۱۳۹۵/۰۳/۲۴
–
۴۷۵ بازدید
آیا قرآن کلام خداست؟
1- قرآن ، کلام خدا یا کلام بشر؟قرآن کریم به عنوان بزرگترین و معتبرترین معجزه ی قولی پیامبر(ص) است ؛ که با تواتر بالایی به دست ما رسیده است ؛ به نحوی که از نظر تاریخی شکی نداریم که این کلمات از دهان مبارک آن حضرت خارج شده است.این کتاب شگفت انگیز از جهات متعددی معجزه است ؛ یعنی امضای غیر قابل جعل خداست بر پای دعوت رسول خدا(ص) ؛ در عین که خودش دعوت آن حضرت نیز می باشد. لذا این کتاب ، در عین اینکه کلام خداست ، امضای خدا نیز می باشد.قرآن کریم می فرماید: « أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً ــــ آیا درباره قرآن نمى اندیشند؟! اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى یافتند» (النساء:82) .این آیه بیان می دارد که هیچ بشری بدون کمک خداوند متعال ، قادر نیست کتابی بنویسد که هیچ خطایی در آن نباشد ؛ چنانکه حتّی بعد از هزار و چهار صد سال نیز کسی نتواند در آن اشکالی منطقی پیدا کند. لذا تا کنون هیچ اشکالی بر قرآن کریم نشده مگر اینکه علما پاسخش را از خود قرآن کریم داده اند.
همچنین قرآن کریم با ندای بلند فریاد می کند که اگر باور ندارید که این کتاب از سوی خداست ؛ پس شما هم دست به دست هم بدهید و کتابی همانند آن بیاورید. چون اگر یک نفر بشر بی سواد توانسته چنین کتابی بیاورد ، پس همه ی دانشمندان و ادبای جهان باید بتوانند صدها برابر بهتر از آن را بیاورند. پس اگر نتوانند مشابه آن را بیاورند ، منطقاً باید اعتراف نمایند که این کتاب، کار دست بشر نیست.
قرآن کریم می گوید:
« أَمْ یقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین . ـــــ آیا آنها مى گویند:او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟! بگو: اگر راست مى گویید ، یک سوره همانند آن بیاورید ؛ و غیر از خدا ، هر کس را مى توانید(به یارى) طلبید!» (یونس:38)
« وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ . ـــــ و اگر در باره آنچه بر بنده خود نازل کرده ایم شک و تردید دارید،( دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید ؛ و گواهان خود را ــ غیر از خدا ــ براى این کار ، فرا خوانید اگر راست مى گویید.» (البقرة:23)
قرآن کریم می گوید:
1 ـ همه جمع شوید و دست به دست هم دهید و سوره ای مثل سور قرآن بیاورید. تا نگویید که ما مثل پیامبر ادیب زبر دستی نبودیم. چون یقیناً اگر صدها ادیب دست به دست هم دهند بهتر از بهترین ادیب دنیا می توانند یک متن ادبی سه آیه ای بسازند.
2ـ فرمود شاهدان و گواهان بی طرفی را هم گرد آورید تا بین ساخته ی شما و قرآن قضاوت نمایند. البته روشن است که شهود باید متخصّص فنّ هم باشند.
آیا سخن از این روشنتر و منصفانه تر می توان گفت؟ اگر ساختن سه آیه مثل سوره ی کوثر ممکن است چرا آنان که هر ساله میلیاردها دلار صرف مبارزه با اسلام می کنند و فیلمها و کتابها بر ضدّ اسلام می سازند و می نویسند ، دست به چنین کار کوچکی نمی زنند. این همه ادیان در دنیا مثل مسیحیّت وجود دارند که با اسلام در ستیزند ، اگر مرد میدان هستند چرا مجلسی ترتیب نمی دهند تا در آن مجلس ، اهل ادب را گرد آورند و مبارزه طلبی قرآن را جواب دهند؟ بسم الله بسازند ما قضاوت می کنیم. هفت سطر بنویسید که مثل آیه 102 سوره بقره ، یک میلیون و دویست و شصت هزار معنی داشته باشد. این گوی و این هم میدان.
بر این اساس می پردازیم به برخی از وجوه اعجاز قرآن کریم.
الف ـ اعجاز قرآن از نظر فصاحت و بلاغت
این جنبه از اعجاز قرآن ، در درجه اوّل برای کسانی حجّت است که بر زبان عربی تسلط داشته و سخن فصیح و بلیغ را هم می شناسند ؛ اما برای دیگران با واسطه می تواند حجّت باشد ؛ قرآن کریم با صراحت تمام در آیات (هود:13) ، (اسراء:88) و (یونس: 38) مبارزه طلبی می کند و از منکرین پیامبر می خواهد که اگر قبول ندارید که قرآن کلام خداست پس مشابه آن یا مشابه ده سوره یا مشابه یک سوره ی آن ــ مثلا مشابه سوره ی کوثر ــ را بیاورید . امّا تا کنون هیچ کس نتوانسته است حتی یک سوره ی کوچک نظیر سوره کوثر یا سوره عصر را هم بیاورد. در طول تاریخ خیلی از عرب زبانان غیر مسلمان به این کار اقدام کرده اند ولی آنچه ساخته بودند در برابر فصاحت و بلاغت قرآن کریم به بازیچه شباهت داشت. بزرگترین ادیبان عرب در طول تاریخ اعتراف نموده اند که فصاحت و بلاغت قرآن کریم فراتر از قدرت انسان عادی است ؛ بلکه تمام ادیبان عرب در مقابل فصاحت و بلاغت نهج البلاغه ، که کلام امیر المومنین (ع) است ، سر فرود آورده و آن را معجزه دانسته اند ؛ در حالی که فصاحت و بلاغت نهج البلاغه در مقابل فصاحت و بلاغت قرآن ، بسیار پایین است . لذا ما غیر عربها گرچه خودمان فصاحت و بلاغت قرآن را مستقیماً ادراک نمی کنیم ، ولی از راه اعتراف متخصّصان و ادیبان عرب و بخصوص از اعتراف ادیبان عرب غیر مسلمان، یقین پیدا می کنیم که این کتاب دارای اعجاز ادبی است. عقل سلیم می گوید که اگر واقعا آوردن یک سوره مثل سور قرآن ممکن بود ، حتما دشمنان اسلام در طول این هزار و چهار صد سال ، مشابه آن را می آوردند. امروزه آمریکا و اسرائیل و دیگر کشورهای ضد اسلام ، سالیانه میلیاردها دلار خرج مبارزه با اسلام می کنند ؛ اگر واقعا امکان آوردن یک سوره مثل سوره های قرآن وجود داشت ، این کشورها با دادن پول به ادیبان و جمع نمودن آنها در یکجا ، مشابه یک سوره را می آوردند و اسلام را شکست می دادند ؛ ولی چنین نکرده اند. بارها شده که دشمنان اسلام به افرادی چون سلمان رشدی کمک مالی کرده اند تا رمانهای اهانت آمیزی نسبت به مقدّسات اسلام بنویسند ؛ سوال اینجاست که چرا اینها این پولها را خرج ساختن یک سوره نمی کنند تا پاسخ قرآن را بدهند؟!! حتی قرآن نمی گوید که شما حتما مشابه یک سوره را به زبان عربی بیاورید ؛ بلکه این مبارزه طلبی عامّ است؛ یعنی اگر می توانید سخنی به زبان دیگر بیاورید که فصاحت و بلاغتش در حدّ قرآن باشد. حتّی قرآن کریم نمی گوید مضمون را از خودتان بیاورید ، بلکه این اجازه را می دهد که مضمون را از خود قرآن گرفته با کلمات دیگری آن را بیان کنیم به شرط آنکه استحکام آن در حدّ قرآن باشد. بر همین اساس ، در مدّت این حدود هزار و چهار صد سال ، نه تنها کسی نتوانسته سوره ای مثل سور قرآن بسازد بلکه حتّی کسی نتوانسته است ترجمه ی بی عیب و نقصی از قرآن نیز ارائه دهد. چرا که ترجمه ی تمام عیار قرآن کریم نیز محال است. تمام مترجمین قرآن کریم نیز معترفند که ترجمه ی آیات به معنای حقیقی کلمه غیر ممکن است. جالب است بدانیم که تا به امروز هیچ کس نتوانسته است حتّی آیه ی « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» را هم به درستی ترجمه کند. چون تمام ترجمه های این آیه نادرست می باشند و هیچکدام آنها معنی دقیق این آیه را نمی رسانند.
پس راه فهم اعجاز ادبی قرآن برای ما غیر عربها هم ، از راه اعتراف همه ادیبان عرب ممکن است . این یک روش عقلائی است ،که ما در هر زمینه ای که خودمان تخصص نداریم به متخصصین آن امر مراجعه می کنیم ؛ و درک آنها را برای خود حجّت می دانیم ؛ بخصوص زمانی که همه ی متخصصین یک امر در موردی اتفاق نظر دارند ؛ مثلا اگر همه ی پزشکان بگویند که کشیدن سیگار موجب سرطان می شود ، ما یقین پیدا می کنیم که کشیدن سیگار موجب سرطان است. همچنین از ناتوانی دشمنان اسلام بر آوردن یک سوره مثل سور قرآن ، یقین پیدا می کنیم که آوردن مثل قرآن ــ به هر زبانی ــ محال است . مثل اینکه کسی ادعا کند که قویترین مرد جهان است ؛ و بگوید اگر در این امر شک دارید پهلوانان خود را آماده کنید تا من خودم شهر به شهر بیایم و همه را بر زمین بزنم ؛ اگر این شخص شهر به شهر گشت و هیچ کس نتوانست او را بر زمین بزند معلوم می شود که در ادعای خود صادق است ؛ قرآن کریم هزار و چهارصد سال است که شهر به شهر می گردد و مبارز می طلبد ؛ و کسان زیادی هستند که آرزو می کنند قرآن را شکست دهند ؛ ولی در این مدت همه ناکام مانده اند. همچنین اعتراف مترجمین قرآن بر عجر خودشان در امر ترجمه ی قرآن ، گواه است که آوردن مثل قرآن محال می باشد.
ب ـ وجوه معنایی قرآن
از فصاحت و بلاغت گذشته ، آیات قرآن کریم دارای وجوه معنایی نیز می باشند که ترجمه ی آنها و آوردن مشابهشان را غیر ممکن می کند. علاّمه طباطبایی در مورد پنج آیه ی اوّل سوره بقره فرموده است که این پنج آیه با توجّه به قواعد دستور زبان عربی ، بیش از یک ملیون معنی ظاهری دارند. حال چگونه کسی غیر از خدا ، می تواند در نیم صفحه ، این همه معنی را جا دهد. همچنین طبق محاسبه ای که علّامه ی طباطبایی در تفسیر المیزان انجام داده اند ، در آیه ی 102 سوره ی بقره ، که حدود هفت سطر است ، یک ملیون و دویست و شصت هزار وجه معنا محتمل است. یعنی طبق قواعد صرف و نحو عربی ، این آیه را یک میلیون و دویست و شصت هزار جور می توان معنا نمود. حال چگونه کسی می تواند همه ی این معانی را در هفت سطر بگنجاند. یعنی هفت سطر جمله بگوید که طبق قواعد ادبیّات بتوان آن را یک میلیون و دویست و شصت هزار جور معنا نمود.
ج ـ حروف مقطّعه و شگفتی آن
آیات سوره های بقره ، آل عمران ، اعراف ، یس و دیگر سوره هایی که دارای حروف مقطعه هستند دارای خصوصیّات ویژه ای می باشند.
1ـ به گواهی اسناد تاریخی ، این سوره ها یکجا نازل نشده اند ؛ بلکه نزول برخی از آنها چندین سال طول کشیده و به تدریج نازل شده اند.
2ـ باز به گواهی اسناد تاریخی ، چنین نبوده که ابتداءً پیامبر بیاید و قسمتی از یک سوره را برای مردم بخواند ؛ بلکه اتّفاقی می افتاد یا سوالی از پیامبر می شد و آیاتی چند متناسب با آن اتّفاق یا سوال بر آن حضرت نازل می شد و آن حضرت می فرمود این آیات ، آیات چندم فلان سوره است.
پس با این اوصاف پیامبر نمی توانست کلمات و حروف سوره ها را طبق یک حساب ویژه تنظیم نماید. در حالی که در سوره هایی که حروف مقطّعه دارند حساب و نظم شگفتی وجود دارد. در سوره ی بقره که با « الم » شروع شده بیشترین حرفی که به کار رفته الف است و بعد از آن لام و در رتبه ی سوم میم قرار دارد. در سوره آل عمران هم که با الم آغاز شده همچنین است. در سوره ی اعراف که با المص شروع شده بیشترین حرف الف و در رتبه دوم لام ، در رتبه ی سوم میم و در رتبه ی چهار صاد است. در دیگر سوری هم که حروف مقطّعه دارند این قانون جاری است.
حال کیست که بگوید الم یا کهیعص و بعد سخنانی بر اساس اتّفاقات روزمرّه و سوالاتی که از او می شود بگوید ، و آن سخنان کنار هم گذاشته شوند و سوره ای درست شود ، و با کمال شگفتی ببینیم که هنگام شمارش حروف آن ، الف مقام اوّل ، لام رتبه ی دوم و میم جایگاه سوم را به خود اختصاص می دهد. و برای این که این شبهه پیش نیاید که این امر اتّفاقی بوده است این کار را در 27 سوره ی بزرگ و با چهارده حرف از بیست و هشت حرف عربی انجام دهد. اگر کسی هست که بتواند چنین کاری را بکند بسم الله این گوی و این میدان. لزومی هم ندارد که مثل قرآن کریم حرف حسابی بزند ؛ با این مشخّصات حتّی سخنان عادی هم سرهم کند قبول است.
امّا شکّی نیست که هیچ بشر عادی و حتّی بزرگترین نوابغ و صاحبان حافظه های قوی نیز قدرت چنین کاری را ندارد. پس شکّی نمی ماند که این کتاب عظیم ، کلام خود رسول خدا (ص) نیست ؛ بلکه از جانب قدرتی الهی در اختیار آن حضرت قرار گگرفته است.
د ـ نقض ناپذیری قرآن با علم روز
ما ادعا می کنیم که هیچ کتابی در طول تاریخ نوشته نشده است ، که بعد از گذشت مدت زمانی با کشفیات جدید تعارض پیدا نکند ؛ کتابها ی نویسندگان و دانشمندان بزرگی چون ارسطو ، افلاطون ، ابوعلی سینا ، ابوریحان بیرونی ، خواجه نصیرالدین طوسی ، گالیله ، نیوتن ، اینشتین ، ماکس پلانگ و… تنها مدت کوتاهی معتبر بوده اند ؛ و بعد از گذشت مدت زمانی برخی از حرفهای آنها نقض شده است ؛ اما قرآن چهارده قرن است که نازل شده ولی هیچ کس نتوانسته است سخنی باطل و نادرست در آن پیدا کند و هیچ کشف علمی قطعی وجود ندارد که یک آیه قرآن را زیر سوال ببرد؛ برای مثال دانشمندان زیادی در طول تاریخ درباره خورشید و زمین سخن گفته اند ؛ ولی بعد از مدتی سخنان آنها با مشکل مواجه شده و بطلان آن معلوم شده است ؛ قرآن کریم نیز با صراحت از حرکت زمین و خورشید سخن گفته است ؛اما به گونه ای این مطلب را بیان کرده است که در هیچ زمانی خلاف باور عمومی مردم نمی شود؛ این از اعجاز قرآن است که خدا نه زمین را مرکز عالم نامیده است نه خورشید را ؛ زمانی مردم خیال می کردند که زمین مرکز عالم است ؛ کپرنیک با ردّ این عقیده گفت خورشید مرکز عالم است ؛ و گالیله گفت خورشید تنها مرکز منظومه شمسی است ؛ ولی امروز ما با نگاه دقیق علمی می دانیم که خورشید حتی مرکز منظومه شمسی هم نیست ؛ خورشید و سیارات آن ،همگی دور یک نقطه فرضی می گردند که نزدیک به مرکز خورشید است ؛ و تازه اگر در نظر بگیریم که خود خورشید با منظومه شمسی با سرعت زیادی به دور کهکشان راه شیری می گردند متوجه می شویم که سیارات عملا هیچگاه با یک مدار بسته دور آن نقطه فرضی هم گردش نمی کنند ؛ چون خود آن نقطه فرضی دائما در حال جابجایی است . لذا الآن معلوم می شود که چرا خدا از همان اوّل نگفت که زمین گرد خورشید می گردد ؛ چون اگر این را می گفت الآن غلط از آب در می آمد .
از این گونه ریزه کاری ها در قرآن کریم بسیار زیاد یافت می شود ؛ کتابهایی نیز در این زمینه نگاشته شده است که می توانید مطالعه نمایید . برای نمونه به چند کتاب اشاره می کنیم :
1. قرآن، کتابی شگفت انگیز: مجموعه مقالاتی درباره ی قرآن و دانش مدرن ؛ گردآورنده :صلاح الدین توحیدی
2. قرآن ومستشرقان
3. اعجاز عددی درقرآن کریم ؛ عبدارزاق النوفل
با جستجوی واژه « اعجاز علمی قرآن » در اینترنت هم می توانید به مقالات جالبی در این زمینه دست پیدا کنید.
هـ ـ اعجاز عددی قرآن کریم
در قرآن کریم تعداد کلمات نیز با حساب و کتاب خاصی به کار رفته اند ؛که با جستجوی عبارت « معجزه های ریاضی و عددی در قرآن » در اینترنت می توانید مواردی از شگفتیهای عددی قرآن کریم را به دست آورید.
با توجه به نحوه نزول قرآن کریم این امر نیز از معجزات قرآن کریم است ؛ چون قرآن کریم یکجا و با برنامه قبلی به دست پیامبر (ص) نوشته نشده است ؛ بلکه بسیاری از آیات آن دارای شأن نزول است ؛ یعنی گاه اتفاقی می افتاد و آیه ای در رابطه با آن اتفاق نازل می شد ؛ یا کسی سوالی می کرد و آیه یا آیاتی در رابطه با آن سوال نازل می شد ؛ لذا کتابی که آیات آن به این سبک گرد آمده است ، اگر از فردی عادی باشد نمی تواند دارای چنین ریزه کاریهایی باشد که حتی تعداد کلمات آن نیز دارای حسابی ویژه باشد.
و ـ اخبار از غیب
در قرآن کریم آمده است : « الم – غُلِبَتِ الرُّومُ – فی أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ – فی بِضْعِ سِنینَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ــــــ الم ؛ رومیان مغلوب شدند ؛ (و این شکست) در سرزمین نزدیکى رخ داد؛ امّا آنان پس از(این) مغلوبیّت به زودى غلبه خواهند کرد ؛ در عرض چند سال ؛ همه کارها از آنِ خداست؛ چه قبل و چه بعد و در آن روز، مؤمنان(به خاطر پیروزى دیگرى) خوشحال خواهند شد» (الروم:1-4)
در این آیه نه با حدس و گمان بلکه با قطعیّت تمام خبر داده شده که به زودی امپراطوری ایران از امپراتوری روم شکست خواهد خورد. کتابها و افرادی زیادی هستند که ادّعای غیب گویی دارند ؛ امّا هیچکدام آنها به صورت عینی و با قطعیّت دست به پیش گویی نزده اند. بلکه در لفّافه و با الفاظ مبهم سخن گفته اند تا قابل تأویل و توجیه باشد. امّا قرآن کریم با صراحت تمام و با قطعیّت محض خبر می دهد که چنین واقعه ای رخ خواهد داد ؛ و چنان نیز می شود. اخبار غیبی دیگری نیز در قرآن کریم وجود دارند که در کتب مربوطه آورده شده اند.
ـــ برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید:
1ـ معجزه شناسی، محمدباقر سعیدی روشن
2ـ تناقض نما یا غیب نمون ، محمد امین احمدی
3ـ مرزهای اعجاز، آیه الله خویی ، ترجمه آیة الله جعفر سبحانی
4ـ راه سعادت در اثبات نبوت، میرزا ابوالحسن شعرانى
5 ـ قرآن، کتابی شگفت انگیز: مجموعه مقالاتی درباره ی قرآن و دانش مدرن ؛ گردآورنده :صلاح الدین توحیدی
6ـ قرآن و مستشرقان
2-شبهه تناقض در قرآن
افکار و روحیه ى انسان در شرایط مختلف زمانى و مکانى متغیر و به همین دلیل از حوادث خارجى تاثیرپذیر است و به عبارت دیگر شرائط مختلف خارجى که روز به روز دگرگون مى شود گاه پى صلح و زمانى جنگ گاه پیروزى و موقعیت شکست و خلاصه حالات غنى و احتیاج و قوه و ضعف و دوره هاى ضعف علمى و فکرى و مراحل رشد و تکامل و تجربه امورى روز به روز عقیده او را دگرگون مى نماید و از دانشمند که کتاب مى نویسد و چنانچه چند سال این تألیف طول بکشد مشاهده مى کنیم عقیده ى مؤلف اول کتاب با عقیده او در آخر کتاب اختلاف پیدا کرده است و متفاوت مى باشد و از سوى سوم افرادى که در حوادث و کوران بزرگ سیاسى اجتماعى و مذهبى سیر مى کنند. آن هم حوادث بزرگ که زمینه ساز یک انقلاب بزرگ فکرى و اعتقادى و اجتماعى همه جانبه را پایه ریزى مى کند نمى تواند در مدت یک زمان طولانى گفتارشان یکسان باشد. بویژه اگر درس نخوانده و عامى باشد و آن هم با توجه به تأثیرپذیرى از یک محیط عقب افتاده جاهلیت که پیامبر چهل ساله در آن محیط پرورش یافته و به مکتب نرفته و درس نخوانده است و مدت نزول قرآن در 23 سال در شرائط متضاد بود که در بالا بیان شده است. نه تنها هیچ اختلاف و تضادى بین آیات قرآن وجود ندارد بلکه با همه پیشرفت علمى بیش از چهار ده قرن هیچ مخالفت و تضادى با علوم پیشرفته علمى معاصر ندارد بلکه بعضى از قوانین علمى که قرن هاى مقارن عصر ما دانشمندان بزرگ کشف شده است در هزار و چهارده سال قبل در قرآن مطرح شده است این عدم اختلاف آیات با همدیگر و یا واقعیت هاى علمى زمان ما و با توجه به عدم تحصیل پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و امى بودن او و آن هم در محیط فقدان فرهنگ علم مهم ترین معجزه قرآن و دلیل بر این است که قرآن از ناحیه خداوند متعالى به پیامبر اکرم(علیه السلام) وحى شده است.
به همین دلیل از دوران قدیم و شاید مقارن زمان نزول قرآن که مخالفین سعى مى کردند از جهات مختلف با اسلام و قرآن مبارزه کنند از جمله در بلدهاى فرهنگى بوده است و در ابعاد فرهنگى هم از جمله سعى کردن به گمان خود بین آیات قرآن تضاد و تناقض و اختلاف پیدا نمایند و خوش بختانه تاریخ نشان مى دهد که همه شان در این کارشان ناکام مانده اند و متأسفانه این تلاش مذبوحانه تا امروز ادامه دارد.
علل تصور تناقض و تضاد در قرآن
الف: عدم آگاهى به قانون حکیمانه متشابهات و محکمات
بر اساس مصالح حکیمانه حق تعالى که در قرآن اعلان فرمودند این کتاب آسمانى قرآن مجید بخشى از آیات آن «صریح و روشن» (و به اصطلاح «محکمات») است که اساس و شالوده ى این کتاب است. (و آیات پیچیده دیگر را تفسیر مى کند و بخشى از آن «متشابه» است. آیاتى که به خاطر بالا بودن سطح مطلب یا جهات دیگر در آغاز پیچیده به نظر مى رسد، بنابراین آیات محکمات به قدرى روشن است که جاى گفتگو و بحث در آن نیست ولى آیات متشابه به معنى چیزى است که قسمتهاى مختلف آن شبیه یکدیگر باشد به همین دلیل به جمله هایى که معنى آن پیچیده است و گاهى احتمالات مختلف درباره آن داده مى شود متشابه مى گویند. و آیات متشابه در قرآن یعنى آیاتى که معانى آن در بدو نظر پیچیده است و در آغاز احتمالات متعددى در آن مى رود ولى همین آیات متشابه با توجه به آیات محکم تفسیر آنها روشن است و پیچیدگى آنها برطرف مى شود ولى افرادى که خبر از این قانون ندارند و یا به خاطر بیمارى فکرى و تعصب نمى خواهد آیات متشابه را به وسیله محکمات معنى کنند و شبهات آن را برطرف نمایند به نظرشان مى آید که بین آیات اختلاف و تناقض وجود دارد.
چرا بخشى از آیات قرآن متشابهند: ممکن است کى بپرسد قرآن که براى هدایت عموم مردم آمده باید مثل نور و روشنایى سخن اش واضح و روشن باشد بگوید چرا آیات متشابه دارد و محتواى آن پیچیده است که موجب سوء استفاده بداندیشان گردد.
این موضوع بسیار مهم و قابل دقت و شایان توجه زیاد است که ذیلاً به فلسفه وجود آیات متشابه در قرآن دقت بفرمائید.
نخست همه به این مطلب توجه دارند که الفاظ و عباراتى که در گفتگوهاى انسانها به کار مى رود براى رفع حاجت نیازمندیهاى روزمره بوجود آمده است و لذا به محض این که از دایره زندگى محدود مادى شهر خارج مى شویم مثلاً بخوابم سخن از ماوراء زندگى مادى.
در عالم غیب مثلاً سخن درباره آفریدگار که نامحدود از هر جهت است به میان مى آید مشاهده مى کنیم الفاظ ما قالب آن معانى نیست و ناچاریم کلماتى را به کار بریم که از جهات مختلفى با مفهوم مورد نظر ما نارسایى دارد و همین نارسائیها کلمات سرچشمه بخش عظیم متشابهات در قرآن است. مثلاً قرآن در مورد دیدن و شنیدن خداوند متعال اگر بخواهد به انسانها اطلاع بدهد باید از الفاظى استفاده کند که در میان انسانها معمول و مورد دون منهم آنهاست و آن «سمیع و بصیر» (شنونده و بیننده) مى باشد و درک ما انسانها از این لفظها در مورد کسانى است که «گوش و چشم» مادى و جسمى دارند در حالى که خدا از ماده و جسم نیست و همین الفاظ اگر میان نشود مسئله شناخت خدا تعطیل مى شود و اگر بیان بشود با همین الفاظ عرض ما انسانهاست که موجب شبهه و بعضى گمان مى کنند قرآن تناقض دارد، ولى اگر افراد از قانون محکمات و متشابهات اطلاع درستى در شبهه واضح نمى شدن با ارجاع این آیه متشابه به آیات محکمات در این مورد شبهه برطرف مى شود زیرا خداوند در آیات محکمات مى فرماید (هیچ چیز همانند او نیست) لیس کمثله شىء.( )
پس متوجه مى شویم خدا مثل ما جسم نیست و مثل ما گوش و چشم ندارد و دیدن و شنیدن او مثل موجودات عادى نیست.
دوم یک کتاب آسمانى بخش مهمى از آن مطالب آن باید به جهان ماوراء طبیعت باشد که بدون تردید فهم آنها از افق فکر ما دور است و به حکم محدود بودن در زندان زمان و مکان قادر به درک عمق آنها نیستم و از طرف دیگر آشنایى ما با آن مفاهیم بلند باید به وسیله همین الفاظى باشد که براى همین معانى جهان مادى وضع شدن و این مطالب موجب تشابهات بعضى از آیات مى شود و این درست مانند آن است که کسى بخواهد براى کودکى که در عالم جنین زندگى مى کند مسائل این جهان را تشریح کند چون اگر سخن نگوید کوتاهى کرده و اگر هم بگوید ناچار است مطالب را به صورت سربسته ادا کند و از طرف دیگر شنونده قدرت توانایى و استعداد بیشتر را ندارد.
سوم از اسرار و فلسفه وجود متشابه در قرآن به کار انداختن افکار و اندیشه ها و تحول فکرى و علمى انسان ها بود زیرا خداوندى که موجودات و از جمله انسان را به مدارج بلند تکامل مى رساند. بدون تردید هر بخش از تکامل موجودات و انسان راهى و یا راههایى دارد ولى تکامل علمى و فکرى انسان هم رهایى دارد و از جمله مسائل علمى و فکرى پیچیده براى تقویت تکامل اندیشه ى مى باشد از طریق نزول آیات متشابه و محکمات و دستور به دقت در آن و حکم متشابه به محکمات مى باشد.
و لذا در نتیجه ملاحظه مى کنیم برنامه آیات محکمات و متشابهات از قانون حکیمانه الهى است و وجودش ضرورى بوده است ولى افراد بى اطلاع از این نوع و یا افراد مطلع ولى مرموز و متعصب که نمى خواهند حق را بپذیرند به دنبال آیات متشابه که همگى در ظاهر داراى چند معنى باشد و اینها به خیال خودشان براى آن تناقض و تضاد را براى قرآن مطرح مى کنند.
ب. موانع و حجاب و آفات، شناخت:
از جمله امورى که سبب مى شود انسان نتواند چهره حقایق را آن چنان که هست بشناسد «موانع راه معرفت» است و این مطلب در موضوع مورد بحث ما هم صدق مى کند یعنى کسى که دستگاه شناخت و معرفت او حجاب داشته باشد و مانع جلوى دید عقل او را بگیرد. نمى تواند چهره واقعى قرآن را مشاهده کند در دستگاه هاى بینش او خبط و کجى و اشتباه ایجاد مى شود و خیال مى کند آن کجى و انحراف در قرآن است. درست مانند فردى که عینک سیاهى بر چشم زند همه چیز را به همان رنگ خواهد دید ولى اگر شیشه هاى آن ناصاف و ناموزون باشد چهره اشیاء را کج و معوج مشاهده مى کند و اگر کسى مبتلا به یرقان (بیمارى زردى) شود همه چیز را به رنگ زرد مى بیند و اگر چشم احول (دوربین) باشد آنچه را انسان مى بیند با واقعیت تطبیق نمى کند به همین دلیل موانع و حجاب در برابر عقل و فطرت نیز مانع شناخت واقعیت ها از جمله قرآن مى باشد.
جالب این که خود قرآن به این حقیقت علمى و روانشناسى توجه دارد. در روزگارى که دنیاى علم هیچ اطلاعى از مسائل روان شناسى و روانکاوى نداشت و در آن زمان به ویژه در محیط جهل و بى سوادى از بیست نوع «حجاب و موانع راه معرفت و شناخت» پرده برداشت و شاید تا امروز زمان پیشرفت علوم راون شناسى و روان کاوى هنوز بخشى از آنها براى دانشمندان مجهول مى باشد که ما فهرستوار به آنها اشاره مى کنیم: و این حجاب ها و موانع عبارتند از: 1. هوى پرستى 2. حب دنیا 3. کبر و غرور و مستى 4. جهل و غفلت 5. نفاق 6. تعصب و لجاج 7. تقلید کورکورانه 8. آمال و ارزوهاى غیر منطقى 9. گناهان. 10. کفر و اعراض 11. تجاوز و عدوان 12. سطحى نگرى 13. ارتداد 14 دروغ و افترا 15. پندار و گمان 16. تأثیر رهبران فاسد و گمراه 17. تأثیر دوستان گمراه 18. تبلیغات 19. تأثیر محیط 20. وسوسه هاى شیاطین.( )
و لذا در آیه ى 7 آل عمران به یکى از این حجاب ها اشاره مى کند و مى فرماید اما آنها که در قلوب شان «انحراف و کجى» است پیروى از متشابهات مى کنند تا فتنه انگیزى کنند.
(فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ).
به همین دلیل بسیارى از منافقان و صاحبان بدعت و پیروان مکتب هاى انحرافى براى توجیه مقاصد سوء خود دست به دامن آیات متشابه مى زنند و به دنبال تفسیرهاى انحرافى بدعتهاى خود را توجیه مى کنند به تعبیر دیگر چون قلب و فکرشان منحرف است آیات قرآن را هم منحرف مى بینند درست همچون آیینه کج و معوجى که تصویرها را کج و معوج نشان مى دهد و پیش خودشان گمان مى کنند در آیات قرآن تضاد و تناقض وجود دارد.
این مسئله اختصاص به گذشته ندارد در زمان ما هم افرادى که تعصب مکتبى دارند و انحرافى کج فکرى دارند برخوردشان با قرآن به همین روش گاهى مشاهده مى شود در انگیزه پرسش هاى تناقض در مقدمه آن مى گوید شما تناقضات قرآن را حل کنید تا آنها یاد بگیرند و تناقضات کتابهاى مقدس تورات و انجیل را برطرف نمایند!!!
یعنى بر فرض که ثابت شد قرآن معجزه است و از طرف خدا آمده و بین آیاتش تناقض وجود ندارد او نمى خواهد حقانیت قرآن را قبول نماید، بلکه مى خواهد راه برطرف کردن تناقضات را یاد بگیرد و این مصادیق مهم انحراف فکرى و عدم صداقت در بینش و تفکر است که بعد از آن که ثابت شد قرآن تضاد و اختلاف ندارد و بعد که ثابت شد قرآن معجزه الهى است تازه مى خواهد از قرآن روى گردان باشد و با صلاح کتب تحریف شده ادعاى قرآن را بر تحریف کتب عهدین رد نماید و کسى که چنین اندیشه ى انحرافى دارد نمى خواهد حقایق واقعى را درک نماید. مسئله اختلاف و تضاد و تناقض که مربوط به علم منطق یک سلسله قوانین عقلى به وسیله ى دانشمندان فلسفى قبل از اسلام و حتى قبل از مسیحیت پایه گذارى شده است و اگر با همین معیار که شما طالب آن هستید منصفانه بررسى کنید امکان رفع تناقض ازعهدین یعنى کتب مقدس یهود و نصارى امکان ندارد بدون تردید تناقض در کلام خدا و پیامبران واقعى و معصوم وجود ندارد و کلام غیر اینها نمى شود بدون اختلاف و تضاد باشد. چنانچه انجیل کلام خدابه وسیله ى حضرت مسیح(علیه السلام) رسیده بود در آن تناقض نبوده است و مى دانیم و شما هم قبول دارید که یک انجیل به وسیله حضرت مسیح(علیه السلام) نازل شد نه چهار انجیل و این کتب اربعه با هم تعارض دارند چگونه مى تواند کلام خدا باشد و اگر تورات تحریف نمى شد و نسخ نمى شد مسأله نبوت حضرت مسیح زیر سؤال مى رود که با ادامه شریعت موسى جایى براى دین حضرت عیسى(علیه السلام) نمى باشد و شما که مى گوئید ما نمى خواهیم قرآن را رد کنیم این مطلب یک نوع حیله و تزویر و گول زدن افراد ساده اندیش مى باشد و آیا اگر انجیل تحریف نمى شد و نسخ نمى شد جایى براى آمدن پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) وجود نداشت و شما اگر بخواهید به انسانیت خدمت کنید به پیامبران راستین الهى خدمت کنید. بیائید تحریف کنندگان را از دامن کتب مقدسه آسمانى کوتاه کنید و اگر تورات تحریف نمى شد یهود مشکلى در مقابل حضرت عیسى(علیه السلام) نداشتند چون تمام نشانه هاى حضرت مسیح در کتاب تورات وجود داشت و به همین دلیل توجیه گرى شما به عنوان رفع تناقض از کتاب تورات و انجیل که خود مورخین شما مى گویند اینها دست نویس افراد عادى مى باشد بزرگترین ظلم و خیانت به پیامبران خدا مى باشد یعنى هم ظلم به حضرت موسى و هم ظلم به حضرت عیسى و هم ظلم به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) مى باشد و حتى حقانیت آنها را در زمان خودشان زیر سؤال مى برید.
ولى در هر حال ما با شرح صدر کامل به امید خدا طبق وظیفه الهى که در مقابل کتاب آسمانى خود قرآن و پیامبر گرامى اش و همه پیامبران راستین(علیهم السلام) داریم هر کسى درباره ى شناخت این کتاب با عظمت آسمانى هر گونه راهنمایى خواسته باشند با کمال افتخار در خدمت شما هستیم و از خواسته ى شما استقبال مى کنیم و از حقوق قرآن و پیامبران عظیم الشأن گذشته به خصوص حضرت موسى و عیسى که به وسیله منافقین یهود و نصارا پایمال شده است دفاع مى کنیم و وجود مقدس آنها را از کلیه صفات ناشایسته شرک، ظلم، آلودگى به معاصى، شرب خمر و… که در تورات و انجیل تحریف شده به آن بزرگان نسبت داده اند پاک و منزه مى دانیم و ما به همه ى پیامبران و کتب آسمانى واقعى (نه تحریف شده فعلى تورات و انجیل) ایمان داریم.
ج. عدم آگاهى به قوانین علم منطق در تناقض و تضاد:
ازجمله علل و اسبابى که سبب شده است که بعضى ها به خیال خودشان مسأله تقابل و از جمله تناقض را در قرآن مطرح نمایند مسأله عدم آگاهى و عدم شناخت مسأله تناقض و تضاد و مسأله تعارض عام و خاص و مطلق و مقید و… مى باشد.
ما در حد این نوشتار کوتاه سعى کردیم بحث کوتاهى در مورد این قوانین داشته باشیم تا افرادى با آگاهى از قواعد علمى د ر علم اصول فقه و علم منطق وارد بحث تفسیرى شوند مخصوصاً در بررسى این پرسش تا معلوم شود چگونه بعضى جهل و ناآگاهى خود را به قرآن نسبت مى دهند.
3-آیا اسلام عامل عقب ماندگی مسلمانان است ؟
دین ناب محمدی (ص) نه تنها مانع از پیشرفت نیست بلکه رشد همه جانبه انسان را عهده دار است. زیرا نفس دین که برنامه ای کامل برای زندگی بشر است هم از رشد و تکامل بشری سخن می گوید و هم او را به فراگیری علم ودانش و کار و تلاش تشویق می کند و هرگز نمی توان عامل عقب ماندگی علمی و فرهنگی امتی را در داشتن برنامه ای منسجم و کامل دانست.
از این رو پیشینه تمدن مسلمانان در طی قرن های متمادی، نشان می دهد نه تنها دین موجب عقب ماندگی نیست بلکه اعتقاد به دین در کنار عمل به آن سبب درجات بالائی از پیشرفت و رشد می شود.
علل عقب ماندگی مسلمانان را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
1) بی تردید اگر مسلمانان از تعالیم وحی فاصله نمی گرفتند، و قوام سیاسی و وحدت اجتماعی خود را حفظ می کردند، هم اکنون نیز می توانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند؛ زیرا هم اکنون نیز اگر به جای درگیری های بیهوده و اتلاف منابع خود به وحدت بیندیشند، به قدرتی بزرگ با امکاناتی وسیع در جهان تبدیل می شوند و در پرتو برنامه ها و استفاده از استعدادها، از نظر فن آوری نیز به قدرتی قابل اعتماد مبدل می شدند و از نظر فرهنگی رتبه ای عالی کسب می کردند.
2) گرچه اصل دین جامع است اما متأسفانه برداشت های غیر کارشناسانه از دین همانند برداشت های غلط از زهد، دنیا، دعا، انتظار و … موجب عقب ماندگی شده است وگرنه همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب موجب پیشرفت شده است. البته باید اعتراف کرد که رواج اندیشه های صوفی گرانه و برخی انحرافات دیگر – که معلول التقاط است – نقش مؤثری در عقب ماندگی مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است و از نظر فرهنگی هم خسارت های خاص خود را به دنبال داشته اند.
3) مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایت های دینی، مسیر رشد را پیمودند و بر اثر انحراف از دین و آلودگی به مفاسد، دنیا پرستی، سستی و کاهلی، به انحطاط و عقب ماندگی گرائیدند.
4) سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگ های داخلی و جانشین ساختن شعارهای استعماری همچون ناسیونالیسم، پان عربیسم و به جای تکیه بر اصول گرائی و اتحاد بین الملل اسلامی، شعارهایی که جز عقب ماندگی فرهنگی و علمی و … ارمغان دیگری ندارند.
5) هجوم بیگانگان و استعمارگران و تلاش آنها برای عقب نگاه داشتن کشورهای جهان سوم برای استثمار منابع انسانی و طبیعی و تداوم سلطه غرب بر این کشورها، و به غارت رفتن سرمایه های ملی و آتش سوزی کتابخانه های بزرگ اسلامی.
6) وجود نظام سیاسی فاسد و استبدادی که به جای همت در جهت رشدو پیشرفت مسلمانان فقط به فکر حفظ قدرت خویش و صرف هزینه های عمومی مسلمانان در جهت خوش گذرانی و … بودند، وجود این نظام ها و حاکمان فاسد خود ناشی از انحرافات سیاسی صدر اسلام پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و انحرافات اعتقادی و اجتماعی بعد از آن بود، این نظام های سیاسی، در شخصیت و منش انسان ها و فرهنگ این جوامع نیز آثار زیانباری داشتند.
7) تنها مسلمانان و کشورهای اسلامی به این گرفتاری مبتلا نیستند، بلکه کشورهای غیر اسلامی و سکولار نیز در فقر مطلق یا نسبی باقی مانده اند.
8) اندیشه و تمدن اسلامی امروزه جانمایه نیرومندی را برای احیاء دارد در حالی که تمدن غرب به شدت گرفتار انحطاط فرهنگی و زوال پذیری شده است، و هم اکنون نیز اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند رعایت نکات زیر ضروری است:
1- بالا بردن سطح شناخت و بینش های دینی درهمه ابعاد آن
2- تقویت روح ایمان، تقوا، استواری در دین و مبارزه با تهاجم فرهنگی و همه کژی ها
3- ارتقای دانش و سطح علمی
4- ارتباط وثیق و همدلی در سطح بین الملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه
5- از میان برداشتن نظام های فاسد
6- تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامی
7- اعتماد به نفس و دوری از خود باختگی
اما عوامل پیشرفت غرب:
کشورهای غربی هرگز بعد از کنار گذاشتن دین به این همه رشد و … دست نیافته اند، بلکه عوامل بسیاری می تواند موجب پیشرفت شود که اساسی ترین آنها تلاش و فعالیت در جهت شناخت سنن و قوانین حاکم بر جهان هستی و استفاده درست از امکانات می باشد که خداوند در اختیار بشر نهاده است. علت پیشرفت غرب هرگز دین گریزی نبوده؛ بلکه در آنجا خرافات در لباس دین آنان را به عقب ماندگی وا می داشت و پشت پا زدن به آنها نقش مانع زدائی در جهت رشد و ترقی را ایفا نمود. لذا پیشرفت علمی صنعتی غرب مرهون عوامل بسیاری است که به برخی از آنها اشاره می شود:
1) آشنائی غربی ها با تمدن اسلامی و شرقی در طول جنگهای صلیبی و نیز مسافرت های جهانگردان (مانند مارکو پولو)
2) رنسانس فکری در اروپا (با توجه به مجموعه عواملی که این تحول فکری را ایجاد کرد) و مبارزه با خرافات و عقاید موهومی که در بین مردم آن دیار رایج بود.
3) کنار گذاشتن کلیسا از اداره امور جامعه و به وجود آوردن نهادهای جدیدی برای اداره آن
4) به فرموده سید جمال الدین اسد آبادی، آنجا (غرب) اسلام هست، مسلمان نیست؛ و اینجا مسلمان هست، اما اسلام نیست.(حضرت آیت الله جوادی آملی در ضمن درسهای خارج فقه فرمودند: مقصود وی یقینا عمل نمودن به آموزه های اسلامی از قبیل وجدان کاری، ساده زیستی دانشمندان، انضباط کاری و اقتصادی و مدیریت اجتماعی که از جمله عوامل آن گرامی داشتن و ارج نهادن به دانشمندان است ولو اینکه در جهت مادی و احیانا در کارهای ناشایسته از داده های علمی یا دانشمندان استفاده می کنند.) یعنی پیشرفت غرب الهام گرفته از قانون های اجرا شده در اسلام در آن سرزمین است.
گفتنی است اروپا در قرون وسطی غرق در تاریکی جهل و خرافه ها بود. ارباب کلیسا با تلقین بعضی از عقاید موهوم، اجازه رشد علم و دانش را نمی داد، در حالی که در همان قرون دانشمندان اروپائی تحت تأثیر تمدن اسلامی قرار داشتند که تا قلب اروپا پیش رفته بود (آندلس یا اسپانیای امروزی و شبه جزیره بالکان) و … خواهان تحول اروپا و نگرش جدید به علم و دانش شده بودند. ارباب کلیسا با تفتیش عقاید حتی اظهار نظر درباره پدیده های جهان را گمراهی تلقی می کردند چنان که گالیله در همین رابطه محاکمه شد و صدها دانشمند به همین دلیل محکوم گردیدند. این در حالی بود که مراکز علمی جهان اسلام در آن زمان محل فراگیری دانش و ساخت ابزارهای دقیق (مانند ساعت و لوازم جراحی و …) بود و ده ها دانش پژوه اروپائی در این مراکز مشغول به تحصیل بودند.
تعالیم اسلامی همگان را به عمل و دانش و تفکر در آفرینش دعوت می کرد و آیات قرآنی، خود پیشگام در بیان حقایق هستی و چگونگی رخدادهای آن بود. در همین شرایط اروپا تحت تأثیر قرار گرفت و خیزشی علمی در آن سامان شکل داده شد؛ برای اثبات این اعدا می توانید به کتاب های «تمدن اسلام و غرب» نوشته گوستاو لوبون فرانسوی و «تاریخ تمدن» نوشته ویل دورانت و دهها اثر دیگر مراجعه کنید.
گفتنی است غرب هیج گاه به طور عام و گسترده منکر ماوراء الطبیعه نبوده و اکنون نیز نیست. بیشتر یاهمه دانشمندان اروپا – که از قرن شانزده به بعد پایه گذاران پیشرفت علمی در اروپا بوده اند – معتقد به خدا و ادیان الهی بوده اند.
5) در کشورهای پیشرفته نیز به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسی به ارقام بالائی از رشد اقتصادی، رفاه همگانی تحقق نیافته است و به طور معمول گروه خاصی از ره آورد توسعه بهره می گیرند.
براى آگاهى بیشتر ر.ک:
1- علل پیشرفت و انحطاط مسلمین، زین العابدین قربانى
2- علل ضعف و انحطاط مسلمین در اندیشه هاى سیاسى و آراى اصلاحى، سید جمال الدین اسدآبادى، احمد موثق
3- آمریکا پیشتاز انحطاط، روژه گاردى، ترجمه: قاسم منصورى
4- علل انحطاط تمدنها، قانع عزیزآبادى
5- ریشه هاى ضعف و عقب ماندگى مسلمانان، رجبى
6- رمز عقب ماندگى ما، امیر شکیب ارسلان، ترجمه: محمد باقرانصارى
7- تاریخ فتوحات اسلامى در اروپا، شکیب ارسلان، ترجمه: على دوانى
8- به سوى قرآن و اسلام، حسین انصاریان
9- تاریخ تمدن، ج 4، ویل دورانت، ترجمه: گروهى از نویسندگان
10- فرهنگ اسلام در اروپا، زیگرید هونکه، ترجمه: مرتضى رهبانى
11- تاریخ تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبرن
12- تمدن اسلامى پیشگام در علوم و فنون جدید، ج 1 و 2، بولتن اندیشه شماره 17 و 18 نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها
13- نگاهى به تاریخ جهان، جواهر لعل نهرو
14- تمدن اسلامى از زبان بیگانگان، محمدتقى صرفى
15- تاریخ تمدن اسلام، جرجى زیدان
16- حدود خسارت جهان و انحطاط مسلمین، مصطفى زمانى
17- پرسش ها و پاسخ ها، دفتر هفتم، گروه مؤلفان، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، ص 48 تا 52
همچنین قرآن کریم با ندای بلند فریاد می کند که اگر باور ندارید که این کتاب از سوی خداست ؛ پس شما هم دست به دست هم بدهید و کتابی همانند آن بیاورید. چون اگر یک نفر بشر بی سواد توانسته چنین کتابی بیاورد ، پس همه ی دانشمندان و ادبای جهان باید بتوانند صدها برابر بهتر از آن را بیاورند. پس اگر نتوانند مشابه آن را بیاورند ، منطقاً باید اعتراف نمایند که این کتاب، کار دست بشر نیست.
قرآن کریم می گوید:
« أَمْ یقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین . ـــــ آیا آنها مى گویند:او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟! بگو: اگر راست مى گویید ، یک سوره همانند آن بیاورید ؛ و غیر از خدا ، هر کس را مى توانید(به یارى) طلبید!» (یونس:38)
« وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ . ـــــ و اگر در باره آنچه بر بنده خود نازل کرده ایم شک و تردید دارید،( دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید ؛ و گواهان خود را ــ غیر از خدا ــ براى این کار ، فرا خوانید اگر راست مى گویید.» (البقرة:23)
قرآن کریم می گوید:
1 ـ همه جمع شوید و دست به دست هم دهید و سوره ای مثل سور قرآن بیاورید. تا نگویید که ما مثل پیامبر ادیب زبر دستی نبودیم. چون یقیناً اگر صدها ادیب دست به دست هم دهند بهتر از بهترین ادیب دنیا می توانند یک متن ادبی سه آیه ای بسازند.
2ـ فرمود شاهدان و گواهان بی طرفی را هم گرد آورید تا بین ساخته ی شما و قرآن قضاوت نمایند. البته روشن است که شهود باید متخصّص فنّ هم باشند.
آیا سخن از این روشنتر و منصفانه تر می توان گفت؟ اگر ساختن سه آیه مثل سوره ی کوثر ممکن است چرا آنان که هر ساله میلیاردها دلار صرف مبارزه با اسلام می کنند و فیلمها و کتابها بر ضدّ اسلام می سازند و می نویسند ، دست به چنین کار کوچکی نمی زنند. این همه ادیان در دنیا مثل مسیحیّت وجود دارند که با اسلام در ستیزند ، اگر مرد میدان هستند چرا مجلسی ترتیب نمی دهند تا در آن مجلس ، اهل ادب را گرد آورند و مبارزه طلبی قرآن را جواب دهند؟ بسم الله بسازند ما قضاوت می کنیم. هفت سطر بنویسید که مثل آیه 102 سوره بقره ، یک میلیون و دویست و شصت هزار معنی داشته باشد. این گوی و این هم میدان.
بر این اساس می پردازیم به برخی از وجوه اعجاز قرآن کریم.
الف ـ اعجاز قرآن از نظر فصاحت و بلاغت
این جنبه از اعجاز قرآن ، در درجه اوّل برای کسانی حجّت است که بر زبان عربی تسلط داشته و سخن فصیح و بلیغ را هم می شناسند ؛ اما برای دیگران با واسطه می تواند حجّت باشد ؛ قرآن کریم با صراحت تمام در آیات (هود:13) ، (اسراء:88) و (یونس: 38) مبارزه طلبی می کند و از منکرین پیامبر می خواهد که اگر قبول ندارید که قرآن کلام خداست پس مشابه آن یا مشابه ده سوره یا مشابه یک سوره ی آن ــ مثلا مشابه سوره ی کوثر ــ را بیاورید . امّا تا کنون هیچ کس نتوانسته است حتی یک سوره ی کوچک نظیر سوره کوثر یا سوره عصر را هم بیاورد. در طول تاریخ خیلی از عرب زبانان غیر مسلمان به این کار اقدام کرده اند ولی آنچه ساخته بودند در برابر فصاحت و بلاغت قرآن کریم به بازیچه شباهت داشت. بزرگترین ادیبان عرب در طول تاریخ اعتراف نموده اند که فصاحت و بلاغت قرآن کریم فراتر از قدرت انسان عادی است ؛ بلکه تمام ادیبان عرب در مقابل فصاحت و بلاغت نهج البلاغه ، که کلام امیر المومنین (ع) است ، سر فرود آورده و آن را معجزه دانسته اند ؛ در حالی که فصاحت و بلاغت نهج البلاغه در مقابل فصاحت و بلاغت قرآن ، بسیار پایین است . لذا ما غیر عربها گرچه خودمان فصاحت و بلاغت قرآن را مستقیماً ادراک نمی کنیم ، ولی از راه اعتراف متخصّصان و ادیبان عرب و بخصوص از اعتراف ادیبان عرب غیر مسلمان، یقین پیدا می کنیم که این کتاب دارای اعجاز ادبی است. عقل سلیم می گوید که اگر واقعا آوردن یک سوره مثل سور قرآن ممکن بود ، حتما دشمنان اسلام در طول این هزار و چهار صد سال ، مشابه آن را می آوردند. امروزه آمریکا و اسرائیل و دیگر کشورهای ضد اسلام ، سالیانه میلیاردها دلار خرج مبارزه با اسلام می کنند ؛ اگر واقعا امکان آوردن یک سوره مثل سوره های قرآن وجود داشت ، این کشورها با دادن پول به ادیبان و جمع نمودن آنها در یکجا ، مشابه یک سوره را می آوردند و اسلام را شکست می دادند ؛ ولی چنین نکرده اند. بارها شده که دشمنان اسلام به افرادی چون سلمان رشدی کمک مالی کرده اند تا رمانهای اهانت آمیزی نسبت به مقدّسات اسلام بنویسند ؛ سوال اینجاست که چرا اینها این پولها را خرج ساختن یک سوره نمی کنند تا پاسخ قرآن را بدهند؟!! حتی قرآن نمی گوید که شما حتما مشابه یک سوره را به زبان عربی بیاورید ؛ بلکه این مبارزه طلبی عامّ است؛ یعنی اگر می توانید سخنی به زبان دیگر بیاورید که فصاحت و بلاغتش در حدّ قرآن باشد. حتّی قرآن کریم نمی گوید مضمون را از خودتان بیاورید ، بلکه این اجازه را می دهد که مضمون را از خود قرآن گرفته با کلمات دیگری آن را بیان کنیم به شرط آنکه استحکام آن در حدّ قرآن باشد. بر همین اساس ، در مدّت این حدود هزار و چهار صد سال ، نه تنها کسی نتوانسته سوره ای مثل سور قرآن بسازد بلکه حتّی کسی نتوانسته است ترجمه ی بی عیب و نقصی از قرآن نیز ارائه دهد. چرا که ترجمه ی تمام عیار قرآن کریم نیز محال است. تمام مترجمین قرآن کریم نیز معترفند که ترجمه ی آیات به معنای حقیقی کلمه غیر ممکن است. جالب است بدانیم که تا به امروز هیچ کس نتوانسته است حتّی آیه ی « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم» را هم به درستی ترجمه کند. چون تمام ترجمه های این آیه نادرست می باشند و هیچکدام آنها معنی دقیق این آیه را نمی رسانند.
پس راه فهم اعجاز ادبی قرآن برای ما غیر عربها هم ، از راه اعتراف همه ادیبان عرب ممکن است . این یک روش عقلائی است ،که ما در هر زمینه ای که خودمان تخصص نداریم به متخصصین آن امر مراجعه می کنیم ؛ و درک آنها را برای خود حجّت می دانیم ؛ بخصوص زمانی که همه ی متخصصین یک امر در موردی اتفاق نظر دارند ؛ مثلا اگر همه ی پزشکان بگویند که کشیدن سیگار موجب سرطان می شود ، ما یقین پیدا می کنیم که کشیدن سیگار موجب سرطان است. همچنین از ناتوانی دشمنان اسلام بر آوردن یک سوره مثل سور قرآن ، یقین پیدا می کنیم که آوردن مثل قرآن ــ به هر زبانی ــ محال است . مثل اینکه کسی ادعا کند که قویترین مرد جهان است ؛ و بگوید اگر در این امر شک دارید پهلوانان خود را آماده کنید تا من خودم شهر به شهر بیایم و همه را بر زمین بزنم ؛ اگر این شخص شهر به شهر گشت و هیچ کس نتوانست او را بر زمین بزند معلوم می شود که در ادعای خود صادق است ؛ قرآن کریم هزار و چهارصد سال است که شهر به شهر می گردد و مبارز می طلبد ؛ و کسان زیادی هستند که آرزو می کنند قرآن را شکست دهند ؛ ولی در این مدت همه ناکام مانده اند. همچنین اعتراف مترجمین قرآن بر عجر خودشان در امر ترجمه ی قرآن ، گواه است که آوردن مثل قرآن محال می باشد.
ب ـ وجوه معنایی قرآن
از فصاحت و بلاغت گذشته ، آیات قرآن کریم دارای وجوه معنایی نیز می باشند که ترجمه ی آنها و آوردن مشابهشان را غیر ممکن می کند. علاّمه طباطبایی در مورد پنج آیه ی اوّل سوره بقره فرموده است که این پنج آیه با توجّه به قواعد دستور زبان عربی ، بیش از یک ملیون معنی ظاهری دارند. حال چگونه کسی غیر از خدا ، می تواند در نیم صفحه ، این همه معنی را جا دهد. همچنین طبق محاسبه ای که علّامه ی طباطبایی در تفسیر المیزان انجام داده اند ، در آیه ی 102 سوره ی بقره ، که حدود هفت سطر است ، یک ملیون و دویست و شصت هزار وجه معنا محتمل است. یعنی طبق قواعد صرف و نحو عربی ، این آیه را یک میلیون و دویست و شصت هزار جور می توان معنا نمود. حال چگونه کسی می تواند همه ی این معانی را در هفت سطر بگنجاند. یعنی هفت سطر جمله بگوید که طبق قواعد ادبیّات بتوان آن را یک میلیون و دویست و شصت هزار جور معنا نمود.
ج ـ حروف مقطّعه و شگفتی آن
آیات سوره های بقره ، آل عمران ، اعراف ، یس و دیگر سوره هایی که دارای حروف مقطعه هستند دارای خصوصیّات ویژه ای می باشند.
1ـ به گواهی اسناد تاریخی ، این سوره ها یکجا نازل نشده اند ؛ بلکه نزول برخی از آنها چندین سال طول کشیده و به تدریج نازل شده اند.
2ـ باز به گواهی اسناد تاریخی ، چنین نبوده که ابتداءً پیامبر بیاید و قسمتی از یک سوره را برای مردم بخواند ؛ بلکه اتّفاقی می افتاد یا سوالی از پیامبر می شد و آیاتی چند متناسب با آن اتّفاق یا سوال بر آن حضرت نازل می شد و آن حضرت می فرمود این آیات ، آیات چندم فلان سوره است.
پس با این اوصاف پیامبر نمی توانست کلمات و حروف سوره ها را طبق یک حساب ویژه تنظیم نماید. در حالی که در سوره هایی که حروف مقطّعه دارند حساب و نظم شگفتی وجود دارد. در سوره ی بقره که با « الم » شروع شده بیشترین حرفی که به کار رفته الف است و بعد از آن لام و در رتبه ی سوم میم قرار دارد. در سوره آل عمران هم که با الم آغاز شده همچنین است. در سوره ی اعراف که با المص شروع شده بیشترین حرف الف و در رتبه دوم لام ، در رتبه ی سوم میم و در رتبه ی چهار صاد است. در دیگر سوری هم که حروف مقطّعه دارند این قانون جاری است.
حال کیست که بگوید الم یا کهیعص و بعد سخنانی بر اساس اتّفاقات روزمرّه و سوالاتی که از او می شود بگوید ، و آن سخنان کنار هم گذاشته شوند و سوره ای درست شود ، و با کمال شگفتی ببینیم که هنگام شمارش حروف آن ، الف مقام اوّل ، لام رتبه ی دوم و میم جایگاه سوم را به خود اختصاص می دهد. و برای این که این شبهه پیش نیاید که این امر اتّفاقی بوده است این کار را در 27 سوره ی بزرگ و با چهارده حرف از بیست و هشت حرف عربی انجام دهد. اگر کسی هست که بتواند چنین کاری را بکند بسم الله این گوی و این میدان. لزومی هم ندارد که مثل قرآن کریم حرف حسابی بزند ؛ با این مشخّصات حتّی سخنان عادی هم سرهم کند قبول است.
امّا شکّی نیست که هیچ بشر عادی و حتّی بزرگترین نوابغ و صاحبان حافظه های قوی نیز قدرت چنین کاری را ندارد. پس شکّی نمی ماند که این کتاب عظیم ، کلام خود رسول خدا (ص) نیست ؛ بلکه از جانب قدرتی الهی در اختیار آن حضرت قرار گگرفته است.
د ـ نقض ناپذیری قرآن با علم روز
ما ادعا می کنیم که هیچ کتابی در طول تاریخ نوشته نشده است ، که بعد از گذشت مدت زمانی با کشفیات جدید تعارض پیدا نکند ؛ کتابها ی نویسندگان و دانشمندان بزرگی چون ارسطو ، افلاطون ، ابوعلی سینا ، ابوریحان بیرونی ، خواجه نصیرالدین طوسی ، گالیله ، نیوتن ، اینشتین ، ماکس پلانگ و… تنها مدت کوتاهی معتبر بوده اند ؛ و بعد از گذشت مدت زمانی برخی از حرفهای آنها نقض شده است ؛ اما قرآن چهارده قرن است که نازل شده ولی هیچ کس نتوانسته است سخنی باطل و نادرست در آن پیدا کند و هیچ کشف علمی قطعی وجود ندارد که یک آیه قرآن را زیر سوال ببرد؛ برای مثال دانشمندان زیادی در طول تاریخ درباره خورشید و زمین سخن گفته اند ؛ ولی بعد از مدتی سخنان آنها با مشکل مواجه شده و بطلان آن معلوم شده است ؛ قرآن کریم نیز با صراحت از حرکت زمین و خورشید سخن گفته است ؛اما به گونه ای این مطلب را بیان کرده است که در هیچ زمانی خلاف باور عمومی مردم نمی شود؛ این از اعجاز قرآن است که خدا نه زمین را مرکز عالم نامیده است نه خورشید را ؛ زمانی مردم خیال می کردند که زمین مرکز عالم است ؛ کپرنیک با ردّ این عقیده گفت خورشید مرکز عالم است ؛ و گالیله گفت خورشید تنها مرکز منظومه شمسی است ؛ ولی امروز ما با نگاه دقیق علمی می دانیم که خورشید حتی مرکز منظومه شمسی هم نیست ؛ خورشید و سیارات آن ،همگی دور یک نقطه فرضی می گردند که نزدیک به مرکز خورشید است ؛ و تازه اگر در نظر بگیریم که خود خورشید با منظومه شمسی با سرعت زیادی به دور کهکشان راه شیری می گردند متوجه می شویم که سیارات عملا هیچگاه با یک مدار بسته دور آن نقطه فرضی هم گردش نمی کنند ؛ چون خود آن نقطه فرضی دائما در حال جابجایی است . لذا الآن معلوم می شود که چرا خدا از همان اوّل نگفت که زمین گرد خورشید می گردد ؛ چون اگر این را می گفت الآن غلط از آب در می آمد .
از این گونه ریزه کاری ها در قرآن کریم بسیار زیاد یافت می شود ؛ کتابهایی نیز در این زمینه نگاشته شده است که می توانید مطالعه نمایید . برای نمونه به چند کتاب اشاره می کنیم :
1. قرآن، کتابی شگفت انگیز: مجموعه مقالاتی درباره ی قرآن و دانش مدرن ؛ گردآورنده :صلاح الدین توحیدی
2. قرآن ومستشرقان
3. اعجاز عددی درقرآن کریم ؛ عبدارزاق النوفل
با جستجوی واژه « اعجاز علمی قرآن » در اینترنت هم می توانید به مقالات جالبی در این زمینه دست پیدا کنید.
هـ ـ اعجاز عددی قرآن کریم
در قرآن کریم تعداد کلمات نیز با حساب و کتاب خاصی به کار رفته اند ؛که با جستجوی عبارت « معجزه های ریاضی و عددی در قرآن » در اینترنت می توانید مواردی از شگفتیهای عددی قرآن کریم را به دست آورید.
با توجه به نحوه نزول قرآن کریم این امر نیز از معجزات قرآن کریم است ؛ چون قرآن کریم یکجا و با برنامه قبلی به دست پیامبر (ص) نوشته نشده است ؛ بلکه بسیاری از آیات آن دارای شأن نزول است ؛ یعنی گاه اتفاقی می افتاد و آیه ای در رابطه با آن اتفاق نازل می شد ؛ یا کسی سوالی می کرد و آیه یا آیاتی در رابطه با آن سوال نازل می شد ؛ لذا کتابی که آیات آن به این سبک گرد آمده است ، اگر از فردی عادی باشد نمی تواند دارای چنین ریزه کاریهایی باشد که حتی تعداد کلمات آن نیز دارای حسابی ویژه باشد.
و ـ اخبار از غیب
در قرآن کریم آمده است : « الم – غُلِبَتِ الرُّومُ – فی أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ – فی بِضْعِ سِنینَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ــــــ الم ؛ رومیان مغلوب شدند ؛ (و این شکست) در سرزمین نزدیکى رخ داد؛ امّا آنان پس از(این) مغلوبیّت به زودى غلبه خواهند کرد ؛ در عرض چند سال ؛ همه کارها از آنِ خداست؛ چه قبل و چه بعد و در آن روز، مؤمنان(به خاطر پیروزى دیگرى) خوشحال خواهند شد» (الروم:1-4)
در این آیه نه با حدس و گمان بلکه با قطعیّت تمام خبر داده شده که به زودی امپراطوری ایران از امپراتوری روم شکست خواهد خورد. کتابها و افرادی زیادی هستند که ادّعای غیب گویی دارند ؛ امّا هیچکدام آنها به صورت عینی و با قطعیّت دست به پیش گویی نزده اند. بلکه در لفّافه و با الفاظ مبهم سخن گفته اند تا قابل تأویل و توجیه باشد. امّا قرآن کریم با صراحت تمام و با قطعیّت محض خبر می دهد که چنین واقعه ای رخ خواهد داد ؛ و چنان نیز می شود. اخبار غیبی دیگری نیز در قرآن کریم وجود دارند که در کتب مربوطه آورده شده اند.
ـــ برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید:
1ـ معجزه شناسی، محمدباقر سعیدی روشن
2ـ تناقض نما یا غیب نمون ، محمد امین احمدی
3ـ مرزهای اعجاز، آیه الله خویی ، ترجمه آیة الله جعفر سبحانی
4ـ راه سعادت در اثبات نبوت، میرزا ابوالحسن شعرانى
5 ـ قرآن، کتابی شگفت انگیز: مجموعه مقالاتی درباره ی قرآن و دانش مدرن ؛ گردآورنده :صلاح الدین توحیدی
6ـ قرآن و مستشرقان
2-شبهه تناقض در قرآن
افکار و روحیه ى انسان در شرایط مختلف زمانى و مکانى متغیر و به همین دلیل از حوادث خارجى تاثیرپذیر است و به عبارت دیگر شرائط مختلف خارجى که روز به روز دگرگون مى شود گاه پى صلح و زمانى جنگ گاه پیروزى و موقعیت شکست و خلاصه حالات غنى و احتیاج و قوه و ضعف و دوره هاى ضعف علمى و فکرى و مراحل رشد و تکامل و تجربه امورى روز به روز عقیده او را دگرگون مى نماید و از دانشمند که کتاب مى نویسد و چنانچه چند سال این تألیف طول بکشد مشاهده مى کنیم عقیده ى مؤلف اول کتاب با عقیده او در آخر کتاب اختلاف پیدا کرده است و متفاوت مى باشد و از سوى سوم افرادى که در حوادث و کوران بزرگ سیاسى اجتماعى و مذهبى سیر مى کنند. آن هم حوادث بزرگ که زمینه ساز یک انقلاب بزرگ فکرى و اعتقادى و اجتماعى همه جانبه را پایه ریزى مى کند نمى تواند در مدت یک زمان طولانى گفتارشان یکسان باشد. بویژه اگر درس نخوانده و عامى باشد و آن هم با توجه به تأثیرپذیرى از یک محیط عقب افتاده جاهلیت که پیامبر چهل ساله در آن محیط پرورش یافته و به مکتب نرفته و درس نخوانده است و مدت نزول قرآن در 23 سال در شرائط متضاد بود که در بالا بیان شده است. نه تنها هیچ اختلاف و تضادى بین آیات قرآن وجود ندارد بلکه با همه پیشرفت علمى بیش از چهار ده قرن هیچ مخالفت و تضادى با علوم پیشرفته علمى معاصر ندارد بلکه بعضى از قوانین علمى که قرن هاى مقارن عصر ما دانشمندان بزرگ کشف شده است در هزار و چهارده سال قبل در قرآن مطرح شده است این عدم اختلاف آیات با همدیگر و یا واقعیت هاى علمى زمان ما و با توجه به عدم تحصیل پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و امى بودن او و آن هم در محیط فقدان فرهنگ علم مهم ترین معجزه قرآن و دلیل بر این است که قرآن از ناحیه خداوند متعالى به پیامبر اکرم(علیه السلام) وحى شده است.
به همین دلیل از دوران قدیم و شاید مقارن زمان نزول قرآن که مخالفین سعى مى کردند از جهات مختلف با اسلام و قرآن مبارزه کنند از جمله در بلدهاى فرهنگى بوده است و در ابعاد فرهنگى هم از جمله سعى کردن به گمان خود بین آیات قرآن تضاد و تناقض و اختلاف پیدا نمایند و خوش بختانه تاریخ نشان مى دهد که همه شان در این کارشان ناکام مانده اند و متأسفانه این تلاش مذبوحانه تا امروز ادامه دارد.
علل تصور تناقض و تضاد در قرآن
الف: عدم آگاهى به قانون حکیمانه متشابهات و محکمات
بر اساس مصالح حکیمانه حق تعالى که در قرآن اعلان فرمودند این کتاب آسمانى قرآن مجید بخشى از آیات آن «صریح و روشن» (و به اصطلاح «محکمات») است که اساس و شالوده ى این کتاب است. (و آیات پیچیده دیگر را تفسیر مى کند و بخشى از آن «متشابه» است. آیاتى که به خاطر بالا بودن سطح مطلب یا جهات دیگر در آغاز پیچیده به نظر مى رسد، بنابراین آیات محکمات به قدرى روشن است که جاى گفتگو و بحث در آن نیست ولى آیات متشابه به معنى چیزى است که قسمتهاى مختلف آن شبیه یکدیگر باشد به همین دلیل به جمله هایى که معنى آن پیچیده است و گاهى احتمالات مختلف درباره آن داده مى شود متشابه مى گویند. و آیات متشابه در قرآن یعنى آیاتى که معانى آن در بدو نظر پیچیده است و در آغاز احتمالات متعددى در آن مى رود ولى همین آیات متشابه با توجه به آیات محکم تفسیر آنها روشن است و پیچیدگى آنها برطرف مى شود ولى افرادى که خبر از این قانون ندارند و یا به خاطر بیمارى فکرى و تعصب نمى خواهد آیات متشابه را به وسیله محکمات معنى کنند و شبهات آن را برطرف نمایند به نظرشان مى آید که بین آیات اختلاف و تناقض وجود دارد.
چرا بخشى از آیات قرآن متشابهند: ممکن است کى بپرسد قرآن که براى هدایت عموم مردم آمده باید مثل نور و روشنایى سخن اش واضح و روشن باشد بگوید چرا آیات متشابه دارد و محتواى آن پیچیده است که موجب سوء استفاده بداندیشان گردد.
این موضوع بسیار مهم و قابل دقت و شایان توجه زیاد است که ذیلاً به فلسفه وجود آیات متشابه در قرآن دقت بفرمائید.
نخست همه به این مطلب توجه دارند که الفاظ و عباراتى که در گفتگوهاى انسانها به کار مى رود براى رفع حاجت نیازمندیهاى روزمره بوجود آمده است و لذا به محض این که از دایره زندگى محدود مادى شهر خارج مى شویم مثلاً بخوابم سخن از ماوراء زندگى مادى.
در عالم غیب مثلاً سخن درباره آفریدگار که نامحدود از هر جهت است به میان مى آید مشاهده مى کنیم الفاظ ما قالب آن معانى نیست و ناچاریم کلماتى را به کار بریم که از جهات مختلفى با مفهوم مورد نظر ما نارسایى دارد و همین نارسائیها کلمات سرچشمه بخش عظیم متشابهات در قرآن است. مثلاً قرآن در مورد دیدن و شنیدن خداوند متعال اگر بخواهد به انسانها اطلاع بدهد باید از الفاظى استفاده کند که در میان انسانها معمول و مورد دون منهم آنهاست و آن «سمیع و بصیر» (شنونده و بیننده) مى باشد و درک ما انسانها از این لفظها در مورد کسانى است که «گوش و چشم» مادى و جسمى دارند در حالى که خدا از ماده و جسم نیست و همین الفاظ اگر میان نشود مسئله شناخت خدا تعطیل مى شود و اگر بیان بشود با همین الفاظ عرض ما انسانهاست که موجب شبهه و بعضى گمان مى کنند قرآن تناقض دارد، ولى اگر افراد از قانون محکمات و متشابهات اطلاع درستى در شبهه واضح نمى شدن با ارجاع این آیه متشابه به آیات محکمات در این مورد شبهه برطرف مى شود زیرا خداوند در آیات محکمات مى فرماید (هیچ چیز همانند او نیست) لیس کمثله شىء.( )
پس متوجه مى شویم خدا مثل ما جسم نیست و مثل ما گوش و چشم ندارد و دیدن و شنیدن او مثل موجودات عادى نیست.
دوم یک کتاب آسمانى بخش مهمى از آن مطالب آن باید به جهان ماوراء طبیعت باشد که بدون تردید فهم آنها از افق فکر ما دور است و به حکم محدود بودن در زندان زمان و مکان قادر به درک عمق آنها نیستم و از طرف دیگر آشنایى ما با آن مفاهیم بلند باید به وسیله همین الفاظى باشد که براى همین معانى جهان مادى وضع شدن و این مطالب موجب تشابهات بعضى از آیات مى شود و این درست مانند آن است که کسى بخواهد براى کودکى که در عالم جنین زندگى مى کند مسائل این جهان را تشریح کند چون اگر سخن نگوید کوتاهى کرده و اگر هم بگوید ناچار است مطالب را به صورت سربسته ادا کند و از طرف دیگر شنونده قدرت توانایى و استعداد بیشتر را ندارد.
سوم از اسرار و فلسفه وجود متشابه در قرآن به کار انداختن افکار و اندیشه ها و تحول فکرى و علمى انسان ها بود زیرا خداوندى که موجودات و از جمله انسان را به مدارج بلند تکامل مى رساند. بدون تردید هر بخش از تکامل موجودات و انسان راهى و یا راههایى دارد ولى تکامل علمى و فکرى انسان هم رهایى دارد و از جمله مسائل علمى و فکرى پیچیده براى تقویت تکامل اندیشه ى مى باشد از طریق نزول آیات متشابه و محکمات و دستور به دقت در آن و حکم متشابه به محکمات مى باشد.
و لذا در نتیجه ملاحظه مى کنیم برنامه آیات محکمات و متشابهات از قانون حکیمانه الهى است و وجودش ضرورى بوده است ولى افراد بى اطلاع از این نوع و یا افراد مطلع ولى مرموز و متعصب که نمى خواهند حق را بپذیرند به دنبال آیات متشابه که همگى در ظاهر داراى چند معنى باشد و اینها به خیال خودشان براى آن تناقض و تضاد را براى قرآن مطرح مى کنند.
ب. موانع و حجاب و آفات، شناخت:
از جمله امورى که سبب مى شود انسان نتواند چهره حقایق را آن چنان که هست بشناسد «موانع راه معرفت» است و این مطلب در موضوع مورد بحث ما هم صدق مى کند یعنى کسى که دستگاه شناخت و معرفت او حجاب داشته باشد و مانع جلوى دید عقل او را بگیرد. نمى تواند چهره واقعى قرآن را مشاهده کند در دستگاه هاى بینش او خبط و کجى و اشتباه ایجاد مى شود و خیال مى کند آن کجى و انحراف در قرآن است. درست مانند فردى که عینک سیاهى بر چشم زند همه چیز را به همان رنگ خواهد دید ولى اگر شیشه هاى آن ناصاف و ناموزون باشد چهره اشیاء را کج و معوج مشاهده مى کند و اگر کسى مبتلا به یرقان (بیمارى زردى) شود همه چیز را به رنگ زرد مى بیند و اگر چشم احول (دوربین) باشد آنچه را انسان مى بیند با واقعیت تطبیق نمى کند به همین دلیل موانع و حجاب در برابر عقل و فطرت نیز مانع شناخت واقعیت ها از جمله قرآن مى باشد.
جالب این که خود قرآن به این حقیقت علمى و روانشناسى توجه دارد. در روزگارى که دنیاى علم هیچ اطلاعى از مسائل روان شناسى و روانکاوى نداشت و در آن زمان به ویژه در محیط جهل و بى سوادى از بیست نوع «حجاب و موانع راه معرفت و شناخت» پرده برداشت و شاید تا امروز زمان پیشرفت علوم راون شناسى و روان کاوى هنوز بخشى از آنها براى دانشمندان مجهول مى باشد که ما فهرستوار به آنها اشاره مى کنیم: و این حجاب ها و موانع عبارتند از: 1. هوى پرستى 2. حب دنیا 3. کبر و غرور و مستى 4. جهل و غفلت 5. نفاق 6. تعصب و لجاج 7. تقلید کورکورانه 8. آمال و ارزوهاى غیر منطقى 9. گناهان. 10. کفر و اعراض 11. تجاوز و عدوان 12. سطحى نگرى 13. ارتداد 14 دروغ و افترا 15. پندار و گمان 16. تأثیر رهبران فاسد و گمراه 17. تأثیر دوستان گمراه 18. تبلیغات 19. تأثیر محیط 20. وسوسه هاى شیاطین.( )
و لذا در آیه ى 7 آل عمران به یکى از این حجاب ها اشاره مى کند و مى فرماید اما آنها که در قلوب شان «انحراف و کجى» است پیروى از متشابهات مى کنند تا فتنه انگیزى کنند.
(فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ).
به همین دلیل بسیارى از منافقان و صاحبان بدعت و پیروان مکتب هاى انحرافى براى توجیه مقاصد سوء خود دست به دامن آیات متشابه مى زنند و به دنبال تفسیرهاى انحرافى بدعتهاى خود را توجیه مى کنند به تعبیر دیگر چون قلب و فکرشان منحرف است آیات قرآن را هم منحرف مى بینند درست همچون آیینه کج و معوجى که تصویرها را کج و معوج نشان مى دهد و پیش خودشان گمان مى کنند در آیات قرآن تضاد و تناقض وجود دارد.
این مسئله اختصاص به گذشته ندارد در زمان ما هم افرادى که تعصب مکتبى دارند و انحرافى کج فکرى دارند برخوردشان با قرآن به همین روش گاهى مشاهده مى شود در انگیزه پرسش هاى تناقض در مقدمه آن مى گوید شما تناقضات قرآن را حل کنید تا آنها یاد بگیرند و تناقضات کتابهاى مقدس تورات و انجیل را برطرف نمایند!!!
یعنى بر فرض که ثابت شد قرآن معجزه است و از طرف خدا آمده و بین آیاتش تناقض وجود ندارد او نمى خواهد حقانیت قرآن را قبول نماید، بلکه مى خواهد راه برطرف کردن تناقضات را یاد بگیرد و این مصادیق مهم انحراف فکرى و عدم صداقت در بینش و تفکر است که بعد از آن که ثابت شد قرآن تضاد و اختلاف ندارد و بعد که ثابت شد قرآن معجزه الهى است تازه مى خواهد از قرآن روى گردان باشد و با صلاح کتب تحریف شده ادعاى قرآن را بر تحریف کتب عهدین رد نماید و کسى که چنین اندیشه ى انحرافى دارد نمى خواهد حقایق واقعى را درک نماید. مسئله اختلاف و تضاد و تناقض که مربوط به علم منطق یک سلسله قوانین عقلى به وسیله ى دانشمندان فلسفى قبل از اسلام و حتى قبل از مسیحیت پایه گذارى شده است و اگر با همین معیار که شما طالب آن هستید منصفانه بررسى کنید امکان رفع تناقض ازعهدین یعنى کتب مقدس یهود و نصارى امکان ندارد بدون تردید تناقض در کلام خدا و پیامبران واقعى و معصوم وجود ندارد و کلام غیر اینها نمى شود بدون اختلاف و تضاد باشد. چنانچه انجیل کلام خدابه وسیله ى حضرت مسیح(علیه السلام) رسیده بود در آن تناقض نبوده است و مى دانیم و شما هم قبول دارید که یک انجیل به وسیله حضرت مسیح(علیه السلام) نازل شد نه چهار انجیل و این کتب اربعه با هم تعارض دارند چگونه مى تواند کلام خدا باشد و اگر تورات تحریف نمى شد و نسخ نمى شد مسأله نبوت حضرت مسیح زیر سؤال مى رود که با ادامه شریعت موسى جایى براى دین حضرت عیسى(علیه السلام) نمى باشد و شما که مى گوئید ما نمى خواهیم قرآن را رد کنیم این مطلب یک نوع حیله و تزویر و گول زدن افراد ساده اندیش مى باشد و آیا اگر انجیل تحریف نمى شد و نسخ نمى شد جایى براى آمدن پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) وجود نداشت و شما اگر بخواهید به انسانیت خدمت کنید به پیامبران راستین الهى خدمت کنید. بیائید تحریف کنندگان را از دامن کتب مقدسه آسمانى کوتاه کنید و اگر تورات تحریف نمى شد یهود مشکلى در مقابل حضرت عیسى(علیه السلام) نداشتند چون تمام نشانه هاى حضرت مسیح در کتاب تورات وجود داشت و به همین دلیل توجیه گرى شما به عنوان رفع تناقض از کتاب تورات و انجیل که خود مورخین شما مى گویند اینها دست نویس افراد عادى مى باشد بزرگترین ظلم و خیانت به پیامبران خدا مى باشد یعنى هم ظلم به حضرت موسى و هم ظلم به حضرت عیسى و هم ظلم به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) مى باشد و حتى حقانیت آنها را در زمان خودشان زیر سؤال مى برید.
ولى در هر حال ما با شرح صدر کامل به امید خدا طبق وظیفه الهى که در مقابل کتاب آسمانى خود قرآن و پیامبر گرامى اش و همه پیامبران راستین(علیهم السلام) داریم هر کسى درباره ى شناخت این کتاب با عظمت آسمانى هر گونه راهنمایى خواسته باشند با کمال افتخار در خدمت شما هستیم و از خواسته ى شما استقبال مى کنیم و از حقوق قرآن و پیامبران عظیم الشأن گذشته به خصوص حضرت موسى و عیسى که به وسیله منافقین یهود و نصارا پایمال شده است دفاع مى کنیم و وجود مقدس آنها را از کلیه صفات ناشایسته شرک، ظلم، آلودگى به معاصى، شرب خمر و… که در تورات و انجیل تحریف شده به آن بزرگان نسبت داده اند پاک و منزه مى دانیم و ما به همه ى پیامبران و کتب آسمانى واقعى (نه تحریف شده فعلى تورات و انجیل) ایمان داریم.
ج. عدم آگاهى به قوانین علم منطق در تناقض و تضاد:
ازجمله علل و اسبابى که سبب شده است که بعضى ها به خیال خودشان مسأله تقابل و از جمله تناقض را در قرآن مطرح نمایند مسأله عدم آگاهى و عدم شناخت مسأله تناقض و تضاد و مسأله تعارض عام و خاص و مطلق و مقید و… مى باشد.
ما در حد این نوشتار کوتاه سعى کردیم بحث کوتاهى در مورد این قوانین داشته باشیم تا افرادى با آگاهى از قواعد علمى د ر علم اصول فقه و علم منطق وارد بحث تفسیرى شوند مخصوصاً در بررسى این پرسش تا معلوم شود چگونه بعضى جهل و ناآگاهى خود را به قرآن نسبت مى دهند.
3-آیا اسلام عامل عقب ماندگی مسلمانان است ؟
دین ناب محمدی (ص) نه تنها مانع از پیشرفت نیست بلکه رشد همه جانبه انسان را عهده دار است. زیرا نفس دین که برنامه ای کامل برای زندگی بشر است هم از رشد و تکامل بشری سخن می گوید و هم او را به فراگیری علم ودانش و کار و تلاش تشویق می کند و هرگز نمی توان عامل عقب ماندگی علمی و فرهنگی امتی را در داشتن برنامه ای منسجم و کامل دانست.
از این رو پیشینه تمدن مسلمانان در طی قرن های متمادی، نشان می دهد نه تنها دین موجب عقب ماندگی نیست بلکه اعتقاد به دین در کنار عمل به آن سبب درجات بالائی از پیشرفت و رشد می شود.
علل عقب ماندگی مسلمانان را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
1) بی تردید اگر مسلمانان از تعالیم وحی فاصله نمی گرفتند، و قوام سیاسی و وحدت اجتماعی خود را حفظ می کردند، هم اکنون نیز می توانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند؛ زیرا هم اکنون نیز اگر به جای درگیری های بیهوده و اتلاف منابع خود به وحدت بیندیشند، به قدرتی بزرگ با امکاناتی وسیع در جهان تبدیل می شوند و در پرتو برنامه ها و استفاده از استعدادها، از نظر فن آوری نیز به قدرتی قابل اعتماد مبدل می شدند و از نظر فرهنگی رتبه ای عالی کسب می کردند.
2) گرچه اصل دین جامع است اما متأسفانه برداشت های غیر کارشناسانه از دین همانند برداشت های غلط از زهد، دنیا، دعا، انتظار و … موجب عقب ماندگی شده است وگرنه همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب موجب پیشرفت شده است. البته باید اعتراف کرد که رواج اندیشه های صوفی گرانه و برخی انحرافات دیگر – که معلول التقاط است – نقش مؤثری در عقب ماندگی مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است و از نظر فرهنگی هم خسارت های خاص خود را به دنبال داشته اند.
3) مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایت های دینی، مسیر رشد را پیمودند و بر اثر انحراف از دین و آلودگی به مفاسد، دنیا پرستی، سستی و کاهلی، به انحطاط و عقب ماندگی گرائیدند.
4) سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگ های داخلی و جانشین ساختن شعارهای استعماری همچون ناسیونالیسم، پان عربیسم و به جای تکیه بر اصول گرائی و اتحاد بین الملل اسلامی، شعارهایی که جز عقب ماندگی فرهنگی و علمی و … ارمغان دیگری ندارند.
5) هجوم بیگانگان و استعمارگران و تلاش آنها برای عقب نگاه داشتن کشورهای جهان سوم برای استثمار منابع انسانی و طبیعی و تداوم سلطه غرب بر این کشورها، و به غارت رفتن سرمایه های ملی و آتش سوزی کتابخانه های بزرگ اسلامی.
6) وجود نظام سیاسی فاسد و استبدادی که به جای همت در جهت رشدو پیشرفت مسلمانان فقط به فکر حفظ قدرت خویش و صرف هزینه های عمومی مسلمانان در جهت خوش گذرانی و … بودند، وجود این نظام ها و حاکمان فاسد خود ناشی از انحرافات سیاسی صدر اسلام پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و انحرافات اعتقادی و اجتماعی بعد از آن بود، این نظام های سیاسی، در شخصیت و منش انسان ها و فرهنگ این جوامع نیز آثار زیانباری داشتند.
7) تنها مسلمانان و کشورهای اسلامی به این گرفتاری مبتلا نیستند، بلکه کشورهای غیر اسلامی و سکولار نیز در فقر مطلق یا نسبی باقی مانده اند.
8) اندیشه و تمدن اسلامی امروزه جانمایه نیرومندی را برای احیاء دارد در حالی که تمدن غرب به شدت گرفتار انحطاط فرهنگی و زوال پذیری شده است، و هم اکنون نیز اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند رعایت نکات زیر ضروری است:
1- بالا بردن سطح شناخت و بینش های دینی درهمه ابعاد آن
2- تقویت روح ایمان، تقوا، استواری در دین و مبارزه با تهاجم فرهنگی و همه کژی ها
3- ارتقای دانش و سطح علمی
4- ارتباط وثیق و همدلی در سطح بین الملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه
5- از میان برداشتن نظام های فاسد
6- تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامی
7- اعتماد به نفس و دوری از خود باختگی
اما عوامل پیشرفت غرب:
کشورهای غربی هرگز بعد از کنار گذاشتن دین به این همه رشد و … دست نیافته اند، بلکه عوامل بسیاری می تواند موجب پیشرفت شود که اساسی ترین آنها تلاش و فعالیت در جهت شناخت سنن و قوانین حاکم بر جهان هستی و استفاده درست از امکانات می باشد که خداوند در اختیار بشر نهاده است. علت پیشرفت غرب هرگز دین گریزی نبوده؛ بلکه در آنجا خرافات در لباس دین آنان را به عقب ماندگی وا می داشت و پشت پا زدن به آنها نقش مانع زدائی در جهت رشد و ترقی را ایفا نمود. لذا پیشرفت علمی صنعتی غرب مرهون عوامل بسیاری است که به برخی از آنها اشاره می شود:
1) آشنائی غربی ها با تمدن اسلامی و شرقی در طول جنگهای صلیبی و نیز مسافرت های جهانگردان (مانند مارکو پولو)
2) رنسانس فکری در اروپا (با توجه به مجموعه عواملی که این تحول فکری را ایجاد کرد) و مبارزه با خرافات و عقاید موهومی که در بین مردم آن دیار رایج بود.
3) کنار گذاشتن کلیسا از اداره امور جامعه و به وجود آوردن نهادهای جدیدی برای اداره آن
4) به فرموده سید جمال الدین اسد آبادی، آنجا (غرب) اسلام هست، مسلمان نیست؛ و اینجا مسلمان هست، اما اسلام نیست.(حضرت آیت الله جوادی آملی در ضمن درسهای خارج فقه فرمودند: مقصود وی یقینا عمل نمودن به آموزه های اسلامی از قبیل وجدان کاری، ساده زیستی دانشمندان، انضباط کاری و اقتصادی و مدیریت اجتماعی که از جمله عوامل آن گرامی داشتن و ارج نهادن به دانشمندان است ولو اینکه در جهت مادی و احیانا در کارهای ناشایسته از داده های علمی یا دانشمندان استفاده می کنند.) یعنی پیشرفت غرب الهام گرفته از قانون های اجرا شده در اسلام در آن سرزمین است.
گفتنی است اروپا در قرون وسطی غرق در تاریکی جهل و خرافه ها بود. ارباب کلیسا با تلقین بعضی از عقاید موهوم، اجازه رشد علم و دانش را نمی داد، در حالی که در همان قرون دانشمندان اروپائی تحت تأثیر تمدن اسلامی قرار داشتند که تا قلب اروپا پیش رفته بود (آندلس یا اسپانیای امروزی و شبه جزیره بالکان) و … خواهان تحول اروپا و نگرش جدید به علم و دانش شده بودند. ارباب کلیسا با تفتیش عقاید حتی اظهار نظر درباره پدیده های جهان را گمراهی تلقی می کردند چنان که گالیله در همین رابطه محاکمه شد و صدها دانشمند به همین دلیل محکوم گردیدند. این در حالی بود که مراکز علمی جهان اسلام در آن زمان محل فراگیری دانش و ساخت ابزارهای دقیق (مانند ساعت و لوازم جراحی و …) بود و ده ها دانش پژوه اروپائی در این مراکز مشغول به تحصیل بودند.
تعالیم اسلامی همگان را به عمل و دانش و تفکر در آفرینش دعوت می کرد و آیات قرآنی، خود پیشگام در بیان حقایق هستی و چگونگی رخدادهای آن بود. در همین شرایط اروپا تحت تأثیر قرار گرفت و خیزشی علمی در آن سامان شکل داده شد؛ برای اثبات این اعدا می توانید به کتاب های «تمدن اسلام و غرب» نوشته گوستاو لوبون فرانسوی و «تاریخ تمدن» نوشته ویل دورانت و دهها اثر دیگر مراجعه کنید.
گفتنی است غرب هیج گاه به طور عام و گسترده منکر ماوراء الطبیعه نبوده و اکنون نیز نیست. بیشتر یاهمه دانشمندان اروپا – که از قرن شانزده به بعد پایه گذاران پیشرفت علمی در اروپا بوده اند – معتقد به خدا و ادیان الهی بوده اند.
5) در کشورهای پیشرفته نیز به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسی به ارقام بالائی از رشد اقتصادی، رفاه همگانی تحقق نیافته است و به طور معمول گروه خاصی از ره آورد توسعه بهره می گیرند.
براى آگاهى بیشتر ر.ک:
1- علل پیشرفت و انحطاط مسلمین، زین العابدین قربانى
2- علل ضعف و انحطاط مسلمین در اندیشه هاى سیاسى و آراى اصلاحى، سید جمال الدین اسدآبادى، احمد موثق
3- آمریکا پیشتاز انحطاط، روژه گاردى، ترجمه: قاسم منصورى
4- علل انحطاط تمدنها، قانع عزیزآبادى
5- ریشه هاى ضعف و عقب ماندگى مسلمانان، رجبى
6- رمز عقب ماندگى ما، امیر شکیب ارسلان، ترجمه: محمد باقرانصارى
7- تاریخ فتوحات اسلامى در اروپا، شکیب ارسلان، ترجمه: على دوانى
8- به سوى قرآن و اسلام، حسین انصاریان
9- تاریخ تمدن، ج 4، ویل دورانت، ترجمه: گروهى از نویسندگان
10- فرهنگ اسلام در اروپا، زیگرید هونکه، ترجمه: مرتضى رهبانى
11- تاریخ تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبرن
12- تمدن اسلامى پیشگام در علوم و فنون جدید، ج 1 و 2، بولتن اندیشه شماره 17 و 18 نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها
13- نگاهى به تاریخ جهان، جواهر لعل نهرو
14- تمدن اسلامى از زبان بیگانگان، محمدتقى صرفى
15- تاریخ تمدن اسلام، جرجى زیدان
16- حدود خسارت جهان و انحطاط مسلمین، مصطفى زمانى
17- پرسش ها و پاسخ ها، دفتر هفتم، گروه مؤلفان، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، ص 48 تا 52