تابناک:دست و پنجه نرم کردن مردم و مسئولان برای بی اثر کردن تحرمها به دغدغه هر روزه همه مردمان این سرزمین تبدیل شده و همگی سعی دارند تا با تغییر رفتار و اتخاذ تمهیداتی در این جنگ ناجوانمردانه اقتصادی پیروز شده و طرف مقابل را مغلوب و پشیمان کنند. در این بین، اقدامات و بیانات همه مسئولان اجرایی و غیر اجرایی کشور و در همه ردههای قوای سه گانه از اهمیت دوچندان برخوردار است، زیرا این سخنان میتواند مرهمی بر درد باشد یا نمکی بر زخم.
همراهی و همیاری مسئولان دولت سیزدهم اتفاق فرخندهای است که این روزها شاهد جلوههای مختلفی از آن هستیم. از حضور میدانی مسئولان در فاجعه آبادان گرفته تا سرکشیهای روزانه به بازار برای رصد تامین کالاهای اساسی مردم و یا سفرهای استانی هفتگی هیات دولت که همگی تاثیر مهمی در کسب اطلاعات دست اول و بدون سانسور از کف جامعه برای دولتمردان و مسئولان دارد. وقتی وزیر یا مدیری در بین مردم حضور مییابد قطعا بهتر میتواند درد دل و گلایههای آنها را بشنود و برای رفع آنان تصمیماتی بگیرد. اما هرچند این اقدام مناسب و بسیار تاثیر گذار است، باید گفت متاسفانه کافی نیست.
درباره اینکه چه اقداماتی میتواند تکمیل کننده این گونه رفتار مسئولین باشد، میتوان موارد متعددی را بیان کرد، اما شاید مهمترین اقدامی که تکمیل کننده این حضور میدانی و کسب اطلاع از مردم است این باشد که همه مسئولان و مدیران از ردههای پایین تا ردههای بالای مدیریتی در کشور باید خود را در جریان و فرآیند تصمیم خود قرار داده و به عبارت دیگر از نقطه ابتدایی تا نقطه آخر این مسیر تصمیم گیری در کنار مردم زندگی کرده و خود را در این شرایط قرار دهند.
مثلا وقتی مسئولی قرار است درباره تغییر یک شیوه مدیریتی در کشور نظر داده یا اقداماتی انجام دهد، باید بداند که آن تصمیم چه متن و حاشیههایی خواهد داشت. اگر قرار است تصمیمات مهمی برای بازار گرفته شود، باید خود در کف بازار حضور داشته باشد و مایحتاج روزمره خود را به مانند هشتاد و چندی میلیون ایرانی تامین نماید. باید از ناوگان حمل و نقل عمومی به طور غیر نمایشی و بدون دوربین و تصویر بردار استفاده کند تا درک نماید که مثلا فلان تصمیم و یا رفتار او تا چه حد و تا کجا توانسته اثر مثبت یا منفی داشته باشد.
یا اینکه وقتی از تریبونهای مختلف به مردم توصیه میشود که باید از اسراف دوری کرد یا بریز و بپاشها را ترک نمایند یا مثلا اگر این سختیها را تحمل کنند، در آینده یسری رخ خواهد داد باید متوجه باشیم که این وعده یک وعده الهی بوده و قطعا محقق خواهد شد، اما آیا پس از هر عسری، یسری رخ خواهد داد؟ اگر ما با تصمیمات غیر کارشناسانه و یا احساسی و حتی از پیش تعیین نشده موجب پیش آمدن عسر شدیم، آیا درست است که مردم را با توجه به این وعده الهی دلداری داده و از آنها انتظار همراهی داشته باشیم.
حال با توجه به این سخن گهربار و به اعتبار قضاوت خودمانی، خود را قضاوت کنیم که اگر تصمیمی گرفتیم و پس از مدتی با گلایههای فراوان مجبور به اصلاح آن شدیم، آیا به عسر انداختن همراه با برنامه ریزی بوده یا بدون برنامه ریزی؟
در همین موضوع چند وقت پیش گزیدهای از حضور وزیر آموزش و پرورش در یک برنامه تلویزیونی منتشر شده که بسیار مورد توجه قرار گرفت. در این گفتوگو کارشناس برنامه به نکته مهمی اشاره میکند درباره اینکه به مانند مردم رفتار نکردن یک مسئول یا مدیر دولتی چگونه او را از اصلاح واقعی دستگاه زیر نظر خود محروم مینماید.حال با تعمیم همین توصیه می توان گفت که هر تصمیمی که با سرنوشت همه مردم در ارتباط است، وقتی با همراهی مردم مواجه خواهد شد که مسئولان هم از تبعات این تصمیم متاثر شوند؛ مثلا آنها هم دچار کاهش حقوق و مزایا یا … شوند.
حال باید توجه داشت وقتی به مردم وعده داده میشود که قرار است پس از هر سختی، آسانی حاصل آید به لوازم و متعلقات این وعده الهی هم پایبند باشیم و بدانیم که نخست باید در لحظه به لحظه این سختیها به مانند مردم زندگی کرد به مانند آنان مایحتاج خود را تهیه و به مانند آنان گذران زندگی کرد و از همه مهمتر با تصمیمات مبتنی بر کارشناسی و برنامه ریزی به دنبال طی الطریق از سختی به آسانی بود.