خانه » همه » مذهبی » قیامت و زمان

قیامت و زمان


قیامت و زمان

۱۳۹۸/۱۰/۱۴


۱۵۷۳ بازدید

سلام.
اخرت حرکت و زمان نیست پس چە طور در قران امدە سال برای قیامت ذکر شدە?

مقاله
پاسخ اجمالی:
1ـ در عالم آخرت، زمانی وجود ندارد تا صحبت از طول آن بکنیم. عالم آخرت ابدی است امّا نه به معنی بی نهایت سال بودن؛ بلکه به معنی لازمانی بودن.
2ـ در عالم آخرت، هم شب وجود دارد هم روز؛ یعنی هم روشنی وجود دارد، هم تاریکی. جهنّم همواره تاریک است؛ و بهشت همواره روشن. چهره ی اهل بهشت، همواره نورانی است و چهره ی اهل جهنّم، همواره تاریک. آتش جهنّم نیز سیاه است و روشنی ندارند. نور بهشت نیز از خورشید نیست؛ بلکه نوری است جانب خداوند متعال. « وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها ـــ و زمین(در آن روز) به نور پروردگارش روشن مى شود» (الزمر:69)
3ـ بعد از مرگ، زمانی وجود ندارد تا صحبت از مدّت زمان حساب و کتاب شود. از زمان مرگ تا ورود به بهشت یا جهنّم، پنجاه موقف (ایستگاه) است که، که اهل گناه، در هر موقفی هزار سال توقّف دارند؛ امّا مؤمنان چنین نخواهند بود. امّا مراد از روز و سال، سال در اینجا، روز و سال زمانی نیست؛ بلکه معنایی دیگر دارد که در ادامه روشن خواهد شد. پاسخ تفصیلی: خداوند متعال در آیه 4 معارج می فرماید: « تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ ــــ فرشتگان و روح به سوى او عروج مى کنند در آن روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است.» مفسّرین در تفسیر این آیه ی شریفه فرموده اند به قرینه ی آیات بعدی، منظور از این روز، روز قیامت می باشد. خداوند متعال در آیه ی 5 سوره سجده نیز فرمود: «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ ــــ امور این جهان را از آسمان به سوى زمین تدبیر مى کند؛ سپس به سوى او بالا مى رود، در روزى که مقدار آن هزار سال است از سالهایى که شما مى شمرید» .اهل تفسیر برای تببین این تفاوت که بین دو آیه دیده می شود گفته اند: قیامت پنجاه موقف (ایستگاه) دارد که هر کدام هزار سال است که مجموع آن پنجاه هزار سال می شود. پس این آیات، زمان قیامت را بیان نمی کنند، بلکه بیان می کنند که از لحظه ی مرگ تا آخرین مقصد عالم آخرت، پنجاه مرحله وجود دارد که هر کدام از آن مراحل، هزار سال به طول می انجامند. امّا در اینکه مراد از «یوم» چیست؟ و یعنی چه که مدّت آن هزار سال است، نظرات گوناگونی ارائه شده که به چند مورد آن اشاره می شود. امّا قبل از ذکر این نظرات بیان دو مقدّمه ی کوتاه الزامی به نظر می رسد.مقدمه نخست: کلمه ی یوم در قرآن کریم و روایات و همچنین در فرهنگ عرب، معمولاً به معنی شبانه روز به کار نمی رود، بلکه اغلب به عنوان قطعه ای از زمان استعمال می شود. برای مثال امیرمومنان علیه السلام فرمودند: « الدَّهْرُ یَوْمَانِ یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ فَإِذَا کَانَ لَکَ فَلَا تَبْطَرْ وَ إِذَا کَانَ عَلَیْکَ فَاصْبِر ـــ روزگار دو روز است روزی به نفع تو و روزی به ضرر تو؛ پس چون به نفع تو شد فساد نکن! و چون بر ضدّ تو شد صبر پیشه نما!». واژه ی « یوم » در قرآن کریم، حتّی به معنی چندین میلیارد سال نیز به کار رفته است. « قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذی خَلَقَ الْأَرْضَ فی یَوْمَیْن ـــ بگو: آیا شما به آن کس که زمین را در دو روز آفرید کافر هستید.» (فصلت:9). روشن است که در این آیه، واژه ی یوم نمی تواند به معنی شبانه روز باشد، چون قبل از خلقت زمین، شب و روز زمینی هم وجود نداشت. در این آیه خداوند متعال عمر زمین را به دو برهه تقسیم و هر کدام را یک روز خوانده است. در زبان فارسی نیز، واژه ی « روز» گاه به یک قطعه از زمان اطلاق می شود؛ مثلاً می گویند: « امروز، روز ظلم ستتزی است». منظور از روز در این جمله، 24 ساعت نیست؛ بلکه به معنی عصر و دوران است؛ یعنی « این عصر، عصر ظلم ستیزی است» مقدمه دوم:درباره ی عالم آخرت دو نظر عمده وجود دارد، برخی صاحب نظران، آن را عالمی مادّی نظیر همین دنیا، لکن با قوانینی دیگر دانسته اند؛ امّا گروه دیگری، که عمدتاً فلاسفه ی اسلامی و عرفا هستند، عالم آخرت را عالمی مجرّد (غیر مادّی) می دانند؛ که خود اینها نیز بر دو گروهند؛ عدّه ای معاد را صرفاً روحانی می دانند که اینها بسیار اندکند ولی اکثر اینان معاد را « جسمانی ـ روحانی » می شناسند، لکن جسم اخروی را جسم غیر مادّی می دانند؛ تقریباً شبیه اجسامی که انسان در خواب می بیند. طبق نظر اوّل، در عالم آخرت نیز مثل دنیا، حرکت و زمان وجود دارد، لذا منظور از پنجاه هزار سال که در آیه آمده است، همان پنجاه هزار سال زمانی است؛ امّا طبق عقیده ی گروه دوم، حرکت و زمان نمی توانند در عالم آخرت وجود داشته باشند؛ چرا که از نظر فلسفی، حرکت ـ به تمام اقسام آن ـ لازمه ی وجود مادّه می باشد و زمان نیز مقدار حرکت را گویند؛ پس در عالم آخرتی که غیر مادّی است زمان راه ندارد. بر این اساس، پنجاه هزار سال مطرح در آیه نیز نمی تواند از سنخ زمان باشد؛ بخصوص که ملائک نیز موجودات مجرّد و غیر مادّی می باشند و عروج آنها در زمان بی معنی است.
نظریّه یکم: در عالم آخرت نیز زمان وجود دارد و جریان حسابرسی مردم نیز در طول زمان رخ می دهد؛ و این جریان در پنجاه موقف (ایستگاه) اتّفاق می افتند و افراد در هر موقفی به اندازه ی هزار سال دنیا نگه داشته می شوند. البته طبق برخی روایات این مقدار برای غیر مومنین می باشد و مومنین به سرعت مورد حسابرسی قرار می گیرند . « وقتی این آیه نازل شد، کسی گفت یا رسول الله آن روز چقدر طولانى است!! فرمود: قسم به کسى که مرا به حقّ مبعوث نمود، آن روز براى مؤمن سبک و آسان مى شود آسانتر از یک نماز واجب که در دنیا مى خواند.» ( تفسیر التبیان، شیخ طوسی، ج 10، ص: 115)
نظریّه دوم: در آخرت، زمان وجود ندارد، لکن حسّ حاصل از زمان وجود دارد؛ یعنی انسانها به خاطر اینکه قبلاً زمان را احساس نموده اند، حسّ حاصل از آن را در وجودشان دارند که از آن تعبیر می شود به زمان روانشناختی. انسان در همین دنیا با دو گونه زمان مواجه است، زمان فیزیکی که ربطی به ادراک انسان ندارد و چه انسان به آن توجّه داشته باشد یا نداشته باشد، این زمان کار خود را می کند؛ امّا زمان دوم، زمان روانشناختی است که ربط مستقیم به ادراک انسان از امور خارجی دارد. طبق این زمان، وقتی کسی مشغول کار مورد علاقه ی خود است، گذر زمان را بسیار سریع حسّ می کند؛ به گونه ای که مثلاً مدّت زمان پنج ساعت برای او یک ساعت جلوه می کند؛ در مقابل، وقتی اشتغال به امر مورد تنفّر خود دارد، گذر زمان را بسیار کند می یابد؛ به گونه ای که مثلاً یک ساعت برای او پنج ساعت می نماید. در آخرت نیز اگر چه زمان فیزیکی وجود ندارد ولی زمان روانشناختی موجود است؛ لذا مدّت روانی حسابرسی برای مومنین، که ترس و واهمه ای از حساب ندارند، به اندازه ی خواندن یک نماز واجب نمودار می شود؛ امّا غیر مومنین، که سخت از این محاسبه ی اعمال هراسانند، مدّت روانی آن را پنجاه هزار سال می یابند. و این است سرّ تفاوت زمان حسابرسی برای مومن و غیر مومن، که در حدیث نبوی به آن اشاره شده است.
نظریّه سوم: صاحبان این نظریّه نه تنها نظر اوّل را قبول ندارند، بلکه نظر دوم را هم مخدوش می دانند؛ چرا که به اعتقاد اینها، زمان روانشناختی نیز نتیجه و پیامد زمان فیزیکی است؛ پس اصل زمان باید باشد تا روان آدمی بتواند آن را کوتاه یا بلند بنمایاند؛ و اصل زمان در آخرت وجود ندارد. همچنین به نظر می رسد که زمان روانشناختی، مرتبط با ذهن باشد و در آخرت، ذهن وجود ندارد و همه ی علوم انسان اخروی، علم حضوری است. از نظر فلسفی، ذهن داشتن، نتیجه ی وجود بدن مادّی است؛ لذا برای موجود مجرّد (غیر مادّی) ذهن معنا ندارد. پس یوم مطرح شده در آیه نه از سنخ زمان فیزیکی است و نه از سنخ زمان روانشناختی و ذهنی. بلکه اساساً « یوم» صرفاً ظرف زمان نیست. یوم در حقیقت، ظرف ظهور امور و حقایق می باشد، چه حقایق مادّی و زمانی و چه امور غیر مادّی؛ و اگر این واژه در مورد قطعه ای از زمان نیز به کار می رود برای این است که زمان یکی از ظروف ظهور حقایق است؛ به این معنی که حقایق مادّی در ظرف زمان به ظهور می رسند و تا زمان سپری نشود امور مادّی از باطن عالم به عالم مادّه نازل نمی شوند.پس معنی آیه این است که در آخرت، حقیقت امر افراد در پنجاه موقف برای آنها ظاهر می شود؛ و ظهور حقیقت امور آنها در هر موقفی، در هزار مرحله می باشد. و شاید موقف اوّل او موقع احتضار و جان دادن است که طبق روایات عالم پس از مرگ را بر وی نمودار می سازند؛ و از بدو زندگی وی تا ختم آن را بر روح می نمایانند؛ و شخص خود می یابد که عمر خود را چگونه گذرانده است. چرا که « مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِیَامَتُه ــ هر که مرد یقیناً قیامتش برپا شد.» (بحار الأنوار،ج 58،ص7) و چه بسا این نمودار کردن مراحل زندگی شخص در هزار مرحله برای او رخ دهد. خدای تعالی نیز در ذکر این موقف از واژه ی یوم استفاده نموده فرمود:« لَقَدْ کُنْتَ فی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ ــــ (به او خطاب مى شود:) تو از این غافل بودى و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملاً تیزبین است.» (ق:22). در مواقف دیگر نیز شخص به همین نحو حقایقی را یکی بعد از دیگری مشاهده می کند تا عالم برزخ خاتمه یافته عالم آخرت برپا شود و شخص وارد مواقف آن گشته در هر موقفی، طیّ هزار پرده برداری، حقایقی را دریابد.حاصل سخن آنکه:
ـ یوم در قرآن کریم، از سنخ زمان نیست؛ بلکه به ظرف ظهور هر حقیقتی، یوم گفته می شود. به قطعه ای از زمان نیز از آن جهت یوم می گویند که در هر قطعه از زمان، حقایقی ظهور می یابند که قبلاً ظهور نداشتند. پس ایّام اخروی، مواقفی هستند که حقیقت امور در آنها ظاهر می گردد. لذا آخرت را یوم تبلی السرائر ( روز آشکار شدن اسرار) گفتند.
ـ سال نیز مجموعه ای از ایّام می باشد. لذا مجموعه ای از ظروف ظهور حقایق را یک ظرف ظهور بزرگتر لحاظ نموده، آن را سنه (سال) می نامند. ـ در آخرت، پنجاه موقف وجود دارد که در آنها، حقایق امور، آشکار می شوند؛ لکن نه به یکباره؛ بلکه در هر موقفی هزار مرحله از ظهور به بطون رفتن است؛ یعنی شخص ابتدا باطنی را آشکارا شهود می کند؛ آنگاه باطن عمیقتر از آن را شهود می کند و به همین ترتیب پیش می رود تا باطن هزارم. آنگاه وارد موقف بعدی می شود و شبیه همین پروسه را طیّ می کند. ملائک نیز اعمال را از ظاهر عالم، با طیّ پنجاه موقف، به باطن عالم عروج می دهند. و در هر موقف نیز هزار مرحله را طیّ می کنند. در برخی روایات آمده که گاه عملی تا قسمتی از مراحل بالا می رود ولی به سبب عدم خلوص، از مرحله ساقط می شود.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد