مهریه دختران شعیب(ع)-نوع مهریه
۱۳۹۴/۱۰/۲۸
–
۴۶۵ بازدید
با توجه به داستان حضرت موسى علیه السلام و دختران شعیب، که موسى حاضر شد هشت سال به عنوان «مهریه» کار کند، آیا مى توان کار و خدمات را مهریه قرار داد؟ و چگونه مى توان با چنین همسرى هم بستر گردید در حالى که هنوز زمان پرداخت تمام مهریه او فرا نرسیده است و حتى قدرت به پرداخت همه آن یکجا ندارد؟
هیچ دلیلى بر عدم جواز چنین مهرى وجود ندارد، بلکه اطلاق ادله مهر در شریعت ما نیز هر چیزى را که ارزش داشته باشد شامل مى شود. ضمناً لزومى ندارد که تمام مهر را یکجا بپردازند، همین اندازه که تمام آن در ذمه شوهر قرار گیرد کافى است.و اما اینکه چگونه ممکن است خدمت کردن به پدر، مهر دختر قرار داده شود؟در این باره دوگونه اظهار نظر شده است. عده اى از بزرگان و مفسّرین و فقهاء از جمله استاد شهید آیةاللَّه مطهرى، این قانون را مربوط به شرایط پیش از اسلام دانسته بر این باورند که اسلام آئین کار داماد براى پدر زن را منسوخ کرد. ایشان با بیان این نکته که داستان موسى و شعیب علیه السلام در قرآن قصص (28)، آیات 26 تا 28. حاکى از وجود چنین رسمى است و ریشه آن دو چیز بود:
1. نبودن ثروت که به جاى آن خدمت داماد به زن یا پدر زن غالباً منحصر به این بوده که براى آنها کار کند.
2. رسم جهاز دادن که به اعتقاد جامعه شناسان یک سنّت کهن است. به هر حال در اسلام این آیین منسوخ شده و پدر زن حق ندارد مَهر را مالِ خود بداند.مجموعه آثار، مرتضى مطهرى، ج 19، ص 205 – 204.
اما عدّه اى دیگر معتقدند که شعیب از سوى دخترش در این مسئله احراز رضایت نموده و وکالت داشت که چنین عقدى را اجرا کند، و به تعبیر دیگر مالک اصلى در ذمّه موسى، همان دختر شعیب بود، اما از آنجا که زندگى همه آنها به صورت مشترک و در نهایت صفا و پاکى مى گذشت و جدائى در میان آنها وجود نداشت (همانگونه که هم اکنون در بسیارى از خانواده هاى قدیمى یا روستایى دیده مى شود که زندگى یک خانواده کاملاً به هم آمیخته است) این مسئله مطرح نبود، که اداى این دَین چگونه باید باشد، خلاصه اینکه مالک مهر تنها دختر است نه پدر؛ و خدمات موسى نیز به این منظور بودتفسیر نمونه، ج 16، ص 68.. البته در زمان جاهلیت، پدران و مادران، مهر را به عنوان حق الزحمه و «شیر بها» حق خود مى دانستند و هنگامى که دخترى براى یکى از آنها به دنیا مى آمد و دیگرى مى خواست به او تبریک بگوید مى گفت: «هنیئا لک النافجه»؛الصحاح، جوهرى، ج 1، ص 345.؛ این مایه افزایش ثروت، تو را گوارا باد» کنایه از اینکه بعداً این دختر را شوهر مى دهى و مهر دریافت مى کنى.
به هر حال، همان طور که استاد شهید مطهرى مى فرمایند: در روایات اسلامى، مَهر حق دختر است و قوانین مغایر آن نسخ شده است، بلکه در روایات آمده است که اگر مَهر به دختر داده شود، ولى در عقد ازدواج براى پدر به عنوان امرى جداگانه از مَهر، چیزى شرط شود، باز هم عقد صحیح نیست.مجموعه آثار، مرتضى مطهرى، ج 19، ص 205 – 203.
1. نبودن ثروت که به جاى آن خدمت داماد به زن یا پدر زن غالباً منحصر به این بوده که براى آنها کار کند.
2. رسم جهاز دادن که به اعتقاد جامعه شناسان یک سنّت کهن است. به هر حال در اسلام این آیین منسوخ شده و پدر زن حق ندارد مَهر را مالِ خود بداند.مجموعه آثار، مرتضى مطهرى، ج 19، ص 205 – 204.
اما عدّه اى دیگر معتقدند که شعیب از سوى دخترش در این مسئله احراز رضایت نموده و وکالت داشت که چنین عقدى را اجرا کند، و به تعبیر دیگر مالک اصلى در ذمّه موسى، همان دختر شعیب بود، اما از آنجا که زندگى همه آنها به صورت مشترک و در نهایت صفا و پاکى مى گذشت و جدائى در میان آنها وجود نداشت (همانگونه که هم اکنون در بسیارى از خانواده هاى قدیمى یا روستایى دیده مى شود که زندگى یک خانواده کاملاً به هم آمیخته است) این مسئله مطرح نبود، که اداى این دَین چگونه باید باشد، خلاصه اینکه مالک مهر تنها دختر است نه پدر؛ و خدمات موسى نیز به این منظور بودتفسیر نمونه، ج 16، ص 68.. البته در زمان جاهلیت، پدران و مادران، مهر را به عنوان حق الزحمه و «شیر بها» حق خود مى دانستند و هنگامى که دخترى براى یکى از آنها به دنیا مى آمد و دیگرى مى خواست به او تبریک بگوید مى گفت: «هنیئا لک النافجه»؛الصحاح، جوهرى، ج 1، ص 345.؛ این مایه افزایش ثروت، تو را گوارا باد» کنایه از اینکه بعداً این دختر را شوهر مى دهى و مهر دریافت مى کنى.
به هر حال، همان طور که استاد شهید مطهرى مى فرمایند: در روایات اسلامى، مَهر حق دختر است و قوانین مغایر آن نسخ شده است، بلکه در روایات آمده است که اگر مَهر به دختر داده شود، ولى در عقد ازدواج براى پدر به عنوان امرى جداگانه از مَهر، چیزى شرط شود، باز هم عقد صحیح نیست.مجموعه آثار، مرتضى مطهرى، ج 19، ص 205 – 203.