۱۳۹۴/۱۱/۱۹
–
۹۶۰ بازدید
در دوره خلافت امیرمؤمنان(علیه السلام) شاهد دوستی های مشفقانه و دشمنی های مغرضانه برخی از یاران امام هستیم؛ به نمونه ای از این دو طیف اشاره کنید و راز آن را بیان کنید؟
فرود و فراز تحولات در عهد امام علی(علیه السلام)، شخصیت یاران حضرت را شکل داد. در آن آزمون ایمان و عشق، گروهی فیض صعود یافتند و «با حق، رخت به خانه آخرت بردند»[ همان، خطبه 182.] و دسته ای دیگر، به گرداب سقوط فرو غلتیدند.دلدادگی و دلتنگی، تفسیر ارتباط امام با یاران مهربان و نامهربان است. داستان فرزندان دنیا و فرزندان آخرت و صف بندی حق و باطل، پیشینه ای به در ازای تاریخ دارد. پیروان پستی، بر عشوه گری دنیا دل خوش ساختند؛ دنیای پرستیز، سرکش، دروغ گو، خیانت کار، حق نشناس، ناسپاس و حیله گر. آنان دنیا طلبیدند و جز آزمندی و شیفتگی بهره ای نستاندند. از آن سوی، راهیان راستی به برقِ درخشنده دنیا خیره نشدند، سخن ستاینده دنیا را نشنیدند، آواز خوش دنیا را پاسخ ندادند، از تابشش روشنی نخواستند، فریفته کالای گران مایه آن نگردیدند، تنها به زیبایی حقیقت دل سپردند و با پیروی از مردان خدا، در جمع «اخیار» جای گرفتند. «محبت»، رمز پیوند یاران همراه با علی(علیه السلام) بود. این کیمیا، همرهانی باصفا، صمیمی و حماسهساز، ساخت و آنان را در انجمن «یاران مهر» گرد آورد.
در دو قطعه ذیل؛ رفتار دو یار امام در برابر واکنش امام خواندنی است و عبرت آموز؛ از آن رو که در حکومت عدل امیرمؤمنان(علیه السلام)، هر مدیر و کارگزاری به دلیل انتساب به قدرت، جایگاه خطیری را داراست و خود باید در پاسداشت و حفظ آن بکوشد و مراقب کمین های لغزش باشد؛ ازاین رو، مهر و قهرهای حضرت، نسبت به راستی و کژی یاران مؤثر خویش، باید در این راستا تحلیل نمود.
1. نجاشی یکی از شعرای صدر اسلام بود و به تنهایی بار یک رسانه مؤثر را بر دوش داشت؛ اشعار حماسی اش در میدان جنگ، بسیار کارساز بود. همو در سروده هایش مردم را به جنگ ترغیب می کرد و معاویه و یارانش را رسوا می ساخت.[ محمد محمدی ری شهری: موسوعة الامام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، ج 7، ص 38.] نجاشی به دلیل روزه خواری و نوشیدن شراب در روز نخست ماه رمضان، دستگیر شد و به دستور امام در دو مرحله، شلاق خورد. شدت عمل و تصمیم امام در اجرای حدود الاهی حتی برای دوستان نزدیک حضرت، خوشایند نبود. نجاشی از امام کناره گرفت و آماده سفر به شام شد.[ ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی: الغارات، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج 2، ص 533؛ ابن ابی الحدید: شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 250.] گروهی از دوستان نجاشی درباره اجرای حد بر امام اعتراض کردند. طارق بن عبداللّه نهدی به امام گفت: ما می بینیم اهل معصیت و طاعت و اهل جدایی و وحدت در دولت عدل یکسان مجازات می شوند، آن گونه که با دوستمان رفتار شد. شما سینه مان را به خشم آوردی و تصمیم و کارمان را سست کردی!! امیرمؤمنان(علیه السلام) در پاسخ فرمود:
«به راستی این کار جز بر فروتنان گران است».[ بقره، آیه 45.]
برادر بنی نهدی، آیا جز این است که مردی از مسلمانان حرمت حرام الاهی را شکسته است؟ ما بر او حدّی را اجرا کرده ایم که کفاره گناهش شمرده می شود! همانا خداوند می فرماید:
«نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیک تر است.»[ مائده، آیه 8.]
سوگمندانه باید بر لغزش دوباره و بی بصیرتی طارق و نجاشی گریست؛ مورخان نقل می کنند که هر دو شبانه کوفه را ترک کردند و به معاویه پیوستند.[ ابن شهر آشوب: مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 147.]2. نعیم بن دجاجه یکی از یاران امیرمؤمنان(علیه السلام) و جزو نیروهای شرطة الخمیس بود، همان سپاه ویژه برآمده از نیروهای نخبه، با ایمان، سخت کوش و گوش به فرمان، که در دوران سخت حضور امام در عراق، در خدمت ایشان قرار داشتند[ رجال الشیخ الطوسی ص 84؛ الطبقات الکبری، ج6، ص 180.] و با امام پیمان مرگ بستند؛ تصمیم او بعد از یک مجازات سخت خواندنی است. علی بن ابی طالب(علیه السلام) افرادی از شرطه را فرستاد تا لبید بن عطارد تمیمی را دستگیر و نزد آن جناب بیاورند، آنان در راه بازگشت به یکی از منازل بنی اسد گذشته و در آنجا نعیم بن دجاجه هم حضور داشت، نعیم برخواست و او را از دست فرستادگان علی(علیه السلام) گرفت. آنها نزد علی(علیه السلام) آمدند و گفتند: ما لبید را می آوردیم ولی نعیم او را از ما گرفت و او را رهانید. علی(علیه السلام) فرمان داد نعیم را احضار کرده و او را به دلیل تخطی بزدند. نعیم پس از تنبیه گفت: «یا امیرالمؤمنین انّ المقام معک لذلّ و انّ فراقک لکفر؛ امیرالمؤمنین! با تو زیستن موجب خواری می شود، و جدا شدن از تو کفر است». علی(علیه السلام) گفت: واقعاً چنین است؟ گفت: آری، علی(علیه السلام) گفت: آزادش کنید.[ الغارات، الثقفی، ج 1، ص121؛ با کمی تفاوت ر.ک: صدوق، الامالی، ص 364.]
این ماجرا تکمله ای هم دارد؛ امام پس از مجازات نعیم و شنیدن این سخن از وی؛ چنین فرمود: تو را بخشیدم؛ «همانا خداوند می فرماید:
(((ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ السَّیئَه)))[ فصلت، آیه 34.]؛
«بدی را به بهترین راه و روش دفع کن».
اما سخن تو که «با تو زیستن سبب خواری است» یک بدی است که تو آن را کسب کرده ای! و لیکن این سخن تو «جدا شدن از شما کفر است» یک نیکی است که به دست آورده ای؛ این خوبی به جای آن بدی»[ الکافی، ج 7، ص 269.].
در دو قطعه ذیل؛ رفتار دو یار امام در برابر واکنش امام خواندنی است و عبرت آموز؛ از آن رو که در حکومت عدل امیرمؤمنان(علیه السلام)، هر مدیر و کارگزاری به دلیل انتساب به قدرت، جایگاه خطیری را داراست و خود باید در پاسداشت و حفظ آن بکوشد و مراقب کمین های لغزش باشد؛ ازاین رو، مهر و قهرهای حضرت، نسبت به راستی و کژی یاران مؤثر خویش، باید در این راستا تحلیل نمود.
1. نجاشی یکی از شعرای صدر اسلام بود و به تنهایی بار یک رسانه مؤثر را بر دوش داشت؛ اشعار حماسی اش در میدان جنگ، بسیار کارساز بود. همو در سروده هایش مردم را به جنگ ترغیب می کرد و معاویه و یارانش را رسوا می ساخت.[ محمد محمدی ری شهری: موسوعة الامام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، ج 7، ص 38.] نجاشی به دلیل روزه خواری و نوشیدن شراب در روز نخست ماه رمضان، دستگیر شد و به دستور امام در دو مرحله، شلاق خورد. شدت عمل و تصمیم امام در اجرای حدود الاهی حتی برای دوستان نزدیک حضرت، خوشایند نبود. نجاشی از امام کناره گرفت و آماده سفر به شام شد.[ ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی: الغارات، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج 2، ص 533؛ ابن ابی الحدید: شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 250.] گروهی از دوستان نجاشی درباره اجرای حد بر امام اعتراض کردند. طارق بن عبداللّه نهدی به امام گفت: ما می بینیم اهل معصیت و طاعت و اهل جدایی و وحدت در دولت عدل یکسان مجازات می شوند، آن گونه که با دوستمان رفتار شد. شما سینه مان را به خشم آوردی و تصمیم و کارمان را سست کردی!! امیرمؤمنان(علیه السلام) در پاسخ فرمود:
«به راستی این کار جز بر فروتنان گران است».[ بقره، آیه 45.]
برادر بنی نهدی، آیا جز این است که مردی از مسلمانان حرمت حرام الاهی را شکسته است؟ ما بر او حدّی را اجرا کرده ایم که کفاره گناهش شمرده می شود! همانا خداوند می فرماید:
«نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیک تر است.»[ مائده، آیه 8.]
سوگمندانه باید بر لغزش دوباره و بی بصیرتی طارق و نجاشی گریست؛ مورخان نقل می کنند که هر دو شبانه کوفه را ترک کردند و به معاویه پیوستند.[ ابن شهر آشوب: مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 147.]2. نعیم بن دجاجه یکی از یاران امیرمؤمنان(علیه السلام) و جزو نیروهای شرطة الخمیس بود، همان سپاه ویژه برآمده از نیروهای نخبه، با ایمان، سخت کوش و گوش به فرمان، که در دوران سخت حضور امام در عراق، در خدمت ایشان قرار داشتند[ رجال الشیخ الطوسی ص 84؛ الطبقات الکبری، ج6، ص 180.] و با امام پیمان مرگ بستند؛ تصمیم او بعد از یک مجازات سخت خواندنی است. علی بن ابی طالب(علیه السلام) افرادی از شرطه را فرستاد تا لبید بن عطارد تمیمی را دستگیر و نزد آن جناب بیاورند، آنان در راه بازگشت به یکی از منازل بنی اسد گذشته و در آنجا نعیم بن دجاجه هم حضور داشت، نعیم برخواست و او را از دست فرستادگان علی(علیه السلام) گرفت. آنها نزد علی(علیه السلام) آمدند و گفتند: ما لبید را می آوردیم ولی نعیم او را از ما گرفت و او را رهانید. علی(علیه السلام) فرمان داد نعیم را احضار کرده و او را به دلیل تخطی بزدند. نعیم پس از تنبیه گفت: «یا امیرالمؤمنین انّ المقام معک لذلّ و انّ فراقک لکفر؛ امیرالمؤمنین! با تو زیستن موجب خواری می شود، و جدا شدن از تو کفر است». علی(علیه السلام) گفت: واقعاً چنین است؟ گفت: آری، علی(علیه السلام) گفت: آزادش کنید.[ الغارات، الثقفی، ج 1، ص121؛ با کمی تفاوت ر.ک: صدوق، الامالی، ص 364.]
این ماجرا تکمله ای هم دارد؛ امام پس از مجازات نعیم و شنیدن این سخن از وی؛ چنین فرمود: تو را بخشیدم؛ «همانا خداوند می فرماید:
(((ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ السَّیئَه)))[ فصلت، آیه 34.]؛
«بدی را به بهترین راه و روش دفع کن».
اما سخن تو که «با تو زیستن سبب خواری است» یک بدی است که تو آن را کسب کرده ای! و لیکن این سخن تو «جدا شدن از شما کفر است» یک نیکی است که به دست آورده ای؛ این خوبی به جای آن بدی»[ الکافی، ج 7، ص 269.].