جواب در دوبخش قیامها و نهضت فکری مثل ترجمه ارائه میگردد:
بخش اول: بنى امیّه بیش از 80 سال (40 – 132) بر کشورهاى اسلامى حکومت کردند که در این دوران قیامهای متعددی علیه آنان اتفاق افتاد
در مجموع این قیام ها یا از طرف علویان، زیدیان، خوارج، زبیریان، موالی(ایرانیان) و یا خونخواهان امام حسین (ع) و… اتفاق افتاد .
همانند قیام های خوارج، قیام حُجر بن عدى، قیام امام حسین(ع) قیام عبداللّه بن زبیر، قیام مردم مدینه(قیام حره)، قیام توّابین، قیام مختاربنابى عبیده ثقفى، قیام مصعب بن زبیر، قیام عبدالرّحمان بن محمّد اشعث، قیام آل مهلب، قیام سلیمان بن کثیر خزاعى، قیام زید بن على بن الحسین(ع)، قیام یحیى بن زید، قیام ضحّاک بن قیس حرورى و دیگر قیامها از جمله این قیامها به شمار می روند که علیه ظلم و ستم بنی امیه به وقوع پیوست. در نهایت حاکمیت بنی امیه توسط قیام عباسیان سقوط کرد.
بخش دوم: الف) جنبش اقتباس و انتقال آثار علمی و فرهنگی تمدنهای غیرعربی (علوم اوایل) به عالم اسلام از میانه سده دوم تا اواخر سده چهارم. در طول این نهضت شماری از آثار اصلی تمدنهای یونان و ایران و مصر و هند به عربی ترجمه شد که بیشتر در زمینههای طب، ریاضیات، نجوم، فلسفه و آیین کشورداری بود.
در علوم اوایل افزون بر این عوامل، ملاحظات دیگری نیز در کار بود، چنانکه به گفته سیوطی [۹]، علوم اوایل در سده نخست به هنگام فتح سرزمینهای عجم به میان مسلمانان راه یافت، اما رایج نشد زیرا «سلف صالح»، مانع پرداختنِ به آن میشدند. همه معارفی که تا اواخر سده نخست در جامعه اسلامی شکل گرفت و شیوع یافت، با فهم مأثورات دینی و تحصیل بینش و معیشتی اسلامی بر پایه آن در ارتباط بود. برای نمونه صرف و نحو و معانی و بیان در محضترین صورتها، همچون بررسی ادب جاهلی، به انگیزه فهم دلالتها و کاربردهای لغوی قرآن بهکار میرفت. [۱۰]حتی طب با همه ضرورتش مجال رایج شدن به صورت دانشی انسجامیافته و مکتوب پیدا نمیکرد. چنانکه عمربن عبدالعزیز (حک: ۹۹ـ۱۰۱) در انتشار ترجمهای از کُنّاش اَهْرُن چندان تردید داشت که چهل روز آن را بر سجاده خویش نهاد و دعا و تأمل کرد [۱۱][۱۲][۱۳]دیگر خلفای اموی اعتنای چندانی به علوم و معارف سایر اقوام نداشتند. اهتمام به این امور در نظر ایشان اشتغالی پَست و درخور موالی بود [۱۴][۱۵][۱۶]نخستین ترجمه ها به عربی
با اینهمه، بنا بر دستنویسی که استپلتن به سال ۱۳۲۸/۱۹۱۰ در رامپور یافت، ظاهراً نخستین اثر ترجمه شده به عربی کتابی در باره کیمیا منسوب به زوسیموس بوده است. این کتاب در زمان حکومت معاویه در دمشق در ربیعالا´خر ۳۸ از یونانی به عربی در آمد [۱۷]، اما مشهورتر آن است که خالدبن یزیدبن معاویه (متوفی ۸۵) ــ که خلافت در زمان او از سفیانیان به مروانیان رسید ــ به منافع و مواعید طب و نجوم و کیمیا دل بسته بود و گروهی از فیلسوفان عربیدان مصری را به ترجمه کتابهایی از یونانی و قبطی به عربی واداشت. بهگزارش ابنندیم، نخستین ترجمه در عالم اسلام در پی این توصیه انجام گرفت [۱۸][۱۹]ابنندیم همچنین از ترجمه چند کتاب فارسی از جمله رستم و اسفندیار و بهرام شوس (؟) در دوره اموی خبر داده است [۲۰][۲۱][۲۲]گذشته از این ترجمههای علمی پراکنده، امویان در عهد عبدالملک (۶۵ـ۸۶) یا فرزندش هشام (۱۰۵ـ۱۲۵) به انگیزه تحکیم قدرت و نظارت خود به ترجمه دیوان شام از رومی [۲۳][۲۴]و دیوان عراق از فارسی به عربی پرداختند [۲۵][۲۶]ابنخلدون این واقعه را حاصلِ بیرون آمدن قوم عرب از ناپختگی بدویت به رونق شهرنشینی و تمدن و از سادگی اُمّیت به حاذقی کتابت میداند [۲۷]برای گفتاری مبسوط در باره تأثیر عمران و حضارت در تعلیم دانش و مقایسه وضع علوم در مغرب و مشرق عالم اسلام از این حیث [۲۸][۲۹]عوامل شکل گیری نهضت ترجمه
فتوحات
آنچه بیش از این کوششهای نامنسجم، در فراهم آوردن شرایط تحقق نهضت ترجمه اهمیت داشت، فتوح مسلمانان و بخصوص استیلای آنان بر سراسر قلمرو ساسانیان و بخشهایی از امپراتوری رومشرقی بود. این سرزمینهای مفتوح هر یک فرهنگ و تمدنی دیرپا داشتند، افزون بر آنکه در هزارهای پیشتر با لشکرکشی اسکندر مقدونی کموبیش یونانیمآبی نیز در میانشان رخنه کرده بود. فاتحان مسلمان از سرزمینهای مغلوب قلمرو یکپارچهای ساختند و در کنار سایر فرهنگها، یونانیمآبان دور و نزدیک نیز مبادله و مشارکت فرهنگی جدیدی را تجربه کردند.
این قسمت به نقل از پایگاه ویکی فقه
ب) غیر از بحث ترجمه منابع امویان یک دستگاه کلامی نیز مهندسی کردند و آن ترویج «فرقه مرجئه» بود. روش حاکمان مستبد در جوامع دینی این است که برای بقای خود باید توجیه کلامی و مذهبی داشته باشند. در زمان امویان این بحث مطرح شد که: «آیا مرتکب گناه کبیره در آخرت معذب خواهد شد یا اینکه مخلد در آتش نخواهد بود؟» اعتقاد و باور گروه مرجئه این بود که مسلمان اگر گناه کبیرهای مرتکب شود، معذب نخواهد بود و به خاطرگناه کبیره ضرری نخواهد کرد!
این مکتب اعتقادی برای امویان پذیرفته بود؛ زیرا بر روی گناهشان سرپوش می گذاشت و خلفای گناهکار و میگسار را از چشم هوادارانشان بیاعتبار نمیساخت. استدلال آنان آیه 107 سوره توبه بود که می فرماید: «و آخرون مرجون لامرالله امایعذبهم و امایتوب علیهم والله علیم حکیم: برخی از گناهکاران آنهایی هستند که کارشان بر مشیت و خواست خداوند بستگی دارد که یا به عدل آنان را عذاب می کند و یا به لطف و کرم از گناهشان چشم می پوشد. و خدا دانا و حکیم است.» بسیاری از محققان بر همسویی و همبستگی میان امویان و مرجئه تأکید کردهاند. (اسلام بررسی تاریخی، ص120)
مرجئه نخستین گروهی بود که در قرن اول هجری به وجود آمد. پس از کشته شدن خلیفه سوم، گروهی به حمایت از او برخاستند، برخی نیز از امام علی طرفداری نمودند. و گروه سومی هم گفتند: قضاوت درباره علی و عثمان را باید به تأخیر و یا به قیامت انداخت. نمیتوان در بارهشان در این دنیا قضاوت کرد. اینان را مرجئه (تأخیرانداختگان) نامیدند. ابن سعد در طبقات می نویسد: «المرجئه: الذین کانوا یرجون علیّاً وعثمان و لایشهدون بایمان و کفر: آنان کسانی بودند که قضاوت درباره علی و عثمان را به تأخیر افکندند و درباره ایمان و کفر آن دو حکمی نکردند.» امام صادق(ع) مسلمانان را درباره خطر مرجئه برای فرزندانشان هشدار داد: «بادروا اولادکم باالحدیث قبل ان یسبقکم الیهم المرجئه: به فرزندان خود حدیث بیاموزید پیش از آنکه افکار مرجئه بر آنان پیشی گیرد.» (فروع کافی، ج4، ص47)
ج)شاید زشتترین راه انحرافی که حکومت شام برای بقای خود در پیش گرفت، حدیثسازی و جعل روایات از زبان پیامبر(ص) بود. این کاری بود که پایههای اعقتاد مردم را از بن ویران میکرد. نسلی که در شام به عنوان مسلمان زندگی میکرد، پیامبر اکرم(ص) و بسیاری از اصحاب را ندیده بود. از شام تا مدینه فاصله زیادی بود. رفت و آمدها از سوی حکومت کنترل میشد. مردم اسلام واقعی را نشناخته بودند؛ چنان که خطیبان پس از هر نماز، علی(ع) را به زشتی یاد میکردند و محدثان دین به دنیا فروخته تا توانستند، در ذم علی(ع) و در ستایش معاویه حدیث ها ساختند و در برابر پولی که دریافت میکردند، دین خدا را به سود حکومت تفسیر میکردند.
نمونههایی از آن احادیث که از زبان پیامبر(ص) جعل کردند، چنین است: «خداوندا، معاویه را راهبر و راهیافته قرار بده» (تاریخ الخلفاء سیوطی، ص۱۹۴)، «خدایا، معاویه را حساب و کتاب بیاموز و او را از عذاب حفظ کن» (همان)، «خداوند جبرئیل و من و معاویه را بر وحی خود امین دانست و نزدیک بود که معاویه به خاطر فراوانی حلمش و امین بودنش بر کلام خدا، به پیامبری مبعوث شود»(تاریخ دمشق، ج۱۶، ص۶۸۲)، «ای معاویه، آن که در فضل تو شک کند، به هنگام قیامت در حالی از زمین خارج میشود که حلقهای از آتش بر گردن دارد که دارای سیصد شاخه است و بر هر شاخهای از آن شیطانی قرار دارد و بهاندازه عمر دنیا بر او ترشرویی میکند.» (همان، ص690) از این دست داستان ها زیاد است که معاویه راا ز زبان پیامبر ستودند و سیوطی و امثال او این روایات را از اخبار موضوعه دانستهاند.
او برای سلطنت کردن بر مسلمانان چارهای جز این ندید که برای جلب عوام چنین احادیثی را از زبان پیامبر(ص) منتشر نماید. در نامهای خطاب به اهل شام نوشت: «این نامهای است که امیرالمؤمنین معاویه، صاحب وحی خدایی که محمد را به نبوت برانگیخت در حالی که نمیخواند و نمینوشت پس خداوند از اهلش وزیر و کاتبی امین بر او برگزید، مینویسد و چنین بود که وحی بر محمد نازل میشد و من مینوشتم، در حالی که او نمیدانست چه مینویسم. پس بین من و خدا کسی از خلق او حاضر نبود.» (شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج۴، ص۷۲)
در جایی دیگر خطاب به اهل شام، خود را در کنار انبیا و از بندگان صالح خدا که خداوند ایشان را در شام مکان داده، قلمداد کرد(وقعه صفین، ص۳۱) ومیگفت: «حکم خدا در زمان حکومت علی متروک بود و من مدافع دین خدا هستم.» (شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ۷۷)
حاکمان ستمگر تاریخ که بر جوامع دینی اعمال سلطه میکردهاند، برای مشروعیت خود، علاوه بر جعل حدیث در فضایل حاکم، احادیث دیگری را جعل میکردند مبنی بر اینکه: پیامبر(ص) وجود چنین حکومتی را پیشگویی کرده است. معاویه بارها پیشگویی حکومت خود را از زبان پیامبر(ص) به گوش مردم رسانید؛ از جمله اینکه: «ای معاویه، هرگاه به حکومت رسیدی، نیکی کن.» از آن پس معاویه فهمید که خلیفه خواهد شد. (تاریخ الخلفا، ص۱۹۵)
این در حالی بود که حضرت علی(ع) در دوران زمامداری خود و در احتجاج با معاویه و مخالفان، هیچ گاه به حدیث غدیر یا حدیث منزلت، با اینکه اهل سنت نیز نقل کردهاند، احتجاج و استدلال نکرد. مشروعیت حکومت خود را اقبال مردم و بیعت آنان میدانست و در توبیخ طلحه و زبیر، آنان را عهدشکن قلمداد کرد. (برگرفته از یادداشت حجتالاسلام محمدتقی فاضل میبدی با عنوان سه انحراف حکومت بنی امیه)
پینوشت:
۹. ↑ سیوطی، صون المنطق، ص ۱۲
۱۰. ↑ ابنخلدون، تاریخ، ج ۱:مقدمه، ص ۵۴۵ ۵۵۴.
۱۱. ↑ ابنجلجل، طبقات الاطبّاء و الحکماء، ج۱، ص ۶۱.
۱۲. ↑ علیبن یوسف قفطی، ترجمه فارسی از قرن یازدهم هجری، ص ۴۴۲
۱۳. ↑ ابنابیاصیبعه، کتاب عیون الانباء فیطبقات الاطباء، ج ۱، ص ۲۳۲.
۱۴. ↑ ادوارد براون، تاریخ ادبی ایران، ج ۱، ص ۳۷۷ـ ۳۷۸..
۱۵. ↑ دائره المعارف بزرگ اسلامی، ذیل «ابنمقفع.
۱۶. ↑ گوتاس، ص۲۰
۱۷. ↑ سزگین، ج ۴، ص ۱۹ـ۲۰
۱۸. ↑ ابنندیم، کتاب الفهرست، ج۱، ص ۳۰۳، ۴۱۹
۱۹. ↑ ابنخلّکان، وفیات الاعیان، ج ۲، ص ۲۲۴.
۲۰. ↑ ابنندیم، کتاب الفهرست، ج۱، ص ۳۶۴
۲۱. ↑ سزگین، ج ۴، ص ۲۴ـ۲۵
۲۲. ↑ فاضل خلیل ابراهیم، خالدبن یزید: سیرته و اهتماماته العلمیه، ج۱، ص ۴۴ـ۵۹.
۲۳. ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص ۱۹۲۱۹۳.
۲۴. ↑ ابنندیم، کتاب الفهرست، ، تهران ۱۳۵۰ ش، ج۱، ص ۳۰۳.
۲۵. ↑ بلاذری، ج۱، ص ۲۹۴.
۲۶. ↑ ابنندیم، کتاب الفهرست، ، تهران ۱۳۵۰ ش، ج۱، ص ۳۰۳.
۲۷. ↑ ابنخلدون، مقدمه،ج ۱، ص۲۴۴
۲۸. ↑ ابنخلدون، مقدمه،ج ۱، ص ۴۳۰.
۲۹. ↑ ابنخلدون، مقدمه،ج ۱، ص ۴۳۵.
منابع جهت مطالعه :
– دیکسون، عبدالامیرعبد، خلافت اموی (65 – 86 ق / 684 – 715م) ترجمه گیتی شگری، چاپ اول (تهران، انتشارات طهوری، 1381).
– حیات فکری و سیاسی امامان شیعه ، نوشته ی رسول جعفریان ،
– امامان شیعه وجنبش های مکتبی اثر محمد تقی مدرسی
– آیینه وند ، صادق ، قیام های شیعه در تاریخ اسلام ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، تهران ، ۱۳۶۱ش، ص ۹ .
– پیشوایی ، مهدی ، سیره پیشوایان ، موسسه امام صادق علیه السلام، قم ، چ سیزدهم ،۱۳۸۱ش ، ص ۴۰۰ .
بخش اول: بنى امیّه بیش از 80 سال (40 – 132) بر کشورهاى اسلامى حکومت کردند که در این دوران قیامهای متعددی علیه آنان اتفاق افتاد
در مجموع این قیام ها یا از طرف علویان، زیدیان، خوارج، زبیریان، موالی(ایرانیان) و یا خونخواهان امام حسین (ع) و… اتفاق افتاد .
همانند قیام های خوارج، قیام حُجر بن عدى، قیام امام حسین(ع) قیام عبداللّه بن زبیر، قیام مردم مدینه(قیام حره)، قیام توّابین، قیام مختاربنابى عبیده ثقفى، قیام مصعب بن زبیر، قیام عبدالرّحمان بن محمّد اشعث، قیام آل مهلب، قیام سلیمان بن کثیر خزاعى، قیام زید بن على بن الحسین(ع)، قیام یحیى بن زید، قیام ضحّاک بن قیس حرورى و دیگر قیامها از جمله این قیامها به شمار می روند که علیه ظلم و ستم بنی امیه به وقوع پیوست. در نهایت حاکمیت بنی امیه توسط قیام عباسیان سقوط کرد.
بخش دوم: الف) جنبش اقتباس و انتقال آثار علمی و فرهنگی تمدنهای غیرعربی (علوم اوایل) به عالم اسلام از میانه سده دوم تا اواخر سده چهارم. در طول این نهضت شماری از آثار اصلی تمدنهای یونان و ایران و مصر و هند به عربی ترجمه شد که بیشتر در زمینههای طب، ریاضیات، نجوم، فلسفه و آیین کشورداری بود.
در علوم اوایل افزون بر این عوامل، ملاحظات دیگری نیز در کار بود، چنانکه به گفته سیوطی [۹]، علوم اوایل در سده نخست به هنگام فتح سرزمینهای عجم به میان مسلمانان راه یافت، اما رایج نشد زیرا «سلف صالح»، مانع پرداختنِ به آن میشدند. همه معارفی که تا اواخر سده نخست در جامعه اسلامی شکل گرفت و شیوع یافت، با فهم مأثورات دینی و تحصیل بینش و معیشتی اسلامی بر پایه آن در ارتباط بود. برای نمونه صرف و نحو و معانی و بیان در محضترین صورتها، همچون بررسی ادب جاهلی، به انگیزه فهم دلالتها و کاربردهای لغوی قرآن بهکار میرفت. [۱۰]حتی طب با همه ضرورتش مجال رایج شدن به صورت دانشی انسجامیافته و مکتوب پیدا نمیکرد. چنانکه عمربن عبدالعزیز (حک: ۹۹ـ۱۰۱) در انتشار ترجمهای از کُنّاش اَهْرُن چندان تردید داشت که چهل روز آن را بر سجاده خویش نهاد و دعا و تأمل کرد [۱۱][۱۲][۱۳]دیگر خلفای اموی اعتنای چندانی به علوم و معارف سایر اقوام نداشتند. اهتمام به این امور در نظر ایشان اشتغالی پَست و درخور موالی بود [۱۴][۱۵][۱۶]نخستین ترجمه ها به عربی
با اینهمه، بنا بر دستنویسی که استپلتن به سال ۱۳۲۸/۱۹۱۰ در رامپور یافت، ظاهراً نخستین اثر ترجمه شده به عربی کتابی در باره کیمیا منسوب به زوسیموس بوده است. این کتاب در زمان حکومت معاویه در دمشق در ربیعالا´خر ۳۸ از یونانی به عربی در آمد [۱۷]، اما مشهورتر آن است که خالدبن یزیدبن معاویه (متوفی ۸۵) ــ که خلافت در زمان او از سفیانیان به مروانیان رسید ــ به منافع و مواعید طب و نجوم و کیمیا دل بسته بود و گروهی از فیلسوفان عربیدان مصری را به ترجمه کتابهایی از یونانی و قبطی به عربی واداشت. بهگزارش ابنندیم، نخستین ترجمه در عالم اسلام در پی این توصیه انجام گرفت [۱۸][۱۹]ابنندیم همچنین از ترجمه چند کتاب فارسی از جمله رستم و اسفندیار و بهرام شوس (؟) در دوره اموی خبر داده است [۲۰][۲۱][۲۲]گذشته از این ترجمههای علمی پراکنده، امویان در عهد عبدالملک (۶۵ـ۸۶) یا فرزندش هشام (۱۰۵ـ۱۲۵) به انگیزه تحکیم قدرت و نظارت خود به ترجمه دیوان شام از رومی [۲۳][۲۴]و دیوان عراق از فارسی به عربی پرداختند [۲۵][۲۶]ابنخلدون این واقعه را حاصلِ بیرون آمدن قوم عرب از ناپختگی بدویت به رونق شهرنشینی و تمدن و از سادگی اُمّیت به حاذقی کتابت میداند [۲۷]برای گفتاری مبسوط در باره تأثیر عمران و حضارت در تعلیم دانش و مقایسه وضع علوم در مغرب و مشرق عالم اسلام از این حیث [۲۸][۲۹]عوامل شکل گیری نهضت ترجمه
فتوحات
آنچه بیش از این کوششهای نامنسجم، در فراهم آوردن شرایط تحقق نهضت ترجمه اهمیت داشت، فتوح مسلمانان و بخصوص استیلای آنان بر سراسر قلمرو ساسانیان و بخشهایی از امپراتوری رومشرقی بود. این سرزمینهای مفتوح هر یک فرهنگ و تمدنی دیرپا داشتند، افزون بر آنکه در هزارهای پیشتر با لشکرکشی اسکندر مقدونی کموبیش یونانیمآبی نیز در میانشان رخنه کرده بود. فاتحان مسلمان از سرزمینهای مغلوب قلمرو یکپارچهای ساختند و در کنار سایر فرهنگها، یونانیمآبان دور و نزدیک نیز مبادله و مشارکت فرهنگی جدیدی را تجربه کردند.
این قسمت به نقل از پایگاه ویکی فقه
ب) غیر از بحث ترجمه منابع امویان یک دستگاه کلامی نیز مهندسی کردند و آن ترویج «فرقه مرجئه» بود. روش حاکمان مستبد در جوامع دینی این است که برای بقای خود باید توجیه کلامی و مذهبی داشته باشند. در زمان امویان این بحث مطرح شد که: «آیا مرتکب گناه کبیره در آخرت معذب خواهد شد یا اینکه مخلد در آتش نخواهد بود؟» اعتقاد و باور گروه مرجئه این بود که مسلمان اگر گناه کبیرهای مرتکب شود، معذب نخواهد بود و به خاطرگناه کبیره ضرری نخواهد کرد!
این مکتب اعتقادی برای امویان پذیرفته بود؛ زیرا بر روی گناهشان سرپوش می گذاشت و خلفای گناهکار و میگسار را از چشم هوادارانشان بیاعتبار نمیساخت. استدلال آنان آیه 107 سوره توبه بود که می فرماید: «و آخرون مرجون لامرالله امایعذبهم و امایتوب علیهم والله علیم حکیم: برخی از گناهکاران آنهایی هستند که کارشان بر مشیت و خواست خداوند بستگی دارد که یا به عدل آنان را عذاب می کند و یا به لطف و کرم از گناهشان چشم می پوشد. و خدا دانا و حکیم است.» بسیاری از محققان بر همسویی و همبستگی میان امویان و مرجئه تأکید کردهاند. (اسلام بررسی تاریخی، ص120)
مرجئه نخستین گروهی بود که در قرن اول هجری به وجود آمد. پس از کشته شدن خلیفه سوم، گروهی به حمایت از او برخاستند، برخی نیز از امام علی طرفداری نمودند. و گروه سومی هم گفتند: قضاوت درباره علی و عثمان را باید به تأخیر و یا به قیامت انداخت. نمیتوان در بارهشان در این دنیا قضاوت کرد. اینان را مرجئه (تأخیرانداختگان) نامیدند. ابن سعد در طبقات می نویسد: «المرجئه: الذین کانوا یرجون علیّاً وعثمان و لایشهدون بایمان و کفر: آنان کسانی بودند که قضاوت درباره علی و عثمان را به تأخیر افکندند و درباره ایمان و کفر آن دو حکمی نکردند.» امام صادق(ع) مسلمانان را درباره خطر مرجئه برای فرزندانشان هشدار داد: «بادروا اولادکم باالحدیث قبل ان یسبقکم الیهم المرجئه: به فرزندان خود حدیث بیاموزید پیش از آنکه افکار مرجئه بر آنان پیشی گیرد.» (فروع کافی، ج4، ص47)
ج)شاید زشتترین راه انحرافی که حکومت شام برای بقای خود در پیش گرفت، حدیثسازی و جعل روایات از زبان پیامبر(ص) بود. این کاری بود که پایههای اعقتاد مردم را از بن ویران میکرد. نسلی که در شام به عنوان مسلمان زندگی میکرد، پیامبر اکرم(ص) و بسیاری از اصحاب را ندیده بود. از شام تا مدینه فاصله زیادی بود. رفت و آمدها از سوی حکومت کنترل میشد. مردم اسلام واقعی را نشناخته بودند؛ چنان که خطیبان پس از هر نماز، علی(ع) را به زشتی یاد میکردند و محدثان دین به دنیا فروخته تا توانستند، در ذم علی(ع) و در ستایش معاویه حدیث ها ساختند و در برابر پولی که دریافت میکردند، دین خدا را به سود حکومت تفسیر میکردند.
نمونههایی از آن احادیث که از زبان پیامبر(ص) جعل کردند، چنین است: «خداوندا، معاویه را راهبر و راهیافته قرار بده» (تاریخ الخلفاء سیوطی، ص۱۹۴)، «خدایا، معاویه را حساب و کتاب بیاموز و او را از عذاب حفظ کن» (همان)، «خداوند جبرئیل و من و معاویه را بر وحی خود امین دانست و نزدیک بود که معاویه به خاطر فراوانی حلمش و امین بودنش بر کلام خدا، به پیامبری مبعوث شود»(تاریخ دمشق، ج۱۶، ص۶۸۲)، «ای معاویه، آن که در فضل تو شک کند، به هنگام قیامت در حالی از زمین خارج میشود که حلقهای از آتش بر گردن دارد که دارای سیصد شاخه است و بر هر شاخهای از آن شیطانی قرار دارد و بهاندازه عمر دنیا بر او ترشرویی میکند.» (همان، ص690) از این دست داستان ها زیاد است که معاویه راا ز زبان پیامبر ستودند و سیوطی و امثال او این روایات را از اخبار موضوعه دانستهاند.
او برای سلطنت کردن بر مسلمانان چارهای جز این ندید که برای جلب عوام چنین احادیثی را از زبان پیامبر(ص) منتشر نماید. در نامهای خطاب به اهل شام نوشت: «این نامهای است که امیرالمؤمنین معاویه، صاحب وحی خدایی که محمد را به نبوت برانگیخت در حالی که نمیخواند و نمینوشت پس خداوند از اهلش وزیر و کاتبی امین بر او برگزید، مینویسد و چنین بود که وحی بر محمد نازل میشد و من مینوشتم، در حالی که او نمیدانست چه مینویسم. پس بین من و خدا کسی از خلق او حاضر نبود.» (شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج۴، ص۷۲)
در جایی دیگر خطاب به اهل شام، خود را در کنار انبیا و از بندگان صالح خدا که خداوند ایشان را در شام مکان داده، قلمداد کرد(وقعه صفین، ص۳۱) ومیگفت: «حکم خدا در زمان حکومت علی متروک بود و من مدافع دین خدا هستم.» (شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ۷۷)
حاکمان ستمگر تاریخ که بر جوامع دینی اعمال سلطه میکردهاند، برای مشروعیت خود، علاوه بر جعل حدیث در فضایل حاکم، احادیث دیگری را جعل میکردند مبنی بر اینکه: پیامبر(ص) وجود چنین حکومتی را پیشگویی کرده است. معاویه بارها پیشگویی حکومت خود را از زبان پیامبر(ص) به گوش مردم رسانید؛ از جمله اینکه: «ای معاویه، هرگاه به حکومت رسیدی، نیکی کن.» از آن پس معاویه فهمید که خلیفه خواهد شد. (تاریخ الخلفا، ص۱۹۵)
این در حالی بود که حضرت علی(ع) در دوران زمامداری خود و در احتجاج با معاویه و مخالفان، هیچ گاه به حدیث غدیر یا حدیث منزلت، با اینکه اهل سنت نیز نقل کردهاند، احتجاج و استدلال نکرد. مشروعیت حکومت خود را اقبال مردم و بیعت آنان میدانست و در توبیخ طلحه و زبیر، آنان را عهدشکن قلمداد کرد. (برگرفته از یادداشت حجتالاسلام محمدتقی فاضل میبدی با عنوان سه انحراف حکومت بنی امیه)
پینوشت:
۹. ↑ سیوطی، صون المنطق، ص ۱۲
۱۰. ↑ ابنخلدون، تاریخ، ج ۱:مقدمه، ص ۵۴۵ ۵۵۴.
۱۱. ↑ ابنجلجل، طبقات الاطبّاء و الحکماء، ج۱، ص ۶۱.
۱۲. ↑ علیبن یوسف قفطی، ترجمه فارسی از قرن یازدهم هجری، ص ۴۴۲
۱۳. ↑ ابنابیاصیبعه، کتاب عیون الانباء فیطبقات الاطباء، ج ۱، ص ۲۳۲.
۱۴. ↑ ادوارد براون، تاریخ ادبی ایران، ج ۱، ص ۳۷۷ـ ۳۷۸..
۱۵. ↑ دائره المعارف بزرگ اسلامی، ذیل «ابنمقفع.
۱۶. ↑ گوتاس، ص۲۰
۱۷. ↑ سزگین، ج ۴، ص ۱۹ـ۲۰
۱۸. ↑ ابنندیم، کتاب الفهرست، ج۱، ص ۳۰۳، ۴۱۹
۱۹. ↑ ابنخلّکان، وفیات الاعیان، ج ۲، ص ۲۲۴.
۲۰. ↑ ابنندیم، کتاب الفهرست، ج۱، ص ۳۶۴
۲۱. ↑ سزگین، ج ۴، ص ۲۴ـ۲۵
۲۲. ↑ فاضل خلیل ابراهیم، خالدبن یزید: سیرته و اهتماماته العلمیه، ج۱، ص ۴۴ـ۵۹.
۲۳. ↑ بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص ۱۹۲۱۹۳.
۲۴. ↑ ابنندیم، کتاب الفهرست، ، تهران ۱۳۵۰ ش، ج۱، ص ۳۰۳.
۲۵. ↑ بلاذری، ج۱، ص ۲۹۴.
۲۶. ↑ ابنندیم، کتاب الفهرست، ، تهران ۱۳۵۰ ش، ج۱، ص ۳۰۳.
۲۷. ↑ ابنخلدون، مقدمه،ج ۱، ص۲۴۴
۲۸. ↑ ابنخلدون، مقدمه،ج ۱، ص ۴۳۰.
۲۹. ↑ ابنخلدون، مقدمه،ج ۱، ص ۴۳۵.
منابع جهت مطالعه :
– دیکسون، عبدالامیرعبد، خلافت اموی (65 – 86 ق / 684 – 715م) ترجمه گیتی شگری، چاپ اول (تهران، انتشارات طهوری، 1381).
– حیات فکری و سیاسی امامان شیعه ، نوشته ی رسول جعفریان ،
– امامان شیعه وجنبش های مکتبی اثر محمد تقی مدرسی
– آیینه وند ، صادق ، قیام های شیعه در تاریخ اسلام ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، تهران ، ۱۳۶۱ش، ص ۹ .
– پیشوایی ، مهدی ، سیره پیشوایان ، موسسه امام صادق علیه السلام، قم ، چ سیزدهم ،۱۳۸۱ش ، ص ۴۰۰ .