مرگ دست خداست علت العلل مرگ و میر
۱۳۹۴/۰۹/۱۲
–
۲۱۴ بازدید
میگویند زندگی و مرگ دست یزید و ابن زیاد نیست.مگر وقتی آن ها قصد کشتن کسی را بکنند( مثل امام حسین و اصحاب ایشان)نمیتوانند بکشند؟
ابتدا جا دارد بابت تاخیری که در جواب به سوال شما به وجود آمده را از جنابعالی پوزش بطلبیم. دلیل این تاخیر هم این است که عده ی زیادی از محققین در ایام اربعین عازم کربلا شده اند و تعداد کمی مشغول پاسخ دهی به سوالات هستند.
برای پاسخ به این سوال به سه نکته زیر توجه فرمائید:
1-هر علّت مادّی، خودش علّتی بالادست دارد؛ لذا در نهایت، علل مادّی خودشان وابسته به عللی فوق مادّی هستند. خود آن علل فوق مادّی هم عللی بالادست دارند تا سر این سلسله به خدا منتهی شود که علّت العلل است. لذا در رأس تمام علّتها، خدا قرار دارد.
2-اینکه مرگ دست خداست شکّی نیست ؛ ولی در این هم شکّی نیست که خداوند متعال عوامل مرگ را در امور طبیعی قرار داده است ؛ مثلاً شکّی نیست که آتش می سوزاند و چاقو می برد ، امّا همه ی اینها به اذن خدا کار می کنند ، لذا وقتی خدا خواست ، آتش ، ابراهیم (ع) را نسوزاند و چاقو گلوی اسماعیل (ع) را نبرید. امّا اینها موارد خاصّ است و در باقی موارد ، اراده ی خدا بر آن قرار گرفته که چاقو ببرد و آتش بسوزاند و خنجر شمر ببرد و…
به عبارتی دیگر؛ مرگ دست خداست، یعنی مرگ محصول قوانین حاکم بر جهان است؛ و قوانین حاکم بر جهان، ظهور اراده ی خدا هستند. مارگنو (Margenau) فیزیکدان: «اکنون این سؤال مطرح میشود که منشأ قوانین طبیعت چیست؟ و من تنها جواب قانع کنندهای که مییابم این است که آن ها به وسیله خدا خلق شدهاند و خدا قادر و عالم مطلق است». و نیز میگوید: «خدا هم جهان فیزیکی و هم قوانین حاکم بر آن را خلق کرد.»دیویس (فیزیکدان): « آیا وجود جهان را میتوان بینیاز از خدا و تنها به وسیله علم توضیح داد؟ آیا میتوان جهان را نظام بستهای در نظر گرفت که علّت وجودیاش در آن نهفته باشد؟ پاسخ به معنایی بستگی دارد که با آن توضیح میدهیم. با فرض قوانین فیزیک، جهان میتواند خود مدار باشد و از جمله، خود را خلق کند. امّا قوانین فیزیکی از کجا میآیند؟» و نیز: «تا وقتی که منشأ قوانین طبیعت خداست، وجودی شگفتتر از مادهّ ــ که آن را نیز خدا آفریده است ــ نیست. امّا وقتیمبنای خدایی قوانین را کنار مینهیم، وجود آن ها به یک راز عمیق تبدیل میشود.»پارکر (B. Parker؛ فیزیک دان آمریکایی): «این ترس وجود ندارد که دانشمندان هرگز بتوانند نیاز به خدا را حذف کنند… هر قدر هم که ما این قضیه را پیگیری کنیم، همواره، چیزی میماند که توضیح داده نشده است. خلقت، به قوانین طبیعت بستگی دارد و پیدایش آن بدون قوانین امکانپذیر نبوده است. چه کسی این قوانین را خلق کرده است؟ تردیدی نیست که همواره به یک خدا نیاز هست.»توضیح: در سه مورد اخیر خوب دقّت فرمایید. این سه فیزیکدان فهیم، نکته ی بسیار بلندی را مطرح نموده اند. خلاصه ی برهانی که اینها دریافته اند این است:1ـ جهان مادّی، با قوانین علمی کار می کنند. 2ـ فیزیکدانها، قوانین علمی را خلق نمی کنند بلکه قوانین علمی موجود را کشف می کنند. 3ـ خود این قوانین علمی، مادّه یا انرژی یا نیرو نیستند بلکه اموری هستند که بر مادّه و انرژی و نیرو حاکم می باشند. 4ـ پس قوانین علمی، خودشان از سنخ امور غیر مادّی(مجرّد) هستند. 5ـ این قوانین از کجا آمده اند؟ اگر بگویی که این قوانین غیر مادّی، خودشان واجب الوجودند، خدا بودن آنها را قبول کرده ای؛ و اگر آنها را واجب الوجود ندانی، باید آنها را معلول یک واجب الوجود بدانی. پس در هر حال، گریزی از پذیرفتن یک خدای غیر مادّی نخواهی داشت.
برای پاسخ به این سوال به سه نکته زیر توجه فرمائید:
1-هر علّت مادّی، خودش علّتی بالادست دارد؛ لذا در نهایت، علل مادّی خودشان وابسته به عللی فوق مادّی هستند. خود آن علل فوق مادّی هم عللی بالادست دارند تا سر این سلسله به خدا منتهی شود که علّت العلل است. لذا در رأس تمام علّتها، خدا قرار دارد.
2-اینکه مرگ دست خداست شکّی نیست ؛ ولی در این هم شکّی نیست که خداوند متعال عوامل مرگ را در امور طبیعی قرار داده است ؛ مثلاً شکّی نیست که آتش می سوزاند و چاقو می برد ، امّا همه ی اینها به اذن خدا کار می کنند ، لذا وقتی خدا خواست ، آتش ، ابراهیم (ع) را نسوزاند و چاقو گلوی اسماعیل (ع) را نبرید. امّا اینها موارد خاصّ است و در باقی موارد ، اراده ی خدا بر آن قرار گرفته که چاقو ببرد و آتش بسوزاند و خنجر شمر ببرد و…
به عبارتی دیگر؛ مرگ دست خداست، یعنی مرگ محصول قوانین حاکم بر جهان است؛ و قوانین حاکم بر جهان، ظهور اراده ی خدا هستند. مارگنو (Margenau) فیزیکدان: «اکنون این سؤال مطرح میشود که منشأ قوانین طبیعت چیست؟ و من تنها جواب قانع کنندهای که مییابم این است که آن ها به وسیله خدا خلق شدهاند و خدا قادر و عالم مطلق است». و نیز میگوید: «خدا هم جهان فیزیکی و هم قوانین حاکم بر آن را خلق کرد.»دیویس (فیزیکدان): « آیا وجود جهان را میتوان بینیاز از خدا و تنها به وسیله علم توضیح داد؟ آیا میتوان جهان را نظام بستهای در نظر گرفت که علّت وجودیاش در آن نهفته باشد؟ پاسخ به معنایی بستگی دارد که با آن توضیح میدهیم. با فرض قوانین فیزیک، جهان میتواند خود مدار باشد و از جمله، خود را خلق کند. امّا قوانین فیزیکی از کجا میآیند؟» و نیز: «تا وقتی که منشأ قوانین طبیعت خداست، وجودی شگفتتر از مادهّ ــ که آن را نیز خدا آفریده است ــ نیست. امّا وقتیمبنای خدایی قوانین را کنار مینهیم، وجود آن ها به یک راز عمیق تبدیل میشود.»پارکر (B. Parker؛ فیزیک دان آمریکایی): «این ترس وجود ندارد که دانشمندان هرگز بتوانند نیاز به خدا را حذف کنند… هر قدر هم که ما این قضیه را پیگیری کنیم، همواره، چیزی میماند که توضیح داده نشده است. خلقت، به قوانین طبیعت بستگی دارد و پیدایش آن بدون قوانین امکانپذیر نبوده است. چه کسی این قوانین را خلق کرده است؟ تردیدی نیست که همواره به یک خدا نیاز هست.»توضیح: در سه مورد اخیر خوب دقّت فرمایید. این سه فیزیکدان فهیم، نکته ی بسیار بلندی را مطرح نموده اند. خلاصه ی برهانی که اینها دریافته اند این است:1ـ جهان مادّی، با قوانین علمی کار می کنند. 2ـ فیزیکدانها، قوانین علمی را خلق نمی کنند بلکه قوانین علمی موجود را کشف می کنند. 3ـ خود این قوانین علمی، مادّه یا انرژی یا نیرو نیستند بلکه اموری هستند که بر مادّه و انرژی و نیرو حاکم می باشند. 4ـ پس قوانین علمی، خودشان از سنخ امور غیر مادّی(مجرّد) هستند. 5ـ این قوانین از کجا آمده اند؟ اگر بگویی که این قوانین غیر مادّی، خودشان واجب الوجودند، خدا بودن آنها را قبول کرده ای؛ و اگر آنها را واجب الوجود ندانی، باید آنها را معلول یک واجب الوجود بدانی. پس در هر حال، گریزی از پذیرفتن یک خدای غیر مادّی نخواهی داشت.