خانه » همه » مذهبی » معنای گناه

معنای گناه


معنای گناه

۱۳۹۷/۱۲/۲۶


۱۱۷۴ بازدید

ایا گناه به معنای ناهماهنگی با قوانین جهان است؟

پرسشگرگرامی! گناه در لغت فارسى در معانى بزه ، جرم ، خطا ، نافرمانى و مانند آن به کار مى رود . و در لغت عربى از آن به « ذنب » و « معصیت » تعبیر شده است . معنایى که در برگیرنده تمام معنى ها باشد ، همان نافرمانى و انجام عملى برخلاف قانون است ( چه قانون طبیعى و اجتماعى باشد و چه قانون الهى و دینى ) و تخلّف از آن سبب عقوبت و کیفر در این دنیا و نیز در آخرت است . گناه تخلّف از قانون هاى طبیعى و اجتماعى با گناه و تخلّف از قانون هاى مذهبى از جهاتى با هم تفاوت دارند . ما به صورت گذرا چند فرق را بیان مى کنیم : گناه در مورد قانون هاى طبیعى و اجتماعى به همان تخلّف هایى گفته مى شود که در حدود قواعد و موازین طبیعت و در مرز امنیت و اجتماع صورت مى گیرد .
به طور کلی می توان گفت گناه مخالفت و عصیان در مقابل خواست تکوینی و تشریعی خدای متعال و متن هستی بی نهایت است و عمل صالح همراه شدن با کل هستی بی نهایت یا خدای متعال است. جهان هستی مانند رودخانه ای جریان دارد که اگر کسی با روند حرکت این رودخانه هماهنگ شود به دریا می رسد و کل می شود و بزرگ می شود و به سعادت می رسد و اگر بر خلاف جریان آن حرکت کند جز خستگی و هلاکت برای خودش دستاوردی نخواهد داشت.
مثال اول :
نوشیدن مشروب هاى الکلى یا پرت شدن از بالاى بام با قواعد طبیعت مخالف است . مورد اول با موازین بهداشتى و سلامت بدن و دومى با قانون جاذبه زمین ، همخوانى ندارد . تخلّف کننده نیز به کیفر سرپیچى از قوانین طبیعت ، سلامتى و عمر خود را به مخاطره افکنده است .
مثال دوم :
دزدى و امورى که به امنیت عمومى لطمه مى زند از نظر قانون گناه محسوب مى شود و متخلّف به کیفر مخالفت با آن ، جریمه و کیفر مى شود .
از نظر مذهب و دین ، تمام آنچه مخالف با قانون هاى طبیعى و اجتماعى باشد و یا با فضایل اخلاقى و شرف انسانى و یا با عفت و سعادت اجتماعى منافات داشته باشد ، گناه به شمار مى رود . بنابراین متخلّف به کیفر خود مى رسد .
در واقع دین مقدس اسلام با بینش وسیع ترى به وضع بشر مى نگرد و همان گونه که به سلامت جسم و آسایش جامعه توجه دارد ، به سلامت روح و آرامش فکر و جان انسان ها نیز اهمیت مى دهد .
در قوانین امروزه حتى در کشورهاى پیشرفته براى خودکشى و بى عفّتى جرم یا گناهى قایل نیستند چون از نظر آنان این گونه کارها به امنیت اجتماعى لطمه اى نمى زند . ولى در بینش دینى ، تمام این ها گناه به حساب مى آید ، زیرا شرف انسانى و فضیلت اخلاق افراد را لکه دار مى کند . علاوه بر این به صورت غیرمستقیم پایه هاى امنیت اجتماعى و عمومى را نیز متزلزل مى سازد .
کیفر مخالفت با قانون هاى طبیعى و اجتماعى محدود به همین دنیاست ، در صورتى که مخالفت با قانون هاى الهى ، هم در دنیا و هم در آخرت کیفر دارد .
مثال :
شخص دزد ممکن است با چند ماه زندانى شدن ، به کیفر خود برسد اما تخلّف از قانون هاى الهى ، هم سبب بدبختى و سیه روزى در این دنیاست و هم عذابى اخروى در پى دارد .
قرآن کریم درباره مفسّران و ستیزه گران با خداوند مى فرماید : « لَهُمْ خِزْىٌ فِى الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِى الْآخِرَهِ عَذابٌ عَظِیمٌ » 1 « آنان در دنیا خوارى و سرافکندگى و در آخرت ، مجازات بزرگى در پیش دارند » .
فرق اساسى گناه در قوانین اجتماعى و مذهبى این است که در اجتماع ، کیفر براساس عمل در نظر گرفته مى شود . یعنى کسى که برخلاف قوانین اجتماعى کارى کرد ، به مجازات مى رسد اما در احکام و قوانین دینى ، نیّت و اندیشه نیز در قلمرو گناه وارد مى شود . تا جایى که انگیزه عمل از خود عمل مهم تر قلمداد گردیده است . در حقیقت اندیشه پیرامون گناه ، خود بزرگ ترین وسیله تولید گناه است « ز خیر ، خیر تراوش نماید ، از شر ، شر » .
یکى از مسائل مهم در زمینه گناه شناسى ، شناخت مرزهاى گناه است . از آن جا که شناخت حد و مرز بین پاره اى صفات نیک با صفات زشت ، بسیار دقیق است عده اى بر اثر نشناختن این حدود ناخودآگاه گناهى را به عنوان کار شایسته انجام مى دهند و یا به عکس ، کار خوبى را به این خیال که زشت است ، ترک مى گویند . براى نمونه مرز عنوان هاى زیر را بنگرید :
ذلّت و تواضع ، تکبّر و عزّت نفس و وقار ، بخل و قناعت ، سکوت و کنترل زبان ، اسراف و سخاوت ، رشوه و هدیه ، سرکوبى غریزه ها و عفّت نفس و . . . .
بسیار اتفاق مى افتد عده اى به علت عدم شناخت صحیح گرفتار درهم آمیختگى این مفاهیم گردند . مثلاً به عنوان قناعت ، بخل ورزند ، یا به عنوان سخاوت ، دچار اسراف شوند .
محمدبن منکدر مى گوید : « در یکى از روزهاى گرم تابستان در بیرون از مدینه امام باقرعلیه السلام را دیدم که با تلاشى خستگى ناپذیر کشاورزى مى کرد . با خود گفتم : « سبحان الله » یکى از بزرگان قریش در این ساعت گرم به دنیاطلبى مشغول است ، باید بروم و او را نصحیت کنم . نزدش رفتم و پس از سلام گفتم : خداوند وضعت را سامان دهد . آیا درست است که یکى از بزرگان قریش با این حال ، در چنین ساعت گرمى به طلب دنیا مشغول باشد ؟ اگر در همین حال مرگت فرا رسد ، براى خداوند چه پاسخى دارى ؟
فرمود : اگر در این حال مرگم فرا رسد ، در حالى که به سراغم آمده که به اطاعت خداوند مشغولم و به وسیله آن خود و خانواده ام را از نیاز به تو و دیگران حفظ کرده ام ( زهى سعادت ! ) ولى مى ترسم مبادا در حالى که به نافرمانى و گناه پروردگار مشغول باشم ، مرگم فرا رسد » . 2
بنابراین زهد ، با دنیادارى صحیح هیچ گونه تضادى ندارد ، بلکه براى ایجاد یک زندگى سالم در دنیا و آخرت ، هم تلاش لازم است و هم زهد .
پی نوشت: ( 1 ) مائده ( 5 ) ، آیه . 33 ( 2 ) کلینى ، فروع کافى ، ج 5 ، ص . 73
مطالعه کنید :
-گناه شناسى ، محسن قرائتى ، مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن .
– کیفر گناه ، 1 و 2 ، سید هاشم رسولى محلاتى .
موفق ومؤید باشید.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد