خانه » همه » مذهبی » قدرت طی الارض

قدرت طی الارض


قدرت طی الارض

۱۳۹۳/۰۶/۱۲


۶۷۳ بازدید

در پاسخ به توضیحاتی توجه کنید.

در پاسخ به توضیحاتی توجه کنید.

الف.طی الارض یکی از نشانه های رفتاری اقتدار ولایی اولیای خدا است. تا کسی به مقام ولایت تکوینی نرسد و اقتدار ولایی در او شکوفا نشود، قدرت تصرف در طبیعت را ندارد و نمی تواند طی الارض و مانند آن را انجام دهد، بنابراین ریشه اینگونه رفتارهای قدرتی در نیروی ولایت تکوینی و احراز مقام خلافت الهی است و شاید بهتر بود سوال می شد: چگونه می توان به مقام ولایت رسید و خلیفه الله شد. اگر کسی خلیفه خدا شود، آنگاه اینگونه حرکت ها به راحتی از او صادر خواهد شد و مونه ای نخواهد داشت.

ولایت از ولی یلی به معنای درکنار بودن و رنگ گرفتن از خداوند است، بنابراین برای رسیدن به چنین مقامی باید دانست که ولایت نتیجه قرب انسان به خداوند است و باید راه تقرب را طی نمود.

منتهی باید توجه شود که فرق است میان انگیزه و نتیجه. ولایت و تصرفات تکوینی نتیجه قرب انسان به خداوند است و انگیزه نیست.

انگیزه و هدف مومن در حرکت به سمت خداوند قرب به او است و در صورتی که موفق شود به خداوند نزدیک شود، آنگاه در صورت وجود ظرفیت خاص، خدای متعال به او اقتدار ولایی خواهد داد و او نیز مظهر و مجلای ولایت و قدرت خداوند خواهد شد.

توضیح بیشتر:

در یک کلام می توان گفت: راه رسیدن به مقام ولایت، پیمودن راه قرب خداوند از طریق پرستش آگاهانه و عاشقانه او است.

این مسیر از دو راه امکان پذیر است: 1- راه نظرى که در علم و شعور نهفته است و تا زمانى که انسان نسبت به چیزى شناخت پیدا نکند، آن را دوست نمى دارد و نمی تواند آگاهانه و عاشقانه به او نزدیک شود. 2- راه عملى؛ عبودیت آگاهانه و عاشقانه خداوند و ترک محبت دنیا راه کلی عرفان و ولایت است. حضرت على(ع) نیز مى فرمایند: «اگر خدا را دوست مى دارید محبّت دنیا را از قلب هایتان خارج کنید»، (میزان الحکمه، ج2، ص 228، ر 3167).

ب. «طی الارض» اصطلاحی ترکیبی است که در آن، «طی» به معنای «گذر لحظه ای و بسته» است؛ یعنی گذار دفعه ای و کوتاه را «طی» می گویند. (حسین راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 533) برخی آن را به معنای جمع کردن و پیچیدن چیزی که باز است گرفته اند. در این معنا می گویند: «کَطَی السِّجِلِّ» (انبیاء: 104) که تعبیر قرآنی و عربی است، به معنای جمع پراکنده (یعنی کلمات و صفحات) و پیچیدن طومار است. (حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 7، ص 149) برخی نیز آن را به معنای «دَرج» گرفته اند که همان معنای پیچیدن است. (همان، ج 3، ص 191) «طی العمر» یعنی: پیچیده شدن عمر. و در همین معنا، طی الارض یعنی پیچیده شدن زمین (سیدغلامرضا خسروی، ترجمه و تحقیق: مفردات الفاظ قرآن، ج 1، ص 667)؛ بر طبق لغت نامه دهخدا طی الارض در معنای لغوی عبارت است از: نوعی کرامت که بجای گام برداشتن و رفتن، زمین در زیر پای آدمی به تندی پیچیده شود و او به مقصد خویش هر چند دور باشد در مدتی بسیار کم رسد.

در تعریف اصطلاحی آن آورده اند: «اعدام جسم و بدن در مکان اوّل، و احضار و ایجادش در مکان مقصود، به طوری که صاحب طی الارض با اراده الهیه و ملکوتیه که به او افاضه شده است، در آن واحد می تواند خود را در محل منظور احضار و ایجاد کند.»( کتاب مهرتابان / قسمت پانزدهم)

بر طبق دلایل نقلی از آیات قرآن کریم، وقوع طی الأرض، فی الجمله، قابل تشکیک نیست. قرآن کریم چنین چیزی رابه ذی القرنین نسبت داده است. (کهف/89(

از دیدگاه قرآن کریم، طی الارض، ریشه در آیات ۳۸-۴۰ ازسوره مبارکه نمل دارد: سلیمان گفت: اى بزرگان، کدام یک از شما مى توانید کاخ او (ملکه سبا) را براى من بیاورید، قبل از اینکه آنها به عنوان تسلیم شدگان به اینجا برسند(38) یک عفریت از جن ها گفت: من مى توانم قبل از اینکه تو بایستى، آن را نزد تو بیاورم. من قدرت کافى براى انجام این کار را دارم(39) آن کسى که از کتاب علم داشت گفت:من مى توانم تا چشم بر هم زنى آن را نزد تو بیاورم.هنگامى که او (سلیمان) آن را جلوى خود مستقر دید گفت:این رحمتى است از جانب پروردگار من، که با آن من را امتحان مى کند، تا نشان دهد که من سپاسگزار هستم یا ناسپاس. هر کسى که سپاسگزار باشد به نفع خود سپاسگزار است و اگر کسى ناسپاس شود، پس پروردگار من به او نیازى ندارد.(40)

در این آیات، اعتقاد بر این است که شخص مطرح در آیه سوم همان آصف ابن برخیا است، که مقام پیامبری نداشت اما یکی از بندگان واقعی زمان خود بود. حدیثی از امام جعفر صادق علیه السلام، انتقال تخت ملکه صبا را توسط آصف با «طی الارض» بیان کرده است (جواد مولوی نیا. تاریخ انبیا. شابک 964-7447-30-2 ۲۰۰۲ ص۲۶۸) و حدیث دیگری از امام محمد باقرعلیه السلام، قدرت آصف بن برخیا را به دانش وی از اسامی خداوند نسبت می‌دهد و در این باره گوید: اسم اعظم خداوند، هفتاد و سه حرف است. آصف بن برخیا ، فقط یکی از آن حروف را می‌دانست که توانست زمین را درهم نوردد و قبل از یک چشم بر هم زدن، تخت بلیقس را از سرزمین سبا نزد سلیمان حاضر سازد؛ و ما ائمّه معصومین هفتاد و دو حرف از آن را میدانیم. یک حرف را هم خداوند به خودش اختصاص داده و تنها نزد اوست(همان)

در روایات نیز به این مساله اشاره شده است. به طور مثال در اصول کافی نیز سخن از طی الارض نیز به میان آمده(اصول کافی شیخ کلینی. جلد ۲ ص۴۱۳)، و اسناد مکتوبی در باب طی الارض امامان شیعه در تاریخ(مکتوبات خطی / جُنگ 16/ صفحه3: هفت مورد بحث کلامی علامه امینی با مخالفان شیعه، بحث در طی الارض و امکان آن) و مهدی موعود نیز موجود است.( کرامات المهدی، انتشارات مسجد جمکران. ۲۰۰۳. شابک 964-6705-15)

و علمای شیعه نیز، وقوع چنین امری را محال نمی‌دانند. مرحوم علامه طباطبایی(ره) که خود از عارفان و سالکین الی الله بود در پاسخ به این سؤال در رساله «لب اللّباب»، صفحه 305 می فرماید: «حقیقت طی الارض، پیچیدن زمین در زیر گام رونده است. برادر ما مرحوم آقاسیدمحمدحسن الهی قاضی، یک روز به وسیله شاگردی که داشت و او احضار ارواح می نمود (نه با آیینه و نه با میز سه گوش، بلکه دستی به چشم خود می کشید و فورا احضار می کرد) از روح مرحوم حاج میرزاعلی آقای قاضی(ره)، راجع به طی الارض سؤال کرده بود. مرحوم قاضی جواب داده بودند که: طی الارض شش آیه از اول سوره طه است که می‌فرماید: «ای پیغمبر ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم تا تو به زحمت و رنج بیفتی! مگر برای یادآوری برای کسی که از خدا می ترسد. قرآن، فرو فرستادنی است از کسی که زمین و آسمان های بالا را آفریده است. خداوند رحمان بر عرش خود قرار گرفت- از برای خداست آنچه در آسمان ها است و آنچه در زمین است و آنچه در مابین آسمان و زمین و آنچه در زیر خاک است- و اگر صدای خود را در گفتار بلند کنی. پس خدا می داند سخن مخفی و پنهان تر از آن را- الله است که هیچ معبودی جز او نیست، از برای اوست اسمای حسنی…»

این آیات بسیار عجیب است، به خصوص آیه «الله لا اله الا هو، له الاسماء الحسنی» چون این آیه، تمام اسماء را در وجود مقدس حضرت حق جمع می کند، و مانند جامعیت این آیه در قرآن کریم نداریم.

در رابطه با مرحوم قاضی نقل است که ایشان همیشه در ایام زیارتی، از نجف اشرف به کربلا مشرف می شد. هیچ گاه کسی ندید که او سوار ماشین شود و از این سر احدی مطلع نشد، جز یک نفر از کسبه بازار ساعت (بازار بزرگ) که به مشهد مقدس مشرف شده بود و مرحوم قاضی را در مشهد دیده بود و از ایشان اصلاح امر گذرنامه خود را خواسته بود و ایشان هم اصلاح کرده بودند. آن مرد چون به نجف آمد افشا کرد که من آقای قاضی را در مشهد دیدم. مرحوم قاضی خیلی ناراحت شدند، و گفتند: همه می دانند که من در نجف بوده ام و مسافرتی نکرده ام.» علامه طبرسی نیز شش نظر و احتمال را در تأویل و شرح کیفیت تحقق انتقال تخت ملکه ی سرزمین سبا از یمن به پیش سلیمان ذکر کرده که از این قرار است: 1. ملائکه با امر الهی حمل کرده اند؛ 2. باد آن را حمل کرده است؛ 3. خداوند در آن حرکات متوالی ایجاد نموده است؛ 4. جای خود را شکافته و در پیشگاه حضرت سلیمان از زمین خارج شده است؛ 5. زمین پیچیده شده است (بنابر نقل از امام صادق ع)؛ 6. خداوند آن را در همان جایگاه خودش معدوم کرده و در مجلس حضرت سلیمان اعاده (ایجاد) کرده است. این امر بنابر عقیده ی ابوهاشم جبائی صحیح نیست و بنابر مسلک ابوعلی جبائی فی الجمله صحیح است. (39)

طبرسی در واقع، با این مطلب نظر ویژه ای اظهار نکرده است، مگر اینکه بیان آخر، یا نظر پنجم را نظر خود او تلقی کنیم و با توجه به تأکید وی بر نام امام صادق (ع)، احتمالاً نظر پنجم نظر وی به شمار رود.

ابن عربی یکی از عارفان برجسته که مطالب و نظراتش در باب طی الارض نیز مثل سایر مباحث عرفانی، مطالب سایر عرفا و دانشمندان را تحت الشعاع قرار داده است، نظر ویژه ای دارد که از جهتی می توان آن را معطوف به نظر ششم (بیان ابوعلی جبائی) در بیان طبرسی دانست، با این فرق که نظر جبائی بر فرضیه ی نادرست اعاده ی معدوم مبتنی است و ابن عربی این فرضیه را باطل می داند. با این حال، تعبیر ابن عربی، «اعدام و ایجاد» است که می گوید: آصف بن برخیا با قدرت الهی که تحت اشراف «علمی از کتاب» یافته بود، توانست تخت ملکه ی سبا را در همان موضع خود معدوم ساخته و در نزد سلیمان ایجاد کند. دلیل او بر نظریه ی خود این است که این کار بدون دخالت مادی حرکت و زمان اتفاق افتاده است؛ زیرا اگر با حرکت و انتقال صورت گرفته باشد، لزوماً گرفتار مسافت و زمان خواهد شد که در مقیاس مزبور، پدیدار شدن چنین زمان اندکی (ارتداد بصر: گوشه ی چشم برگرداندن) در مسافت بسیار زیاد آن تخت از سلیمان، امری محال می باشد. در ارتداد بصر، زمان قول و فعل متحد است و انتقالی در آن وجود ندارد. بنابراین، بر اساس حکم الهی «بَل هُم فِی لَبسٍ مِّن خَلقٍ جَدِیدٍ» (ق/15): (41) اعدام و ایجاد است که تخت بلقیس را منتقل کرد. (داوود قیصری، شرح فصوص الحکم، ص925) در این نظریه، سایر فرضیه ها به این دلیل کنار گذاشته شده اند که مستلزم حرکت در مسافت های بسیار طولانی با زمان های بسیار کم هستند و این امر مشکل و محال است.

(بنابر آن‌چه گفته شد)، طی الارض اختصاص به نفوس قدسیه الهیه دارد و تا افراد به معرفت نفس که ملازم معرفت رب باشد نرسیده باشند و تصرف در مواد کائنات ننمایند، نمی توانند طی الارض کنند… اما کسانی که کاملا به مقام کمال نرسیده اند، طی الارض آن‌ها ناقص است و برای خلاقیت ابدان در محل منظور، احتیاج به صرف وقت و اعمال قوه بیشتری دارند.

بنابراین منظور از پیچیدن زمین در زیر گام رونده این است که با یک اراده الهیه «کن»(باش)، «یکون»(می‌شود)، می گردد. بدون پیمودن ذرات جسم با حرکت جوهری و یا سلسله مراتب علت و معلولی طبیعی. یعنی جسم اول در آن زمان و در آن مکان و با آن مشخصات جسم ثانی می گردد.

البته خود طی الارض نیز به گونه‌های مختلفی انجام شده و بستگی به استعداد و قدرت معنوی شخص دارد؛ به طور مثال، گاه افراد وارسته و صالح به گونه ای هستند که قادرند اجسامی غیر از خود را در طی الارض به همراه داشته باشند. لذا اگر می بینید که از برخی افراد که به آن حد عالی از کمال و معرفت نرسیده اند، ولی با این حال در مورد آنها نقل شده که طی الارض داشته اند، به خاطر این است که شخص عارف و وارسته ای همراه آنها بوده و آن عارف وارسته این فرد را در طی الارض به همراه خود برده است. البته، با این حال، همین شخص نیز باید آنقدر از شایستگی و لیاقت و قابلیت برخوردار باشد تا بتواند آن فرد عارف وارسته را همراهی کند. و یا برخی افراد هستند که طی الارض آن‌ها با تاخیر صورت گرفته و مدت زمانی طول می کشد تا این شخص بتواند در مکان مورد نظر حاضر شود. این حالت به خاطر این است که آن شخص به طور کامل به مقام مزبور نرسیده است، و لذا طی الارض او ناقص است؛ و برای همین نیاز به صرف وقت و استفاده از توان و قوه بیشتری دارد.

دانشمندان گاه به نوع یا انواع دیگری از طی الارض نیز اشاره دارند. که اولا تفصیل آن در این مختصر نمی گنجد، و ثانیا وصول به اطمینان در آن مشکل است.

برای مثال، در ذیل همان آیه ای که در صدر کلام گذشت، روایاتی از شیعه و سنی وارد شده که طی الارض ذی القرنین را به کمک و سببیت ابرها نسبت داده است.(ر.ک. به تفسیرالبرهان، ج2، ص484 و485 و ترجمه المیزان، ج3، ص513)

برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب مهر تابان نوشته علامه محمد حسین تهرانی، که در احوالات علامه بزرگوار سید محمد حسین طباطبایی(ره) صاحب کتاب المیزان نگارش شده، مراجعه نمایید.

ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که مفاهیم موازی و مشابه با آن‌چه که در اسلام طی الارض نام دارد را می‌توان در غرب نیز مشاهده نمود. بطور نمونه در گزارشی در سال ۲۰۰۴ به نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا، دکتر اریک دیویس به این سازمان نظامی توصیه کرد که نظریهٔ p-Teleportation را بررسی کنند. در تعریف این پدیده نوشته شده: انتقال انسان یا اشیا بی جان با توسل به نیروهای ذهنی (شماره سریال منتشره/ AFRL-PR-ED-TR/2003/0034)

در مجموعه فیلمها و رمانهای تلماسه اثر فرنک هربرت، پدیده‌ای شبیه به طی الارض، وجهه‌ای آمیخته با فناوری پیدا کرده، و در اثری از هولتزمن که به انگلیسی Holtzman effect) ) نام دارد، انسان‌ها از این قدرت برای جابجایی خود و اشیا میان فضای جهان هستی بصورت لحظه‌ای بصورت «جابجایی بدون حرکت» استفاده می‌کنند.

در جریان های نوظهوری که در غرب پدید آمده؛ جریانی که موسس آن ماهاریشی نام دارد مدعی است که با برنامه هایی می توان به چنین قدرتی دست پیدا کرد. اما به صورت عملی چنین نتیجه ای در روش او دیده نشده است.

در تصوف اسلامی، به طی الارض، «طی المکان» نیز گفته شده. در رساله قشیریه، این‌گونه کرامات فقط مخصوص «اولیا الله» دانسته شده اند، و بر خلاف معجزات پیامبر، اکتسابی و غیر دعوی می‌باشند.( باب ۵۳ رساله قشیریه)

سخن از طی المکان و کرامات در کتب عرفانی بسیار به میان آمده، که بطور نمونه می‌توان به روایات ابوسعید ابوالخیر(اسرار التوحید. چاپ تهران. شابک 964-6290-67-1 ص۹۹) و یا داستان‌های منتسب به حضرت خضر در این باب اشاره نمود. گزارش‌های زیادی نیز در این میان می‌توان در ادبیات تصوف دید و یا روایات دیگری را می‌توان در تذکرة الاولیا منتسب به عطار نیشابوری، و یا نوشته‌های ابن عربی و روایات بایزید بسطامی یافت.

در بیان عرفا و با توجه به مبانی نظری آنان، «طی الارض» از اقتضائات کشف صوری که یکی از اقسام کشف یا مکاشفه است به شمار می رود. معنای اصلی آن در حقیقت، همان کنار زدن پرده است که عرفا نیز به همان معنا به کار می برند. و در اصطلاح عرفانی عبارت است از «سرکشی کردن به آن سوی پرده و آگاهی یافتن بر معانی پنهان و امور حقیقی موجود در آن». در کاربرد عرفانی، علاوه بر کنار رفتن پرده، گذر کردن سالک به آن سوی پرده و یافتن امور پنهان در آن نیز لحاظ شده است. عرفا با اعتبارهای متعددی به تقسیم و طبقه بندی اقسام آن پرداخته اند. در مهم ترین رویکرد آنان، دو قسم صوری و معنوی یاد شده است که شرح هر کدام به ترتیب زیر است:

الف. کشف صوری: این کشف از طریق حواس پنج گانه ی بدن در عالم مثال (عالمی بین عالم ماده که ما در آن هستیم و عالم عقل می‌باشد که موجودات دارای هیئت مثالی هستند که همان عالم برزخ می‌باشد.) حاصل می شود و به اقسام پنج گانه ی حواس نیز تقسیم می گردد. این تقسیم مبتنی بر این جهت است که هر یک از حواس انسان، حقایق مرتبط با ملکوت خود را درک می کند و هر یک از آن ها ویژگی ها و اقتضائات متفاوتی مناسب با خود را دارا می باشد به گونه ای که عرفا حتی طی الارض را نیز مطرح کرده اند که در آن گوش انسان وارسته ای مثل حضرت سلیمان، با سرعت فوق العاده زیادی گفته ها و ناگفته های دیگران را می شنود. این ادراکات گاهی به امور مادی و حوادث دنیوی تعلق می گیرند و گاهی به امور غیرمادی و ارواح عالیه

ب. کشف معنوی: این نوع کشف بدون واسطه ی ابزار حسی و بدنی، مستقیماً تحت حکومت دو اسم از اسامی پروردگار «العلیم» و «الحکیم» تحقق می یابد و معانی غیبی و حقایق الهی به حسب ظرفیت دل سالک بر او نمایان می شود و سالک بر آن ها اطلاع و احاطه می یابد.

اولیای الهی تصرفات انسان های کامل در امور و حوادث طبیعی مثل طی الارض، طی المکان، طی الزمان، تبدیل اشیا به یکدیگر (نظیر تبدیل خاک به طلا)، میراندن زندگان و زنده کردن مردگان را از اقتضائات و تصرفات برخواسته از انواع کشف صوری دانسته و رتبه ای فراتر از این بر آن قائل نیستند. (سیدحیدر آملی، المقدمات من نص النصوص، ص 85) از این رو، علیرغم این‌که سختی های سیر و سلوک برای رسیدن به چنین مقامی فراوان است و راه برایش پرخطر می نماید، اما حصول آن ها کرامتی برای اولیای دین نبوده و اساساً عرفا به چنین مقاماتی توجه و اعتنا ندارند. آنان می گویند: طی الارض کرامت و مزیتی برای سالک ندارد؛ زیرا شیطان نیز در یک لحظه از مشرق به مغرب می رود. (محی الدین ابن عربی، الفتوحات المکیة، ج 4، ص 23) عده ای از عرفا نیز از نیل به چنین مقامی به خدا پناه برده و به محضر خدا استغفار کرده اند. (ابوطالب مکی، قوت القلوب فی معامله المحبوب، ج 2، ص 116؛ ابوحامد غزالی، احیاء علوم الدین، ج 14، ص 144) و در واقع، مردم عادی و عوام هستند که تصرفات این نوع کشف و موارد آن را از سنخ کرامات و امور خارق العاده تلقی کرده و گمان می کنند که تصرف در امور مادی و طبیعی مثل طی المکان، طی الزمان، راه رفتن بر روی سطح آب، مخفی شدن از دیدگان دیگران، و خبر دادن از برخی امور عوالم غیبی (مربوط به گذشته، حال، یا آینده)، کرامت بسیار بزرگی است. و بر پایه ی همین گمان نادرست، نیل به آن ها آرزوی نهایی آنان به شمار می رود. در حالی که حضرت امام (ره) در توصیه هایی عرفانی به فرزند خود می فرماید: چنین آرزویی شرک است، به ویژه این‌که برخی از انسان ها عبادات و دعاهای شرعی را با آن آرزو و نیت به جا می آورند؛ زیرا عبادت غیر خدا هر چه باشد شرک به شمار می رود. (امام خمینی، آداب الصلوة، ص106،284) از سوی دیگر، بر پایه ی مبانی عرفانی ابن عربی، ظهور کرامات انسان (هم حسی و هم معنوی) برخاسته از تجلی اسم «البَرّ» حق تعالی بوده و مختص ابرار بندگان خداست. (محی الدین ابن عربی، الفتوحات المکیة، ج 2، ص 369) هر یک از کرامت‌های حسی و معنوی نیز به سبب متّصف شدن سالک به مقتضای یکی از اسمای الهی بروز می کند و چون مردم عامی و عادی چیزی از حقایق و اسمای الهی ندانسته و نچشیده اند، ظهور تصرف های مادی ابرار که برای خود ابرار کرامت و فضیلت به شمار نمی رود، در نظر آنان کرامت والایی به شمار می رود. (امام خمینی، آداب الصلوة، ص106)

این مسأله به عنوان یکی از مسائل عرفانی به شمار می رود و بحث درباره ی این پرسش ها از حیطه ی بررسی های دانش هایی همچون کلام، فلسفه و طبیعیات خارج است؛ و جریان‌های نوظهور نیز عمده دلیل خود را تجربی می‌دانند و نه استدلال و برهان.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد