طلسمات

خانه » همه » مذهبی » فلسفه حجاب-ضرورت حجاب

فلسفه حجاب-ضرورت حجاب


فلسفه حجاب-ضرورت حجاب

۱۳۹۶/۰۸/۱۱


۹۷۷ بازدید

چرا حجاب واجب شده؟ ضرورت حجاب و آثارش در نماز؟دلیل اصل حجاب برای چیه؟سوره نور و سوره احزاب

باسلام واحترام حضور پرسشگر گرامی؛
«وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ»نور (24)، آیه 31.؛
«و زینت خود را جز آن مقدار که نمایان است، آشکار نکنند و [ اطراف ]روسرى هاى خود را بر سینه خود افکنند [ تا گردن و سینه با آن پوشانده شود]».
«حجاب»، در لغت به معناى پرده، حاجب و پنهان کردن است و در اصطلاح «پنهان کردن زن خود را از دید مرد بیگانه است». آنچه دین اسلام بر زنان لازم دانسته، همان پوشش است که در متون دینى و در کلام فقیهان، از آن به ستر، پوشش، ساتر و پوشاننده تعبیر شده است.
حجاب و پوشش پیش از اسلام، در میان برخى از ملّت ها – از جمله ایران باستان و قوم یهود و شاید در هند – مطرح و از آنچه که در قانون اسلام آمده، سخت تر بوده است.مطهرى، مرتضى، مسأله حجاب، ص 21. این دستور در دین اسلام، حدود سال هاى چهارم و پنجم تشریع گردیده است.باید توجه داشت که هر چند سال نزول آیات حجاب و پوشش، در کتب تفسیر و تاریخ ثبت نشده است؛ ولى با توجه به اینکه از یک سو این آیات در سورهاى احزاب و نور آمده و سوره احزاب از نظر ترتیب نزول پیش از سوره نور و بعد از سوره آل عمران قرار دارد و از سوى دیگر طبق نقل تفسیر نمونه سوره آل عمران در بین سالهاى دوم و سوم نازل گردیده است، مى توان به خوبى حدس زد که سوره احزاب در سال هاى چهارم و پنجم نازل گردیده است.
بنابر این آیه حجاب در این سال ها تشریع گردیده است. (محتواى این سوره نیز مؤید این مسأله
مى باشد).
حجاب، یکى از احکام ضرورى اسلام به شمار مى آید و شیعه و سنى بر آن، اتفاق نظر دارند. خداوند متعال در این باره سه آیه نور (24)، آیه 31 و احزاب (33)، آیه 59 و 33.در شهر مدینه، نازل کرده و در دو مورد آن، به مسأله پوشش بانوان اشاره کرده است.نور (24)، آیه 31 و احزاب (33)، آیه 59. علاوه بر این، احادیث بسیارى درباره اهمیت و چگونگى حجاب نقل
شده است. حضرت على علیه السلام مى فرماید: «پوشیدگى زن به حالش، بهتر است و زیبایى اش را پایدارتر مى سازد».«صِیانَةُ الْمَرأَةِ اَنْعَمُ لِحالِها وَ اَدْوَمُ لِجَمالِها»: مستدرک الوسائل، ج 14، باب 70.
حجاب دو فلسفه اساسى دارد که با یکدیگر ارتباط تام دارند:
1) مصونیت زن در برابر طمع ورزى هاى هوس بازان.
2) پیشگیرى از تحریکات شهوانى خارج از ضوابط و هنجارهاى الهى و تأمین سلامت و بهداشت معنوى جامعه.
حجاب با چنین نقش و کارکرد مهم و اساسى پیامى قاطع و کوبنده با خود دارد، و آن این است که در برابر همه مردان اجنبى نوعى هشدار و اعلام «دور باش!» مى دهد، اکنون باید دید چه عواملى در رساندن این پیام و اثرگذارى آن مؤثر است:
1) حدود و میزان پوشش:

بدون شک هر اندازه بدن زن پوشیده تر باشد نقش نیرومندترى در دورسازى دیدگان نظاره گر ایفا مى کند. اگر نگاه هاى آلوده را همچنان که در روایات آمده است «تیرهاى زهرآلود شیطان» بدانیم، پوشش زن همانند قوسى است که تیر از آن کمانه مى کند و منحرف مى شود و از اصابت و نفوذ در هدف باز مى ماند. بر عکسهر اندازه بدن زن برهنه تر باشد تیرهاى شیطانى را بیشتر متوجه خود ساخته و از آن آسیب خواهد دید. از همین روست که چادر را حجاب برتر شناخته اند، زیرا با وجود شرایط دیگر، بیشترین پوشش و مطمئن ترین مصونیت را فراچنگ مى آورد.

2) کیفیت پوشش:

میزان ضخامت و حتى کیفیت دوخت لباس خود بخش مهمى از حجاب را تشکیل مى دهدبدون شک لباس هاى نازک و تنگ و بدن نما فرودگاه پیکان مسموم شیطان و موجب خیره شدن چشم هاى هرزه و آلودهو به فساد کشاننده جامعه است. در مقابل لباس هاى غیربدن نما، دیده ها را از خود دور مى سازد، و سلامت معنوىنفوس را تأمین مى کند.

3) رنگ ها:

تردیدى نیست که برخى از رنگ ها دیده ها را خیره مى سازد، و پاره اى دیگر نگاه ها را از خودمى راند و دور مى سازد. اکنون سؤال مى شود کدامیک از این دو براى تأمین حجاب واقعى و مصونیت معنوى جامعه وخیره نکردن چشم ها و بر نیفروختن آتش شهوت مفیدتر است؟ مگر ما در جامعه اى زندگى نمى کنیم که میلیونها جوان در اوج غریزه جنسى به سر مى برند و در سخت ترین شرایط جوانى از امکان ازدواج محرومند و کافى است با اندک جرقه اى شعله هاى غریزه در وجودشان برافروخته شود و به انواع گناهان و ناراحتى ها مبتلا گردند؟ پس چرا به هروسیله ممکن ـ حتى با گزینش رنگ مناسب لباس در جامعه ـ به سلامت دینى و روحى و روانى آنان کمک نکنیم وموجب جلب توجه آنان و قرارگرفتن شان در دام مفاسد نشویم؟ در عین حال علماى دین نسبت به خصوص رنگ هاتأکید چندانى نکرده، ولى بر این مسأله پاى مى فشارند که لباس نباید موجب جلب توجه و عواقب سوء ناشى از آنباشد. ازاین رو است که در طول تاریخ زنان مسلمان به میل خود لباس مشکى را براى حجاب برگزیدند و این سنت حسنه مورد تقریر و پذیرش پیامبر(ص) و امامان(ع) قرار گرفت، زیرا آنان به این وسیله احساس امنیت و مصونیت بیشترى مى کردند،

(ر.ک: حجاب در ادیان الهى، محمدى آشنانى).
4) شیوه هاى رفتارى:

طرز صحبت و چگونگى راه رفتن و … نیز بخشى از حجاب به معناى وسیع کلمه است.حفظ وقار و متانت هم همان نقشى را دارد که پوشش زن دارد و عدم رعایت آن نیز برآیندى چون برهنگى در پى دارد.ازاین رو قرآن مجید یکى از صفات خوب زنان مؤمن را که در رفتار دختران شعیب بیان مى کند همان «حیا» و وقاراست.
در رابطه با فلسفه و آثار حجاب در جامعه گفتنی است از آن جا که انسان یک موجود اجتماعی است جامعه بزرگی که در آن زندگی می کند از یک نظر همچون خانه او است و حریم آن همچون حریم خانه او محسوب می شود پاکی جامعه به پاکی او کمک می کند و آلودگی آن به آلودگیش روی همین اصل در اسلام با هر کاری که جو جامعه را مسموم یا آلوده کند شدیدا مبارزه شده است ؛ چرا که گناه همانند آتش است هنگامی که در نقطه ای از جامعه این آتش روشن شود باید سعی و تلاش کرد که آتش خاموش یا حداقل محاصره گردد اما اگر به آتش دامن زنیم و آن را از نقطه ای به نقطه دیگر ببریم و یا آن را به حال خود واگذاریم حریق همه جا را فرا خواهد گرفت و کسی قادر بر کنترل آن نخواهد بود، از این گذشته عظمت گناه در نظر مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگی ها خود سد بزرگی در برابر فساد است. اشاعه فحشا و نشر گناه و تجاهر به فسق و تسامح در این موضوع این سد را می شکند گناه را در اذهان کوچک و آلودگی به آن را ساده می نماید. بر همین مبنا حکومت اسلامی موظف است جلو منکرات را بگیرد. این به معنای تحمیل به حجاب نیست، بلکه نوعی واکسینه کردن جامعه در مقابل بیماری های روانی و معنوی است. در جامعه اسلامی همه وظیفه دارند به بهداشت روانی و سلامت روحانی توجه کنند. این همان امر به معروف و نهی از منکر و نظارت ملی است. حاکمان اسلامی موظفند موانع رشد فضائل انسانی را از بین ببرند و این در حقیقت بستر سازی برای سلامت روانی جامعه است و بر این اساس قرآن با این پدیده برخورد کرده، به دنبال آن دیگر زنان بدحجاب نمی توانستند هرطور دلشان خواست در اجتماع ظاهر شوند، حتی اقلیت های مذهبی نیز موظف به رعایت مقررات اسلامی در جامعه اسلامی بوده اند.
در آیات 31 سوره نور و 34 و 59 سوره احزاب کیفیت حرکات در روابط اجتماعی زن مورد توجه قرار گرفته است. نیز از آیات امر به معروف و نهی از منکر می توان استفاده کرد که جلو هر گونه منکر و زشت باید ایستاد و اجازه ظهور و بروز به آن نداد.
در هر صورت هنجارهای دینی در جامعه را باید به اجرا گذاشت و نمی توان تنها به عقیده و میل مردم اکتفا کرد. فکر کنید چقدر از مردم حاضرند با میل و رغبت و از روی اعتقاد از رشوه گرفتن و اختلاس اجتناب کنند؟ چقدر حاضرند از شراب و زنا با میل و رغبت احتراز نمایند تا سپس آنها را آزاد گذاشت تا در عمل هم با میل و رغبت وظایف خویش را اجرا کنند. این موضوع منحصر به کشور ما نیست. در هر کشوری یک سلسله دستوراتی است که به اجبار آنها را به اجرا می گذارند. در کشوری مثل فرانسه – که آن را مهد آزادی می شمارند – چگونه به اجبار دختران را وادار به بی حجابی می کنند تا به مدرسه یا دانشگاه راه یابند! تفاوت در جامعه اسلامی و غیراسلامی در نوع هنجارهاست، نه چگونگی برخورد با آنها.
بسیاری از حکمت ها و فلسفه های حجاب امروزه روشن شده است:
الف) پوشش امری غریزی و فطری برای بشر است کاوش های باستان شناسی نشان می دهد که از دیر زمان بشر در حد امکان نسبت به مساله پوشش اهتمام ورزیده است وهمه صاحبان ادیان نیز آن را سرلوحه عمل قرار داده اند.
ب ) مستور بودن زیباییها و جذبه های جنسی زن و مرد آنها را از معرض دید و طمع ورزی شهوت پرستان هرزه محافظت می کند و امنیت و بهداشت روانی جسمی آنان را تأمین می نماید.
ج ) برهنگی راهبر به سوی بی بند و باری و لجام گسیختگی جنسی است که عواقب شوم و زیانباری دارد؛ از جمله:
1- گسترش فساد و ناهنجاری های اجتماعی.
2- شیوع بیماری هایی چون سفلیس سوزاک ایدز و… .
3- سست شدن پیمان مقدس خانواده گسترش آمار طلاق و بالا گرفتن عقده های روحی در کودکان.
4- زیاد شدن فرزندان نامشروع.
اینها و ده ها مشکل اجتماعی دیگر عواقب شومی است که جهان غرب را سخت برآشفته و ستاره تمدنش را به افول می کشاند تا آن جا که حتی فریاد متفکرین ماتریالیستی چون راسل را برآورده و جهان را سخت بر آنان تنگ کرده است. ولی مکتب گرانقدر اسلام در پرتو هدایت های نورانی اش همچون حجاب از اساس با این جریان ویرانگر به مبارزه برخاسته و حجاب را دژی استوار برای صیانت فرد وجامعه از آسیب های بیشمار قرار داده است. از همین روست که استعمارگران برای تخدیر جوانان و در بند کشیدن آنان و گسترش اهداف ظالمانه خویش از بی حجابی و برهنگی به عنوان ابزاری قوی سود می جویند.
در هر صورت موضوعاتی نظیر:حفظ نظام اجتماعی ، بقائ نسل وخانواده، تامین سلامت فکری ، روحی – روانی افراد جامعه وفراهم نمودن بستری مناسب ومحیطی سالم برای پرورش وتکامل مادی ومعنوی انسان ، وبالآخره پرهیز از عواقب شومی که جوامع دیگر به دلیل رعایت ننمودن این قبیل محدودهها گرفتار آن شده ویادر آن دست وپا میزنند ؛ نظام اسلامی را ملزم به اجرای این حکم ارزشمند الهی می دارد.
توضیحات بیشتر:
به صورت خلاصه فلسفه حجاب (پوشش) مى تواند ناشى از امور زیر باشد:
1. حفظ تعادل جامعه از نظر امنیت و آرامش روانى.
یکى از غرایز خدادادى در ساختمان وجودى انسان، غریزه جنسى است که نیرومندترین و ریشه دارترین غریزه آدمى است و در صورت کنترل آن، مى تواند علاوه بر تداوم و استمرار نسل بشر، موجبات و امنیت روانى انسان ها را فراهم کند.
در قوانین اسلام، براى استفاده درست از این غریزه حیاتى، مکانیسم هاى گوناگونى مطرح شده است که «حجاب» و وجود حریم بین زن و مرد، یکى از راهکارهاى مهم آن است.
بدون شک، نبودن حریم بین زن و مرد و آزادى معاشرت هاى تعریف نشده و بى بندوبار (با آرایش هاى گوناگون)، هیجان ها و التهاب هاى جنسى را فزونى مى بخشد و تقاضاى برهنگى و سکس را به صورت یک عطش روحى و یک خواست سیرى ناپذیر درمى آورد.
اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل داشته و تدابیر زیادى براى تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه هم براى زنان و هم براى مردان، تکالیف خاصى معین کرده است. وظیفه مشترک زن و مرد این است که چشم خویش را از نگاه به نامحرم بپوشانند و از نگاه شهوت آمیز بپرهیزند؛ اما زنان – به خاطر جاذبه هاى بیش تر – وظیفه خاصى دارند و آن این که بدن خود را از مردان بیگانه بپوشانند و در اجتماع با آرایش هاى تحریک آمیز، ظاهر نشوند و به جلوه گرى و دلربایى نپردازند تا زمینه انحراف مردان و به ویژه جوانان فراهم نشود.
لباس افراد جامعه و مخصوصاً لباس زنان نمى تواند به هر شکل و اندازه اى باشد و باید حد و ضابطه اى داشته باشد. بى بندبارى در پوشش و لباس ، موجب بى بندبارى در تحریک غریزه جنسى است. تحقیقات علمى در فیزیولوژى و روانشناسى در باب تفاوت هاى جسمى و روحى زن و مرد ثابت کرده است که مردان نسبت به محرک هاى چشمى شهوت انگیز، حساس تر از زنانند و برعکس زنان در مقابل محرک هاى لمسى حساسیت بیش ترى دارند.
آستانه حس لمس و درد در زنان از همان زمان تولد پایین تر از مردان است…؛ در عوض مردان بینایى بهترى دارند. این مزیت هاى جنسى در استعداد حسى، آموخته یا اکتسابى نیست؛ بلکه از زمان کودکى آشکار است… .مردان بالغ به محرک هاى بینایى شهوانى حساسیت بیش تر مى داند. اصطلاح «چشم چرانى» که براى این ویژگى مردان به کار مى رود، زاییده حساسیت مردان نسبت به محرک هاى بینایى شهوانى است؛ چون دامنه و برد حس بینایى زیاد است؛ یعنى چشم مى تواند از فاصله نسبتا دور، تحت تأثیر محرکها قرار گیرد و از این گذشته وسعت زیادى از محیط در آن واحد دیده مى شود. از سوى دیگر، چون حس لامسه دامنه و برد زیاد ندارد و فعالیتش محدود به تماس از نزدیک است و هورمون هاى جنسى زن به صورتى دوره اى ترشح مى شوند و به طور متناوب عمل مى کند، تأثیر محرک هاى شهوانى بر زن، صورتى بسیار محدود دارد و از این نظر فعالیت زنان بسیار کم است؛ به خلاف مردان که ترشح اندروژن ها در آن ها صورتى یکنواخت دارد و هیچ عامل طبیعى آن را قطع نمى کند. مردان به صورتى گسترده تر تحت تأثیر محرکهاى شهوانى قرار مى گیرند و از این نظر فعال ترند.1
2. حفظ و تحکیم بنیان خانواده
بى تردید نهاد خانواده، یکى از مقدس ترین نهادهاى اجتماعى است که بشر تا به حال خود دیده است. نقش خانواده در پروسه ایجاد جامعه سالم، یک نقش بى بدیل است و در این میان نقش حجاب و پوشش اسلامى در سلامت و استمرار پیوند خانوادگى، غیر قابل انکار است. در مقابل، برهنگى، سمّ کشنده نظم و پیوند موجود در نهاد خانواده است.
آمارهاى مستند نشان مى دهد که با افزایش برهنگى در جهان، طلاق و از هم گسیختگى زندگى زناشویى در دنیا همواره بالا رفته است؛ زیرا «هر چه دیده بیند، دل کند یاد» و هر چه دل در مقوله هوس هاى سرکش بخواهد، به هر قیمتى باشد، به دنبال آن مى رود و به این ترتیب، هر روز دل به دلبرى جدید مى بندد و با قبلى وداع مى کند؛ اما در محیطى که «حجاب» حاکم است و شرایط دیگر اسلامى رعایت مى شود، دو همسر تعلق به یکدیگر دارند و احساساتشان و عشق و عواطفشان، مخصوص یکدیگر است. در بازار آزاد برهنگى، قداست پیمان زناشویى مفهومى ندارد. خانواده ها به سادگى متلاشى مى شوند و کودکان بى سرپرست مى مانند.
3. پیش گیرى از فحشا و فروپاشى نظم جامعه.
گسترش دامنه فحشا و افزایش فرزندان نامشروع، از دردناک ترین پیامدهاى بى حجابى و آزادى هاى بى حد و حصر جنسى است که در جوامع غربى و سایر جوامع مشابه، کاملا مشهود است. عامل اصلى فحشا و ازدیاد فرزندان نامشروع، منحصر به فرهنگ برهنگى و بى حجابى نیست؛ بلکه یکى از عوامل اصلى و مؤثر در گسترش دامنه فحشا و جریان روبه رشد تولد فرزندان نامشروع ، مسأله برهنگى و بى حجابى است. امروزه یکى از مشکلات جوامع غربى، تولد روبه رشد فرزندان نامشروع و بدون شناسنامه است. فرزندانى که داراى پدر و مادر نامشخصى هستند و از نظر حقوقى، مشکلات فراوانى را به همراه آورده، نظم اجتماعى جوامع غربى را تهدید مى کنند.
4. جلوگیرى از نگاه ابزارى به زن و ابتذال وى
یکى از مسائل مطرح پیرامون حقوق زنان و بى توجهى به آنان، نگاه ابزارى به زنان است. هنگامى که جامعه، زن را با اندام برهنه بخواهد، طبیعى است روزبه روز تقاضاى آرایش بیشتر و خودنمایى افزونتر از او دارد و هنگامى که زن را از طریق جاذبه جنسى اش وسیله تبلیغ کالاها و عاملى براى جلب جهان گردان و مانند این ها قرار دهد، در چنین جامعه اى شخصیت زن تا حد یک عروسک یا یک کالاى بى ارزش سقوط مى کند و ارزش هاى والاى انسانى او به کلى به دست فراموشى سپرده مى شود و به این ترتیب، زن، وسیله اى براى اشباع هوس هاى سرکش برخى مردان آلوده و فریبکار مى شود.
عنصر حجاب و پوشش اسلامى، نه تنها زن را از صحنه اجتماع وفعالیت هاى اجتماعى دور نمى کند، بلکه زمینه هاى حضور مستمر و فعال زنان را در عرصه اجتماع -به همراه حقوق اجتماعى برابر- تضمین مى کند و شخصیت خدادادى زن را از دستبرد نگاه ابزارى دیگران، مصونیت مى بخشد.
توضیح برخی از تاثیرات حجاب:
حجاب و سلامت فرد و خانواده
بی تردید زندگی اجتماعی – خواه بر استدلال عقلی و خواه برخواسته فطری و خواه بر بنیان قراردادهای اجتماعی و… بنا شده باشد – از تأثیر و تأثّر متقابل افراد و عملکرد آن ها تهی نیست. خوبی ها و زیبایی ها برای فرد و خانواده و جامعه مفیدند و زشتی ها و بدی ها نیز به همه زیان می رسانند. و تأثیر خود را بر تمام اعضا و ارکان جامعه به جا خواهند گذاشت.
همنوایی آهنگ تکوین و تشریع
مدبّر آفرینش که خواهان تداوم نسل بشر است، خود، به قلم تدبیر و تکوین، جاذبه های عقلی، اجتماعی، فطری و زیستی – جنسی را در آدمیان و حتّی حیوانات و گیاهان به ودیعت نهاده تا در پرتو جذب و انجذاب درونی همیشگی شعله وجودشان را بر افروخته نگهدارند. خالق هستی برای بقای دیگر موجودات تنها همین جذب و انجذاب را کافی دانسته، ولی برای بقای نسل بشر مسؤولیت سپاری را نیز از نظر دور نداشته است؛ زیرا بشر چون جانوران و گیاهان نیست که نسل وی تنها با جاذبه های زیستی – جنسی و عشق ورزی آزاد پایدار ماند. نوزاد انسان پس از تولّد به تغذیه، نگهداری و پرورش درست نیازمند است و بدون مراقبت های بهداشتی، زیستی و… فرصت حیات نمی یابد. بر این اساس، معمار هستی که نهاد آدمی را آن گونه سرشت، برگنبد تشریع این گونه نوشت که ازدواج محبوب ترین بنیادها برای بنا نهادن کانون تولّد و مهد پرورش و رشد نوع انسان است 1، تاهم جذب و انجذاب به محیط خانواده محدود گردد و هم نسلی سالم و متعادل پرورش یابد. چون جذب و انجذاب لجام گسیخته هرگز به بقای نسل تن نمی دهد و آن را مزاحم عشق ورزی خود می بیند؛ همان گونه که نسل ناسالم، پدر و مادری نمی شناسد تا آن نژاد را استمرار بخشد2. به این منظور، انتظار می رود معمار نظام تکوین و تشریع در راه نیل به خواست خود، به تدبیر و تشریع لازم دست یازد و اسباب رسیدن به آن هدف را تشریع فرماید. «حجاب» در شمار این اسباب جای دارد. اینک در این نوشتار، با پرداختن به برخی آثار تربیتی و روان شناختی این دو پدیده، سودمندی و ضرر آفرینی هر یک را هویدا می سازیم تا هر کس خود آگاهانه تصمیم گیرد.
حجاب و رشد شخصیت
شخصیت؛ مجموعه افکار، عواطف، عادت ها و اخلاقیات یک انسان است که به تمایز وی از دیگران می انجامد3؛ به عبارت دیگر، مجموعه صفات و ویژگی های جسمی، روانی و رفتاری که هر انسان را از انسان های دیگر متمایز می سازد، شخصیت نام دارد4. بر این اساس، هر کس شخصیتی دارد که خود را با آن معرفی می کند. و دیگران نیز او را به همان ویژگی ها می شناسند. در، «روان شناسی کمال» انسان رشد یافته که انسان خواستارِ تحققِ خود (actualizing person – The Self) معرفی می گردد، این گونه توصیف شده است: انسانی که نیازهای سطوح پایین (نیازهای جسمانی، ایمنی، تعلق، محبت و احترام) را پشت سر نهاده، در صدد استفاده از توانایی ها و قابلیت های خود است و به دنبال به فعلیّت رساندن خویشتن و تحقق خویش است 5. اریک فروم انسان رشد یافته را انسان بارور (Productive person) معرفی می کند و در تعریف او می گوید: وی انسانی است که نیازهای روانی اش را از راه های بارور و زایا و خلاق ارضا می کند6. به عقیده اریک فروم مؤثرترین عامل در رشد شخصیت انسان برآوردن معقول نیازهای روانی است که حیوانات پست این نوع نیازها را ندارند. انسان سالم نیازهای روانی – نه نیازهای جسمانی مانند گرسنگی، تشنگی، جنسی و…- خود را از راه های خلاّق ارضا می کند و اشخاص ناسالم از راه های نامعقول 7. اکنون باید دید فرصت رشد شخصیت با رعایت حجاب بیش تر فراهم می گردد یا با عدم رعایت آن؟ انسانی که پیوسته نگران زیبایی خود است و بیش تر در جهت معرفی پیکر خود می کوشد، بهتر می تواند قابلیت های خود را بشناسد و به فعلیت برساند یا آن که سر در باغ اندیشه دارد؟ آیا توجّه به نیازهای جسمانی و سطحی به انسان امکان رشد می دهد یا توجّه به نیازهای عالی و مخصوص انسان ها؟ آیا غرق شدن در خود نمایی و جلب توجّه دیگران مسیر منتهی به یافتن خویشتن است؟ انسانی که زندگی اش تحت فرمان و اراده اش نیست، در حس هویّت یابی خود (of Identity A Sense) دچار شکست شده است 8 تا چه رسد به آن که هویّتش را به کمال رساند. زیرا سلیقه و خواست دیگران در زندگی اش تأثیر می گذارد و چنان زندگی می کند که دیگران می پسندند، نه آنگونه که خود می پسندد.
بی حجاب در اندیشه نمایش خود و زیبایی خویش است. این امر که عقده حقارت (inferority complex) انسان را می نمایاند، زمینه رشد و تعالی وی را نابود می سازد؛ در حالی که زن مانند مرد یک انسان است و باید از نظر انسانی رشد و تکامل یابد. کسی که با نمایش زیبایی خود و گزینش پوششی ویژه در اندیشه جلب نظر دیگران به سر می برد، در حقیقت می خواهد با تکیه بر جذابیت های ظاهری خویش و نه اصالت ها و ارزش های متعالی خود، جایی در جامعه بیابد. در واقع او از این طریق اعلام می دارد، آنچه برایش اصل است و اهمیّت دارد، «زن بودن» او است نه انسانیت و اندیشه و لیاقت و کارآیی اش. چنین فردی قبل از همه اسیر خویش است و به مغازه داری شبیه است که پیوسته در اندیشه تزیین ظاهر و تغییر دکور خود به سر می برد و فرصت پرداختن به آرزوهای بزرگ تر را نمی یابد9.
حجاب و حرمت خود (احساس ارزشمندی)
از نظر روان شناسی، قطعی ترین عامل رشد انسان «میزان ارزشی» است که هر فرد برای خود قائل است 10؛ به عبارت بهتر، نافذترین عامل رشد روانی و شخصیتی انسان، سطح حرمت خود (esteem – Self) او است. درجه ارزیابی فرد از خود، حرمت خود خوانده می شود و در واقع باز خوردی از مورد قبول بودن و مورد قبول نبودن به شمار می آید. این قضاوت در قالب رفتارهای کلامی و غیر کلامی بروز می کند و گستره ای است که فرد خود را در آن پهنه توانا، مهم، موفق و با ارزش و یا ناموفق و بی ارزش می داند11.
چنان که گذشت، «سطح حرمت خود» در سازش یافتگی هیجانی، اجتماعی و عاطفی تأثیر بسیار دارد و از عوامل تعیین کننده اساسی در شکل دهی الگوهای رفتاری و عاطفی است؛ به گونه ای که تردید افراد در ارزشمندی شان به ناتوانی در رسیدن به زندگی عاطفی موزون می انجامد. این افراد همواره از آشکار شدن ناتوانی هاشان هراسناکند و صحنه را ترک می کنند. از طرفی خلاقیت با «سطح حرمت خود» رابطه کاملاً مستقیم دارد12.
به راستی آیا برهنه شدن و کشاندن رفتارهای جنسی به کوچه و خیابان به آدمی ارزش می دهد و انسان را از احساس ارزشمندی بهره مند می سازد؟ البتّه شاید احساس رضایت آنی و زود گذر پدید آورد، ولی کم تر کسی است که بر خورداری از این حالت و رفتار را ارزش تلقی کند و شخص برخوردار از این روحیه را ارزشمند بداند. افزون بر این، تأمین هر خواسته ای همیشه با احساس رضایت همراه نیست. در جامعه ای که برهنگی تمام شریان های آن را پر کرده و زن و مرد همواره در حال مقایسه داشته ها و نداشته های خویشند، انسان ها در تشویش مستمر و دلهره همیشگی فرو می روند؛ زیرا رقابت و مقایسه در میدانی رخ می نماید که ظرفیت رقابت ندارد و بدین سبب، آدمی به تنوع طلبی حریصانه کشیده می شود. بی تردید تا وقتی این اندیشه فضای ذهن آدمی را آکنده است، فرصتی برای بروز خلاقیت و ابتکار باقی نمی ماند. ذهنِ مشغول به تصاحب دل دیگران و جلب نظر مردان و پسندیده شدن، هرگز اندیشه علمی را بر نمی تابد و نمی تواند یافته ای تازه عرضه کند. او در پی آن است که در وضعیت موجود پسندیده شود نه آن که وضعیت را تغییر دهد و با ابتکار و خلاقیت، طرحی نو در اندازد. از سوی دیگر، از آن جا که احساس بی ارزش بودن تمام وجود این افراد را پر کرده است، در پی جبران این کمبود بر می آیند و چون آسان ترین راه رسیدن به این احساس، مقبول دیگران واقع شدن است، از طریق سکس و عرضه پیکر خود در این مسیر گام بر می دارند تا به شکلی، احساس ارزشمندی از کف رفته خود رإ؛ ّّ جبران کنند. در حالی که شخص بر خوردار از حجاب هرگز چنین نیازی را احساس نمی کند. در نگاه او بهترین راه جبرانِ احساسِ ارزشمندی آن است که خود را از دسترس بیگانگان دور نگهدارد و مقام و موقعیت خود را پایین نیاورد13. گویا از همین رو است که ویل دورانت می گوید: زنان دریافتند که دست و دل بازی مایه طعن و تحقیر است.
بنابراین، چنین افرادی هم ارزشمندی را از کف داده اند و هم در جبران آن به بیراهه رفته اند. راه رسیدن به احساس ارزشمندی پایدار، رفتن در پی کسب صفات ارزشمند و پایدار است.
انسان بر خوردار از حجاب، با دور نگهداشتن خود از دسترس دیگران، سطح ارزشمندی خود را ارتقا می بخشد تا آن جا که مرد، نیازمندانه به آستان وی روی می آورد. بی تردید اگر زنان این مفهوم را به طور کامل درک کنند، به پوشیده داشتن و مخفی ساختن پیکر خویش بیش تر گرایش نشان می دهند14 و پی خواهند برد که راه احساس ارزشمندی در دسترس و مقبول بودن لحظه به لحظه نیست. راسل می گوید: از لحاظ هنری، مایه تأسف است که بتوان به آسانی به زنان دست یافت. ویل دورانت نیز می گوید: آنچه می جوییم و نیابیم عزیز و گرانبها می گردد15.
ویلیام جیمز به صراحت توصیه می کند: زنان عزّت و احترامشان به این است که به دنبال مردان نروند، خود را مبتذل نکنند و خود را از دسترس مردان، دور نگهدارند.
پس حجاب احساس ارزشمندی است؛ که موقعیتی بلند مرتبه برای زنان پدید می آورد و مردان را در محدودیت فرو می برد. اگر چه در بیان به زنان گفته می شود که پوشیده بیرون آیید؛ ولی واقعیت آن است که به مرد گفته می شود، بهره برداری جنسی در همه جا ممنوع. چون راه چشم را که نافذترین کانال حسی مردان است، نمی توان سد کرد.
حجاب و استحکام خانواده
با ز هم تاکید می کنیم خانواده با اهمیّت ترین نهاد اجتماعی است. خانواده کانون عشق و امید و تحقق آرزوهای آدمی و مرکز تولّد و پرورش نسل بشر است؛ به گونه ای که هیچ جامعه ای نمی تواند بدون خانواده پایدار بماند. در معارف الاهی خانواده مهم ترین جایگاه پرورش انسان است. قرآن کریم همسران را «لباس» یکدیگر می داند و بدین ترتیب نقش هر یک را معیّن می کند. زن و شوهر نزدیک ترین افراد به یکدیگرند و چون لباس، یکدیگر را از آفات و آسیب های عفت سوز و ایمان برانداز حفظ می کنند16. افزون بر این، آن ها مانند لباس، مایه وقار و آراستگی یکدیگرند. بی تردید این نقش در پرتو تفاوت زن و شوهر شکل می گیرد. چنانچه زن و شوهر از تعهدات خانوادگی رها باشند، نمی توانند برای یکدیگر چون لباس به شمار آیند و عفت و وقار و شخصیت هم را پاس دارند. حجاب از لوازم سامان یافتن چنین بنیادی است و بی حجابی با آن تعارض آشکار دارد؛ زیرا بی بند و باری در پوشش، بی بند و باری در تحریک و احساس نیاز را در پی دارد و تأمین نیازهای شعله ور بنیاد خانواده را نشانه می رود17.
غریزه جنسی یکی از علل مهم ازدواج و به وجود آمدن خانواده است؛ امّا برای پایداری اش کافی نیست. بعد از ازدواج به تدریج با گذر زمان اهداف جدید شکل می گیرد؛ خواسته های زیستی و جنسی اندک اندک جای خود را به نیازهای روانی و امنیتی و عاطفی و شناختی می دهد و دیگر سرمایه عشق ورزی به تنهایی برای تأمین اهداف خانواده و خواسته ها کافی نیست. نخستین شرط دستیابی بدین اهداف و تأمین خواست های جدید، آن است که زن و شوهر از هویّت و خواست های فردی دست شویند و به سوی پی ریزی هویتی جمعی گام بردارند. چنانچه هر کس فقط خواهش خویش را پی گیرد؛ زن در جهت تجمل و خودنمایی و مورد پسند واقع شدن در اجتماع و جلب توجّه مردان گام بردارد؛ در دغدغه مقبولیت خویش فرو رود و نقش مادری را به فراموشی سپارد؛ و از آن سوی مرد در اندیشه رسیدن به تمکین های نوتر و پر رونق تر به سر برد و نقش پدری را فراموش کند، بنیان خانواده بر باد می رود. بی تردید کانون خانواده با اموری چون توجّه به لباس و بدن و روی و موی و انگشت نما شدن و مشخص تر معرفی کردن خود، پیوند تنگاتنگ دارد و پرداختن بدین امور و فراموش کردن اهداف خانواده و نیازهای برتر، پایه های خانواده را متزلزل می سازد.
حجاب و مسؤولیت پذیری
هر کس در برابر خود و دیگران مسؤول است. انجام موفقیت آمیز مسؤولیت به استعداد و برخورداری از توانمندی های متناسب و ظرفیت های روان شناختی و جسمی نیاز دارد. توفیق در پاره ای از مسؤولیت ها و حتّی سپردن برخی از مسؤولیت ها به حجاب تکیه دارد و افرادی که بی حجابی پیشه می کنند، توان انجام آن را ندارند. این گروه ناگزیر باید به خویش پردازند و – چنان که امروزه مشاهده می کنیم – چاره ای ندارند جز آن که انجام آن مسؤولیت ها را به دیگران و حتّی مردان بسپارند18. زنانی که در پی دلربایی و جلب نظر دیگرانند و جز عرضه پیکر خود به چیزی نمی اندیشند، هرگز نمی توانند غمخوار همنوع خود باشند؛ در برابر خانواده و اجتماع احساس مسؤولیت کنند و به معنویت خود و اعضای خانواده و جامعه بیندیشند. این افراد، افزون بر آن که خود به دلیل ناتوانی یا شانه خالی کردن از انجام دادن مسؤولیت های فردی باز می مانند، با روحیه و وضعیت بدنی خاص خویش محیط را آلوده و موقعیت را برای فعالیت مسؤولیت پذیرانه نامساعد می سازند. بر این اساس، بازدهی فعالیت های خانوادگی و اجتماعی را کاهش می دهند و حتّی دقّت عمل را دچار اختلال می کنند؛ به عبارت دیگر، این افراد خود ناتوان می مانند و دیگران را نیز از انجام دادن تعهدات و مسئولیت هاشان باز می دارند. تحقیقات گسترده و به ویژه پژوهش های میدانی، حاکی از افت تولید و کاهش سطح کیفیت در مراکز آلوده به افراد بی حجاب، بر درستی این سخن گواهی می دهد.
اسلام که عاطل و باطل ماندن نیروهای عظیم انسانی و غیر انسانی را نمی پسندد، برای رسیدن به موفقیت در انجام تعهدات و مسؤولیت های فردی و اجتماعی، استعداد و شرایطی را لازم می داند که رعایت پوشش خاص یکی از آن ها به شمار می آید. فرد بی حجاب با رعایت نکردن این شرط در واقع از قبول مسؤولیت خودداری ورزیده، در پی خواسته های خود می رود و حتّی دیگران را از انجام تعهدهای پذیرفته شده باز می دارد. بنابراین، حجاب هرگز به معنای محدود کردن حوزه مسؤولیت زن نیست. حجاب شرط موفقیت در انجام دادن مسؤولیت ها و سپردن برخی مسؤولیت ها است. انسان، با انتخاب بی حجابی از قبول مسؤولیت های حساس و سنگین شانه خالی می کند؛ آزاد از هر تعهدی سر بار دیگران می شود و مسؤولیت ها را به دیگران وا می گذارد. 1. المیزان، محمدحسین طباطبائی، ج 3.
2. فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، غلامعلی حداد عادل.
3. مجموعه مقالات کنفرانس زن، مقاله حجاب و آزادی.
4. روان شناسی شخصیت، یوسف کریمی،
5. روان شناسی کمال، دوان شولتس، گیتی خوشدل.
6. مکتب ها و نظریه های روان شناسی، سعید شاملو.
7. روان شناسی کمال.
8. فلسفه حجاب، علی محمدی.
9. روان شناسی حرمت خود، ناتانیل براندل، هاشمی جمال.
freeman sunfran cisco.196 .Esteem – The Antecedents of self .10
11. بررسی حرمت خود در نوجوانان…، سید حسن سلیمی، مجله روان شناسی، شماره 2.
12. مسأله حجاب، مرتضی مطهری، صدرا.
13. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضی مطهری، صدرا.
14. مسأله حجاب، مرتضی مطهری، صدرا.
15. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضی مطهری، صدرا.
16. المیزان، محمدحسین طباطبائی، ج 3.
17. فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، غلامعلی حداد عادل.
18. مجموعه مقالات کنفرانس زن، مقاله حجاب و آزادی.
حجاب و امنیت اجتماعی
کارکردهای فردی و اجتماعی حجاب
برای حجاب کارکردهایی در دو حوزه فردی و اجتماعی، قابل تصوّر است:
الف. کارکردهای فردی: همچون پاسخگویی به نیاز فطری «خوداستتاری» و تأمین امنیّت در برابر گرما و سرما و…
ب. کارکردهای اجتماعی: هویّت بخشی و ایجاد امنیّت اجتماعی از جمله این کارکردهاست؛
زن با عنصر حجاب اسلامی، نه تنها به تهذیب، تزکیه نفس و ملکات نفسانی پرداخته و قرب الهی را فراهم می سازد، بلکه باعث گسترش روزافزون امنیّت اجتماعی و ایجاد زمینه ای جهت رشد معنوی مردان می گردد؛ همچنان که خداوند سبحان، خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «به مردان مؤمن بگو تا چشمان خود را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان، بهتر است (1)».
همچنین می فرماید: «به زنان و دختران خود و به زنان مؤمن بگو که خویشتن را با چادرهای خود بپوشانند که این کار برای آن است که آنها به عفّت شناخته شوند تا از تعرّض و جسارت، آزار نکشند (در امنیّت کامل باشند) ؛ خداوند در حقّ خلق، آمرزنده و مهربان است(2)».
همان گونه که ذکر گردید، حجاب و پوشش اسلامی برای مردان و زنان، تنها از کارکرد فردی برخوردار نیست و فقط برای سامان دهی خلقیّات و ملکات نفسانی آدمیان، مؤثر نمی باشد، بلکه از کارکرد اجتماعی نیز برخوردار است؛ غرایز، التهاب های جسمی و معاشرت های بی بند و بار را کنترل نموده، بر تحکیم نظام خانواده می افزاید. همچنین از انحلال کانون مستحکم و پایدار زناشویی جلوگیری نموده و امنیّت اجتماعی را فراهم می سازد. حال اگر کسانی با نگرش دینی، اسلامی یا با رویکرد جامعه شناختی و روان شناسی به چنین کارکردها و تأثیرات مطلوب، به ویژه تأمین امنیّت اجتماعی پی ببرند، نه تنها هدفمندانه، زندگی می کنند، بلکه برای رفتارها و اندیشه هایشان دست به گزینش می زنند تا به اهداف متعالی الهی و انسانی دست یازند. از این رو به مسأله حجاب نیز به عنوان راهبردی کارساز جهت تأیید و ترویج ارزش های اجتماعی، تأمین کننده سعادت آدمی و منشأ قرب الهی می نگرند.
بنابراین، پوشش اسلامی به منزله یک حفاظ ظاهری و باطنی در برابر افراد نامحرم، قلمداد می شود که مصونیت اخلاقی، خانوادگی و پیوند عمیق میان حجاب ظاهری و بازداری باطنی و از همه مهمّ تر امنیّت اجتماعی را فراهم می سازد و پیشینه آن به اندازه تاریخ آفرینش انسان است؛ چراکه پوشش و لباس هر بشری، پرچم کشور وجود اوست. پرچمی که وی بر خانه وجودش نصب کرده است و با آن اعلام می دارد که از کدام فرهنگ تبعیّت می کند(3).
در ادامه به بیان هدف و فلسفه این مصداق مهمّ اسلامی و رابطه فراگیر و تنگاتنگ آن با امنیّت اجتماعی از جنبه های مختلف می پردازیم:
امنیّت اجتماعی، هدف اساسی وجوب حجاب
با توجه به آیات قرآن مجید، به خوبی مشخص و معیّن می گردد که هدف از تشریع وجوب حکم حجاب اسلامی دست یابی به تزکیه نفس، طهارت، عفّت و پاکدامنی جهت استحکام و گسترش امنیّت اجتماعی است.
«و اِذا سَأَلْتُموهُنَّ مَتاعا فَسْئلوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُم أطْهَرُ لِقلوبِکُم و قُلُوبِهِنَّ(4)».
چون نگاه نامحرم توسط مردان، باعث تحریک و تهییج جنسی آنان و در نتیجه منجر به فساد و ریشه کن نمودن امنیّت اجتماعی می شود، خداوند در کنار دستور حجاب و پوشش بدن به بانوان، مردان را نیز امر به حجاب و پوشش چشم داده و نگاه به نامحرم را بر ایشان، حرام کرده است. چنانکه در این باره از امام رضا علیه السلام نقل شده است: «حرّم النَّظَر الی شُعورِ النّساء المَحْجوبات بالاَزْواج و غَیْرهِنَّ مِنَ النّساء لما فیه مِنْ تَهْییجِ الرّجال و ما یَدْعوا التَّهْییج الی الفَساد و الدُّخول فیما لا یحلّ و لا یجمل(5)؛ نگاه به موهای زنان باحجاب ازدواج کرده و بانوان دیگر، از آن جهت حرام شده است که نگاه، مردان را برمی انگیزد و آنان را به فساد فرامی خواند در آنچه که ورود در آن نه حلال است و نه شایسته».
از مجموع گفتار فوق روشن می گردد که هدف از وجوب حجاب اسلامی علاوه بر موارد مذکور، ایجاد صلاح و پیشگیری از فساد، جهت تأمین و گسترش امنیّت اجتماعی است.
امنیّت اجتماعی، فلسفه حقیقی وجوب حجاب
یکی از فلسفه های حقیقی وجوب حجاب، حفظ آرامش زن، مصونیّت جامعه از فساد و عمق و معنا بخشیدن به امنیّت اجتماعی با توسعه آن می باشد. زیرا نفس آدمی، دریایی موّاج از تمایلات و خواسته های اوست که مهم ترین آنها به خوراکی ها، امور جنسی و مال و جاه و مقام، مربوط می شود و بدون شک بالاترین خواسته های مردان، تمایل به جنس زن است. در سخنان عرفا آمده است: «أعْظَمُ الشَّهْوَة، شَهْوَة النّساء(6)؛ بزرگ ترین خواسته های مرد، رغبت به زنان است».
ارائه زیبایی ها و مواضع بدن زن، به شهوت و طمع مردان، دامن می زند و آنها را به یک کانون جدّی خطر، مبدّل می سازد که به سلب آرامش زن و امنیّت اجتماعی منتهی می گردد. آنچه می تواند از این ناامنی پیشگیری کند، پوشش زن از چشمان گرسنه نامحرمان است که با حجاب کامل اسلامی، عملی خواهد شد.
پوشش دینی، پیام عفت، شخصیّت و خداترسی زن مسلمان است و مردان جامعه نه تنها به چنین بانویی چشم طمع نخواهند داشت که او را نیرویی بالفعل در هرچه وسعت بخشیدن امنیّت اجتماعی دانسته و نجابتش را می ستایند. در این صورت است که زن نه تنها در سنگر حجاب خود، از تیر نگاه های زهرآلود، سخنان آزاردهنده و برخوردهای اراذل جامعه در امان خواهد بود، بلکه امنیّت و آرامش درونی خود و اجتماع خویش را برقرار خواهد کرد.
نکته معنوی و عرفانی قابل ذکر در این باب، پیام الهی آفریدگار هستی، خطاب به زنان است: «ای زن! آگاه باش، دنیا خراب آبادی است که هر نقطه آن به مین های شیطان و نگاه های آلوده، ناامن گشته است. اما فرشته های حجاب در محفل انس و یاد خدا در امنیّتی بی نظیر به سر می برند که دیگران از طعم آن بی خبرند(7)».
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
پایه های تحقق امنیّت اجتماعی در سایه های حجاب بانوان
پوششی که اسلام آن را به عنوان یک حکم شرعی اعلام کرده است، یک عمل ظاهری و گسسته از عوامل و پایه ها نیست، بلکه حجاب، خیمه عفاف بانوانی است که آن را بر پایه های خود استوار نموده و باعث ترویج ارزش امنیّت اجتماعی می گردند و به تحقق آن در جامعه اسلامی، کمک می نمایند.
اکنون شایان ذکر است که این پایه های اساسی بیان گردد:
1. ایمان به خدا و جهان آخرت؛ از مهم ترین عواملی که بانوان توسط آن به آرامش روحی و روانی دست یافته و امنیّت اجتماعی جامعه را فراهم می نمایند، این است که وقتی زن به خدای تعالی و علم و حکمت او ایمان آورد و معتقد گردد احکامی که برای بشریّت تشریع کرده، بودن نقص و دارای آثار مطلوبی است، از حکم الهی حجاب استقبال نموده، امنیّت اجتماعی جامعه را تضمین می کند.
2. تقوا؛ پرهیزکاری بانوان، ضامن تأمین امنیّت اجتماعی است و تا این پایه محکم معنوی در قلب بانوان شکل نگیرد، حجاب را نوعی محدودیّت برای خود قلمداد نموده و امنیّت اجتماعی انسان ها را تهدید می نماید.
خانمی که بداند تقوای الهی پادزهر بیماری دل هاست که حجاب های تاریک جان را غرق می کند و لانه های هوس را برمی اندازد، آن را به کام جان خود می ریزد تا عالم جانش، گلستان گل های سلم، طاعت و تسلیم گردد و خیمه حجابش را برمی افروزد تا حافظ بوستان ارزش های خویشتن و آرامش درونی اجتماع خود شود.
3. آگاهی؛ شناخت سیمای زن، حقیقت حجاب، فلسفه و آثار آن از جمله پایه های مستحکم پوشش دینی و تبلور امنیّت اجتماعی است. وقتی خانمی به پاسخ درونی خود که چرا باید پوشیده باشم نایل شود، پایه های حجاب دینی در او شکل گرفته و با آگاهی کامل به امنیّت اجتماعی ارزش می بخشد و دوام آن را تضمین خواهد کرد. به طور کلّی، آگاهی زن نسبت به آثار مطلوب حجاب و مهم تر از آنها مسأله امنیّت اجتماعی باعث می شود که نه تنها احساس سنگینی از پدیده حجاب ننماید، بلکه از آن به خوبی استقبال نموده، وسوسه های شیطانی را هیچ انگاشته و آرامش برونی و درونی اجتماع را وسعت می بخشد.
همچنین این پیام اصیل و عرفانی را همیشه آویزه گوش های خود می گرداند: «خواهرم! سرزمین جانت را با خورشید آگاهی روشن کن تا بر زوایای وجودت بتابد و آن چنان که هستی خود را بشناسی، آنگاه دریابی که حجاب باله های شنا به سوی سرچشمه هستی امنیّت فردی و اجتماعی کامل است و پوشش های مهیّج وزنه های سنگینی است که زن را غریق ژرفای مهیب دنیا نموده، امنیّت خود و جامعه خویش را برهم می زند »(8)
1. نور، 30.
2. احزاب، 59.
3. فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، غلامعلی حداد عادل، ص 40.
4. احزاب، 53.
5. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 104، ص 34.
6. محجة البیضاء، ج 5، ص 177.
7. تحلیلی نو و عملی از حجاب در عصر حاضر، محمدرضا اکبری، ص 14 – 16.
8- ر.ک:«مقاله حجاب و امنیّت اجتماعی، مهدی سلطانی رنانی».
چادر مشکی و حجاب برتر:
حجاب منحصر در چادر و حتى مانتو نیست، بلکه هر لباسى که غیر از وجه و کفین (دست ها تا مچ) را بپوشاند وموجب تحریک و جلب توجه نامحرم نگردد کافى است ولى باید توجه داشت که همان طور که بقیه واجبات داراى مراتب مختلفى مى باشند حجاب نیز داراى مراتب خوب، متوسط و خوب تر است و چادر حجاب برتر بانوان محسوب مى گردد چرا که چادر فوائد بی­شماری دارد که حتّی امروزه موضوع تحقیق بسیاری از علوم نظیر روان­شناسی، جامعه­شناسی و … قرار گرفته و حتّی به تجربه دیده و شنیده­ایم زنانی که چادر به سر نداشته­اند، اعتراف دارند که چادر نسبت به بقیه حجاب­ها خوب­تر است؛ امّا حقیقت آن است که بسیاری از انسان­ها در امور دنیوی بین خوب و خوب­تر، همواره خوب­تر را انتخاب می­کنند؛ ولی وقتی به خدا، دین و ارزش­ها که می‌رسند بین خوب و خوب­تر( چادر)، خوب را می‌پسندند. توضیح بیشتر:در ابتدا نکاتی را یادآور میشویم:1- در حجاب مانند بسیاری از تکالیف دیگر، حد واجب و مستحب وجود دارد. حد واجب آن پوشاندن اعضای بدن غیر از وجه و کفین (دست ها تا مچ و گردی صورت) است. علاوه بر این پوشش باید به گونه ای باشد که پستی و بلندیهای بدن را نمایان نسازد و موجب جلب نظر و تحریک نگردد. به طور کلی فلسفه حجاب نوعی اعلام و هشدار دورباش در برابر نامحرم است، تا بدین وسیله حرمت زن و عفت و سلامت معنوی جامعه تضمین شود. ازاین رو هر چه پوشش زن متین تر و با وقار بیشتر باشد بهتر است. با توجه به این مسأله روشن میشود که حجاب برتر هم در حد پوشش و هم کیفیت آن و هم از نظر رنگ مهم است. افزون بر آن وقار رفتاری زن نیز در این رابطه بسیار مؤثر و مفید است. اکنون به خوبی روشن است که چادر زن با طریق پوشش متین و به ویژه با رنگ مشکی و سلوک موقرانه زن قویترین اعلام دورباش و تأمین کننده حقیقی فلسفه حجاب میباشد. حد مستحب آن هر شکلی است که این پوشش به سبک متین تر و سنگین تری رعایت گردد. اگر کسى بتواند به شکل صحیح از چادر استفاده کند، مسلماً چادر حجاب برتر است زیرا حکمت هاى حجاب در چادر بیشتر یافت مى شود، و هر چیزی که باعث شود بیشتر، میل و رغبت هوسبازان را دفع نماید حجاب برتر به حساب می آید اما در مورد مشکی بودن آن بهتر است با دید روانشناسی به موضوع بنگریم و آن این است که در روان شناسی رنگ ها می خوانیم که رنگ سیاه نمایان گر مرز مطلق است. لذا کسی که رنگ سیاه می پوشد، می خواهد نشان دهد که مرزی را ایجاد کرده است . اما این که این مرز برای چیست، در موقعیت های مختلف ممکن، است متفاوت باشد. گاه لباس سیاه را در ماتم و عزا می پوشند، برای آن که نشان دهند بین آن ها و عزیزشان فاصله افتاده و مرز زندگی آن ها را از هم جداکرده است. اما گاهی هم سیاه می پوشند، نه برای عزا و ماتم بلکه برای مشخص کردن مرزها و حریم های اجتماعی که حجاب یک خانم مسلمان با چادر سیاه از این دسته است. وقتی که خانمی چادر مشکی به سر می کند و با وقار و متانت تمام قدم به عرصه ی اجتماع می گذارد، با این نحوه ی پوشش می خواهد نشان دهد که هر کسی حق ندارد به این حریم پاک، مقدس و خصوصی وارد شود. این حریم، حریم حرمت، حیا و احترام است، نه جای هرزگی، آلودگی و هوس بازی، در واقع او با حجاب مشکی و چادر سیاه، بین خود و مردان نامحرم مرزی عاقلانه ایجاد می کند، او با این سیاهی ظاهری اما ریشه دار در درون خود می خواهد نگاه تیز و برنده ی هرزگی و ابتذال را بشکند و نگذارد در حریم عفاف، پاکی و نجابت او نامحرمی وارد شود و حرمت او را از بین ببرد. لذا چادر مشکی به منزله ی حرمت و احترام است. مرز ادب، کرامت، حیا و عفت است. مرز آداب است و نشان می دهد که در این محدوده باید حریم را نگه داشت و به صاحب حرم با دیده ی احترام و ادب نگریست. روان شناسان امروز می گوید: «سیاه به معنای «نه » بوده و نقطه ی مقابل «بله » یعنی سفید است » از این رو کسی که چادر مشکی می پوشد، می خواهد با رنگ سیاه چادر دائما جلوه و نمای خود را نفی کند و خود را از نگاه های دیگران دور نگه دارد. آن کس که چادر مشکی می پوشد، رنگ مشکی چادر او نشان گر ترک علاقه یا انصراف نهایی است، یعنی چادر مشکی به نگاه های نامحرم می گوید هیچ جایگاهی برای نگاه شما در من وجود ندارد. بنابراین باید به روان شناسی و جامع نگری زن ایرانی آفرین گفت که برای حفظ حرمت، عفت و پاکی خود و همچنین پاسداری از مرزهای خویش و جامعه ی خویش و برای سالم سازی محیط اجتماعی خود، بهترین حجاب، یعنی چادر و مناسب ترین رنگ یعنی مشکی را انتخاب کرده است . 2- بهره هاى چادرپوشىچادر بهترین پوششى است که زن مى تواند همه اندام خود را با آن بپوشاند و جلو هر گونه تحریک جنسى را بگیرد در حالى که پوشش هایى مانند مانتو این ویژگى را به صورت کامل ندارند، زیرا وقار و معنویتى که در چادر مخصوصا چادر مشکى هست در مانتو نیست. مانتو حتى اگر بلند و گشاد باشد باز مقدارى سبب نمایان شدن اندام و برجستگى هاى بدن مى شود.از آنجایى که حداقل حجاب شرعى بنا بر نظر مشهور فقها پوشاندن همه بدن به جز صورت و دست ها است، تردیدى نیست که چادر بهترین مصداق براى تحقق حدّ شرعى و اسلامى حجاب است؛ به همین دلیل برخى فقهاى برجسته معاصر مثل امام خمینى(ره) در پاسخ نزدیک به ده استفتا و پرسش، تصریح کرده اند پوشیدن چادر بهتر است.علاوه بر این، چادر بیش از هر پوشش دیگرى بانوان را براى رو گرفتن در برابر نگاههاى آلوده نامحرم توانا مى سازد. روشن است در حجاب هایى مثل مانتو این ویژگى وجود ندارد. همچنین چادر زیبایى هاى جسمانى و مادى زن را مى پوشاند و به او زیبایى معنوى و ملکوتى مى دهد و باعث آرامش بخشى بانوان است و این واقعیتى است که حتى افراد بى حجاب به آن اعتراف کرده اند.برای مطالعه بیشتر می توانید به کتب زیر مراجعه نمایید:1-حجاب و آزادی، سید علی خامنه ای 2- مساله حجاب، شهید مطهری (رحمةالله علیه) 3- پوشش زن در اسلام، محمد اشتهاردی 4- حجاب شناسی، حسین مهدی‌زاده 5- فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، دکتر حداد عادل6- اکبری ،محمود ،زندگی شیرین .انتشارات گلستان ادب ،بهار 1383

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد