خانه » همه » مذهبی » محبوس الدعا

محبوس الدعا


محبوس الدعا

۱۳۹۲/۰۵/۳۱


۶۱۵ بازدید

سلام محبوس الدعا چه کسی است و چه گناهانی باعث محبوس الدعا شدن می شود؟آیا نعمتی که از دست رفته برمیگردد؟اگر دلیل از دست دادن نعمت چشم زخم باشد چه؟از کجا باید فهمید دلیل از دست دادن نعمت چیست؟


الف ) در روایات، گناه را موجب حبس دعا شمرده اند ودر روایتی که در ذیل آمده است ، سبب بعضی از عذابها آمده است : درتفسیر جامع، ج 5، ص: 272 آمده است ، ابن بابویه بسند خود از حضرت امام زین العابدین علیه السّلام روایت کرده فرمود:
–        گناهانى که تغییر نعمت میدهد:   ظلم بر مردم و ترک عادت در خیرات و کفران نعمت و ترک شکر است زیرا خداوند میفرماید «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» (آیه 12 سوره رعد) و قتل نفس محترم موجب ندامت و پشیمانى میگردد چنانچه در قصه هابیل و قابیل میفرماید:   «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ» و ترک صله رحم و مسامحه در اداى نماز واجب تا وقتى که فوت شود و غفلت در وصیت در رد مظالم و منع زکوة است تا مرگ فرا رسد و زبان از حرکت باز بماند
–          اما گناهانى که موجب نزول عذاب میشود:   معصیت و گناه شخص دانا است و ظلم و تعدى و استهزاء و تمسخر مردم
است، ترک دادرسى و معاونت مظلوم و ضایع نمودن امر بمعروف و نهى از منکر .
–        و گناهانى که باعث میشود روزى و قسمت شخص از او دور شوند : تظاهر بفقر و خفتن بین نماز مغرب و عشا و خواب ماندن در وقت طلوع فجر و نماز صبح و استخفاف بنعمت و شکایت از خداوند است.
–          و گناهانى که پرده ها را پاره میکند شرب مسکر و قمار کردن و مقلدى و مسخرگى نمودن و عیب جوئى از مردم و همنشینى با اهل معصیت و شک و تهمت است
–        واما گناهانی که موجبات تسلط دشمنان میشود:تجاهربفسق و ظلم علنى کردن و مباح دانستن معصیت و پیروى از مردم شرور و اهل معصیت
–        واما گناهانی که عمر را کوتاه می کند: قطع رحم و قسم دروغ خوردن و زنا کردن و سد راه مسلمین شدن و بخلاف ادعاى پیشوائى کردن عمر را کوتاه میکنند.
–        گناهانی که باعث ناامیدى و قطع امید از خدا میشود: یاس از رحمت خدا و اعتماد بغیر خدا داشتن و تکذیب وعده هاى پروردگار.
–          گناهانى که باعث تاریکى میشود:   بسحر و کهانت عمل کردن و بنجوم و منجم عقیده داشتن وعده خدا را تکذیب نمودن است.
–          گناهانى که موجب پرده درى و بى آبروئى است قرض کردن بقصد ندادن و اسراف در هزینه هاى بیجا و باطل و سختى بر اهل و عیال و ارحام و بدخلقى و کم صبرى و اهانت کردن باهل دین و تنبلى و کسالت
–        و ارتکاب این اعمال سبب رد شدن دعا میشود : آرزوهاى بد و خلاف شرع کردن و با برادران دینى نفاق داشتن و ترک تقرب بسوى خدا و تأخیر در اداء نمازها در اول وقت و فحاشى نمودن
–        اما گناهانى که باران را حبس میکند و نزولش را محدود و معوق مینماید: جور و ستم حکام و قضات و شهادت دروغ و کتمان شهادت و منع زکوة و خوددارى از قرض دادن و بر فقراء و محتاجین رحم نکردن و یتیم را آزردن و فحاشى نمودن وسائل را در شب محروم و رد کردن است.
 
ب ) در پاسخ به این سؤال که آیا نعمتی که از دست رفته بر می گردد؟  باید گفت که اگر آن نعمت ،در اثر گناه، از دست رفته باشد ، وشخص توبه کند ممکن است که در اثر توبه تدارک شود به مطالب زیر توجه کنید: اثر گناه دو نوع است ، یکی اثر تکلیفی ودیگری اثر وضعی ،توبه نصوح باعث می شود که گناه وعقوبت آن برداشته شود وشخص تائب دراثر گناهی که کرده عذاب نبیند.ولی اثر وضعی آن ،باقی می ماند که خواهد آمد؛ اصولا مجازات بر سه گونه است:
1. مجازات قراردادی (تنبیه و عبرت)
2. مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد (مکافات دنیوی)
3. مجازاتی که تجسم خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست (عذاب اخروی)
نوع اول:مجازات همان کیفرها و مقررات جزایی است که در جوامع بشری به وسیله تقنین الهی یا غیرالهی وضع گردیده است. فایده این گونه مجازات ها دو چیز است: یکی جلوگیری از تکرار جرم وبه وسیله خود مجرم یا دیگران از طریق رعبی که کیفر دادن ایجاد می کند و به همین جهت می توان این نوع مجازات را تنبیه نامید. فایده دیگر تشفی و تسلی خاطر ستمدیده است و این در مواردی است که از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد.
نوع دوم: کیفرهایی است که رابطه علی و معلولی با جرم دارند، یعنی کیفر معلول جرم و نتیجه طبیعی آن است. این کیفرها را «مکافات عمل» یا «اثر وضعی گناه» می نامند. بسیاری از گناهان اثرات وضعی ناگواری در همین جهان برای گناهکار در پی دارد. مثلا شراب خواری علاوه بر زیان های اجتماعی، صدمات زیادی بر روان و جسم شراب خوار وارد می سازد. شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلب شرائین و ناراحتی های کبدی می گردد. منظور از اثر وضعی همان اثر ذاتی است که با جرم و گناه پیوند ناگسستنی دارد و از ان جدا نمی گردد. مثلا اثر وضعی و ذاتی نوشیدن سم خطرناک، مردن است و مردن معلول این علت است و در نظام علت و معلول جهان هر چیزی موقعیت خاصی دارد و ممکن نیست علت واقعی، معلول واقعی را به دنبال خود نیاورد. هر چند دنیا محل کشت و آخرت فصل درو است ولی گاهی برخی از اعمال در همین دنیا، نتایج خود را نشان می دهد. این دریافت ثمره عمل و درو کردن کشته نوعی جزای الهی است ولی جزای کامل نیست چون محاسبه دقیق و مجازات کامل در آخرت انجام می گیرد. دنیا خانه عمل است و احیانا جزا هم در آن داده می شود ولی آخرت صددرصد خانه جزا و حساب است، در آنجا مجالی برای عمل نیست.
کارهایی که مربوط به مخلوق خدا است، خواه نیکی و احسان باشد یا بدی و آزار به مردم، غالبا در همین دنیا پاداش و کیفری دارد بی آن که چیزی از جزای اخروی آنها کم گردد. مثلا بدی کردن با پدر و مادر، در همین جهان کیفر دارد به ویژه اگر این بدی کشتن آنها باشد. حتی اگر پدر و مادر انسان کافر یا فاسق هم باشند باز هم بدی نسبت به آنها بدون عکس العمل نمی ماند. منتصر عباسی پدرش متوکل را که از پلیدترین خلفای عباسی بود کشت ولی پس از مدت کوتاهی خود نیز کشته شد. با این که متوکل در مجالس انس و عیش خود علی(علیه السلام) را مسخره می کرد و دلقک های او تقلید علی(ع) را کرده و مسخرگی می کردند و در اشعار خویش به او اهانت می کردند. زمانی که منتصر شنید پدرش حضرت فاطمه( علیها السلام) را دشنام می دهد از بزرگی پرسید مجازاتش چیست؟ او گفت: قتلش واجب است ولی بدان هر کس پدرش را بکشد عمرش کوتاه خواهد شد. منتصر گفت: من باکی ندارم در راه اطاعت خداوند عمرم کوتاه گردد. پدرش را کشت و پس از وی، هفت ماه بیشتر زنده نماند (سفینه البحار، مرحوم شیخ عباس قمی، ماده «وکل»)
نوع سوم از مجازات: مجازات های جهان دیگر است که رابطه تکوینی قوی تر با گناهان دارند. رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علت و معلول است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه عینیت و اتحاد حکمفرماست. یعنی آن چه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم عمل خود آنها است. یعنی آن چه به آدمی در آن جهان می رسد، چه نعمت های بهشتی و چه عذاب دوزخی، همان چیزهایی است که آدمی خودش آماده و مهیا ساخته است. مجازات آخرت، تجسم یافتن عمل است. نعمت و عذاب آن جا همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود تجسم و مثل پیدا می کند. تلاوت قرآن صورتی زیبا می شود و در کنار انسان قرار می گیرد. غیبت و رنجاندن مردم به صورت خورش سگان جهنم در می آید.
 
ج) اگر دلیل از دست دادن نعمت، چشم زخم باشد ؟ گاهی چشم زخم نیز موجب از دست دادن نعمتی می شود ولی گاهی قابل برگشت نیست ! مثلا اگر کسی در اثر چشم زخم، تب کند ، قابل برگشت است ولی اگر مثلا فوت کند قابل برگشت نیست ،لذا سعی کنید همیشه با دادن صدقات وتوسل به اهل بیت علیهم السلام جلوی چشم زخم را بگیرید!
 
د) تشخیص اینکه سلب این نعمت در اثر چیست ؟ گاهی مشکل است ، لذا در موارد مشکل به همه آنچه که موجب برگشت نعمت ممکن است بیانجامد عمل کنید مانند اینکه توبه کنید وصدقه بدهید و…

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد