طلسمات

خانه » همه » مذهبی » معنا و قلمرو اخلاق بندگی!

معنا و قلمرو اخلاق بندگی!


معنا و قلمرو اخلاق بندگی!

۱۳۹۳/۱۰/۲۸


۱۸۱۹ بازدید

ببخشید میخواستم بدونم اخلاق بندگی به چه معنی هست؟

ابتدا باید کمی در مورد فطرت با هم سخن بگوییم. شما می دانید که انسان دو نوع معلومات دارد:1- اکتسابی؛ که از راه درس خواندن و آموزش فرا می گیرد، مانند خواندن و نوشتن و انواع حرفه ها مانند آشپزی و نجاری و تخصص های گوناگون.
2- فطری که نیازی به آموختن ندارد و در فطرت انسان نهاده شده است، مانند درک گرسنگی و تشنگی و میل و نفرت و محبت که در درون ما وجود دارد، به محض گرسنه شدن انسان این نیاز را درک می کند.  
نیاز به خدا فطری است و نیازی به یادگیری ندارد. خدا خواهی در همه انسان ها و در درون وجودشان نهفته است و خود را با احساس نیاز به پرستش نشان می دهد.  
گویی انسان همه وجودش طالب پرستش است و فطرت عبودیت او را به راه معینی که منتهی به کمال او می شود هدایت می کند، راهی که غیر از آن راه را نمی تواند پیش گیرد.(ترجمه المیزان، ج1، ص269?) به همین دلیل است که هیچ انسانی از پرستش خدا بی نیاز نیست، ولو خود را فریب دهد و به پرستش بت و یا انواع حیوانات و غیره بپردازد. 
انسان از این نیاز نمی تواند چشم بپوشد ، به همین علت است که خداوند در قرآن می فرماید: فطرهَ الله الّتی فطَر الناس علیها(روم، 30) سرشتی که خدا انسان را بر آن خلق کرده است که همان نیاز به خدا است که در احساس بندگی کردن (پرستش) ظهور می کند. 
اخلاق بندگی:
علم اخلاق اسلامی حوزه های فراوانی از زندگی فردی و اجتماعی انسان را شامل می شود، لکن مهمترین حوزه های آن، اخلاق بندگی و اخلاق اجتماعی است. اخلاق اجتماعی نحوه درست رابطه اخلاقی با بندگان خداوند را بیان می کند و اخلاق بندگی مربوط به رابطه انسان با معبود و خالق و مربی خود است.  
انسان نسبت به خالق و آفریدگار خود، وظایفی دارد که در قالب عبادت و بندگی مطرح می شود. در این راستا هر کسی احساس می کند هر چه دارد از خدای متعال است و تنها با عبادت معبود حقیقی به آرامش و کمال و سعادت می رسد.  
فضایل و رذایل مربوط به رابطه انسان و خدا، در اخلاق بندگی مطرح می گردد. فضایلی مانند بندگی، عبادت، نماز، شکر، توکل، ایمان، عبادت، اخلاص، تسلیم، تقوا و موضوعات مهمی هستند که مربوط به رابطه انسان با خدا است. به بیان دیگر مسائلی که بین خدا و بنده قرار می گیرد که یک سوی این صفات خدا و در سوی دیگر بنده است.  
مثلاً اگر ایمان را درنظر بگیرید بنده نسبت به خدا، باید ایمان داشته باشد. یعنی او را پذیرفته و به دستوراتش عمل کند. یعنی اگر امر به عمل کردن بفرماید باید عمل کرد. و اگر نهی به دوری از عملی کرد هم، باید از آن بپرهیزد.  
این مسائل مربوط به بنده است. یعنی وظایف او است نسبت به خدا. اما طرف دیگر ایمان، به خدا بر می گردد. یعنی باید ایمان به کسی تعلق بگیرد، باید کسی باشد که بنده به او ایمان بیاورد.  
بقیه صفات هم همین گونه اند، یعنی هر صفتی که بین خدا وبنده او قرار می گیرد از یک طرف به بنده نسبت داده می شود، به علت اینکه باید به آن صفت خود را آراسته یا پیراسته کند و از طرف دیگر به خدا، چون آن صفت را باید نسبت به او مراعات کرد.  
به طور کلی می توان گفت: به هرصفتی که یک طرف آن خدا و طرف دیگر بنده او است، اخلاق بندگی گفته می شود. 
پروردگار عالم چون در همه چیز بی همتا و در همه صفات نیکو و بی انتها است، او است که خالق، مربی، قادر، توانا، حی و عالم و بخشنده و رازق و است، شایسته است که مورد پرستش و عبادت و فرمانبرداری قرار گیرد.  
در سمت دیگر کسی است که سرتا پایش فقر و احتیاج است، همین فقر و احتیاج، او را وادار می کند که خود را به غنی علی الاطلاق برساند و به گونه ای به او متصل شود تا از او غنی و عزت بیابد. از همین رهگذر است که اخلاق بندگی به وجود می آید و این عزت وعظمت هنگامی برایش حاصل می شود که با عبادت واقعی رشد و تکامل یابد.
 

فصل دوم:
حقیقت بندگی

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد