سال 70 م . دیگر اثرى از این فرقه باقى نماند.
سامریان:
نام سامریان از منطقه اى به نام سامره مى آید که در زمان تجزیه سرزمین فلسطین پس از حضرت سلیمان (ع ) ، مرکز کشور اسرائیل بود. این فرقه پس از بازگشت از اسیرى بابل پدید آمد و برخى معتقدند که نژاد آنان اسرائیلى نیست و احتمالا مخلوطى از اسرائیلى و آشورى است.
این فرقه بسیار کوچک تنها پنج سفر تورات و کتاب یوشع را مى پذیرد و 33 کتاب دیگر عهد عتیق را رد مى کند. همچنین تورات این فرقه با تورات رایج اندکى اختلاف دارد و زبان سامرى نیز با زبان عبرى متفاوت است که البته این تفاوت اندک آن را از عبرى بودن خارج نمى کند.
سامریها به قداست کوه جرزیم در نزدیکى شهر نابلس اعتقاد دارند و آن را قبله خود مى دانند و مى گویند قبله حضرت موسى (ع ) نیز همان بوده است، ولى حضرت داوود (ع ) از پیش خود، مکان معبد سلیمان (مسجد اقصى ) را قبله معرفى کرده است.
این فرقه به مسائل مذهبى توجه مخصوصى دارد و مراسم ویژه اى انجام مى دهد.
اسنیان:
ریشه کلمه اسنى احتمالا به معناى شفا دهنده است، به این معنا که آنان در اندیشه شفاى روان خود بوده اند. در وجه تسمیه این کلمه، احتمال دیگرى (مانند تعمید دهنده ) نیز وجود دارد.
این گروه حدود دو قرن پیش از میلاد به وجود آمدند و با خراب شدن اورشلیم، آنان نیز مانند صدوقیان و بعضى فرقه هاى دیگر از بین رفتند و جز نامى از ایشان باقى نماند، تا اینکه نیم قرن پیش به سال 1947 ، برخى آثار مکتوب آنان همراه با نسخه هایى از عهد عتیق که تحریر کرده بودند، در غارهاى فلسطین در کرانه بحرالمیت به دست آمد و مقدارى از نقاط ابهام مربوط به اعتقادات و جامعه آنان حل شد.
اسنیان مالکیت فردى را قبول نداشتند و به ازدواج روى خوشى نشان نمى دادند. در روز چندین بار غسل مى کردند و به این منظور حوضهاى بزرگى ساخته بودند که در اکتشافات اخیر آنها را از زیر خاک بیرون آورده اند. هنگام طلوع فجر از خواب بر مى خاستند و پس از عبادت تا ظهر به کار مشغول مى شدند، سپس دست از کار مى کشیدند و به طور دسته جمعى ناهار مى خورند و همین طور شام آنان دسته جمعى بود.
روز شنبه به طور کلى از کار دست مى کشیدند و عبارت و تفکر و مطالعه تورات مى پرداختند.
گفته مى شود قبله آنان خورشید بود، نه معبد سلیمان و ظاهرا آن را از میتراپرستان گرفته بودند.
سطح معلومات آنان در زمینه تفسیر و عرفان بالا بود و افرادشان نیز در حدود قرن اول میلادى 4000 نفر گزارش شده است که با در نظر گرفتن محدودیتهاى عضوگیرى در آن جامعه، عددى بزرگ به نظر مى آید.
به عقیده برخى دانشمندان، افکار این فرقه زیر بناى مسیحیت فعلى گردید. حتى ممکن است اعضاى این فرقه همگى مسیحى شده باشند. گفته مى شود یحیى بن زکریا (تعمید دهنده ) نیز از آنان بوده است. بیابان گردى آن حضرت به قول اناجیل (و نیز احادیث اسلامى ) مى تواند شاهدى بر این موضوع باشد.
قانویان:
کلمه قانونى که در لغت به معناى غیور و متعصب است، بر گروهى اطلاق مى شد که با شدت تمام با استیلاى رومیها بر فلسطین مخالفت مى کردند. آنان معمولا خنجرى در زیر لباس خود مخفى مى کردند و در فرصت مناسب هواخواهان رومیان را از پاى در مى آوردند. بیگانگان آنان را از فرقه هاى دیگر مشخص مى کردند و خطر آنان را جدى مى گرفتند. چنین به نظر مى رسد که این عده از نظر سایر اعتقادات خود با فریسیان تفاوتى نداشتند.
قارئون:
قارئون از کلمه «قراء» در عربى و عبرى مى آید که در مقابل تفسیرهاى تکلف آمیز فریسیان، به قرائت کتب آسمانى اشاره دارد.
این فرقه که پس از ظهور اسلام پدید آمده است، با تلمود (تورات شفاهى) مخالفت مى کند و بر معناى ظاهرى تورات تعصب مى ورزد و همواره با فریسیان درگیرى داشته است. رهبر آنان در ابتدا یک ربانى یهودى به نام عنان بود که با ابوحنیفه معاشرت داشت و اصطلاحات فقه اسلامى را از وى آموخت. وى در عصر منصور دوانیقى در بغداد این فرقه را بنیاد نهاد. سپس فردى به نام بنیامین نهاوندى آن مکتب را در ایران آن روز ترویج کرد و تغییراتى در آن داد و نام قارئون (در عبرى قرائیم یعنى قرائت کنندگان ) را به جاى عنانیه بر آن نهاد.
در قرون گذشته اکثر قارئون در جهان اسلام زندگى مى کردند. اکنون آنان در اسرائیل، روسیه، اوکراین و کشورهاى دیگر به سر مى برند. نام شبه جزیره کریمه (Crimea) در اوکراین از عنوان فرقه قرائیم گرفته شده است. دانشمندان بزرگى از قارئون برخاسته اند که مباحث آنان در الهیات یهودى توجه محققان را به خود جلب کرده است. آنان در مباحث خود از اصطلاحات اصول فقه حنفى بهره مى گیرند.
دونمه:
نام فرقه دونمه به ترکى استانبولى به معناى مبدل شده است و در بعضى اوقات به آنان شبتین مى گویند که به شبتاى صبى مؤ سس گروهشان نسبت داده مى شود.
نامبرده به سال 1626 در شهر ازمیر (غرب ترکیه ) به دنیا آمد و پس از مطالعه و بررسى الهیات و عرفان یهودى کم کم مدعى شد که مسیحاى یهود است و براى نجات آنان آمده است. برخى یهودیان اروپا و ترکیه و خاورمیانه دعوتش را پذیرفتند و گروه بى شمارى نزد او گرد آمدند.
وى که خود را نخستین فرزند خدا مى نامید، گفت در سال 1666 قیام خواهد کرد. وى قبل از رسیدن موعد مذکور به اورشلیم و قاهره رفت. در آن ایام یهودیان از خوشحالى به جشن و شادى پرداختند و شعار مى دادند: «زنده باد مسیح پادشاه» و «زنده باد سلطان صبى» شبتاى صبى در سال 1666 به جاى آنکه به اورشلیم مسافرت کند، به استانبول رفت و بلافاصله از طرف پادشاه عثمانى دستگیر شد و در روز 16 سپتامبر 1666 او را به حضور پادشاه آوردند و از او خواستند مسلمان شود. وى پس از پذیرفتن اسلام، نام خود را به محمد افندى تغییر داد و با یک بانوى مسلمان ازدواج کرد.
وى همچنین بسیارى از پیروان خود را به پذیرش اسلام ترغیب نمود، ولى باز هم بسیارى از یهودیان او را مسیحا مى دانستند. آنان در توجیه این مسأله مى گفتند که تنها شبحى از شبتاى مسلمان شده و خود او براى یافتن ده قبیله گم شده بنى اسرائیل به آسمان رفته است و به زودى ظهور خواهد کرد. یکى از فعالان این مرام مى گفت: همان گونه که موسى در کاخ فرعون پرورش یافت، لازم بود که مسیحا در کاخ سلطان عثمان بماند تا بتواند نفوس گم گشته اسلام را نیز نجات دهد.
شبتاى صفت مسیحایى خویش را نگه داشت و مجاز بود به عنوان تبلیغ اسلام میان یهودیان، با آنان تماس بگیرد. وى فرقه اى پدید آورد که اعضاى آن بى درنگ به رسم مسلمانان عمامه بر سر گذاشته، پیرو آداب اسلامى شدند و به بازگشت سریع شبتاى به عنوان منجى حقیقى بنى اسرائیل امیدوار ماندند.
مرگ وى به سال 1676 اتفاق افتاد و برادرش اتباع او را دور خود جمع کرد. پس از آن، اتباع این فرقه در ظاهر به سنن اسلامى و در باطن به سنن یهودى عمل مى کردند.
اکنون چند هزار نفر از آنان در ترکیه یافت مى شوند.
منبع: کتاب آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی.
فریسیان: کلمه فریسى در عبرى به معناى عزلت طلب است. این لقب بر جدایى و امتیاز آنان دلالت دارد. این فرقه دو قرن قبل از میلاد پدید آمد و تاکنون هم اکثریت یهود از آن هستند. اصل این فرقه به فرقه حسیدیم (به معناى پارسایان ) بر مى گردد. فرقه حسیدیم سه یا چهار قرن قبل از میلاد براى زدودن آثار بت پرستى و انحراف میان یهودیان پدید آمد. آنان در جنگهاى مکابیان شرکت داشتند و در راه دین جانبازى کردند و شهید شدند.در قرن هجدهم نیز موج تازه اى به نام حسیدیم میان یهودیان شرق اروپا پیدا شد که از این حرکت الهام مى گرفت.فریسیان یک قرن قبل از میلاد از میان حسیدیم برخاستند. آنان از نظر فکرى با صدوقیان تضاد و مخالفت روشنى داشتند. این فرقه خدا را از جسم و صفات جسمانى منزه مى دانست. همچنین در مسائل مربوط به اراده آدمى راه میانه اى را پذیرفته بود و نیز رستاخیز مردگان و دادگاه عدل الهى را مى پذیرفت و به عبادات از قبیل نماز و غیره اهمیت مى داد. فریسیان در جامعه یهود موقعیت خوبى به دست آوردند و اکثریت تابع آنان شدند.فریسیان علاوه بر عهد عتیق که تورات مکتوب نامیده مى شد، به تورات شفاهى نیز معتقد شدند. تورات شفاهى گفته هاى حکیمانه دانشمندان یهود است که به عقیده آنان نسل به نسل از زمان حضرت موسى (ع ) براى قوم یهود باقى مانده است. این گفته ها در فاصله قرن دوم تا پنجم میلادى، در کتابى بسیار بزرگ به نام تلمود جمع آورى شده و زیربناى فکر و اعتقاد بنى اسرائیل قرار گرفته است. پس از این، در باب آن سخن خواهیم گفت.
فریسیان دارالعلمهاى مختلفى تشکیل دادند و اوقات خود را صرف مطالعه در دقایق تورات کردند و نکته هاى تازه اى به دست آوردند. به عقیده آنان در تورات حتى یک حرف کم یا زیاد یا بى مورد و فاقد معنا و مقصود نیست، بلکه درون هر حرف و کلمه اى اسرارى نهفته و رموزى خفته است.
امور داخلى یهود در فاصله بازگشت از بابل تا خرابى دوم شهر قدس در دست حاخامهاى فریسى و گاهى صدوقى بود. همچنین آنان با حضرت عیسى مسیح (ع ) بسیار مخالف بودند و براى تصلیب او تلاش کردند. نام فریسیان به تکرار، در اناجیل چهارگانه آمده است.
صدوقیان:
نام این فرقه به صادوق بن اخیطوب که از طرف حضرت داوود (ع ) به کهانت منصوب شده بود، مربوط مى شود (کتاب دوم سموئیل 8:17 و 15:24). این منصب در عصر حضرت سلیمان (ع ) نیز براى صادوق باقى ماند(کتاب اول پادشاهان 2:34). کاهنان بنى صادوق در کتاب حزقیال مورد تعریف و تمجید قرار گرفته اند و امانت دارى آنان ستوده شده است (حزقیال 44:15).
صدوقیان به جاى نماز، براى قربانى اهمیت ویژه اى قائل بودند. بسیارى از کاهنان هیکل سلیمان و حاخامهاى سنهدرین از این فرقه برخاستند. روابط آنان با والیان رومى نیز خوب بود.
صدوقیان بر خود لازم مى دیدند سنتهاى گذشته را حفظ کنند و با تجدید نظر و تفسیر به راءى فریسیان و آداب و عادات آنان مخالفت مى ورزیدند. آنان قائل به جسمانیت خدا بودند و مى گفتند قربانى و هدایایى که در راه خدا مى دهیم ، مانند چیزهایى است که به یک پادشاه یا حاکم بشرى داده مى شود. صدوقیان جاودانگى نفس و قیامت را انکار مى کردند و مى پنداشتند سزاى نیکى و بدى در همین دنیا داده مى شود و در مورد اراده انسانى به اختیار مطلق معتقد بودند.
صدوقیان مانند فریسیان با حضرت مسیح (ع ) مخالفت بودند و نام آنان به تکرار در اناجیل چهارگانه آمده است . پس از خرابى اورشلیم در سال 70 م . دیگر اثرى از این فرقه باقى نماند.
سامریان:
نام سامریان از منطقه اى به نام سامره مى آید که در زمان تجزیه سرزمین فلسطین پس از حضرت سلیمان (ع ) ، مرکز کشور اسرائیل بود. این فرقه پس از بازگشت از اسیرى بابل پدید آمد و برخى معتقدند که نژاد آنان اسرائیلى نیست و احتمالا مخلوطى از اسرائیلى و آشورى است.
این فرقه بسیار کوچک تنها پنج سفر تورات و کتاب یوشع را مى پذیرد و 33 کتاب دیگر عهد عتیق را رد مى کند. همچنین تورات این فرقه با تورات رایج اندکى اختلاف دارد و زبان سامرى نیز با زبان عبرى متفاوت است که البته این تفاوت اندک آن را از عبرى بودن خارج نمى کند.
سامریها به قداست کوه جرزیم در نزدیکى شهر نابلس اعتقاد دارند و آن را قبله خود مى دانند و مى گویند قبله حضرت موسى (ع ) نیز همان بوده است، ولى حضرت داوود (ع ) از پیش خود، مکان معبد سلیمان (مسجد اقصى ) را قبله معرفى کرده است.
این فرقه به مسائل مذهبى توجه مخصوصى دارد و مراسم ویژه اى انجام مى دهد.
اسنیان:
ریشه کلمه اسنى احتمالا به معناى شفا دهنده است، به این معنا که آنان در اندیشه شفاى روان خود بوده اند. در وجه تسمیه این کلمه، احتمال دیگرى (مانند تعمید دهنده ) نیز وجود دارد.
این گروه حدود دو قرن پیش از میلاد به وجود آمدند و با خراب شدن اورشلیم، آنان نیز مانند صدوقیان و بعضى فرقه هاى دیگر از بین رفتند و جز نامى از ایشان باقى نماند، تا اینکه نیم قرن پیش به سال 1947 ، برخى آثار مکتوب آنان همراه با نسخه هایى از عهد عتیق که تحریر کرده بودند، در غارهاى فلسطین در کرانه بحرالمیت به دست آمد و مقدارى از نقاط ابهام مربوط به اعتقادات و جامعه آنان حل شد.
اسنیان مالکیت فردى را قبول نداشتند و به ازدواج روى خوشى نشان نمى دادند. در روز چندین بار غسل مى کردند و به این منظور حوضهاى بزرگى ساخته بودند که در اکتشافات اخیر آنها را از زیر خاک بیرون آورده اند. هنگام طلوع فجر از خواب بر مى خاستند و پس از عبادت تا ظهر به کار مشغول مى شدند، سپس دست از کار مى کشیدند و به طور دسته جمعى ناهار مى خورند و همین طور شام آنان دسته جمعى بود.
روز شنبه به طور کلى از کار دست مى کشیدند و عبارت و تفکر و مطالعه تورات مى پرداختند.
گفته مى شود قبله آنان خورشید بود، نه معبد سلیمان و ظاهرا آن را از میتراپرستان گرفته بودند.
سطح معلومات آنان در زمینه تفسیر و عرفان بالا بود و افرادشان نیز در حدود قرن اول میلادى 4000 نفر گزارش شده است که با در نظر گرفتن محدودیتهاى عضوگیرى در آن جامعه، عددى بزرگ به نظر مى آید.
به عقیده برخى دانشمندان، افکار این فرقه زیر بناى مسیحیت فعلى گردید. حتى ممکن است اعضاى این فرقه همگى مسیحى شده باشند. گفته مى شود یحیى بن زکریا (تعمید دهنده ) نیز از آنان بوده است. بیابان گردى آن حضرت به قول اناجیل (و نیز احادیث اسلامى ) مى تواند شاهدى بر این موضوع باشد.
قانویان:
کلمه قانونى که در لغت به معناى غیور و متعصب است، بر گروهى اطلاق مى شد که با شدت تمام با استیلاى رومیها بر فلسطین مخالفت مى کردند. آنان معمولا خنجرى در زیر لباس خود مخفى مى کردند و در فرصت مناسب هواخواهان رومیان را از پاى در مى آوردند. بیگانگان آنان را از فرقه هاى دیگر مشخص مى کردند و خطر آنان را جدى مى گرفتند. چنین به نظر مى رسد که این عده از نظر سایر اعتقادات خود با فریسیان تفاوتى نداشتند.
قارئون:
قارئون از کلمه «قراء» در عربى و عبرى مى آید که در مقابل تفسیرهاى تکلف آمیز فریسیان، به قرائت کتب آسمانى اشاره دارد.
این فرقه که پس از ظهور اسلام پدید آمده است، با تلمود (تورات شفاهى) مخالفت مى کند و بر معناى ظاهرى تورات تعصب مى ورزد و همواره با فریسیان درگیرى داشته است. رهبر آنان در ابتدا یک ربانى یهودى به نام عنان بود که با ابوحنیفه معاشرت داشت و اصطلاحات فقه اسلامى را از وى آموخت. وى در عصر منصور دوانیقى در بغداد این فرقه را بنیاد نهاد. سپس فردى به نام بنیامین نهاوندى آن مکتب را در ایران آن روز ترویج کرد و تغییراتى در آن داد و نام قارئون (در عبرى قرائیم یعنى قرائت کنندگان ) را به جاى عنانیه بر آن نهاد.
در قرون گذشته اکثر قارئون در جهان اسلام زندگى مى کردند. اکنون آنان در اسرائیل، روسیه، اوکراین و کشورهاى دیگر به سر مى برند. نام شبه جزیره کریمه (Crimea) در اوکراین از عنوان فرقه قرائیم گرفته شده است. دانشمندان بزرگى از قارئون برخاسته اند که مباحث آنان در الهیات یهودى توجه محققان را به خود جلب کرده است. آنان در مباحث خود از اصطلاحات اصول فقه حنفى بهره مى گیرند.
دونمه:
نام فرقه دونمه به ترکى استانبولى به معناى مبدل شده است و در بعضى اوقات به آنان شبتین مى گویند که به شبتاى صبى مؤ سس گروهشان نسبت داده مى شود.
نامبرده به سال 1626 در شهر ازمیر (غرب ترکیه ) به دنیا آمد و پس از مطالعه و بررسى الهیات و عرفان یهودى کم کم مدعى شد که مسیحاى یهود است و براى نجات آنان آمده است. برخى یهودیان اروپا و ترکیه و خاورمیانه دعوتش را پذیرفتند و گروه بى شمارى نزد او گرد آمدند.
وى که خود را نخستین فرزند خدا مى نامید، گفت در سال 1666 قیام خواهد کرد. وى قبل از رسیدن موعد مذکور به اورشلیم و قاهره رفت. در آن ایام یهودیان از خوشحالى به جشن و شادى پرداختند و شعار مى دادند: «زنده باد مسیح پادشاه» و «زنده باد سلطان صبى» شبتاى صبى در سال 1666 به جاى آنکه به اورشلیم مسافرت کند، به استانبول رفت و بلافاصله از طرف پادشاه عثمانى دستگیر شد و در روز 16 سپتامبر 1666 او را به حضور پادشاه آوردند و از او خواستند مسلمان شود. وى پس از پذیرفتن اسلام، نام خود را به محمد افندى تغییر داد و با یک بانوى مسلمان ازدواج کرد.
وى همچنین بسیارى از پیروان خود را به پذیرش اسلام ترغیب نمود، ولى باز هم بسیارى از یهودیان او را مسیحا مى دانستند. آنان در توجیه این مسأله مى گفتند که تنها شبحى از شبتاى مسلمان شده و خود او براى یافتن ده قبیله گم شده بنى اسرائیل به آسمان رفته است و به زودى ظهور خواهد کرد. یکى از فعالان این مرام مى گفت: همان گونه که موسى در کاخ فرعون پرورش یافت، لازم بود که مسیحا در کاخ سلطان عثمان بماند تا بتواند نفوس گم گشته اسلام را نیز نجات دهد.
شبتاى صفت مسیحایى خویش را نگه داشت و مجاز بود به عنوان تبلیغ اسلام میان یهودیان، با آنان تماس بگیرد. وى فرقه اى پدید آورد که اعضاى آن بى درنگ به رسم مسلمانان عمامه بر سر گذاشته، پیرو آداب اسلامى شدند و به بازگشت سریع شبتاى به عنوان منجى حقیقى بنى اسرائیل امیدوار ماندند.
مرگ وى به سال 1676 اتفاق افتاد و برادرش اتباع او را دور خود جمع کرد. پس از آن، اتباع این فرقه در ظاهر به سنن اسلامى و در باطن به سنن یهودى عمل مى کردند.
اکنون چند هزار نفر از آنان در ترکیه یافت مى شوند.
منبع: کتاب آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی.