۱۳۹۵/۰۶/۱۳
–
۱۲۶۰ بازدید
معیارهای انتخاب همسر
میخواستم
بدانم ملاکهای
مهم و مناسب جهت انتخاب همسر ایدهآل
چیست تا زندگی موفّقی داشته باشم؟
همسر گزینی و
تشکیل خانواده، مهمترین
رویداد زندگی در دوره جوانی است که تا پایان عمر بر جریان حیات دنیوی و سعادت اخروی
فرد تأثیر مستقیم میگذارد.
امام صادق(علیه السلام) در
این زمینه میفرماید:
«إنّما
المرأةُ قِلادَةٌ فانظُرْ ما تَتَقَلَّدُ، ولَیسَ لامرأةٍ خَطَرٌ، لا
لِصالِحَتِهِنَّ ولا لِطالِحَتِهِنَّ: وأمّا صالِحَتُهُنَّ فَلَیسَ خَطَرُها
الذَّهَبَ والفِضَّةَ هِی خَیرٌ مِنَ الذَّهَبِ والفِضَّةِ، وأمّا طالِحَتُهُنَّ
فَلَیسَ خَطَرُها التُّرابَ، التُّرابُ خَیرٌ مِنها؛ همانا زن طوق
(گردنبند) است؛ پس بنگر که چه طوقی به گردن میافکنی.
برای زن ارزش و بهایی نمیتوان
تعیین کرد، نه برای خوب آنها و نه برای بدشان. زن خوب، ارزشش طلا ونقره نیست، بلکه
از طلا و نقره هم بهتر و ارزشمندتر است و زن بد، ارزشش خاک نیست، بلکه خاک از او
ارزشمندتر است»[1]
در این میان
استحکام زندگی زناشویی به عوامل متعدّدی وابسته است که تنها با در نظر گرفتن همه آنها
در فرایند انتخاب همسر است که میتوان
امید داشت خانواده تشکیل شده از صفا و صمیمیتی دائمی برخوردار گردد.
گرچه کم نیستند
افراد عجول، عاشق
پیشه و کسانی که از توانایی پایینی برخوردارند و با نگاه حداقلی به همسر آینده با
پذیرش کمترین ملاکها
و خصوصیات در طرف مقابل تن به ازدواجی نافرجام میسپارند؛
امّا باید گفت تنها نگاه حداکثری به مسأله انتخاب و ازدواج است که باعث میگردد
استحکام خانواده از ضمانت بالاتری برخوردار گردد؛ زیرا پرواضح است که به هر میزان
پیوند روانی، جسمی، فکری و فرهنگی گستردهتری
بین دختر و پسر وجود داشته باشد، طعم خوشبختی بیشتری به سراغ زوجین خواهد آمد.
با اینکه
معیارهای هر فردی برای گزینش همسر مناسب، متفاوت از دیگران است؛ امّا برخی معیارها
نقش برجستهتری
دارند که شرح و تفصیل آنها
عبارت است از:
الف. ملاکها
و معیارهای لازم و مطلقی که رکن و اساس
یک زندگی سعادتمندانه هستند و نباید تحت هیچ شرایطی از آنها
چشمپوشی
کرد.
ب.
آنهایی که شرط کمال هستند و بنابر سلیقه و موقعیت افراد برای بهتر و کاملتر
شدن زندگیاند.
الف. ملاکهای
اساسی و کلیدی
ایمان و دینداری:
ایمان و باورهای صحیح مهمترین
ویژگی همسر مناسب است؛ زیرا انسانی که دین ندارد هیچ ندارد و در حقیقت مرده متحرکی
است که هیچ تضمینی وجود ندارد پایبند
به رعایت حقوق همسر و زندگی مشترک باشد، درحالیکه
همسر دینمدار
هرگز به بیعفّتی،
بیحجابی،
خیانت، ناسپاسی و… روی نمیآورد.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز
در مشورت با شخصی درباره انتخاب همسر فرمود: «انْکِحْ
وَ عَلَیْکَ بِذَاتِ الدِّینِ»؛[2]
ازدواج کن ولی بر تو باد که با زن دین دار ازدواج کنی».
همچنین فرمودند:
«مَنْ
تَزَوَّجَ امْرَأَةً لَا یَتَزَوَّجُهَا إِلَّا لِجَمَالِهَا لَمْ یَرَ فِیهَا مَا
یُحِبُّ وَ مَنْ تَزَوَّجَهَا لِمَالِهَا لَایَتَزَوَّجُهَا إِلَّا وَکَلَهُ
اللَّهُ إِلَیْهِ فَعَلَیْکُمْ بِذَاتِ الدِّینِ؛[3]
هرگاه کسی با بانویی به خاطر ثروتش ازدواج کند، خداوند او را به همان ثروت واگذارد
(از بهره های دیگر محروم سازد) و کسی که با زنی برای جمالش ازدواج کند، امور
ناپسندی از او ببیند، و هر کس به خاطر دینش با او ازدواج کند، خدا او را محروم
نکند».
در حقیقت ایمان و
باورهای دینی به عنوان نگرش اصلی و محوری، به طور مستقیم و غیرمستقیم بر تمام ابعاد
شخصیت زوجین نظیر هدف زندگی، ابعاد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و دیدگاه آنها
در مورد تفریحات، علایق و… تأثیرگذار است؛ بنابراین اگر فردی در این زمینه از حد
مناسبی برخوردار نباشد، فاقد شرایط محسوب میشود،
هرچند شرایط دیگر را در حد مناسب داشته باشد.
اخلاق
نیک: منظور از اخلاق نیک، رفتارها و تعاملات مناسب در زندگی، سازگاری و مدارا با
افراد است که شامل خوشزبانی،
عفّت، لجباز
نبودن، حقپذیری،
راستگویی،
حسن ظن، وفاداری،
عدم خساست و… میباشد.
حسن خلق بدینمعنا
شرط لازم و ملاکی مطلق برای همسری است؛ بنابراین اگر فردی از لحاظ حسن خلق در حد
مناسبی نباشد، فاقد شرایط لازم برای همسری محسوب میگردد؛
زیرا زندگی مشترک زناشویی، دارای فراز و نشیبهایی
است که برخورد صحیح با آن نیاز به روحیه ای قوی و اخلاقی پسندیده جهت تفاهم و
همکاری دارد.
از آنجا که اصلاح
صفات ناپسند (در صورت ریشه دار بودن) نیاز به تلاش طاقت فرسا و زمانی طولانی دارد،
شایسته است از همان ابتدا به صفات اخلاقی همسر توجّه کرد تا در سایه انتخاب همسری
خوش اخلاق، زندگی سعادتمندانه ای پی
ریزی گردد وگرنه چنانچه هر یک از طرفین از اخلاقی نیکو و رفتاری شایسته برخوردار
نباشد، طرف دیگر هر چند خوش اخلاق هم باشد، زندگی به کامش تلخ خواهد شد.
یکی از شیعیان به
نام حسین
بن
بشار واسطی میگوید:
«کَتَبْتُ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَنَّ
لِی قَرَابَةً قَدْ خَطَبَ إِلَیَّ ابْنَتِی وَ فِی خُلُقِهِ سُوءٌ فَقَالَ لَا
تُزَوِّجْهُ إِنْ کَانَ سَیِّئَ الْخُلُق؛[4]به
امام أبی الحسن الرضا(علیه السلام) طی
نامه ای نوشتم که یکی از بستگان من دختر مرا خواستگاری کرده و کمی تندخو است. حضرت
در جواب فرمود: اگر اخلاقش بد است دخترت را به ازدواج او در نیاور».
سلامت جسمانی و
روانی: این شرط نیز جزء شرایط لازم یک همسر مناسب است؛ بنابراین چنانچه فرد مقابل
به بیماری جسمی لاعلاج یا بیماری شدید روانی دچار باشد، ممکن است انتخاب او به
عنوان همسر، تأمین کارکردها و اهداف مورد نظر ازدواج را با مشکل مواجه میسازد؛
به همین دلیل فقها در مواردی نقصان جسمانی و روانی را موجب فسخ ازدواج میدانند.
البتّه جا دارد به
این نکته اشاره گردد که گرچه نعمت تندرستی بزرگترین
نعمت و امتیاز است؛ امّا چه بسا خانوادههای
خوشبختی که در آن یکی از همسران تندرست نیستند. موضوع مهم این است که قبل از ازدواج
دو نفر به نواقص یکدیگر آگاه گردند تا در صورت توافق اقدام به ازدواج نمایند.
شرافت و اصالت
خانوادگی: رسول گرامی اسلام (ص) میفرماید:
«تَزَوَّجُوا
فی الحِجْزِ الصالِحِ، فإنّ العِرْقَ دَسّاسٌ؛[5]با
زن صالح از خانواده خوب ازدواج کنید؛ زیرا که اخلاق پدر و مادر به فرزندان میرسد».
کلمه «اصالت» از
«اصل» به معنای ریشه گرفته شده و در نظر گرفتن اصالت خانوادگی در ازدواج بدین
معناست که دختر و پسر از خانوادههایی
باشند که پدران و مادرانشان
میکوشند
از نظر اخلاقی و رفتاری برای فرزندان خود الگو بوده و فرزندان خود را به گونهای
تربیت کرده باشند که پایبندی آنان به آبرو و حیثیت خانوادگی، هرگز آنان را در
برخورد با دشواریها
و سختیهای
زندگی از جاده درستی و راستی خارج نگرداند.
تأثیر خانواده زن
و شوهر بر فرزندان به عنوان رکن مهم تربیت و پرورش آنها
تا حدّی است که ازدواج با فردی که خود ویژگیهای
مناسبی دارد؛ ولی اعضای خانواده او از صفات اخلاقی، باورهای دینی و رفتارهای مناسب
برخوردار نیستند، آشکارا نهی شده است. امام صادق(علیه
السلام) به
نقل از پدرانش(علیهم السلام): پیامبر خدا(صلی
الله علیه و آله و سلم) به
مردم فرمود:
«إیّاکُم
وخَضْراءَ الدِّمَنِ، قیلَ: یا رسولَ اللّه، وما خَضراءُ الدِّمَنِ؟ قالَ: المَرأةُ
الحَسناءُ فی مَنبِتِ السُّوءِ؛ از خضراء الدمن (گیاه روییده در خرابه)
بپرهیزید. گفته شد: ای رسول خدا! خضراء الدمن چیست؟ فرمود: زن زیبارویی که در
خانوادهای
فاسد رشد کرده است»[6]
عقل و فهم: عقل،
به معنی زجر و منع است و از آنجا که عقل، آدمی را از کارهای نابخردانه باز میدارد
واژه «نهی» بر عقل اطلاق شده است.[7]
«إِنَّ
فی
ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهی
»؛[8]
«به راستی در آنچه گفته شد، نشانهها
برای خردمندان است».
پختگی، صبوری،
مصلحت اندیشی، مدارای با دیگران و سنجیده گویی از جمله ویژگیهایی
است که میتواند
در این زمینه مدّنظر باشد. در واقع عقل همان نورافکنی است که جاده زندگی را روشن میکند
و باید زن و شوهر برای اداره زندگی و تربیت فرزندان به چنین نیرویی مجهز باشند.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمود:
«ایّاکُم
و تزویجَ الحَمقاء، فانَّ صُحْبَتَها بَلاءٌ و ولَدَها ضیاع؛[9]
از ازدواج با زنان کم عقل دوری کنید، چرا که همنشینی با آنها بلا است و فرزندان
آنها دچار تباهی است».
برخی از رفتارهای
عاقلانه (خردورزانه) که شایسته است در انتخاب همسر بدان توجّه گردد، عبارتند از:
بهره بردن از
تجربهها:
امام علی(علیه السلام) فرمود:
«العاقلُ
مَن وعَظَتْهُ التَّجارِبُ؛[10]
عاقل کسی است که تجربهها او را موعظه کند».
هماهنگی رفتار و
گفتار:
«العاقِلُ
مَن صَدَّقَ أقوالَهُ أفعالُهُ؛[11]
عاقل کسی است که رفتارش گفتارش را تصدیق کند».
کنترل بر گفتار:
«العاقِلُ
مَن عَقَلَ لِسانَهُ؛[12]
عاقل کسی است که زبانش را به بند کشد».
ب. ملاکهای
درجه دوم
منظور از
این ملاکها،
مواردی است که رعایت آن لازم نیست و بدون آنها
نیز میتوان
زندگی قابلی داشت؛ اما به هر مقدار این ملاکها
رعایت شود موجب سازگاری بیشتر همسران میشود.
برخی از آنها
عبارتند از:
تناسب اجتماعی و
فرهنگی
نوع فرهنگ، طبقه
اجتماعی، قومیت و ملیت زوجین از جمله مواردی است که شایسته است در انتخاب همسر بدان
توجّه گردد؛ زیرا توافق و در پی آن تفاهم همسران در این زمینهها
نقش مهمی در استحکام زندگی مشترک ایفا میکند.
در حقیقت هر قدر زن و شوهر از نظر اجتماعی به یکدیگر نزدیک تر باشند، سازگاری آنها
پس
از ازدواج آسان تر خواهد بود.
افرادی که مسأله
تربیت و تناسب خانوادگی برای آنها در رأس امور انتخاب همسر قرار دارد، نباید هرگز
با خانوادههایی
که احتمالاً پایبند
به ارزشهای
معنوی و هنجارهای اجتماعی نیستند، ازدواج کنند. خانوادههای
مرفّه و طبقات اجتماعی بالا نیز باید سعی کنند با خانوادههای
هم سطح خود ازدواج نمایند، وگرنه وضع اجتماعی متفاوت همسران نظیر: خلق و خوی
والدین، شغل آنان، محل تولّد و رشد خانواده، تعداد برادر و خواهر و وضعیت هر یک،
شرایط زندگی پدر و مادر از نظر جدایی یا زندگی با هم میتواند
زمینهساز
برخی اختلافات بین همسران گردد.[13]
هماهنگی در زمینه
فرهنگی نیز در ایجاد روابط سالم و سازنده بین همسران نقش مهمی دارد؛ زیرا هر
خانواده فرهنگ ویژهای
دارد که به اموری مانند نگرش خصوصی خانواده در رفتارها، سنّتها
و شیوه ارتباط با دیگران مربوط میشود.
اگر زن و شوهر هنگام ازدواج، همان گونه که کفو بودن در اعتقادات دینی را لحاظ نموده
اند، کفو بودن در فرهنگ و سطح فکر را نیز مراعات کرده باشند، یعنی با خانواده ای
ازدواج کنند که در آن طرز فکرها و طرز تلقّی ها از امور، حوادث، آداب و رسوم، لباس
پوشیدن و آرایش ظاهر، خلقیات و ارزش های مورد پسندشان شبیه به همدیگر باشد، به دلیل
اندیشه و زبان
مشترک، اختلاف کمتری خواهند داشت.
به عنوان مثال این
افراد در مسائلی نظیر تحصیل، کار و فعالیت اجتماعی زنان در عرصه های مختلف بر اساس
مبانی و ارزش های اسلامی و معیارهای قرآنی، به دور از تعصّبات فردی و جنسیتی به
صراحت مواضع فکری مشترک و مشابهی اعلام داشته با صداقت و صلابت، از جایگاه و منزلت
زنان به عنوان آرامشگران
کانون خانواده سخن می گویند و بر این باورند که به هنگام ضرورت و بر حسب استطاعت،
زنان آماده خدمت به جامعه در عرصه های تعلیم و تربیت، بهداشت و درمانگری خواهند
بود. اینان هرگز تحصیل و تحقیق را در انحصار مردان نمی بینند و در ارتباطات
اجتماعی، انتخاب شیوه زندگی و فرزندپروری نیز آراء مشابهی دارند.[14]
کفویت در زیبایی
زیبایی و جذابیت
ظاهری به عنوان یکی از ملاکهای
مهم در پیوند ازدواج و استمرار استحکام آن مطرح است؛ زیرا زیبایی دوستی، امری فطری
است و زیبایی همسر در حفظ و تقویت عفت و ایمان شریک زندگیاش
تأثیر دارد. اگر همسر فردی در نظر وی از حد نصاب کافی برای زیبایی برخوردار باشد،
چشم، فکر و عمل وی متوجه دیگران نخواهد شد و حسرت زیبارویان بیگانه را نخواهد خورد،
در نتیجه خدای ناکرده به سوی خیانت کشیده نخواهد شد، مگر آنکه
از فطرت پاک خارج شده و از عفّت لازم برخوردار نباشد.
در تعالیم اسلامی
به زیبایی چهره، زیبایی اندام
و زیبایی موها توصیه شده است:
«
…
مَا أَفَادَ رَجُلٌ بَعْدَ الْإِیمَانِ خَیْراً مِنِ امْرَأَةٍ ذَاتِ دِینٍ وَ
جَمَالٍ تَسُرُّهُ إِذَا نَظَرَ إِلَیْهَا وَ تُطِیعُهُ إِذَا أَمَرَهَا …»[15]
«قُلْتُ
لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ یُرِیدُ أَنْ یَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ
یَتَأَمَّلُهَا وَ یَنْظُرُ إِلَی خَلْفِهَا وَ إِلَی وَجْهِهَا قَالَ نَعَمْ لَا
بَأْسَ بِأَنْ یَنْظُرَ الرَّجُلُ إِلَی الْمَرْأَةِ إِذَا أَرَادَ أَنْ
یَتَزَوَّجَهَا یَنْظُرَ إِلَی
خَلْفِهَا وَ إِلَی وَجْهِهَا»[16]
«إِذَا
أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ یَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ فَلْیَسْأَلْ عَنْ شَعْرِهَا
کَمَا یَسْأَلُ عَنْ وَجْهِهَا فَإِنَّ الشَّعْرَ أَحَدُ الْجَمَالَیْنِ»
امّا ناگفته نماند
که زیبایی یک معیار و اندازه معین و قانون استاندارد ندارد، بلکه تا حدودی به سلیقه
افراد بستگی دارد تا جایی که حتی ممکن است فردی در نظر کسی زیبا باشد و در نظر
دیگری زشت. از سوی دیگر زیبایی فقط به زیبایی ظاهری محدود نمیگردد،
بلکه برخی از خصلتها
نظیر صداقت، ایثار، محبّت و… نیز جزء زیباییهای
مورد نظر در مقوله انتخاب همسر و ازدواج هستند که در میزان صمیمیت آنها
تأثیرگذارند.
تحصیلات
میزان تحصیلات هر
فردی در زندگی او نقش مثبت و سازندهای
میتواند
داشته باشد؛ زیرا اقل قضیه آن است که فرد را به دلیل فراگیری علمی
در زمینههای
گوناگون و کسب آگاهیهای
بیشتر، از انجام و یا بروز رفتارهای نامناسب باز میدارد
و علاوه بر
این، تعیینکننده
جایگاه وی در جامعه است.[18]
سطح تحصیلات میتواند
در زندگی همسران نیز تأثیرگذار باشد و نقش مهمّی در پایداری و خوشبختی خانوادگی
ایفا نماید؛ زیرا مقدار تحصیل معمولاً به مقام اجتماعی شخص مربوط است و تفاوت زیاد
تحصیلات بین همسران ممکن است، سبب
ایجاد
احساس حقارت و آزردگی شود.
مشکل
دیگری که نشأتگرفته
از اختلاف سطح تحصیلات بین زن و شوهر است، عدم درک صحیح طرفین از یکدیگر میباشد.
دیدگاه فرد تحصیلکرده
ممکن است نسبت به شرایط اطراف خود خیلی واقعبینانهتر
باشد تا همسر خود؛ زیرا او مسلماً آگاهی بیشتری نسبت به مسائل اطراف خود دارد، ولی
همسرش اگر همپا
و همسطح
او نباشد، طرز تفکری کاملاً متفاوت نسبت به مسائل گوناگون خواهند داشت و بر همان
اساس، واکنش آنها نسبت به این مسائل هم متفاوت خواهد بود.[19]
حقیقت آن است که
هم سطح بودن تحصیلات به تنهایی ملاک رضایت زوجین و موفقیت ازدواج آنها نیست؛ ولی
نباید از نظر دور داشت که عوارض و پیامدهایی که ممکن است از این اختلاف سطح تحصیلی
ناشی شود، میتواند
بر میزان تفاهم و حتّی روابط عاطفی میان زوجین تأثیرگذار باشد. اگر همراه با این
تفاوت، تفاوتهای
دیگری نظیر تفاوت در میزان درآمد و اشتغال نیز وجود داشته باشد- در جوامعی همچون
کشور ما میزان تحصیلات تا حد زیادی تعیینکننده
نوع اشتغال افراد و به دنبال آن میزان درآمد میباشد-
آنگاه
تأثیر تفاوت مدارک تحصیلی بیشتر مشهود خواهد بود؛ زیرا در چنین مواردی امکان دارد
اختلافاتی که به تفاوت مدرک تحصیلی مربوط نیست هم به این عامل نسبت داده شود.
در هر حال،
تحصیلات زوجین و همسانی یا کمبودن
اختلاف سطح تحصیلی آنها، میتواند
به
ایجاد
توافق میان زن و شوهر کمک کند.[20]
تناسب سن
تناسب سنی تا
حدودی تشابه انتظارات و نیازهای همسران را در پی دارد، بههمین
دلیل شایسته است دختر و پسری که میخواهند
با هم ازدواج کنند از لحاظ سنی تناسب داشته باشند و فاصله سنی زیادی بین آنها
نباشد؛ زیرا اختلاف سنی زیاد موجب تفاوت در دوره رشدی آنها
و در نتیجه تفاوت در علاقهها،
سرگرمیها
و طرز نگرش و بینش آنها
نسبت به مسائل زندگی میگردد.
«فاصله سنی مطلوب بین دختر و پسر تقریباً بین 3 تا 7 سال است؛ یعنی پسر بزرگتر
باشد»[21]
تفاوت سنی تنها
ملاک رضایت زوجین و موفقیت ازدواج آنها
نیست؛ ولی نباید از نظر دور داشت که عوارض و پیامدهایی که ممکن است از این اختلاف
سنی ناشی شوند، میتواند
بر میزان تفاهم و روابط عاطفی میان زوجین تأثیر بگذارد. اگر همراه با این تفاوت
سنی، تفاوتهای
دیگری (تفاوتهای
تحصیلی، فرهنگی، اعتقادی، اقتصادی و یا تفاوت در سن عقلی) نیز وجود داشته باشد، آنگاه
تأثیر تفاوت سنی بیشتر مشهود خواهد بود و در چنین مواردی امکان دارد اختلافاتی که
به تفاوت سنی مربوط نیست هم به این عامل نسبت داده شود.
پی نوشت ها
[1].
محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 5، ص90، ح 8045.
[2].
محمدبن یعقوب کلینی،
کافی، ج5، ص332،
ح 1.
[3].
محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 100، ص 235، ح 19.
[4].
محمدبن علی بن حسین بن بابویه (صدوق)، من لا یحضره الفقیه ، ج 3،
ص 409، ح 4428.
[5].
محمد محمدی ریشهری،
میزان الحکمه، ج 5، ص91، ح8046.
[6].
همان، ج 5، ص93 ، ح 8058.
[7].
مجمع البحرین، ج 3، ص 1841.
[8].
طه، آیه 128.
[9].
محمدبنحسن
حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج20، ص84، ح25094.
[10].
محمد
محمدی ریشهری،
میزان الحکمه، ج2، ص 185،ح 2463.
[11].
همان،
ج 7، ص 506، ح13533.
[12].
همان، ح
13535.
[13].
امیر ملک محمودی، راهنمای ازدواج/ آنچه یک پسر و دختر درباره انتخاب همسر باید
بدانند، ص 138-137.
[14].
غلامعلی افروز، همسران برتر، ص 67-66 با تلخیص.
[15].
حسین نوری، مستدرک
الوسائل، ج 14، ص169، ح 16404.
[16].
محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص365، ح3.
[17].
محمدباقر بحارالأنوار، ج100، ص 237، ح 36.
[18].
حسین عسکری، نقش بهداشت روان در ازدواج، ص 263.
[19].
سعید شاملو، بهداشت روانی، ص 64.
[20].
باقر ساروخانی، مقدمهای
بر جامعهشناسی
خانواده، ص 61.
[21].
حسین دهنوی، گلبرگ زندگی، ص 37.