مفهوم خوشبختی و سختی برای مومن
۱۳۹۷/۱۲/۰۴
–
۸۹۱ بازدید
سلام،چطوربعضیسستایمانموفقنولیافرادباایمانتردچارشکستمیشن؟
الف ) مفهوم موفقیت
«موفقیت»، موضوعی است که درباره آن صدها کتاب از سوی اندیشمندان اسلامی و ادیان دیگر با نگرشهای مختلف مادی و معنوی نوشته شده است؛ چراکه شادمانى و خوشبختى انسانها رابطه تنگاتنگى با میزان موفقیتشان در زندگى دارد. افراد موفق، در زندگى نشاط و رضایت خاطر و محبوبیت بیشترى دارند و افراد جامعه رابطه ویژهاى با آنان دارند.
آیا موفقیت، گذراندن مدارج تحصیلى و دریافت مدرک علمى است یا رسیدن به مقام و ثروت؟ آیا موفقیت بهدست آوردن شغل و همسر مناسب و محیط خانوادگى آرام و فرزندان شایسته است؟ آیا انجام وظایف دینى و انسانى و قرار گرفتن در جاده مستقیم و راه هدایت موفقیت است؟ نوع درک و برداشت از موفقیت، ذهن را براى فهم بیشتر و بهتر این واژه آماده میسازد.
موفقیت در لغت؛ به معنای توفیق، کامیابی، کامروایی، دستیابی به آرزو یا انجام دادن کاری آمده است.[1]بیشتر نویسندگان و اندیشمندان تلاش کردهاند تعریف جامعى از موفقیت ارایه دهند، اما اگر دقت در تعاریف آنان شود، هرکدام به جلوهای از موفقیت اشاره کردهاند. از جمله اینکه گفتهاند: «آرامش و امنیت، بهترین نوع موفقیت است».[2]«خوشبختترین مردم دنیا افرادى هستند که به کارشان عشق میورزند؛ بدون توجه به اینکه از این راه، ثروت، شهوت، قدرت و موقعیتهاى اجتماعى بالا بهدست میآورند یا خیر. خشنودترین مردم افرادى هستند که از کارشان لذت میبرند. هر کارى که میخواهد باشد؛ تلاش میکنند تا آنرا خوب انجام دهند».[3]در فرهنگ وبستر(Webster) موفقیت به مفهوم «نیل رضایتبخش به هدف» تعریف شده است.[4]شهید مطهرى در تعریف سعادت و موفقیت، میگوید: «سعادت [و موفقیت]، عبارت است از: لذت همه جانبه و نیل همه جانبه به همه کمالات، بهطوری که حداکثر کمالات و حظوظ فطرى و طبیعى استیفا گردد».[5]از نگاه بیشتر مردم؛ موفق کسى است که به آرزوهاى خود برسد، در درون خویش، احساس رضایت کند و از اینکه با تلاش و کوشش پیوسته، در زندگى به این رضایتمندى رسیده، خشنود باشد.
در آموزههاى اسلامى؛ مفهوم موفقیت به مفهوم سعادت و خوشبختى[6] نزدیک است و اگرچه این دو واژه تفاوتهایى دارند، اما مصداق موفقیت مطلق و خوشبختى مطلق، یکى هستند؛ خوشبخت و موفق واقعى کسى است که در مسیر بندگى خداى متعال باشد، با انجام وظایف دینى و انسانى به خداوند نزدیک شود و بتواند به هدف نهایى خلقت دست یابد. البته روشن است که رسیدن به چنین هدف و موفقیتی، منافاتى با خُرسندى از زندگى و لذتجویى حلال دنیا ندارد. انسان میتواند به تمام کارهایش رنگوبوى خدایى بدهد و به قصد رضایت حضرت حق بخوابد، بخورد، کار و تفریح کند و… . آنچه مهم است، فرمانبرى از خداوند و اجراى دستورات او است. قرآن کریم میفرماید: «هر کسى از جهنم رهایى یابد و به بهشت وارد شود، رستگار و موفق است».[7] و «هرکس از خدا و پیامبرش اطاعت کند، به موفقیت و رستگارى بزرگى نایل شده است».[8]پیامبر گرامى اسلام(ص) میفرماید: «هرکس تقوا و پرهیزکارى پیشه کند و گوش به فرمان دستورهاى خداوند باشد، به رستگارى و موفقیت بزرگى رسیده است. به درستى که تقوا باعث کنترل انسان از غضب و باعث نگهدارى انسان از عذاب و نگهدارنده انسان از خشم الهى است. بهدرستى که تقوا باعث سفیدرویى و رضایت پروردگار و باعث ارتقاى درجه و مقامات معنوى انسان میگردد».[9]امام على(ع) نیز درباره راههاى موفقیت و خوشبختی میفرماید: «هرکسى از خدا و رسول خدا اطاعت و پیروى کند، به رستگارى بزرگى میرسد و به ثواب ارزشمندى نایل میشود و هرکسى نسبت به خداوند و رسولش، نافرمانى و گردنکشى کند، به خسران و زیان بزرگ و آشکارى گرفتار میشود و سزاوار عذاب دردناک میگردد».[10]گفتنی است؛ موفقیت سطح پایینترى نیز دارد و آن، کامروایى در رسیدن به نتیجه و هدف در هر کار و به فعلیت رساندن استعدادهاى بالقوّه است که به دنبال آن خرسندى و خشنودى نیز بهدست میآید.
*** با توجه به مفهوم موفقیت در دین و فرموده رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم «هرکسى از خدا و رسول خدا اطاعت و پیروى کند، به رستگارى بزرگى میرسد و به ثواب ارزشمندى نایل میشود و هرکسى نسبت به خداوند و رسولش، نافرمانى و گردنکشى کند، به خسران و زیان بزرگ و آشکارى گرفتار میشود و سزاوار عذاب دردناک میگردد». این سوال را از شما می پرسیم که آیا افراد سست ایمان واقعا موفق هستند ؟
ب ) مومن و بلا
آنچه در این مسأله مهم است، جهان بینى انسان است. اگر انسان جهان بینى دینى داشته باشد ، دنیا و رنج هایش را بد نمى داند، بلکه به عکس رنج ها را عاملى براى تحّرک بشمار مى آورد; چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم سوره نساء، آیه 104می فرماید : «ان تکونوا تألمون فانهم یألمون کما تألمون و ترجون من الله ما لایرجون» ( اگر شما(مومنان) رنج مى کشید، کافران نیز همان گونه که شما رنج مى کشید، رنج مى کشند، و حال آن که شما امیدى به خدا دارید که آنان ندارند).
زیرا رنج ها وابستگى انسان را به دنیا کم مى کنند و او را به راه مى اندازند. این ذات دنیاست که با تغییر احوال و فصول و مرگ حتمى، به انسان آگاهى مى دهد که اینجا جاى ماندن و قرار نیست. بنابراین برخوردارى ها و بلاها، معیار سعادت نیستند و از همین جاست که نقش بلاها در سیر و سلوک معنوى و شکوفایى قابلیت هاى درونى مؤمن آنقدر اهمیت پیدا مى کند که در حدیث آمده است: «البلاء للولاء » ( کسانى که ایمان بیشترى دارند، رنجشان بیشتر است».
فراموش نکنیم دنیا دار مکافات نیز هست و در بسیارى و در بسیارى از موارد انسان نتیجه حرکت هاى خلاف نظام خود را مى بیند، چه مؤمن باشد و چه کافر، در اصول کافى« باب بلا و امتحان» روایات متعددی در این زمینه ذکر شده است .
مقصود روایت آن است که تصور نشود وقتی کسی مؤمن شد و رضای الهی را کسب کرد دیگر گرفتار نمی شود بلکه گرفتاری ها فلسفه خاص خود را دارد. هر مؤمنی آزمایش می شود تا صداقت او معلوم شود ولی آزمایش لزوما همراه با گرفتاری و بلا و بدبختی نیست، بلکه با خیر و شر آزمایش می شود. گاهی با مقام و موقعیت و مال و منال آزمایش می شود. گاهی با گرفتن مال تصور نشود هر که مؤمن شد بیچاره و بدبخت و گرفتار می شود بلکه اگر مؤمن گرفتار شد نباید تعجب کند، زیرا مؤمن با گرفتاری آزمایش می شود.
خلاصه سخن آنکه تصور نشود مؤمن همیشه در آسایش است بلکه گاهی هم گرفتار می شود،ودر گرفتاری هم رضایت درونی دارد وهمواره شاد است.اینطور نیست که همیشه گرفتار باشد .
نکته دیگر آن است که مؤمن واقعی چون تسلیم رضای الهی است هنگام گرفتاری هم شاد است چون آن را هدیه الهی می داند و مؤمنان واقعی آرامش روحی و روانی واقعی دارند. اگر کسی وظایف خود را انجام داد. این نوع بلا از برای ارتقای درجه و از لطف های خداست. اما اگر به جهت سستی و بی احتیاطی بود مقصر خود اوست و مکافات عمل اوست.
ج ) سنت املاء و استدراج
خداوند را سنتهایی است که منطبق بر آنها با عالم انسانی رفتار میکند. این سنتها ثابت و لایتغیر هستند و هر اقوم و یا فردی بنا به آنچه میکند و میاندیشد، ذیل یکی از این سنتها قرار میگیرد. برخورد قهری و تجلی جلالی خداوند برای مؤمن، عین رحمت و جمال است و برخورد لطفی و تجلی جمالی خداوند برای کافر، عین غضب و جلال است. برخورد قهری با مؤمن برای تربیت و ندامت و منع و هدایت او است و برخورد لطفی با کافر برای غافل کردن بیش از پیش او و اضلال و گمراهی او است؛ هرچه برخورد با کافر به ظاهر لطیفتر باشد، در باطن شدیدتر است.
ازجمله آن سنتهای الهی در برخورد با مخالفان، سنت املاء و استدراج است.
1 . سنت املاء
سنّت املاء یا امهال یعنی جلوی کسی را باز گذاشتن و تنبیه نکردن او، تا گناه بر گناه بیفزاید و مستحقّ عذاب بزرگتری شود.
خداوند متعال مؤمنین را به حال خود رها نمی کند ؛ بلکه مدام حوادثی برای آنها پیش می آورد که خود را در بند خدا بیابند و احساس کنند که خدایی وجود دارد و کنترل امور به دست اوست؛ لذا از او غفلت نمی کنند. امّا وقتی کسی به این هشدارها پاسخ مناسب نداد و هشدارها را جدّی نگرفت ، خدا نیز او را به حال خود رها می کند و هر چه کرد ، پیامد آن را به نحو آشکار نمی بیند. لذا خدا را به کلّی فراموش نموده و خیال می کند که کنترل تمام امور به دست خود اوست ؛ تا آنجا که به یکباره خداوند متعال او را گرفتار مرگ می کند و می بیند که هیچ چیزی در دست او نیست ؛ امّا دیگر راه بازگشت هم ندارد.
آنکه راه گمراهی پیش گرفت و لجاجت کرد، خداوند به او مهلت و امکانات مخالفت بیشتر را اعطا میکند تا او تا آنجا که میتواند، مخالفت ورزد و مضل گردد. خداوند زود جلوی او را نمیگیرد و مانع او نمیگردد. خداوند قادر است تا به محض مخالفت، مخالف را طرد و حذف کند، اما او مخالفان را خوب تحمل میکند و البته این «تحمل شدن» برای مخالفان «شر» است، ثمره کار عاقبت آشکار میگردد.
2 . سنت استدراج
استدراج از جهت لغوی یعنی به تدریج و پله پله کسی را پائین آوردن یا بالا بردن، و در اصطلاح به معنای این است که رتبه کسی را به تدریج پایین بیاورند تا جائی که شقاوت و بدبختیاش به نهایت برسد و به ورطه هلاکت بیافتد، این کار با تجدید نعمتی بعد از نعمت دیگر صورت میگیرد تا به وسیله التذاذ از نعمات، غفلت تشدید شود و شخص سزاوار عذاب شدید گردد. در سنت استدراج، نکته اصلی تجدید نعمت پس از نعمت دیگر میباشد،
از مجموع آیات چنین بدست می آید که خداوند گناهکاران و طغیانگران را طبق یک سنت الهی فورا گرفتار مجازات نمی کند. بلکه درهای نعمت را به روی آنان می گشاید و هر چه طغیان بیشتر شد ،نعمت هم افزونی می یابد که در این صورت از دو حال خارج نیست:
الف :یا متنبه می شوند ،که این مصداق هدایت الهی است.
ب : یا بر غرور و معاصی آنان افزوده می شود که مضمون استدراج و حرکت تدریجی بسوی عذاب و مجازات دردناکتری است (رجوع شود به تفسیر نمونه ج 7 ص 33 و 34 ج 5 ص 238ـ239.)
آیات
ا ـ « وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لا یعْلَمُونَ (اعراف: 182) و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائی که نمی دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد.
وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیدی مَتینٌ » (اعراف: 183)ترجمه :و به آنها مهلت می دهم (تا مجازاتشان دردناکتر باشد)؛ زیرا طرح و نقشه من، قوی (و حساب شده) است.
2 ـ « وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ »(آل عمران: 178) ترجمه : آنان که به راه کفر رفتند گمان نکنند که مهلتى که ما به آنها مى دهیم به حال آنان بهتر خواهد بود، بلکه آنها را (براى امتحان) مهلت مى دهیم تا بر گناه و سرکشى خود بیفزایند، و آنان را عذابى خوارکننده است.
3 ـ « وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَمْلَیْتُ لِلَّذینَ کَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ »(الرعد: 32) ترجمه : و مردم به رسولان پیش از تو هم استهزاء بسیار کردند من هم به کافران فرصت دادم آن گاه ایشان را به عقوبت گرفته و با چه عقاب سخت به کیفر رسانیدم.
4 ـ « وَ أَصْحابُ مَدْیَنَ وَ کُذِّبَ مُوسى فَأَمْلَیْتُ لِلْکافِرینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ نَکیرِ» (الحج: 44) ترجمه : و نیز (قوم شعیب) اصحاب مدین (همه رسولان خود را تکذیب نمودند) و موسى نیز تکذیب شد و من هم کافران را (براى امتحان) مهلت دادم سپس آنها را (به عقوبت) گرفتم، و چقدر مؤاخذه و عقاب من (بر کافران) سخت است.
5 ـ « وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَمْلَیْتُ لَها وَ هِیَ ظالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَیَّ الْمَصیرُ » (الحج: 48) ترجمه : چه بسیار قریه هایى را که ستم پیشه بودند و من مهلتشان دادم، آن گاه آنها را فروگرفتم. و بازگشت همه نزد من است.
6 ـ « فَذَرْنی وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهذَا الْحَدیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ » (القلم: 44) ترجمه : پس مرا با آنها که این سخن را تکذیب مى کنند واگذار تا اندک اندک، چنان که درنیابند، فروگیریمشان. وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ (القلم: 45) – و به آنها مهلت دهم. هر آینه مکر من مکرى استوار است.
پی نوشتها :
[1]. لغتنامه دهخدا، واژه «موفقیت».
[2]. کیهاننیا، اصغر، راز موفقیت در زندگى، ص 35، تهران، انتشارات مادر، 1382ش.
[3]. موریس، تام، موفقیت واقعى، ترجمه: گوهریان، محمد ابراهیم، ص 33، تهران، نسل نواندیش، 1384ش.
[4]. کیهاننیا، اصغر، راز موفقیت در بازار کار، ص 16، تهران، انتشارات مادر، 1382ش.
[5]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 7، ص 71، انتشارات صدرا، تهران.
[6]. ر.ک: «سعادت و کمال انسان»، سؤال 91؛ «سعادت از منظر ملاصدرا»، سؤال 14580؛ «کمال نهایی انسان»، سؤال 5337.
[7]. آل عمران، 185.
[8]. احزاب، 71.
[9]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 19، ص 127، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[10]. همان، ج 4، ص 266 – 267.
«موفقیت»، موضوعی است که درباره آن صدها کتاب از سوی اندیشمندان اسلامی و ادیان دیگر با نگرشهای مختلف مادی و معنوی نوشته شده است؛ چراکه شادمانى و خوشبختى انسانها رابطه تنگاتنگى با میزان موفقیتشان در زندگى دارد. افراد موفق، در زندگى نشاط و رضایت خاطر و محبوبیت بیشترى دارند و افراد جامعه رابطه ویژهاى با آنان دارند.
آیا موفقیت، گذراندن مدارج تحصیلى و دریافت مدرک علمى است یا رسیدن به مقام و ثروت؟ آیا موفقیت بهدست آوردن شغل و همسر مناسب و محیط خانوادگى آرام و فرزندان شایسته است؟ آیا انجام وظایف دینى و انسانى و قرار گرفتن در جاده مستقیم و راه هدایت موفقیت است؟ نوع درک و برداشت از موفقیت، ذهن را براى فهم بیشتر و بهتر این واژه آماده میسازد.
موفقیت در لغت؛ به معنای توفیق، کامیابی، کامروایی، دستیابی به آرزو یا انجام دادن کاری آمده است.[1]بیشتر نویسندگان و اندیشمندان تلاش کردهاند تعریف جامعى از موفقیت ارایه دهند، اما اگر دقت در تعاریف آنان شود، هرکدام به جلوهای از موفقیت اشاره کردهاند. از جمله اینکه گفتهاند: «آرامش و امنیت، بهترین نوع موفقیت است».[2]«خوشبختترین مردم دنیا افرادى هستند که به کارشان عشق میورزند؛ بدون توجه به اینکه از این راه، ثروت، شهوت، قدرت و موقعیتهاى اجتماعى بالا بهدست میآورند یا خیر. خشنودترین مردم افرادى هستند که از کارشان لذت میبرند. هر کارى که میخواهد باشد؛ تلاش میکنند تا آنرا خوب انجام دهند».[3]در فرهنگ وبستر(Webster) موفقیت به مفهوم «نیل رضایتبخش به هدف» تعریف شده است.[4]شهید مطهرى در تعریف سعادت و موفقیت، میگوید: «سعادت [و موفقیت]، عبارت است از: لذت همه جانبه و نیل همه جانبه به همه کمالات، بهطوری که حداکثر کمالات و حظوظ فطرى و طبیعى استیفا گردد».[5]از نگاه بیشتر مردم؛ موفق کسى است که به آرزوهاى خود برسد، در درون خویش، احساس رضایت کند و از اینکه با تلاش و کوشش پیوسته، در زندگى به این رضایتمندى رسیده، خشنود باشد.
در آموزههاى اسلامى؛ مفهوم موفقیت به مفهوم سعادت و خوشبختى[6] نزدیک است و اگرچه این دو واژه تفاوتهایى دارند، اما مصداق موفقیت مطلق و خوشبختى مطلق، یکى هستند؛ خوشبخت و موفق واقعى کسى است که در مسیر بندگى خداى متعال باشد، با انجام وظایف دینى و انسانى به خداوند نزدیک شود و بتواند به هدف نهایى خلقت دست یابد. البته روشن است که رسیدن به چنین هدف و موفقیتی، منافاتى با خُرسندى از زندگى و لذتجویى حلال دنیا ندارد. انسان میتواند به تمام کارهایش رنگوبوى خدایى بدهد و به قصد رضایت حضرت حق بخوابد، بخورد، کار و تفریح کند و… . آنچه مهم است، فرمانبرى از خداوند و اجراى دستورات او است. قرآن کریم میفرماید: «هر کسى از جهنم رهایى یابد و به بهشت وارد شود، رستگار و موفق است».[7] و «هرکس از خدا و پیامبرش اطاعت کند، به موفقیت و رستگارى بزرگى نایل شده است».[8]پیامبر گرامى اسلام(ص) میفرماید: «هرکس تقوا و پرهیزکارى پیشه کند و گوش به فرمان دستورهاى خداوند باشد، به رستگارى و موفقیت بزرگى رسیده است. به درستى که تقوا باعث کنترل انسان از غضب و باعث نگهدارى انسان از عذاب و نگهدارنده انسان از خشم الهى است. بهدرستى که تقوا باعث سفیدرویى و رضایت پروردگار و باعث ارتقاى درجه و مقامات معنوى انسان میگردد».[9]امام على(ع) نیز درباره راههاى موفقیت و خوشبختی میفرماید: «هرکسى از خدا و رسول خدا اطاعت و پیروى کند، به رستگارى بزرگى میرسد و به ثواب ارزشمندى نایل میشود و هرکسى نسبت به خداوند و رسولش، نافرمانى و گردنکشى کند، به خسران و زیان بزرگ و آشکارى گرفتار میشود و سزاوار عذاب دردناک میگردد».[10]گفتنی است؛ موفقیت سطح پایینترى نیز دارد و آن، کامروایى در رسیدن به نتیجه و هدف در هر کار و به فعلیت رساندن استعدادهاى بالقوّه است که به دنبال آن خرسندى و خشنودى نیز بهدست میآید.
*** با توجه به مفهوم موفقیت در دین و فرموده رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم «هرکسى از خدا و رسول خدا اطاعت و پیروى کند، به رستگارى بزرگى میرسد و به ثواب ارزشمندى نایل میشود و هرکسى نسبت به خداوند و رسولش، نافرمانى و گردنکشى کند، به خسران و زیان بزرگ و آشکارى گرفتار میشود و سزاوار عذاب دردناک میگردد». این سوال را از شما می پرسیم که آیا افراد سست ایمان واقعا موفق هستند ؟
ب ) مومن و بلا
آنچه در این مسأله مهم است، جهان بینى انسان است. اگر انسان جهان بینى دینى داشته باشد ، دنیا و رنج هایش را بد نمى داند، بلکه به عکس رنج ها را عاملى براى تحّرک بشمار مى آورد; چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم سوره نساء، آیه 104می فرماید : «ان تکونوا تألمون فانهم یألمون کما تألمون و ترجون من الله ما لایرجون» ( اگر شما(مومنان) رنج مى کشید، کافران نیز همان گونه که شما رنج مى کشید، رنج مى کشند، و حال آن که شما امیدى به خدا دارید که آنان ندارند).
زیرا رنج ها وابستگى انسان را به دنیا کم مى کنند و او را به راه مى اندازند. این ذات دنیاست که با تغییر احوال و فصول و مرگ حتمى، به انسان آگاهى مى دهد که اینجا جاى ماندن و قرار نیست. بنابراین برخوردارى ها و بلاها، معیار سعادت نیستند و از همین جاست که نقش بلاها در سیر و سلوک معنوى و شکوفایى قابلیت هاى درونى مؤمن آنقدر اهمیت پیدا مى کند که در حدیث آمده است: «البلاء للولاء » ( کسانى که ایمان بیشترى دارند، رنجشان بیشتر است».
فراموش نکنیم دنیا دار مکافات نیز هست و در بسیارى و در بسیارى از موارد انسان نتیجه حرکت هاى خلاف نظام خود را مى بیند، چه مؤمن باشد و چه کافر، در اصول کافى« باب بلا و امتحان» روایات متعددی در این زمینه ذکر شده است .
مقصود روایت آن است که تصور نشود وقتی کسی مؤمن شد و رضای الهی را کسب کرد دیگر گرفتار نمی شود بلکه گرفتاری ها فلسفه خاص خود را دارد. هر مؤمنی آزمایش می شود تا صداقت او معلوم شود ولی آزمایش لزوما همراه با گرفتاری و بلا و بدبختی نیست، بلکه با خیر و شر آزمایش می شود. گاهی با مقام و موقعیت و مال و منال آزمایش می شود. گاهی با گرفتن مال تصور نشود هر که مؤمن شد بیچاره و بدبخت و گرفتار می شود بلکه اگر مؤمن گرفتار شد نباید تعجب کند، زیرا مؤمن با گرفتاری آزمایش می شود.
خلاصه سخن آنکه تصور نشود مؤمن همیشه در آسایش است بلکه گاهی هم گرفتار می شود،ودر گرفتاری هم رضایت درونی دارد وهمواره شاد است.اینطور نیست که همیشه گرفتار باشد .
نکته دیگر آن است که مؤمن واقعی چون تسلیم رضای الهی است هنگام گرفتاری هم شاد است چون آن را هدیه الهی می داند و مؤمنان واقعی آرامش روحی و روانی واقعی دارند. اگر کسی وظایف خود را انجام داد. این نوع بلا از برای ارتقای درجه و از لطف های خداست. اما اگر به جهت سستی و بی احتیاطی بود مقصر خود اوست و مکافات عمل اوست.
ج ) سنت املاء و استدراج
خداوند را سنتهایی است که منطبق بر آنها با عالم انسانی رفتار میکند. این سنتها ثابت و لایتغیر هستند و هر اقوم و یا فردی بنا به آنچه میکند و میاندیشد، ذیل یکی از این سنتها قرار میگیرد. برخورد قهری و تجلی جلالی خداوند برای مؤمن، عین رحمت و جمال است و برخورد لطفی و تجلی جمالی خداوند برای کافر، عین غضب و جلال است. برخورد قهری با مؤمن برای تربیت و ندامت و منع و هدایت او است و برخورد لطفی با کافر برای غافل کردن بیش از پیش او و اضلال و گمراهی او است؛ هرچه برخورد با کافر به ظاهر لطیفتر باشد، در باطن شدیدتر است.
ازجمله آن سنتهای الهی در برخورد با مخالفان، سنت املاء و استدراج است.
1 . سنت املاء
سنّت املاء یا امهال یعنی جلوی کسی را باز گذاشتن و تنبیه نکردن او، تا گناه بر گناه بیفزاید و مستحقّ عذاب بزرگتری شود.
خداوند متعال مؤمنین را به حال خود رها نمی کند ؛ بلکه مدام حوادثی برای آنها پیش می آورد که خود را در بند خدا بیابند و احساس کنند که خدایی وجود دارد و کنترل امور به دست اوست؛ لذا از او غفلت نمی کنند. امّا وقتی کسی به این هشدارها پاسخ مناسب نداد و هشدارها را جدّی نگرفت ، خدا نیز او را به حال خود رها می کند و هر چه کرد ، پیامد آن را به نحو آشکار نمی بیند. لذا خدا را به کلّی فراموش نموده و خیال می کند که کنترل تمام امور به دست خود اوست ؛ تا آنجا که به یکباره خداوند متعال او را گرفتار مرگ می کند و می بیند که هیچ چیزی در دست او نیست ؛ امّا دیگر راه بازگشت هم ندارد.
آنکه راه گمراهی پیش گرفت و لجاجت کرد، خداوند به او مهلت و امکانات مخالفت بیشتر را اعطا میکند تا او تا آنجا که میتواند، مخالفت ورزد و مضل گردد. خداوند زود جلوی او را نمیگیرد و مانع او نمیگردد. خداوند قادر است تا به محض مخالفت، مخالف را طرد و حذف کند، اما او مخالفان را خوب تحمل میکند و البته این «تحمل شدن» برای مخالفان «شر» است، ثمره کار عاقبت آشکار میگردد.
2 . سنت استدراج
استدراج از جهت لغوی یعنی به تدریج و پله پله کسی را پائین آوردن یا بالا بردن، و در اصطلاح به معنای این است که رتبه کسی را به تدریج پایین بیاورند تا جائی که شقاوت و بدبختیاش به نهایت برسد و به ورطه هلاکت بیافتد، این کار با تجدید نعمتی بعد از نعمت دیگر صورت میگیرد تا به وسیله التذاذ از نعمات، غفلت تشدید شود و شخص سزاوار عذاب شدید گردد. در سنت استدراج، نکته اصلی تجدید نعمت پس از نعمت دیگر میباشد،
از مجموع آیات چنین بدست می آید که خداوند گناهکاران و طغیانگران را طبق یک سنت الهی فورا گرفتار مجازات نمی کند. بلکه درهای نعمت را به روی آنان می گشاید و هر چه طغیان بیشتر شد ،نعمت هم افزونی می یابد که در این صورت از دو حال خارج نیست:
الف :یا متنبه می شوند ،که این مصداق هدایت الهی است.
ب : یا بر غرور و معاصی آنان افزوده می شود که مضمون استدراج و حرکت تدریجی بسوی عذاب و مجازات دردناکتری است (رجوع شود به تفسیر نمونه ج 7 ص 33 و 34 ج 5 ص 238ـ239.)
آیات
ا ـ « وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لا یعْلَمُونَ (اعراف: 182) و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائی که نمی دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد.
وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیدی مَتینٌ » (اعراف: 183)ترجمه :و به آنها مهلت می دهم (تا مجازاتشان دردناکتر باشد)؛ زیرا طرح و نقشه من، قوی (و حساب شده) است.
2 ـ « وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ »(آل عمران: 178) ترجمه : آنان که به راه کفر رفتند گمان نکنند که مهلتى که ما به آنها مى دهیم به حال آنان بهتر خواهد بود، بلکه آنها را (براى امتحان) مهلت مى دهیم تا بر گناه و سرکشى خود بیفزایند، و آنان را عذابى خوارکننده است.
3 ـ « وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَمْلَیْتُ لِلَّذینَ کَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ »(الرعد: 32) ترجمه : و مردم به رسولان پیش از تو هم استهزاء بسیار کردند من هم به کافران فرصت دادم آن گاه ایشان را به عقوبت گرفته و با چه عقاب سخت به کیفر رسانیدم.
4 ـ « وَ أَصْحابُ مَدْیَنَ وَ کُذِّبَ مُوسى فَأَمْلَیْتُ لِلْکافِرینَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ نَکیرِ» (الحج: 44) ترجمه : و نیز (قوم شعیب) اصحاب مدین (همه رسولان خود را تکذیب نمودند) و موسى نیز تکذیب شد و من هم کافران را (براى امتحان) مهلت دادم سپس آنها را (به عقوبت) گرفتم، و چقدر مؤاخذه و عقاب من (بر کافران) سخت است.
5 ـ « وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَمْلَیْتُ لَها وَ هِیَ ظالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَیَّ الْمَصیرُ » (الحج: 48) ترجمه : چه بسیار قریه هایى را که ستم پیشه بودند و من مهلتشان دادم، آن گاه آنها را فروگرفتم. و بازگشت همه نزد من است.
6 ـ « فَذَرْنی وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهذَا الْحَدیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ » (القلم: 44) ترجمه : پس مرا با آنها که این سخن را تکذیب مى کنند واگذار تا اندک اندک، چنان که درنیابند، فروگیریمشان. وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ (القلم: 45) – و به آنها مهلت دهم. هر آینه مکر من مکرى استوار است.
پی نوشتها :
[1]. لغتنامه دهخدا، واژه «موفقیت».
[2]. کیهاننیا، اصغر، راز موفقیت در زندگى، ص 35، تهران، انتشارات مادر، 1382ش.
[3]. موریس، تام، موفقیت واقعى، ترجمه: گوهریان، محمد ابراهیم، ص 33، تهران، نسل نواندیش، 1384ش.
[4]. کیهاننیا، اصغر، راز موفقیت در بازار کار، ص 16، تهران، انتشارات مادر، 1382ش.
[5]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 7، ص 71، انتشارات صدرا، تهران.
[6]. ر.ک: «سعادت و کمال انسان»، سؤال 91؛ «سعادت از منظر ملاصدرا»، سؤال 14580؛ «کمال نهایی انسان»، سؤال 5337.
[7]. آل عمران، 185.
[8]. احزاب، 71.
[9]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 19، ص 127، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[10]. همان، ج 4، ص 266 – 267.