۱۳۹۸/۱۱/۲۲
–
۱۱۴۵ بازدید
سلام اگه قبول نداریدخسف بیداءروایات همان جریان طبس بوده آیاقبول دارید جریان طبس یوم الله بوده؟
خسف در بیداء یقینا در منطقه حجاز و نزدیک شهر مدینه روی می دهد ؛ هر چند احتمال وقوع خسف های دیگر در سایر مناطق وجود دارد. «خسف» فرورفتن در زمین و زیر آوار ماندن به وسیلة زلزله، سیل، طوفان، بمباران و بالا آمدن آب دریا است.[1] اما آنچه مربوط به قبل از ظهور است فرو رفتن در زمین در نزدیک شهر مدینه است. در واقع «بیداء» نام سرزمینی میان مکه و مدینه است.[2] و «وادی است چهار فرسخ دورازمدینه درمسیر مکه و مدینه.»[3]امّا از روایات چنین برداشت میشود که:
«مقصود از «خسف بیداء» آن است که لشکر سفیانی پس از قتل و غارت درمدینه در تعقیب حضرت مهدی(عج)به سوی مکه حرکت میکنند و چون به سر زمین «بیداء» برسند در آنجا همه لشکر، به جز دو نفر یا سه نفر، دچار «خسف» خواهند شد و در زمین فرو خواهند رفت.
«خسف بیداء» در وقتی واقع میشود که حضرت ظهور کرده و آغاز به قیام ننموده است. بنا به روایت حذیفه یمانی، نخستین لشکری که سفیانی به جانب مدینه گسیل داشته پس از مدتی به جانب شام حرکت میکنند و لشکریان حق، آن ها را از دم تیغ میگذرانند. سفیانی در پی این شکست لشکر دومی به مدینه اعزام می کند که آن ها سه روز مدینه را مورد تجاوز و غارت قرار داده و آن گاه مدینه را به قصد مکه ترک میکنند و در بیابان «بیداء» میان مکه و مدینه به فرمان خداوند, با وارد آمدن ضربتی بوسیله جبرئیل بر زمین، همه در کام زمین فرو می روند.[4]در حدیث دیگر آمده که در همین مقطع، نفس زکیه در مسجد الحرام کشته میشود و حضرت مهدی (عج) به سوی مکه حرکت میکند، تا قیام جهانی خود را آغاز کند، بانگ جبرئیل برای نابود کردن سپاه سفیانی در فضای سرزمین بیداء طنین انداز میشود. امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرموده است: سپاه سفیانی در سرزمین «بیداء» فرود میآیند، سپس منادی آسمان بانگ میزند: ای سرزمین «بیداء» این جمعیت را نابود ساز. آن گاه همگی در کام زمین فرو میروند.[5]امام علی ـ علیه السّلام ـ نیز فرمودهاند: لشکر سفیانی وقتی در طلب آنهایی که از مدینه به طرف مکه بیرون رفته اند، در «بیداء» فرودمیایند زمین آن ها را در خود فرو میبرد. و این است معنای فرمودة خدا «و اگر ببینی، آن گاه که فریادشان بلندمی شوداما نمی توانندفرارکنند و از مکانی نزدیک گرفتارشان سازند [6]در این آیه «گرفته شوند، از مکانی نزدیک» یعنی از زیرپاهای خود، و از آن لشکر مردی برای یافتن ناقه خود بیرون میرود و وقتی بر میگردد کسی را نمییابد و اوست که خبر میدهد که آنان در زمین فرو رفتهاند.[7]روشن است که «خسف بیداء» به علت زلزله و زمین لرزه و رخدادهای طبیعی نیست. بلکه عذاب و انتقامی از لشکر سفیانی است که به ارادة خداوند صورت میگیرد. قرآن فرموده: «فرمان او، این است وقتی که بخواهد به چیزی بگوید: باش، او موجود میشود.»[8]این خسف، ناگهانی اتفاق میافتد و لشکر سفیانی را زمین در اعماق خود فرو میبرد. در روایتی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ چنین آمده است:آقای ما، قائم، پشت خود را به کعبه تکیه میدهد… سپس مردی که صورتش به طرف پشت سربرگشته، به طرف قائم میآید و در مقابل او میایستد و میگوید:
مولای من، مژده آوردهام، فرشتهای از فرشتگان به من فرمان داد که شما را ملاقات کنم و به هلاک لشکر سفیانی در بیداء بشارت دهم. قائم به وی میگوید: داستان خود و داستان برادرت را بیان نما. آن مرد گوید: من و برادرم در لشکر سفیانی بودیم، دنیا را از دمشق تا بغداد ویران کردیم و آن را صاف نمودیم. کوفه و مدینه را خراب کردیم و منبر را شکستیم، چهارپایان در مسجد رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ سرگین انداختند از آنجا بیرون آمدیم. خواستیم که خانة خدا را ویران نموده و اهل آن را به قتل رسانیم، وقتی که به بیداء رسیدیم در آنجا فرود آمدیم. در این هنگام بود که منادی بانگ برکشید: ای بیداء این گروه ستمکار را در خود فرو ببر. زمین باز شد و همة لشکر را در خود فرو برد. سوگند به خدا که در روی زمین حتی افسار شتری باقی نماند، جز من و برادرم. در این وقت فرشتهای به صورت ما زد، که صورت ما (چنان که میبینید) به پشت سرمان برگشت و به برادر من گفت: وای بر تو! به سوی سفیانی ملعون در دمشق برو و او را به ظهور مهدی آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ انذار ده و به وی اطلاع بده که خدای تعالی سپاهش را در «بیداء» نابود ساخته است. به من گفت: ای بشیر، خودرا در مکه، به مهدی (عج) برسان. وی را به نابودی ستمگران بشارت ده و بر دست او توبه کن، چرا که او توبة تو را میپذیرد.
سپس قائم دست خود را به روی او میکشد و او را به همان صورت طبیعی در میآورد، وی نیز با آن حضرت بیعت نموده و به همراهی او درخواهد آمد.»[9] پی نوشت ها:
[1] . کریمشاهی بیدگلی، حسین، فرهنگ موعود، انتشارات ناصر، 1377، ص 88.
[2] . قمی، عباس، منتهی الامال، انتشارات فراروی، 1381، ص 1317، ف 7، ب 14.
[3] . خراسانی، جواد، مهدی منتظر، بنیاد پژوهش های علمی فرهنگی نور الاصفیاء، ص 242.
[4] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 52. ص 186.
[5] . همان، ص 235.
[6] . سبأ/51.
[7] . مجلسی، محمد باقر، پیشین، ص 238، ب 25، حکومت 105.
[8] . یس/82.
[9] . الیزدی الحایری، علی، الزام الناصب، بیروت، منشورات موسسة الاعلمی للمطبوعات، ج 2، ص 259.
«مقصود از «خسف بیداء» آن است که لشکر سفیانی پس از قتل و غارت درمدینه در تعقیب حضرت مهدی(عج)به سوی مکه حرکت میکنند و چون به سر زمین «بیداء» برسند در آنجا همه لشکر، به جز دو نفر یا سه نفر، دچار «خسف» خواهند شد و در زمین فرو خواهند رفت.
«خسف بیداء» در وقتی واقع میشود که حضرت ظهور کرده و آغاز به قیام ننموده است. بنا به روایت حذیفه یمانی، نخستین لشکری که سفیانی به جانب مدینه گسیل داشته پس از مدتی به جانب شام حرکت میکنند و لشکریان حق، آن ها را از دم تیغ میگذرانند. سفیانی در پی این شکست لشکر دومی به مدینه اعزام می کند که آن ها سه روز مدینه را مورد تجاوز و غارت قرار داده و آن گاه مدینه را به قصد مکه ترک میکنند و در بیابان «بیداء» میان مکه و مدینه به فرمان خداوند, با وارد آمدن ضربتی بوسیله جبرئیل بر زمین، همه در کام زمین فرو می روند.[4]در حدیث دیگر آمده که در همین مقطع، نفس زکیه در مسجد الحرام کشته میشود و حضرت مهدی (عج) به سوی مکه حرکت میکند، تا قیام جهانی خود را آغاز کند، بانگ جبرئیل برای نابود کردن سپاه سفیانی در فضای سرزمین بیداء طنین انداز میشود. امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرموده است: سپاه سفیانی در سرزمین «بیداء» فرود میآیند، سپس منادی آسمان بانگ میزند: ای سرزمین «بیداء» این جمعیت را نابود ساز. آن گاه همگی در کام زمین فرو میروند.[5]امام علی ـ علیه السّلام ـ نیز فرمودهاند: لشکر سفیانی وقتی در طلب آنهایی که از مدینه به طرف مکه بیرون رفته اند، در «بیداء» فرودمیایند زمین آن ها را در خود فرو میبرد. و این است معنای فرمودة خدا «و اگر ببینی، آن گاه که فریادشان بلندمی شوداما نمی توانندفرارکنند و از مکانی نزدیک گرفتارشان سازند [6]در این آیه «گرفته شوند، از مکانی نزدیک» یعنی از زیرپاهای خود، و از آن لشکر مردی برای یافتن ناقه خود بیرون میرود و وقتی بر میگردد کسی را نمییابد و اوست که خبر میدهد که آنان در زمین فرو رفتهاند.[7]روشن است که «خسف بیداء» به علت زلزله و زمین لرزه و رخدادهای طبیعی نیست. بلکه عذاب و انتقامی از لشکر سفیانی است که به ارادة خداوند صورت میگیرد. قرآن فرموده: «فرمان او، این است وقتی که بخواهد به چیزی بگوید: باش، او موجود میشود.»[8]این خسف، ناگهانی اتفاق میافتد و لشکر سفیانی را زمین در اعماق خود فرو میبرد. در روایتی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ چنین آمده است:آقای ما، قائم، پشت خود را به کعبه تکیه میدهد… سپس مردی که صورتش به طرف پشت سربرگشته، به طرف قائم میآید و در مقابل او میایستد و میگوید:
مولای من، مژده آوردهام، فرشتهای از فرشتگان به من فرمان داد که شما را ملاقات کنم و به هلاک لشکر سفیانی در بیداء بشارت دهم. قائم به وی میگوید: داستان خود و داستان برادرت را بیان نما. آن مرد گوید: من و برادرم در لشکر سفیانی بودیم، دنیا را از دمشق تا بغداد ویران کردیم و آن را صاف نمودیم. کوفه و مدینه را خراب کردیم و منبر را شکستیم، چهارپایان در مسجد رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ سرگین انداختند از آنجا بیرون آمدیم. خواستیم که خانة خدا را ویران نموده و اهل آن را به قتل رسانیم، وقتی که به بیداء رسیدیم در آنجا فرود آمدیم. در این هنگام بود که منادی بانگ برکشید: ای بیداء این گروه ستمکار را در خود فرو ببر. زمین باز شد و همة لشکر را در خود فرو برد. سوگند به خدا که در روی زمین حتی افسار شتری باقی نماند، جز من و برادرم. در این وقت فرشتهای به صورت ما زد، که صورت ما (چنان که میبینید) به پشت سرمان برگشت و به برادر من گفت: وای بر تو! به سوی سفیانی ملعون در دمشق برو و او را به ظهور مهدی آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ انذار ده و به وی اطلاع بده که خدای تعالی سپاهش را در «بیداء» نابود ساخته است. به من گفت: ای بشیر، خودرا در مکه، به مهدی (عج) برسان. وی را به نابودی ستمگران بشارت ده و بر دست او توبه کن، چرا که او توبة تو را میپذیرد.
سپس قائم دست خود را به روی او میکشد و او را به همان صورت طبیعی در میآورد، وی نیز با آن حضرت بیعت نموده و به همراهی او درخواهد آمد.»[9] پی نوشت ها:
[1] . کریمشاهی بیدگلی، حسین، فرهنگ موعود، انتشارات ناصر، 1377، ص 88.
[2] . قمی، عباس، منتهی الامال، انتشارات فراروی، 1381، ص 1317، ف 7، ب 14.
[3] . خراسانی، جواد، مهدی منتظر، بنیاد پژوهش های علمی فرهنگی نور الاصفیاء، ص 242.
[4] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 52. ص 186.
[5] . همان، ص 235.
[6] . سبأ/51.
[7] . مجلسی، محمد باقر، پیشین، ص 238، ب 25، حکومت 105.
[8] . یس/82.
[9] . الیزدی الحایری، علی، الزام الناصب، بیروت، منشورات موسسة الاعلمی للمطبوعات، ج 2، ص 259.