۱۳۹۵/۰۳/۳۰
–
۷۶۲ بازدید
سلام.می خواستم بدانم که در قران هست که میفرماید همهی هستی رو به سوی خدا دارد و به سوی او باز می گردند منظور از این چیست یعنی کل هستی مثلا کوه ها هم روح دارند که بعد از قیامت که نابود میشوند روحشون به طرف خدا باز میگرده؟و سوال دومم این است که آیا در قیامت فقط زمین و آسمان اول نابود میشود یا همهی هفت آسمان؟وسوال سوم هم آیا بهشت وجهنم در آسمان ها قرار دارند یا در عالمی دیگر که دیدنی نیست؟ممنون
1- باز گشت به سوی خدا در علم کلام در جواب این سوال گفته می شود: خدا کمال محض بوده و موجودات عالم همه ناقصند. و هر ناقصی طالب کمال خود است ؛ لذا همه موجودات طالب رجوع به سوی کمالات خدا (اسماء و صفات خدا) هستند ؛ چرا که کمال محض جامع کمالات همه موجودات است. لذا او آخر است به این معنی که کمالات او غایت موجودات عالم است.
این جواب گرچه در سطح خود خوب و درست است لکن عمومیّت بازگشت را نمی تواند توجیه نماید. چون غایت به این معنی تنها منحصر در موجودات مادّی است ، در حالی که طبق آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) بازگشت به سوی خدا عمومیّت داشته شامل همه موجودات است ، چه مادّی و چه مجرّد(غیر مادّی). لذا برای رسیدن به جواب کامل این سوال چاره ای جز استفاده از زبان آیات و روایات با تفاسیر فلسفی ، عرفانی آنها نیست. لذا چاره ای از استعمال برخی اصطلاحات فلسفی و عرفانی و صرف نظر از بسیاری از مطالب نیست . البته انتظار آن نیست که حضرت عالی نیز کلّ مطلب را دریابید لکن به هر میزان که مطلب را به فضل الهی دریافت نمایید ارزشمند بوده برای مطالعات بعدی حضرت عالی سودمند خواهد بود. اگر در مواردی احساس نمودید که برخی کلمات نیاز به توضیح بیشتر دارند باز در خدمت شما هستیم تا رفع ابهام شود .
1. اگر این مطلب که « موجود شدن مخلوقات از خداست و او مبداء همه اشیاء است » به خوبی روشن شود نحوه بازگشت اشیاء به سوی خدا نیز روشن می شود.
خداوند متعال می فرماید:« وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ : و هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن (حقیقت آن) نزد ماست ؛ و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معلوم و معیّن.» (الحجر:21) طبق این آیه شریفه حقیقت همه اشیاء در نزد خدا ( در علم خدا) است و از آن مرتبه به مراتب پایین تر نازل می شود. در فلسفه اسلامی به اثبات رسیده که حقیقت موجودات عالم مادّه ، ابتدا از علم الهی به عالمی به نام عالم عقول یا عالم جبروت تنزّل یافته است ؛ در این مرتبه ، نه از مادّه خبری هست و نه از آثار آن مثل حرکت و زمان و شکل و رنگ و … ؛ باز این موجودات تنزّل یافته به مرتبه دیگری از عالم می رسند به نام عالم مثال ، که در این مرتبه نیز از مادّه و آثار خاصّ آن مثل حرکت و زمان خبری نیست ؛ ولی برخی آثار موجودات مادّی مثل شکل و رنگ در آن موجود است. موجودات این عالم از حیث غیر مادّی بودن شباهتی به موجودات ذهنی انسان دارند که شبیه به اجسام مادّی ولی فاقد مادّه است. باز این موجودات از عالم مثال (برزخ نزولی) تنزّل یافته در عالم مادّه ظاهر شده اند ، که عالم حرکت و زمان است. موجودات عالم مثال و عالم عقول از آن جهت که حرکتی ندارند ، آمد و شد نیز به معنای خاصّ آن در آنها وجود ندارد. امّا موجودات عالم مادّه ، در ذات و جوهرشان دائماً در حرکتند. یعنی دائماً از حالت بالقوّه بودن به سوی بالفعل شدن می روند. برای مثال تخم مرغ که بالقوّه جوجه است به سوی جوجه بالفعل شدن می رود و جوجه که بالقوّه مرغ است به سوی مرغ بالفعل شدن می رود و مرغ با مردن ، مادّه را وانهاده به عالم مثال باز گشته از حرکت رها می شود. بر این اساس در فلسفه اسلامی اثبات می شود که بازگشت همه موجودات عالم مادّه در نهایت به عالم مثال صعودی (عالم برزخ) است. حتّی ستارگان و کهکشانها نیز در هنگام فروپاشی عالم در لحظه قیامت ، به اصل مثالی خود باز می گردند. « یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ : در آن روز که این زمین به زمین دیگر، و آسمانها(به آسمانهاى دیگرى) مبدّل مى شود، و آنان در پیشگاه خداوند واحد قهار ظاهر مى گردند. »(ابراهیم:48) که آن زمین دیگر ، حقیقت این زمین بوده و زنده و باشعور است ؛ از اینرو از تمام آنچه در این زمین مادّی رخ داده باخبر است لذا « یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها : در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو مى کند»(الزلزلة:4)
پس تا اینجا معلوم شد که اوّلاً موجودات مادّی مراحلی را طی نموده به عالم مادّه رسیده اند ثانیاً موجودات مادّی از آن جهت که ذاتاً در حال حرکت و شدن هستند رو به فعلیّت می روند و فعلیّت در مقابل مادّیّت است چون ریشه هر بالقوّه بودن مادّه است ؛ لذا مادّه را قوّه محض می نامند. پس موجودات مادّی از بدو پیدایی آنها در عالم مادّه رو به سوی عالم تجرّد( عالم غیر مادّی) می روند که عالم فعلیّت است.
2. خود عالم مثال نیز با اینکه حرکتی در آن نیست باز به اصل خود در عالم عقل بازمی گردد ؛ امّا بازگشت آن از سنخ حرکت نیست بلکه به نحو توجّه (رو کردن) است. توضیح آنکه بازگشت بر دو گونه است ؛ یکی به نحو حرکت است مثل بازگشت مسافر به شهر و دیار خود که مستلزم حرکت است ؛ و دیگری به نحو رو کردن و التفات. وقتی شاگرد ، در کلاس غرق خیالات می شود استاد می گوید: فلانی کجایی ؟! آنگاه شاگر متوجّه استاد می شود . در این هنگام استاد می گوید: فلانی آمدی الآن توی کلاسی؟! در این رفت و برگشت حرکتی در کار نیست بلکه التفات و توجّه روح از موضوعی به موضوع دیگر بر می گردد. یا وقتی کسی به خاطرات گذشته فکر می کند ، دیگری از او می پرسد کجایی ؟! او جواب می دهد: یک لحظه رفتم به گذشته. گذشته قابل رفتن به نحو حرکت نیست ، این توجّه روح است که به گذشته یا آینده معطوف می شود. موجودات عالم مثال تا زمانی که صورت مادّی آنها در عالم مادّه است توجّهشان به سمت عالم مادّه است ؛ یعنی رو به عالم مادّه داشته مشغول تدبیر مرتبه مادّی خویشند. ـــ توجّه ، از وجه است به معنی صورت ، لذا توجّه یعنی صورت را به سمتی چرخاندن و صورت هر چیزی وجه ظهور آن است. ـــ وقتی صورت مادّی موجود مثالی به طور کامل از عالم مادّه خارج شد ، توجّه او نیز به طور کامل از عالم مادّه بریده می شود ؛ در این هنگام موجود مثالی با تمام وجودش متوجّه حقیقت خویش در عالم عقل شده به سوی آن باز می گردد.(وجه وجودی خود را از عالم مادّه به سمت عالم عقول بر می گرداند) در این هنگام وجود مثالی او در وجود عقلی اش فانی شده از برزخیّت رها می شود. امّا چنین اتّفاقی زمانی رخ می دهد که بساط کلّ عالم مادّه برچیده شده قیامت رخ دهد ؛ چون موجودات با مردن به طور کامل از عالم مادّه خارج نمی شوند ؛ چرا که آثار آنها در عالم مادّه منتشر شده است و با مرگ خارج نمی شود. امّا آنگاه که حضرت اسرافیل در صور دمید ، همه عالمیان به جز فرشتگان عظام و انسان کامل از عالم مادّه به عالم مثال راه می یابند و همراه با موجودات عالم مثال وجه وجودشان را رو به اصل خود کرده در آن فانی می شوند لذا مدهوش شده از خود مثالی خود بی خبر می شوند (توجّهی به خود مثالی خود ندارند). در این هنگام همه موجودات برزخی حقیقت خود را در وجود ملائک مقرّب الهی (جبرئیل ، میکائیل ،اسرافیل و عزرائیل ) مشاهده می کنند. چرا که این چهار ملک ، جامع کمالات همه موجودات عالم مثالند و همه آنها تنزّل یافته این چهار ملک مقرّبند. آنگاه سلطنت وجود عزرائیل ، اسرافیل و میکائیل را به امر خدا فانی می کند و خود به امر پروردگار فانی می شود در این هنگاه همه موجودات عالم از خود بی خودند جز جبرئیل و وجه الله که وجود انسان کامل است. لذا امام باقر(ع) فرمودند:« نَحْنُ وَجْهُ اللَّه »( الکافی ،ج1 ،ص143 ) جبرئیل نیز به امر خدا به سجده می رود که مقام فناست و در وجه الله فانی می شود. لذا حضرت ذی الجلال و الاکرام فرمود:« کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُون . ـــــ همه چیز جز وجه الله فانى مى شود؛ حاکمیت تنها از آن اوست؛ و همه به سوى او بازگردانده مى شوید» (القصص: 88) بعد از آن خدای عزّ وجلّ اسرافیل را از حالت مدهوشی به خود می آورد و او به خدا در صور می دمد ؛ در این هنگام همگان از حال فنا باز گشته در موقعیّت خویش مسقرّ می شوند. « وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فیهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُون : و در«صور» دمیده مى شود، پس همه کسانى که در آسمانها و زمینند مدهوش می شوند ، مگر کسانى که خدا بخواهد ؛ سپس بار دیگر در«صور» دمیده مى شود، ناگهان همگى به پا مى خیزند و در انتظارهستند.»(الزمر:68)
« عَنْ أَنَسٍ قَالَ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ ص هَذِهِ الْآیَةَ: «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ»(زمر:68) قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ اسْتَثْنَى اللَّهُ قَالَ ص جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ إِسْرَافِیلُ وَ مَلَکُ الْمَوْتِ فَإِذَا قَبَضَ اللَّهُ أَرْوَاحَ الْخَلَائِقِ قَالَ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ مَنْ بَقِیَ قَالَ یَقُولُ سُبْحَانَکَ رَبِّی تَبَارَکْتَ رَبِّی وَ تَعَالَیْتَ رَبِّی ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ بَقِیَ جَبْرَائِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ إِسْرَافِیلُ وَ مَلَکُ الْمَوْتِ قَالَ فَیَقُولُ خُذْ نَفْسَ إِسْرَافِیلَ فَیَأْخُذُ نَفْسَ إِسْرَافِیلَ قَالَ فَیَقُولُ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ مَنْ بَقِیَ قَالَ فَیَقُولُ سُبْحَانَکَ رَبِّی تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ رَبِّی ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ بَقِیَ جَبْرَائِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ مَلَکُ الْمَوْتِ قَالَ فَیَقُولُ خُذْ نَفْسَ مِیکَائِیلَ قَالَ فَیَأْخُذُ نَفْسَ مِیکَائِیلَ فَیَقَعُ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ فَیَقُولُ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ مَنْ بَقِیَ فَیَقُولُ تَبَارَکْتَ رَبِّی وَ تَعَالَیْتَ بَقِیَ جَبْرَئِیلُ وَ مَلَکُ الْمَوْتِ قَالَ فَیَقُولُ مُتْ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ فَیَمُوتُ قَالَ فَیَقُولُ یَا جَبْرَئِیلُ مَنْ بَقِیَ فَیَقُولُ تَبَارَکْتَ رَبِّی وَ تَعَالَیْتَ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ وَجْهُکَ الْبَاقِی الدَّائِمُ وَ جَبْرَئِیلُ الْمَیِّتُ الْفَانِی قَالَ یَا جَبْرَئِیلُ لَا بُدَّ مِنَ الْمَوْتِ فَیَخِرُّ سَاجِداً فَیَخْفِقُ بِجَنَاحَیْهِ فَیَقُولُ سُبْحَانَکَ رَبِّی تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَعِنْدَ ذَلِکَ یَمُوتُ جَبْرَئِیلُ وَ هُوَ آخِرُ مَنْ یَمُوتُ مِنْ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ.»( بحارالأنوار ج : 79 ص : 185 و 184)
3. چرا موجودات باید به اصل خویش بازگردند؟! جواب این سوال در همان آیه 3 سوره حدید که در سوال به آن اشاره فرموده اید موجود است. خداوند متعال می فرماید:« هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ.» او الاوّل است چون الظاهر است و الاخر است چون الباطن است. گفته شد که موجودات عالم از علم خدا نازل شده اند لذا فرمود: وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ ؛ و صدور موجودات از علم خدا به نحو ظهور بود ؛ یعنی علم و اراده خداست که به صورت موجودات عالم ظهور یافته است همان گونه که موجودات ذهنی انسان ظهور علم و اراده او هستند ، لذا به محض اینکه انسان اراده کند ظاهر می شوند و به محض اینکه اراده خود را بر دارد ظهورشان را از دست داده به مرتبه علمی خود باز می گردند. خدا صاحب اسم الظاهر است لذا کمالاتش را اظهار می کند و ظهور کمالات او مخلوقات او هستند. از اینرو اوّل است چون ظاهر قبل از ظهور خویش است. همچنین از آن جهت که موجودات ظهور کمالات خدا هستند اگر از ظهور خارج شوند (بطون یابند) خود را علم و کمال خدا می یابند. لذا ظهور و بطون و ظاهر و باطن و اوّل و آخر دو روی یک سکّه اند. اوّل عالم با انسان کامل شروع شده ، در آخر عالم نیز همه به وجه الله که انسان کامل است بازگشت می کنند. لذا خدای تعالی نفرمود: بازگشت همه به خداست بلکه فرمود: بازگشت همه به سوی خداست. به قول عارف شبستری:
« احد در میم احمد گشت ظاهر…….. در این دور اوّل آمد عین آخر.»
2- نابودی عالم در قیامت
از دیدگاه قرآن در آن روز آسمان و ماه شکافته می شوند و فرو می ریزند. «اذا السماء انشقت»، هنگامی که آسمان شکافته شود.(1)
و می فرماید: «اذا الشمس کورت»، هنگامی که آفتاب تیره می شود(2) این تیرگی و ظلمت به این معنی است که خورشید دیگر نوری نخواهد داشت و به ظلمت تبدیل خواهد شد. «واذا النجوم انکدرت»، ستارگان نیز تاریک می شوند و فرو می ریزند.(3)
و در عین حال زمین به خاطر برچیده شدن کوهها گسترش خواهد یافت، «واذا الارض مدت»، هنگامی که زمین وسیع و منبسط شود (4).
در مورد ماه نیز در سوره القمر آمده است، «اقتربت الساعة وانشق القمر»، قیامت نزدیک شد و ماه شکافته شد.
با این اوصاف، تغییراتی که در آستانه قیامت رخ می دهد منحصر در زمین نیست بلکه در کل عالم و سیارات و ستاره ها این تغییرات واز بین رفتن محقق خواهد شد.
____________
1. انشقاق/1.
2. تکویر/1.
3. تکویر/2.
4. انشقاق/3.
3- بهشت و جهنم در کجا است ؟
بعد از اثبات موجود بودن بهشت و جهنم، یکی از بحث های مربوط به آن، مکان بهشت و جهنم است. این سؤال از قدیم الایام و حتی در بین پیروان سایر ادیان، مطرح بوده است.
در برخی از روایات آمده است که مردی یهودی از امام علی (ع) پرسید: بهشت و جهنم در کجا واقع شده اند؟، فرمود: بهشت در آسمان و دوزخ در زمین است.[1]به راستی؛ بهشت و جهنم در کجا واقع شده است؟
از آن جا که بحث بهشت و جهنم و صحبت از وسعت، مکان و کیفیات آن؛ مربوط به عالمی غیر از عالم ماده است، شناخت مسائل آن نیز از طریق اخبار غیبی، آیات و روایات است.
درباره اصل وجود بهشت و جهنم، آیات و روایات متعددی وجود دارد.[2] درباره مکان بهشت و جهنم آنچه برخی از علما از روایات استفاده کرده اند؛ این است که بهشت فوق آسمان های هفت گانه و جهنم در زمین هفتم قرار دارد.[3]اما آیا منظور از آسمان و زمین در این گونه روایات معنای ظاهری آن است یا نه؟ چیزی نمی دانیم. در قرآن، آسمان به معانی مختلفی آمده است:
الف. آسمان مادی
قرآن کریم در بسیاری از موارد واژه ی سما (آسمان) را معنای مادی آن به کار برده است که مصادیق و معانی متعددی از آن اراده می شود از جمله:
1. آسمان به معنای جهت بالا: «اصلها ثابت و فرعها فی السماء»؛ مانند درخت پربرکت و پاکیزه که ریشه آن در زمین ثابت و محکم است و شاخه های آن به آسمان کشیده شده است.[4]2. آسمان به معنای جوّ اطراف زمین: «و نزلنا من السماء ماءً مبارکاً»؛ و از آسمان آب مبارکی را فرو فرستادیم».[5]
3. آسمان به معنای مکان سیارات و ستارگان: «بزرگوار آن خدایی که در آسمان برج ها مقرر داشته و در آن چراغ روشن خورشید و ماه تابان را روشن ساخت».[6]ب. آسمان به معنای معنوی:
قرآن کریم در بسیاری از موارد واژه سما (آسمان) را به معنای معنوی آن به کار برده است که از آن نیز مصادیق و معانی متعددی اراده می شود از جمله:
1. آسمان به معنای مقام قرب و مقام حضور که محل تدبیر امور عالم است: «اوست که امر عالم را از آسمان بسوی زمین تدبیر می کند».[7]
2. آسمان به معنای موجود عالی و حقیقی:[8] «روزی تان و آنچه به شما وعده داده می شود در آسمان قرار دارد».[9]در مورد مکان بهشت و جهنّم اختلاف نظر است:
1 . در آسمان ها است، چون قرآن خبر از معراج پیامبر اسلام (ص) به آسمان ها مى دهد و مى فرماید: «عندها جنّة المأوى، بهشت جاویدان نزد سدرة المنتهى است، همان نقطه اى که برترین مکان آسمان است»[10]2 . بهشت و جهنّم مادى نیست تا نیازى به مکان داشته باشد. لذا با برپایى قیامت طومار زمین و کرات آسمانى در هم پیچیده مى شود، ولى بهشت و جهنّم موجود بوده و به حال خود باقى است.
3 . بهشت و جهنّم در درون و باطن این جهان قرار دارد.[11]
نتیجه: همان طور که بیان کردیم، چون این مسائل مربوط به عالمی غیر از عالم ماده است، و در آیات و روایات به _هر دلیل_ اشاره واضحی به آن نشده است، بنابراین؛ نمی توان نظر قاطعی درباره آن داد. اسلام کوئست
————————————————- [1] دیلمی ، ارشاد القلوب، ترجمه رضایی،ص 178.
[2] سایت مقالات علمی ایران، جعفر سبحانی.
[3] بحار الانوار،ج8، ص 205.
[4] ابراهیم، 24.
[5] ق، 9.
[6] «تبارک الذی جعل فی السماء بروجاً و جعل فیها سراجاً و قمرا منیراً» (فرقان، 61)
[7] «یدبّر الامر من السماء الی الارض» (سجده، 5)
[8] ر.ک: معارف قرآن، استاد مصباح یزدی، (انتشارات در راه حق، قم، 1367 ش)، ص 234؛ و ر.ک: پژوهش در اعجاز علمی قرآن، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی، انتشارات مبین، رشت، چ 1، 1380، ج 1، ص 134.
[9] «و فی السماء رزقکم و ما توعدون» (ذاریات، 22).
[10] نجم، 15.
[11] نک:پایگاه پرسمان قرآنی.
این جواب گرچه در سطح خود خوب و درست است لکن عمومیّت بازگشت را نمی تواند توجیه نماید. چون غایت به این معنی تنها منحصر در موجودات مادّی است ، در حالی که طبق آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) بازگشت به سوی خدا عمومیّت داشته شامل همه موجودات است ، چه مادّی و چه مجرّد(غیر مادّی). لذا برای رسیدن به جواب کامل این سوال چاره ای جز استفاده از زبان آیات و روایات با تفاسیر فلسفی ، عرفانی آنها نیست. لذا چاره ای از استعمال برخی اصطلاحات فلسفی و عرفانی و صرف نظر از بسیاری از مطالب نیست . البته انتظار آن نیست که حضرت عالی نیز کلّ مطلب را دریابید لکن به هر میزان که مطلب را به فضل الهی دریافت نمایید ارزشمند بوده برای مطالعات بعدی حضرت عالی سودمند خواهد بود. اگر در مواردی احساس نمودید که برخی کلمات نیاز به توضیح بیشتر دارند باز در خدمت شما هستیم تا رفع ابهام شود .
1. اگر این مطلب که « موجود شدن مخلوقات از خداست و او مبداء همه اشیاء است » به خوبی روشن شود نحوه بازگشت اشیاء به سوی خدا نیز روشن می شود.
خداوند متعال می فرماید:« وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ : و هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن (حقیقت آن) نزد ماست ؛ و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معلوم و معیّن.» (الحجر:21) طبق این آیه شریفه حقیقت همه اشیاء در نزد خدا ( در علم خدا) است و از آن مرتبه به مراتب پایین تر نازل می شود. در فلسفه اسلامی به اثبات رسیده که حقیقت موجودات عالم مادّه ، ابتدا از علم الهی به عالمی به نام عالم عقول یا عالم جبروت تنزّل یافته است ؛ در این مرتبه ، نه از مادّه خبری هست و نه از آثار آن مثل حرکت و زمان و شکل و رنگ و … ؛ باز این موجودات تنزّل یافته به مرتبه دیگری از عالم می رسند به نام عالم مثال ، که در این مرتبه نیز از مادّه و آثار خاصّ آن مثل حرکت و زمان خبری نیست ؛ ولی برخی آثار موجودات مادّی مثل شکل و رنگ در آن موجود است. موجودات این عالم از حیث غیر مادّی بودن شباهتی به موجودات ذهنی انسان دارند که شبیه به اجسام مادّی ولی فاقد مادّه است. باز این موجودات از عالم مثال (برزخ نزولی) تنزّل یافته در عالم مادّه ظاهر شده اند ، که عالم حرکت و زمان است. موجودات عالم مثال و عالم عقول از آن جهت که حرکتی ندارند ، آمد و شد نیز به معنای خاصّ آن در آنها وجود ندارد. امّا موجودات عالم مادّه ، در ذات و جوهرشان دائماً در حرکتند. یعنی دائماً از حالت بالقوّه بودن به سوی بالفعل شدن می روند. برای مثال تخم مرغ که بالقوّه جوجه است به سوی جوجه بالفعل شدن می رود و جوجه که بالقوّه مرغ است به سوی مرغ بالفعل شدن می رود و مرغ با مردن ، مادّه را وانهاده به عالم مثال باز گشته از حرکت رها می شود. بر این اساس در فلسفه اسلامی اثبات می شود که بازگشت همه موجودات عالم مادّه در نهایت به عالم مثال صعودی (عالم برزخ) است. حتّی ستارگان و کهکشانها نیز در هنگام فروپاشی عالم در لحظه قیامت ، به اصل مثالی خود باز می گردند. « یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ : در آن روز که این زمین به زمین دیگر، و آسمانها(به آسمانهاى دیگرى) مبدّل مى شود، و آنان در پیشگاه خداوند واحد قهار ظاهر مى گردند. »(ابراهیم:48) که آن زمین دیگر ، حقیقت این زمین بوده و زنده و باشعور است ؛ از اینرو از تمام آنچه در این زمین مادّی رخ داده باخبر است لذا « یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها : در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو مى کند»(الزلزلة:4)
پس تا اینجا معلوم شد که اوّلاً موجودات مادّی مراحلی را طی نموده به عالم مادّه رسیده اند ثانیاً موجودات مادّی از آن جهت که ذاتاً در حال حرکت و شدن هستند رو به فعلیّت می روند و فعلیّت در مقابل مادّیّت است چون ریشه هر بالقوّه بودن مادّه است ؛ لذا مادّه را قوّه محض می نامند. پس موجودات مادّی از بدو پیدایی آنها در عالم مادّه رو به سوی عالم تجرّد( عالم غیر مادّی) می روند که عالم فعلیّت است.
2. خود عالم مثال نیز با اینکه حرکتی در آن نیست باز به اصل خود در عالم عقل بازمی گردد ؛ امّا بازگشت آن از سنخ حرکت نیست بلکه به نحو توجّه (رو کردن) است. توضیح آنکه بازگشت بر دو گونه است ؛ یکی به نحو حرکت است مثل بازگشت مسافر به شهر و دیار خود که مستلزم حرکت است ؛ و دیگری به نحو رو کردن و التفات. وقتی شاگرد ، در کلاس غرق خیالات می شود استاد می گوید: فلانی کجایی ؟! آنگاه شاگر متوجّه استاد می شود . در این هنگام استاد می گوید: فلانی آمدی الآن توی کلاسی؟! در این رفت و برگشت حرکتی در کار نیست بلکه التفات و توجّه روح از موضوعی به موضوع دیگر بر می گردد. یا وقتی کسی به خاطرات گذشته فکر می کند ، دیگری از او می پرسد کجایی ؟! او جواب می دهد: یک لحظه رفتم به گذشته. گذشته قابل رفتن به نحو حرکت نیست ، این توجّه روح است که به گذشته یا آینده معطوف می شود. موجودات عالم مثال تا زمانی که صورت مادّی آنها در عالم مادّه است توجّهشان به سمت عالم مادّه است ؛ یعنی رو به عالم مادّه داشته مشغول تدبیر مرتبه مادّی خویشند. ـــ توجّه ، از وجه است به معنی صورت ، لذا توجّه یعنی صورت را به سمتی چرخاندن و صورت هر چیزی وجه ظهور آن است. ـــ وقتی صورت مادّی موجود مثالی به طور کامل از عالم مادّه خارج شد ، توجّه او نیز به طور کامل از عالم مادّه بریده می شود ؛ در این هنگام موجود مثالی با تمام وجودش متوجّه حقیقت خویش در عالم عقل شده به سوی آن باز می گردد.(وجه وجودی خود را از عالم مادّه به سمت عالم عقول بر می گرداند) در این هنگام وجود مثالی او در وجود عقلی اش فانی شده از برزخیّت رها می شود. امّا چنین اتّفاقی زمانی رخ می دهد که بساط کلّ عالم مادّه برچیده شده قیامت رخ دهد ؛ چون موجودات با مردن به طور کامل از عالم مادّه خارج نمی شوند ؛ چرا که آثار آنها در عالم مادّه منتشر شده است و با مرگ خارج نمی شود. امّا آنگاه که حضرت اسرافیل در صور دمید ، همه عالمیان به جز فرشتگان عظام و انسان کامل از عالم مادّه به عالم مثال راه می یابند و همراه با موجودات عالم مثال وجه وجودشان را رو به اصل خود کرده در آن فانی می شوند لذا مدهوش شده از خود مثالی خود بی خبر می شوند (توجّهی به خود مثالی خود ندارند). در این هنگام همه موجودات برزخی حقیقت خود را در وجود ملائک مقرّب الهی (جبرئیل ، میکائیل ،اسرافیل و عزرائیل ) مشاهده می کنند. چرا که این چهار ملک ، جامع کمالات همه موجودات عالم مثالند و همه آنها تنزّل یافته این چهار ملک مقرّبند. آنگاه سلطنت وجود عزرائیل ، اسرافیل و میکائیل را به امر خدا فانی می کند و خود به امر پروردگار فانی می شود در این هنگاه همه موجودات عالم از خود بی خودند جز جبرئیل و وجه الله که وجود انسان کامل است. لذا امام باقر(ع) فرمودند:« نَحْنُ وَجْهُ اللَّه »( الکافی ،ج1 ،ص143 ) جبرئیل نیز به امر خدا به سجده می رود که مقام فناست و در وجه الله فانی می شود. لذا حضرت ذی الجلال و الاکرام فرمود:« کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُون . ـــــ همه چیز جز وجه الله فانى مى شود؛ حاکمیت تنها از آن اوست؛ و همه به سوى او بازگردانده مى شوید» (القصص: 88) بعد از آن خدای عزّ وجلّ اسرافیل را از حالت مدهوشی به خود می آورد و او به خدا در صور می دمد ؛ در این هنگام همگان از حال فنا باز گشته در موقعیّت خویش مسقرّ می شوند. « وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فیهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُون : و در«صور» دمیده مى شود، پس همه کسانى که در آسمانها و زمینند مدهوش می شوند ، مگر کسانى که خدا بخواهد ؛ سپس بار دیگر در«صور» دمیده مى شود، ناگهان همگى به پا مى خیزند و در انتظارهستند.»(الزمر:68)
« عَنْ أَنَسٍ قَالَ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ ص هَذِهِ الْآیَةَ: «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ»(زمر:68) قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ اسْتَثْنَى اللَّهُ قَالَ ص جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ إِسْرَافِیلُ وَ مَلَکُ الْمَوْتِ فَإِذَا قَبَضَ اللَّهُ أَرْوَاحَ الْخَلَائِقِ قَالَ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ مَنْ بَقِیَ قَالَ یَقُولُ سُبْحَانَکَ رَبِّی تَبَارَکْتَ رَبِّی وَ تَعَالَیْتَ رَبِّی ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ بَقِیَ جَبْرَائِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ إِسْرَافِیلُ وَ مَلَکُ الْمَوْتِ قَالَ فَیَقُولُ خُذْ نَفْسَ إِسْرَافِیلَ فَیَأْخُذُ نَفْسَ إِسْرَافِیلَ قَالَ فَیَقُولُ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ مَنْ بَقِیَ قَالَ فَیَقُولُ سُبْحَانَکَ رَبِّی تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ رَبِّی ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ بَقِیَ جَبْرَائِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ مَلَکُ الْمَوْتِ قَالَ فَیَقُولُ خُذْ نَفْسَ مِیکَائِیلَ قَالَ فَیَأْخُذُ نَفْسَ مِیکَائِیلَ فَیَقَعُ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ فَیَقُولُ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ مَنْ بَقِیَ فَیَقُولُ تَبَارَکْتَ رَبِّی وَ تَعَالَیْتَ بَقِیَ جَبْرَئِیلُ وَ مَلَکُ الْمَوْتِ قَالَ فَیَقُولُ مُتْ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ فَیَمُوتُ قَالَ فَیَقُولُ یَا جَبْرَئِیلُ مَنْ بَقِیَ فَیَقُولُ تَبَارَکْتَ رَبِّی وَ تَعَالَیْتَ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ وَجْهُکَ الْبَاقِی الدَّائِمُ وَ جَبْرَئِیلُ الْمَیِّتُ الْفَانِی قَالَ یَا جَبْرَئِیلُ لَا بُدَّ مِنَ الْمَوْتِ فَیَخِرُّ سَاجِداً فَیَخْفِقُ بِجَنَاحَیْهِ فَیَقُولُ سُبْحَانَکَ رَبِّی تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَعِنْدَ ذَلِکَ یَمُوتُ جَبْرَئِیلُ وَ هُوَ آخِرُ مَنْ یَمُوتُ مِنْ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ.»( بحارالأنوار ج : 79 ص : 185 و 184)
3. چرا موجودات باید به اصل خویش بازگردند؟! جواب این سوال در همان آیه 3 سوره حدید که در سوال به آن اشاره فرموده اید موجود است. خداوند متعال می فرماید:« هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ.» او الاوّل است چون الظاهر است و الاخر است چون الباطن است. گفته شد که موجودات عالم از علم خدا نازل شده اند لذا فرمود: وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ ؛ و صدور موجودات از علم خدا به نحو ظهور بود ؛ یعنی علم و اراده خداست که به صورت موجودات عالم ظهور یافته است همان گونه که موجودات ذهنی انسان ظهور علم و اراده او هستند ، لذا به محض اینکه انسان اراده کند ظاهر می شوند و به محض اینکه اراده خود را بر دارد ظهورشان را از دست داده به مرتبه علمی خود باز می گردند. خدا صاحب اسم الظاهر است لذا کمالاتش را اظهار می کند و ظهور کمالات او مخلوقات او هستند. از اینرو اوّل است چون ظاهر قبل از ظهور خویش است. همچنین از آن جهت که موجودات ظهور کمالات خدا هستند اگر از ظهور خارج شوند (بطون یابند) خود را علم و کمال خدا می یابند. لذا ظهور و بطون و ظاهر و باطن و اوّل و آخر دو روی یک سکّه اند. اوّل عالم با انسان کامل شروع شده ، در آخر عالم نیز همه به وجه الله که انسان کامل است بازگشت می کنند. لذا خدای تعالی نفرمود: بازگشت همه به خداست بلکه فرمود: بازگشت همه به سوی خداست. به قول عارف شبستری:
« احد در میم احمد گشت ظاهر…….. در این دور اوّل آمد عین آخر.»
2- نابودی عالم در قیامت
از دیدگاه قرآن در آن روز آسمان و ماه شکافته می شوند و فرو می ریزند. «اذا السماء انشقت»، هنگامی که آسمان شکافته شود.(1)
و می فرماید: «اذا الشمس کورت»، هنگامی که آفتاب تیره می شود(2) این تیرگی و ظلمت به این معنی است که خورشید دیگر نوری نخواهد داشت و به ظلمت تبدیل خواهد شد. «واذا النجوم انکدرت»، ستارگان نیز تاریک می شوند و فرو می ریزند.(3)
و در عین حال زمین به خاطر برچیده شدن کوهها گسترش خواهد یافت، «واذا الارض مدت»، هنگامی که زمین وسیع و منبسط شود (4).
در مورد ماه نیز در سوره القمر آمده است، «اقتربت الساعة وانشق القمر»، قیامت نزدیک شد و ماه شکافته شد.
با این اوصاف، تغییراتی که در آستانه قیامت رخ می دهد منحصر در زمین نیست بلکه در کل عالم و سیارات و ستاره ها این تغییرات واز بین رفتن محقق خواهد شد.
____________
1. انشقاق/1.
2. تکویر/1.
3. تکویر/2.
4. انشقاق/3.
3- بهشت و جهنم در کجا است ؟
بعد از اثبات موجود بودن بهشت و جهنم، یکی از بحث های مربوط به آن، مکان بهشت و جهنم است. این سؤال از قدیم الایام و حتی در بین پیروان سایر ادیان، مطرح بوده است.
در برخی از روایات آمده است که مردی یهودی از امام علی (ع) پرسید: بهشت و جهنم در کجا واقع شده اند؟، فرمود: بهشت در آسمان و دوزخ در زمین است.[1]به راستی؛ بهشت و جهنم در کجا واقع شده است؟
از آن جا که بحث بهشت و جهنم و صحبت از وسعت، مکان و کیفیات آن؛ مربوط به عالمی غیر از عالم ماده است، شناخت مسائل آن نیز از طریق اخبار غیبی، آیات و روایات است.
درباره اصل وجود بهشت و جهنم، آیات و روایات متعددی وجود دارد.[2] درباره مکان بهشت و جهنم آنچه برخی از علما از روایات استفاده کرده اند؛ این است که بهشت فوق آسمان های هفت گانه و جهنم در زمین هفتم قرار دارد.[3]اما آیا منظور از آسمان و زمین در این گونه روایات معنای ظاهری آن است یا نه؟ چیزی نمی دانیم. در قرآن، آسمان به معانی مختلفی آمده است:
الف. آسمان مادی
قرآن کریم در بسیاری از موارد واژه ی سما (آسمان) را معنای مادی آن به کار برده است که مصادیق و معانی متعددی از آن اراده می شود از جمله:
1. آسمان به معنای جهت بالا: «اصلها ثابت و فرعها فی السماء»؛ مانند درخت پربرکت و پاکیزه که ریشه آن در زمین ثابت و محکم است و شاخه های آن به آسمان کشیده شده است.[4]2. آسمان به معنای جوّ اطراف زمین: «و نزلنا من السماء ماءً مبارکاً»؛ و از آسمان آب مبارکی را فرو فرستادیم».[5]
3. آسمان به معنای مکان سیارات و ستارگان: «بزرگوار آن خدایی که در آسمان برج ها مقرر داشته و در آن چراغ روشن خورشید و ماه تابان را روشن ساخت».[6]ب. آسمان به معنای معنوی:
قرآن کریم در بسیاری از موارد واژه سما (آسمان) را به معنای معنوی آن به کار برده است که از آن نیز مصادیق و معانی متعددی اراده می شود از جمله:
1. آسمان به معنای مقام قرب و مقام حضور که محل تدبیر امور عالم است: «اوست که امر عالم را از آسمان بسوی زمین تدبیر می کند».[7]
2. آسمان به معنای موجود عالی و حقیقی:[8] «روزی تان و آنچه به شما وعده داده می شود در آسمان قرار دارد».[9]در مورد مکان بهشت و جهنّم اختلاف نظر است:
1 . در آسمان ها است، چون قرآن خبر از معراج پیامبر اسلام (ص) به آسمان ها مى دهد و مى فرماید: «عندها جنّة المأوى، بهشت جاویدان نزد سدرة المنتهى است، همان نقطه اى که برترین مکان آسمان است»[10]2 . بهشت و جهنّم مادى نیست تا نیازى به مکان داشته باشد. لذا با برپایى قیامت طومار زمین و کرات آسمانى در هم پیچیده مى شود، ولى بهشت و جهنّم موجود بوده و به حال خود باقى است.
3 . بهشت و جهنّم در درون و باطن این جهان قرار دارد.[11]
نتیجه: همان طور که بیان کردیم، چون این مسائل مربوط به عالمی غیر از عالم ماده است، و در آیات و روایات به _هر دلیل_ اشاره واضحی به آن نشده است، بنابراین؛ نمی توان نظر قاطعی درباره آن داد. اسلام کوئست
————————————————- [1] دیلمی ، ارشاد القلوب، ترجمه رضایی،ص 178.
[2] سایت مقالات علمی ایران، جعفر سبحانی.
[3] بحار الانوار،ج8، ص 205.
[4] ابراهیم، 24.
[5] ق، 9.
[6] «تبارک الذی جعل فی السماء بروجاً و جعل فیها سراجاً و قمرا منیراً» (فرقان، 61)
[7] «یدبّر الامر من السماء الی الارض» (سجده، 5)
[8] ر.ک: معارف قرآن، استاد مصباح یزدی، (انتشارات در راه حق، قم، 1367 ش)، ص 234؛ و ر.ک: پژوهش در اعجاز علمی قرآن، دکتر محمد علی رضایی اصفهانی، انتشارات مبین، رشت، چ 1، 1380، ج 1، ص 134.
[9] «و فی السماء رزقکم و ما توعدون» (ذاریات، 22).
[10] نجم، 15.
[11] نک:پایگاه پرسمان قرآنی.