خانه » همه » مذهبی » مقاله: إرهاصات در زندگی پیامبر اکرم (ص) از منظر تاریخ

مقاله: إرهاصات در زندگی پیامبر اکرم (ص) از منظر تاریخ


مقاله: إرهاصات در زندگی پیامبر اکرم (ص) از منظر تاریخ

۱۳۹۳/۱۰/۱۴


۱۳۲۳ بازدید

نوشته شده توسط محسن رنجبر چکیده
پژوهش حاضر، پس از ارائه تعریفی از واژه « ارهاص» و تفاوت آن با معجزه وکرامت، از باب مقدمه، به برخی از حوادث عجیب و خارق العاده در زندگی برخی از پیامبران پیشین می پردازد و در ادامه، حوادث خارق العاده و عجیب یا همان ارهاصات را در زندگی پیامبر اکرم (ص) پیش از بعثت حضرت در سه مقطع زمانیِ آستانه تولد، هنگام حمل و تولد و دوران کودکی و نوجوانی از منظر تاریخی، مورد مطالعه و پژوهش قرار می دهد. موضوع این پژوهش، مطالعه در کم و کیف و صحت و سُقم ارهاصات در زندگی پیامبر اکرم(ص) تا پیش از بعثت حضرت است.

مقدمه

نوشته شده توسط محسن رنجبر چکیده
پژوهش حاضر، پس از ارائه تعریفی از واژه « ارهاص» و تفاوت آن با معجزه وکرامت، از باب مقدمه، به برخی از حوادث عجیب و خارق العاده در زندگی برخی از پیامبران پیشین می پردازد و در ادامه، حوادث خارق العاده و عجیب یا همان ارهاصات را در زندگی پیامبر اکرم (ص) پیش از بعثت حضرت در سه مقطع زمانیِ آستانه تولد، هنگام حمل و تولد و دوران کودکی و نوجوانی از منظر تاریخی، مورد مطالعه و پژوهش قرار می دهد. موضوع این پژوهش، مطالعه در کم و کیف و صحت و سُقم ارهاصات در زندگی پیامبر اکرم(ص) تا پیش از بعثت حضرت است.

مقدمه
معجزات و حوادث خارق العاده در زندگی پیامبران، به ویژه پیامبر اعظم (ص)، از مسائلی است که اندیشمندان مسلمان، به ویژه مورخان، متکلمان و مفسران، از گذشته تاکنون، به آن توجه کرده اند. اما تا به حال ـ تا جایی که بررسی شد ـ پژوهش تاریخیِ مستقلی درباره حوادث خارق العاده ای که مربوط به پیش از بعثت پیامبر اکرم (ص) باشد و به آن اصطلاحاً « ارهاصات» می گویند، صورت نگرفته است. بر این اساس، این پژوهش درصدد بررسی تاریخیِ ارهاصات پیامبر اکرم (ص) است که به معنای عام آن، یعنی کارهای شگفت و خارق العاده که از توان انسان خارج است و بر فضیلتی برای صاحب آن دلالت دارد، یکی از گونه های معجزه به حساب می آید. البته پیش از پرداختن به موضوع اصلی، مناسب است به چند نکته، اشاره شود:

الف) إرهاص در لغت و اصطلاح

إرهاص (1) برگرفته از « رَهص» به معنای اصرار، اثبات، آماده ساختن و محکم کردن و تأسیس بنیان است، چنانکه «رِهص» به معنای چینه بُن دیوار یا ساختن رگه زیرین بناست.(2)
اما در اصطلاح متکلّمان، مراد از ارهاص، حوادث خارق العاده (3) و شگفتی (4) است که در آستانه میلاد انبیا یا پس از آن و پیش از ادعای نبوت به وقوع می پیوندد (5) و از نبوتِ آنان در آینده حکایت دارد تا مردم با مشاهده آن امور، آماده شنیدن دعوت انبیا (ع) شوند. (6) اما تناسب، میان معنای لغوی و اصطلاحی آن، را این گونه می توان توجیه کرد که که با ارهاص، قاعده و خانه نبوّت پی ریزی می شود (7) و دلالت می کند که در آینده، پیامبری مبعوث خواهد شد (8) و به همین دلیل، به امور یاد شده ارهاص می گویند.
ب) تفاوت ارهاص با معجزه و کرامت

اگرچه ارهاص از امور خارق العاده ای است که به اذن الهی صورت می گیرد، اما با معجزه و کرامت که اینها نیز با اذن الهی صورت می گیرند، تفاوت دارد، چنانکه کرامت نیز با معجزه تفاوت دارد و با اینکه کرامت امر خارق العاده ای است، اما بر خلاف معجزه، همراه ادعای نبوت نیست. (9) اما تفاوت معجزه با ارهاص ـ چنانکه گفته شد ـ آن است که ارهاص، وقوع امور خارق العاده ای است که در آستانه یا زمان تولد تا پیش از بعثت هر پیامبری برای فراهم ساختن بستر و زمینه نبوت وی، اتفاق می افتاد. بنابراین، ارهاص پیش از زمان دعوت و بدون ادعای نبوت و تحدّی است، (10) هر چند برخی متکّلمان از باب مجاز و علاقه مشابهت یا تغلیب، به ارهاص نیز معجزه گفته اند. (11) با مطالعه و بررسی در زندگی انبیای الهی، دانسته می شود که ارهاصات از اموری است که کم و بیش در زندگی آنان پیش از پیامبری شان اتفاق افتاده است، اما به نظر می رسد ارهاصات در زندگی پیامبر اکرم (ص) با توجه به آن که آخرین فرستاده خدا بوده و آیینش جهانی و فراگیر بوده، بیشتر بوده است.
به هر حال، محقق طوسی برای امکان ارهاص، به وقوع معجزات پیامبر (ص) پیش از نبوت استدلال کرده و سپس علامه حلی به برخی از موارد ارهاص، از قبیل شکست و نابودی اصحاب فیل، شکاف برداشتن ایوان کسری، خشک شدن دریاچه ساوه و خاموش شدن آتشکده فارس که نزدیک یا هنگام ولادت حضرت روی داده و سایه افکندن ابر بر سر حضرت و حرکت آن با او و سلام کردن سنگ ها بر ایشان پیش از بعثت، اشاره کرده است. (12)
نکته دیگر آن که ارهاصات به منظور ایجاد آمادگی در مردم برای پذیرش دین جدید بوده است، اما اثبات تاریخی این امر که همه ارهاصات، نمود و بروز خاصی میان مردم داشته و آنان را برای پذیرش دین پیامبر جدید به گونه ای آماده ساخته، در بسیاری از موارد، مشکل است، زیرا چنین انعکاسی در اخبار و گزارش های تاریخیِ به جای مانده، کم تر به چشم می خورد.
ج) إرهاصات در زندگی انبیای گذشته

چنانکه گفته شد، ارهاصات و حوادث خارق العاده از وقایعی است که در زندگی پیامبران به منظور آماده کردن مردم روزگارشان برای پذیرش نبوت آنان اتفاق افتاده است. هرچند در قرآن به واژه ارهاص تصریح نشده است، اما آیاتی از قرآن به برخی از وقایع زندگانی پیامبران پرداخته که از ارهاصات آنان دانسته شده یا می توان آنها را از مصادیق ارهاص به شمار آورد. بنابراین، مناسب است پیش از پرداختن به ارهاصات مربوطِ به پیامبر اعظم (ص) به برخی از ارهاصات مربوط به پیامبران دیگر، به اختصار اشاره شود:

1.حضرت موسی

الف) وحی (الهام) به مادر حضرت موسی (ع)
هنگامی که حضرت موسی به دنیا آمد، خداوند به سبب آنکه جان موسی در خطر بود، به مادرش الهام کرد که او را شیر دِه و در دریا (رود نیل) بینداز و ترس و اندوه به دل راه مده که ما او را به تو باز می گردانیم: « و اوحینا الی امّ موسی ان ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فی الیمّ و لا تخافی و لا تحزنی انّا رادّوه الیک و جاعلوه من المرسلین». (قصص:7)
ب) نجات حضرت موسی (ع) از دریا
هنگامی که کارگزاران فرعون، موسی را از آب گرفته و نزد وی آوردند، همسر فرعون متوجه شد که آنان قصد کشتن کودک را دارند، از این رو به فرعون گفت: او نورِ چشم من و توست؛ او را نکشید، شاید برای ما سودمند باشد یا او را به فرزندی بگیریم: « وقالت امرات فرعون قرّت عینٍ لی و لک لاتقتلوه عسی ان ینفعنا او نتّخذه ولداً…». (قصص:9)
ج) بازگشت حضرت موسی (ع) به دامان مادر
خداوند می فرماید: موسی را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش بدو روشن شود و غم نخورد و بداند که وعده خداوند درست است: « فرددناه الی امّه کی تقرّ عینها و لا تحزن و لتعلم انّ وعد اللّه حقٌّ…» (قصص:13)
خداوند با چنین فرمانی به مادر حضرت موسی، به شیوه عجیب و ناباورانه ای جان حضرت موسی را حفظ کرد، زیرا در عصر حضرت موسی بر اساس آیات قرآن، پسران به دستور فرعون کشته می شدند و دختران به بردگی گرفته می شدند، (13) اما خدا که بهترین حافظ و نگهبان آفریده های خویش است، حضرت موسی را نه تنها در آن وضع حفظ کرد، بلکه در دامان فرعون نیز او را پرورش داده و بزرگ کرد.

2. حضرت عیسی

در قرآن کریم به برخی حوادث هنگام باردار شدن حضرت مریم و وضع حمل وی اشاره شده است که به هیچ رو نمی توان آنها را طبیعی و عادی حساب کرد، بلکه از ارهاصات به حساب آمده است:
الف) باردار شدن حضرت مریم (ع) بدون شوهر
وقتی فرشته الهی از سوی خدا، بشارت فرزند به مریم، دادند مریم (ع) گفت: پروردگارا! چگونه فرزندار شَوَم، در حالی که بشری با من تماس نداشته است؟ فرشته گفت: چنین است، خداوند هر چه بخواهد می آفریند: « قالت ربّ انّی یکون لی ولدٌ و لم یمسسنی بشر قال کذلک اللّه یخلق ما یشاء…». (آل عمران:47) (14)
ب) جاری شدن جوی آب از کنار حضرت مریم (ع)
هنگامی که حضرت مریم (ع) به آب نیاز داشت، جوی آبی از کنار آن حضرت جاری شد: «… قد جعل ربّک تحتک سریّا». (15)
ج) بارور شدن نخل خشک
پس از وضع حمل مریمِ طاهره و نیاز وی به غذای مناسب در آن حال، پیدایش خرمای تازه بر نخلی خشک، کاری خارق العاده بود که به فرمان الهی، صورت گرفت، چنانکه خداوند به وی فرمود: این تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازه ای برای تو فرو می ریزد: « و هزّی الیک بجذع النّخله تساقط علیک رطبًا جنیّاً». (مریم:25) (16)
د) سخن گفتن حضرت عیسی (ع) در گهواره
واقعه خارق العاده دیگری که هنگام تولد حضرت عیسی (ع) به امر خدا اتفاق افتاد، سخن گفتن وی در گهواره (17) به منظور رفع اتهام از حضرت مریم است. حضرت عیسی (ع) به کسانی که حضرت مریم (ع) را متّهم ساخته بودند، فرمود: من بنده خدا هستم. خداوند مرا پیامبری صاحب کتاب قرار داده است: « قالوا کیف نکلّم من کان فی المهد صبیّا، قال انّی عبداللّه آتانی الکتاب و جعلنی نبیّا». (مریم: 29-30) بنابراین، سخن گفتن وی در گهواره از معجزات آن حضرت به حساب نیامده، بلکه از ارهاصات وی به شمار آمده است. افزون بر این، گروهی از معتزله که کرامات اولیا را انکار کرده اند، نزول مائده آسمانی بر مریم (18) و سخن گفتن فرشتگان با وی (19) را نیز از ارهاصات حضرت عیسی دانسته اند. (20)

3.ارهاصات در زندگی پیامبر اکرم (ص)

منابع حدیثی و تاریخی شیعه و اهل سنت، حوادث خارق العاده و عجیب بسیاری را درباره حضرت محمد (ص) گزارش کرده اند که استقرا و جمع آوری و ارائه فهرست وار آنها و از همه مهم تر، اثبات صحت یا سقم تاریخی آنها، افزون بر آن که امری بس دشوار است، کاری خارج از حوصله و موضوع این نوشتار است، از این رو در این پژوهش به مهم ترین و مشهورترین این حوادث که بسیاری از منابع از آن سخن گفته اند، پرداخته می شود.
بر اساس یک تقسیم بندی، حوادث خارق العاده و عجیب پیش از بعثت پیامبر (ص) یا همان ارهاصات درباره رسول خدا (ص) را می توان به سه دسته تقسیم کرد: 1. وقایعی که در آستانه ولادت پیامبر (ص) اتفاق افتاد؛ 2. حوادثی که هنگام ولادت حضرت رخ داد؛ 3. وقایعی که پس از تولد تا پیش از بعثت رسول خدا (ص) روی داد.
3-1. در آستانه ولادت
الف ـ جریان نابودیِ سپاه ابرهه توسط پرندگان
یکی از حوادث و وقایع مشهوری که قرآن به عنوان حادثه ای خارق العاده از آن یاد کرده، جریان حمله سپاه ابرهه اشرم به مکه است که به منظور ویران کردن خانه کعبه صورت گرفت و در نهایت، ابرهه و سپاهش توسط پرندگانی که از سوی خدا مأمور نابودی آن بودند، با سنگریزه هایی کشته شدند.(21) این واقعه، پیش از ولادت پیامبر (ص) رخ داد، اما به سبب نزدیکی زمان آن با ولادت پیامبر اکرم (ص) که بنابر مشهور در همان سال بوده است، (22) به گونه ای تمهید و آماده ساختن مردم برای پذیرش وجود شخصی بود که در آینده نزدیک خاتم پیامبران و رسولان و دینش آخرین و کامل ترین دین شد.
ب ـ هویدا بودن نور پیامبر (ص) در پیشانی پدرانش
وجود اخباری درباره نمایان بودن نوری بر پیشانی جدّ و پدر پیامبر اکرم (ص) از دیگر ارهاصات مربوط به رسول خدا (ص) پیش از ولادت وی است که در منابع تاریخی و سیره، گزارش شده است. چنانکه گزارش شده در جریان حمله ابرهه به مکه و دیدار عبدالمطّلب با ابرهه، عظمت و هیبت نور پیامبر (ص) که بر پیشانی عبدالمطّلب ظاهر بود، ابرهه را گرفت. (23) همچنین گزارش های بسیاری درباره نمایان بودن نور یا سفیدی بر پیشانی عبدالله پدر پیامبر (ص) پیش از هم بستر شدن با آمنه، مادر حضرت، وجود دارد، (24) که این نور پس از هم بستر شدن با آمنه، به وی منتقل شد. (25)
3-2. هنگام حمل و ولادت
مورّخان و محدثان شیعه و سنی درباره حوادث خارق العاده هنگام حمل و تولد رسول خدا (ص)، گزارش های بسیاری را نقل کرده اند که در این میان، ابن سعد با عنوان « ذکر علامات النبوة فی رسول الله (ص) قبل أن یوحی الیه» گزارش های فزون تری را در این باره، آورده است که در ادامه به مهم ترین آنها پرداخته می شود:
الف ـ زمان حمل
از حوادث عجیب و غیر متعارف هنگام بارداری آمنه به پیامبر (ص)، به سهولت گذشتن این ایام برای وی بود، زیرا زنان در آن روزگار با توجه به نبود یا کمبود امکانات بهداشتی و هوای نامناسب حجاز و به ویژه شهرِ مکه، دوران بارداری را به دشواری سپری می کردند، اما بر اساس برخی گزارش ها، دوران بارداری آمنه به حضرت محمد (ص)، بسیار آسان بوده است، چنانکه ابن سعد نیز به نقل از زهری نگاشته است که آمنه می گفت: چون به فرزندِ خود آبستن شدم تا هنگامی که وضع حمل کردم، هیچ گونه سختی و ناراحتی ندیدم. (26) همچنین او در مدت یاد شده، از ناراحتی، شکم درد و بادِ شکم و نیز از بیماری هایی که زنان آبستن به آن مبتلا می شدند، شکایت نکرد (27) و هیچ حملی سبک تر و با برکت تر از آبستن به وی را [ در مقایسه با زنان دیگر] نیافت». (28)
افزون بر این، ابن سعد به نقل از آمنه در این باره در گزارش دیگری آورده است:
هنگامی که به رسول خدا (ص) باردار شدم، نفهمیدم که به او باردارم و هیچ گونه احساس سنگینی نکردم، چنانکه زنان (دیگر) احساس می کنند… تا این که زمانی بین خواب و بیداری بودم که کسی (فرشته ای) نزدم آمد و گفت: آیا می دانی باردار شده ای؟ گویا گفتم: نمی دانم. گفت: تو به سرور و پیامبر این امت، باردار شده ای… من یقین به بارداری خود کردم. آن گاه آن کس تا نزدیک وضع حمل، نزد من نیامد و چون آن زمان نزدم آمد، گفت: بگو « او را از شرّ حاسدان، در پناه خدای یگانه بی همتا قرار می دهم» و من این ذکر را می گفتم». (29)
ب ـ هنگام تولد
در مطالعه و بررسی اخبار و گزارش های تاریخی مربوط به حوادث مربوط به هنگام ولادت پیامبر (ص)، به این برداشت می توان رهنمون شد که ارهاصات و حوادث خارق العاده در زمان یاد شده در مقایسه با پیش و پس از تولد حضرت، بسیار بوده است. بر این اساس ـ چنان که کهن ترین منابع نگاشته اند ـ هنگام تولد حضرت محمد (ص) حوادثی خاص و خارق العاده روی داده است که برخی از مهم ترین آنها عبارت اند از:
1.لرزیدن ایوان کسری و شکسته شدن سیزده کنگره آن؛ (30)
2.خاموش شدن آتشکده فارس که هزار سال روشن بود؛ (31)
3.خشک شدن دریاچه ساوه؛ (32)
4.پر آب شدن وادی سَماوه؛ (33)
5.خواب دیدن موبدان (فارس)، شتران سرکِشی را که اسبان تازی گرامی نژادی را یدک کشیدند و از دجله می گذشتند و در سرزمین ها پراکنده می شدند. (34)
بر اساس گزارش مورخان، حوادث یاد شده آن گونه در دربار کسری انوشیروان شاه ساسانی انعکاس داشته است که حتی شاه ساسانی از نعمان بن منذر (35) خواست تا از شخصی دانا در این باره، پرس و جو کند. (36)
6.همراهی نور با پیامبر (ص)
همراهی نور با پیامبر (ص) هنگام ولادت و روشن شدن مغرب تا مشرق از این نور تا جایی که قصرها و بازارهای شام دیده شدند، از دیگر مواردی است که منابع تاریخی و حدیثی شیعه و سنی، گزارش های بسیاری را به نقل از آمنه مادر حضرت، در این باره بیان کرده اند. (37)
7.رانده شدن شیاطین و جنّیان از آسمان ها و منع آنان از شنیدن اخبار آسمان ها و وحی.
یکی دیگر از حوادث هنگام ولادت حضرت، رانده شدن شیاطین (38) و جنّیان (39) بود.
امام صادق (ع) در این باره می فرماید: شیاطین به آسمان ها رفت و آمد می کردند تا این که با تولد حضرت عیسی، از سه آسمان و با به دنیا آمدن پیامبر (ص) از هفت آسمان منع شدند.(40)
افزون بر این، گزارش شده که در مکّه یک یهودی به نام یوسف بود. وی چون شب ولادت پیامبر (ص) دید که ستارگان در حرکت و جنب و جوش هستند، گفت: این (امر) نشانه آن است که در این شب، پیامبری به دنیا آمده، چون ما در کتاب های مان می یابیم که وقتی آخرین پیامبر متولد شود، شیاطین رانده شده و از آسمان ها منع می شوند. (41) البته بر اساس برخی از گزارش ها راندن شیاطین، در آستانه بعثت هم بوده است، چنانکه ابن اسحاق در این باره گزارش کرده است که چون زمان بعثت رسول خدا (ص) رسید، شیاطین از گوش دادن به اخبار آسمانی منع شدند و بین آنان و جاهایی که برای شنیدن در آن جا می نشستند، ممانعت به عمل آمد و به وسیله ستارگان رانده شدند. پس شیاطین دانستند که پیشامدی از سوی خدای تعالی درباره بندگان رخ داده است. ابن هشام در ادامه گزارش خود، به آیاتی از سوره جنّ و احقاف در این باره استشهاد کرده است. (42)
همچنین بر اساس گزارش ابن سعد از ابن عباس، چون پیامبر (ص) مبعوث شد، جنّیان از آسمان رانده شدند و آنها را با شهاب می زدند. آنها پیش از این، اخبار آسمانی را گوش می دادند و هر قبیله ای از جن، جایگاه خاصی داشت که می نشستند و گوش می دادند. (43)
به نظر می رسد وجه جمع میان این دو گونه گزارش ها ( هنگام ولادت و بعثت) ـ چنانکه در گزارش ابن سعد نیز به آن اشاره شده ـ آن است که هنگام ولادت، فقط رانده شدن از آسمان ها بوده است، در حالی که در آستانه بعثت، علاوه بر رانده شدن از آسمان ها منع از شنیدن وحی و اخبار آسمانی هم بوده است.
8.واژگون شدن و به رو افتادن بت ها (44)
واژگونی بت ها از دیگر ارهاصات در شب ولادت رسول خدا (ص) بوده است به گزارش عروة بن زبیر گروهی از قریش، روزی نزد بتی اجتماع کرده و آن روز را عید قرار داده و آن را بزرگ می شمردند. آنان در پیشگاهِ بت قربانی نموده و می خوردند و شراب می نوشیدند تا این که شبی نزد بت رفتند، دیدند بت به صورت بر زمین افتاده است و با این که بت را دو بار به حالت نخستینش باز گرداندند، اما برای بارِ سوم نیز بت به صورت بر زمین افتاد… . در ادامه گزارش آمده است که این واقعه در شبی بود که رسول خدا (ص) به دنیا آمد. (45)
حوادث دیگر

بر اساس برخی روایات و گزارش مورخان، حوادث خارق العاده و عجیب دیگری نیز هنگام ولادت پیامبر (ص) رخ داده است. این حوادث بر اساس روایت امام صادق (ع) عبارت است از: شکاف برداشتن ایوان کسری و وارد شدن رود دجله در آن، برآمدن نوری از سمت حجاز و رفتن به سوی مشرق، سرنگون شدن تخت پادشاهان در فردای شب ولادت و لال شدن آنان، ربوده شدن دانشِ کاهنان و بطلان سحر جادوگران و ممانعت از تماس کاهنان با شیاطین. (46)
همچنین در گزارشی از یعقوبی در این باره آمده است:
چون رسول خدا (ص) به دنیا آمد … ستارگان فرو ریختند و قریش از این فرو ریختن، شگفت زده شده و گفتند: این اتفاق، رخ نداده مگر آن که قیامت برپا شده است. ونیز زمین لرزه ای مردم را در بر گرفت که همه جای دنیا را فراگرفت تا جایی که کلیساها و کنیسه ها ویران گشت و هر چیزی که جز خدا پرستش می شد، از جای خود کنده شد، جادوگران و پیش گویان در کار خویش سرگردان مانده و شیاطین آنان در بند شدند و ستارگانی هویدا گشت که پیش از آن دیده نمی شد، از این رو کاهنان یهود (از روی ناباوری) شگفت زده شدند. (47)
علاوه بر این، در برخی منابع، خبر مرسل مفصلی به نقل از ابان بن عثمان ( متوفای پس از 140 ق) از قول آمنه نقل شده که در آن از حوادث خارق العاده دیگری هنگام ولادت پیامبر (ص)، خبر داده شده است. (48)
3-3. پس از ولادت ( و تا پیش از بعثت)
بر اساس منابع سیره و تاریخ، ارهاصات در زندگانی پیامبر اکرم (ص) منحصر به دوران یاد شده نبوده و در دوران کودکی و نوجوانی نیز حوادث خارق العاده ای برای حضرت اتفاق افتاده است. اما حوادث قابل توجه، به ویژه حوادث خارق العاده و ارهاصاتی از زمان ازدواج پیامبر (ص) تا پیش از بعثت، یعنی دوره پانزده ساله و نسبتا طولانی از عمر شریف حضرت، در منابع تاریخی و سیره ثبت نشده است. بر این اساس، ارهاصات نیز در دوران یاد شده، چندان نمود و بروزی ندارد. اما ارهاصات در دوره کودکی و نوجوانی حضرت را می توان در موارد ذیل خلاصه کرد:
1.نزول خیر و برکت بر حلیمه از زمان پذیرش دایگی حضرت محمد (ص)

مورخان و سیره نویسان به نقل از حلیمه سعدیه، دایه رسول خدا (ص)، در گزارشی آورده اند: سالی که دچار قحطی و خشکسالی شده بودیم، همراه شوهر و کودک شیرخواری که داشتم با زنان بنی سعد به شهر مکه رفتیم تا هر کدام کودکی از قریش گرفته برای شیر دادن و بزرگ کردن آنان به میان قبیله آوریم. مرکب ما الاغ خاکستری رنگی بود و شتر پیری نیز به همراه داشتیم که به خدا سوگند، قطره ای شیر نداشت. شبی که در راه مکه بودیم، کودک گرسنه ما از بس گریه کرد، نخوابیدم. نه در پستان من شیری بود که او را سیر کند و نه در پستان شتر، تنها امید به آینده بود که ما را به سوی مکه می راند. الاغ به قدری لاغر و وامانده بود که کندی راه رفتنش، قافله بنی سعد را خسته کرد. به هر شیوه ای بود، خود را به شهر مکه رساندیم و به دنبال بچه های شیرخوار قریش رفتیم. در نهایت، من نزد عبدالمطّلب رفته و محمد (ص) را گرفتم.چون او را برای شیر دادن در دامان خود نهادم، پستان های من چنان پر شد که محمد (ص) و کودکم نیز که از گرسنگی نمی خوابید، هر دو خورده و سیر شده و به خواب رفتند. شوهرم نیز برخاسته به طرف شتر رفت و متوجه شد که دو پستان شتر نیز پر از شیر شده است، پس به مقداری که من و او را سیر می کرد، دوشید و خوردیم و آن شب را به راحتی خوابیدیم.
چون صبح شد، شوهرم گفت: ای حلیمه، به خدا سوگند که کودک با برکتی نصیب تو شده است. گفتم: آری من نیز چنین می پندارم. پس من بر الاغ خویش سوار شده و آن کودک را نیز با خود بردیم. به خدا سوگند، دیدم همان الاغی که به سختی راه می رفت، چنان به تندی به راه افتاد که هیچ یک از الاغ های زنان بنی سعد به تندیِ او نمی توانستند راه بروند تا جایی که زنانِ همراه می گفتند: ای دختر أبوذؤیب، آهسته تر بران، مگر این همان الاغی نیست که هنگام آمدن بر آن سوار بودی؟ گفتم: چرا همان است. زنان (با شگفتی) می گفتند: به خدا، خوب حیوانی شده است.(49)
ابن سعد افزوده است:
حلیمه به زنانی که همراهش بودند، رسید. همین که او را دیدند، گفتند: چه کسی را گرفتی و چون به آنان خبر داد، گفتند: آرزومندیم فرخنده و مبارک باشد. حلیمه گفت: من برکت او را دیده ام؛ نمی توانستم پسر خود عبدالله را سیر کنم و شب ها از گرسنگی نمی گذاشت بخوابیم، اکنون او و برادرش هر چه می خواهند، می نوشند و راحت می خوابند و اگر کودک سومیِ هم باشد، سیر می شود.(50)
ابن هشام و طبری ادامه گزارش را از زبان حلیمه، این گونه نگاشته اند:
سپس به سرزمین بنی سعد و خانه و دیار خود رسیدیم. زمینی خشک تر از آنجا نمی دانستم. اما چون بازگشتیم گوسفندانم که شبانگاه از چرا می آمد، سیر و پر شیر بود و می دوشیدیم و می نوشیدیم، اما دیگران از گوسفندان خود شیر نمی دوشیدند و در پستان آنها یک قطره شیر نبود. ( این جریان موجب شگفتی افراد قوم ما شده بود و) آنان به چوپانان خویش می گفتند گوسفندان را به جایی ببرید که چوپان دختر ابوذؤیب (حلیمه) می برد، اما گوسفندان آنان گرسنه باز می آمدند و یک قطره شیر نداشتند و گوسفندان من پر شیر بودند.(51)

2.تنظیف پیامبر (ص) توسط فرشتگان

بسیاری از منابع حدیثی و سیره و تاریخ اهل سنت، یکی از حوادث خارق العاده دیگرِ دوران کودکی پیامبر (ص) را که گزارش کرده اند افسانه شکافته شدن سینه پیامبر (ص) توسط جبرئیل یا فرشتگان است که در تاریخ اسلام به جریان « شقّ الصدر» شهرت یافته است.(52) افسانه یاد شده از دیدگاه محققان معاصر، مخدوش و نادرست دانسته شده است، (53) اما در برابر گزارش یاد شده، برخی از منابع شیعه، جریان دیگری را بیان کرده اند که اشکالات این افسانه را ندارد، چنانکه ابن شهر آشوب در این باره نگاشته است:
حلیمه می گوید: در مدتی که من مشغول تربیت حضرت محمد (ص) بودم، روزی به من گفت: برادران من هر روز کجا می روند؟ گفتم: گوسفند می چرانند. محمد (ص) گفت: من امروز همراه آنان می روم، و چون با آنان رفت، فرشتگان او را گرفته به بالای قله کوهی برده و به شست و شو و نظافت او پرداختند. در این وقت پسرم نزد من آمد و گفت: محمد را دریاب که ربوده شد! من نزد او رفتم و نوری دیدم که از وی به آسمان ساطع بود، او را بوسیده، گفتم: چه بر سرت آمد؟ پاسخ داد: محزون نباش که خدا با ماست، و سپس داستان خود را بازگو کرد. در این هنگام بوی مُشک ناب به مشام می رسید و مردم می گفتند: شیاطین بر او چیره شده اند و او می گفت: آسیبی به من نرسیده و باکی بر من نیست.(54)
3.با برکت شدن غذا هنگام هم غذا شدن حضرت محمد (ص) با دیگران

ابن سعد در این باره نگاشته است که خاندان ابوطالب هرگاه تنها یا دسته جمعی غذا می خوردند و حضرت محمد (ص) حاضر نبود، احساس سیری نمی کردند و هرگاه حضرت همراهشان غذا می خورد، احساس راحتی و سیری می کردند و معمولاً هنگامی که خانواده ابوطالب می خواستند غذا بخورند، ابوطالب می گفت: خودتان می دانید که بهتر است تا آمدن پسرم (محمد (ص)) صبر کنید، و چون او می آمد و همراه ایشان غذا می خورد، چیزی از غذای شان اضافه می آمد و اگر همراه آنان غذا نمی خورد، آنان سیر نمی شدند و ابوطالب به پیامبر (ص) می گفت: تو فرخنده و مبارکی.(55) همچنین در جریان سفر تجاری پیامبر (ص) برای خدیجه، غلامی که همراه حضرت بود، به خدیجه می گوید: ما (هر وقت) با پیامبر (ص) غذا می خوردیم، سیر می شدیم، اما غذا همان گونه که بود، باقی می ماند.(56)
افزون بر این، ام ایمن (57) می گوید: هرگز ندیدم پیامبر (ص) در کودکی و بزرگی از تشنگی و گرسنگی شکایت کند. معمولاً صبح گاه می رفت از زمزم آب می نوشید و چون به او غذا می دادند، می گفت: نمی خواهم، سیرم.(58)
4.افزایش و با برکت شدن اموال حضرت خدیجه به سبب تجارت پیامبر (ص)

بر اساس گزارش های تاریخی، پیامبر اکرم (ص) در جوانی با اموال حضرت خدیجه، سفر تجاری به شام کرد که در این سفر به برکت حضور و وجود رسول خدا (ص)، سود تجارت، بسیار بود و امور سفر به سهولت انجام می گرفت. (59) این نیز می تواند به گونه ای حادثه عجیبی تلقی شود.
5.سایه افکندن ابر یا دو فرشته بر سر پیامبر (ص)

مورخان و سیره نویسان، به ویژه ابن سعد گزارش هایی را درباره سایه افکندن ابر (60) یا دو فرشته (61) بر سر پیامبر (ص) بیان کرده اند که برخی از آنها به دلیل اینکه ضمن وقایع مخدوش و غیر معتبر آمده است، به سهولت قابل پذیرش نیست. (62) اما برخی از گزارش های دیگر همانند گزارش ابن سعد درباره سایه افکندن ابر بر سر حضرت در دوره کودکی اش نزد حلیمه (63) فاقد چنین اشکالاتی است، از این رو قابل پذیرش است.
6.سجده کردن سنگ و درخت بر پیامبر (ص)

از دیگر حوادثی که به گونه ای از رسالت پیامبر (ص) پیش از بعثت خبر داده، سجده کردن اشیا و جمادات، از جمله سنگ و درخت بر حضرت بوده است. طبری ضمن گزارش سفری که حضرت همراه ابوطالب به شام داشته، جریان ملاقات راهب را با پیامبر (ص) نگاشته است که وقتی راهب از پیامبری او در آینده به پیران قریش خبر داد، آنان پرسیدند که او از کجا می داند؟ وی در پاسخ آنان گفت: « وقتی شما (کاروانیان) از گردنه نمایان شدید، دیدم که درختان و سنگ ها در برابر پیامبر (ص) سجده کردند و آنها تنها برای پیامبران سجده می کنند.(64)
7.سیراب شدن ابوطالب در بازار ذوالم جاز توسط پیامبر (ص)

ابن سعد از قول ابوطالب در این باره، این گونه گزارش کرده است:
در منطقه ذوالمجاز (65) بودم و برادرزاده ام، یعنی محمد (ص)، همراهم بود. من از تشنگی به او شکایت کردم. وی حرکتی به خود داد و (از مرکب) فرود آمد و گفت: عمو جان تشنه ای؟ گفتم: آری. حضرت با پاشنه پای خود اشاره ای به زمین کرد، ناگاه آب بیرون آمد و گفت: عموجان، بیا شام و من آشامیدم.(66)
نتیجه
از آنچه تاکنون نگاشته شد، به این نتیجه می توان رهنمون شد که ارهاصات در زندگانی انبیای الهی کم و بیش برای آگاهی و آماده سازی مردم به منظور پذیرش دعوت شان در هر عصری بوده است، هر چند فقر و حتی فقدان گزارش های تاریخی در منابع غیر غربی، از جمله منابع رومی و عبری نیز در این باره، در ظهور کم رنگ ارهاصات مربوط به دیگر انبیای الهی، بی تأثیر نبوده است. اما ارهاصات درباره پیامبر اکرم (ص) به عنوان آخرین فرستاده الهی از این رو که دعوتش فراگیر و جهانی بوده، هم بیشتر بوده و هم نمودِ فزون تری داشته است.
پی نوشت ها :

1. «ارهص الشئ» ای أثبته و أسّسه.
2. اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، ج 3، ص 1042/ جمال الدین محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج7، ص 44/ سید محمد مرتضی حسینی واسطی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج4، ص 399/ ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج2، ص 282، ذیل ماده «رهص».
3. محمد علی تَهانَوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج 1، ص 141، مدخل «ارهاص».
4. جمال الدین حلی، کشف المراد: شرح تجرید الاعتقاد، ترجمه و شرح فارسی ابوالحسن شعرانی، ص 491.
5. اسماعیل بن مصطفی حقی بروسوی، روح البیان، ج10، ص 510.
6. جمال الدین حلی، کشف المراد: شرح تجرید الاعتقاد، ص 491.
7. نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصّل، المعروف بنقد المحصّل، ص 350.
8. ر.ک: محمد علی تَهانَوی، موسوعة کشاف اصطلاح الفنون و العلوم، ج1، ص 141، مدخل «ارهاص»؛ علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ج2، ص 1637، واژه «ارهاص».
9. نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل، المعروف بنقد المحصّل، ص 373.
10. همان، ص 350. چنانکه افزون بر دو امر خارق العاده معجزه و ارهاص که به پیامبران اختصاص دارد، چهار امر خارق العاده دیگر نیز وجود دارد: اول، کرامت: کار خارق عادتی که مقرون به کمال ایمان و تقوا و معرفت و استقامت باشد؛ یعنی از اولیای غیر انبیا صادر شود. دوم، معونت: صدور کار خارق عادت از عوام مؤمنان و اهل صلاح. سوم، استدراج: امر خارق عادتی که از کفار، مشرکان و فاسقان سر می زند. چهارم، اهانت: این امر نقطه مقابل معجزه است، به این معنا که اگر امر خارق عادت که از مدعی رسالت صادر می شود، مخالف دعوای اوـ نه موافق دعوایش ـ بود، اهانت نام دارد، مانند دعوای مسلیمه کذاب که آب دهان در چاه انداخت تا (همانند معجزه پیامبر (ص)) چاه به آب بیاید، اما چاه خشکید (دهخدا، لغت نامه، ج 2، ص 1803، ذیل واژه «استدراج»).
11. سعد الدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج 5، ص 12-13.
12. جمال الدین حلی، کشف المراد، شرح تجرید الاعتقاد، ص 491-492.
13. بقره (2 آیه) 49 و ابراهیم (14 آیه) 6.
14. مریم: 17-22/ همچنین رک: ابوعبدالله محمد بن عمر معروف به فخر الدین رازی، مفاتح الغیب، ج 13، ص 528.
15. مریم (19 آیه) 24. همچنین رک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 786.
16. همچنین رک: طبرسی، همان، ج 6، ص 786-787 و فخر الدین رازی، مفاتح الغیب، ج 21، ص 527-528.
17. مریم: 30-36/ آل عمران: 46 و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 14، ص 221-222.
18. آل عمران 37.
19. همان: 42-46.
20. فخر الدین رازی، مفاتح الغیب، ج 14، ص 313/ ابوحیان محمد بن یوسف اندلسی، البحر المحیط فی التفسیر، ج 5، ص 105 و میر سید علی حائری تهرانی، مقتنیات الدُرر و ملتقطات الثمر، ج 4، ص 364 و ج 7، ص 286.
21. فیل: 1-5. منابع تاریخی و تفسیری بسیاری با تفاصیل و تفاوت هایی این واقعه را گزارش کرده اند، از جمله عبدالملک بن هشام حمیری، السیره النبویه، ج 1، ص 81-88/ محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 73-74/ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ج 1، ص 75-76/ ابن واضح یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج1، ص 252-253/ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 1، ص 551-557/ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 409-411/ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 821-825/ فخر الدین رازی، مفاتیح الغیب، ج 32، ص 288-289/ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 4، ص 587/ محمد بن یوسف صالحی شامی، سُبُل الهُدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، ج 1، ص 214. این حادثه را از باب ارهاص و آماده سازی برای بعثت پیامبر اکرم (ص) دانسته اند.
22. ابن هشام، السیره النبویه، ج 1، ص 195/ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 81 و ج 3، ص 5/ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ج 1، ص 100/ ابن واضح یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 7/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 1، ص 570-571/ علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 268/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 196/ احمد بن حسین بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج 1، ص 92.
23. مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 104.
24. ابن هشام، السیره النبویه، ص 193-194/ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 77-78/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 6/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج 1، ص 103-106/ ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج 2، ص 308-309/ تقی الدین احمد بن علی مقریزی، إمتاع الاسماء بما للنبی من الاموال و الاحوال و الحفده و المتاع، ج 4، ص 38 به بعد؛ احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران، دائره المعارف تشیع، ج 2، ص 85، مدخل ارهاص.
25. ابن هشام، السیره النبویه، ص 193-194/ ابن سعد، الطبقات الکبری، ص 77-78/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج1، ص 103-106/ مقریزی، امتاع الاسماع، ج 4، ص 38.
26. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 79.
27. مقریزی، امتاع الاسماع، ج 4، ص 47/ محمد بن یوسف صالحی شامی، سُبُل الهُدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، ج 1، ص 329.
28. صالحی شامی، همان، ج 1، ص 341.
29. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 78-79/ ابن هشام، السیره النبویه، ص 193-194/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 1، ص 572. همچنین آمنه هنگام فرستادن محمد (ص) نزد حلیمه، گفت: سوگند به خدا، من در تمام مدت بارداری، دشواری هایی را که زن ها درمدت آبستنی دارند، نداشتم و فرشته ای درخوابِ من آمد و گفت: به زودی پسری می آوری، پس نامش را احمد بگذار که او سرور جهانیان است. محمد (ص) هنگام تولد، با دو دستش (به زمین) تکیه زد و سر به آسمان برافراشت ( ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 120). علی بن ابراهیم قمی و شیخ صدوق نیز مشابه این خبر را آورده اند ( علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج1، ص 373/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 195/ محمد بن محمد مفید، الامامی، ص 361).
30. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 8/ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 1، ص 580/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 192/ محمد بن محمد مفید، الامامی، مجلس 48، ص 360-361، حدیث 1/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج 1، ص 126/ فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 56/ ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 250/ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 2، ص 328. شیخ صدوق، بیهقی، طبرسی و ابن کثیر، چهارده کنگره نوشته اند.
31. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 8/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 1، ص 580/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 192/ محمد بن محمد مفید، الامامی، ص 361/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج 1، ص 126/ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 56/ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 250/ ابن کثیر، البدایه النهایه، ج 2، ص 328.
32. ابو جعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 1، ص 580/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 192/ احمد بن حسین بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج 1، ص 127/ ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 250/ ابو علی فضل بن حسن طبرسی، أعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 56/ یاقوت بن عبدلله حموی، معجم البلدان، ج 3، ص 179/ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 328. در این که چرا دریاچه ساوه خشکید با آن که به نظر می رسد این دریاچه نه همانند آتشکده فارس مقدس بوده و نه مانند ایوان کسری متعلق به حاکمان ستمگر بوده است، یکی از محققان شواهدی بر مقدس بودن این دریاچه در آن روزگار آورده است. ر. ک: مرتضی ذکایی ساوجی، « نگاهی نو به روایت خشک شدن دریاچه ساوه»، کیهان اندیشه، ش 68، ص 190-195.
33. شیخ صدوق، الامامی، مجلس 48، ص 361، حدیث 1. «سماوه»، منطقه ای بین کوفه و شام است (یاقوت بن عبدالله حموی، معجم البلدان، ج3، ص 245).
34. ابن واضح یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 8/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 1، ص 580/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 192/ شیخ صدوق، الامامی، ص 361/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج 1، ص 126/ طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، 56/ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 250/ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 328.
35. نعمان بن منذر، یکی از پادشاهان لخمی حیره ( شهری در پنج کیلومتری کوفه) بوده که از سوی پادشاهان ساسانی، بر این شهر حکمرانی می کرده است.
36. تفصیل ماجرا را می توان در این منابع، پی جویی کرد: ابن واضح یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 8/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 1، ص 580-581/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج 1، ص 127-129.
37. ابن هشام حمیری، السیره النبویه، ج 1، ص 195 و ص 203/ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 81-82 و ص 118-119/ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 9/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 1، ص 572/ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج 1، ص 373.
38. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 8/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 196/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج 1، ص 241.
39. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132.
40. شیخ صدوق، الامالی، مجلس 48، حدیث 1، ص 360/ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 56.
41. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج 1، ص 373-374/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 197/ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 58/ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 56/ ابن سعد نیز مشابه این گزارش را آورده است (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 129).
42. ابن هشام حمیری، السیره النبویه، ج 1، ص 241-242. درباره تفسیر یا تأویل آیات مربوط به رجم و رانده شدن شیاطین، رک: سید محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 125/ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 11، ص 44 به بعد.
43. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132/ عبدالرحمان بن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 357. ابن هشام و ابن سعد در این باره گزارش های دیگری نیز آورده اند ( ابن هشام، السیره النبویه، ج 1، ص 243/ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132).
44. شیخ صدوق، الامالی، مجلس 48، حدیث 1، ص 360/ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 55 و 57.
45. ابن عساکر دمشقی، تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 423 و ج 38، ص 336/ ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج 2، ص 450. صالحی شامی این گزارش را به اختصار نقل کرده است ( محمد بن یوسف صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، ج 1، ص 350).
46. شیخ صدوق، الامالی، ص 361/ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 56.
47. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 8.
48. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 53-55/ یوسف بن حاتم عاملی، الدّر النظیم، ص 53-55. همچنین درباره برخی دیگر از حوادث خارق العاده، رک: مجلسی، بحارالانوار، ج 15، ص 254 به بعد.
49.ابن هشام، السیره النبویه، ج 1، ص 199-201/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 1، ص 573-574.
50. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 120.
51. ابن هشام، السیره النبویه، ج 1، ص 201/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 1، ص 574. بلاذری، این جریان را به اختصار گزارش کرده است (بلاذری، انساب الاشراف، ج 1، ص 102-103). ابن شهر آشوب این جریان را با تفاوت هایی نگاشته است (ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 59-60).
52. ابن هشام، السیره النبویه، ج 1، ص 201-202/ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 119/ مسلم بن حجاج نیسابوری، صحیح مسلم، ج 1، ص 101-102/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 1، ص 574/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال، ج 2، ص 5-8.
53. محققان معاصر این افسانه را به دلایل گوناگون مخدوش و غیر معتبر دانسته اند، رک: سید جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم (ص) 164-172/ سید هاشم رسولی محلاتی، درس هایی از تاریخ تحلیلی اسلام، ص 191-204/ محمود ابوریّه، أضواء علی السنه المحمدیه او دفاع عن الحدیث، ج 1، ص 187-188/ محمد هادی یوسفی غروی، موسوعه التاریخ الاسلامی، ج 1، ص 265-274.
54. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 60.
55. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 96 و 133/ بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج 1، ص 105.
56. محمد بن حبیب بغدادی، المحبّر، ص 78/ بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج 1، ص 106.
57. ام ایمن، کنیز عبدالله و دایه رسول خدا (ص) که حضرت او را از پدرش به ارث برده بود. نام او «برکه» بود. درباره مقام و منزلت این بانو نزد پیامبر (ص) همین بس که حضرت درباره او فرموده است: « ام ایمن بعد از مادرم، مادر من بود». چون پیامبر (ص) حضرت خدیجه را تزویج کرد، او را آزاد کرد. ام ایمن پس از آزادی، با عبید بن زید حبشی ازدواج کرد که ثمره آن پسری به نام « ایمن» بود که در جنگ حنین شهید شد. بعدها ام ایمن با غلام حضرت خدیجه به نام زیدبن حارثه که خدیجه او را به پیامبر (ص) بخشیده بود و رسول خدا (ص) او را آزاد کرده بود، ازدواج کرد که ثمره این ازدواج، اسامه بن زید بود. (محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 8، ص، 179/ ابن عبدالبر قرطبی، الاستیعاب، ج 4، 365). در خبری آمده است که ام ایمن امین ترین زنان نزد حضرت زهرا (س) بود( شیخ صدوق ، علل الشرایع ، ج 1، باب 149، ص 187/ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 43، ص 204).
58. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 133/ بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج 1، ص 105-106.
59. بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج 1، ص 107/ و نیز ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 124.
60. ابن هشام، السیره النبویه، ج 1، ص 218/ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 121-122/ بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج 1، ص 105-106/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 33/ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 183 و 187-188.
61. ابن هشام، السیرة النبویة، ج 1، ص 225/ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 104 و 124/ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 35/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج 2، ص 67.
62. رک: سید جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم (ص)، ج 2، ص 176-181/ هاشم معروف حسنی، الموضوعات فی آلاثار و الاخبار: عرض و نقد، ص 200-206/ رسولی محلاتی، درس هایی از تاریخ تحلیلی اسلام، ج 1، ص 272-280/ رسول جعفریان، نقد و بررسی منابع سیره نبوی، مقاله « نقد و بررسی سفر پیامبر اکرم (ص) به شام»، نوشته رمضان محمدی، ص 313-331/ غلام حسین زرگری نژاد، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، ص 187-192.
63. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 121/ عبدالرحمان بن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 268/ ابوالفتح محمد بن سید الناس، عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل و السِیَر، ج 1، ص 45/ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الاسماء بما للنبی من الاموال و الاحوال و الحفده و المتاع، ج 4، ص 91 و ج 5، ص 63/ صالحی شامی، سُبُل الهُدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، ج 1، ص 388.
64. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 33/ بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج 2، ص 25.
65. ذوالمجاز، نام بازاری از بازارهای دوره جاهلی بوده که در یک فرسنگی عرفات تشکیل می شده است (حموی، معجم البلدان، ج 5، ص 55).
66. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 121/ ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 284/ مقریزی، إمتاع الاسماء بما للنبی من الاموال و الاحوال و الحفده و المتاع، ج 8، ص 312/ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 7، ص 203.

منابع
ابن اثیر، اسد الغابه، بیروت، دارالفکر، 1409 ق.
ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، تحقیق محمود محمد الطناحی و طاهر احمد الزاوی، قم، اسماعیلیان، 1364 ش.
ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمان، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطاء بیروت، دارالکتب العلمیه، 1412 ق.
ابن حاتم عاملی، یوسف، الدرّ النظیم، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، بی تا.
ابن حبیب بغدادی، محمد، المحبّر، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالآفاق الجدیده، بی تا.
ابن حجاج نیسابوری، مسلم، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، بی تا.
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415 ق.
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410 ق.
ابن سید الناس، ابوالفتح محمد، عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل و السِیَر، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالقلم، 1414 ق.
ابن شهر آشوب، ابو جعفر محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، تحقیق یوسف البقاعی، بی جا، ذوالقربی « افست دارالضواء»، 1379ش.
ابن عبدالبرقرطبی، ابو عمر یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، تحقیق علی محمد بجاوی، بیروت، دارالجیل، 1412ق.
ابن عساکر دمشقی، علی بن حسن بن هبه الله شافعی، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1415ق.
ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، تقدیم یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت، دارالمعرفه، 1412ق.
ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل، البدایه والنهایه، تحقیق و تعلیق علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408ق.
ابن منظور، جمال الدین محمد بن مکرم، لسان العرب، قم، نشر أدب الحوزه، 1363ق.
ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بی تا.
ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دار أحیاء التراث العربی، 1415ق.
ابن یوسف اندلسی، ابوحیان محمد، البحر المحیط فی التفسیر، بیروت، دارالفکر، 1420ق.
بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، کتاب جمل من انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، 1417ق.
بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1405ق.
تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تحقیق و تعلیق عبدالرحمان عمیره، قم، منشورات الشریف الرضی، 1409ق.
تَهانَوی، محمد علی، موسوعه کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون، 1996م.
جعفریان، رسول (زیر نظر)، نقد و بررسی منابع سیره نبوی، مقاله « نقد و بررسی سفر پیامبر اکرم (ص) به شام»، نوشته رمضان محمدی، تهران، سمت، 1378ش.
جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407ق.
حائری تهرانی، میر سید علی، مقتنیات الدُرر و ملتقطات الثمر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1377ش.
حسنی، هاشم معروف، الموضوعات فی آلاثار و الاخبار، عرض و نقد، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1407ق.
حسینی واسطی زبیدی، سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
حقی بروسوی، اسماعیل بن مصطفی، روح البیان، بیروت، دارالفکر، بی تا.
حلی، جمال الدین کشف المراد، شرح تجرید الاعتقاد، ترجمه و شرح فارسی ابوالحسن شعرانی، تهران ، اسلامیه، بی تا.
حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، 1399ق.
دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1372ش.
ذکایی ساوجی، مرتضی، «نگاهی نو به روایت خشک شدن دریاچه ساوه». دو ماهنامه کیهان اندیشه، شماره 68، مهر و آبان، 1375، ص 190.
رسولی محلاتی، سید هاشم، درس هایی از تاریخ تحلیلی اسلام، قم، بی نا، 1405ق.
زرگری نژاد، غلام حسین، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، تهران، سمت، 1378ش.
شیخ صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، الامالی، تحقیق مؤسسة البعثة، قم، مؤسسة البعثة، 1417ق.
ـــــــ ، کمال الدین و تمام النعمة، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1363ش.
ـــــــ ،علل الشرایع، نجف، مکتبه الحیدریه، 1385ق.
صالحی شامی، محمد بن یوسف، سُبُل الهُدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414ق.
صدر حاج سید جوادی، احمد (زیر نظر) و دیگران، دائرة المعارف تشیع، تهران، سازمان دائرة المعارف تشیع، 1368ش.
طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسلامی، 1417ق.
طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، تحقیق مؤسسه آل البیت (ع) لإحیاء التراث، قم، مؤسسه آل البیت (ع)، لإحیاء التراث، 1417ق.
ــــــ ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، 1373ش.
طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1409ق.
طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق و تصحیح احمد حبیب قصیر عاملی، بی جا، مکتب الاعلام الاسلامی، 1409ق.
طوسی، نصیرالدین، تلخیص المحصّل المعروف بنقد المحصّل، بیروت، دارالاضواء، چ دوم، 1405ق.
فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، 1420ق.
قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح، تعلیق و تقدیم سید طیب موسوی جزائری، قم، مؤسسه دارالکتاب للطباعة و النشر، چ سوم، 1404ق.
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
محمود ابوریّه، أضواء علی السنة المحمدیة او دفاع عن الحدیث، قاهره، دارالمعارف، چاپ چهارم، بی تا.
مرتضی العاملی، سید جعفر، الصحیح من سیرة النبی الاعظم (ع)، قم، دارالحدیث، چ دوم، 1386ش.
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق یوسف اسعد داغر، قم، دارالهجره، چ دوم، 1409ق.
مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، إمتاع الاسماء بما للنبی من الاموال و الاحوال و الحفده و المتاع، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1420ق.
مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش.
یوسفی غروی، محمد هادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، قم، مجمع الفکر الاسلامی،1417ق.

تاریخ در آینه پژوهش ش 24

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد