۱۳۹۵/۰۳/۲۲
–
۱۶۷ بازدید
تبار محمد(صلى الله علیه وآله)پرسش ۱ . نیاکان پیامبر اسلام را به ترتیب نام ببرید؟ درباره هاشم و خدمات او، چه اطلاعاتى در تاریخ وجود دارد؟
۱. تبار و نیاکان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، به ترتیب عبارتند از: عبدالله، عبدالمطلب، هاشم، عبدمناف، قصى، کلاب، مرّة، کعب، لؤى، غالب، فهر، مالک، نضر، کنانه، خزیمه، مدرکه، الیاس، مضر، نزار، معد، عدنان.
پیامبر مى فرمود: «هرگاه نسب من به عدنان رسید، درنگ کنید و از آن تجاوز نکنید»[۱]. آن چه همگان اتفاق دارند، آن است که نسب عدنان به اسماعیل فرزند ابراهیم خلیل منتهى مى شود.[۲]
1. تبار و نیاکان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، به ترتیب عبارتند از: عبدالله، عبدالمطلب، هاشم، عبدمناف، قصى، کلاب، مرّة، کعب، لؤى، غالب، فهر، مالک، نضر، کنانه، خزیمه، مدرکه، الیاس، مضر، نزار، معد، عدنان.
پیامبر مى فرمود: «هرگاه نسب من به عدنان رسید، درنگ کنید و از آن تجاوز نکنید»[1]. آن چه همگان اتفاق دارند، آن است که نسب عدنان به اسماعیل فرزند ابراهیم خلیل منتهى مى شود.[2]2. هاشم، جد والاى پیامبر(صلى الله علیه وآله)، نامش عمرو و معروف به عمروالعلى و القابش قمر، زادالرکب و معروف ترینش «هاشم» بود. او در آستانه موسم حج، تمام مردم مکه را به حفظ حرمت خانه خدا، سفارش مى کرد و آنان را به تکریم زوار و میهمانان خدا سفارش مى کرد[3]. او خود، حاجیان را در مکه، منى، عرفات و مشعر، غذا مى داد و براى آنان، نان، گوشت، روغن و سویق تهیه مى کرد و آب را همراهشان مى برد و حتى در سال قحطى نیز این کار را انجام مى داد و بدین جهت، هاشم نامیده شد.[4]خطبه ها و مناجات وى هنگام رؤیت هلال ذى الحجّه، در تاریخ، ماندگار شده است. در سال هاى قحطى، کرم و جوانمردى وى، مانع از رنج مردم مى شد. وى با امیر «عنسان»، پیمان تجارى بست و در زمان حکمرانى وى، با امیر حبشه، یمن و شاه ایران نیز معاهدات تجارى بسته شد. هاشم، نخستین کسى بود که دو سفر بازرگانى زمستان و تابستان یعنى «رحلة الشتاء و الصیف» را براى قریش برقرار ساخت ; سفرى در زمستان به شام و سفرى در تابستان به حبشه.[5]هاشم با زنى از یثرب ازدواج کرد و نتیجه آن، پسرى به «شیبه» بود که بعدها به نام «عبدالمطلّب» مشهور شد.[6]
ذبح عبدالله
پرسش 2 . جریان واقعه ذبح «عبداللّه»، پدر پیامبر اکرم، چه بود؟
به هنگام بازسازى چاه زمزم از سوى عبدالمطلب، قریش درباره این چاه با او به مخاصمه پرداختند! در اوج این مخاصمه، عبدالمطلب نذر کرد که هر موقع شماره فرزندان او به ده رسید، یکى را قربانى کند و چون شماره فرزندان او به ده رسید، همگان را براى وفاى به نذر خود، فراخواند و قرار شد یکى را با قرعه انتخاب نماید ; همگان نیز پذیرفتند. قرعه به نام عبدالله (پدر پیامبر اکرم ) درآمد و او نیز پذیرفت ; اما دیگران جلوگیرى کردند و بنا بر آن شد که میان ده شتر و عبدالله، قرعه زنند و اگر قرعه به نام او در آمد، ده شتر اضافه کنند و باز قرعه بزنند و اگر باز هم قرعه به نام وى اصابت کرد، باز ده شتر اضافه کنند و قرعه بزنند و به همین ترتیب عمل کنند تا وقتى که قرعه به نام شتران در آید. قرعه کشى آغاز گردید و هربار نام عبدالله در مى آمد تا آن که در دهمین بار که شماره شتران به صد رسید، قرعه به نام صد شتر درآمد و به این ترتیب، عبدالمطلب دستور داد تا صد شتر در همان روز ذبح کنند.[7]درباره این نوع نذر از سوى عبدالمطلب نیز باید گفت که ممنوع بودن چنین نذرى در آن وقت، ثابت نبوده[8] ; چنان که حضرت ابراهیم(علیه السلام) نیز بر اساس یک رؤیاى صادق، اقدام به ذبح فرزندش اسماعیل، کرد ; اما هر دو واقعه تاریخى، ذبح و قربانى، انجام نپذیرفت ; ولى عظمت مقام اسماعیل و عبدالله، در طول تاریخ، به نمایش گذاشته شد.
حوادث هنگام ولادت
پرسش 3 . هنگام تولد پیامبر، چه اتفاقاتى روى داد؟
به هنگام میلاد رسول خدا، اتفاقات شگرفى به ظهور رسید و بسیارى از مورخان، از حوادث زیر، مقارن ولادت یاد کرده اند:
1. ایوان کسرى در مداین، لرزید و 13 یا 14 کنگره آن فرو ریخت.
2. آتشکده فارس، پس از هزار سال، خاموش شد.
3. دریاچه ساوه خشک گردید.
4. بت ها، همگى به رو درافتادند.
5. نورى درخشش پیدا کرد که فضاى مکه را روشن نمود.
6. شیاطین که تا آن لحظه به عالم بالا راه داشتند و صداى ملائکه را مى شنیدند، براى همیشه، طرد شدند.[9]بیهقى درباره حوادث شب ولادت پیامبر، مى نویسد:
«در شب میلاد پیامبر، ایوان کسرى به لرزه درآمد و شکست (ترک) برداشت و چهارده کنگره آن فرو ریخت. آتشکده فارس که پیوسته روشن بود، خاموش شد. دریاچه ساوه خشکید و موبد بزرگ در خواب دید که شتران تنومندى همراه اسب هاى عربى، از دجله گذشتند و در سرزمین ایران، پراکنده شدند»[10]ابن شهر آشوب، افزون بر حوادثى که بیهقى گفته، از وقایع دیگرى به نقل از امام صادق(علیه السلام) یاد مى کند که حضرت فرمود: «در هنگام ولادت پیامبر عظیم الشأن، بت ها به صورت، به زمین افتادند… پادشاهى نماند ; مگر آن که تاجش واژگون و زبانش در آن روز، بند آمد. کاهنان از دانش خود جدا شدند… در آن شب، نورى از سرزمین حجاز پدید آمد و منتشر شد و تا مشرق، گسترش یافت»[11]
دوران یتیمى
پرسش 4 . دیدگاه قرآن در سوره ضحى، پیرامون دوران کودکى حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله)چیست؟
در آیه 6 سوره ضُحى، چنین مى خوانیم: (اَلَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى ) ; «آیا خداوند تو را یتیم نیافت و سپس پناهت داد»
این آیه، اشاره به یتیمى پیامبر(صلى الله علیه وآله) دارد. به جریان درگذشت والدین پیامبر دقت کنید:
عبدالله، پدر پیامبر، در 25 سالگى در مدینه، نزد دایى هاى پدرش از طایفه بنى النجار، در خانه اى معروف به دار النابغه، وفات یافت و به قول مشهور، وفات وى، پیش از میلاد رسول خدا روى داد.
آمنه، دختر وهب نیز شش سال و سه ماه پس از ولادت فرزندش محمد، در سفرى که فرزند خویش را به مدینه برده بود، هنگام بازگشت به مکه، در 30 سالگى، در محلى به نام ابواء درگذشت.
عبدالمطلب نیز هنگامى که نواده اش محمد، هشت ساله بود، از دنیا رفت و آنگاه حضرت در دامان عمویش، «ابوطالب»، بزرگ شد.[12] بنابراین، پیامبر، اوان ولادت و دوران کودکى اش، با یتیمى آغاز شد ; دوران سختى که تنها پناه الهى مى توانست تسلى بخش او باشد و این دوره، مقدمه اى بود تا در دوران نبوت، پناه پناه جویان گردد.
پس بگفتش اى محمد! منت از ما دار از آنک *** نیست دارالملک منتهاى ما را منتها
نه تو دُرّى بودى اندر بحر جسمانى یتیم *** فضل ما، تاجیت کرد از بهر فرق انبیا
با تو در فقر و یتیمى، ما چه کردیم از کرم *** تو همان کن اى کریم از خُلق خود، با خلق ما
مادرى کن مر یتیمان را بپرورشان به لطف *** خواجگى کن سایلان را طبعشان گردان وفا[13]
پی نوشت ها:
[1]. اربلى، کشف الغمه، ج1، ص 15 .
[2]. جعفر مرتضى عاملى، الصحیح من سیرة النبى الاعظم(صلى الله علیه وآله)، ج2، ص 63 .
[3]. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 457 .
[4]. محمد ابراهیم آیتى، تاریخ پیامبر اسلام، ص 44 .
[5]. ابى واضح یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ج 1، ص 242 .
[6]. تاریخ پیامبر اسلام، ص 45 .
[7]. على بن برهان الدین الحلبى، السیرة الحلبیه، ج1، ص 38 .
[8]. الصحیح من سیرة النبى الاعظم، ج 2، ص 54 .
[9]. تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 55 .
[10]. ابوالفضل بیهقى، دلایل النبوه، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، ج 1، ص 99 .
[11]. ابن شهرآشوب، المناقب، ج 1، ص 30 .
[12]. تاریخ یعقوبى(ترجمه )، ج1، ص 520 ; تاریخ پیامبر اسلام، ص 52 و 53 .
[13]. دیوان حکیم سنائى غزنوى .