مستند انقلاب ۵۷، فرصت یا تهدید؟!
۱۳۹۴/۰۲/۲۸
–
۲۱۴۳ بازدید
مستند انقلاب ۵۷، فرصت یا تهدید؟!
درآمد
اگر از
من بپرسند: پخش مستند «انقلاب 57» از شبکه «من و تو» را در فضای رسانهای چگونه
ارزیابی میکنید؟ میگویم: خیلی خوب!
چرایی
این امر به عوامل زیادی بستگی دارد که همگی از یک دلیل اصلی ریشه میگیرد و آن هم
تمایل انسانها به روایتگویی و روایتخوانی است.
کافیاست در همین سن و سالی که هستیم یک بار دیگر کسی بگوید: «یکی بود یکی نبود»،
آن وقت است که گوشهایمان تیز میشود و ذهنهایمان آماده میشود تا پای داستانی
بنشینیم که قصهگو برایمان روایت میکند.
شنیدن
داستان، تمایلی فطری است که انسان به آن علاقمند است و در قرآن کریم هم از این
شیوه ارتباطی استفاده شده است؛ ملیت، رنگ، ایل و طایفه هم نمیشناسد. همه به آن
علاقمندند یا حداقل توجه میکنند. پس اصل روایت کردن کاری است که فینفسه برای
انسان دارای جذابیت است؛ از همینرو روایت شبکه «من و تو» از انقلابی که به آن عشق
میورزیم در نفس خود جذاب است؛ اما آنچه محل اشکال است نوع روایتی است که با روایت
دوستداران انقلاب تفاوت دارد و با ملاحظاتی همراه است که باید مورد توجه قرار
گیرد.
این
امری طبیعی است که راوی، روایتِ خود را از یک ماجرا بیان کند نه روایت دیگران را.
نمیتوان از ضدانقلاب توقع داشت مانند یک انقلابی به روایت ماجرای انقلاب بپردازد؛
همان طور که از یک انقلابی نمیتوان انتظار داشت که همچون یک ضد انقلاب، انقلابی را
که به آن عشق میورزد روایت کند.
من
معتقدم پخش سریال مستند انقلاب 57 از شبکه ماهوارهای تلویزیونی «من و تو» در سال
1393 فرصت مناسبی را فراهم آورده است تا یک بار دیگر انقلاب اسلامی مردم ایران در
کانون توجه افکار عمومی ایرانیان به خصوص قشر جوان قرار گیرد و استدلالهای طرف
مقابل، در فضایی مستند دیده و شنیده شود و البته پاسخ منطقی آن نیز با سند و مدرک
از سوی هنرمندانِ دوستدار انقلاب نیز داده شود.
کسانی
که دوران جوانی یا میانسالی خود را در انقلاب گذراندهاند با من به عنوان فردی از
نسلی که انقلاب را در خاطرات کودکی به یاد میآورم و با فرزندان من به عنوان
نمونههایی از نسلی که دو یا سه دهه بعد بهدنیا آمدهاند و انقلاب در خاطرات
کودکیشان هیچ نقشی نداشته و جز با نوشتههایی در کتابهای درسیشان یا برنامههای
رسانه ملی در دهه فجر با انقلاب پیوندی نداشتهاند، هر کدام انقلاب اسلامی را به
گونهای میفهمیم اما طبیعی است کسانی میتوانند انقلاب را روایت کنند که یا خود در
شکلگیری آن به عنوان عامل یا شاهد حضور داشتهاند یا در برهه دیگری از زمان با
استفاده از اسناد و مدارک به مطالعه دقیق آن پرداختهاند. در هر دو صورت نمیتوان
کسی را از «روایت کردن» بر حذر داشت چرا که روایتگویی بخشی از دانش تجربی بشر است
و کسی نمیتواند این حق را از انسان سلب نماید.
روایت و
روایتگری
گر چه واضح است اما لازم به یادآوری است که در این نوشته وقتی سخن از «روایت» به
میان میآید مقصودمان «حدیث» نیست؛ بلکه منظورمان به تعریف ارسطو از روایت نزدیکتر
است. ارسطو در بوطیقا، تعریفی ساده، اما جامع، از روایت به دست میدهد. او هر چیز
داستانگونهای را که دارای آغاز، میانه و پایان باشد، روایت میداند. چنین گفتهای
در واقع درست مینماید، زیرا بر اساس آن همه چیز روایت است، و به تعبیری، اینگونه
نیز هست؛ چه طور میتواند نباشد، وقتی حتی ریزترین اشیاء هم سرشار از تاریخ و
داستان و خاطرات انسانی هستند؟[1]
انقلاب
اسلامی ایران بزرگترین رخداد تاریخی قرن اخیر کشور ما، به طور طبیعی میتواند
دستمایه روایتهای بیشماری قرارگیرد؛ روایتهایی که از فردی به فردی و از نحلهای
به نحلهای با تفاوتهایی نقل میشود، اما حقیقت آن ثابت و پا برجا میماند.
در نظریه ادبی معاصر عقیده بر این است که روایت به عنوان یک پرداخت زبانی نه تنها
داستانگویی را ممکن میسازد، بلکه فهم ما از جهان همواره به واسطه روایت است و
روایتپردازی فرآیند معنی بخشیدن به زندگی است.[2]
دلایل موفقیت
رسانهای مستند
وقتی
در یکی از روزهای تعطیل زمستان 93 اولین قسمت از این سریال مستند را بهطور کاملاً
اتفاقی در کنار بعضی از جوانان فامیل از شبکه «من و تو» دیدم، حس وصفناشدنی در من
ایجاد شد؛ چراکه تا کنون این همه اشتیاق را در بین نسل جوان برای شنیدن روایتی از
انقلاب اسلامی ندیده بودم! چند روز تا دهه فجر انقلاب اسلامی باقی مانده بود و این
شبکه ماهوارهای بهجای رقص و آواز و برنامههای معمول خود، یک مستند تاریخی ساخته
بود تا سهمی در رقابت با رسانه ملی در جذب مخاطب ایجاد کند… .
پس از
گذشت بیش از سه دهه از انقلاب اسلامی برای نخستینبار است که گروهی از مخالفان
انقلاب با استفاده از ابزار هنری و تکیه بر آرشیو و اسناد، روایت دیگری از انقلاب
اسلامی ارائه میکنند که به چند دلیل مورد توجه شماری از نسل جوان قرار میگیرد:
1. پردازش هنری:
هر روایت از آغاز، میانه و پایانی برخوردار است. تراژدیها، کمدیها و ژانرهای
گوناگونی که در ادبیات، سینما و تئاتر میشناسیم، همگی دارای این سه رکن اساسی
هستند و مستند 57 هم در روایت خود از این سه عنصر بهرهمند است. فیلمنامه مناسب،
کار نویسنده در نگارش نریشن، هنر گوینده در خواندن آن، در کنار تدوین حساب شده
منابع تصویری، همراه با پردازش دقیق کارگردان، این اثر را با تمام کم و کاستیهایی
که داشت، از حد یک مستند دمدستی و هول هولکیِ مناسبتی، به یک اثر مقبول از حیث
هنری تبدیل کرده است.
2. تصاویر جدید و منحصر به فرد:
استفاده از آرشیو غنی و تصاویر شفاف با کیفیت بالا که بیشتر آنها
برای اولین بار در رسانههای تصویری به نمایش درمیآیند، امتیاز بزرگی است که مستند
انقلاب 57 از آن بهره برده است. این نقطه امتیاز از ناحیه تلاشهای تهیه کنندگان
برنامه و همکاری بیدریغ شبکههای اروپایی و آمریکایی به دست آمده است که درب آرشیو
خود را سخاوتمندانه بر روی «شبکه من و تو» گشودند تا با دستیابی به نسخههای منحصر
به فرد از مصاحبهها و گزارشهایی که خبرنگارانشان در نیمه دهه 50 ه.ش در ایران
تهیه و یا در سفرهای اروپایی وآمریکایی شاه با او انجام دادهاند، به خلق روایت
جدید از تاریخ معاصر ایران، کمک شایان توجهی نمایند.
3. پخش از رسانههای نوین:
اگر رادیو و تلویزیون برای پدران ما، و ویدئو و کاسِت برای خود ما رسانههای جدیدی
به حساب میآمدند، بیشک ماهواره و اینترنت، رسانههای نسل امروزند. فارغ از
ممنوعیتهایی که در کشور برای استفاده جوانان از رسانههای نوین بهعمل آمده است
باید بپذیریم که دسترسی جوانان به انواع مختلف این رسانهها، روزبهروز در حال
افزایش است (دراین مقاله فرصت پرداختن به استراتژیهای فرهنگی کشور در این باره
وجود ندارد و درستی یا نادرستی آنها مورد نظر نیست).
شبکه
من وتو با استفاده از قدرت رسانهای خود همزمان با استفاده از تکنولوژی ماهوارهای
برای پخش گسترده این مستند، از امکانات اینترنت برای انتشار بی حد و مرز روایت خود
از انقلاب اسلامی در فضای مجازی استفاده هوشمندانهای کردهاست؛ به نحوی که هر جوان
ایرانی بتواند با کمترین هزینه نسخه باکیفیت این مستند را از اینترنت دانلود نماید.
4. روایت جدید:
به نظر بنده، مهمترین عامل موفقیت این مستند، در اختلاف روایتی است که در این فیلم
شاهد آن هستیم. در روایت جدید (در قسمت اول سریال مستند انقلاب 57) ما با شاهی
آرام، محترم، متین و نواندیش مواجهیم که برنامههای بزرگی برای توسعه ایران در سر
دارد! درست عکس روایتهایی که در چهار دهه گذشته توسط مستندسازان داخلی در صدا و
سیما از شاه به نسل جدید گفته شدهاست. این مستند بدون ابراز ادعا برای اثبات این
امر، حرف خود را در قالب تصاویر با شکوهی از ملاقاتهای شاه با سران دیگر کشورها و
تمجید و تعریف و تعارفاتی که از او میشود، برای مخاطب باورپذیرتر میسازد! در
روایت شبکه من و تو، شاه نه یک موجود کاملاً سیاه(مثل چهره او در محصولات فرهنگی
ساخت جبهه انقلابی؛ اعم از فیلم، شعر یا سرود، تئاتر یا مستند و…) و یا حتی سفید،
بلکه یک «موجود خاکستری» است.
در
سالهای پس از انقلاب اسلامی ـ به حق ـ شاه نمادی از نفرت، شقاوت و خیانت نسبت به
ایران و وادادگی و حقارت در برابر ابرقدرتها تصویر شده است، اما در مستند انقلاب
57 شبکه من و تو، شاهی را میبینیم که سران اروپا برای ملاقات با او در هتل محل
اقامتش در تعطیلات زمستانیش در کوه آلپ، صف کشیدهاند؛ شاهی که رو در رو با
خبرنگاران خارجی از سیاستهای غرب انتقاد میکند! این تفاوت روایتهاست که حسِ نو
بودن و شنیدن حرف تازه را در جوانان برمیانگیزاند و میانسالان را به تفکر وا
میدارد!
مستند
انقلاب 57 شبکه من و تو، هیچگاه از شاه تمجید نمیکند و حتی شاه را خالی از اشکال
نشان نمیدهد؛ بلکه او را انسانی نشان میدهد مانند بقیه سران کشورها با ایدههایی
نظیر تمام پادشاهان قدرتمند و البته با اشتباهاتی نظیر نقض حقوق بشر .
خطر این نگاه
خاکستری چیست؟
مخاطبانی که تاکنون بارها و بارها روایت «شاه سیاه» را شنیدهاند
اکنون با تصاویری مستند و
چینشی مبتنی بر تاکتیکهای اقناعی، با «شاهی خاکستری» مواجه میشوند و این پرسش
دور از ذهنشان نخواهد بود که: «راستی شاه سیاه بود یا خاکستری؟».
در واقع مخاطب به دو شناخت متفاوت از یک موضوع واحد، دست مییابد که آسودگی ذهنیش
را در آن موضوع خاص بر هم میزند، و این خطر بزرگی است که در روانشناسی و
جامعهشناسی به آن «ناموزونی شناخت» گفته میشود. لئون فستینگر، بنیانگذار این
نظریه، معتقد است که تعارض بین دو شناخت در درون فرد، اساس تغییر نگرش را تشکیل
میدهد. دو شناخت، موقعی ناهماهنگی پیدا میکنند، که تأیید یکی، موجب نفی دیگری
میشود. این حالت زمانی پیش میآید که مثلاً باورهای متضاد داشته باشیم؛ یا حتی
نگرش و رفتار ما مخالف یکدیگر باشند. بهعقیده فستینگر، کسی که میداند دو شناخت
ناهماهنگ دارد، حالت تنش ناخوشایندی احساس میکند. با افزایش ناخوشایند برانگیختگی
فیزیولوژیک بدن، تعارض درونی متجلّی میشود. هر اندازه شناختهای دستاندرکار، مهم
و انحراف آنها از یکدیگر بیشتر باشد، ناهماهنگی و ناخوشایندی به همان اندازه
بزرگتر و نیاز به بازیابی حالت هماهنگی درونی به همان اندازه بیشتر خواهد بود.[3]
از نظر
علوم ارتباطات، به عنوان علمی میانرشتهای که از سویی به جامعهشناسی و از سوی
دیگر به روانشناسی پهلو میزند، حاصلی که از تماشای مستند «انقلاب 57» انتظار
میرود، سر در گمی مخاطب بر اثر برخورد با دو شناخت متضاد از یک واقعیت است. دامنه
اثر تخریبی این رخداد از احساس نارضایتی از خویش تا عدم اعتماد به رسانه ملی، حتی
تشکیک در چرایی انقلاب اسلامی، گسترده است . اگر مخاطب بپذیرد که شاه آن است که در
صدا و سیما میگویند، با خود میگوید پس این تصاویر مستند چیست؟! و اگر شاه آن است
که شبکه من و تو میگوید، پس این همه مستندات موجود در این سالها را چه کند؟!
موضوع
در پذیرش این انسان خاکستری خلاصه نمیشود بلکه انتظار میرود جریان فکری و فرهنگی
راه افتاده در میان ضدانقلاب و اپوزیسیون خارجنشین در گامی دیگر تعادل بر هم خورده
میان شناخت مخاطب با سوژهای مانند انقلاب اسلامی و ابژهای همچون شاه، راه را برای
تقدیس چهره ملکوک او هموار کنند و با تغییر در نگرش مخاطب، زمینهساز حرکتهای بعدی
شوند. اگر چه تهدیدات گفته شده جدی است اما با این همه به اعتقاد نگارنده بدترین
واکنش نسبت به پخش این مستند، واکنش سلبی، همراه با توهین و افتراست.
واکنش
منطقی
واقعیت این است که انقلاب اسلامی دارای چنان استحکامی است که روایتهای مختلف از
آن، نه باید و نه میتواند به آن لطمهای وارد آورد. جهان امروز بیش از هر زمان
دیگری به عملکرد رسانهها وابسته شده و صاحبان قدرت از ابزار رسانهای نه تنها برای
کسب قدرت بلکه برای ایجاد توهم رضایتمندی و اقناع از سلطهپذیری استفاده میکنند.
در این فضا نمیتوان جلوی خلق آثار رسانهای چه در روزنامه و مطبوعات، چه در رادیو
و تلویزیون، و چه در رسانههای نوین را گرفت. ممانعتها و محدودیتآفرینیهای
قانونی تنها بخش کوچکی از قدرت بازدارندگی در مقابل این حجم تبلیغاتی است؛ و شاید
کمترین تأثیرگذاری را شامل شود. مقام معظم رهبری پیش و بیش از دیگران به خوبی عرصه
این جنگ رسانهای را تشخیص و آن را بخشی از تهاجم یا شبیخون فرهنگی دشمنان انقلاب
توصیف کرده و فرمودند: «عزیزان من! امروز تهاجم فرهنگى با استفاده از ابزارها و
فناوری هاى جدید ارتباطى خیلى جدى است؛ صدها وسیله و راهرو اطلاعات به سمت فکر جوان
و نوجوان ما وجود دارد؛ از انواع شیوههاى تلویزیونى و رادیویى و رایانهاى و امثال
این ها دارند استفاده مىکنند و همینطور به صورت انبوه، افکار و شبهههاى گوناگون
را در آن ها مىریزند. باید در مقابل این ها ایستاد. امروز نمىشود به همان روش هاى
قدیمى خودمان اکتفا کنیم؛ البته که جوان نمىآید.»[4]
این دغدغهمندی رهبران انقلاب اسلامی در مقوله فرهنگ و رسانهها، از دید محققان
فرهنگی غرب نیز مغفول نمانده و به آن اذعان داشته و احترام میگذارند. تامپسون در
کتاب «رسانهها و مدرنیته» از توجه امام خمینی؟ره؟ به رسانهها در پیدایی انقلاب
اسلامی تجلیل میکند و می نویسد: «در طول دهه 1970، صور ذهنی و زبان سنتی مذهبی در
ایران به عنوان اسلحه نمادین در مبارزه علیه شاه که به واردات فسادانگیز فرهنگ غرب
پیوسته بود، به کار رفت. اگرچه در آن زمان امام خمینی در تبعید بود، سخنرانیها و
موعظههایش بر روی نوار صوتی ضبط و مخفیانه وارد ایران میشد و در آنجا به راحتی
تکثیر و بهطور گسترده انتشار مییافت.»
[5]
اما سپس چنین ادامه میدهد: «…اما با توسعه رژیم اسلامی در دوران بعد از انقلاب،
محصولات فرهنگی غرب برای بسیاری از ایرانیان دلالت و اهمیت بسیار متفاوتی به خود
گرفت، نسخههای ویدئویی فیلمهای غربی و نوارهای موسیقی پاپ غربی به عنوان بخشی از
یک فرهنگ مردمپسند زیرزمین به گردش درآمده، خصوصیت ویرانگری به خودگرفت… .»[6]
واقعیت
اینجاست که اگر تصمیمگیران فرهنگی، پیش از این نگرانیشان معطوف نکات غیراخلاقی و
بدآموزیهای فرهنگی برنامههای ماهوارهای بود، اکنون باید به
«آسیبهای جنگ روایتها»
توجه کنند. در این مصاف تجربه (به زعم بنده، ناقص و ناموفق) مقابله با ماهوارهها،
این درس را فراروی ما مینهد که در جنگ روایتها بهجای تنها استفاده از ممنوعیتها
و سانسور به عنوان بهترین راهکار مقابله، داشتن دانش و تحقیق و سعه صدر در رصد و
تحلیل دقیق محصولات ارسالی، در کنار توجه به امکانات لازم برای ساخت مستندهای
تاریخی، میتواند به خلق آثاری منجر شود که روایت صحیحی از انقلاب را فراروی جوانان
علاقمند قرار دهد. نامه اخیر حضرت آیتالله خامنهای به جوانان اروپا و آمریکای
شمالی برای مطالعه مستقیم و تحقیق در اسلام نشان میدهد ایشان به فطرت حقیقتجوی
جوانان برای بازیابی روایت واقعی از اسلام، اعتقاد جدی دارند؛ پس چرا ما ـ در عین
داشتن دغدغهمندی و عزم بر مقابله منطقی ـ باید از خواندن، دیدن یا شنیدن روایتهای
مختلف از انقلاب اسلامیمان هراسان شویم؟!
تمام
آنچه در قسمت اول از سریال «انقلاب 57» به مخاطب ارائه شد، بخشهای مغفول مانده
راویان انقلابی ما از برههای از تاریخ است که تهیه کنندگان شبکه من وتو با
پیشدستی و زرنگی، آنها را گردآوری کرده تا روایت متفاوت خویش را از دوران ستمشاهی
به نسل جوان ایران القا کنند. برنامههای به اصطلاح توسعهای شاه در طول سالهای
1327 تا 1357 بخشی از تاریخ کشور ما در زمان حکمرانی محمدرضا پهلوی است که نه تنها
مستندسازان ما تا کنون بنا به دلایل گوناگون به آن پرداختهاند، بلکه کرسیهای
آزاداندیشی در دانشگاهها هم از کنار آن گذشتهاند و همین امر عرصه را برای
روایتگری راویان ضد انقلاب باز گذاشته تا فقط با ذکری گذرا از این برنامهها در ذهن
مخاطب جوان خود، تصویر جدیدی از شاه بیافرینند. شاهی که اگرچه با دیسیپلین روبروی
دوربین شبکههای تلویزیونی دم از استقلال ایران میزند (آنچانکه در مستند انقلاب
57 میبینیم) اما در عمل با اجرای کاپیتولاسیون، کرامت نفس ایرانیان را در برابر
بیگانگان آمریکایی لکهدار میساخت(آنچنانکه در مستندهای صدا و سیما میبینیم).
بیشک
مورخان، محققان و جامعهشناسان زیادی هستند که بتوانند به یاری مستندسازان روشن
ضمیری بپبردازند که قادرند عطش نسل جوان و آزاداندیش ایران اسلامی را با روایتهای
جدید و صادقانهای آشنا کنند که حقیقت انقلابی را به تصویر کشد که حاصل تلاش قرنها
آزادیخواهی مردم ایران بوده است. برای دستیابی به این مهم قدری سعه صدر و
برنامهریزی جدید برای تسهیل امکان ساخت مستندهایی خارج از قاعده حاکم بر مستندسازی
تلویزیونی رایج در سی و چند سال گذشته لازم است، تا پیروز جنگ روایتها، فرزندان
انقلاب اسلامی باشند.
علیرضا دباغ
مدیر کل رسانههای نوین صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
[1]
.
رضاپور: آرش، 1387 درباره روایت
http://anthropology.ir/node/1177.
[2]
. ذکایی،
محمد سعید، «روایت و روایتگری و تحلیلهای شرح حال نگارانه»، ویژهنامه
پژوهشهای اجتماعی، پژوهشنامه علوم انسانی و اجتماعی.
[3]
. بدار،
لوک و همکاران؛ روانشناسی اجتماعی، ص 110، حمزه گنجی، تهران، ساوالان،
1386.
[4]
.
خامنهای، سیدعلی، سخنرانی درجمع طلاب حوزههای علمیه وروحانیون استان
سمنان، 1385.
[5]
.
تامپسون، جان ب، رسانهها و مدرنیته، ترجمه مسعود اوحدی، ص2، انتشارات
سروش، تهران، 1380.
[6]
. همان.