دوست گرامی. ولایت تکوینی، قدرت تصرّف در امور تکوینی و دخل و تصرّف در اشیاء به اذن الهی است. اینگونه تصرفات در ادبیات دینی، تحت عنوان معجزه و کرامت مطرح میشود. حضرت موسی (ع) در قضیه نبرد با ساحران فرعون که در قرآن نقل شده، عصای خویش را به زمین انداخت و اژدها شد یا عصای خود را به رود نیل زد و آب شکافته شد و بنی اسرائیل از رود نیل عبور کردند یا قرآن کریم درباره رفتارهای ولایی حضرت عیسی (ع) می فرماید: وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتی بِإِذْنِ اللَّهِ؛ به اذن الله کور را شفا میداد و ابرص را معالجه میکرد و مردگان را زنده مینمود. در تعبیر قرآن این افعال به خدا نسبت داده نشده و اینگونه نبوده که خداوند مستقیماً این کارها را انجام دهد، بلکه به خود حضرت عیسی (ع) نسبت داده شده است، یعنی اثر نفس حضرت عیسی (ع) تلقی شده است، اما به اذن خداوند.
ولایت تکوینی در اصل مخصوص خدا است که به برخی بندگان نیز به دلیل شایستگیهایی که در آنها هست، عنایت می کند و اختصاص به معصوم نیز ندارد، ولی عالیترین مرتبه آن مخصوص چهارده معصوم است و در مرتبه بعد به اولیایی اخصاص می یابد که به عصمت اکتسابی رسیده باشد؛ لذا نقلشده که آیه الله نخودکی (رحمه الله علیه) بیماران را بدون دارو شفا میداد یا طی الارض داشت و مانند آن.
آیه الله بهاء الدینی معتقد بود: امام خمینی (ره) نیز ولایت تکوینی داشتند، لذا وقتی امر مینمودند که جوانها به جبهه بروند، صرفاً امر ظاهری نبود، بلکه در قلبها تصرّف مینمودند و جوانها را عاشق جهاد و شهادت میکردند. البته توجّه شود که صاحبان ولایت تکوینی، بی اذن خدا، از ولایت خود استفاده نمیکنند.
محی الدین عربی در فصوص الحکم گفته: العارف یخلق بهمته ما یکون له وجود من خارج محل الهمه؛ عارف با ارادهاش میتواند به خلق اشیاء بپردازد، البته به اذن الهی این کارها را انجام میدهد، اما هر چه باشد محصول قوت اراده عارف و سالک از طریق وحدت با اراده خالق است.
قدرت تصرف و تسلط بر طبیعت و خبر دادن از غیب و انجام کارهای خارقالعاده و ایجاد تغییر در دیگر انسانهای دیگر بهصورت تکوینی که از علائم و ویژگیهای انسان کامل صاحب ولایت تکوینی است، در زندگی بزرگان دینی اعم از معصوم و یا غیر معصوم بسیار اتفاق افتاده که در کتابهای شرح حال و زندگینامه معصومین (ع) و عرفا و عالمان متأله آمده است.
صفت قدرت به معنای توانایى بر انجام کار است، این صفت بهصورت مطلق تنها از آن خدا است و محال است غیر خداوند به قدرت و توانایی مطلق و فراگیر متصف شود و اتصاف انسان به قدرت به شکل ظهوری و بهتبع عنایت حق است.
انسان، چون مظهر کامل خدا است، میتواند خود را به منبع قدرت و توانایی نزدیک کرده و جلوهای از قدرت بینهایت الهی شود؛ با این تفاوت که قدرت پروردگار، ذاتی و مطلق بوده و قدرت انسان محدود و بهتبع قدرت پروردگار است.
البته توانایی بالقوه انجام اعمال خارقالعاده در هر انسانی وجود دارد، ولی فعلیت یافتن آن، منوط به تحقق عواملی ازجمله نیروی باور و ایمان است. تا زمانی که شخص به این باور نرسیده باشد که تواناییهای روحی خود را میتواند با عبودیت و قرب به خداوند شکوفا سازد، به چنین فعلیت و توانایی نخواهد رسید، در حالی که با قدرت یافتن ایمان و در پی آن، تلاش عملی، هر کار ممکنی، برای انسان انجامشدنی خواهد بود. حضرت مسیح (ع) می فرمود: اگر به اندازه دانه خردلی ایمان داشته باشید، میتوانید کوهی را جابهجا کنید.
واژه کرامت در اصطلاح، همان قدرت تصرف در اشیاء و انجام کارهای خارقالعاده است. بر این اساس کار مرتاضان و سایر کسانى که کارهاى خارقالعاده انجام میدهند، تا حدودی شبیه کرامت عارفان و صاحبان ولایت تکوینی است.
البته تصرف در اشیاء اگرچه خرق عادت حساب میشود، ولی خارج از نظام علی و معلولی حاکم بر جهان نیست؛ علت برخى امور واضح و روشن است، چنانکه علت عادى توقف قطار، کشیدن ترمز آن است؛ اما اگر کسى با قدرت روحى خود قطار را متوقف کند، کارش خرق عادت محسوب میشود.
روح انسان مدبر بدن او است و کلیه فعالیت های بدن، تحت فرمان روح انجام میشود، به همین مناسبت نیز برخى از نفوس، به دلیل تمرینها و ریاضتهای خاص، روحشان چنان قوى میشود که میتوانند افزون بر بدن خود، در انسانها و اشیاى دیگر نیز حالت تدبیر داشته باشند.
تقویت اراده و تأثیرگذاری بر اشیاء، جزئى از نظام علی جهان و نشانه قدرت نفس انسان است و تقویت اراده با تمرینهایی که اصطلاحاً ریاضت خوانده میشود، حاصل میگردد.
ریاضت دو گونه است: ریاضت شرعى که مطابق با شرع و با راهنمایى معنوى ولى الله الاعظم (سلام الله علیه) انجام میشود؛ و ریاضتهای غیر شرعى.
پویندگان راه شریعت به مدارج قرب الهی و ولایت تکوینى نائل میآیند؛ اما آنان که از روشهای غیر شرعى بهره میبرند، تنها توان تصرف در برخى امور را به دست میآورند.
عرفا و مرتاضان از جهت بروز کرامت باهم تشابه دارند و هر دو کارهاى خارقالعاده انجام میدهند، ولی آنکه به مقام قرب وارد شد و از خود فانى گردید، درصدد بروز کرامت و کارهاى خارقالعاده نیست و آنچه از وى عیان میشود، امورى است که از وسعت وجودیاش ریزش میکند. مرحوم ملاصدرا میفرماید: و لیس عندنا من شرط الولایة ظهور الکرامة و خوارق العادة؛ نزد ما ظهور کرامت و کارهای خارقالعاده، شرط وصول به مقام ولایت نیست.
ولایت تکوینی در اصل مخصوص خدا است که به برخی بندگان نیز به دلیل شایستگیهایی که در آنها هست، عنایت می کند و اختصاص به معصوم نیز ندارد، ولی عالیترین مرتبه آن مخصوص چهارده معصوم است و در مرتبه بعد به اولیایی اخصاص می یابد که به عصمت اکتسابی رسیده باشد؛ لذا نقلشده که آیه الله نخودکی (رحمه الله علیه) بیماران را بدون دارو شفا میداد یا طی الارض داشت و مانند آن.
آیه الله بهاء الدینی معتقد بود: امام خمینی (ره) نیز ولایت تکوینی داشتند، لذا وقتی امر مینمودند که جوانها به جبهه بروند، صرفاً امر ظاهری نبود، بلکه در قلبها تصرّف مینمودند و جوانها را عاشق جهاد و شهادت میکردند. البته توجّه شود که صاحبان ولایت تکوینی، بی اذن خدا، از ولایت خود استفاده نمیکنند.
محی الدین عربی در فصوص الحکم گفته: العارف یخلق بهمته ما یکون له وجود من خارج محل الهمه؛ عارف با ارادهاش میتواند به خلق اشیاء بپردازد، البته به اذن الهی این کارها را انجام میدهد، اما هر چه باشد محصول قوت اراده عارف و سالک از طریق وحدت با اراده خالق است.
قدرت تصرف و تسلط بر طبیعت و خبر دادن از غیب و انجام کارهای خارقالعاده و ایجاد تغییر در دیگر انسانهای دیگر بهصورت تکوینی که از علائم و ویژگیهای انسان کامل صاحب ولایت تکوینی است، در زندگی بزرگان دینی اعم از معصوم و یا غیر معصوم بسیار اتفاق افتاده که در کتابهای شرح حال و زندگینامه معصومین (ع) و عرفا و عالمان متأله آمده است.
صفت قدرت به معنای توانایى بر انجام کار است، این صفت بهصورت مطلق تنها از آن خدا است و محال است غیر خداوند به قدرت و توانایی مطلق و فراگیر متصف شود و اتصاف انسان به قدرت به شکل ظهوری و بهتبع عنایت حق است.
انسان، چون مظهر کامل خدا است، میتواند خود را به منبع قدرت و توانایی نزدیک کرده و جلوهای از قدرت بینهایت الهی شود؛ با این تفاوت که قدرت پروردگار، ذاتی و مطلق بوده و قدرت انسان محدود و بهتبع قدرت پروردگار است.
البته توانایی بالقوه انجام اعمال خارقالعاده در هر انسانی وجود دارد، ولی فعلیت یافتن آن، منوط به تحقق عواملی ازجمله نیروی باور و ایمان است. تا زمانی که شخص به این باور نرسیده باشد که تواناییهای روحی خود را میتواند با عبودیت و قرب به خداوند شکوفا سازد، به چنین فعلیت و توانایی نخواهد رسید، در حالی که با قدرت یافتن ایمان و در پی آن، تلاش عملی، هر کار ممکنی، برای انسان انجامشدنی خواهد بود. حضرت مسیح (ع) می فرمود: اگر به اندازه دانه خردلی ایمان داشته باشید، میتوانید کوهی را جابهجا کنید.
واژه کرامت در اصطلاح، همان قدرت تصرف در اشیاء و انجام کارهای خارقالعاده است. بر این اساس کار مرتاضان و سایر کسانى که کارهاى خارقالعاده انجام میدهند، تا حدودی شبیه کرامت عارفان و صاحبان ولایت تکوینی است.
البته تصرف در اشیاء اگرچه خرق عادت حساب میشود، ولی خارج از نظام علی و معلولی حاکم بر جهان نیست؛ علت برخى امور واضح و روشن است، چنانکه علت عادى توقف قطار، کشیدن ترمز آن است؛ اما اگر کسى با قدرت روحى خود قطار را متوقف کند، کارش خرق عادت محسوب میشود.
روح انسان مدبر بدن او است و کلیه فعالیت های بدن، تحت فرمان روح انجام میشود، به همین مناسبت نیز برخى از نفوس، به دلیل تمرینها و ریاضتهای خاص، روحشان چنان قوى میشود که میتوانند افزون بر بدن خود، در انسانها و اشیاى دیگر نیز حالت تدبیر داشته باشند.
تقویت اراده و تأثیرگذاری بر اشیاء، جزئى از نظام علی جهان و نشانه قدرت نفس انسان است و تقویت اراده با تمرینهایی که اصطلاحاً ریاضت خوانده میشود، حاصل میگردد.
ریاضت دو گونه است: ریاضت شرعى که مطابق با شرع و با راهنمایى معنوى ولى الله الاعظم (سلام الله علیه) انجام میشود؛ و ریاضتهای غیر شرعى.
پویندگان راه شریعت به مدارج قرب الهی و ولایت تکوینى نائل میآیند؛ اما آنان که از روشهای غیر شرعى بهره میبرند، تنها توان تصرف در برخى امور را به دست میآورند.
عرفا و مرتاضان از جهت بروز کرامت باهم تشابه دارند و هر دو کارهاى خارقالعاده انجام میدهند، ولی آنکه به مقام قرب وارد شد و از خود فانى گردید، درصدد بروز کرامت و کارهاى خارقالعاده نیست و آنچه از وى عیان میشود، امورى است که از وسعت وجودیاش ریزش میکند. مرحوم ملاصدرا میفرماید: و لیس عندنا من شرط الولایة ظهور الکرامة و خوارق العادة؛ نزد ما ظهور کرامت و کارهای خارقالعاده، شرط وصول به مقام ولایت نیست.