طلسمات

خانه » همه » مذهبی » مقام بندگی خدا

مقام بندگی خدا


مقام بندگی خدا

۱۳۹۳/۱۰/۲۸


۳۲۳۴ بازدید

چرا مقام بندگی خداوند بالا ترین مقام معنوی انسان است؟

مرد حق را در مقام بندگی باید شناخت

دوستان را موقع درماندگی باید شناخت

روی خوش هرگز نمی باشد دلیل خوشدلی

یار را در گیر و دار زندگی باید شناخت

اینجا به چند نکته باید توجه شود:

علت اهمیت فوق العاده مقام بندگی در اسلام، ریشه ای بودن آن نسبت به تمام مقامات معنوی و عرفانی بزرگان عالم است. رشد یافتگان مکتب توحید، ابتدا به مقام بندگی می رسند و وقتی از خود رها و در عبودیت خدا فانی شدند، برای احراز مقام خلافت و ولایت و نبوت و رسالت و امامت و رهبری امت شایستگی پیدا می کنند و خدای متعال به آنها چنین موقعیت هایی را عطا می کند.

بندگی مانند درسی می ماند که وقتی بنده مراحل تحصیل آن را طی کرد و در امتحان آن هم پیروز شد، به مقام بندگی می رسد و در نتیجه خدای متعال به او پاداش می دهد و مقامات معنوی و عرفانی عطا می کند.

تمامی انبیای الهی در داستان های قرآنی و همچنین علمای ربانی چنین وضعیتی داشتند و مقاماتی که خدای متعال به آنها داده است در اثر وصول به مقام بندگی بوده است.

مورد دیگری که بیانگر اهمیت فوق العاده مقام بندگی و عبودیت برای انسان است، بیانی است که قرآن کریم در مورد هدف زندگی انسان دارد. از دیدگاه قرآن کریم هدف خلقت و زندگی انسان چیزی جز رسیدن به مقام بندگی و عبودیت خدای متعال نیست و در آیه – و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون – و نیافریدم جن و انس را جز برای بندگی، بر این موضوع تصریح شده است.

در آیه دیگری نیز آمده است: و ما امروا الا لیبدوا الله مخلصین له الدین. یعنی انسان در این دنیا هیچ مامورتی جز رسیدن به مقام عبودیت خدای متعال ندارد در حالی که دین خود را برای او خالص کرده باشد. (بینه، 5)

مطلب سوم این است که باید متوجه باشیم که مقامات عرفانی و رسالات الهی که به انبیاء و امامان و عرفای اسلام داده می شود، مانند قدرت دریافت وحی و الهام و کشف و شهود و چشم برزخی و کرامت و علم لدنی و ولایت تکوینی، هدف و نیت سالک نیست و مومن نباید در نیت خود قصد رسیدن به چنین قدرت ها و مقاماتی را داشته باشد. چرا؟ چون همانگونه که بیان شد هدف اصلی خلقت و زندگی و دین داری انسان، رسیدن به مقام بندگی خدای متعال است و این مقامات عرفانی و معنوی، نتیجه و پاداشی است که خدای متعال به هر کسی صلاح بداند عطا می کند.

 نکته چهارم بیان مصادیقی از قرآن کریم در مورد عبودیت انبیای الهی است. البته این مصادیق بسیار فراوان است و اشاره کردن به همه آنها کتاب مستقلی طلب می کند بنابراین به یکی دو نمونه اشاره می کنیم.

به طور مثال قرآن کریم درباره حضرت ابراهیم (ع) می فرماید: و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما – زمانی را به یاد بیاور که ما ابراهیم را با کلماتی امتحان کردیم و چون او امتحان را به پایان رسانید و با موفقیت تمام کرد، پس از آن ما او را به مقام امامت بر مردم رساندیم.

(آیه 124 سوره بقره )

یعنی تمام امتحانات را به دقت و کفایت تمام به پایان رسانید. کم نگذاشت و کم نیاورد. ابتدا داستان بت شکنی حضرت ابراهیم و محاجه با مشرکان در مورد خداوند و اینکه او را به آتش افکندند و او همه را تحمل کرد نمونه ای از صداقت و اخلاص آن حضرت در بندگی خدای متعال بود که داستان مفصل آن در قرآن کریم هست.

سپس فرمان رسید که دست زن و بچه ات را بگیر و به یک بیابانی ببر که آب هم ندارد. یک دانه برگ در آن بیابان نمی روید. به بیابان های مکه – غیر ذی زرع – می گویند. یعنی اصلا توان روییدن گیاه در آنجا وجود ندارد. حتی یک برگ سبز آنجا نمی بینید. البته امروز در و دیوار شهر مکه سبز است. چون خاک و آب و درختان خاصی که بتواند آن دما را تحمل کند از بیرون به آنجا آورده اند. اما خود آنجا هیچ چیز نداشته. فقط گاهی در بیابان خاری می روییده.

حتی این خار هم به این اندازه نبوده که اینها بتوانند گوسفند یا حتی شتر در آنجا بچرانند. اصلا در شهر مکه نه کشاورزی بوده و نه دامداری. امکان هیچ کدامش نبوده. لذا مردم شهر فقط دو نوع زندگی داشتند. یکی تجارت داشتند و یکی هم از طریق آمدن زائران مردم آنجا زندگی می گذراندند.

در چنین شرایطی حضرت ابراهیم دستور یافت که زن و بچه کوچک یکی دو ساله را ببرد در این بیابان بگذارد و بیاید، رفت گذاشت و آمد. این یک امتحان بزرگ بندگی و اطاعت خدا بود. البته هیچ اتفاق بدی هم نیفتاد. بچه به زمین پا کشید و زمین جوشید و آنها سیراب شدند.

دریک امتحان دیگر وقتی ایشان سال ها در انتظار فرزند بودند. مثلا شاید در هشتاد سالگی دارای فرزند شدند. فرشتگانی که آمده بودند قوم لوط را نابود کنند ابتدا خدمت ایشان آمدند و برای ایشان بشارت آمدن یک فرزند را آوردند. خب ایشان بعد از سال ها یاس و ناامیدی و انتظار دارای فرزند شده. حالا این فرزند شانزده ساله شده و به بلوغ و رشد رسیده و باعث چشم روشنی پدر است. که با آن مقدماتی که شنیده اید حضرت ابراهیم (ع) ماموریت یافته است که این بچه را ذبح کند.

قرآن کریم در آیه 106 سوره مبارکه صافات درمورد ذبح فرزند می فرماید: إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِینُ – ذبح فرزند امتحان آشکاری بود. ابراهیم دستور یافته است که فرزندش را ذبح کند. امتحان خیلی مهمی بود. امتحان آشکار. خب ایشان این را هم به سلامت و در نهایت قدرت و قوت عمل کرد و سربلند از این امتحان بیرون آمد. وقتی ایشان در این امتحان هم که در حقیقت امتحان بندگی بود پیروز شد، به مقام امامت رسید.

تمامی داستان های مربوط به زندگی انبیای الهی در قرآن کریم همین روند به صورت یک قانون مستمر طی شده است. آنها پس از اثبات بندگی خود و فانی شدن در اطاعت خداوند و گذر کردن از امتحانات الهی به مقامات معنوی مانند نبوت و رسالت و امامت رسیده اند.

داستان مشهور حضرت یوسف (ع) تماما بیانگر عمق بندگی و عبودیت آن حضرت می باشد. در قضیه زلیخا و دعوت او برای عمل منافی عفت، تقوا و عبودیت آن حضرت بود که باعث نجات و پاکی او شد و در اثر همین مقام بندگی ای که داشت خدای متعال به او نبوت داد و او را عزیز مصر کرد و مورد تکریم همگان قرار گرفت.

در مورد پیامبر خود ما حضرت محمد (ص) هم همین طور بوده است. ایشان به هیچ وجه بت نپرستیده و اجدادشان همگی به دین ابراهیم حنیف (ع) بوده اند و بت پرستی در آنها نبوده است و قبل از بعثت هم همه می دانید که انسان بسیار امین و پاکی بوده است که در این خصوص زبان زد اهل مکه بوده اند و قبل از بعثت هم مدتها می رفتند در غار حراء می ماندند و عبادت می کردند و همین عبودیت حضرت بوده است که او را شایسته نبوت و رسالت الهی ساخته است.

در داستان معراج پیامبر هم موضوع بندگی حضرت بود که به ایشان شایستگی عروج به آسمان ها با آن عظمت را داد. در قرآن کریم آمده: و اسری بعبده لیلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لنریه من آیاتنا. خدای متعال بنده خودش را شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر می دهد تا آیات و نشانه هایی را برای او بنمایاند. (اسرا، 1)

از این آیه برداشت می شود که عبودیت پیامبر (ص)، رمز شایستگى آن حضرت براى مشاهده آیات مهم الهى بود، چون دارد اسری بعبده! توصیف پیامبر (ص) به «بِعَبْدِهِ» از میان سایر اوصاف، مى تواند بیانگر نقش این صفت در انتخاب آن حضرت براى بردن به مسجدالاقصى باشد؛ یعنى، چون پیامبر (ص) عبد خاص خدا بود، این شایستگى را پیدا کرد که براى دیدن آیات خاص خداوند، به مسجدالاقصى برود.

در تشهد نماز هم دارد – اشهد ان محمدا عبده و رسوله. ابتدا عبده آمده تا نشان دهد رسول شدن آن حضرت به خاطر مقام بندگی ایشان بوده است. سایر انبیاء و عرفا هم به هر مقامی که دست یافته اند از طریق عبودیت بوده است.

در حقیقت فردی که به مقام عبودیت می رسد نفس اش همچون آیینه ای می شود که اسما و صفات الهی در آن جلوه گر می شود و صاحب ولایت تکوینی می گردد، لکن مطلبی که باید به آن توجه داشت این است که مقام عبودیت مقام کوچکی نیست وخداوند انبیا و اولیای خودش را به این صفت ستوده است.

فصل چهارم

صفات و حالات بندگان خدا

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد