۱۳۹۴/۰۹/۰۲
–
۲۱۸ بازدید
در پاسخ به سوالات شما ابتدا متن سوال آمده و سپس پاسخ آن ارائه می شود.سئوال 1-آیا واقعااین کلام از امام زمان است ؟یا زبان حال ایشان است ؟ لطفابیشترتوضیح دهیدآنچه در مورد زیارت ناحیه مقدسه میتوان گفت این است که این زیارت در برخی از کتابها مانند «مزار کبیر» ابن مشهدی به امام زمان (عج) منسوب شده است و وضعیت آن نیز مانند بسیاری از دیگر توقیعات است که مباحث سندی متداول در احادیث مسلسل در آن چندان جایگاهی ندارند.اما عبارت «خرجن من الخدور ناشرات الشعور»[ابن مشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، محقق، مصحح، قیومى اصفهانى، جواد، ص 504، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ اول، 1419ق] که ناظر به پریشانکردن مو توسط بانوان اهل بیت است، چند تفسیر و توجیه میتوان برای این اتفاق بیان کرد:
1. خارج شدن بانوان حرم از خیمهها با موهای پریشان، ملازم با نگاه نامحرمان به آنها نیست؛ زیرا
اولاً: بین خود خیمهها فاصله و موانع وجود داشت.
ثانیاً: بین خیمه تا میدان جنگ فاصله زیاد بوده است.
2. احتمال دارد این جمله مربوط به اکثریت بانوان باشد نه همهٔ آنها؛ زیرا معلوم نیست بانوانی؛ مانند حضرت زینب و حضرت سکینه(س) نیز موهای خود را پریشان کرده باشند.
3. ممکن است این حالت، خارج از اختیار آنان بوده و شدت مصیبت به اندازهای بود که این خروج از اختیار را – دست کم در بانوانی غیر از زینب و سکینه و …- توجیه کند.
نباید با این موضوع چندان متعصبانه برخورد کرد. حجاب در مواقع اختیاری است و این واکنشهای غیر اختیاری نشان از بیحجابی نبوده و در تاریخ نیز بارها – حتی در حضور معصومان – اتفاق افتاده است. اما توبیخی متوجه این بانوان نبوده، بلکه مورد دلجویی آنان نیز قرار گرفتند. به یک مورد که در جنگ احد اتفاق افتاده اشاره میکنیم که در کتاب کافی نقل شده است:
پیامبر(ص) بر آنها[اهل مدینه] وارد شد و زنان انصار دمِ درِ خانه ها در انتظار بودند و مردان شان بیرون آمده و خود را در پناه پیامبر می کشیدند و از او معذرت میخواستند.
زنان انصار همه چهره ها خراشیده و موى پریشان کرده و گریبان دریده و در برابر پیامبر(ص) ایستاده بودند؛ پیامبر آنها را دل دارى داد و به زبان خوش با آنها سخن گفت و به آنها دستور داد خود را بپوشند و به خانه هاى خود بروند.[کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۸، ص ۳۲۱- ۳۲۲، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.]4. این شیوه، بین عرب، رسم و عرف بوده است؛ زنهای عرب وقتی که بر آنها یک مصیبت وارد میشود زن برای اینکه شدت مصیبت را نشان دهد این کار را انجام میدهد. موی زن با آنکه مظهر زیبایی زن و مظهر جمال زن هست حاضر است در این مصیبت این موها را این طوری پریشان کند و حتی آن را بِکَند. بنابراین بانوان اهل بیت(ع) نیز به دور از نگاه نامحرمان این کار را برای بیان عظمت مصیبت انجام دادند. وقتی این کار بیانگر ضعف نباشد، بلکه برای بیان عظمت مصیبت باشد، هیچ اشکالی ندارد.
سئوال 2-موها را پریشان کرداند یعنی چه؟؟حضرت زینب (س)ودیگرزنان ودختران قطعاپیش آن حرامیان وافراد دشمن هیچ گاه عفت وحیاء خود را فراموش نمی کنندچون بزرگ شده مکتب حضرت زهرا(س) هستند پس منظور از اینکه موهای خود را پریشان کردند چیست ؟؟؟
الف: منابع اصلی و کهن تاریخی اشارهای صریح به این نکته ندارند که زنان به هنگام شهادت امام حسین(ع) و در مقابل دیدگان لشکریان عمر سعد سر برهنه بیرون دویده باشند. بلکه برخی منابع تنها اشاره به گریه و شیون زنان حرم دارد.
ب: برخی منابع روایی هم که اشاره به گریه و شیون زنان و مو پریشان نمودن برخی زنان اهل حرم (و نه حضرت زینب(س) ) دارد کاملا به این نکته تصریح میکنند که آنان این عمل را پشت خیام (و نه روبروی لشکر عمر سعد) انجام داده اند چرا که اسب حضرت پس از آغشته کردن یال خود به خون امام حسین(ع) خود را به پشت خیمهها رساند و زنان خیام اطراف او را گرفته و با دیدنش پی به شهادت امام بردند. بعلاوه این منبع اشاره به مو کندن برخی زنان دارد و نه موپریشان کردن آنان.
سوال 3- چرا در زیارت عاشورا درفرازهای پایانی قبل از سلام ابتدا گفته شده لعن ونفرین صد مرتبه وبعد سلام ودرود صد مرتبه آیا علت خاصی دارد؟؟در حالی که اول باید سلام باشد وبعد لعن
لعن، در لغت به معنای راندن و دور کردن است؛ وقتی از ناحیه خداوند باشد به معنای عقوبت و عذاب أخروی است.
سلام، به معنای درخواست یک نوع زندگی همراه با سلامت از ذات حق تعالی برای مخاطب است. در مورد دلیل تقدم لعن بر سلام چند احتمال وجود دارد:
1. تقدم ذکر لعن بر سلام به منظور هماهنگی با شعار اساسی ادیان الاهی، یعنی لا إله إلا الله، است که اعتقاد ناب توحیدی، زمانی تحقق می یابد که قبل از آن نفی هر معبود دیگری شده باشد.
2. تقدم ذکر لعن بر سلام به منظور هماهنگی با اصل اخلاقی، تقدم تزکیه و پاکسازی بر تحلیه و بهسازی است، که حوض وجود آدمی، وقتی از آب صاف ولایت، سیراب خواهد شد که هیچ نوع آلودگی دلبستگی به دشمنان ولایت، در آن نبوده باشد.
3. تقدم لعن بر سلام و تکرار بیشتر آن در زیارت عاشورا، نسبت به سلام، بیانگر این واقعیت است که لعن بر قاتلان سیدالشهداء از اهداف عمده زیارت است.
سئوال 4- ابن عباس کیست که اینهمه روایت های ما برمیگردد به او ؟؟
عبدالله، فرزند عباس، عموی پیامبر اکرم(ص) است. بنا به نقل مشهور، سه سال قبل ازهجرت به دنیا آمد و هنگام سقیفه سیزده سال داشت. (برخی نیز سن او را پانزده یا ده سال دانستهاند.) او در سال 68 در سن هفتاد یا هفتاد و یک سالگی از دنیا رفت و محمدبن حنفیه بر او نماز خواند. وی در زمان سقیفه سن چندانی نداشت تا توقع داشته باشیم موضعی از خود در برابر غاصبان ولایت اتخاذ کند.
ایشان از شیعیان معتقد به امامت منصوص امام علی(ع) بوده است، مناظرات متعدد وی با مخالفان و دشمنان امیرمومنان علی علیهالسلام شاهد بر این مسأله است. مناظرههای ابنعباس از زمان عمر شروع و تا آخرین روزهای حیات ابنعباس ادامه یافت. البته این مناظرهها گاهی با افرادی همچون عمر، عایشه، معاویه، عمروعاص و عبداللهبن زبیر و افراد ناشناس بوده و گاهی نیز با گروهی همانند خوارج صورت گرفته است. محور مناظرهها بیشتر دفاع از اهلبیت(ع) و امامت و نیز حقوق امیرالمؤمنین علی(ع) بوده است.
در دوران خلافت عمر افرادی همچون ابنعباس برای حمایت از امیرمؤمنان علی(ع)، با وی مناظرههایی داشتند. نوع مناظرههای ابنعباس از تشیع او حکایت دارد و این شاهدی بر حضور تشیع در همان آغاز عصر خلافت است.
برخی از گفتوگوهای عمر و ابنعباس حاکی از آن است که ابنعباس جایگاه ویژهای نزد عمر داشته، همچنان که نوع مباحثی که عمر با او در میان گذاشته، نشان دهندة اطمینان عمر به اوست، از اینرو سخنانی را که با دیگران در میان نمیگذاشت برای ابنعباس مطرح میکرد.
استناد به قرآن کریم
ابنعباس در برخی از گفتوگوهایش با آیات قرآن کریم به بحث و جدل با مخالفان پرداخته و پاسخ آنان را داده است. و از آنجا که ایشان از علم تفسیر و شأن نزول آیات آگاهی کافی داشتند، استدلالهای اینچنینی از اهمیت بالایی برخوردار است، در گفتوگوی ابنعباس با عمر چنین آمده است:
عمر به ابنعباس گفت: آیا میدانی چرا مردم با شما بیعت نکردند؟ ابنعباس گفت: نمیدانم. عمر گفت: ولی من میدانم؛ قریش کراهت داشت از اینکه برای شما هم نبوت وهم خلافت جمع شود و شما از این طریق افتخار کنید، بنابراین، قریش این منصب را برای خود اختیار کرد و با این امر موافقت نموده و این تلاشها به نتیجه رسید.
ابنعباس در جواب عمر گفت: آیا اگر چیزی بگویم بر من خشم نمیگیری؟ عمر گفت: هر چه میخواهی بگویی بگو. در جواب گفت: اما کلام شما که گفتی قریش دوست ندارد نبوت و خلافت در بین خاندان ما جمع شود، خداوند متعال میفرماید:
این [هلاکت و نگونساری ] از آن روست که آنچه را خدا فرو فرستاده است ناخوش داشتند، پس کردارهاشان را تباه و ناچیز ساخت.
و اما قول تو که ما به خلافت تکبر میکردیم، ولی ما قومی هستیم که اخلاقمان از اخلاق پیامبر گرفته شده است، و خداوند متعال در مورد اخلاق پیامبر میفرماید: «و هر آینه تویی بر خویی بس بزرگ»[21] و در جای دیگر میفرماید:
و بال [مِهر و نرمی ] خویش را برای کسانی از مؤمنان که تو را پیروی کردند فرود آر.
و اما قول تو که گفتی قریش اینگونه اختیار کردند، خداوند متعال میفرماید:
و پروردگار تو آنچه خواهد می آفریند و برمی گزیند. [اما] آنان را [توان ] برگزیدن نیست. پاک و منزه است خدای، و از آنچه انباز می گیرند برتر است.
بعد از سخنان ابنعباس، عمر بنیهاشم را به غش در امر قریش متهم نمود، اما ابنعباس در جواب وی گفت: اجازه بده هاشمیان را به غش در امر قریش متهم نکن، چون قلب آنها از قلب رسول خداست که خداوند قلب او را پاک کرده است، و آنها اهلبیتی هستند که خداوند متعال دربارة آنها میفرماید:
همانا خداوند می خواهد از شما، خاندان پیامبر، پلیدی را ببرد و شما را پاک کند، پاکی کامل.
و اما قول تو که گفتی ما نسبت به قریش حقد داریم، چگونه این گونه نباشیم در حالی که میبینیم حقمان در دست غیر است.
همانگونه که از این مناظره بر میآید، ابنعباس با بهرهگیری از آیات قرآن کریم با عمر مناظره و از اهلبیت(ع) و امیرالمؤمنین(ع) دفاع کرده است. البته از آنجا که از اهلبیت(ع) کسی جز حضرت علی(ع) مدعی خلافت نبود، ضمایر جمعی که ابنعباس در این بخش به کار برده، ناظر به کسی جز امیرمؤمنان علی(ع) نیست.
جهت مطالعه و کسب آگاهی بیشتر در مورد مناظرات عبدالله بن عباس ر.ک: فصلنامه تاریخ در آینه پژوهش،شماره 19 و 20، تشیع عبدالله بن عباس از منظر مناظرات او، نویسنده: مجید رباط جزی.
سئوال 6- در همان شب عاشورا آن مداح دوباره حرفی زد که در فهمم نمی گنجد؟!!و آن اینکه امام حسین (ع) در ایام کودکی بدون آنکه به پدر ومادرشان بگویند روزه می گیرند…
علی رغم جتستجو در میان منابع کهن تاریخی، روایی، فقهی، تفسیری، کلامی و … چنین ماجرایی دیده نشد!
1. خارج شدن بانوان حرم از خیمهها با موهای پریشان، ملازم با نگاه نامحرمان به آنها نیست؛ زیرا
اولاً: بین خود خیمهها فاصله و موانع وجود داشت.
ثانیاً: بین خیمه تا میدان جنگ فاصله زیاد بوده است.
2. احتمال دارد این جمله مربوط به اکثریت بانوان باشد نه همهٔ آنها؛ زیرا معلوم نیست بانوانی؛ مانند حضرت زینب و حضرت سکینه(س) نیز موهای خود را پریشان کرده باشند.
3. ممکن است این حالت، خارج از اختیار آنان بوده و شدت مصیبت به اندازهای بود که این خروج از اختیار را – دست کم در بانوانی غیر از زینب و سکینه و …- توجیه کند.
نباید با این موضوع چندان متعصبانه برخورد کرد. حجاب در مواقع اختیاری است و این واکنشهای غیر اختیاری نشان از بیحجابی نبوده و در تاریخ نیز بارها – حتی در حضور معصومان – اتفاق افتاده است. اما توبیخی متوجه این بانوان نبوده، بلکه مورد دلجویی آنان نیز قرار گرفتند. به یک مورد که در جنگ احد اتفاق افتاده اشاره میکنیم که در کتاب کافی نقل شده است:
پیامبر(ص) بر آنها[اهل مدینه] وارد شد و زنان انصار دمِ درِ خانه ها در انتظار بودند و مردان شان بیرون آمده و خود را در پناه پیامبر می کشیدند و از او معذرت میخواستند.
زنان انصار همه چهره ها خراشیده و موى پریشان کرده و گریبان دریده و در برابر پیامبر(ص) ایستاده بودند؛ پیامبر آنها را دل دارى داد و به زبان خوش با آنها سخن گفت و به آنها دستور داد خود را بپوشند و به خانه هاى خود بروند.[کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۸، ص ۳۲۱- ۳۲۲، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.]4. این شیوه، بین عرب، رسم و عرف بوده است؛ زنهای عرب وقتی که بر آنها یک مصیبت وارد میشود زن برای اینکه شدت مصیبت را نشان دهد این کار را انجام میدهد. موی زن با آنکه مظهر زیبایی زن و مظهر جمال زن هست حاضر است در این مصیبت این موها را این طوری پریشان کند و حتی آن را بِکَند. بنابراین بانوان اهل بیت(ع) نیز به دور از نگاه نامحرمان این کار را برای بیان عظمت مصیبت انجام دادند. وقتی این کار بیانگر ضعف نباشد، بلکه برای بیان عظمت مصیبت باشد، هیچ اشکالی ندارد.
سئوال 2-موها را پریشان کرداند یعنی چه؟؟حضرت زینب (س)ودیگرزنان ودختران قطعاپیش آن حرامیان وافراد دشمن هیچ گاه عفت وحیاء خود را فراموش نمی کنندچون بزرگ شده مکتب حضرت زهرا(س) هستند پس منظور از اینکه موهای خود را پریشان کردند چیست ؟؟؟
الف: منابع اصلی و کهن تاریخی اشارهای صریح به این نکته ندارند که زنان به هنگام شهادت امام حسین(ع) و در مقابل دیدگان لشکریان عمر سعد سر برهنه بیرون دویده باشند. بلکه برخی منابع تنها اشاره به گریه و شیون زنان حرم دارد.
ب: برخی منابع روایی هم که اشاره به گریه و شیون زنان و مو پریشان نمودن برخی زنان اهل حرم (و نه حضرت زینب(س) ) دارد کاملا به این نکته تصریح میکنند که آنان این عمل را پشت خیام (و نه روبروی لشکر عمر سعد) انجام داده اند چرا که اسب حضرت پس از آغشته کردن یال خود به خون امام حسین(ع) خود را به پشت خیمهها رساند و زنان خیام اطراف او را گرفته و با دیدنش پی به شهادت امام بردند. بعلاوه این منبع اشاره به مو کندن برخی زنان دارد و نه موپریشان کردن آنان.
سوال 3- چرا در زیارت عاشورا درفرازهای پایانی قبل از سلام ابتدا گفته شده لعن ونفرین صد مرتبه وبعد سلام ودرود صد مرتبه آیا علت خاصی دارد؟؟در حالی که اول باید سلام باشد وبعد لعن
لعن، در لغت به معنای راندن و دور کردن است؛ وقتی از ناحیه خداوند باشد به معنای عقوبت و عذاب أخروی است.
سلام، به معنای درخواست یک نوع زندگی همراه با سلامت از ذات حق تعالی برای مخاطب است. در مورد دلیل تقدم لعن بر سلام چند احتمال وجود دارد:
1. تقدم ذکر لعن بر سلام به منظور هماهنگی با شعار اساسی ادیان الاهی، یعنی لا إله إلا الله، است که اعتقاد ناب توحیدی، زمانی تحقق می یابد که قبل از آن نفی هر معبود دیگری شده باشد.
2. تقدم ذکر لعن بر سلام به منظور هماهنگی با اصل اخلاقی، تقدم تزکیه و پاکسازی بر تحلیه و بهسازی است، که حوض وجود آدمی، وقتی از آب صاف ولایت، سیراب خواهد شد که هیچ نوع آلودگی دلبستگی به دشمنان ولایت، در آن نبوده باشد.
3. تقدم لعن بر سلام و تکرار بیشتر آن در زیارت عاشورا، نسبت به سلام، بیانگر این واقعیت است که لعن بر قاتلان سیدالشهداء از اهداف عمده زیارت است.
سئوال 4- ابن عباس کیست که اینهمه روایت های ما برمیگردد به او ؟؟
عبدالله، فرزند عباس، عموی پیامبر اکرم(ص) است. بنا به نقل مشهور، سه سال قبل ازهجرت به دنیا آمد و هنگام سقیفه سیزده سال داشت. (برخی نیز سن او را پانزده یا ده سال دانستهاند.) او در سال 68 در سن هفتاد یا هفتاد و یک سالگی از دنیا رفت و محمدبن حنفیه بر او نماز خواند. وی در زمان سقیفه سن چندانی نداشت تا توقع داشته باشیم موضعی از خود در برابر غاصبان ولایت اتخاذ کند.
ایشان از شیعیان معتقد به امامت منصوص امام علی(ع) بوده است، مناظرات متعدد وی با مخالفان و دشمنان امیرمومنان علی علیهالسلام شاهد بر این مسأله است. مناظرههای ابنعباس از زمان عمر شروع و تا آخرین روزهای حیات ابنعباس ادامه یافت. البته این مناظرهها گاهی با افرادی همچون عمر، عایشه، معاویه، عمروعاص و عبداللهبن زبیر و افراد ناشناس بوده و گاهی نیز با گروهی همانند خوارج صورت گرفته است. محور مناظرهها بیشتر دفاع از اهلبیت(ع) و امامت و نیز حقوق امیرالمؤمنین علی(ع) بوده است.
در دوران خلافت عمر افرادی همچون ابنعباس برای حمایت از امیرمؤمنان علی(ع)، با وی مناظرههایی داشتند. نوع مناظرههای ابنعباس از تشیع او حکایت دارد و این شاهدی بر حضور تشیع در همان آغاز عصر خلافت است.
برخی از گفتوگوهای عمر و ابنعباس حاکی از آن است که ابنعباس جایگاه ویژهای نزد عمر داشته، همچنان که نوع مباحثی که عمر با او در میان گذاشته، نشان دهندة اطمینان عمر به اوست، از اینرو سخنانی را که با دیگران در میان نمیگذاشت برای ابنعباس مطرح میکرد.
استناد به قرآن کریم
ابنعباس در برخی از گفتوگوهایش با آیات قرآن کریم به بحث و جدل با مخالفان پرداخته و پاسخ آنان را داده است. و از آنجا که ایشان از علم تفسیر و شأن نزول آیات آگاهی کافی داشتند، استدلالهای اینچنینی از اهمیت بالایی برخوردار است، در گفتوگوی ابنعباس با عمر چنین آمده است:
عمر به ابنعباس گفت: آیا میدانی چرا مردم با شما بیعت نکردند؟ ابنعباس گفت: نمیدانم. عمر گفت: ولی من میدانم؛ قریش کراهت داشت از اینکه برای شما هم نبوت وهم خلافت جمع شود و شما از این طریق افتخار کنید، بنابراین، قریش این منصب را برای خود اختیار کرد و با این امر موافقت نموده و این تلاشها به نتیجه رسید.
ابنعباس در جواب عمر گفت: آیا اگر چیزی بگویم بر من خشم نمیگیری؟ عمر گفت: هر چه میخواهی بگویی بگو. در جواب گفت: اما کلام شما که گفتی قریش دوست ندارد نبوت و خلافت در بین خاندان ما جمع شود، خداوند متعال میفرماید:
این [هلاکت و نگونساری ] از آن روست که آنچه را خدا فرو فرستاده است ناخوش داشتند، پس کردارهاشان را تباه و ناچیز ساخت.
و اما قول تو که ما به خلافت تکبر میکردیم، ولی ما قومی هستیم که اخلاقمان از اخلاق پیامبر گرفته شده است، و خداوند متعال در مورد اخلاق پیامبر میفرماید: «و هر آینه تویی بر خویی بس بزرگ»[21] و در جای دیگر میفرماید:
و بال [مِهر و نرمی ] خویش را برای کسانی از مؤمنان که تو را پیروی کردند فرود آر.
و اما قول تو که گفتی قریش اینگونه اختیار کردند، خداوند متعال میفرماید:
و پروردگار تو آنچه خواهد می آفریند و برمی گزیند. [اما] آنان را [توان ] برگزیدن نیست. پاک و منزه است خدای، و از آنچه انباز می گیرند برتر است.
بعد از سخنان ابنعباس، عمر بنیهاشم را به غش در امر قریش متهم نمود، اما ابنعباس در جواب وی گفت: اجازه بده هاشمیان را به غش در امر قریش متهم نکن، چون قلب آنها از قلب رسول خداست که خداوند قلب او را پاک کرده است، و آنها اهلبیتی هستند که خداوند متعال دربارة آنها میفرماید:
همانا خداوند می خواهد از شما، خاندان پیامبر، پلیدی را ببرد و شما را پاک کند، پاکی کامل.
و اما قول تو که گفتی ما نسبت به قریش حقد داریم، چگونه این گونه نباشیم در حالی که میبینیم حقمان در دست غیر است.
همانگونه که از این مناظره بر میآید، ابنعباس با بهرهگیری از آیات قرآن کریم با عمر مناظره و از اهلبیت(ع) و امیرالمؤمنین(ع) دفاع کرده است. البته از آنجا که از اهلبیت(ع) کسی جز حضرت علی(ع) مدعی خلافت نبود، ضمایر جمعی که ابنعباس در این بخش به کار برده، ناظر به کسی جز امیرمؤمنان علی(ع) نیست.
جهت مطالعه و کسب آگاهی بیشتر در مورد مناظرات عبدالله بن عباس ر.ک: فصلنامه تاریخ در آینه پژوهش،شماره 19 و 20، تشیع عبدالله بن عباس از منظر مناظرات او، نویسنده: مجید رباط جزی.
سئوال 6- در همان شب عاشورا آن مداح دوباره حرفی زد که در فهمم نمی گنجد؟!!و آن اینکه امام حسین (ع) در ایام کودکی بدون آنکه به پدر ومادرشان بگویند روزه می گیرند…
علی رغم جتستجو در میان منابع کهن تاریخی، روایی، فقهی، تفسیری، کلامی و … چنین ماجرایی دیده نشد!