۱۳۹۲/۱۰/۳۰
–
۴۰۳۸ بازدید
در قرآن کریم آمده است برای همه چیز جفتی آفریده شده است اما هم اکنون با پیشرفت علم ۱۵۰۰ گونه موجود زنده کشف شده است از جمله حلزون که تک جنسیتی اند،که با این شبهه قرآن را نقض میشود؟
در زبان عربی، زوج منحصرا به معنی نر و ماده نیست؛ بلکه نر و ماده، یکی از مصادق زوج هستند؛ یعنی واژه ی زوج، معنایی اعمّ از نر و ماده دارد.
1ـ بحث لغوی
لغوی بزرگ ، جناب راغب اصفهانی ذیل واژه ی زوج فرموده اند:
« زوج به هر یک از دو همسر مرد و زن (نرینه و مادینه) و در حیوانات که با هم جفت هستند و آمیزش جنسى نموده اند، گفته مى شود و همچنین به هر دو جفتى، چه در مزاوجت و یا در غیر آن، مثل جفت کفش و نعلین و نیز به هر دو چیزى که با یکدیگر شبیه یا همانند باشند، خواه شباهتى یکسان و یا ناهمسان باشد باز هم آنها را زوج گویند. خداى تعالى فرماید:« فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثى »(قیامت:39) ؛ فرمود: « وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ » (بقره:35)
جمع زوج ، أَزْوَاج است. در آیه فرمود: « هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ »(ی:56) و فرمود: « احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ»(صافّات:22) ؛ در این آیه ، أزواجهم یعنى یاران و کسانى که در کردار و رفتار از ستمگران پیروى مى کردند (که در دوزخ هم با هم قرینند). و فرمود: « إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ » (حجر:88) یعنى: کسانى که همسان و همگِنان و اقران آنهایند.
و آیات: (سُبْحانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ- 36/ یس) و (وَ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ- 49/ ذاریات) آگاهى و هشدارى بر این امر است که اشیاء تمامشان از جوهر و عرض و مادّه و صورت ترکیب شده اند؛ و این که هر چیز مصنوع ، از قاعده ترکیب ، عارى و مستثنى نیست. هر مصنوعى به ناچار، اقتضاء صانعى و سازنده اى دارد و این امر خود تنبیهى است براى این که خداى تعالى فرد است (چون از حکم مصنوع خارج است).
و آیه: (خَلَقْنا زَوْجَیْنِ – 49/ ذاریات) این آیه روشن کرده است که هر چه در عالم است، زوج است از جهت این که براى آن چیز، یا ضدّى یا چیزى شبیه به آن، یا چیزى در ترکیب آن هست و بلکه به هیچ وجه از ترکیب و مرکّب بودن جدا نیست. در آیه اخیر: زوجین را از این جهت بیان کرد تا اشاره ای باشد بر این که: شىء ، هر چند ضد و مثل و شبیهى نداشته باشد امّا از ترکیب جوهر و عرض ناگزیر و جدا نشدنى است و آن زوجین است.
در آیه: (أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّى- 53/ طه) یعنى: انواعى از گیاهان همسان و شبیه و همجنس.
آیه: (مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ – 7/ شعراء) و (ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ- 43/ انعام) یعنى: اصناف و گونه هایى.
و آیه: (وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً- 7/ واقعه) (یعنی شما سه گروه بودید : 1- اصحاب المیمنة 2ـ اصحاب المشئمة 3ـ السّابقون السّابقون)
و این یاران سه گانه کسانى هستند که بعدا تفسیرشان کرده است که: (وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ- 7/ تکویر) گفته اند معناى این آیه اینست که هر دنباله رو و پیروى به جلوداران خویش در بهشت و دوزخ نزدیک مى شوند ؛ مثل: (احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ- 22/ صافّات) گفته شده یعنى ارواح با اجسادشان قرین مى شوند بر حسب آنچه که در سخن خداى تعالى است و در یکى از دو تفسیر آیه: (یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً- 27/ فجر) خبر داده است یعنى به صاحبت برگرد. و نیز گفته اند: نفوس و ارواح ، با اعمالشان قرین مى شوند، چنان که در آیه: (یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ- 30/ آل عمران). و در آیه: (وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ – 54/ دخان) یعنى با آنها قرینشان کردیم. »
خلاصه سخن جناب راغب آن است که در لغت عرب ، هر دو چیزی را که نوعی تقابل و در عین حال نزدیکی و قرابت با هم داشته باشند ، زوج گویند. مثلا هر لنگه ی کفش ، زوج لنگه ی دیگر می باشد. آسمان و زمین را زوجین گویند. روح و بدن را زوجین گویند. جوهر و عرض و نیز مادّه و صورت و وجود و ماهیّت و ظاهر و باطن اشیاء را زوجین گویند. لذا زوجیّت صرفاً در امر تولید مثل نیست.
طبق این کلام جناب راغب ، اساساً در عالم مادّه ، هیچ موجودی نیست مگر اینکه دارای زوج می باشد. چون هر جوهری با عرضی است ؛ و هیچ عرضی نیز بدون جوهر نمی تواند باشد. همچنین هیچ موجود مادّی نیست مگر اینکه از ترکیب و ازدواج مادّه و صورت پدید آمده است. ایضاً هیچ موجود مادّی نیست مگر اینکه باطنی در ملکوت دارد ؛ « فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ـــ پس منزّه است خداوندى که ملکوت هر چیزی در دست اوست؛ و شما را به سوى او بازمى گردانند»(یس:83).
افزون بر اینها ، بسیاری از موجودات ، ضدّ و مثل و نر و ماده و امثال آن نیز دارند. لذا گاه در یک موجود مادّی ، چندین گونه زوجیّت ، جمع شده است.
2ـ بحث تفسیری
خداوند در سوره ی الذاریات آیه ی 49 فرمود: « وَ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ــــ و از هر چیزى دو زوج آفریدیم، امید که شما عبرت گیرید.»
علّامه طباطبایی در تفسیر این آیه فرموده اند: « کلمه ی « زوجین » به معناى هر دو چیزى است که مقابل هم باشند ؛ یکى فاعل و مؤثر باشد و دیگرى منفعل و متأثر. از آنکه فاعل است عملى سر زند ، و بر آنکه منفعل است واقع شود ، مانند زن و شوهر. بعضى گفته اند: این کلمه به معناى مطلق هر دو چیز متقابل است، مانند زن و شوهر، زمین و آسمان، شب و روز، خشکى و دریا، و انس و جنّ. و بعضى گفته اند: اصلاً این کلمه به معناى زن و شوهر است نه به معناى دو چیز متقابل.»
امّا در قرآن کریم ، بدون هیچ شکّی این واژه به نحو عامّ به کار رفته و شامل هر دو امر متقابل از حیث فاعل و قابل بودن می شود. لذا خداوند متعال این واژه را در مورد غیر انسان و غیر حیوان نیز به کار برده و فرموده است: « و الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ ـــــ و زمین را گستردیم و در آن کوه هاى استوار افکندیم و در آن از هر نوع زوج خرّم رویاندیم » (ق:7 ).
پس طبق آنچه گفته شد ، تمام امور عالم مادّه به صورت زوج می باشند ؛ البته زوج به معنی مقابل داشتن ؛ یا به تعبیری زوج به این معنی که هر موجودی یا فاعل و مؤثّر است یا قابل و متأثّر ، و این دو ، عقلاً باهم می باشند و محال است یکی بدون دیگری موجود شود. چرا که فاعل و قابل و مؤثّر و متأثّر ، از امور متضائف می باشند که وجود یکی از آنها مستلزم وجود دیگری نیز خواهد بود ؛ مانند بالا و پایین ، چپ و راست ، ضارب و مضروب ، دهنده و گیرنده ، علّت و معلول ، محبّ و محبوب و … که اگر یک طرف این دو زوج موجود شوند ، طرف دیگر محال است موجود نشود.
البته دقّت شود ، که مرد و زن یا نر و ماده ، زوج یکدیگر نیستند تا گفته شود که از وجود مرد یا جنس نر ، وجود زن یا جنس مؤنث لازم نمی آید. آن دو چیزی که حقیقتاً زوج می باشند ، زن به معنی همسر و مرد به معنی شوهر است. لذا محال است کسی شوهر باشد ولی همسر نداشته باشد ؛ کما اینکه محال است زنی همسر باشد ولی شوهر نداشته باشد.
پس اگر مرد و زن یا مذکّر و مؤنّث را زوجین می نامند ، از باب مجاز و به حسب وضعیّت بعدی آنهاست که با یکدیگر پیوند زناشویی برقرار می کنند. همچنین اگر آسمان و زمین را زوج می گویند ، به حسب آن است که یکی بالا و دیگری پایین می باشد. همچنین دو گیاه نر و ماده وقتی زوج خواهند بود که بین گرده های آنها لقاح حاصل شود ؛ و الّا هر کدام موجودی خواهد بود بی ربط به دیگری. امّا بین شب و روز و خشکی و دریا و جنّ و انس ، رابطه ی زوجیّتی وجود ندارد ؛ چرا که رابطه ی دهندگی و گیرندگی بین آنها موجود نیست.
با توجّه به این بیان ، عرض می شود که یک زن و مرد یا نر و ماده حقیقتاً زوج یکدیگر محسوب نمی شوند ، حتّی بعد از ازدواج نیز از جهت زن و مرد بودن ، زوج یکدیگر نمی شوند ، بلکه عنوان شوهری و همسری است که زوجیّت حقیقی دارند و زن و مرد به عرض شوهری و همسری ، زوجین خوانده می شوند ؛ البته کلّی زن و کلّی مرد را می توان زوج دانست ؛ لکن شخص مرد و شخص زن را نه. مشابه این مساله در رابطه ی بین پدر و فرزندی نیز وجود دارد ؛ یعنی از وجود فرزند وجود پدر لازم می آید ؛ چون فرزند بدون پدر معنی ندارد ؛ البته به بیان دقیقتر ، پدری و فرزندی ، هستند که زوجیّت حقیقی دارند و با وجود یکی ، وجود دیگری نیز لازم می آید ؛ چون پدری وقتی پدری است که فرزندی نیز موجود باشد ؛ کما اینکه فرزندی وقتی معنا دارد که پدری (پدر بودن) موجود باشد. پس پدر و فرزند نیز به عرض پدری و فرزندی ، دو موجود متضائف (باهم ) خوانده می شود ؛ کما اینکه حسن و پدرش علی نیز با واسطه ی پدر و فرزند ، متضائف خواهند بود. لذا علّامه طباطبایی در بدایة الحکمة مرحله ششم ، فصل 11 فرمودند: « بدان که مضاف گاه به خود اضافه اطلاق می شود ، مانند پدری و فرزندی ؛ و این قسم را مضاف حقیقی گویند ؛ و گاه نیز اطلاق می شود به معروض اضافه مانند پدر و فرزند ؛ که آن را مضاف مشهوری گویند.»
ــ اشکال
در اینجا ممکن است اشکال شود که طبق آیه ی قرآن کریم ، خداوند متعال همه چیز را بالفعل زوج آفریده است ؛ و همه چیز شامل تک تک موجودات می شود ؛ پس اگر ما زن و مرد یا نر و ماده را زوج ندانیم ، در آن صورت کلّیّت آیه ی قرآن کریم زیر سوال می رود.
پاسخ:
اینکه برخی زوجیّت را در آیه ی مورد بحث به معنی نر و ماده گرفته اند ، اساساً تفسیر شخصی خود آنهاست و ربطی به قرآن کریم ندارد. ما شواهد فراوانی داریم که چنان تفسیری از آیه ی مورد بحث ، نادرست می باشد ؛ که به برخی از آنها اشاره می کنیم.
1ـ گیاهان فراوانی وجود دارند که تک جنسی می باشند و دارای دو جنس نر و ماده نیستند ؛ بخصوص گیاهان بدون گل و گرده. این معنا در زمان نزول قرآن، جزء بدیهیّات عرب بوده است؛ یعنی اعراب در زمان نزول قرآن، می دانستند که برخی گیاهان، دو جنسی و برخی گیاهان، تک جنسی اند.
2ـ حیواناتی وجود دارند که باکره زا می باشند و هر کدام از آنها ، خودش هم نر است هم ماده. این مطلب هم از کشفیّات جدید نیست؛ بلکه از قدیم الایّام بشر این گونه موجودات را می شناسد.
3ـ تک سلولی ها نیز نر و ماده ندارند ؛ و از طریق تقسیم سلولی زاد و ولد می کنند.
البته در تمام باکره زاها، در حدّ تقسیم ژنی، باز دو عامل در کارند.
پس با توجّه به این شواهد نمی توان گفت که منظور خداوند متعال از زوجیّت موجودات ، همان نر و ماده بودن آنهاست ؛ بخصوص که اعراب صدر اسلام به خوبی می دانستند که تنها برخی از گیاهان نر و ماده دارند و همه ی آنها چنین نمی باشند.
از این گذشته اگر هر نری ، زوج هر ماده ای محسوب شود ، در آن صورت لازم می آید که یک نر ، زوج تمام ماده ها باشد و بالعکس ؛ در حالی که دوگانگی در زوجیّت ملحوظ می باشد.
بر این مبنا ما یا باید اعتراف کنیم که هنوز سرّ این گونه آیات برای ما روشن نشده است. یا به نظرات دیگری تن دهیم که برخی از آنها اشاره می شود.
ــ نظریّه ی نخست
مراد از زوج بودن تمام اشیاء ، زوجیّت آنها از نفس و بدن می باشد. یعنی هر موجود مادّی ، از دو حیث مادّی و ملکوتی ترکیب یافته ، که جنبه ی ملکوتی آن ، حالت فاعلی و دهندگی دارد و جنبه ی مادّی آن حالت قابلی و گیرندگی.
امّا شواهد این نظریّه:
1ـ در حکمت متعالیه (مکتب فلسفی ملاصدرا ) با براهین عقلی اثبات شده که هر موجود مادّی ـ از جمادات گرفته تا انسان ـ ، هم دارای جسم مادّی است ، هم دارای نفس مجرّد و غیر مادّی می باشد ؛ و نفس ، جنبه ی بالفعل و فاعلیّت داشته و کمالات را به بدن مادّی افاضه می کند که جنبه ی قابلی دارد.
2ـ براهین حکمت متعالیه با کلام خداوند متعال نیز تأیید می شود که می فرماید: « وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض ــــ و بدین سان ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان مى دادیم » (انعام:75) و فرمود: « أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْ ء ـــــ آیا در ملکوت آسمان ها و زمین و آنچه خدا آفریده ننگریستند » (اعراف:185) و ایضاً فرمود: « فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُون ـــ پس منزه است خدایى که ملکوت هر چیزى به دست اوست و به سوى او بازگردانده مى شوید.» (یس:83)
پس طبق این آیات شریفه ، هر موجودی افزون بر جنبه ی مادّی ، جنبه ی ملکوتی نیز دارد. بنا بر این هر موجودی حالت زوجیّت و ترکیب از مجرّد و مادّی و ملکوت و ملک دارد ؛ که کمالاتش از سوی جنبه ی ملکوتی داده می شود و جنبه ی مادّی آن کمال را دریافت می کند.
3ـ خداوند متعال می فرماید: « یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساءً ــــــ اى مردم! از(مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان کسى که همه ی شما را از یک نفس آفرید؛ و زوج او را(نیز) از او خلق کرد؛ و از آن دو ، مردان و زنان فراوانى منتشر ساخت. » (نساء:1)
در باره ی این آیه تفاسیر متعدّدی وجود دارد ؛ از جمله اینکه گفته اند: منظور از نفس واحده ، حضرت آدم است و مراد از زوج او ، حضرت حوّاست. امّا بنا به تفسیر دیگر ، مراد از نفس واحده ، نفس کلّی انسان است که یکی بیش نیست ؛ و نفوس جزئی انسانها از تعلّق آن نفس کلّی به بدن مادّی آدمیان پدید می آید. لذا مراد از زوج آن نفس واحده ، جسم مادّی است که از ازدواج آن دو ، تمام نرها و ماده ها پدید می آیند و حتّی خود حضرت و آدم و حوّا نیز از ازدواج نفس و جسم پدیدار شده اند.
این تفسیر اخیر ، با تفسیر نخست نیز قابل جمع می باشد ؛ لکن ورود در این بحث ، نیازمند اطلاعات فلسفی فراوانی است که پرداختن به آنها در چنین مقالی ، میسور نیست.
4ـ خداوند متعال می فرماید: « وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ ـــ و آن گاه که نفسها جفت شوند» (التکویر:7 )
در این آیه ی شریفه از پیوستن نفوس به ازواجشان در روز قیامت خبر داده شده است ؛ لکن معلوم نیست که منظور از این ازواج چه موجوداتی هستند. در تفسیر این آیه گفته شده که مراد از ازواج ، همسران اهل بهشت می باشند که در بهشت با آنها قرین می شوند ؛ که برخی از آنها از جنس انسان و برخی دیگر نیز حورالعین می باشند. همچنین اهل جهنّم با شیاطین قرین می شوند. امّا در تفسیر دیگری گفته شده که مراد از این آیه ، پیوند روح و بدن می باشد در عالم آخرت ، چه برای اهل بهشت و چه برای اهل جهنّم.
ــ نظریّه ی دوم
نظر دیگر آن است که مراد از زوجین ، در آیات قرآن کریم ، وجود و ماهیّت می باشند ؛ چرا که تمام مخلوقات ، هم دارای وجودند هم ماهیّت دارند. به تعبیر دیگر ، مخلوقات ، از دو حیث هستی و چیستی ترکیب یافته اند. مثلاً انسان بودن انسان ، که ماهیّت اوست ، غیر از موجودیّت اوست. لذا گفته می شود: انسان وجود دارد ؛ امّا نمی توان گفت: انسان وجود است. حاجی سبزواری فرموده: « أن کل ممکن زوج ترکیبی له ماهیة و وجود. ــــ هر ممکن الوجودی زوجی ترکیبی است که برای او ماهیّتی است و وجودی » (شرح المنظومة ج 2 ، ص64 ، غرر فی أصالة الوجود) و صدر الحکما جناب ملاصدرا فرموده: « کل ممکن زوج ترکیبی لاشتماله على الإمکان و الوجود ـــ هر ممکن الوجودی زوجی ترکیبی است ، به خاطر اشتمالش بر امکان و وجود » ( اسفار اربعة ،ج 7 ،ص232 )
ــ نظریّه ی سوم
نظر سوم نظر خاصّ جناب ملاصدرا است که دقیقتر از نظر قبلی است. آن بزرگوار فرموده است: « کل ممکن زوج ترکیبی عند التحلیل من جهة مطلق الوجود و من جهة کونه فی مرتبة معینة ــــ هر ممکن الوجودی ، در مقام تحلیل ، زوجی ترکیبی است ، از مطلق وجود و از مرتبه ی خاصّش در وجود » ( اسفار اربعة ،ج 2 ،ص320 )
ــ نظریّه ی چهارم
طبق این نظر ، هر ممکن الوجودی ، از دو جزء اعمّ و اخصّ ، تشکیل شده که جزء اعمّ را جنس و جزء اخصّ را فصل می گویند. نیز هر ممکن الوجودی مرکّب است از امکان بالذّات و وجوب بالغیر ، از حالت قابلی و حالت فاعلی ؛ و در وجود مادّی از حالت بالقوّه و حالت بالفعل. کلام زیر از حکیم الهی ، جناب میر داماد ، اشاره به همین نظریّه دارد.
« کلّ ممکن زوج ترکیبى مزدوج الحقیقة من الجنس و الفصل، و ایضا من الماهیّة و الانّیّة، و ایضا من الامکان بحسب سنخ الذات و الوجوب من تلقاء الاستناد الى العلّة الجاعلة، و من مفهوم ما بالقوّة، بحسب طباع الامکان الذاتىّ، و مفهوم ما بالفعل، بحسب الوجوب من تلقاء اقتضاء الفاعل » (القبسات ،ص329 )
حاصل کلام آنکه:
حتّی یک فرد مجرّد نیز از جهات مختلفی حالت زوجیّت دارد. اوّلاً مزدوج است از وجود و ماهیّت. ثانیاً مزدوج است از نفس و بدن. ثالثاً مزدوج است از جنس و فصل. رابعاً مزدوج است از جوهر و عرض. خامساً مزدوج است از حالت بالفعل و حالت القوّه. سادساً مزدوج است از غریزه و فطرت. و … .
1ـ بحث لغوی
لغوی بزرگ ، جناب راغب اصفهانی ذیل واژه ی زوج فرموده اند:
« زوج به هر یک از دو همسر مرد و زن (نرینه و مادینه) و در حیوانات که با هم جفت هستند و آمیزش جنسى نموده اند، گفته مى شود و همچنین به هر دو جفتى، چه در مزاوجت و یا در غیر آن، مثل جفت کفش و نعلین و نیز به هر دو چیزى که با یکدیگر شبیه یا همانند باشند، خواه شباهتى یکسان و یا ناهمسان باشد باز هم آنها را زوج گویند. خداى تعالى فرماید:« فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثى »(قیامت:39) ؛ فرمود: « وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ » (بقره:35)
جمع زوج ، أَزْوَاج است. در آیه فرمود: « هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ »(ی:56) و فرمود: « احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ»(صافّات:22) ؛ در این آیه ، أزواجهم یعنى یاران و کسانى که در کردار و رفتار از ستمگران پیروى مى کردند (که در دوزخ هم با هم قرینند). و فرمود: « إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ » (حجر:88) یعنى: کسانى که همسان و همگِنان و اقران آنهایند.
و آیات: (سُبْحانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ- 36/ یس) و (وَ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ- 49/ ذاریات) آگاهى و هشدارى بر این امر است که اشیاء تمامشان از جوهر و عرض و مادّه و صورت ترکیب شده اند؛ و این که هر چیز مصنوع ، از قاعده ترکیب ، عارى و مستثنى نیست. هر مصنوعى به ناچار، اقتضاء صانعى و سازنده اى دارد و این امر خود تنبیهى است براى این که خداى تعالى فرد است (چون از حکم مصنوع خارج است).
و آیه: (خَلَقْنا زَوْجَیْنِ – 49/ ذاریات) این آیه روشن کرده است که هر چه در عالم است، زوج است از جهت این که براى آن چیز، یا ضدّى یا چیزى شبیه به آن، یا چیزى در ترکیب آن هست و بلکه به هیچ وجه از ترکیب و مرکّب بودن جدا نیست. در آیه اخیر: زوجین را از این جهت بیان کرد تا اشاره ای باشد بر این که: شىء ، هر چند ضد و مثل و شبیهى نداشته باشد امّا از ترکیب جوهر و عرض ناگزیر و جدا نشدنى است و آن زوجین است.
در آیه: (أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتَّى- 53/ طه) یعنى: انواعى از گیاهان همسان و شبیه و همجنس.
آیه: (مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ – 7/ شعراء) و (ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ- 43/ انعام) یعنى: اصناف و گونه هایى.
و آیه: (وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً- 7/ واقعه) (یعنی شما سه گروه بودید : 1- اصحاب المیمنة 2ـ اصحاب المشئمة 3ـ السّابقون السّابقون)
و این یاران سه گانه کسانى هستند که بعدا تفسیرشان کرده است که: (وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ- 7/ تکویر) گفته اند معناى این آیه اینست که هر دنباله رو و پیروى به جلوداران خویش در بهشت و دوزخ نزدیک مى شوند ؛ مثل: (احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ- 22/ صافّات) گفته شده یعنى ارواح با اجسادشان قرین مى شوند بر حسب آنچه که در سخن خداى تعالى است و در یکى از دو تفسیر آیه: (یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً- 27/ فجر) خبر داده است یعنى به صاحبت برگرد. و نیز گفته اند: نفوس و ارواح ، با اعمالشان قرین مى شوند، چنان که در آیه: (یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ- 30/ آل عمران). و در آیه: (وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ – 54/ دخان) یعنى با آنها قرینشان کردیم. »
خلاصه سخن جناب راغب آن است که در لغت عرب ، هر دو چیزی را که نوعی تقابل و در عین حال نزدیکی و قرابت با هم داشته باشند ، زوج گویند. مثلا هر لنگه ی کفش ، زوج لنگه ی دیگر می باشد. آسمان و زمین را زوجین گویند. روح و بدن را زوجین گویند. جوهر و عرض و نیز مادّه و صورت و وجود و ماهیّت و ظاهر و باطن اشیاء را زوجین گویند. لذا زوجیّت صرفاً در امر تولید مثل نیست.
طبق این کلام جناب راغب ، اساساً در عالم مادّه ، هیچ موجودی نیست مگر اینکه دارای زوج می باشد. چون هر جوهری با عرضی است ؛ و هیچ عرضی نیز بدون جوهر نمی تواند باشد. همچنین هیچ موجود مادّی نیست مگر اینکه از ترکیب و ازدواج مادّه و صورت پدید آمده است. ایضاً هیچ موجود مادّی نیست مگر اینکه باطنی در ملکوت دارد ؛ « فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ـــ پس منزّه است خداوندى که ملکوت هر چیزی در دست اوست؛ و شما را به سوى او بازمى گردانند»(یس:83).
افزون بر اینها ، بسیاری از موجودات ، ضدّ و مثل و نر و ماده و امثال آن نیز دارند. لذا گاه در یک موجود مادّی ، چندین گونه زوجیّت ، جمع شده است.
2ـ بحث تفسیری
خداوند در سوره ی الذاریات آیه ی 49 فرمود: « وَ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ــــ و از هر چیزى دو زوج آفریدیم، امید که شما عبرت گیرید.»
علّامه طباطبایی در تفسیر این آیه فرموده اند: « کلمه ی « زوجین » به معناى هر دو چیزى است که مقابل هم باشند ؛ یکى فاعل و مؤثر باشد و دیگرى منفعل و متأثر. از آنکه فاعل است عملى سر زند ، و بر آنکه منفعل است واقع شود ، مانند زن و شوهر. بعضى گفته اند: این کلمه به معناى مطلق هر دو چیز متقابل است، مانند زن و شوهر، زمین و آسمان، شب و روز، خشکى و دریا، و انس و جنّ. و بعضى گفته اند: اصلاً این کلمه به معناى زن و شوهر است نه به معناى دو چیز متقابل.»
امّا در قرآن کریم ، بدون هیچ شکّی این واژه به نحو عامّ به کار رفته و شامل هر دو امر متقابل از حیث فاعل و قابل بودن می شود. لذا خداوند متعال این واژه را در مورد غیر انسان و غیر حیوان نیز به کار برده و فرموده است: « و الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ ـــــ و زمین را گستردیم و در آن کوه هاى استوار افکندیم و در آن از هر نوع زوج خرّم رویاندیم » (ق:7 ).
پس طبق آنچه گفته شد ، تمام امور عالم مادّه به صورت زوج می باشند ؛ البته زوج به معنی مقابل داشتن ؛ یا به تعبیری زوج به این معنی که هر موجودی یا فاعل و مؤثّر است یا قابل و متأثّر ، و این دو ، عقلاً باهم می باشند و محال است یکی بدون دیگری موجود شود. چرا که فاعل و قابل و مؤثّر و متأثّر ، از امور متضائف می باشند که وجود یکی از آنها مستلزم وجود دیگری نیز خواهد بود ؛ مانند بالا و پایین ، چپ و راست ، ضارب و مضروب ، دهنده و گیرنده ، علّت و معلول ، محبّ و محبوب و … که اگر یک طرف این دو زوج موجود شوند ، طرف دیگر محال است موجود نشود.
البته دقّت شود ، که مرد و زن یا نر و ماده ، زوج یکدیگر نیستند تا گفته شود که از وجود مرد یا جنس نر ، وجود زن یا جنس مؤنث لازم نمی آید. آن دو چیزی که حقیقتاً زوج می باشند ، زن به معنی همسر و مرد به معنی شوهر است. لذا محال است کسی شوهر باشد ولی همسر نداشته باشد ؛ کما اینکه محال است زنی همسر باشد ولی شوهر نداشته باشد.
پس اگر مرد و زن یا مذکّر و مؤنّث را زوجین می نامند ، از باب مجاز و به حسب وضعیّت بعدی آنهاست که با یکدیگر پیوند زناشویی برقرار می کنند. همچنین اگر آسمان و زمین را زوج می گویند ، به حسب آن است که یکی بالا و دیگری پایین می باشد. همچنین دو گیاه نر و ماده وقتی زوج خواهند بود که بین گرده های آنها لقاح حاصل شود ؛ و الّا هر کدام موجودی خواهد بود بی ربط به دیگری. امّا بین شب و روز و خشکی و دریا و جنّ و انس ، رابطه ی زوجیّتی وجود ندارد ؛ چرا که رابطه ی دهندگی و گیرندگی بین آنها موجود نیست.
با توجّه به این بیان ، عرض می شود که یک زن و مرد یا نر و ماده حقیقتاً زوج یکدیگر محسوب نمی شوند ، حتّی بعد از ازدواج نیز از جهت زن و مرد بودن ، زوج یکدیگر نمی شوند ، بلکه عنوان شوهری و همسری است که زوجیّت حقیقی دارند و زن و مرد به عرض شوهری و همسری ، زوجین خوانده می شوند ؛ البته کلّی زن و کلّی مرد را می توان زوج دانست ؛ لکن شخص مرد و شخص زن را نه. مشابه این مساله در رابطه ی بین پدر و فرزندی نیز وجود دارد ؛ یعنی از وجود فرزند وجود پدر لازم می آید ؛ چون فرزند بدون پدر معنی ندارد ؛ البته به بیان دقیقتر ، پدری و فرزندی ، هستند که زوجیّت حقیقی دارند و با وجود یکی ، وجود دیگری نیز لازم می آید ؛ چون پدری وقتی پدری است که فرزندی نیز موجود باشد ؛ کما اینکه فرزندی وقتی معنا دارد که پدری (پدر بودن) موجود باشد. پس پدر و فرزند نیز به عرض پدری و فرزندی ، دو موجود متضائف (باهم ) خوانده می شود ؛ کما اینکه حسن و پدرش علی نیز با واسطه ی پدر و فرزند ، متضائف خواهند بود. لذا علّامه طباطبایی در بدایة الحکمة مرحله ششم ، فصل 11 فرمودند: « بدان که مضاف گاه به خود اضافه اطلاق می شود ، مانند پدری و فرزندی ؛ و این قسم را مضاف حقیقی گویند ؛ و گاه نیز اطلاق می شود به معروض اضافه مانند پدر و فرزند ؛ که آن را مضاف مشهوری گویند.»
ــ اشکال
در اینجا ممکن است اشکال شود که طبق آیه ی قرآن کریم ، خداوند متعال همه چیز را بالفعل زوج آفریده است ؛ و همه چیز شامل تک تک موجودات می شود ؛ پس اگر ما زن و مرد یا نر و ماده را زوج ندانیم ، در آن صورت کلّیّت آیه ی قرآن کریم زیر سوال می رود.
پاسخ:
اینکه برخی زوجیّت را در آیه ی مورد بحث به معنی نر و ماده گرفته اند ، اساساً تفسیر شخصی خود آنهاست و ربطی به قرآن کریم ندارد. ما شواهد فراوانی داریم که چنان تفسیری از آیه ی مورد بحث ، نادرست می باشد ؛ که به برخی از آنها اشاره می کنیم.
1ـ گیاهان فراوانی وجود دارند که تک جنسی می باشند و دارای دو جنس نر و ماده نیستند ؛ بخصوص گیاهان بدون گل و گرده. این معنا در زمان نزول قرآن، جزء بدیهیّات عرب بوده است؛ یعنی اعراب در زمان نزول قرآن، می دانستند که برخی گیاهان، دو جنسی و برخی گیاهان، تک جنسی اند.
2ـ حیواناتی وجود دارند که باکره زا می باشند و هر کدام از آنها ، خودش هم نر است هم ماده. این مطلب هم از کشفیّات جدید نیست؛ بلکه از قدیم الایّام بشر این گونه موجودات را می شناسد.
3ـ تک سلولی ها نیز نر و ماده ندارند ؛ و از طریق تقسیم سلولی زاد و ولد می کنند.
البته در تمام باکره زاها، در حدّ تقسیم ژنی، باز دو عامل در کارند.
پس با توجّه به این شواهد نمی توان گفت که منظور خداوند متعال از زوجیّت موجودات ، همان نر و ماده بودن آنهاست ؛ بخصوص که اعراب صدر اسلام به خوبی می دانستند که تنها برخی از گیاهان نر و ماده دارند و همه ی آنها چنین نمی باشند.
از این گذشته اگر هر نری ، زوج هر ماده ای محسوب شود ، در آن صورت لازم می آید که یک نر ، زوج تمام ماده ها باشد و بالعکس ؛ در حالی که دوگانگی در زوجیّت ملحوظ می باشد.
بر این مبنا ما یا باید اعتراف کنیم که هنوز سرّ این گونه آیات برای ما روشن نشده است. یا به نظرات دیگری تن دهیم که برخی از آنها اشاره می شود.
ــ نظریّه ی نخست
مراد از زوج بودن تمام اشیاء ، زوجیّت آنها از نفس و بدن می باشد. یعنی هر موجود مادّی ، از دو حیث مادّی و ملکوتی ترکیب یافته ، که جنبه ی ملکوتی آن ، حالت فاعلی و دهندگی دارد و جنبه ی مادّی آن حالت قابلی و گیرندگی.
امّا شواهد این نظریّه:
1ـ در حکمت متعالیه (مکتب فلسفی ملاصدرا ) با براهین عقلی اثبات شده که هر موجود مادّی ـ از جمادات گرفته تا انسان ـ ، هم دارای جسم مادّی است ، هم دارای نفس مجرّد و غیر مادّی می باشد ؛ و نفس ، جنبه ی بالفعل و فاعلیّت داشته و کمالات را به بدن مادّی افاضه می کند که جنبه ی قابلی دارد.
2ـ براهین حکمت متعالیه با کلام خداوند متعال نیز تأیید می شود که می فرماید: « وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض ــــ و بدین سان ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان مى دادیم » (انعام:75) و فرمود: « أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْ ء ـــــ آیا در ملکوت آسمان ها و زمین و آنچه خدا آفریده ننگریستند » (اعراف:185) و ایضاً فرمود: « فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُون ـــ پس منزه است خدایى که ملکوت هر چیزى به دست اوست و به سوى او بازگردانده مى شوید.» (یس:83)
پس طبق این آیات شریفه ، هر موجودی افزون بر جنبه ی مادّی ، جنبه ی ملکوتی نیز دارد. بنا بر این هر موجودی حالت زوجیّت و ترکیب از مجرّد و مادّی و ملکوت و ملک دارد ؛ که کمالاتش از سوی جنبه ی ملکوتی داده می شود و جنبه ی مادّی آن کمال را دریافت می کند.
3ـ خداوند متعال می فرماید: « یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساءً ــــــ اى مردم! از(مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان کسى که همه ی شما را از یک نفس آفرید؛ و زوج او را(نیز) از او خلق کرد؛ و از آن دو ، مردان و زنان فراوانى منتشر ساخت. » (نساء:1)
در باره ی این آیه تفاسیر متعدّدی وجود دارد ؛ از جمله اینکه گفته اند: منظور از نفس واحده ، حضرت آدم است و مراد از زوج او ، حضرت حوّاست. امّا بنا به تفسیر دیگر ، مراد از نفس واحده ، نفس کلّی انسان است که یکی بیش نیست ؛ و نفوس جزئی انسانها از تعلّق آن نفس کلّی به بدن مادّی آدمیان پدید می آید. لذا مراد از زوج آن نفس واحده ، جسم مادّی است که از ازدواج آن دو ، تمام نرها و ماده ها پدید می آیند و حتّی خود حضرت و آدم و حوّا نیز از ازدواج نفس و جسم پدیدار شده اند.
این تفسیر اخیر ، با تفسیر نخست نیز قابل جمع می باشد ؛ لکن ورود در این بحث ، نیازمند اطلاعات فلسفی فراوانی است که پرداختن به آنها در چنین مقالی ، میسور نیست.
4ـ خداوند متعال می فرماید: « وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ ـــ و آن گاه که نفسها جفت شوند» (التکویر:7 )
در این آیه ی شریفه از پیوستن نفوس به ازواجشان در روز قیامت خبر داده شده است ؛ لکن معلوم نیست که منظور از این ازواج چه موجوداتی هستند. در تفسیر این آیه گفته شده که مراد از ازواج ، همسران اهل بهشت می باشند که در بهشت با آنها قرین می شوند ؛ که برخی از آنها از جنس انسان و برخی دیگر نیز حورالعین می باشند. همچنین اهل جهنّم با شیاطین قرین می شوند. امّا در تفسیر دیگری گفته شده که مراد از این آیه ، پیوند روح و بدن می باشد در عالم آخرت ، چه برای اهل بهشت و چه برای اهل جهنّم.
ــ نظریّه ی دوم
نظر دیگر آن است که مراد از زوجین ، در آیات قرآن کریم ، وجود و ماهیّت می باشند ؛ چرا که تمام مخلوقات ، هم دارای وجودند هم ماهیّت دارند. به تعبیر دیگر ، مخلوقات ، از دو حیث هستی و چیستی ترکیب یافته اند. مثلاً انسان بودن انسان ، که ماهیّت اوست ، غیر از موجودیّت اوست. لذا گفته می شود: انسان وجود دارد ؛ امّا نمی توان گفت: انسان وجود است. حاجی سبزواری فرموده: « أن کل ممکن زوج ترکیبی له ماهیة و وجود. ــــ هر ممکن الوجودی زوجی ترکیبی است که برای او ماهیّتی است و وجودی » (شرح المنظومة ج 2 ، ص64 ، غرر فی أصالة الوجود) و صدر الحکما جناب ملاصدرا فرموده: « کل ممکن زوج ترکیبی لاشتماله على الإمکان و الوجود ـــ هر ممکن الوجودی زوجی ترکیبی است ، به خاطر اشتمالش بر امکان و وجود » ( اسفار اربعة ،ج 7 ،ص232 )
ــ نظریّه ی سوم
نظر سوم نظر خاصّ جناب ملاصدرا است که دقیقتر از نظر قبلی است. آن بزرگوار فرموده است: « کل ممکن زوج ترکیبی عند التحلیل من جهة مطلق الوجود و من جهة کونه فی مرتبة معینة ــــ هر ممکن الوجودی ، در مقام تحلیل ، زوجی ترکیبی است ، از مطلق وجود و از مرتبه ی خاصّش در وجود » ( اسفار اربعة ،ج 2 ،ص320 )
ــ نظریّه ی چهارم
طبق این نظر ، هر ممکن الوجودی ، از دو جزء اعمّ و اخصّ ، تشکیل شده که جزء اعمّ را جنس و جزء اخصّ را فصل می گویند. نیز هر ممکن الوجودی مرکّب است از امکان بالذّات و وجوب بالغیر ، از حالت قابلی و حالت فاعلی ؛ و در وجود مادّی از حالت بالقوّه و حالت بالفعل. کلام زیر از حکیم الهی ، جناب میر داماد ، اشاره به همین نظریّه دارد.
« کلّ ممکن زوج ترکیبى مزدوج الحقیقة من الجنس و الفصل، و ایضا من الماهیّة و الانّیّة، و ایضا من الامکان بحسب سنخ الذات و الوجوب من تلقاء الاستناد الى العلّة الجاعلة، و من مفهوم ما بالقوّة، بحسب طباع الامکان الذاتىّ، و مفهوم ما بالفعل، بحسب الوجوب من تلقاء اقتضاء الفاعل » (القبسات ،ص329 )
حاصل کلام آنکه:
حتّی یک فرد مجرّد نیز از جهات مختلفی حالت زوجیّت دارد. اوّلاً مزدوج است از وجود و ماهیّت. ثانیاً مزدوج است از نفس و بدن. ثالثاً مزدوج است از جنس و فصل. رابعاً مزدوج است از جوهر و عرض. خامساً مزدوج است از حالت بالفعل و حالت القوّه. سادساً مزدوج است از غریزه و فطرت. و … .