طلسمات

خانه » همه » مذهبی » منظور شهید بهشتی از اسلام تحمیلی

منظور شهید بهشتی از اسلام تحمیلی


منظور شهید بهشتی از اسلام تحمیلی

۱۳۹۴/۰۴/۰۷


۲۸۰۶ بازدید

منظور شهید بهشتی از اسلام تحمیلی

پرسش. سلام منظورشهید بهشتى از جمله زیرچیست؟ «اﮔﺮﻣﺴﻠﻤﺎن ﺑﻮدن و ﻣﺴﻠﻤﺎن

زیﺴﺘﻦ را ﺑﺮ ﻣﺮدم ﺗﺤﻤیﻞ کﻨیﺪ، ﻋﻠیﻪ ایﻦ ﺗﺤﻤیﻞ ﺗﺎن ﻃﻐیﺎن ﺧﻮاﻫﻨد کرد. اﻧﺴﺎن ﺑﺎﻟﻔﻄﺮﻩ

ﺧﻮاﻫﺎن آزادى اﺳﺖ.»

با سلام، جهت فهم این جمله شهید بهشتی باید به صدر و ذیل و یا

جملات قبل و بعد این جمله دقت نمود. در روزهای اول پیروزی انقلاب اسلامی، شهید

بهشتی با مشاهده برخی تندروی ها در تحمیل عقاید اسلامی بر مردم در یک سخنرانی در

مسجد اعظم قم چنین می فرماید:

«به طلاب و فضلای حوزه یک پیشنهاد دارم و آن پیشنهاد این است که

به مردم ایران فرصت بدهید تا آگاهانه و آزادانه خود را برمبنای معیارهای اسلامی

بسازند و این خودسازی را بر مردم ما تحمیل نکنید. آگاهی بدهید، زمینه سازی کنید

برای رشد اسلام، ولی بر مردم هیچ چیز را تحمیل نکنید. انسان بالفطره خواهان آزادی

است، می خواهد خودسازی داشته باشد، خودش، خودش را بسازد، اما بر خلاف دستور قرآن

مبادا مسلمان بودن و مسلمان زیستن را بخواهید بر مردم تحمیل کنید، که اگر تحمیل

کردید آنها علیه این تحمیل تان طغیان خواهند کرد. انسان عاشق آزادی است، می خواهد

خودش به دست خود و با انتخاب خود، خود را بسازد، اما شاکرا واما کفوراˈ؛ آنقدرتحمیل

راه و عقیده بر انسان ها نامطلوب است که خدا به پیامبر اکرمش خطاب می کند. (پیغمبر

اصرار داشت، پافشاری می کرد، زحمت می کشید، خودش را به رنج وتعب می انداخت که مردم

را به راه خدا بیاورد) که ای پیغمبر کار تو هم حد دارد. (افی انت تکره الناس حتی

یکونوا مومنین) تو می خواهی مردم را وادار کنی، مجبور کنی که آنها مومن باشند؟

اینکه راه پیغمبر نیست.

توصیه من به طلاب عزیز و به فضلای ارجمند این است که منادی حق

باشید، دعوت کننده به حق باشید، آمر به معروف وناهی از منکر با رعایت تمام معیارهای

اسلامی اش باشید، اما مجبور کننده مردم در راه اسلام نباشید، چون آن مسلمانی ارزش

دارد که از درون انسان ها و عشق انسان ها بجوشد و بشکفد. ندیدید مردم ما در این

دوران پر ارزش انقلاب از خودشان چه خودجوشی وچه خود شکوفائی نشان دادند؟ بزرگ ترین

اصل بعد از پیروزی یک انقلاب چیست؟ تداوم همان انقلاب است، همین طور که مردم ما با

آزادی به راه اسلام آمدند و رهبری عالی اسلامی ما را آزادانه پذیرفتند، بگذارید در

تداوم انقلاب هم مردم آزادانه راه خدا و راه اسلام، راه حق و راه خیر و صفا و راه

صدق را انتخاب کنند و ادامه دهند، این است سفارشم به طلاب وفضلای عزیز. » (روزنامه

اطلاعات، پنجشنبه، 15/12/1357، ش 15801، ص5)

در راستای فهم بیانات شهید بهشتی توجه به نکات زیر لازم است:

1. در هیچ اندیشه و مکتبى، آزادى انسان مطلق نیست و همه

متفکران، ادیان الاهى و مکاتب بشرى به گونه هاى مختلف بر محدودیت پذیرى آزادى هاى

انسان مهر تأیید زده اند. اگر اختلافى نیز در این زمینه مشاهده مى شود درباره مسائل

زیر است: الف) محدوده آزادى چیست؟ ب) چه کسى حق دارد آزادى انسان را محدود کند؟ ج)

بر اساس چه معیارهایى مى توان آزادى را محدود ساخت؟

2. کلماتى مانند«اختیار»، «اراده»، «آزادى» و «انتخاب» و همچنین

واژه هاى مقابل آن مانند«جبر»، «الزام»، «اکراه» و… در معانى و موارد مختلف

استعمال مى شوند که همه آن ها حکم واحد ندارند. بنابراین، در برخورد با این واژه ها

باید دایره معنا و استعمال را دقیقاً مورد توجه قرار داد و از تسرى و تعمیم غیر

منطقى و بى دلیل حکم به دایره دیگر خوددارى کرد. براى روشن شدن این مطلب به اختصار

به سه حوزه مرتبط با استعمال مفاهیم فوق اشاره مى شود:

الف) حوزه تکوین: آزادى و اختیار در حوزه تکوین به معناى آن است

که: اولاً، رفتار و کنش هاى انسانى ناشى از جبر ذاتى نیست. ثانیاً، برخى از امور را

نمى توان به صورت جبر تکوینى از بیرون تحمیل کرد و الزام بیرونى پاسخ مطلوب به

همراه ندارد. آیه دوم سوره بقره «لا اکراه فى الدین» اگر اختصاص به این حوزه نداشته

باشد، لااقل به خوبى این مفاد را در پى دارد و مى فهماند که حقیقت دین تکویناً

اجبارپذیر نیست؛ یعنى اگر به فرض با زور سرنیزه کسى به سوى دین دعوت شود و به ظاهر

آن را بپذیرد، این پذیرش ظاهرى با ایمان واقعى و اعتقاد راسخ قلبى فاصله بسیار

دارد. بنابراین، «لا اکراه فى الدین» در حوزه تکوین به معناى این است که حقیقت دین

تکویناً اجبارپذیر نیست.

ب) حوزه تشریع اجتماعى: تشریع اجتماعى مجموعه قوانینى است که

چگونگى مناسبات اجتماعى انسان ها را مشخص و تنظیم مى کند. کسى حق ندارد دیگران را

با زور و فشار به سوى اسلام دعوت کند. تفاوت این مرحله با مرحله پیشین تفاوت «هست»

و «باید» است؛ به عبارت دیگر، در مرحله نخست معناى آیه جنبه اخبارى و توصیفى دارد؛

یعنى خبر از ناکار آمد بودن مى دهد؛ ولى در این مرحله معناى آیه انشایى و دستورى

است؛ یعنى از الزام و اجبار اجتماعى منع مى کند و انسان ها را از خواندن اجبارى

دیگران به سوى دین باز مى دارد. البته این مسأله در اصل دعوت به سوى دین است و با

وجود احکام الزام آور اجتماعى دیگر براى مسلمانان و غیر مسلمانان در جامعه اسلامى

منافات ندارد.

ج) حوزه تشریع فردى: مراد از دایره تشریع فردى در این جا

مجموعه قوانینى است که خداوند براى آحاد انسان ها وضع کرده است. این قوانین غالباً

الزام آور و مسئولیت زا است و خداوند افراد را در برابر آن ها بازخواست مى کند؛ هر

چند در مورد آن ها کیفر دنیوى و قوانین الزام آور اجتماعى وضع نکرده باشد.

عمده ترین این مسائل تدین به دین حق است. آیه شریف «لااکراه فى الدین» با این حوزه

هیچ ارتباطى ندارد و به کلى از آن منصرف است. در مقابل آیه «و من یتبع غیر الاسلام

دینا فلن یقبل منه؛ هر کسى دینى جز اسلام برگزیند از او پذیرفته نیست» و همه آیاتى

که در بردارنده نوعى تکلیف الزامى براى افراد انسان ها است، شامل این حوزه مى شود.

بنابراین: اولا آزادى انسان مطلق نیست و

محدودیت هایى دارد. ثانیا نفى اکراه در دین به معناى عدم مسؤولیت

انسان در پذیرش دین و راه حق نیست.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد