عصراسلام: … و دراین برخورد تناقض وار، میکوشد از دربارگی و برای و در خدمتِ نیت بودن، خود را رها کند. و در اینجاست که زبان، خود خواهانه به هیچ ایده ی ِ از پیش، احترام نمیگذارد و تمام تلاش خود را برای خدشه دار و ناخوانا کردن متن که در نهایت به سود متن است می کند. نوعی بازی در سایه روشن که در آن بازی و بازیگر یکی می شوند.
به قول جرج آگامبن، مؤلف در اثر نقشی شبیه ِ هارلکن یا دلقک در کمدیا دلارته را دارد که بند نمایش را دائماً شل و سفت می کند.از همین جا مشخص می شود که متن سراسر با تناقضی خود خواسته رو به رو است ؛ تناقضی که از دلِ سوء تفاهمی سازش ناپذیر بیرون می آید که هرگونه تلاش جهت رفع این اضطراب و تنش در اثر ، از همان ابتدا شکستی محتوم به حساب میآید. بنابراین مخاطب که جزئی از متن و یا خودِ متن است با دریایی از دریافت هایی که روی هم میلغزند و همدیگر را گاهی رد و گاهی تأیید می کنند مواجه است و با دامن زدن به تنشها، تبایینها و تقابلها نه تنها تکلیف خود را با مؤلف، متن و خود که تثلیثی از خیانت هستند روشن نمیکند، بلکه بقایای خود را از دل ِ همین ویرانی یه خیانت می جوید.
پدر، پسر و روح القدسی که با حلول در هم در بزنگاه حضور، هم هستند و هم نیستند، هم هویت جداگانهای دارند و هم ندارند و دراین پروسهیِ اعتماد و خیانت وآبادی و ویرانی به شکل بیمارگونهای مؤلف و متن و مخاطب تبدیل به تنها تجربهی زیستهی حضور می شوندو در واقع هر سه در دریایِ بی شمار دریافتها، خود را غرق در تراکم شمار فراوانی از خیانتها می کنند؛ بازی ای که در آن برای پیروزی تن به شکستی ادبی باید داد، شکستی که تنها هدفش چیزی جز خودش نیست؛ نمایشی که در آن نه تنها با یک مرگ، بلکه هزاران هزار مرگ ِ خود خواسته پیوند می خوریم، و تنها دفاع ما، دفاع با صلابت از میرایی خود است و این «شدن» همان غیابی ست که در بزنگاه حضور اتفاق میافتد.
مارسل دوشام برای بیان این نوع ساحت حضور و رابطه با چیزها، از اصطلاح «بینهایت ناچیز» استفاده می کند. صدا یا موسیقی ای که شلوار مخمل یا جیر هنگام بلند شدن تولید می کند بی نهایت ناچیز است. تفسیر کنندگان این اصطلاح اعتقاد دارند که ناچیز زمانی رُخ می دهد که چیزی به غیر خود تبدیل شود، بدون آنکه امکان این را داشته باشیم که بتوانیم آن چیز را از غیر خودش تشخیص دهیم. یعنی آنقدر سرعت تغییر زیاد و در عین حال ریز و باریک و ناچیز است که متوجه تفاوت بین همان چیز با غیر خودش نمی شویم: ناچیز بودن فاصله بین سایه و اصل آن؛ فاصلهی بین بخار و چسبندگی آن روی شیشه؛ فاصلهی بین آینه و تصویر انعکاس یافته در آن. زیبایی شناسی نظام شوِشی در شعر پست مدرن همین ژستهایی هستند که از زیر نگاه ما سُر میخورند و گاهی به ما می رسند و گاهی نمی رسند و در این بازی رسیدنها و نرسیدنها، بازی، خودِمتن میشود و متن، خودِبازی.
نویسنده: محسن مزخوری
علوم و فنون ادبی