خانه » همه » مذهبی » محبت کنید و درباره اینکه می گویند ۴۰ روز دوری از گناه دریچه های حکمت خدا را به سوی قلب انسان باز می کند توضیح بفرمایید و به راستی ۴۰ روز دوری از گناه که امکان ندارد چون آن وقت امام می شویم. پس باید چه کار کرد؟ محبت کنید توضیح جامع در مورد آن بیان بفرمایید.

محبت کنید و درباره اینکه می گویند ۴۰ روز دوری از گناه دریچه های حکمت خدا را به سوی قلب انسان باز می کند توضیح بفرمایید و به راستی ۴۰ روز دوری از گناه که امکان ندارد چون آن وقت امام می شویم. پس باید چه کار کرد؟ محبت کنید توضیح جامع در مورد آن بیان بفرمایید.

در روایات اسلامی اموری ذکر شده که ثمره و نتیجه آن حکمت است: 1- هر کس چهل روز خود را برای خدا خالص گرداند، چشمه های حکمت از قلب و درونش می جوشد و بر زبانش جاری می شود.(میزان الحکمه/ج3/ص66/ح4805/چاپ دفتر تبلیغات اسلامی/1362شمسی) 2- هر کس در دنیا زهد بورزد و به دنیا بی رغبت باشد، خداوند حکمت را در دلش ثابت و پابرجا می کند و زبانش را با حکمت گویا می سازد.(همان/ج2/ص497/ح4243) 3- در حدیث معراج چنین آمده است: ای احمد! بی شک اگر بنده ای خود را گرسنه نگه دارد و زبانش را حفظ کند، من به او حکمت می آموزم.(همان/ح4244) 4- «اغلب الشهوه تکمل لک الحکمه؛ بر هوا و هوس چیره گرد تا حکمت کامل نصیب تو گردد».(همان/ح4245) 5- «کسب الحکمة اجمال النطق و استعمال الرفق؛ به دست آوردن حکمت با کم گوئی و مدارای با مردم است».(همان/ح4246) 6- «لا حکمة الا بعصمة؛ هیچ حکمتی جز با پاکی و عصمت نمی باشد».(همان/ح4247)
7- به لقمان گفتند: آیا تو بنده و عبد فلان طایفه نیستی؟ گفت: بله. گفتند: پس چگونه به این درجه و رتبه (یعنی به حکمت) رسیدی؟ گفت: با راستگوئی و امانتداری و ترک کارهای بی فایده و مواظبت از چشم و زبان و عفت شکم.(همان/ح4248) و نیز در روایات انگشت بر اموری گذاشته اند که مانع حکمت است:
1- پرخوری حکمت را فاسد می سازد.(همان/ص498/ح4249)
2- غضب قلب حکیم را پوشیده و محجوب می سازد.(همان/ح4253)
3- چنانچه دانه در زمین نرم و هموار می روید نه در تخته سنگ سفت و محکم، همچنین حکمت قلب متواضع را آباد و عمران می کند نه قلب متکبر جبار را.
4- عقلی که مغلوب خشم و شهوت باشد از حکمت بهره ای نمی برد. اولا: چنانچه ملاحظه می شود کسب حکمت راههای مختلفی دارد و منحصر در عبادت نمی باشد. ثانیا: چنانچه روایت اول دلالت دارد، بحث از چهل روز خالص شدن برای خداست و این ربطی به عبادت ندارد تا بگوئید چهل روز عبادت به هم پیوسته ممکن نیست. بلکه بحث از چهل روز خالص شدن درون وجود و نیت برای خداوند است که این خالص شدن درون و ضمیر غیر از خالص کردن اعمال و از جمله عبادات است. وقتی درون خالص شد و انسان خود را بنده و عبد خداوند و موجودی نیازمند و فقیر و وابسته به غنی محض دانست و استقلالی برای خود و علم و قدرت و حیات خود قائل نشد، اعمالش نیز به دنبال خالص و صافی می گردد. پس خالص کردن خود اصل و اساس است و خالص کردن اعمال فرد و ثمره آن است.
باید توجه داشت که فاصله گرفتن از بدى و گناه و نزدیک شدن به معنویات و قرب خداوند، امرى تدریجى است و محتاج صبر و حوصله فراوان است. انسان باید مانند کوهنوردى باشد که گاهى به قله کوه بلندى که قصد صعود به آن را دارد نگاه مى کند و احساس مى کند هنوز تا قله کوه راه زیادى مانده و از طرفى به دامنه کوه نگاه مى کندو مى بیند از آن فاصله گرفته و این حالت بین ترس و امید را چنان چه در قرآن کریم و روایات معصومین(ع) آمده، همواره در زندگى خود حفظ کند. یعنى هم از این که گاهى توفیق بندگى و دورى از گناه را پیدا کرده امیدوار و خوشحال باشد و هم از این که گاهى دچار لغزش و گناه مى شود، ترسان و بیمناک گردد. در این راه چند امر داراى نقش اساسى مى باشد: 1- اراده و تصمیم جدى براى گام برداشتن در جاده بندگى و اطاعت امر الهى و بى توجهى به وسوسه هاى شیطان و هوا و هوس ها.
2- یاد و ذکر خداوند به معناى وسیع آن که مهمترین یاد همان انجام واجبات و ترک محرمات است.
3- تماس دایم با خداوند و بندگان برگزیده او از طریق قرائت قرآن و توسلات و خواندن دعاها.
4- ارتباط و تماس و دوستى با کسانى که بنده خوب خدا مى باشند و دیدن و همنشینى با آنها ما را به یاد خوبى ها و به یاد خداوند مى اندازد.
5- مطالعه کتاب هایى که سطح بینش انسان را نسبت به عالم و جهان آفرینش و مبدأ و معاد بالا ببرد و اصول اعتقادى صحیح و صاف را به انسان بیاموزد و او را با معارف و تعالیم دینى بیش از پیش آشنا نماید، مانند کتاب هاى استاد شهید مطهرى و نیز کتاب هاى شیهد آیت الله دستغیب شیرازى.
6- انجام کارهاى صالح و خدمت و احترام به پدر و مادر و کسانى که بر گردن انسان حق دارند، زمینه ساز توفیقات بیشتر و انجام اعمال نیک بعدى مى باشد.
7- ترک زمینه گناه: این خود زیرمجموعه اى دارد که مهمترین آن عبارت از است:
* کنترل چشم: دقیقا باید مواظب چشم خود بود که مبادا به نامحرم و کلاً هر آنچه که شهوت انگیز است، نگاه شود. عن الصادق(ع): «النظر سهم من سهام ابلیس مسموم و کم من نظرة اورثت حسرة طویله؛ نظر دوختن تیرى مسموم از تیرهاى ابلیس است و چه بسا نگاهى که حسرت درازمدتى را (در دل) به ارث بگذارد»، (سفینة البحار، شیخ عباسى قمى، ماده نظر). تا حد امکان انسان از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز نماید. کنترل چشم تابعى از روح تقواست که اگر در آدمى پدیدار شد به تبع آن کنترل چشم نیز به دنبال آن خواهد آمد و راهى که صددرصد گناه نکردن در تمام زندگى را تضمین کند براى افراد عادى بشر چیز سهلى نیست؛ زیرا انسان موجودى مختار و داراى تمایلات گوناگون است. بلى با عزمى آهنین و مبارزه اى دائمى با نفس تدریجا مى توان به چنین جایگاه رفیعى دست یافت. موارد زیر در این زمینه بسیار سودمند است، ولى هیچ یک را تضمین قطعى نمى توان به حساب آورد. بلکه تضمین نهایى، در نفس و عزم راسخ خود انسان است: بهترین راه منصرف کردن نگاه و دید و یا بازداشتن نگاه از تیزى و خیره نمودن است. حضرت على(ع) فرمود: «کسى که چشم خود را پایین اندازد، دلش آسوده گردد، تأسف کمتر خورد و از نابودى در امان ماند»، (غرر الحکم، ص 9122 – 9125). هم چنین مى فرماید: «هر که نگاه هایش پاک باشد، اوصافش نیکو شود»؛ «کسى که عنان چشم خود را رها کند، زندگى اش را به زحمت مى اندازد»؛ «کسى که نگاه هایش پیاپى باشد، حسرت هایش دائمى و پیاپى خواهد بود»، (تحف العقول، ص 97) و نیز فرمود: «بسا هوسى از نیم نگاهى حاصل است»، (بحارالانوار، ج 71، ص 293). در قرآن کریم آمده است: «اى پیامبر! به مؤمنان و مؤمنات بگو که در مقابل نامحرم چشم هاى خود را بپوشانند و نگاه خیره نکنند»، (نور، آیات 31 – 30). گفتنى است که نگاه همراه با تیزى و خیرگى، نگاهى است که انسان زیبایى و زشتى طرف مقابل را تشخیص دهد.
* کنترل گوش: باید از شنیدنى هایى که ممکن است به حرام منجر شوند و زمینه ساز حرام هستند پرهیز شود. مانند نوار موسیقى، صداى شهوت انگیز نامحرم و… * ترک مصاحبت با دوستان ناباب: دوستانى که باعث مى شوند انسان مزه گناه را مزمزه کند، در واقع دشمن هستند و باید از آنها پرهیز کرد. از امام سجاد(ع) نقل شده: «النهى عن مصاحبة خمسة و محادثتهم و مرافقتهم فى طریق و هم الکذاب والفاسق والبخیل والاحمق والقاطع لرحمه؛ حضرت از همراهى و سخن گفتن و رفیق بودن با پنج کس را نهى فرموده: کذاب، گناهکار، بخیل، احمق و کسى که قطع رحم کرده است»، (همان، ماده صحب). البته اینها از مهمترین زمینه هاى گناه هستند که باید ترک شوند ولى کلاً هر چیزى که زمینه گناه را فراهم مى کندباید ترک شود.
8- ترک فکر گناه: ترک زمینه گناه سهم به سزایى در ترک فکر گناه دارد ازاین رو هر چه بیشتر و دقیقتر زمینه گناه ترک شود فکر گناه کمتر به سراغ انسان مى آید. این فکر گناه است که شوق در انسان ایجاد مى نماید و بعد از شوق اراده ى عمل سپس خود گناه محقق مى شود، مسلما تا اراده و شوق و میل نسبت به کارى نباشد انسان مرتکب آن کار نمى گردد.
9- اشتغال به برنامه شبانه روزى: حتما باید شبانه روز خود را با برنامه ریزى صحیح و متناسب وضع روحى و جسمى خود پر کنید و هیچ ساعت بیکارى نداشته باشید تا نفس شما را مشغول کند. در اوقات بیکارى وسوسه هاى نفس و شیطان به سراغ انسان مى آید و او را به فکر گناه و سپس به خود گناه مى کشاند قال امیرالمؤمنین على(ع): «ان هذه النفس لامارة بالسوء، فمن اهملها، جمحت به الى المآثم؛ براستى و حقیقت که این نفس (انسانى) پیوسته و مرتب به بدى امر مى کند در نتیجه هر کس آن را به خود واگذارد (و به کارى نگمارد) نفس او را به سمت گناهان مى کشاند»، (الغرر والدرر، باب النفس به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادت پرور، ج 1، ص 544، ح 4).
10- روزه گرفتن: روزه گرفتن قواى حیوانى و شهوانى انسان را تضعیف مى کند اگر قواى شهوانى ضعیف گشت قهرا فکر گناه هم کم رنگ مى شود. عن ابى جعفر(ع) قال: «اذا شبع البطن طغى؛ هرگاه شکم پر شود طغیان مى کند، (المحجة البیضاء، ملا محسن فیض کاشانى، ج 5، ص 150). مفهومش این است اگر شکم بر نشود طغیان نمى کند و بهترین قسم جوع و گرسنگى همان روزه گرفتن است. تذکر این نکته بسیار ضرورى است که اولاً: روزه نباید براى بدن ضررى داشته باشد وگرنه شرعا حرام است. ثانیا: براى کارهاى روزمره مخل نباشد. ثالثا: اگر نه مضر بود ونه مخل فقط روزهاى دوشنبه و پنج شنبه باشد نه بیشتر ولى در هر صورت اگر براى روزه گرفتن عذرى است مورد بعدى یعنى ورزش دو برابر شود.
11- ورزش: هر روز ورزش لازم است البته آن ورزش هایى باشد که براى بدن ضررى ندارد مثل نرم دویدن و نرم طناب زدن و انجام حرکت هاى کششى و اگر براى روزه گرفتن عذرى هست زمان ورزشى دوبرابر شود مثلاً از بیست دقیقه به چهل دقیقه افزایش یابد.
12- یاد مرگ: این یکى دیگر از چیزهاى بسیار مفید است که فکر گناه را یا از بین مى برد و یا کم مى کند که این به شدت و ضعف فرو رفتن در فکر مرگ بستگى دارد اگر انسان با این واقعیت انس بگیرد و مردن را باور دل سازد نقشى سازنده و بالا برنده دارد. قال امیرالمؤمنین على(ع): «اذکروا هادم اللذات و منغض الشهوات و داعى الشتات؛ یاد کنید (مرگ را) درهم کوبنده لذات را و تیره و تلخ کننده شهوات را و دعوت کننده جدایى ها را»، (الغرر والدرر، باب الموت، به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادت پرور، ج 2، ص 159). یاد مرگ دل را از تعلق به شهوات جدا مى سازد و انسان را از گناه و فکر گناه باز مى دارد آنچه که بسیار مهم است این است که اولاً این فکر هر روز و مستدام باشد اگر شبانه روزى نیم ساعت باشد کافى است ثانیا در مکان خلوتى باشد مخصوصا اگر آن مکان خلوت خود محیط قبرستان باشد به هر گونه که این فکر در مرگ با جان عجین شود و باور دل گردد بسیار مطلوب است مثلاً یکى از کیفیت هاى فکر در مرگ را یکى از بزرگان چنین مى فرمود: تمام خاطرات تلخ و شیرین گذشته را در حد امکان مثل یک فیلم از ذهن بگذراند و به خود بباوراند که همه اینها گذشت و چند روز باقى مانده عمر هم مى گذرد لحظات جان دادن، وقتى که خویشان و نزدیکان را رها مى سازد و از تمام تلخ و شیرینى ها وداع مى کند و… همه و همه را به خوبى تأمل کند تا دل بلرزد و چشم بگرید. سخن آخر این است که این دستورات وقتى نتیجه مى بخشد که هر چه دقیق تر به آن عمل شود زمان نتیجه آن بستگى به شرایط و خصوصیات افراد دارد، ازاین رو پى گیر زمان نتیجه نباید بود فقط هم و غمّ صرف عمل به دستورات شود.
کتب زیر سفارش مى شود: 1- نردبان آسمان (دروس اخلاق حضرت آیت الله بهاءالدینى)، تدوین و ویرایش: اکبر اسدى
2- سلوک معنوى، تدوین و ویرایش: آقاى اکبر اسدى
3- خودشناسى براى خودسازى، محمد تقى مصباح یزدى معناى مطالعه این کتب عمل کردن به آن از آغاز تا پایان نیست بلکه براى عمل به دستورالعمل هاى اخلاقى ترتیبى لازم است که باید با علماى بزرگ اخلاق یا همین نهاد نمایندگى مشورت شود.
نکته مهم این است که در راه بندگى خدا نباید بیش از حد معمول به خود فشار وارد آورد بلکه باید حریم واجبات و محرمات را رعایت نمود و مستحبات را بنا به گفته روایات در هنگام سرحال بودن و نشاط انجام داد و بیشتر به کیفیت عبادات و اخلاص و توجه و حضور در آنها اهمیت داد تا کمیت و مقدار آنها.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد