طبق آيه166سوره اعراف مسخ آن دسته از بني اسرائيل كه حرمت روز شنبه را شكستند جسماني بوده يا روحاني؟
(فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَّا نهُوا عَنْهُ قُلْنَا لهَُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَسِئِينَ)
(مسخ ) يا به تعبير ديگر تغيير شكل انسانى به صورت حيوان مسلما موضوعى بر خلاف جريان عادى طبيعت است ، البته (موتاسيون ) و جهش و تغيير شكل حيوانات به صورت ديگر در موارد جزئى ديده شده است ، و پايه هاى فرضيه تكامل در علوم طبيعى امروز بر همان بنا نهاده شده ، ولى مواردى كه در آن موتاسيون و جهش ديده شده صفات جزئى حيوانات است،نه صفات كلى،يعنى هرگز ديده نشده است كه نوع حيوانى بر اثر (موتاسيون )تبديل به نوع ديگر شود،بلكه خصوصياتى از حيوان ممكن است دگرگون گردد،و تازه جهش در نسلهائى كه به وجود مى آيند ديده مى شود،نه اينكه حيوانى كه متولد شده است با جهش تغيير شكل دهد، بنابراين دگرگون شدن صورت انسان يا حيوانى به صورت نوع ديگر امرى است خارق العاده.
اما بارها گفته ايم مسائلى بر خلاف جريان عادى طبيعى وجود دارد، گاهى به صورت معجزات پيامبران و زمانى به صورت اعمال خارق العاده اى كه از پاره اى از انسانها سر مي زند،هر چند پيامبر نباشند (كه البته با معجزات متفاوت است)بنابراين پس از قبول امكان وقوع معجزات و خارق عادات،مسخ و دگرگون شدن صورت انسانى به انسان ديگر مانعى ندارد.و همانطور كه در بحث اعجاز انبياء گفته ايم ، وجود چنين خارق عاداتى نه استثناء در قانون عليت است نه بر خلاف عقل و خرد بلكه تنها يك جريان عادى طبيعى در اينگونه موارد شكسته مى شود كه نظيرش را در انسانهاى استثنائى كرارا ديده ايم.
بنابراين هيچ مانعى ندارد كه مفهوم ظاهر كلمه (مسخ ) را كه در آيه فوق و بعضى ديگر از آيات قرآن آمده است بپذيريم و بيشتر مفسران هم همين تفسير را پذيرفته اند.ولى بعضى از مفسران كه در اقليت هستند معتقدند كه مسخ به معنى (مسخ روحانى) و دگرگونى صفات اخلاقى است ، به اين معنى كه صفاتى همانند ميمون يا خوك در انسانهاى سركش و طغيانگر پيدا شد، رو آوردن به تقليد كوركورانه و توجه شديد به شكم پرستى و شهوترانى كه از صفات بارز اين دو حيوان بود در آنها آشكار گشت .اين احتمال از يكى از قدماى مفسرين به نام (مجاهد) نقل شده است .و اينكه بعضى ايراد كرده اند كه مسخ بر خلاف قانون تكامل و موجب بازگشت و عقبگرد در خلقت است ، درست نيست ، زيرا قانون تكامل مربوط به كسانى است كه در مسير تكاملند، نه آنها كه از مسير انحراف يافته و از محيط شرائط اين قانون به كنار رفته اند، فى المثل يك انسان سالم در سنين طفوليت مرتبا رشد و نمو مى كند اما اگر نقائصى در وجود او پيدا شود، ممكن است نه تنها رشد و نموش متوقف گردد بلكه رو به عقب برگردد، و نمو فكرى و جسمانى خود را تدريجا از دست بدهد.ولى در هر حال بايد توجه داشت كه مسخ و دگرگونى جسمانى متناسب با اعمالى است كه انجام داده اند، يعنى چون عده اى از جمعيتهاى گنهكار بر اثر انگيزه هواپرستى و شهوترانى دست به طغيان و نافرمانى خدا مى زدند و جمعى با تقليد كوركورانه كردن از آنها، آلوده به گناه شدند، لذا به هنگام مسخ هر گروه به شكلى كه متناسب با كيفيت اعمال او بوده ظاهر مى شده است .البته در آيات مورد بحث تنها سخن از قرده (ميمونها) به ميان آمده است و از خنازير (خوكها) سخنى نيست ، ولى در آيه 60 سوره مائده گفتگو از جمعيتى به ميان آمده است كه به هنگام مسخ به هر دو صورت فوق (بعضى قرده و بعضى خنازير) تغيير چهره دادند، كه به گفته بعضى از مفسران مانند ابن عباس ، آن آيه نيز در باره همين اصحاب سبت است كه پير مردان سرجنبانان شكم پرست و شهوت پرستشان به خوك و جوانان مقلد چشم و گوش بسته كه اكثريت را تشكيل مى دادند به ميمون تغيير چهره دادند.
منبع:
تفسير نمونه ج6ص424تا426