۱۳۹۳/۰۲/۲۴
–
۷۵۲ بازدید
سلام علیکم،
آیا انسان این حق رو داره که در مورد دیگران قضاوت کنه؟
قضاوت اگر به حق باشد عیبی ندارد ومهم این است که چنین قضاوتی همیشه ممکن نیست! چون در قضاوت دو رکن مهم وجود دارد:1 اطلاع و آگاهی به حقایق و حوادث پیش آمده.
2 رعایت حق و عدالت.
ما وقتی درباره دیگران قضاوت میکنیم چون داعی نداریم که خلاف حق و عدالت قضاوت کنیم (البته فرض این است که هیچ نفع و ضرری وهیچ رابطه تأثیرگذاری وجود ندارد.و در کار نیست.)در ضمن اینکه ما رفتار افکار و روابط مردم را نظاره گر هستیم در دل خویش قضاوت هم داریم که چه کسی خوب و چه کسی بد است.و چه کسی به حق و چه کسی خلاف حق سخن میگوید و عمل میکند.
با فرض اینکه منفعتی نباشد.باز هم ما در قضاوت خود اشتباه میکنیم چرا؟چون از حوادث و مسائلی که بین طرفین پیشآمده اطلاع و آگاهی نداریم لذا وقتی حادثه را به ما نقل میکنند و از آن مطلع میشویم اول کسی را محکوم نموده و به او مینازیم بعد که حقایق روشن میشود از قضاوت خود ناراحت و پشیمان میشویم.یا اینکه اگر از حوصله و صبر برخوردار باشیم.قضاوت مشروط و معلق میکنیم به این معنا که اگر چنین باشد و چنین مطلبی و حرفی صحیح باشد فلان آدم محکوم است.و اگر حقایق از نظر ما پنهان مانده باشد در آن صورت قضاوت بگونه دیگر خواهد بود.
پس اگر منافع و مصالح ما مطرح نباشد مشکل اطلاعات و آگاهی داریم که عذر شرعی و عرفی است و غالباً آگاهی قابل تحصیل است و اگر در جای هم قابل تحصیل نباشد چنانکه عرض شد شرعاً چنین قاضیای معذور است.
امّا مشکل که ما درباره قضاوت نسبت به خود داریم مشکل آگاهی و اطلاعات نیست که به آسانی قابل حلّ باشد و یا اگر حلّ نشد عذری شرعی و عرفی باشد،بلکه مشکل رفتار مطابق حق،عدالت و انصاف است.اگر بتوانیم حق و عدالت و انصاف را درباره خود و نفس سرکش و طمّاع و امّارة به سوء،رعایت کنیم میتوانیم صحیح قضاوت کنیم و الّا نفس ما را از قضاوت باز داشته و یا به نفع خود قضاوت خواهند کرد.البته عدم اطلاع و آگاهی از آن جهت که فعل و رفتار مربوط به خود انسان است,مطرح نیست بلکه از آن جهت که مربوط دیگران است مطرح است. هر چند اهمیتش به درجه اهمیت حق و عدالت نیست امّا عدم آگاهی و اطلاع و بیتوجهی به آن گاه مشکلات بزرگی خلق میکند و ما را در قضاوت به انحراف میکشاند.بیخبری و عدم اطلاع از رفتار،گفتار،افکار و اندیشههای مردم و اینکه نمیدانیم چه کارهای انجام میدهند چه حرفهای درباره ما میزنند و چه افکاری و اندیشههای درباره ما دارند موجب میشود که در قضاوت خود مرتکب اشتباهاتی بزرگی شویم.
دوست از دوستی و دشمن از روی دشمنی مقدار زیادی از رفتار و افکار خویش را از ما پنهان میکنند واین موجب میشود که در قضاوت خود گاه از این جهت نیز مرتکب اشتباهات سنگین شویم.
اگر درباره دوستان به ناحق قضاوت کردهایم ضربه شدید به دوست و دوستی خود وارد کردهایم و اگر نسبت به دشمن باز به ناحق قضاوت کردهایم پیامدش شرمندگی و پشیمانی است.و گاه آسیب جدّی بر ما وارد میشود.در عین اینکه از حق و عدل نیز دور شدهایم که خود پیامد اخروی دارد.
ما به حق و عدالت(هم در قضاوت اول که قضاوت درباره دیگران است و هم در قضاوت دوم که قضاوت در مورد خود انسان است و هم در قضاوت سوّم که در مورد رابطه انسان با دیگران است.)نیازمند و محتاج هستیم.در قضاوت اول و سوّم جای تردید نیست که،باید حق و انصاف محور و ملاک در قضاوتها باشد.امّا در قضاوتی که انسان درباره خود دارد باز نباید از حق و عدل و انصاف بگذرد.
پس باید به حق و عدل قضاوت کنیم و از بدیها به سوی خوبیها حرکت کنیم.و هم چنین این اجازه را به خود بدهیم که بتوانیم اوصاف جمیله و صفات محّسنه را در دیگران نیز ببینیم و از اوصاف رذیله خود و دیگران در حدّ معقول و یا در حدّ امکان اغماض کنیم.
بعضی از ماها این اجازه را به خود نمیدهیم که خوبیهای دیگران را قبول کنیم ،بلکه آن را به ضرر و زیان خود تشخیص داده و خود را محتاج و نیازمند به کتمان آن میدانیم و تلاش می کنیم محّسنات دیگران را پنهان و عیوب آنها را افشا کنیم و چون این تلاش و این حرکت در بسیاری از ما وجود دارد در نتیجه ما در جهت نابودی خود و جامعه خود در حرکت هستیم.وقتی جامعهای منطق و رفتارشان این باشد که خوبیها و محسّنات و فضایل کتمان و پنهان شود و عیوب و رذایل آشکار شود چنین جامعهای در مهلکه عظمی گرفتار میشود.
نتیجه سخن : ما یا باید از قضاوت درباره دیگران یا درباره خود و یا در مورد رابطه خود با دیگران خودداری کنیم و یا اگر قضاوت میکنیم با شناخت و آگاهی و با رعایت حق،عدالت و انصاف قضاوت کنیم و این چیزی است که مورد نیاز و احتیاج ما است نه اینکه خود را یک قاضی خودسر و مطلق العنان قرار داده و بدون توجه به قوانین و معیارها به قضاوت پرداخته دیگران و یا خود را و رابطه خود با دیگران را تخریب و نابود کنیم.
نتیجه دنیوی قضاوت به ناحق :
قضاوت به ناحق و کتمان علم و هر گونه ارزشی، یکی ازعوامل فرهنگی زمینه ساز گناه است که موجب انحراف و برچیده شدن حق و ارزش ها در جامعه می شود و قرآن شدیدا از آن نهی کرده است. زیرا از آنجایی که انسان طبعا خواهان حق و سعادت است، کسانیکه حق را کتمان می کنند، در واقع جامعه بشریت را از سیر تکاملی فطری آن باز می دارند. بنابراین اظهار و بیان حقایق می تواند نسل هایی را برای همیشه از ضلالت و گمراهی نجات دهد.
عذاب اخروی قضاوت به ناحق :
در موارد زیادی از قرآن و روایات، لعنت و غضب خداوند بر عده ای از مردم که کتمان حق می کنند اعلان شده، حتی گاهی گروهی از آنان مورد لعن فرشتگان و مردم قرار گرفته اند.
« کسانی که دلایل روشن، و وسیله هدایتی را که نازل کرده ایم، بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت می کند، و همه لعن کنندگان نیز، آنها را لعن میکنند.»[ بقره/159]
2 رعایت حق و عدالت.
ما وقتی درباره دیگران قضاوت میکنیم چون داعی نداریم که خلاف حق و عدالت قضاوت کنیم (البته فرض این است که هیچ نفع و ضرری وهیچ رابطه تأثیرگذاری وجود ندارد.و در کار نیست.)در ضمن اینکه ما رفتار افکار و روابط مردم را نظاره گر هستیم در دل خویش قضاوت هم داریم که چه کسی خوب و چه کسی بد است.و چه کسی به حق و چه کسی خلاف حق سخن میگوید و عمل میکند.
با فرض اینکه منفعتی نباشد.باز هم ما در قضاوت خود اشتباه میکنیم چرا؟چون از حوادث و مسائلی که بین طرفین پیشآمده اطلاع و آگاهی نداریم لذا وقتی حادثه را به ما نقل میکنند و از آن مطلع میشویم اول کسی را محکوم نموده و به او مینازیم بعد که حقایق روشن میشود از قضاوت خود ناراحت و پشیمان میشویم.یا اینکه اگر از حوصله و صبر برخوردار باشیم.قضاوت مشروط و معلق میکنیم به این معنا که اگر چنین باشد و چنین مطلبی و حرفی صحیح باشد فلان آدم محکوم است.و اگر حقایق از نظر ما پنهان مانده باشد در آن صورت قضاوت بگونه دیگر خواهد بود.
پس اگر منافع و مصالح ما مطرح نباشد مشکل اطلاعات و آگاهی داریم که عذر شرعی و عرفی است و غالباً آگاهی قابل تحصیل است و اگر در جای هم قابل تحصیل نباشد چنانکه عرض شد شرعاً چنین قاضیای معذور است.
امّا مشکل که ما درباره قضاوت نسبت به خود داریم مشکل آگاهی و اطلاعات نیست که به آسانی قابل حلّ باشد و یا اگر حلّ نشد عذری شرعی و عرفی باشد،بلکه مشکل رفتار مطابق حق،عدالت و انصاف است.اگر بتوانیم حق و عدالت و انصاف را درباره خود و نفس سرکش و طمّاع و امّارة به سوء،رعایت کنیم میتوانیم صحیح قضاوت کنیم و الّا نفس ما را از قضاوت باز داشته و یا به نفع خود قضاوت خواهند کرد.البته عدم اطلاع و آگاهی از آن جهت که فعل و رفتار مربوط به خود انسان است,مطرح نیست بلکه از آن جهت که مربوط دیگران است مطرح است. هر چند اهمیتش به درجه اهمیت حق و عدالت نیست امّا عدم آگاهی و اطلاع و بیتوجهی به آن گاه مشکلات بزرگی خلق میکند و ما را در قضاوت به انحراف میکشاند.بیخبری و عدم اطلاع از رفتار،گفتار،افکار و اندیشههای مردم و اینکه نمیدانیم چه کارهای انجام میدهند چه حرفهای درباره ما میزنند و چه افکاری و اندیشههای درباره ما دارند موجب میشود که در قضاوت خود مرتکب اشتباهاتی بزرگی شویم.
دوست از دوستی و دشمن از روی دشمنی مقدار زیادی از رفتار و افکار خویش را از ما پنهان میکنند واین موجب میشود که در قضاوت خود گاه از این جهت نیز مرتکب اشتباهات سنگین شویم.
اگر درباره دوستان به ناحق قضاوت کردهایم ضربه شدید به دوست و دوستی خود وارد کردهایم و اگر نسبت به دشمن باز به ناحق قضاوت کردهایم پیامدش شرمندگی و پشیمانی است.و گاه آسیب جدّی بر ما وارد میشود.در عین اینکه از حق و عدل نیز دور شدهایم که خود پیامد اخروی دارد.
ما به حق و عدالت(هم در قضاوت اول که قضاوت درباره دیگران است و هم در قضاوت دوم که قضاوت در مورد خود انسان است و هم در قضاوت سوّم که در مورد رابطه انسان با دیگران است.)نیازمند و محتاج هستیم.در قضاوت اول و سوّم جای تردید نیست که،باید حق و انصاف محور و ملاک در قضاوتها باشد.امّا در قضاوتی که انسان درباره خود دارد باز نباید از حق و عدل و انصاف بگذرد.
پس باید به حق و عدل قضاوت کنیم و از بدیها به سوی خوبیها حرکت کنیم.و هم چنین این اجازه را به خود بدهیم که بتوانیم اوصاف جمیله و صفات محّسنه را در دیگران نیز ببینیم و از اوصاف رذیله خود و دیگران در حدّ معقول و یا در حدّ امکان اغماض کنیم.
بعضی از ماها این اجازه را به خود نمیدهیم که خوبیهای دیگران را قبول کنیم ،بلکه آن را به ضرر و زیان خود تشخیص داده و خود را محتاج و نیازمند به کتمان آن میدانیم و تلاش می کنیم محّسنات دیگران را پنهان و عیوب آنها را افشا کنیم و چون این تلاش و این حرکت در بسیاری از ما وجود دارد در نتیجه ما در جهت نابودی خود و جامعه خود در حرکت هستیم.وقتی جامعهای منطق و رفتارشان این باشد که خوبیها و محسّنات و فضایل کتمان و پنهان شود و عیوب و رذایل آشکار شود چنین جامعهای در مهلکه عظمی گرفتار میشود.
نتیجه سخن : ما یا باید از قضاوت درباره دیگران یا درباره خود و یا در مورد رابطه خود با دیگران خودداری کنیم و یا اگر قضاوت میکنیم با شناخت و آگاهی و با رعایت حق،عدالت و انصاف قضاوت کنیم و این چیزی است که مورد نیاز و احتیاج ما است نه اینکه خود را یک قاضی خودسر و مطلق العنان قرار داده و بدون توجه به قوانین و معیارها به قضاوت پرداخته دیگران و یا خود را و رابطه خود با دیگران را تخریب و نابود کنیم.
نتیجه دنیوی قضاوت به ناحق :
قضاوت به ناحق و کتمان علم و هر گونه ارزشی، یکی ازعوامل فرهنگی زمینه ساز گناه است که موجب انحراف و برچیده شدن حق و ارزش ها در جامعه می شود و قرآن شدیدا از آن نهی کرده است. زیرا از آنجایی که انسان طبعا خواهان حق و سعادت است، کسانیکه حق را کتمان می کنند، در واقع جامعه بشریت را از سیر تکاملی فطری آن باز می دارند. بنابراین اظهار و بیان حقایق می تواند نسل هایی را برای همیشه از ضلالت و گمراهی نجات دهد.
عذاب اخروی قضاوت به ناحق :
در موارد زیادی از قرآن و روایات، لعنت و غضب خداوند بر عده ای از مردم که کتمان حق می کنند اعلان شده، حتی گاهی گروهی از آنان مورد لعن فرشتگان و مردم قرار گرفته اند.
« کسانی که دلایل روشن، و وسیله هدایتی را که نازل کرده ایم، بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت می کند، و همه لعن کنندگان نیز، آنها را لعن میکنند.»[ بقره/159]